اِمی کادی: زبان بدن شما هویت شما را شکل میدهد
-
0:01 - 0:04خُب من میخوام با پیشنهاد یک ترفند ساده و ابتدایی شروع کنم،
-
0:04 - 0:06خُب من میخوام با پیشنهاد یک ترفند ساده و ابتدایی شروع کنم،
-
0:06 - 0:09و تمام آنچه که باید انجام بدید اینه:
-
0:09 - 0:13اینکه برای دو دقیقه حالت بدنتان را تغییر بدید.
-
0:13 - 0:16اما پیش از آنکه بهتون یاد بدم، میخوام ازتون درخواست کنم که همین الان
-
0:16 - 0:20یک بررسی دقیق از بدنتان و آنچه با بدنتان انجام میدید به عمل بیارید.
-
0:20 - 0:22خُب چندتا از شما دارید به نوعی خودتان را کوچکتر میکنید؟
-
0:22 - 0:25شاید قوز کردید، یا پاهاتون را روی هم انداختید،
-
0:25 - 0:26شاید قوزکهاتون را خم کردید.
-
0:26 - 0:30گاهی بازوهامون را اینجوری میگیریم.
-
0:30 - 0:33گاهی هم میلمید. (خنده)
-
0:33 - 0:36دارم میبینمتان. (خنده)
-
0:36 - 0:38بنابراین من میخوام که به آنچه همین الان دارید انجام میدید توجه کنید.
-
0:38 - 0:40چند دقیقه دیگه بهش برمیگردیم،
-
0:40 - 0:44من امیدوارم اگر یاد بگیرید که این را کمی دستکاری کنید،
-
0:44 - 0:47بتونه به طور معنیداری روش زندگی روزمرهتان را تغییر بده.
-
0:47 - 0:52خب، ما واقعا مجذوب زبان بدن هستیم،
-
0:52 - 0:54و به ویژه ما علاقمند به
-
0:54 - 0:56زبان بدن آدمهای دیگر هستیم.
-
0:56 - 1:00میدونید، ما علاقمند این هستیم که، میدانید دیگه - (خنده) -
-
1:00 - 1:05یک تعامل ناجور، یا یک لبخند،
-
1:05 - 1:09یا یک نیمنگاه تحقیرآمیز، یا یک چشمک خیلی محجوب،
-
1:09 - 1:12یا حتی چیزی مانند دست دادن.
-
1:12 - 1:15گوینده: اینجا در دستهی ده نفره میرسند، و به این نگاه کنید
-
1:15 - 1:17پلیس خوششانس فرصت این را پیدا میکند که با رییس جمهور آمریکا دست بده. آه، اینهم از
-
1:17 - 1:20پلیس خوششانس فرصت این را پیدا میکند که با رییس جمهور آمریکا دست بده. آه، اینهم از
-
1:20 - 1:25نخستوزیر - ؟ نه. (خنده)
(تشویق) -
1:25 - 1:27(خنده) (تشویق)
-
1:27 - 1:31امی کادی: پس دستدادن، یا دست ندادن،
-
1:31 - 1:34میتونه ما را وا دارد که هفتهها و هفتهها دربارش حرف بزنیم.
-
1:34 - 1:36حتی بیبیسی و نیویورک تایمز.
-
1:36 - 1:40پس آشکارا هنگامیکه ما به رفتار غیرکلامی میاندیشیم،
-
1:40 - 1:43یا زبان بدن - اما ما به عنوان جامعهشناس بهش میگیم غیرکلامی -
-
1:43 - 1:46این یک زبانست، یعنی ما داریم از ارتباط حرف میزنیم.
-
1:46 - 1:48هنگامیکه به ارتباطات میاندیشیم، داریم به واکنش متقابل بر هم فکر میکنیم.
-
1:48 - 1:51خب، زبان بدن شما داره چه چیز را به من مخابره میکند؟
-
1:51 - 1:54مال من چی به شما مخابره میکند؟
-
1:54 - 1:58و دلایل زیادی هست که باور کنیم که این دیدگاه معتبریست. بنابراین جامعهشناسان زمان زیادی صرف کردند
-
1:58 - 2:00و دلایل زیادی هست که باور کنیم که این دیدگاه معتبریست. بنابراین جامعهشناسان زمان زیادی صرف کردند
-
2:00 - 2:04تا تاثیرات زبان بدن ما، یا زبان بدن دیگران بر داوریها را بررسی کنند.
-
2:04 - 2:06تا تاثیرات زبان بدن ما، یا زبان بدن دیگران بر داوریها را بررسی کنند.
-
2:06 - 2:10و ما داوریها و استنتاجها را از زبان بدن میقاپیم.
-
2:10 - 2:14و این داوریها میتونن برآیندهای واقعا معناداری از زندگی را تعیین کنند،
-
2:14 - 2:17مانند اینکه چه کسی را استخدام کنیم و چه کسی را ارتقا بدیم یا از چه کسی تقاضای یک ملاقات عاشقانه کنیم.
-
2:17 - 2:22برای نمونه، نالینی آمبادی، یک پژوهشگر از دانشگاه تافتس،
-
2:22 - 2:27نشان میدهد که هنگامیکه آدمها یک کلیپ صامت ۳۰ ثانیهای را
-
2:27 - 2:30از واکنش متقابل واقعی بیمار- پزشک تماشا میکنند،
-
2:30 - 2:32قضاوت آنها از رفتار خوب پزشک
-
2:32 - 2:35پیشبینی میکند که آیا از پزشک شکایت خواهد شد.
-
2:35 - 2:37بنابراین این خیلی ربطی به این ندارد که آیا
-
2:37 - 2:39پزشک ناکارآمد است یا نه، بلکه مربوطه به اینکه آیا ما از او خوشمان آمده
-
2:39 - 2:42و اینکه آنها چطور با هم تعامل داشتند؟
-
2:42 - 2:45حتی از اینهم شدیدتر، آلکس تودورف در دانشگاه پرینستون نشان داده که
-
2:45 - 2:49قضاوت بر اساس چهرهی نامزدهای سیاسی
-
2:49 - 2:53در تنها یک ثانیه میتونه ترکیب ۷۰درصد سنای آمریکا و نتایج رقابت فرمانداری را پیشبینی کند.
-
2:53 - 2:57در تنها یک ثانیه میتونه ترکیب ۷۰درصد سنای آمریکا و نتایج رقابت فرمانداری را پیشبینی کند.
-
2:57 - 2:59و حتی، بگذارید به دنیای دیجیتال سر بزنیم،
-
2:59 - 3:03شکلکهایی که بخوبی در مذاکرات اینترنتی استفاده میشن
-
3:03 - 3:06میتونند منجر بشن که شما برداشت غنیتری از آن گفتگو داشته باشید.
-
3:06 - 3:09ایدهی خوبی نیست که از آنها به خوبی استفاده نکنیم. درسته؟
-
3:09 - 3:12پس وقتی به رفتارهای غیرکلامی میاندیشیم، داریم به این فکر میکنیم که ما چگونه
-
3:12 - 3:15دیگران را قضاوت میکنیم، آنها چگونه ما را قضاوت میکنند و برآیند این قضاوتها چیست.
-
3:15 - 3:17با این وجود ما معمولا فراموش میکنیم، که دیگر مخاطبِ ما
-
3:17 - 3:21که از رفتارهای غیرکلامی ما تاثیر میپذیرد، و آن خود ماییم.
-
3:21 - 3:24ما هم تحت تاثیر رفتارهای غیرکلامیمان هستیم، اندیشههامون
-
3:24 - 3:26و احساساتمون و فیزیولوژیمون.
-
3:26 - 3:29خب، من دارم از کدام رفتارها حرف میزنم؟
-
3:29 - 3:32من یک روانشناس اجتماعی هستم، من تعصب و پیشداوری را مطالعه میکنم،
-
3:32 - 3:35و من در یک مدرسهی بازرگانی رقابتی تدریس میکنم،
-
3:35 - 3:39پس اجتنابناپذیر بود که من به شناخت اثر عوامل تغییر دهندهی قدرت علاقمند بشم.
-
3:39 - 3:43من به ویژه به روشهای غیرکلامی بیان قدرت و برتری علاقمند شدم.
-
3:43 - 3:45من به ویژه به روشهای غیرکلامی بیان قدرت و برتری علاقمند شدم.
-
3:45 - 3:48و روشهای بیان قدرت و تسلط کدامند؟
-
3:48 - 3:50خب، آنها عبارتاند از این چیزها.
-
3:50 - 3:53خب، در قلمرو جانوران، این روشها عبارتاند از بزرگتر شدن و بسط دادن.
-
3:53 - 3:56یعنی خودت را بزرگتر میکنی، خودت را کش میدی،
-
3:56 - 3:59فضا را اشغال میکنی، و اساسا داری خودت را گسترش میدی.
-
3:59 - 4:02قضیه گسترده شدنست. این در سراسر قلمرو جانوران صدق میکند، تنها محدود به نخستیسانان نیست.
-
4:02 - 4:06قضیه گسترده شدنست. این در سراسر قلمرو جانوران صدق میکند، تنها محدود به نخستیسانان نیست.
-
4:06 - 4:09و بشر هم همین کار را میکند. (خنده)
-
4:09 - 4:13و هردوی آنها این کار را از دیرباز به هنگام در دست داشتن قدرت انجام میدن،
-
4:13 - 4:16و همچنین وقتی که آنها در لحظه احساس قدرت می:کنند.
-
4:16 - 4:19و این یکی مخصوصا به این خاطر جالبه که واقعا به ما نشان میده
-
4:19 - 4:23این روشهای بیان قدرت تا چه اندازه دیرین و جهانی هستند.
-
4:23 - 4:25این روش بیان، که به عنوان غرور شناخته میشه،
-
4:25 - 4:28توسط جسیکا تریسی مطالعه شد. او نشان داد که
-
4:28 - 4:31انسانهایی که با بینایی زاده شدند
-
4:31 - 4:33و آنهایی که مادرزادی نابینایند، این کار را بههنگام برندهشدن در یک مسابقه انجام میدن.
-
4:33 - 4:36و آنهایی که مادرزادی نابینایند، این کار را بههنگام برندهشدن در یک مسابقه انجام میدن.
-
4:36 - 4:38بنابراین هنگامی که از خط پایان میگذرند و برنده میشن،
-
4:38 - 4:40اهمیتی ندارد که آنها تا حالا ندیدند که کسی این کار را انجام بده.
-
4:40 - 4:41آنها این کار را میکنند.
-
4:41 - 4:44بازوها به شکل عدد هفت در هوا بازمیشه ، و چانه اندکی متمایل رو به بالا.
-
4:44 - 4:47وقتی که احساس ناتوانی داریم چی؟ دقیقا برعکس. در خود فرومیریم و جمع میشیم.
-
4:47 - 4:51وقتی که احساس ناتوانی داریم چی؟ دقیقا برعکس. در خود فرومیریم و جمع میشیم.
-
4:51 - 4:54ما خودمان را کوچک میکنیم. نمیخوایم به نفر کناریمان برخورد کنیم.
-
4:54 - 4:57بنابراین دوباره، جانوران و بشر هردو کار یکسانی میکنند.
-
4:57 - 5:01و این چیزیست که رخ میده هرگاه شما قدرتمندان را در کنار ناتوانترها میگذارید.
-
5:01 - 5:03بنابراین آنچه گرایش داریم که انجام بدیم
-
5:03 - 5:07اینه که وقتی نوبت به قدرت میرسه ما رفتارهای غیرکلامی دیگران را تکمیل میکنیم.
-
5:07 - 5:10پس اگر کسی با ما حسابی از موضع قدرت رفتار کند،
-
5:10 - 5:12ما گرایش داریم که خودمان را کوچک کنیم. ما از آنها تقلید نمیکنیم.
-
5:12 - 5:14ما برعکس آنها عمل میکنیم.
-
5:14 - 5:17خب، من این رفتار را در کلاس مشاهده کردم،
-
5:17 - 5:24و به چی توجه کردم؟ متوجه شدم که دانشجویان ام بی اِی
-
5:24 - 5:27واقعا طیف کاملی از قدرت غیرکلامی را از خود نشان میدن.
-
5:27 - 5:29یعنی آدمهایی داریم که مانند کاریکاتوری از ستارهها میمانند،
-
5:29 - 5:32وارد کلاس میشن، درست میرن به سمت وسط کلاس
-
5:32 - 5:36حتی پیش از آنکه کلاس شروع بشه، انگار واقعا میخوان فضا را مال خودشون کنند.
-
5:36 - 5:38وقتی میشینن، یه جورایی خودشان را پهن میکنند و لم میدهند.
-
5:38 - 5:40دستاشون را مثل این بلند میکنند.
-
5:40 - 5:43بعضی دیگر وقتی میان تو کلاس کمابیش از حال میرن. تا میان تو، این را میبینی.
-
5:43 - 5:45بعضی دیگر وقتی میان تو کلاس کمابیش از حال میرن. تا میان تو، این را میبینی.
-
5:45 - 5:48میتونی این را در چهرهشان و بدنهاشان ببینی، و آنها میشینن
-
5:48 - 5:50روی صندلیشان و خودشان را کوچک میکنند،
-
5:50 - 5:53و وقتی دستشون را بلند میکنند این جوری میشن.
-
5:53 - 5:55من متوجه یکی - دو چیز در اینباره شدم.
-
5:55 - 5:56یک، مطمئنا خیلی شوکه نمیشید.
-
5:56 - 5:59به نظر میاد این با جنسیت مرتبط باشه.
-
5:59 - 6:04یعنی زنان بسیار بیشتر از مردان به این شیوه عمل میکنند.
-
6:04 - 6:07زنان از دیرباز خود را ضعیفتر از مردان احساس میکردند،
-
6:07 - 6:11پس این عجیب نیست. اما چیز دیگری که متوجهش شدم اینه که
-
6:11 - 6:14به نظر میاد تاحدی به این مربوط باشه که کدامیک
-
6:14 - 6:17از دانشجوها در بحث شرکت میکنند، و با چه کیفیتی شرکت میکنند.
-
6:17 - 6:20و این واقعا در کلاسهای ام بی اِی اهمیت دارد،
-
6:20 - 6:23چون مشارکت، نیمی از نمره به شمار میاد.
-
6:23 - 6:27بنابراین یکی از چالشهای مدارس بازرگانی این شکاف جنسیتی نمرهست.
-
6:27 - 6:30شما زنان و مردان را دارید که با شایستگی برابر وارد میشن
-
6:30 - 6:32و سپس این تفاوتها را در نمره آنها شاهد خواهید بود،
-
6:32 - 6:36و به نظر میاد که میشه این را به تا حدی هم به مشارکت نسبت داد.
-
6:36 - 6:39بنابراین به این فکر کردم که، میدانید، بسیار خوب،
-
6:39 - 6:41یعنی شما این آدمها را میبینید که اینطوری وارد میشن، و
-
6:41 - 6:45مشارکت میکنند. آیا ممکنست که بتونیم مردم را واداریم که ادای این را در بیارن
-
6:45 - 6:47و آیا این آنها را به سوی مشارکت بیشتر هدایت میکند؟
-
6:47 - 6:51خب، مهمترین همکار من دانا کارنِی، که در برکلی کار می:کند،
-
6:51 - 6:55و واقعا میخواستم بدانم، آیا میتونی تا زمانیکه واقعا موفق بشی وانمود به موفقیت کنی؟
-
6:55 - 6:58یعنی، میتونی این کار را برای مدتی انجام بدی و در واقع
-
6:58 - 7:02یک خروجی غیرکلامی را تجربه کنید که شما را توانمند جلوه بده؟
-
7:02 - 7:05میدانیم که رفتارغیرکلامی ما تعیین میکند که دیگران چطور
-
7:05 - 7:07دربارهی ما میاندیشند و احساس میکنند. مدارک زیادی وجود دارد.
-
7:07 - 7:10اما پرسش اصلی ما این بود، که آیا رفتارهای غیرکلامی ما
-
7:10 - 7:13بر اندیشه و احساس ما دربارهی خودمان تاثیر میگذارد؟
-
7:13 - 7:16مدارکی وجود داره که آنها هم موثرند.
-
7:16 - 7:21بنابراین، برای نمونه، ما وقتی خوشحال هستیم لبخند میزنیم.
-
7:21 - 7:23اما درضمن، وقتی به زور لبخند میزنیم
-
7:23 - 7:27اینجوری با نگهداشتن یک خودکار میان دندانهامون ، این باعث احساس شادی میشه.
-
7:27 - 7:30بنابراین قضیه دوطرفهست. وقتی نوبت به قدرت میرسه،
-
7:30 - 7:35باز هم دوطرفهست. پس وقتی احساس قدرت میکنید،
-
7:35 - 7:39بیشتر در معرض انجام این کار هستید، اما این هم ممکنه که
-
7:39 - 7:44وقتی وانمود میکنید که قدرتمند هستید، بیشتر احتمال داره
-
7:44 - 7:47که واقعا احساس قدرت هم بکنید.
-
7:47 - 7:50بنابراین پرسش دوم درواقع اینه که، میدانید،
-
7:50 - 7:53خب ما میدانیم که ذهن ما بدنمان را تغییر میده،
-
7:53 - 7:57اما آیا این هم درسته که بدن ما میتونه ذهنمان را تغییر بده؟
-
7:57 - 8:00و وقتی میگم ذهن، دربارهی مسئلهی قدرت،
-
8:00 - 8:01دارم از چی حرف میزنم؟
-
8:01 - 8:03یعنی من دارم از اندیشهها و احساسات حرف میزنم
-
8:03 - 8:07و آن دسته از چیزهای مربوط به فیزیولوژی که اندیشهها و احساسات ما را میسازند،
-
8:07 - 8:10و مورد مطالعاتی من هورمونهاست. من هورمونها را بررسی میکنم.
-
8:10 - 8:13بنابراین یک ذهن توانمند در برابر یک ذهن ناتوان چطور به نظر میاد؟
-
8:13 - 8:14بنابراین یک ذهن توانمند در برابر یک ذهن ناتوان چطور به نظر میاد؟
-
8:14 - 8:19خب، تعجبی نداره، که آدمهای توانا معمولا
-
8:19 - 8:23جسورتر و مطمئنتر و خوشبینتر هستند.
-
8:23 - 8:26آنها در واقع باور دارند که قراره حتی در بازیهای شانسی هم برنده باشند.
-
8:26 - 8:30آنها همچنین گرایش دارند که بیشتر انتزاعی فکر کنند.
-
8:30 - 8:33خب پس تفاوتهای زیادی وجود دارد. آنها بیشتر خطر میکنند.
-
8:33 - 8:35تفاوتهای زیادی میان آدمهای قدرتمند و ضعیف وجود دارد.
-
8:35 - 8:39از نظر فیزیولوژیکی، تفاوتهایی هم وجود داره میان دو
-
8:39 - 8:43هورمون کلیدی: تستسترون، که هورمون تسلط و برتریست،
-
8:43 - 8:46و کورتیزول، که هورمون استرس و تنشست.
-
8:46 - 8:50خب آنچه ما یافتهایم اینه که
-
8:50 - 8:54نرهای قویهیکل در سلسله مراتب نخستیسانان
-
8:54 - 8:57سطح بالایی از تسترون و اندکی کورتیزول داشتند،
-
8:57 - 9:00و رهبران تاثیرگذار و قدرتمند هم دارای
-
9:00 - 9:03میزان بالایی از تستسترون و کمی کورتیزول هستند.
-
9:03 - 9:05خب معنی این چیه؟ هنگامی که به قدرت میاندیشید،
-
9:05 - 9:07مردم معمولا تنها دربارهی تسترون فکر میکردند،
-
9:07 - 9:09چون مربوط بود به چیرگی و برتری.
-
9:09 - 9:13اما در واقع، معنای قدرت اینه که شما چطور دربرابر استرس واکنش نشان میدید.
-
9:13 - 9:16خب، آیا شما رهبر قدرتمندی را میپذیرید که برتری داشته باشه،
-
9:16 - 9:18تسترون بالا داشته باشه، اما در برابر تنش انفعالی عمل کند؟
-
9:18 - 9:21احتمالا نه، درسته؟ شما کسی را میخواید
-
9:21 - 9:23که قدرتمند، جسور و مسلط باشد،
-
9:23 - 9:27اما در برابر تنش منفعل نباشد، کسی که آسان بگیرد.
-
9:27 - 9:33خب ما میدونیم در سلسله مراتب نخستیسانان، اگر یک سردسته
-
9:33 - 9:37لازم باشه که مسئولیت را بپذیرد، اگر ناگهان نیاز بشه یکی نقش یک سردسته بپذیرد،
-
9:37 - 9:39لازم باشه که مسئولیت را بپذیرد، اگر ناگهان نیاز بشه یکی نقش یک سردسته بپذیرد،
-
9:39 - 9:42درعرض چندروز، تستسترون آن فرد بهشدت بالا میره و کورتیزول او بهشدت افت میکند.
-
9:42 - 9:46درعرض چندروز، تستسترون آن فرد بهشدت بالا میره و کورتیزول او بهشدت افت میکند.
-
9:46 - 9:49پس مستنداتی داریم، که هم بدن میتونه ذهن را شکل بده، دست کم در سطح ظاهری
-
9:49 - 9:51پس مستنداتی داریم، هم بدن میتونه ذهن را شکل بده، دست کم در سطح ظاهری
-
9:51 - 9:55و هم نقشی که میپذیریم میتونه ذهن را شکل بده.
-
9:55 - 9:58بنابراین چیزی که رخ میده، اینطوریه، شما یک تغییر نقش را میپذیرید،
-
9:58 - 10:01چی رخ میده اگر اینکار را در سطح واقعا کوچکی انجام بدید،
-
10:01 - 10:03مانند این دستکاری کوچولو، این مداخلهی ریزه میزه؟
-
10:03 - 10:06«برای دو دقیقه»، بگید، «ازتون میخوام اینطوری بایستید،
-
10:06 - 10:09و این باعث میشه که خودتان را قدرتمندتر حس کنید.»
-
10:09 - 10:13خب، این کاریست که ما کردیم. ما تصمیم گرفتیم مردم را بیاریم
-
10:13 - 10:17به آزمایشگاه و یک آزمایش راه بندازیم، و این مردم
-
10:17 - 10:22برای دودقیقه، تظاهر به قدرت یا ضعف کردند، من میخوام پنجتا را به شما نشان بدم.
-
10:22 - 10:24برای دودقیقه، تظاهر به قدرت یا ضعف کردند، من میخوام پنجتا را به شما نشان بدم.
-
10:24 - 10:27برای دودقیقه، تظاهر به قدرت یا ضعف کردند، من میخوام پنجتا را به شما نشان بدم.
-
10:27 - 10:29این یکیاشست.
-
10:29 - 10:31دو تا دیگر.
-
10:31 - 10:34این یکی از سوی رسانهها به عنوان «زن شگفتانگیز» شناخته میشه.
-
10:34 - 10:37این یکی از سوی رسانهها به عنوان «زن شگفتانگیز» شناخته میشه.
-
10:37 - 10:38این هم دوتای دیگر.
-
10:38 - 10:40خب میتونید بایستید یا نشسته باشید.
-
10:40 - 10:42و این ژستهای ضعف ماست.
-
10:42 - 10:46خب شما در خودتان فرو برید، خودتان را کوچک میکنید.
-
10:46 - 10:48این یکی خیلی ضعیفست.
-
10:48 - 10:49وقتی گردنتان را لمس میکنید،
-
10:49 - 10:52شما واقعا دارید از خودتان محافظت میکنید.
-
10:52 - 10:55خب این چیزیست که رخ میده، آنها وارد میشن،
-
10:55 - 10:56آب دهان شان را در یک ظرف کوچک میاندازند،
-
10:56 - 11:00ما به مدت دو دقیقه میگیم: «تو باید این کار را بکنی یا آن کار را انجام بدی.»
-
11:00 - 11:01آنها به تصاویر این ژستها نگاه نمیکنند. ما نمیخوایم مهیاشون کنیم
-
11:01 - 11:05با مفهوم قدرت. ما میخوایم اونا قدرت را احساس کنند،
-
11:05 - 11:07خب؟ آنها دو دقیقه این کار را ادامه میدن.
-
11:07 - 11:10بعد ازشون در زمانهای خاصی میپرسیم: «چقدر خودتان را توانا احساس میکنید؟»
-
11:10 - 11:13بعد بهشون یک فرصت قمار کردن میدیم،
-
11:13 - 11:16و سپس یک نمونهی دیگر آبدهان ازشون میگیریم.
-
11:16 - 11:17همش همینه. این همهی آزمایشست.
-
11:17 - 11:21خب، این چیزیست که ما دریافتیم. تحمل خطر کردن، یعنی همان قمار،
-
11:21 - 11:24آنچه ما دریافتیم اینه که وقتی در شرایط ژست قدرت هستید، ۸۶٪ قمار خواهید کرد.
-
11:24 - 11:27آنچه ما دریافتیم اینه که وقتی در شرایط ژست قدرت هستید، ۸۶٪ قمار خواهید کرد.
-
11:27 - 11:29هنگامی که در موضع یک ژست ضعیف باشید،
-
11:29 - 11:33تنها ۶۰٪، و این نسبتا یک تفاوت فاحشست.
-
11:33 - 11:36دربارهی تسترون یافتههای ما اینه.
-
11:36 - 11:39نسبت به مقدار مبنا در زمان ورود، افراد قدرتمند
-
11:39 - 11:42٪۲۰ افزایش را تجربه میکنند،
-
11:42 - 11:46و افراد ضعیف با حدود ۱۰٪ کاهش روبرو میشوند.
-
11:46 - 11:49دوباره، دو دقیقه، و این تغییرات رخ میدن.
-
11:49 - 11:52این هم نتایج مربوط به کورتیزولست. مردم قدرتمند
-
11:52 - 11:55٪۲۵ کاهش را تجربه میکنند، و
-
11:55 - 11:59افراد ضعیف حدود ۱۵٪ افرایش را تجربه خواهند کرد.
-
11:59 - 12:02بنابراین دو دقیقه منجر به این تغییرات هورمونی میشه
-
12:02 - 12:05که ذهن شما را طوری آرایش میده که یا
-
12:05 - 12:08جسور، مطمئن و آسوده باشید،
-
12:08 - 12:12و یا واقعا در برابر تنش انفعالی باشید، و میدونید، احساسِ
-
12:12 - 12:16یه جور توقف میکنید. و شما همهی این احساسها را داشتید. درسته؟
-
12:16 - 12:19بنابراین به نظر میاد رفتارهای غیرکلامیمان واقعا تعیین کنندهی
-
12:19 - 12:21چگونگی اندیشیدن و احساس ما دربارهی خودمان هستند،
-
12:21 - 12:23بنابراین فقط موضوع دیگران نیست، بلکه موضوع خود ما هستیم.
-
12:23 - 12:26بنابراین، بدنهامون ذهن ما را تغییر میدن.
-
12:26 - 12:28اما پرسش بعدی، مسلما، اینه که
-
12:28 - 12:30آیا ژست قدرت برای چند دقیقه
-
12:30 - 12:32واقعا میتونه زندگی ما را به طرزمعناداری تغییر بده؟
-
12:32 - 12:35خب این درون یک آزمایشگاهه. یه کار کوچک، میدانید،
-
12:35 - 12:37همش چند دقیقه طول میکشد. کجا میتونید
-
12:37 - 12:40به کار ببندیدش؟ خب البته این برای ما مهم بود.
-
12:40 - 12:44و فکر میکنیم این چیزیست که واقعا اهمیت دارد، منظورم اینه که،
-
12:44 - 12:47جایی که بخواید از این موقعیتهای ارزیابی کننده بهره ببرید
-
12:47 - 12:50مانند یک موقعیت تهدیدکنندهی اجتماعی. جایی که در آن ارزیابی بشید،
-
12:50 - 12:54حتی توسط دوستانتان، مثلا برای نوجوانها سر میز ناهارخوریست.
-
12:54 - 12:56برای بعضیها میتونه صحبت در انجمن اولیا و مربیان باشد. میتونه پرتاب یک توپ
-
12:56 - 12:59برای بعضیها میتونه صحبت در انجمن اولیا و مربیان باشد. میتونه پرتاب یک توپ
-
12:59 - 13:02یا یک سخنرانی مانند این باشد
-
13:02 - 13:05یا انجام یک مصاحبهی کاری.
-
13:05 - 13:07به نظر ما بیشترین چیزی که مردم میتونستن باهاش ارتباط برقرار کنن
-
13:07 - 13:08چون بیشترشان آن را از سر گذراندهاند
-
13:08 - 13:10مصاحبهی کاری بود.
-
13:10 - 13:14بنابراین ما این یافتهها را منتشر کردیم، و رسانهها
-
13:14 - 13:16روش متمرکز شدند، و گفتند، این کاریست که باید هنگام مصاحبه بکنی، درسته؟ (خنده)
-
13:16 - 13:20روش متمرکز شدند، و گفتند، این کاریست که باید هنگام مصاحبه بکنی، درسته؟ (خنده)
-
13:20 - 13:22میدانید، همهی ما وحشتزده شدیم، و گفتیم،
-
13:22 - 13:24وای خدای من، نه، نه، نه، منظور ما این نبود.
-
13:24 - 13:27به هزاران دلیل نه، نه، نه، این کار را نکنید.
-
13:27 - 13:30باز میگم، این مربوط به صحبت کردن شما با دیگران نیست.
-
13:30 - 13:31این مربوطه به مکالمهی شما با خودتان. کاری که باید بکنید
-
13:31 - 13:34پیش از اینکه به یک مصاحبهی کاری برید. این کاریست که میکنید.
-
13:34 - 13:36خب؟ شما نشستید. دارید با آیفونتان و -
-
13:36 - 13:39یا اندرویدتان کار میکنید، سعی نمیکنید کسی را از قلم بندازید.
-
13:39 - 13:41دارید، خب، شما دارید یادداشتهاتون را بررسی میکنید،
-
13:41 - 13:43قوز میکنید و سعی میکنید که کوچک به نظر برسید،
-
13:43 - 13:45درحالی که درواقع کاری که باید بکنید اینه،
-
13:45 - 13:48انگار که در حمام هستید، نه؟ این کار را بکنید. دو دقیقه وقت بگذارید.
-
13:48 - 13:50پس این چیزیست که ما میخوایم آزمایش کنیم. باشه؟
-
13:50 - 13:52ما آدمها را به آزمایشگاه میاریم، و
-
13:52 - 13:55آنها دوباره ژست قدرتمندانه یا ضعیف میگیرند،
-
13:55 - 13:58آنها یک مصاحبهی بسیار پرتنش کاری را از سر میگذرانند.
-
13:58 - 14:02مدتش پنج دقیقهست. و تمامش ضبط میشه.
-
14:02 - 14:04آنها مورد داوری هم قرار میگیرند، و داوران
-
14:04 - 14:08آموزش دیدهاند که هیچ بازخورد غیرکلامی نداشته باشند،
-
14:08 - 14:10بنابراین شبیه به همچین چیزی هستند. انگار، تصور کنید
-
14:10 - 14:12این کسیست که داره با شما مصاحبه می:کند.
-
14:12 - 14:17یعنی به مدت پنج دقیقه، هیچی، و این حتی از سوالپیچ شدن هم بدتره.
-
14:17 - 14:20مردم از اینحالت متنفرند. این چیزیست که ماریان لافرانس بهش میگه
-
14:20 - 14:22«ایستادن در باتلاق شنی اجتماعی.»
-
14:22 - 14:24بنابراین باعث میشه که میزان کورتیزول شما اوج بگیره.
-
14:24 - 14:26بنابراین این مصاحبهای بود که آنها را وادار کردیم تجربهاش کنند،
-
14:26 - 14:28چون ما واقعا میخواستیم آنچه که رخ داد را ببینیم.
-
14:28 - 14:32سپس ما از این رمزگشاها خواستیم که چهار تا از نوارها را ببینند.
-
14:32 - 14:35آنها چیزی از این فرضیه را نمیدانستند. آنها شرایط را نمیدانستند.
-
14:35 - 14:38آنها اصلا نمیتونستن بفهمند که چه کسی چه ژستی را گرفته بوده،
-
14:38 - 14:43و نتیجهی بررسی بعد از دیدن چندتا از نوارها این بود،
-
14:43 - 14:45آنها گفتند: «ما اینها را استخدام میکنیم،» -
-
14:45 - 14:48همشون از دستهی که ژست قدرتمندانه -«ما اینها را استخدام نمیکنیم.
-
14:48 - 14:51همچنین ارزیابی ما از این افراد بسیار مثبتست.»
-
14:51 - 14:56اما این داوریها از کجا ناشی میشه؟ ربطی به محتوای صحبتها نداره.
-
14:56 - 14:59بلکه مربوطه به شیوهی ارایهی آن سخنرانیها.
-
14:59 - 15:01درضمن، چون آنها را از نظر همهی متغیرهای مربوط به کارایی، رتبهبندی میکنیم، مانند کیفیت ساختارِ
-
15:01 - 15:04درضمن، چون آنها را از نظر همهی متغیرهای مربوط به کارایی، رتبهبندی میکنیم، مانند کیفیت ساختارِ
-
15:04 - 15:06ارایهشان، کیفیت متن ارایه، و همچنین مهارتهایی که داشتند،
-
15:06 - 15:09این ارزیابی به هیچوجه تحت تاثیر اینها نبود. این چیزیست که تاثیر پذیرفت.
-
15:09 - 15:13اینجور چیزها. آدمها خودِ واقعیشان را به میدان میارن،
-
15:13 - 15:15آنها خودشان را به همراه دارند.
-
15:15 - 15:17آنها ایدههاشون را مطرح میکنند، اما به عنوان خودشان،
-
15:17 - 15:19بدون هیچ، میدانید، بدون هیچ ناخالصی.
-
15:19 - 15:24پس این چیزیست که تاثیر را پیش میراند، یا آن را انتقال میده.
-
15:24 - 15:28یعنی وقتی من با مردم دراینباره حرف میزنم،
-
15:28 - 15:31که بدنهای ما میتونه ذهنمان را تغییر بده و ذهنهامان رفتار ما را عوض کنه،
-
15:31 - 15:34و رفتارمان میتونه بازدهی ما را تغییر بده، آنها به من میگن،
-
15:34 - 15:35«نمیدونم - به نظر غیرواقعی میاد.» درسته؟
-
15:35 - 15:39من در پاسخ میگم، تا وقتی به نتیجه برسید اداش را در بیارید.
-
15:39 - 15:42من نمیخوام به هدف برسید و هنوز احساس کنید که دارید کلاهبرداری میکنید.
-
15:42 - 15:44نمیخوام احساس کنید که یک شیاد هستید.
-
15:44 - 15:48نمیخوام وقتی به جایی که میخواید رسیدید حس کنید که به اینجا تعلق ندارید.
-
15:48 - 15:50و این واقعا چیزی را به یاد من میاره.
-
15:50 - 15:53چون میخوام براتون داستان کوتاهی تعریف کنم دربارهی
-
15:53 - 15:56شیادی و احساس اینکه به جایی که هستم تعلق ندارم.
-
15:56 - 15:59وقتی ۱۹ سالم بود، تصادف خیلی بدی کردم.
-
15:59 - 16:02از ماشین پرت شدم بیرون، و چندتا غلت زدم.
-
16:02 - 16:06از ماشین بیرون پرت شدم. و وقتی در بخش توانبخشی صدمات مغزی بههوش آمدم، و دانشگاه را ول کردم،
-
16:06 - 16:09از ماشین بیرون پرت شدم. و وقتی در بخش توانبخشی صدمات مغزی بههوش آمدم، و دانشگاه را ول کردم،
-
16:09 - 16:15و دریافتم که آی.کیوی من با دو انحراف معیار کاهش پیدا کرده،
-
16:15 - 16:18که آسیب بسیار شدید بود.
-
16:18 - 16:21من میزان آی.کیوام را میدانستم چون همیشه به عنوان یک دختر باهوش شناخته میشدم،
-
16:21 - 16:23و به عنوان یک بچه بااستعداد بودم.
-
16:23 - 16:26خب من از دانشگاه بیرون آمده بودم، و شروع کردم به تلاش برای برگشتن به آن.
-
16:26 - 16:28بهم میگفتند: «تو دانشگاه را به پایان نخواهی رساند،
-
16:28 - 16:30میدونی، چیزهای دیگری برای تو هست که بتونی انجام بدی،
-
16:30 - 16:32اما دانشگاه برای تو سودی ندارد.»
-
16:32 - 16:36من بسیار با این موضوع جنگیدم، و باید بگم،
-
16:36 - 16:39اینکه هویت شما را ازتون بگیرند، جوهر وجودتان را،
-
16:39 - 16:41و برای من این هویت باهوش بودن بود،
-
16:41 - 16:45اینکه این را ازتون بگیرند، هیچی به این اندازه نمیتونه به شما احساس ناتوانی بده.
-
16:45 - 16:48بنابراین من کاملا خودم را ناتوان حس میکردم. تلاش کردم و تلاش کردم و تلاش کردم،
-
16:48 - 16:51و خوششانس بودم، و کار کردم، و شانس آوردم، و تلاش کردم.
-
16:51 - 16:53درنهایت از دانشگاه فارغالتحصیل شدم.
-
16:53 - 16:55برای من چهار سال بیشتر از همسن و سالهام طول کشید،
-
16:55 - 17:00و تونستم به یکی بقبولانم، به مشاورم که مثل فرشته بود، سوزان فیسکه،
-
17:00 - 17:03که وساطت من را بکند، بنابراین سر از پرینستون درآوردم،
-
17:03 - 17:06و من انگار، نباید آنجا باشم.
-
17:06 - 17:07من یک شیاد هستم.
-
17:07 - 17:08و شب پیش از سخنرانی سال اولم،
-
17:08 - 17:11و سخنرانی سال اول در پرینستون یک سخنرانی بیست دقیقهای است
-
17:11 - 17:13در برابر بیست نفر. همش همین.
-
17:13 - 17:16من خیلی میترسیدم که روز بعد مچم را بگیرند
-
17:16 - 17:19برای همین بهش زنگ زدم و گفتم، «من میخوام دانشگاه را رها کنم.»
-
17:19 - 17:21بهم گفت: «تو چیزی را ول نمیکنی،
-
17:21 - 17:23چون من به خاطر تو یک قمار را پذیرفتم، و تو میمانی.
-
17:23 - 17:25تو قراره بمانی، و این کاریست که قراره انجام بدی.
-
17:25 - 17:27قراره وانمود کنی.
-
17:27 - 17:31قراره از این به بعد هر سخنرانیای که ازت خواسته میشه را انجام بدی.
-
17:31 - 17:32فقط میری و انجامش میدی و انجامش میدی و انجامش میدی،
-
17:32 - 17:35حتی اگر وحشتزده باشی و فلج بشی
-
17:35 - 17:38و از ترس قالب تهی کنی، انجامش میدی تا برسی
-
17:38 - 17:41به این لحظه که بگی: «وای خدا، دارم انجامش میدم.
-
17:41 - 17:44انگار، به این تبدیل شدم. واقعا دارم انجامش میدم.»
-
17:44 - 17:46خب این کاری بود که کردم. پنج سال تو دانشگاه،
-
17:46 - 17:48چندسالی، میدانید، من در نورثوسترن هستم،
-
17:48 - 17:51بعد به هاروارد رفتم، من در هاروارد هستم، من واقعا
-
17:51 - 17:54دیگر بهش فکر نمی:کنم، اما برای مدت طولانی این ذهنم را مشغول کرده بود،
-
17:54 - 17:56«من نباید اینجا باشم. قرار نبوده که من اینجا باشم.»
-
17:56 - 17:59خب در پایان سال اول تدریسم در هاروارد،
-
17:59 - 18:04یک دانشجو داشتم که در کل ترم در کلاس حرف نزده بود،
-
18:04 - 18:07کسی که بهش گفتم: «ببین، باید مشارکت کنی، وگرنه این درس را میافتی،»
-
18:07 - 18:09آمد به دفتر من. من اصلا نشناختمش.
-
18:09 - 18:13و بهم گفت، واقعا شکست خورده آمد تو، و بهم گفت،
-
18:13 - 18:19«من به اینجا تعلق ندارم.»
-
18:19 - 18:23و این لحظهی تکان دهندهای برای من بود. چون دو چیز اتفاق افتاد.
-
18:23 - 18:25یکی این بود که تشخیص دادم،
-
18:25 - 18:28وای خدای من، من دیگر چنین احساسی ندارم. میدانید.
-
18:28 - 18:31من دیگر این را احساس نمیکنم، اما او چرا، و من حس او را درک میکردم.
-
18:31 - 18:33و دومیاش این بود که، او به اینجا تعلق دارد!
-
18:33 - 18:35آخه، او میتونه ادای تعلق داشتن را در بیاره، و میتونه به این تبدیل بشه.
-
18:35 - 18:39پس من گفتم: «چرا، هستی! تو به اینجا متعلق هستی!
-
18:39 - 18:40و فردا به این وانمود میکنی،
-
18:40 - 18:43تو قراره خودت را قدرتمند جلوه بدی، و میدونی،
-
18:43 - 18:47تو قراره -» (تشویق)
-
18:47 - 18:49(تشویق)
-
18:49 - 18:53«و تو قراره فردا بری توی کلاس،
-
18:53 - 18:55و قراره بهترین اظهار نظری که تا حالا وجود داشته را ارایه بدی.»
-
18:55 - 18:58میدانید؟ و او بهترین نظر ممکن را ارایه کرد،
-
18:58 - 18:59و مردم به سوی او برگشتند اینطور که،
-
18:59 - 19:03آه خدای من، من تا حالا حتی متوجه نشده بودم که او اینجا نشسته، میدانید؟ (خنده)
-
19:03 - 19:06ماهها بعد او به دفتر من برگشت، و متوجه شدم
-
19:06 - 19:08نه تنها او به این وانمود کرده بود تا موفق شده بود،
-
19:08 - 19:11بلکه در واقع آنقدر در این نقش فرو رفته بود که بهش تبدیل شده بود.
-
19:11 - 19:12یعنی او عوض شده بود.
-
19:12 - 19:17و بنابراین من میخوام بهتون بگم، اداش را در نیارید تا زمانی که موفق بشید.
-
19:17 - 19:19وانمود کنید تا زمانی که همان بشید. میدانید؟ این چیزی نیست که -
-
19:19 - 19:23به اندازهی کافی انجامش بدید تا زمانی که واقعا تبدیل بشید به آن و براتون درونی بشه.
-
19:23 - 19:26آخرین چیزی که قراره نزد شما به جا بگذارم اینه.
-
19:26 - 19:30دستکاریهای کوچک میتونه به تغییرات بزرگ منجر بشه.
-
19:30 - 19:33خب همش دو دقیقهست.
-
19:33 - 19:34دو دقیقه، دو دقیقه، دو دقیقه.
-
19:34 - 19:38پیش از اینکه قدم به موقعیت بعدی که قراره شما را ارزیابی کند بگذارید،
-
19:38 - 19:40برای دو دقیقه، این را امتحان کنید، در آسانسور،
-
19:40 - 19:44در اتاقک دستشویی، پشت میزتان در اتاق در بسته.
-
19:44 - 19:46این کاریست که میخواید انجام بدید. مغزتان را شکل بدبد
-
19:46 - 19:48تا بهترین هماوردی را در این موقعیت ارایه بده.
-
19:48 - 19:51تستسترونتان را بالا ببرید. کورتیزولتان را کاهش بدید.
-
19:51 - 19:55آن موقعیت را ترک نکنید در حالی که احساس میکنید، وای، من بهشون نشان ندادم که کی هستم.
-
19:55 - 19:57آن را در حالی ترک کنید انگار، وای، واقعا احساس میکنم
-
19:57 - 19:59تونستم بگم که کی هستم و نشانشان دادم که واقعا کی هستم.
-
19:59 - 20:01خب میخوام اول ازتون درخواست کنم، میدانید،
-
20:01 - 20:05هم ادای ژست قدرت به خودتان بگیرید،
-
20:05 - 20:07و هم اینکه میخوام درخواست کنم
-
20:07 - 20:10که این را سهیم بشید، چون این سادهست
-
20:10 - 20:12من این غرور را ندارم که کاری با این داشته باشم. (خنده)
-
20:12 - 20:14ببخشیدش. با مردم در میانش بگذارید،
-
20:14 - 20:16چون آدمهایی که میتونن بهترین بهره را از این ببرن کسانی هستند که
-
20:16 - 20:20دسترسی به هیچ منبع و فنآوری ندارند
-
20:20 - 20:23و هیچ جایگاه و قدرتی ندارند. این را بهشان بدید
-
20:23 - 20:25چون میتونن در خلوت این کار را انجام بدن.
-
20:25 - 20:27آنها بدنشان را لازم دارند، یک خلوت میخوان و دو دقیقه وقت،
-
20:27 - 20:30و این به طور چشمگیری میتونه برآیند زندگی آنها را تغییر بده.
-
20:30 - 20:35سپاسگزارم. (تشویق)
-
20:35 - 20:42(تشویق)
- Title:
- اِمی کادی: زبان بدن شما هویت شما را شکل میدهد
- Speaker:
- Amy Cuddy
- Description:
-
زبان بدن بر دیدگاه دیگران دربارهی ما تاثیر میگذارد، اما ممکن است نگاه ما بر خودمان را نیز تغییردهد. اِمی کادی، روانشناس اجتماعی، نشان میدهد که چگونه «ژست قدرت» - قرار گرفتن در حالتی از اطمینان، حتی هنگامی که ما احساس اطمینان نداریم- میتواند بر سطح تستسترون و کورتیزول در مغز تاثیر بگذارد، و حتی ممکن است تاثیراتی بر فرصتهای ما در زندگی بگذارد.
- Video Language:
- English
- Team:
- closed TED
- Project:
- TEDTalks
- Duration:
- 21:02
b a approved Persian subtitles for Your body language may shape who you are | ||
b a edited Persian subtitles for Your body language may shape who you are | ||
b a edited Persian subtitles for Your body language may shape who you are | ||
b a edited Persian subtitles for Your body language may shape who you are | ||
b a edited Persian subtitles for Your body language may shape who you are | ||
soheila Jafari accepted Persian subtitles for Your body language may shape who you are | ||
soheila Jafari edited Persian subtitles for Your body language may shape who you are | ||
soheila Jafari edited Persian subtitles for Your body language may shape who you are |