< Return to Video

Part 2 - Chapter 01 - Gulliver's Travels by Jonathan Swift

  • 0:02 - 0:08
    قسمت دوم. سفر به BROBDINGNAG.
  • 0:08 - 0:12
    فصل اول
  • 0:11 - 0:19
    توفان بزرگ توصیف قایق بلند فرستاده شده به واکشی آب ؛ نویسنده می رود با آن به
  • 0:19 - 0:20
    کشف کشور.
  • 0:19 - 0:25
    او در ساحل سمت چپ ، توسط یکی از بومیان را تصرف کردند ، و به مرحله اجرا کشاورز
  • 0:25 - 0:29
    خانه. پذیرش او ، با حوادث چند که
  • 0:29 - 0:30
    رخ داده باشد.
  • 0:30 - 0:32
    شرح ساکنان.
  • 0:32 - 0:38
    پس از محکوم شده است توسط طبیعت و ثروت ، به حیات فعال و بیقرار ، در
  • 0:38 - 0:43
    دو ماه پس از بازگشت من ، من دوباره را ترک کشور مادری من و حمل و نقل در زمان
  • 0:43 - 0:48
    فراز زندگی ، در روز 20 ژوئن ، 1702 ، در
  • 0:48 - 0:53
    ماجراجویی ، کاپیتان جان نیکولاس ، یک مرد کرنیش ، فرمانده ، عازم سورات.
  • 0:53 - 1:00
    ما به حال گیل بسیار مرفه ، تا ما در دماغه امید نیک وارد ، که در آن ما
  • 1:00 - 1:04
    فرود برای آب تازه ، اما کشف نشت ، ما unshipped کالاهای ما و wintered
  • 1:04 - 1:07
    برای کاپیتان در حال سقوط از یک بیمار وجود دارد
  • 1:07 - 1:11
    تب و لرز ، ما می تواند کیپ تا پایان ماه مارس را ترک کنید.
  • 1:11 - 1:15
    ما پس از آن مجموعه بادبان و سفر خوب بود تا ما را تصویب کرد که تنگه ماداگاسکار ؛
  • 1:15 - 1:21
    اما داشتن شمال آن جزیره ، و در حدود پنج درجه عرض جغرافیایی جنوبی ،
  • 1:21 - 1:24
    بادها ، که در آن دریاها مشاهده
  • 1:24 - 1:28
    برای منفجر گیل ثابت برابر بین شمال و غرب ، از آغاز
  • 1:28 - 1:32
    دسامبر تا ابتدای ماه مه ، در 19 ماه آوریل آغاز شد تا با مقدار ضربه
  • 1:32 - 1:34
    خشونت بیشتر ، و بیشتر غربی نسبت به
  • 1:34 - 1:41
    معمول ، ادامه بنابراین برای بیست روز با هم : که در طی آن زمان ، ما رانده شدند
  • 1:41 - 1:45
    کمی از شرق به جزایر Molucca ، و در حدود سه درجه شمال
  • 1:45 - 1:48
    از خط ، به عنوان کاپیتان ما در بر داشت
  • 1:48 - 1:53
    مشاهدات او در زمان 2ND ماه مه ، در آن زمان باد متوقف ، و آن بود
  • 1:53 - 1:57
    آرامش کامل ، که در انجا من کمی خشنود نیست.
  • 1:57 - 2:01
    اما او ، از اینکه یک مرد خوب در ناوبری از آن دریاها تجربه وجود دارد ، به همه پیشنهاد ما
  • 2:01 - 2:07
    آمادگی در برابر طوفان ، که بر این اساس در روز بعد اتفاق افتاد :
  • 2:07 - 2:12
    باد جنوب ، به نام های موسمی در جنوب ، شروع به تنظیم شوید.
  • 2:12 - 2:17
    پیدا کردن آن به احتمال زیاد به overblow بود ، ما در ما نی ، بادبان در زمان ، و ایستاده بود به دست
  • 2:17 - 2:23
    واقع در جلو بادبان ، اما آب و هوای ناپاک ، ما نگاه اسلحه همه به سرعت و دست
  • 2:23 - 2:24
    واپسین بادبان کشتی دو دگلی.
  • 2:24 - 2:28
    کشتی اخراج بسیار وسیع است ، بنابراین ما آن را بهتر است قبل از دریا spooning ، از
  • 2:28 - 2:29
    تلاش یا hulling.
  • 2:30 - 2:35
    reefed بادبان جلو و تنظیم او را ، و برده AFT جلو ورق ، زمام بود
  • 2:35 - 2:38
    سخت آب و هوا. کشتی عینک شجاعانه.
  • 2:38 - 2:44
    belayed جلو پایین مسافت ، اما بادبان تقسیم شده بود ، و ما برده پایین حیاط و
  • 2:44 - 2:47
    بادبان به کشتی ، و بی بند و بار همه چیز روشن آن است.
  • 2:47 - 2:52
    یک طوفان بسیار شدید بود و دریا را شکست عجیب و خطرناک است.
  • 2:52 - 2:57
    ما بر laniard از ستاد شلاق برده ، و مرد را در راس کمک کرد.
  • 2:57 - 3:02
    ما نمی کردن دومین دکل کشتی از عرشه ما ، اما اجازه دهید همه ایستاده ، چرا که او قبل از scudded
  • 3:02 - 3:07
    دریا خیلی خوب ، و ما می دانستیم که در حال بالا افراشته در بالاترین نقطهء کشتی ، کشتی شد
  • 3:07 - 3:11
    wholesomer ، و راه بهتری را از طریق دریا ساخته شده ، دیدن ما تا به حال اتاق دریا.
  • 3:11 - 3:17
    وقتی طوفان تمام شد ، ما مجموعه ای واقع در جلو بادبان و بادبان اصلی ، و به ارمغان آورد و کشتی به.
  • 3:17 - 3:22
    سپس ما مجموعه ای واپسین بادبان کشتی دو دگلی - بادبان اصلی بالا و جلو و بالا به بادبان.
  • 3:22 - 3:26
    البته ما در شرق و شمال شرق ، باد در جنوب غرب است.
  • 3:26 - 3:33
    ما tacks بطرف راست حرکت کردن به روی عرشه کشتی ، ما دور انداختن آب و هوا پرانتز و آسانسور ، ما در مجموعه
  • 3:33 - 3:38
    لی ، پرانتز ، و رو به جلو توسط آب و هوا - bowlings برده و برده آنها را تنگ ،
  • 3:38 - 3:40
    و آنها را belayed برده و بیش از واپسین بادبان کشتی دو دگلی
  • 3:40 - 3:45
    میخ سرپهن کوچک بادگیر ، و کامل خود را نگه داشته و به عنوان نزدیک او را دروغ.
  • 3:45 - 3:50
    در طول این طوفان ، که توسط یک باد قوی غرب و جنوب غرب به دنبال داشت ، ما
  • 3:50 - 3:55
    انجام شده توسط محاسبات من ، حدود پانصد لیگ به شرق ، به طوری که
  • 3:55 - 3:59
    قدیمی ترین ملوان در هیئت مدیره نمی تواند بگوید در چه بخشی از جهان ما است.
  • 3:59 - 4:04
    مفاد ما برگزار شد خوب ، کشتی ما را ثابت قدم بود ، و خدمه ما همه در سلامت خوب ؛
  • 4:04 - 4:07
    اما ما در نهایت تنش برای آب نهاده شده است.
  • 4:07 - 4:12
    ما فکر کردیم که آن را به بهترین وجه در همان دوره نگه دارید ، به جای به نوبه خود بیشتر شمالی ،
  • 4:12 - 4:17
    که ممکن است به ما به قسمت شمال غربی از Tartary بزرگ به ارمغان آورده ، و به
  • 4:17 - 4:20
    منجمد دریای.
  • 4:20 - 4:26
    در روز 16 ماه ژوئن ، 1703 ، یک پسر در بالا افراشته زمین کشف است.
  • 4:26 - 4:32
    در 17 ، ما در مشاهده کامل جزیره ای بزرگ ، و یا قاره شد (ما می دانستیم
  • 4:32 - 4:37
    آیا ؛) در سمت جنوب از انجاییکه گردن کوچکی از زمین jutting به
  • 4:37 - 4:42
    دریا و نهر کم عمق بیش از حد برای نگه داشتن کشتی بالاتر از صد تن است.
  • 4:42 - 4:47
    ما لنگر را در لیگ از این نهر بازیگران ، و کاپیتان ما فرستاده شده از ده او
  • 4:47 - 4:52
    مردان و در قایق بلند ، مسلح به رگ برای آب ، اگر هر کدام می تواند در بر داشت.
  • 4:52 - 4:58
    مورد نظر مرخصی خود را با آنها برود ، که من ممکن است کشور را ببینید ، و را چه
  • 4:58 - 5:02
    اکتشاف ها ، من می توانم. هنگامی که ما از آن پرتو ها آمدند به زمین ما شاهد هیچ رودخانه یا
  • 5:02 - 5:04
    بهار ، و نه هیچ نشانه ای از ساکنان است.
  • 5:04 - 5:10
    بنابراین مردان ما در ساحل سرگردان برای پیدا کردن مقداری آب تازه در نزدیکی دریا ، و
  • 5:10 - 5:15
    من به تنهایی در حدود یک مایل در طرف دیگر راه می رفت ، که در آن کشور را مشاهده همه
  • 5:15 - 5:15
    نازا و سنگی.
  • 5:15 - 5:22
    من در حال حاضر شروع می شود خسته و از دیدن چیزی برای سرگرم کردن حس کنجکاوی من ، من بازگشت
  • 5:22 - 5:26
    های پایین به آرامی به سمت نهر و دریا پر به نظر من ، من تو را دیدم مردان ما
  • 5:26 - 5:31
    در حال حاضر رو به قایق و پارو زدن برای زندگی به کشتی.
  • 5:31 - 5:37
    من که قرار بود پس از آنها به بارک الله ، اگر چه آن را به هدف کمی شده بود ، وقتی که من
  • 5:37 - 5:43
    مشاهده مخلوق بزرگ پیاده روی بعد از آنها در دریا ، به همان سرعتی که او می تواند : او waded
  • 5:43 - 5:45
    نه چندان عمیق تر از زانو خود را ، و در زمان
  • 5:45 - 5:50
    گام های شگرف : اما مردان ما به حال او شروع نیم لیگ ، و ، دریا
  • 5:50 - 5:55
    thereabouts که پر از سنگ های تیز ، هیولا قادر به پیشی
  • 5:55 - 5:57
    قایق.
  • 5:57 - 6:01
    این من پس از آن گفته شد ، برای من durst ماندن موضوع ماجراجویی ، اما
  • 6:01 - 6:06
    فرار به همان سرعتی که من می توانم راه من برای اولین بار رفت ، و سپس صعود تا تپه شیب دار ،
  • 6:06 - 6:08
    که برخی از چشم انداز کشور را به من داد.
  • 6:08 - 6:14
    که من پیدا کردم آن را به طور کامل کشت ، اما آنچه که برای اولین بار شگفت زده به من طول بود
  • 6:14 - 6:20
    چمن ، که در آن اساس به نظر می رسید که برای یونجه نگه داشته شود ، در حدود بیست فوت
  • 6:20 - 6:22
    بالا است.
  • 6:22 - 6:26
    من را به یک جاده بالا سقوط کرد ، بنابراین من آن را در زمان می شود ، هر چند آن را به ساکنان خدمت می کردند
  • 6:26 - 6:30
    تنها به عنوان یک پای مسیر را از طریق یک میدان جو است.
  • 6:30 - 6:35
    در اینجا من برای برخی از زمان راه می رفت ، اما می تواند کمی در هر دو طرف را ببینید ، آن را که در حال حاضر
  • 6:35 - 6:37
    در نزدیکی برداشت ، و ذرت در حال افزایش حداقل چهل فوت.
  • 6:37 - 6:42
    من یک ساعت راه رفتن به انتهای این زمینه بود ، بود که با پرچین از حصار
  • 6:42 - 6:47
    حداقل یک صد و بیست فوت بالا ، و درختان آنقدر رفیع است که من می توانم هیچ را
  • 6:47 - 6:48
    محاسبه ارتفاع خود را.
  • 6:48 - 6:53
    چوب عمودی چهارچوب درب به عبور از این زمینه را به آینده وجود دارد.
  • 6:53 - 6:57
    این چهار مرحله ، و سنگ به عبور بیش از زمانی که شما را به بالاترین آمد.
  • 6:57 - 7:02
    غیر ممکن بود برای من به صعود از این نردبان ، زیرا در هر مرحله شش فوت بود
  • 7:02 - 7:05
    بالا ، و سنگ بالایی حدود بیست.
  • 7:06 - 7:11
    من تلاش برای پیدا کردن بعضی از شکاف در تامینی ، زمانی که من کشف یکی از
  • 7:11 - 7:15
    ساکنان در زمینه آینده ، پیشروی به سوی پلکان ، همین کار را با اندازه
  • 7:16 - 7:20
    او که من را در دریا دنبال قایق ما را دیدم.
  • 7:20 - 7:24
    او ظاهر شد به عنوان بلند به عنوان برج کلیسا منار عادی ، و حدود ده متری را در هر زمان
  • 7:24 - 7:27
    گشاد گشاد راه رفتن ، به عنوان نزدیک که من می توانم حدس زد.
  • 7:27 - 7:32
    من با نهایت ترس و حیرت زده شد و فرار به خودم در پنهان
  • 7:32 - 7:36
    ذرت ، که از انجا من او را در بالای پلکان را دیدم به دنبال بازگشت به میدان بعد در
  • 7:36 - 7:38
    دست راست ، و شنیده ام او را در یک تماس
  • 7:38 - 7:44
    صدای بسیاری از درجه بلندتر از صحبت کردن - ترومپت : اما سر و صدا به حدی زیاد بود در
  • 7:44 - 7:49
    هوا ، که در ابتدا به من قطعا فکر آن رعد و برق بود.
  • 7:49 - 7:53
    لهذا هفت هیولا مانند خود ، نسبت به او را با دلیل بیم - قلاب در آمد
  • 7:53 - 7:58
    دست های خود ، هر قلاب در مورد فراخی شش scythes.
  • 7:58 - 8:02
    این افراد به عنوان اولین را به خوبی نیست ، پوشیده شده است که بندگان و کارگران آنها
  • 8:02 - 8:08
    به نظر می رسید ، بر اساس برخی از کلمات او سخن گفت ، آنها رفت و به درو ذرت در
  • 8:08 - 8:08
    زمینه که در آن من غیر روحانی.
  • 8:08 - 8:15
    من از آنها را در به عنوان بزرگ فاصله که من می توانم نگه داشته ، اما مجبور شد به حرکت با
  • 8:15 - 8:18
    مشکل شدید برای ساقه ذرت بودند گاهی بالای یک پا
  • 8:18 - 8:23
    از راه دور ، به طوری که من به سختی می تواند به بدن من آنها را در میان فشار.
  • 8:23 - 8:27
    با این حال ، من یک تغییر برای رفتن به جلو ، تا زمانی که به بخشی از میدان آمد که در آن
  • 8:27 - 8:29
    ذرت توسط باران و باد گذاشته شده بود.
  • 8:29 - 8:34
    در اینجا آن غیر ممکن است برای پیشبرد یک قدم برای من ، برای ساقه های در هم آمیخته شده اند ،
  • 8:34 - 8:39
    که من نمی توانستم خزش از طریق ، و ریش از گوش کاهش یافته به طوری قوی و
  • 8:39 - 8:42
    اشاره کرد ، که آنها را از طریق لباس من را به گوشت من سوراخ شده است.
  • 8:42 - 8:47
    در همان زمان من شنیده ام به ماشین درو صد متری پشت من.
  • 8:47 - 8:53
    من دراز اینکه کاملا با کار پر زحمت dispirited ، و به طور کامل غلبه بر غم و اندوه و ناامیدی ،
  • 8:53 - 8:57
    پایین بین دو پشته ، و صمیمانه آرزو من در آنجا ممکن است در نهایت روز من.
  • 8:57 - 9:01
    من bemoaned بیوه و کودکان متروک من پدر.
  • 9:01 - 9:06
    من افسوس می خورد که حماقت خود و wilfulness من ، در تلاش سفر دوم ، در برابر
  • 9:06 - 9:10
    از تمام دوستانم و روابط مشاوره.
  • 9:10 - 9:14
    در این تحریک وحشتناک از ذهن ، من می توانم تفکر Lilliput که امساک کردن
  • 9:14 - 9:20
    ساکنان بر من به عنوان بزرگترین نابغه ای است که تا کنون در جهان ظاهر نگاه ؛
  • 9:20 - 9:21
    جایی که من قادر به جلب ناوگان امپراطوری بود
  • 9:21 - 9:26
    در دست من ، و انجام آن اقدامات دیگر ، که تا کنون در ثبت خواهد شد
  • 9:26 - 9:30
    تواریخ از آن امپراتوری ، در حالی که آیندگان به سختی باید آنها را باور ،
  • 9:30 - 9:31
    اگرچه گواهی توسط میلیون ها نفر.
  • 9:31 - 9:37
    من منعکس چه رنج آن را باید به من ثابت کند ، به نظر می رسد به عنوان ناچیز در
  • 9:37 - 9:40
    این ملت ، به عنوان یکی جزیره خیالی لیلیپوت تنها در میان ما باشد.
  • 9:40 - 9:47
    اما این من تصور می شود که دست کم از بدبختیهای من بود ، برای ، به عنوان موجودات انسانی هستند
  • 9:47 - 9:51
    مشاهده می شود بیشتر وحشیانه و بی رحمانه نسبت به بخش عمده آنها ، چه می توانست من
  • 9:51 - 9:53
    انتظار می رود ، اما به یک لقمه در دهان
  • 9:53 - 9:57
    اولین بار در بین این وحشی های عظیم است که باید اتفاق می افتد به من تصرف؟
  • 9:57 - 10:04
    بدون شک فلاسفه در سمت راست هستند ، زمانی که ما به آنها بگویید که هیچ چیز فوق العاده است و یا
  • 10:04 - 10:06
    کمی در غیر این صورت از مقایسه.
  • 10:06 - 10:13
    خوشحال ممکن است ثروت ، به Lilliputians پیدا کردن بعضی از کشور ، که در آن
  • 10:13 - 10:16
    نفر به عنوان کوچک با توجه به آنها ، آنها به من.
  • 10:16 - 10:22
    و می داند که حتی این مسابقه شگرف فنا به همان اندازه ممکن است
  • 10:22 - 10:26
    overmatched مراتب بالا در برخی از بخش دور از جهان ، ما هنوز هیچ کشف.
  • 10:26 - 10:32
    ترس و سر در گم بود که من از ، من نمی توانستم امساک کردن در رفتن با این بازتاب ،
  • 10:32 - 10:37
    هنگامی که یکی از ماشین درو شده ، نزدیک شدن ظرف مدت ده متری از لبه جایی که من غیر روحانی ، به من
  • 10:37 - 10:39
    دستگیر که با قدم بعدی من باید
  • 10:39 - 10:43
    له به مرگ در زیر پای خود را ، و یا برش در دو با دلیل بیم و قلاب خود را.
  • 10:45 - 10:49
    و در نتیجه ، وقتی که او دوباره به حرکت می کند ، من فریاد زد با صدای بلند که از ترس می تواند باعث
  • 10:49 - 10:55
    من : که بر روی ان گام زد مخلوق عظیم کوتاه ، و ، به دنبال دور مورد تحت او را برای برخی از
  • 10:55 - 10:59
    زمان ، در گذشته به من espied که من بر روی زمین دراز.
  • 10:58 - 11:05
    او مدتی در نظر گرفته ، با احتیاط کسی که می کوشد تا غیر روحانی برگزار کوچک
  • 11:05 - 11:10
    حیوانات خطرناک در چنین شیوه ای که آن را نمی قادر خواهد بود یا به خراش یا نیش می زنند
  • 11:10 - 11:14
    او ، به عنوان من خودم گاهی با راسو در انگلستان انجام می شود.
  • 11:14 - 11:20
    در طول او جرأت به من را پشت سر وسط ، بین انگشت خود را جلو و
  • 11:20 - 11:25
    انگشت شست ، و من در عرض سه یارد از چشمان او به ارمغان آورد ، که او ممکن است شکل من ببین
  • 11:25 - 11:26
    کاملا.
  • 11:26 - 11:32
    من معنای خود را حدس زده و از بخت خوب من آنقدر حضور ذهن را به من داد ، که من
  • 11:32 - 11:37
    حل و فصل در حداقل تلاش او به من در هوا بالاتر از شصت پا از برگزار شد
  • 11:37 - 11:39
    زمین ، اگر چه او grievously pinched
  • 11:39 - 11:43
    طرف من ، به خاطر ترس من باید از طریق انگشت خود را لغزش.
  • 11:43 - 11:48
    من جرأت کرد به منظور بالا بردن چشم معدن به سمت خورشید و دستان من
  • 11:48 - 11:53
    با هم در استقرار supplicating ، و به صحبت برخی از کلمات در مالیخولیا فروتن
  • 11:53 - 11:56
    تن ، مناسب برای شرایط من در آن زمان بود
  • 11:56 - 12:01
    در : برای من هر لحظه ای که به من می گفت در برابر زمین فاصله توقیف ، همانطور که ما
  • 12:01 - 12:04
    معمولا هر حیوانی کمی نفرت ، که ما آن را ذهن به نابود است.
  • 12:04 - 12:10
    اما ستاره خوب من آن را ، که او به نظر می رسد که با صدای من خوشحال و
  • 12:10 - 12:16
    حرکات و اشارات ، و شروع به بر من به عنوان کنجکاوی ، بسیار تعجب به من می شنوید
  • 12:16 - 12:18
    تلفظ بیان کلمات ، اگر چه او می تواند آنها را درک نمی کنند.
  • 12:18 - 12:24
    در این زمان من بود قادر به خودداری کردن از خوراکی های روی و اشک ریختن ، و تبدیل نیست من
  • 12:24 - 12:29
    سر نسبت به طرف من و اجازه دادن به او را می دانیم ، و همچنین من می توانم ، چه ظالمانه من صدمه دیده بود
  • 12:29 - 12:32
    فشار از انگشت شست و انگشت خود را.
  • 12:32 - 12:37
    او به نظر می رسید را دستگیر معنا من ، برای ، بلند کردن اجسام تا دامن کت خود قرار داده ، او
  • 12:37 - 12:42
    من به آرامی به آن و بلافاصله به همراه من زد به استاد خود را ، که قرار بود
  • 12:42 - 12:46
    کشاورز بسیار بالایی می باشد ، و همان شخص من برای اولین بار در این زمینه دیده می شود.
  • 12:46 - 12:52
    کشاورز داشتن (به عنوان من بحث خود را فرض کنید) چنین حساب من خود را به عنوان
  • 12:52 - 12:57
    بنده می تواند به او بدهد ، در زمان یک قطعه از یک نی کوچک ، در حدود اندازه یک پیاده روی
  • 12:57 - 12:59
    کارکنان ، و در ان هنگام بلند lappets
  • 12:59 - 13:04
    از کت من ، که به نظر می رسد که تصور می شود نوعی از پوشش است که ماهیت داده بود
  • 13:04 - 13:06
    من. او منفجر موهای من کنار گذاشته را به بهتر
  • 13:06 - 13:09
    نمایی از صورت من.
  • 13:09 - 13:14
    او hinds خود را در مورد او نامیده می شود ، و از آنها خواست ، که من پس از آن آموخته ، چه آنها
  • 13:14 - 13:16
    تا کنون در زمینه دیده می شود به حال هر موجودی که من شبیه است.
  • 13:18 - 13:23
    او سپس از من قرار می گیرد آرام بر روی زمین از همه چهار دست و پا است ، اما من بلافاصله بالا ، و
  • 13:23 - 13:27
    راه می رفت به آرامی به عقب و رو به جلو ، به کسانی که مردم می بینند من تا به حال هیچ قصد اجرا
  • 13:27 - 13:27
    دور.
  • 13:27 - 13:33
    همه آنها را در یک دایره در مورد من نشسته ، بهتر است برای رعایت حرکات من است.
  • 13:33 - 13:37
    من کشیده کلاه من ، و تعظیم پایین به سمت دهقان ساخته شده است.
  • 13:37 - 13:43
    من زانو افتاد ، و بلند کردن دست ها و چشم های من و چند کلمه را با صدای بلند صحبت کرد
  • 13:43 - 13:48
    من می توانم : من یک کیف پول طلا را از جیب من گرفت ، و متواضعانه آن را به او ارائه شده است.
  • 13:48 - 13:54
    او آن را در کف دست خود را دریافت کرده باشید ، اعمال آن را به چشم خود نزدیک به
  • 13:54 - 14:00
    آنچه در آن بود ، و پس از آن تبدیل شده آن را چندین بار با نقطه از یک سنجاق
  • 14:00 - 14:04
    (که او از آستین او را گرفت) اما چیزی می تواند از آن بسازید.
  • 14:04 - 14:07
    لهذا من ساخته شده نشانه آن است که او باید دست خود را بر روی زمین است.
  • 14:07 - 14:14
    سپس در زمان کیف ، و با باز کردن آن ، تمام طلا را به کف دست خود را ریخت.
  • 14:14 - 14:20
    شش قطعه اسپانیایی از چهار pistoles هر وجود دارد ، در کنار بیست یا سی
  • 14:20 - 14:22
    کوچکتر سکه.
  • 14:22 - 14:27
    من تو را دیدم به او نوک انگشت کوچک خود را بر اساس زبان خود را مرطوب ، و را تا یکی از من
  • 14:27 - 14:32
    بزرگترین قطعه ، و پس از آن دیگر ، اما او به نظر می رسید به طور کامل نادان آنچه را که آنها
  • 14:32 - 14:32
    شد.
  • 14:32 - 14:39
    او به من نشانه قرار دهید تا دوباره آنها را به کیف پول من ، و کیف پول دوباره به جیب من ،
  • 14:39 - 14:43
    که پس از ارائه آن را به او چندین بار ، من فکر کردم آن را به انجام است.
  • 14:43 - 14:48
    کشاورز ، در این زمان ، من باید به موجودی منطقی متقاعد شده بود.
  • 14:48 - 14:56
    اغلب به من او صحبت کرد ، اما صدا از صدای او گوش من می خواهم که از یک سوراخ آب
  • 14:56 - 14:59
    آسیاب ، اما حرف های او به اندازه کافی بیان بود.
  • 14:59 - 15:03
    من پاسخ دادم تا با صدای بلند به عنوان می تواند در چندین زبان ، و او اغلب گذاشته گوش خود را درون
  • 15:03 - 15:11
    دو یارد از من : اما همه به عبث ، برای ما به طور کامل ناخوانا بودند به یکدیگر است.
  • 15:11 - 15:15
    او سپس ارسال بندگانش به کار خود ، و گرفتن دستمال خود را از او
  • 15:15 - 15:20
    جیب ، او دو برابر شده و آن را در دست چپ خود را گسترش ، که او در آن تخت قرار داده شده
  • 15:20 - 15:22
    زمین با کف دست به سمت بالا ، و من
  • 15:22 - 15:27
    امضا به آن مرحله ، به عنوان من به راحتی می تواند انجام دهد ، آن را به بالای یک پا در ضخامت نشده بود.
  • 15:27 - 15:35
    من فکر کردم که من به سهم خود به اطاعت ، و به خاطر ترس از افتادن ، خود را در طول کامل بر گذاشته
  • 15:35 - 15:39
    دستمال با باقی مانده که او به من lapped به سر
  • 15:39 - 15:43
    امنیت بیشتر ، و در این روش به من انجام شده در منزل را به خانه خود.
  • 15:43 - 15:49
    در آنجا او به نام همسر وی ، و به او به من نشان داد ، اما او جیغ زدم و فرار به عقب ، به عنوان
  • 15:49 - 15:53
    زنان در انگلستان در معرض دید یک وزغ یا عنکبوت.
  • 15:53 - 15:57
    با این حال ، زمانی که او بود در حالی که دیده می شود رفتار من ، و چگونه به خوبی مشاهده
  • 15:57 - 16:02
    امضا شوهرش ساخته شده ، او به زودی آشتی بود ، و با درجه رشد بسیار
  • 16:02 - 16:06
    مناقصه از من.
  • 16:06 - 16:09
    حدود دوازده ظهر بود ، و بنده به ارمغان آورد در شام است.
  • 16:09 - 16:14
    این فقط یک ظرف قابل توجهی از گوشت (مناسب برای بیماری ساده بود
  • 16:14 - 16:18
    مرد کشاورز) در یک ظرف در حدود چهار و بیست پا قطر.
  • 16:20 - 16:25
    این شرکت بودند ، کشاورز و همسرش ، سه فرزند ، و مادر بزرگ قدیمی.
  • 16:25 - 16:30
    هنگامی که آنها شنبه شد ، کشاورز به من در برخی از راه دور از او قرار داده شده بر روی میز ،
  • 16:30 - 16:34
    سی پا از طبقه بالا بود.
  • 16:34 - 16:38
    من در وحشت وحشتناک بود و نگه داشته تا آنجا که من می تواند از لبه ، به خاطر ترس از
  • 16:38 - 16:38
    در حال سقوط است.
  • 16:40 - 16:43
    زن کمی از گوشت را خرد کرده ، و سپس برخی از نان بر روی تخته نان بری فروپاشید ، و
  • 16:43 - 16:44
    آن را قبل از من قرار داده شده است.
  • 16:45 - 16:51
    من ساخته شده او را تعظیم پایین ، از چاقو و چنگال را من ، و سقوط کرد به غذا خوردن ، که آنها را داد
  • 16:51 - 16:52
    بیش از لذت.
  • 16:53 - 16:57
    معشوقه خدمتکار خود را برای کوچک DRAM فنجان ، که حدود دو گالن برگزار شد فرستاده می شود ، و
  • 16:57 - 17:03
    آن را با نوشیدنی پر من در زمان کشتی با دشواری های زیادی را در هر دو دست ، و در
  • 17:03 - 17:06
    محترمانه ترین شیوه را به او نوشید
  • 17:06 - 17:11
    سلامت سرکار علیه ، از بیان کلمات با صدای بلند به عنوان من می توانم به زبان انگلیسی ساخته شده است که
  • 17:11 - 17:15
    شرکت خنده تا از صمیم قلب خواهان ، که من تقریبا با سر و صدا بود deafened.
  • 17:15 - 17:20
    این مشروب طعم مانند شراب کوچک ، و بود ناخوشایند نبود.
  • 17:20 - 17:26
    سپس استاد به من نشانه ای برای آمدن به سمت تخته نان بری خود ، اما آنگونه که من در راه می رفت
  • 17:26 - 17:30
    جدول ، در شگفتی بزرگ در همه زمان ها ، به عنوان خواننده زیاده به راحتی
  • 17:30 - 17:33
    حامله شدن و بهانه ای ، من به طور اتفاقی به تلو تلو خوردن
  • 17:33 - 17:39
    در برابر پوسته ، سقوط کرد و صاف روی صورت من ، اما در هیچ صدمه دیده است.
  • 17:39 - 17:44
    بلند شدم ، بلافاصله ، و رعایت مردم خوب را در نگرانی های زیادی می شود ، من در زمان
  • 17:44 - 17:49
    کلاه من (که من در زیر بازوی من از رفتار خوب برگزار شد) ، و تکان دادن آن را بر سر من ،
  • 17:49 - 17:54
    سه huzzas ساخته شده ، برای نشان دادن من تا به حال هیچ شرارت توسط پاییز من.
  • 17:54 - 18:00
    اما پیشرفت به جلو به سمت استاد من (که من از این پس باید به او تماس بگیرید) جوانترین او
  • 18:00 - 18:06
    پسر ، که به او نشسته ، پسر قوس از حدود ده سال ، به من در زمان توسط
  • 18:06 - 18:08
    پاها ، و من در هوا بالا است ، برگزار شد که
  • 18:08 - 18:13
    من هر اندام لرزید : اما پدر او به من از او ربوده ، و در همان زمان
  • 18:13 - 18:18
    به او مانند یک جعبه در گوش چپ است ، آنطور که felled نیروهای نظامی اروپایی
  • 18:18 - 18:21
    اسب به زمین ، سفارش او را به از جدول گرفته شود.
  • 18:21 - 18:27
    اما ترس پسر ممکن است برای من وجود بدهکار ، و به خوبی به خاطر سپردن چگونه موذی
  • 18:27 - 18:32
    همه بچه ها در میان ما به طور طبیعی به گنجشک ها ، خرگوش ها ، بچه گربه ها جوان ، و توله سگ
  • 18:32 - 18:35
    سگ ، من در زانو من افتاد ، و با اشاره به
  • 18:35 - 18:40
    پسر استاد من به درک ، و همچنین من می توانم ، که من پسرش را مورد نظر
  • 18:40 - 18:42
    ممکن است عفو.
  • 18:42 - 18:47
    پدر این افراد را تحویل و LAD کرسی خود را در زمان دیگر ، که بر روی ان به سمت او رفتم ، و
  • 18:47 - 18:51
    دست او را بوسید ، که استاد من در زمان ، ساخته شده و او را به من سکته مغزی و به آرامی با آن را.
  • 18:52 - 18:56
    در میان شام ، گربه معشوقه مورد علاقه من همگانی روندی را به دامان او شد.
  • 18:56 - 19:01
    من سر و صدا پشت سر من می خواهم که از یک دوجین جوراب زنانه ساقه بلند بافندگان در کار را شنیده و تبدیل
  • 19:01 - 19:06
    سر من ، که من پیدا کردم آن را از purring از آن حیوانی که به نظر می رسید به اقدام
  • 19:06 - 19:09
    سه بار بزرگتر از یک گاو نر ، به عنوان من
  • 19:09 - 19:13
    محاسبه شده توسط این دیدگاه از سر او ، و یکی از پنجه های خود را ، در حالی که معشوقه او بود تغذیه
  • 19:13 - 19:16
    و به او stroking.
  • 19:16 - 19:20
    fierceness از قیافه این جانور در مجموع من discomposed ؛
  • 19:20 - 19:26
    هر چند که من در پایان هرچه از جدول ایستاد ، بالاتر از پنجاه فوت خاموش و هر چند
  • 19:26 - 19:28
    معشوقه من برگزار شد به سرعت خود را ، از ترس او
  • 19:28 - 19:31
    ممکن است به بهار ، و من در talons او را تصاحب.
  • 19:31 - 19:36
    اما آن اتفاق افتاد هیچ خطر وجود دارد ، برای گربه انجام گرفت دست کم متوجه من نیست
  • 19:36 - 19:39
    هنگامی که استاد من در عرض سه متری از او قرار داده شده است.
  • 19:39 - 19:45
    و من همیشه گفته و درست تجربه در سفر من ، که
  • 19:45 - 19:51
    پرواز یا کشف ترس قبل از یک حیوان شدید ، راه خاصی را به آن دنبال می باشد
  • 19:51 - 19:54
    یا به شما حمله کنند ، بنابراین من حل و فصل ، در این
  • 19:54 - 19:58
    مقطع خطرناک است ، برای نشان دادن هیچ شیوه ای از نگرانی.
  • 19:58 - 20:03
    من با جسارت پنج یا شش بار قبل از سر خیلی از گربه راه می رفت ، و آمد
  • 20:03 - 20:08
    در نیمی حیاط او ، که در نتیجه ان او خودش جلب کرد ، تا اگر او شد
  • 20:08 - 20:11
    ترس از من : من تا به حال دلهره کمتر
  • 20:11 - 20:17
    در رابطه با سگ ، سه یا چهار مراتب بالا را به اتاق آمد ، از آن معمول است در
  • 20:17 - 20:22
    خانه کشاورزان ، که یکی از آنها بولدوگ بود ، به صورت فله به چهار فیل برابر ،
  • 20:23 - 20:30
    و یکی دیگر تازی ، تا حدودی بلندتر از بولدوگ ، اما آن قدر بزرگ نباشند.
  • 20:30 - 20:34
    هنگامی که شام تقریبا انجام شد ، پرستار با یک کودک یک ساله در آغوش او آمد ،
  • 20:34 - 20:38
    که بلافاصله به من جاسوسی ، و شروع به باد بی سابقه و شدید است که شما ممکن است از شنیده
  • 20:38 - 20:41
    لندن پل به چلسی ، پس از معمول
  • 20:41 - 20:44
    فصاحت و بلاغت از نوزادان ، به من برای یک اسباب بازی است.
  • 20:44 - 20:51
    مادر ، از زیاده روی خالص ، مرا ، و من نسبت به کودک قرار داده ، که
  • 20:51 - 20:55
    در حال حاضر من وسط تصرف کردند ، و سر من را به دهان خود ، که در آن من roared
  • 20:55 - 20:58
    با صدای بلند که خارپشت ، frighted بود و اجازه دهید
  • 20:58 - 21:03
    من رها ، و من infallibly باید گردن من را شکست ، اگر مادر به حال او را برگزار نمی
  • 21:03 - 21:04
    صحن زیر من.
  • 21:06 - 21:11
    پرستار ، برای آرام بیب او ، ساخته شده با استفاده از تلق تلق کردن که یک نوع رگ توخالی بود
  • 21:11 - 21:17
    پر از سنگ های بزرگ ، و توسط یک کابل به دور کمر کودک محکم : اما همه در
  • 21:17 - 21:20
    بیهوده ، به طوری که او مجبور شد به درخواست جبران گذشته به آن مکیدن.
  • 21:22 - 21:26
    من باید هیچ شی همیشه منزجر من به عنوان نزد هیولا او اعتراف
  • 21:26 - 21:31
    پستان ، که من نمی تواند بگوید چه به مقایسه با ، بنابراین به عنوان به خواننده کنجکاو
  • 21:31 - 21:34
    ایده فله ، شکل و رنگ آن ،.
  • 21:34 - 21:38
    این ایستادند برجسته شش فوت ، و نمی تواند کمتر از شانزده در دور.
  • 21:39 - 21:45
    نوک پستان در حدود نیمی از بزرگی سر من بود ، و رنگ هر دو از آن و حفر ،
  • 21:45 - 21:49
    تا با لکه ها ، جوش و کک و مک ها متفاوت بود ، که هیچ کس نمی تواند بهانه ای به نظر می رسد بیشتر
  • 21:49 - 21:54
    تهوع اور : برای من تا به حال یک دید نزدیک از او ،
  • 21:54 - 21:58
    او نشسته ، به راحتی برای دادن مکیدن ، و من بر روی میز ایستاده.
  • 22:00 - 22:05
    این به من بر پوست و عادلانه از خانمها انگلیسی ما ، که به نظر می رسد بسیار زیبا را منعکس
  • 22:05 - 22:11
    برای ما ، فقط به این دلیل که اندازه خود ما هستند ، و نقائص آنها را نه دیده می شود اما
  • 22:11 - 22:13
    از طریق یک ذره ، که در آن پیدا کنیم
  • 22:13 - 22:18
    توسط آزمایش است که پوست مسطح و whitest نگاه خشن و درشت ، و
  • 22:18 - 22:21
    بد رنگ.
  • 22:21 - 22:25
    من به یاد داشته باشید زمانی که من در Lilliput ، رنگ از این افراد کوچک بود
  • 22:25 - 22:31
    به نظر من منصفانه ترین در جهان ، و بر این موضوع صحبت با یک فرد
  • 22:31 - 22:33
    یادگیری وجود دارد ، که صمیمی بود
  • 22:33 - 22:38
    از دوستانم ، به او گفت که چهره من بسیار عادلانه تر و روان تر ظاهر شد زمانی که او
  • 22:38 - 22:43
    بر من از زمین نگاه کرد ، از آن بر یک نمای نزدیکتر ، زمانی که من او را گرفت تا در
  • 22:43 - 22:46
    دست من ، آورده و او را نزدیک ، که او
  • 22:46 - 22:48
    در ابتدا یک دید بسیار تکان دهنده اعتراف.
  • 22:50 - 22:56
    او گفت : "او می تواند سوراخ بزرگی در پوست من کشف ؛ که stumps از ریش من
  • 22:56 - 23:00
    ده برابر قوی تر از موی گراز ، و رنگ من از چند
  • 23:00 - 23:04
    رنگ در دسترس نباشد نامطبوعی : "هر چند
  • 23:04 - 23:09
    من باید التماس ترک را برای خودم می گویند که من به عنوان عادلانه است را بیشتر از جنس و کشور من ،
  • 23:09 - 23:12
    و بسیار کمی sunburnt توسط همه سفر من است.
  • 23:13 - 23:17
    در طرف دیگر ، discoursing از بانوان در دادگاهی که امپراتور ، او با استفاده
  • 23:17 - 23:24
    به من بگویید ، "یکی بود کک و مک ، بیش از حد گسترده ای دیگر دهان ، یک سوم بیش از حد بزرگ بینی ؛
  • 23:24 - 23:26
    چیزی که من قادر به تشخیص بود.
  • 23:26 - 23:33
    من اعتراف این انعکاس به اندازه کافی آشکار است که ، با این حال ، من نمی توانست
  • 23:33 - 23:39
    امساک کردن ، تا مبادا خواننده ممکن است فکر می کنم آن موجودات قریب به اتفاق در واقع تغییر شکل شد : برای
  • 23:39 - 23:41
    من باید آنها را به عدالت می گویند ، آنها
  • 23:41 - 23:46
    نژاد خوبرو از مردم ، و به خصوص ویژگی های قیافه استاد من ،
  • 23:46 - 23:51
    اگر چه او بود ، اما یک کشاورز ، زمانی که من او را از ارتفاع شصت پا مشهود است ، به نظر می رسد
  • 23:51 - 23:52
    خیلی خوب معتدل.
  • 23:52 - 24:00
    هنگامی که شام انجام شد ، استاد من رفت به کارگران خود ، و می تواند توسط کشف
  • 24:00 - 24:03
    صدا و ژست خود را ، به اتهام همسر خود را سخت به مراقبت از من است.
  • 24:05 - 24:10
    من بسیار خسته شده ، و دفع به خواب ، که معشوقه درک من ، او
  • 24:10 - 24:15
    من در رختخواب خود او قرار داده ، و مرا با دستمال تمیز سفید پوشش داده شده ، اما بزرگتر و
  • 24:15 - 24:18
    درشت تر از بادبان اصلی کشتی از یک مرد از جنگ.
  • 24:18 - 24:24
    من در حدود دو ساعت ، خواب و رویای من در خانه با همسر و فرزندانش بود ، که
  • 24:24 - 24:29
    تشدید غم من وقتی که من awaked ، و خودم به تنهایی در یک اتاق وسیع بین
  • 24:29 - 24:31
    دو و سه صد فوت عرض و بالاتر
  • 24:31 - 24:35
    دو صد بالا ، دروغ گفتن در یک بستر گسترده ای بیست متری.
  • 24:35 - 24:39
    معشوقه من در مورد امور خانگی خود رفته بود ، و من قفل شده بود وارد
  • 24:39 - 24:43
    تخت هشت متری از کف بود.
  • 24:43 - 24:49
    برخی از الزامات طبیعی مورد نیاز مرا به پایین ، I durst توهم را ندارد تماس بگیرید ، و اگر من
  • 24:49 - 24:54
    بود ، آن را در بیهوده ، با چنین صدایی را به عنوان معدن ، در فاصله آنقدر بزرگ
  • 24:54 - 24:57
    از اتاقی که در آن من به آشپزخانه که در آن خانواده نگه داشته دراز است.
  • 24:57 - 25:03
    در حالی که من در این شرایط بود ، دو موش رخنه کرد تا پرده ها ، و فرار
  • 25:03 - 25:05
    بو کردن عقب و جلو روی تخت.
  • 25:05 - 25:11
    یکی از آنها آمد تقریبا به صورت من ، که در نتیجه ان من در وحشت افزایش یافت ، و Drew
  • 25:11 - 25:12
    مفت خور من به خودم دفاع.
  • 25:13 - 25:18
    این جانوران وحشتناک بود جسارت به من حمله در هر دو طرف ، و یکی از آنها
  • 25:18 - 25:22
    پاهای خود را جلو در یقه من برگزار شد ، اما من تا به حال شانس به شما قادر به rip کردن شکم خود را قبل از
  • 25:22 - 25:25
    او می تواند هر گونه فساد انجام دهد.
  • 25:25 - 25:29
    او را در پای من افتاد و از سوی دیگر ، با دیدن سرنوشت رفیق او ، ساخته شده خود را
  • 25:29 - 25:35
    فرار می کنند ، اما بدون یک زخم خوب در پشت ، که من او را داد به عنوان گریخت ، وی را ندارد ، و
  • 25:35 - 25:37
    ساخته شده اجرا خون trickling از او.
  • 25:37 - 25:44
    پس از این بهره برداری ، من به آرامی و وپیش روی تخت راه می رفت ، برای بازیابی نفس من و
  • 25:44 - 25:45
    از دست دادن ارواح.
  • 25:47 - 25:51
    این موجودات به اندازه بولدوگ بزرگ بودند ، اما بی نهایت زیرک تر و
  • 25:51 - 25:57
    شدید ، به طوری که اگر من گرفته بود کمربند من قبل از من به خواب رفتند ، من باید
  • 25:57 - 25:59
    infallibly به تکه پاره شده و بلعیدم.
  • 25:59 - 26:04
    اندازه گیری دم موش مرده ، و آن را به دو متری بلند ، مایل
  • 26:04 - 26:10
    اینچ ، اما آن را در برابر معده من رفت به کشیدن لاشه را از تخت خواب بیرون ، که در آن وضع
  • 26:10 - 26:13
    هنوز خونریزی ، من آن را به حال با وجود این بعضی
  • 26:13 - 26:18
    زندگی ، اما با یک ممیز قوی در سراسر گردن ، من کاملا آن را despatched.
  • 26:18 - 26:23
    بلافاصله پس از آن ، معشوقه من آمد به داخل اتاق ، که به دیدن من همه خونین ، زد و مرا
  • 26:23 - 26:24
    در دست او است.
  • 26:24 - 26:30
    من با اشاره به موش مرده ، لبخند ، و نشانه های دیگری برای نشان دادن من صدمه دیده بود ؛
  • 26:30 - 26:35
    که در انجا او بسیار خشنود شد ، خواستار خدمتکار را به موش مرده با
  • 26:35 - 26:38
    جفت انبرک ، و پرتاب آن از پنجره.
  • 26:38 - 26:43
    بعد من او را روی یک میز ، جایی که من نشان دادم او را مفت خور من همه خونین و پاک کردن آن را در
  • 26:43 - 26:46
    دامن کت من ، آن را بازگشت به نیام.
  • 26:47 - 26:52
    من به انجام بیش از یک کاری که دیگر نمی تواند برای من فشرده شد ، و
  • 26:52 - 26:56
    بنابراین تلاش برای معشوقه من درک ، که من مورد نظر را به توان مجموعه ای
  • 26:56 - 26:58
    روی زمین ، که بعد از او انجام داده بودند ، من
  • 26:58 - 27:03
    محجوبیت من را رنج می برند که به خودم بیان دورتر ، از با اشاره به
  • 27:03 - 27:04
    درها ، و رکوع چندین بار.
  • 27:04 - 27:10
    زن خوب ، با دشواری چندانی ، در گذشته درک آنچه که من را در می شود ، و
  • 27:10 - 27:15
    من دوباره در دست او ، راه می رفت به باغ ، جایی که او به من مجموعه ای پایین است.
  • 27:15 - 27:20
    من حدود دو صد متری بر روی یک طرف رفت ، و beckoning به او به نظر نمی آید و یا به
  • 27:20 - 27:25
    دنبال من ، من خودم را بین دو برگ ترشک را مخفی می کردند ، و تخلیه وجود دارد
  • 27:25 - 27:30
    الزامات طبیعت.
  • 27:30 - 27:34
    من امیدوارم که خواننده مهربان من بهانه ای برای سکونت در این و خاص مانند ،
  • 27:34 - 27:40
    که با این حال ناچیز آنها ممکن است به حقیری ذهن مبتذل به نظر می رسد ، با این حال خواهد شد
  • 27:40 - 27:42
    قطعا فیلسوف تا تصویر را بزرگ تر ببینید. او کمک کند
  • 27:42 - 27:46
    افکار و تخیل ، و اعمال آنها را به نفع عموم مردم و به عنوان خصوصی
  • 27:46 - 27:51
    زندگی ، که طراحی تنها من در ارائه حساب این و از من بود
  • 27:51 - 27:54
    سفر به جهان و در جایی که من شده اند
  • 27:54 - 27:58
    عمدتا ساعی از حقیقت ، بدون تاثیر هر گونه زیور آلات یادگیری یا
  • 27:58 - 27:59
    سبک.
  • 27:58 - 28:04
    اما تمام صحنه از این سفر قوی تصور را در ذهن من ساخته شده ، و آنقدر
  • 28:04 - 28:11
    ریشه ای عمیق در حافظه ام ، ثابت شده است که در ارتکاب آن به مقاله من یکی حذف نمی
  • 28:11 - 28:13
    مواد شرایط : با این حال ، بر
  • 28:13 - 28:16
    بررسی سخت ، خشک کردن معابر چند.
  • 28:16 - 28:21
    از لحظه ای کمتر است که در نسخه اول من بودند ، برای ترس از محکوم شدن به عنوان خسته کننده و
  • 28:21 - 28:26
    بی ارزش ، از چه چیز مسافران اغلب ، شاید بدون عدالت ، متهم است.
Title:
Part 2 - Chapter 01 - Gulliver's Travels by Jonathan Swift
Description:

more » « less
Duration:
28:34

Persian subtitles

Revisions