چیماماندا آدیچیه : خطر داشتن تنها یک داستان در مورد چیزی
-
0:00 - 0:02من یک داستان نویسم و علاقمندم که برخی از داستانهای شخصی ام را برایتان تعریف کنم.
-
0:02 - 0:05من یک داستان نویسم و علاقمندم که برخی از داستانهای شخصی ام را برایتان تعریف کنم.
-
0:05 - 0:10در مورد چیزی که دوست دارم آنرا "خطر داشتن تنها یک داستان در مورد چیزی" بنامم.
-
0:10 - 0:14من در محوطه کمپ دانشگاهی در نیجریه شرقی بزرگ شدم
-
0:14 - 0:17مادرم می گوید که من در سن دوسالگی شروع به خواندن کردم،
-
0:17 - 0:22هرچند فکر می کنم احتمالا چهار سالگی به حقیقت نزدیکتر است
-
0:22 - 0:24بنابراین خیلی زود شروع به خواندن کردم و آنچه که می خواندم، کتابهای بریتانیایی و آمریکایی بچه گانه بودند.
-
0:24 - 0:27بنابراین خیلی زود شروع به خواندن کردم و آنچه که می خواندم، کتابهای بریتانیایی و آمریکایی بچه گانه بودند.
-
0:27 - 0:30همچنین خیلی زود شروع به نوشتن کردم. و زمانی که در سن حدودا هفت سالگی شروع به نوشتن کردم،
-
0:30 - 0:34همچنین خیلی زود شروع به نوشتن کردم. و زمانی که در سن حدودا هفت سالگی شروع به نوشتن کردم،
-
0:34 - 0:36نوشته هایم داستانهایی با مداد و تصاویری با مداد رنگی بودند، که مادر بیچاره من مجبور بود آنها را بخواند،
-
0:36 - 0:39نوشته هایم داستانهایی با مداد و تصاویری با مداد رنگی بودند، که مادر بیچاره من مجبور بود آنها را بخواند،
-
0:39 - 0:43من دقیقا همان نوع داستانهایی را می نوشتم که می خواندم. تمام شخصیت های من سقید و چشم آبی بودند.
-
0:43 - 0:48تمام شخصیت های من سقید و چشم آبی بودند.
-
0:48 - 0:50آن شخصیت ها در برف بازی می کردند. آنها سیب می خوردند.
-
0:50 - 0:52آن شخصیت ها در برف بازی می کردند. آنها سیب می خوردند.
-
0:52 - 0:54آن شخصیت ها در برف بازی می کردند. آنها سیب می خوردند. (خنده حضار)
-
0:54 - 0:56و آنها در مورد هوا زیاد صحبت می کردند. (مانند) چقدر دوست داشتنی بود که خورشید بیرون آمده بود.
-
0:56 - 0:58و آنها در مورد هوا زیاد صحبت می کردند. (مانند) چقدر دوست داشتنی بود که خورشید بیرون آمده بود.
-
0:58 - 1:00(خنده حضار)
-
1:00 - 1:03و حال اینکه ، این با وجودی بود که من در نیجریه زندگی کرده بودم. و هیچ وقت خارج از نیجریه نبوده ام.
-
1:03 - 1:07و حال اینکه ، این با وجودی بود که من در نیجریه زندگی کرده بودم. و هیچ وقت خارج از نیجریه نبوده ام.
-
1:07 - 1:10ما برف نداشتیم. ما انبه می خوردیم. و ما هیچ وقت در مورد هوا صحبت نمی کردیم. چراکه نیازی به آن نبود.
-
1:10 - 1:12ما برف نداشتیم. ما انبه می خوردیم. و ما هیچ وقت در مورد هوا صحبت نمی کردیم. چراکه نیازی به آن نبود.
-
1:12 - 1:14ما برف نداشتیم. ما انبه می خوردیم. و ما هیچ وقت در مورد هوا صحبت نمی کردیم. چراکه نیازی به آن نبود.
-
1:14 - 1:17همچنین شخصیت های من مقادیر زیادی آبجو زنجبیل (جینجه بیر) می نوشیدند.
-
1:17 - 1:19چراکه شخصیت هایی که من در کتابهای انگلیسی خوانده بودم، آبجو زنجبیل (جینجه بیر) می نوشیدند.
-
1:19 - 1:21چراکه شخصیت هایی که من در کتابهای انگلیسی خوانده بودم، آبجو زنجبیل (جینجه بیر) می نوشیدند.
-
1:21 - 1:24مهم نبود که من حتی نمی دانستم که آبجو زنجبیل (جینجه بیر) اصلا چه چیزی بود!
-
1:24 - 1:25(خنده حضار)
-
1:25 - 1:28و برای سالهای زیادی پس از آن ، علاقه ی شدیدی داشتم که آبجو زنجبیل (جینجه بیر) را مزه کنم.
-
1:28 - 1:30و برای سالهای زیادی پس از آن ، علاقه ی شدیدی داشتم که آبجو زنجبیل (جینجه بیر) را مزه کنم.
-
1:30 - 1:32اما این داستان دیگری است.
-
1:32 - 1:34فکر می کنم چیزی که این داستان نشان می دهد ، این است که، ما چقدر در مواجهه با داستان
-
1:34 - 1:37فکر می کنم چیزی که این داستان نشان می دهد ، این است که، ما چقدر در مواجهه با داستان
-
1:37 - 1:39تاثیر پذیر و آسیب پذیر هستیم، خصوصا در زمان کودکی.
-
1:39 - 1:41تاثیر پذیر و آسیب پذیر هستیم، خصوصا در زمان کودکی.
-
1:41 - 1:43چون تمام آنچه که خوانده بودم ، کتابهایی بودند که در آنها شخصیت ها خارجی بودند،
-
1:43 - 1:45چون تمام آنچه که خوانده بودم ، کتابهایی بودند که در آنها شخصیت ها خارجی بودند،
-
1:45 - 1:47متقاعد شده بودم که کتابها، برحسب ماهیتشان باید دربرگیرنده ی خارجی ها باشند،
-
1:47 - 1:50متقاعد شده بودم که کتابها، برحسب ماهیتشان باید دربرگیرنده ی خارجی ها باشند،
-
1:50 - 1:52و باید در مورد چیزهایی باشند که من به شخصه نمی توانستم تشخیص دهم.
-
1:52 - 1:55و باید در مورد چیزهایی باشند که من به شخصه نمی توانستم تشخیص دهم.
-
1:55 - 1:59و حال اینکه ، زمانی که کتابهای آفریقایی را کشف کردم ، چيزها تغییر کرد.
-
1:59 - 2:01تعداد زیادی از این نوع کتابها موجود نبود و پیدا کردن آنها به سادگی کتابهای خارجی نبود.
-
2:01 - 2:03تعداد زیادی از این نوع کتابها موجود نبود و پیدا کردن آنها به سادگی کتابهای خارجی نبود.
-
2:03 - 2:07اما به دلیل نویسندگانی از قبیل چینوا آچه به و کامارا لایه یک تغییر جهت ذهنی از درک ادبی را تجربه کردم.
-
2:07 - 2:09اما به دلیل نویسندگانی از قبیل چینوا آچه به و کامارا لایه یک تغییر جهت ذهنی از درک ادبی را تجربه کردم.
-
2:09 - 2:11اما به دلیل نویسندگانی از قبیل چینوا آچه به و کامارا لایه یک تغییر جهت ذهنی از درک ادبی را تجربه کردم.
-
2:11 - 2:13من متوجه شدم که افرادی چون من دخترانی با پوستی به رنگ شکلات
-
2:13 - 2:15من متوجه شدم که افرادی چون من دخترانی با پوستی به رنگ شکلات
-
2:15 - 2:18که موهای عجیب و غریبشان دم اسبی نمی شود نیز، می توانند در ادبیات وجود داشته باشند.
-
2:18 - 2:20که موهای عجیب و غریبشان دم اسبی نمی شود نیز، می توانند در ادبیات وجود داشته باشند.
-
2:20 - 2:24شروع کردم به نوشتن درباره چیزهایی که می شناختم. اینک، من عاشق آن کتابهای آمریکایی و بریتانیایی هستم که خواندم.
-
2:24 - 2:28شروع کردم به نوشتن درباره چیزهایی که می شناختم. اینک، من عاشق آن کتابهای آمریکایی و بریتانیایی هستم که خواندم.
-
2:28 - 2:32این کتابها تخیلات مرا پرورش دادند و دنیای تازه ای را بر من گشودند.
-
2:32 - 2:34اما نتیجه ی غیر عمدی این کتابها این بود که من نمی دانستم که افرادی چون من می توانند در ادبیات وجود داشته باشند.
-
2:34 - 2:36اما نتیجه ی غیر عمدی این کتابها این بود که من نمی دانستم که افرادی چون من می توانند در ادبیات وجود داشته باشند.
-
2:36 - 2:38اما نتیجه ی غیر عمدی این کتابها این بود که من نمی دانستم که افرادی چون من می توانند در ادبیات وجود داشته باشند.
-
2:38 - 2:42بنابراین تاثیری که کشف نویسندگان آفریقایی بر من داشت این بود:
-
2:42 - 2:45این کشف مرا از داشتن تنها یک داستان درباره اینکه کتابها چگونه هستند، نجات داد.
-
2:45 - 2:47این کشف مرا از داشتن تنها یک داستان درباره اینکه کتابها چگونه هستند، نجات داد.
-
2:47 - 2:50من از یک خانواده معمولی و سطح متوسط هستم. پدرم پرفسور بود. مادرم مدیربود.
-
2:50 - 2:52من از یک خانواده معمولی و سطح متوسط هستم. پدرم پرفسور بود. مادرم مدیربود.
-
2:52 - 2:55من از یک خانواده معمولی و سطح متوسط هستم. پدرم پرفسور بود. مادرم مدیربود.
-
2:55 - 2:58بنابراین آنچنانکه مرسوم بود برای کمک به کارهای خانگی اشخاصی از روستاهای نزدیک می آمدند و با ما زندگی می کردند.
-
2:58 - 3:03بنابراین آنچنانکه مرسوم بود برای کمک به کارهای خانگی اشخاصی از روستاهای نزدیک می آمدند و با ما زندگی می کردند.
-
3:03 - 3:07از اینرو، زمانی که من هشت ساله شدم ما یک خدمتکار پسر جدید گرفتیم. نام او فید بود.
-
3:07 - 3:09از اینرو، زمانی که من هشت ساله شدم ما یک خدمتکار پسر جدید گرفتیم. نام او فید بود.
-
3:09 - 3:12تنها چیزی که مادرم درباره او به ما می گفت، این بود که خانواده ی او بسیار فقیر است.
-
3:12 - 3:15تنها چیزی که مادرم درباره او به ما می گفت، این بود که خانواده ی او بسیار فقیر است.
-
3:15 - 3:17مادرم سیب زمینی هندی، برنج و لباسهای کهنه را برای خانواده ی او می فرستاد.
-
3:17 - 3:20مادرم سیب زمینی هندی، برنج و لباسهای کهنه را برای خانواده ی او می فرستاد.
-
3:20 - 3:22و زمانی که من شامم را تمام نمی کردم مادرم می گقت:
-
3:22 - 3:27"غذایت را تمام کن! مگر نمی دانی که افرادی مانند خانواده فید چیزی برای خوردن ندارند؟"
-
3:27 - 3:31بنابراین احساس ترحم شدیدی نسبت به خانواده فید می کردم.
-
3:31 - 3:34تا اینکه، شنبه روزی ما برای دیدار به روستای آنها رفتیم. و مادر او سبدی را با نقشی زیبا به ما نشان داد.
-
3:34 - 3:38تا اینکه، شنبه روزی ما برای دیدار به روستای آنها رفتیم. و مادر او سبدی را با نقشی زیبا به ما نشان داد.
-
3:38 - 3:41که برادرش آنرا از الیاف رنگی درست کرده بود. من یکه خوردم.
-
3:41 - 3:43که برادرش آنرا از الیاف رنگی درست کرده بود. من یکه خوردم.
-
3:43 - 3:46هیچ وقت به این فکر نکرده بودم که کسی در خانواده او بتواند چیزی بسازد.
-
3:46 - 3:49هیچ وقت به این فکر نکرده بودم که کسی در خانواده او بتواند چیزی بسازد.
-
3:49 - 3:52تمام آنچه که در مورد آنها شنیده بودم این بود که آنها تا چه اندازه فقیربودند.
-
3:52 - 3:54بطوری که برایم غیر ممکن شده بود که از آنها تعریف دیگری بجز فقر داشته باشم. فقر آنها تنها داستان من از آنها بود.
-
3:54 - 3:57بطوری که برایم غیر ممکن شده بود که از آنها تعریف دیگری بجز فقر داشته باشم. فقر آنها تنها داستان من از آنها بود.
-
3:57 - 4:01بطوری که برایم غیر ممکن شده بود که از آنها تعریف دیگری بجز فقر داشته باشم. فقر آنها تنها داستان من از آنها بود.
-
4:01 - 4:03سالها بعد زمانی که نیجریه را ترک کردم تا در ایالت متحده به دانشگاه بروم، در این مورد فکر کردم.
-
4:03 - 4:06سالها بعد زمانی که نیجریه را ترک کردم تا در ایالت متحده به دانشگاه بروم، در این مورد فکر کردم.
-
4:06 - 4:08در آن زمان 19 ساله بودم.
-
4:08 - 4:12همخانه آمریکایی من از دیدن من شوکه شده بود.
-
4:12 - 4:15و از من سوال کرد که از کجا یاد گرفته ام که به این خوبی انگلیسی صحبت کنم،
-
4:15 - 4:17و وقتی من گفتم زبان رسمی نیجریه انگلیسی است، مبهوت و شوکه شده بود.
-
4:17 - 4:22و وقتی من گفتم زبان رسمی نیجریه انگلیسی است، مبهوت و شوکه شده بود.
-
4:22 - 4:26از من سوال کرد آیا او می تواند به آنچه که آنرا "موسیقی محلی" من می نامید گوش دهد،
-
4:26 - 4:28و نهایتا زمانی که من نوار ماریا کری را گذاشتم شدیدا نا امید شد.
-
4:28 - 4:30و نهایتا زمانی که من نوار ماریا کری را گذاشتم شدیدا نا امید شد.
-
4:30 - 4:33(خنده حضار)
-
4:33 - 4:35او فکر می کرد من نمی دانستم که چطور از اجاق گاز استفاده کنم.
-
4:35 - 4:38او فکر می کرد من نمی دانستم که چطور از اجاق گاز استفاده کنم.
-
4:38 - 4:40چیزی که باعث حیرتم بود این بود که: او نسبت به من احساس تاسف داشت. حتی قبل از اینکه مرا دیده باشد.
-
4:40 - 4:42چیزی که باعث حیرتم بود این بود که: او نسبت به من احساس تاسف داشت. حتی قبل از اینکه مرا دیده باشد.
-
4:42 - 4:46موضع پیش فرض او نسبت به من بعنوان یک آفریقایی، نوعی حس ترحم و برتری و محافظت از روی خوش نیتی بود.
-
4:46 - 4:50موضع پیش فرض او نسبت به من بعنوان یک آفریقایی، نوعی حس ترحم و برتری و محافظت از روی خوش نیتی بود.
-
4:50 - 4:53همخانه من تنها یک داستان از آفریقا داشت. تنها داستان فلاکت و بدبختی.
-
4:53 - 4:56همخانه من تنها یک داستان از آفریقا داشت. تنها داستان فلاکت و بدبختی.
-
4:56 - 4:58در این یک داستان هیچ احتمالی از اینکه آفریقایی ها شبیه او باشند وجود نداشت.
-
4:58 - 5:02در این یک داستان هیچ احتمالی از اینکه آفریقایی ها شبیه او باشند وجود نداشت.
-
5:02 - 5:05همینطور احتمال هیچ گونه احساسی پیچیده تر از حس ترحم وجود نداشت. و نه هیچ احتمالی به عنوان یک انسان برابر.
-
5:05 - 5:09همینطور احتمال هیچ گونه احساسی پیچیده تر از حس ترحم وجود نداشت. و نه هیچ احتمالی به عنوان یک انسان برابر.
-
5:09 - 5:11باید بگویم که قبل از اینکه به ایالت متحده بروم، بطور آگاهانه خود را آفریقایی نیافته بودم.
-
5:11 - 5:14باید بگویم که قبل از اینکه به ایالت متحده بروم، بطور آگاهانه خود را آفریقایی نیافته بودم.
-
5:14 - 5:17اما در ایالت متحده هر زمانی که اسم آفریقا می آمد ، افراد به سمت من برمی گشتند.
-
5:17 - 5:21حتی مهم نبود که من درمورد جاهایی مانند نامیبیا هیچ چیز نمی دانستم.
-
5:21 - 5:23اما من این هویت جدید را باید به آغوش می کشیدم. و اکنون به طریق مختلف خود را آفریقایی می دانم.
-
5:23 - 5:26اما من این هویت جدید را باید به آغوش می کشیدم. و اکنون به طریق مختلف خود را آفریقایی می دانم.
-
5:26 - 5:28هرچند هنوزهم بسیار آزرده می شوم زمانی که به آفریقا بعنوان یک کشور اشاره می شود.
-
5:28 - 5:30هرچند هنوزهم بسیار آزرده می شوم زمانی که به آفریقا بعنوان یک کشور اشاره می شود.
-
5:30 - 5:34آخرین نمونه آن دو روز پیش در پرواز فوق العاده من- به غیر از این مورد البته- از لاگوس بود که در آن
-
5:34 - 5:36آخرین نمونه آن دو روز پیش در پرواز فوق العاده من- به غیر از این مورد البته- از لاگوس بود که در آن
-
5:36 - 5:38در پرواز ویرجین اعلامیه ای وجود داشت درمورد کارهای خیریه در" هندوستان، آفریقا، و دیگر کشورها"
-
5:38 - 5:43در پرواز ویرجین اعلامیه ای وجود داشت درمورد کارهای خیریه در" هندوستان، آفریقا، و دیگر کشورها"
-
5:43 - 5:44(خنده حضار)
-
5:44 - 5:48بنابراین بعد از اینکه بعنوان یک آفریقایی سالهلیی را در ایات متحده گذراندم، شروع به درک پاسخ همخانه ام به من کردم.
-
5:48 - 5:52بنابراین بعد از اینکه بعنوان یک آفریقایی سالهلیی را در ایات متحده گذراندم، شروع به درک پاسخ همخانه ام به من کردم.
-
5:52 - 5:55اگر من در نیجریه بزرگ نشده بودم و اگر تمام چیزهایی که در مورد آفریقا می دانستم برگرفته از تصاویر رایج آن بود
-
5:55 - 5:57اگر من در نیجریه بزرگ نشده بودم و اگر تمام چیزهایی که در مورد آفریقا می دانستم برگرفته از تصاویر رایج آن بود
-
5:57 - 6:00من نیز فکر می کردم که آفریقا محل مناظر و حیوانات زیبا و مردم بدون درک و فهم است،
-
6:00 - 6:04من نیز فکر می کردم که آفریقا محل مناظر و حیوانات زیبا و مردم بدون درک و فهم است،
-
6:04 - 6:06من نیز فکر می کردم که آفریقا محل مناظر و حیوانات زیبا و مردم بدون درک و فهم است،
-
6:06 - 6:09که به جنگ های بی معنی و احمقانه می پردازند و از فقر و ایدز می میرند.
-
6:09 - 6:12و نمی توانند با خودشان صحبت کنند، و منتظر این هستند که توسط یک خارجی سفید پوست و مهربان نجات داده شوند.
-
6:12 - 6:14و نمی توانند با خودشان صحبت کنند، و منتظر این هستند که توسط یک خارجی سفید پوست و مهربان نجات داده شوند.
-
6:14 - 6:17و نمی توانند با خودشان صحبت کنند، و منتظر این هستند که توسط یک خارجی سفید پوست و مهربان نجات داده شوند.
-
6:17 - 6:19من نیز در آن صرت آفریقا را به همان طریقی می دیدم که در کودکی خانواده فید را دیده بودم.
-
6:19 - 6:23من نیز در آن صرت آفریقا را به همان طریقی می دیدم که در کودکی خانواده فید را دیده بودم.
-
6:23 - 6:27در نهایت فکر می کنم این تک داستان در مورد آفریقا ، از ادبیات غرب می آید.
-
6:27 - 6:29اینک نقل و قولی از نوشته ی تاجر لندنی که جان لاک نام داشت،
-
6:29 - 6:32اینک نقل و قولی از نوشته ی تاجر لندنی که جان لاک نام داشت،
-
6:32 - 6:35که در سال 1561 به آفریقای غربی دریانوردی کرد، و توصیف جالبی از سفرش کرد.
-
6:35 - 6:40که در سال 1561 به آفریقای غربی دریانوردی کرد، و توصیف جالبی از سفرش کرد.
-
6:40 - 6:42بعد از اینکه به آفریقایی های سیاه پوست بعنوان " وحشیانی که خانه ندارند" اشاره می کند،
-
6:42 - 6:44بعد از اینکه به آفریقایی های سیاه پوست بعنوان " وحشیانی که خانه ندارند" اشاره می کند،
-
6:44 - 6:48می نویسد " همچنین آنها انسانهایی بدون سر هستند، که دهان و چشمانشان در سینه هایشان قرار گرفته است."
-
6:48 - 6:53می نویسد " همچنین آنها انسانهایی بدون سر هستند، که دهان و چشمانشان در سینه هایشان قرار گرفته است."
-
6:53 - 6:55حال ، هر زمانی که من این را خوانده ام ، خنده ام گرفته است.
-
6:55 - 6:59حال ، هر زمانی که من این را خوانده ام ، خنده ام گرفته است. و باید این قوه تخیل جان لاک را مورد تحسین قرار داد.
-
6:59 - 7:01اما آنچه در مورد نوشته ی او مهم است، این است که این نوشته نمایشگر آغاز سنت گفتن داستانهای آفریقایی در غرب است.
-
7:01 - 7:03اما آنچه در مورد نوشته ی او مهم است، این است که این نوشته نمایشگر آغاز سنت گفتن داستانهای آفریقایی در غرب است.
-
7:03 - 7:06اما آنچه در مورد نوشته ی او مهم است، این است که این نوشته نمایشگر آغاز سنت گفتن داستانهای آفریقایی در غرب است.
-
7:06 - 7:09سنتی از صحرای آفریقا بعنوان محلی از تمام چیزهای منفی،
-
7:09 - 7:11سنتی از صحرای آفریقا بعنوان محلی از تمام چیزهای منفی، تفاوت ها، تاریکی ها
-
7:11 - 7:15محلی از افرادی که ، در واژه های شاعر شگرف -رودیارد کپلین- نصف شیطلن ، نصف کودک " هستند.
-
7:15 - 7:17محلی از افرادی که ، در واژه های شاعر شگرف -رودیارد کپلین- نصف شیطان ، نصف کودک " هستند.
-
7:17 - 7:20محلی از افرادی که ، در واژه های شاعر شگرف -رودیارد کپلین- نصف شیطان ، نصف کودک " هستند.
-
7:20 - 7:23بنابراین شروع به درک همخانه ی آمریکایی ام کردم،
-
7:23 - 7:25چه بسا که او در سراسر زندگی اش باید انواع متفاوتی از این تک داستان ها را دیده و شنیده باشد.
-
7:25 - 7:27چه بسا که او در سراسر زندگی اش باید انواع متفاوتی از این تک داستان ها را دیده و شنیده باشد.
-
7:27 - 7:29چه بسا که او در سراسر زندگی اش باید انواع متفاوتی از این تک داستان ها را دیده و شنیده باشد.
-
7:29 - 7:31همچنانکه ، من استادی داشتم که روزی به من گفت که رمان من "اصالت آفریقایی" ندارد.
-
7:31 - 7:36همچنانکه ، من استادی داشتم که روزی به من گفت که رمان من "اصالت آفریقایی" ندارد.
-
7:36 - 7:38خیلی دوست داشتم با او بحث کنم که، برخی اشتباهات در رمان من وجود داشتند، که در برخی از جاها نا موفق بوده ام.
-
7:38 - 7:40خیلی دوست داشتم با او بحث کنم که، برخی اشتباهات در رمان من وجود داشتند، که در برخی از جاها نا موفق بوده ام.
-
7:40 - 7:44خیلی دوست داشتم با او بحث کنم که، برخی اشتباهات در رمان من وجود داشتند، که در برخی از جاها نا موفق بوده ام.
-
7:44 - 7:46اما هیچ وقت فکر نکرده بودم که در دسترسی به چیزی که اصالت آفریقایی است نا موفق بوده باشم.
-
7:46 - 7:49اما هیچ وقت فکر نکرده بودم که در دسترسی به چیزی که اصالت آفریقایی است نا موفق بوده باشم.
-
7:49 - 7:51در حقیقت من نمی دانستم که اصالت آفریقایی به چه مفهومی بود.
-
7:51 - 7:54در حقیقت من نمی دانستم که اصالت آفریقایی به چه مفهومی بود.
-
7:54 - 7:56آن پورفسور به من گفت که شخصیتهای من خیلی شبیه او بودند، افرادی تحصیل کرده و از طبقه متوسط.
-
7:56 - 7:58آن پورفسور به من گفت که شخصیتهای من خیلی شبیه او بودند، افرادی تحصیل کرده و از طبقه متوسط.
-
7:58 - 8:00آن پورفسور به من گفت که شخصیتهای من خیلی شبیه او بودند، افرادی تحصیل کرده و از طبقه متوسط.
-
8:00 - 8:02شخصیتهای من ماشین می راندند. آنها از گرسنگی نمی مردند.
-
8:02 - 8:05شخصیتهای من ماشین می راندند. آنها از گرسنگی نمی مردند.
-
8:05 - 8:09بنابراین آنها آفریقایی اصیل نبودند اما باید سریعا اضافه کنم که من هم در مورد
-
8:09 - 8:12داشتن تنها یک داستان در مورد چیزی، به همان نسبت گنهکارم.
-
8:12 - 8:15داشتن تنها یک داستان در مورد چیزی، به همان نسبت گنهکارم.
-
8:15 - 8:19چند سال قبل، از ایالت متحده برای بازدید به مکزیک رفتم. در آن زمان جو سیاسی ایالت متحده وخیم بود.
-
8:19 - 8:21چند سال قبل، از ایالت متحده برای بازدید به مکزیک رفتم. در آن زمان جو سیاسی ایالت متحده وخیم بود.
-
8:21 - 8:25و همچانکه اغلب در آمریکا رایج است، مهاجرت مترادف با افراد مکزیکی شده بود.
-
8:25 - 8:27و همچانکه اغلب در آمریکا رایج است، مهاجرت مترادف با افراد مکزیکی شده بود.
-
8:27 - 8:30داستانهای بی حد و پایانی در مورد مکزیکی ها بود،
-
8:30 - 8:32داستانهای بی حد و پایانی در مورد مکزیکی ها بود،
-
8:32 - 8:34بعنوان افرادی که سیستم بهداشت را سر کیسه می کنند، دزدکی از مرزها عبور می کنند،
-
8:34 - 8:36بعنوان افرادی که سیستم بهداشت را سر کیسه می کنند، دزدکی از مرزها عبور می کنند،
-
8:36 - 8:38بعنوان افرادی که سیستم بهداشت را سر کیسه می کنند، دزدکی از مرزها عبور می کنند،
-
8:38 - 8:42در مرزها دستگیر می شوند، و از این قبیل داستانها.
-
8:42 - 8:46روز اولی را که در گوادالاخارا قدم می زدم را به خاطر می آورم، افرادی را می دیدم که سر کار می روند،
-
8:46 - 8:48روز اولی را که در گوادالاخارا قدم می زدم را به خاطر می آورم، افرادی را می دیدم که سر کار می روند،
-
8:48 - 8:50در بازار نان مکزیکی درست می کنند، سیگار می کشند، می خندند.
-
8:50 - 8:53در بازار نان مکزیکی درست می کنند، سیگار می کشند، می خندند.
-
8:53 - 8:56به یاد دارم که اول کمی احساس تعجب می کردم. و بعد غرق شرم شدم.
-
8:56 - 8:59به یاد دارم که اول کمی احساس تعجب می کردم. و بعد غرق شرم شدم.
-
8:59 - 9:02متوجه شدم که بحدی غرق پوشش رسانه ها از مکزیکی ها شده بودم، که آنها در ذهنم فقط یک چیز شده بودند
-
9:02 - 9:04متوجه شدم که بحدی غرق پوشش رسانه ها از مکزیکی ها ، شده بودم که آنها در ذهنم فقط یک چیز شده بودند
-
9:04 - 9:06متوجه شدم که بحدی غرق پوشش رسانه ها از مکزیکی ها شده بودم، که آنها در ذهنم فقط یک چیز شده بودند
-
9:06 - 9:09مهاجران پست و فرومايه.
-
9:09 - 9:11من به خاطر داشتن تنها یک داستان از مکزیکی ها هیچ وقت نمی توانستم از خودم بیش از آن موقع شرمنده شوم.
-
9:11 - 9:14من به خاطر داشتن تنها یک داستان از مکزیکی ها هیچ وقت نمی توانستم از خودم بیش از آن موقع شرمنده شوم.
-
9:14 - 9:16افراد را تنها به عنوان یک چیز نشان دهید، تنها به عنوان یک چیز، بارها و بارها،
-
9:16 - 9:19افراد را تنها به عنوان یک چیز نشان دهید، تنها به عنوان یک چیز، بارها و بارها،
-
9:19 - 9:21افراد را تنها به عنوان یک چیز نشان دهید، تنها به عنوان یک چیز، بارها و بارها،
-
9:21 - 9:23افراد را تنها به عنوان یک چیز نشان دهید، تنها به عنوان یک چیز، بارها و بارها،
-
9:23 - 9:26و این چیزی است که تعریف (داستان ) شما از آنها می شود.
-
9:26 - 9:28صحبت کردن در مورد داشتن تنها یک داستان در مورد چیزی بدون صحبت کردن در مورد قدرت، غیر ممکن است.
-
9:28 - 9:31صحبت کردن در مورد داشتن تنها یک داستان در مورد چیزی بدون صحبت کردن در مورد قدرت، غیر ممکن است.
-
9:31 - 9:33کلمه ای وجود دارد- یک کلمه ی اگبو- که هر زمانی که من در مورد ساختارهای قدرت جهان فکر می کنم،
-
9:33 - 9:35کلمه ای وجود دارد- یک کلمه ی اگبو- که هر زمانی که من در مورد ساختارهای قدرت جهان فکر می کنم،
-
9:35 - 9:38و آن کلمه "نکالی" است.
-
9:38 - 9:40این کلمه یک اسم است که به طور آزادانه ترجمه شده است: " برتر از دیگری بودن"
-
9:40 - 9:43این کلمه یک اسم است که به طور آزادانه ترجمه شده است: " برتر از دیگری بودن"
-
9:43 - 9:46همانند دنیای سیاسی و اقتصادی مان داستانها نیز بر اساس اصل نکالی (برتر از دیگری بودن) تعریف می شوند.
-
9:46 - 9:48همانند دنیای سیاسی و اقتصادی مان داستانها نیز بر اساس اصل نکالی (برتر از دیگری بودن) تعریف می شوند.
-
9:48 - 9:51همانند دنیای سیاسی و اقتصادی مان داستانها نیز بر اساس اصل نکالی (برتر از دیگری بودن) تعریف می شوند.
-
9:51 - 9:53اینکه چطوراین داستانها گفته شده، چه کسی آنها را گفته، چه زمانی گفته شده اند، چه تعداد داستان گفته شده،
-
9:53 - 9:56اینکه چطوراین داستانها گفته شده، چه کسی آنها را گفته، چه زمانی گفته شده اند، چه تعداد داستان گفته شده،
-
9:56 - 10:00همگی واقعا بستگی به قدرت دارد.
-
10:00 - 10:03قدرت، این توانمندی نیست که فقط داستان شخص دیگری را بیان کنی،
-
10:03 - 10:07بلکه این است که آن داستان را تنها داستان قطعی و مطلق آن شخص بسازی.
-
10:07 - 10:09شاعر فلسطینی - مرید برقوتی- می نویسد: اگر می خواهید ملتی را پایین بکشید،
-
10:09 - 10:12شاعر فلسطینی - مرید برقوتی- می نویسد: اگر می خواهید ملتی را پایین بکشید،
-
10:12 - 10:15ساده ترین راه این است که داستان آنها را بیان کنی، و اینکه با "دومی" شروع کنی.
-
10:15 - 10:18ساده ترین راه این است که داستان آنها را بیان کنی، و اینکه با "دومی" شروع کنی.
-
10:18 - 10:22داستان را با تیر و کمانهای آمریکاییهای بومی شروع کن، و نه با ورود بریتانیاییها،
-
10:22 - 10:25داستان را با تیر و کمانهای آمریکاییهای بومی شروع کن، و نه با ورود بریتانیاییها،
-
10:25 - 10:28و در این حالت داستانی کاملا متفاوت خواهی داشت.
-
10:28 - 10:30داستان را با شکست دولت های آفریقایی شروع کن، و نه با ایجاد استعماری دولت های آفریقایی،
-
10:30 - 10:32داستان را با شکست دولت های آفریقایی شروع کن، و نه با ایجاد استعماری دولت های آفریقایی،
-
10:32 - 10:36داستان را با شکست دولت های آفریقایی شروع کن، و نه با ایجاد استعماری دولت های آفریقایی،
-
10:36 - 10:40و در این حالت داستانی کاملا متفاوت خواهی داشت.
-
10:40 - 10:42اخیرا در دانشگاهی صحبت کردم که در آنجا دانش آموزی به من گفت که باعث شرمساری زیاد بود که
-
10:42 - 10:44اخیرا در دانشگاهی صحبت کردم که در آنجا دانش آموزی به من گفت که باعث شرمساری زیاد بود که
-
10:44 - 10:46اخیرا در دانشگاهی صحبت کردم که در آنجا دانش آموزی به من گفت که باعث شرمساری زیاد بود که
-
10:46 - 10:49مردهای نیجریه ای سوء استفاده کننده های جنسی بودند مانند شخصیت پدر در رمان من.
-
10:49 - 10:52مردهای نیجریه ای سوء استفاده کننده های جنسی بودند مانند شخصیت پدر در رمان من.
-
10:52 - 10:54من به او گفتم که من رمانی را خوانده بودم که "روانی آمریکایی" نام داشت
-
10:54 - 10:56من به او گفتم که من رمانی را خوانده بودم که "روانی آمریکایی" نام داشت
-
10:56 - 10:58(خنده حضار)
-
10:58 - 11:00و باعث شرمساری زیاد بود که جوانهای آمریکایی قاتلان زنجیره ای بودند.
-
11:00 - 11:03و باعث شرمساری زیاد بود که جوانهای آمریکایی قاتلان زنجیره ای بودند.
-
11:03 - 11:07(خنده حضار) (تشویق حضار)
-
11:07 - 11:13(خنده حضار) (تشویق حضار)
-
11:13 - 11:16حال، بدیهی است که من این پاسخ در اثر رنجش خفیف دادم.
-
11:16 - 11:18(خنده حضار)
-
11:18 - 11:20هیچ وقت برایم پیش نیامده با خواندن رمانی که در آن یک شخصیت ، قاتل زنجیره ای بود، فکر کنم
-
11:20 - 11:22هیچ وقت برایم پیش نیامده با خواندن رمانی که در آن یک شخصیت ، قاتل زنجیره ای بود، فکر کنم
-
11:22 - 11:24هیچ وقت برایم پیش نیامده با خواندن رمانی که در آن یک شخصیت ، قاتل زنجیره ای بود، فکر کنم
-
11:24 - 11:26پس او تا حدی نمایشگر تمام آمریکایی هاست.
-
11:26 - 11:28پس او تا حدی نمایشگر تمام آمریکایی هاست.
-
11:28 - 11:31و حال این به دلیل بهتر بودن من از آن دانش آموز نيست، بلکه بدلیل قدرت فرهنگی و اقتصادی آمریکا،
-
11:31 - 11:34و حال این به دلیل بهتر بودن من از آن دانش آموز نيست، بلکه بدلیل قدرت فرهنگی و اقتصادی آمریکا،
-
11:34 - 11:36من در مورد آمریکا داستانهای زیادی داشتم.
-
11:36 - 11:40من Tylerو Updike و Steinbeck وGaitskill رو خونده بودم. من در مورد آمریکا تنها یک داستان نداشتم.
-
11:40 - 11:43من Tylerو Updike و Steinbeck وGaitskill رو خونده بودم. من در مورد آمریکا تنها یک داستان نداشتم.
-
11:43 - 11:46چند سال پیش، زمانی که آموختم که برای اینکه نویسنده ها موفق باشند، انتظار می رود که
-
11:46 - 11:50چند سال پیش، زمانی که آموختم که برای اینکه نویسنده ها موفق باشند، انتظار می رود که
-
11:50 - 11:52کودکی بسیار سخت و تلخی را داشته باشند، شروع به فکر کردن درباره چگونگي ابداع رفتارهاي وحشتناکی كردم
-
11:52 - 11:54کودکی بسیار سخت و تلخی را داشته باشند، شروع به فکر کردن درباره چگونگي ابداع رفتارهاي وحشتناکی كردم
-
11:54 - 11:56که والدینم نسبت به من انجام داده بودند.
-
11:56 - 11:58(خنده حضار)
-
11:58 - 12:02اما حقیقت این است که من کودکی بسیار شادی داشتم، سرشار از خنده و عشق، در خانواده ای نزدیک و صمیمی.
-
12:02 - 12:05اما حقیقت این است که من کودکی بسیار شادی داشتم، سرشار از خنده و عشق، در خانواده ای نزدیک و صمیمی.
-
12:05 - 12:09اما من همچنین پدر بزرگ هایی داشتم که در اردوگاههای پناهنده گان مردند.
-
12:09 - 12:13پسر عموی من - پل- مرد، چراکه نتوانست از بهداشت و درمان مناسب برخوردار باشد.
-
12:13 - 12:16یکی از نزدیک ترین دوستانم- اکولاما- در سقوط هواپیما مرد، چراکه کامیون آتش نشانی مان آب نداشت.
-
12:16 - 12:19یکی از نزدیک ترین دوستانم- اکولاما- در سقوط هواپیما مرد، چراکه کامیون آتش نشانی مان آب نداشت.
-
12:19 - 12:22من تحت سلطه دولتهای نظامی سرکوبگری بزرگ شدم که تحصیل را به حدی بی ارزش می پنداشتند که
-
12:22 - 12:24من تحت سلطه دولتهای نظامی سرکوبگری بزرگ شدم که تحصیل را به حدی بی ارزش می پنداشتند که
-
12:24 - 12:27گاهی حقوق پدر و مادرم داده نمی شد.
-
12:27 - 12:31و بنابراین، بعنوان یک بچه، روزی دیدم که مربا از میز صبحانه ناپدید شد، بعد کره مارگارین ناپدید شد،
-
12:31 - 12:33و بنابراین، بعنوان یک بچه، روزی دیدم که مربا از میز صبحانه ناپدید شد، بعد کره مارگارین ناپدید شد،
-
12:33 - 12:36بعد نان خیلی گران شد، بعد شیر جیره بندی شد.
-
12:36 - 12:39بعد نان خیلی گران شد، بعد شیر جیره بندی شد.
-
12:39 - 12:42و مهمتر از همه، نوعی هنجار ترس سیاسی زندگیمان را به تاراج برد.
-
12:42 - 12:46و مهمتر از همه، نوعی هنجار ترس سیاسی زندگیمان را به تاراج برد.
-
12:46 - 12:48تمامي اين داستانها، ماهيت من را شكل داده اند.
-
12:48 - 12:52اما در واقع، اصرار بر این داستانهای منفی به تنهايي، باعث یکنواخت کردن تجربه من،
-
12:52 - 12:55اما در واقع، اصرار بر این داستانهای منفی به تنهايي، باعث یکنواخت کردن تجربه من،
-
12:55 - 12:57ونادیده گرفتن داستانهای دیگری است که من نوعی را شكل داده است.
-
12:57 - 12:59ونادیده گرفتن داستانهای دیگری است که من نوعی را شكل داده است.
-
12:59 - 13:02داشتن تنها یک داستان، کلیشه هایی را خلق می کند. و مشکل کلیشه ها این نیست که آنها غیر واقعی هستند،
-
13:02 - 13:05داشتن تنها یک داستان، کلیشه هایی را خلق می کند. و مشکل کلیشه ها این نیست که آنها غیر واقعی هستند،
-
13:05 - 13:07داشتن تنها یک داستان، کلیشه هایی را خلق می کند. و مشکل کلیشه ها این نیست که آنها غیر واقعی هستند،
-
13:07 - 13:09بلکه این است که آنها کامل و کافی نیستند.
-
13:09 - 13:13آنها سبب می شوند که یک داستان تبدیل شود به تنها داستان. البته آفریقا قاره ای سرشار از مصیبت ها و فلاکت ها است.
-
13:13 - 13:15آنها سبب می شوند که یک داستان تبدیل شود به تنها داستان. البته آفریقا قاره ای سرشار از مصیبت ها و فلاکت ها است.
-
13:15 - 13:19و شمار بی نهایتی از این مصیبتها، مانند تجاوز جنسی وحشتناک در کنگو وجود دارد.
-
13:19 - 13:21و آنهایی که افسرده کننده هستند، مانند واقعیتی که 5.000 نفر برای یک موقعیت شغلی ، درخواست کار می کنند.
-
13:21 - 13:26و آنهایی که افسرده کننده هستند، مانند واقعیتی که 5.000 نفر برای یک موقعیت شغلی ، درخواست کار می کنند.
-
13:26 - 13:29اما داستانهای دیگری نیز هستند که درباره فلاکت و مصیبت نیستند.
-
13:29 - 13:33و این بسيار مهم است كه، بايد به اندازه نياز درباره ی این موارد صحبت شود و نه بيشتر.
-
13:33 - 13:35همیشه بر این باور بوده ام که تعامل و درک مناسب یک مکان یا یک شخص،
-
13:35 - 13:38همیشه بر این باور بوده ام که تعامل و درک مناسب یک مکان یا یک شخص،
-
13:38 - 13:42بدون تعامل و درک تمامی داستانهای آن مکان و آن شخص غیر ممکن است.
-
13:42 - 13:45داشتن تنها یک داستان در مورد چیزی، منزلت و شرافت انسانها را به غارت خواهد برد.
-
13:45 - 13:48داشتن تنها یک داستان در مورد چیزی، منزلت و شرافت انسانها را به غارت خواهد برد.
-
13:48 - 13:52این مسئله شناخت ما را از انسانیت برابر، دشوار می کند. و به جای تاکید بر شباهت ها در تفاوتها تاکیید دارد.
-
13:52 - 13:55این مسئله شناخت ما را از انسانیت برابر، دشوار می کند. و به جای تاکید بر شباهت ها در تفاوتها تاکیید دارد.
-
13:55 - 13:57این مسئله شناخت ما را از انسانیت برابر، دشوار می کند. و به جای تاکید بر شباهت ها در تفاوتها تاکیید دارد.
-
13:57 - 13:59بنابراین، چه می شد اگر قبل از سفرم به مکزیک مناظره های مهاجرت، بين آمريكايي ها و مکزیکی ها را دنبال ميكردم؟
-
13:59 - 14:03بنابراین، چه می شد اگر قبل از سفرم به مکزیک مناظره های مهاجرت، بين آمريكايي ها و مکزیکی ها را دنبال ميكردم؟
-
14:03 - 14:05بنابراین، چه می شد اگر قبل از سفرم به مکزیک مناظره های مهاجرت، بين آمريكايي ها و مکزیکی ها را دنبال ميكردم؟
-
14:05 - 14:09چه می شد اگر مادرم به ما گفته بود که خانواده فید فقیر و زحمتکش هستند؟
-
14:09 - 14:11چه می شد اگر مادرم به ما گفته بود که خانواده فید فقیر و زحمتکش هستند؟
-
14:11 - 14:13چه می شد اگر شبکه تلوزیونی آفریقایی داشتیم که داستانهای گوناگون آفریقایی را در سرتاسر جهان پخش می کرد؟
-
14:13 - 14:17چه می شد اگر شبکه تلوزیونی آفریقایی داشتیم که داستانهای گوناگون آفریقایی را در سرتاسر جهان پخش می کرد؟
-
14:17 - 14:19آنچه که نویسنده نیجریه ای آن را "توازن در داستانها " می نامد .
-
14:19 - 14:22آنچه که نویسنده نیجریه ای آن را "توازن در داستانها " می نامد.
-
14:22 - 14:25چه ميشد، اگر هم اتاقي من ناشر نيجريه اي من، شخص قابل توجهی که براي دنبال كردن روياهايش و
-
14:25 - 14:27چه ميشد، اگر هم اتاقي من ناشر نيجريه اي من، شخص قابل توجهی که براي دنبال كردن روياهايش و
-
14:27 - 14:29تاسيس چاپخانه کارش را در بانک ترک کرد. موکتا باکاری را می شناخت؟
-
14:29 - 14:32تاسيس چاپخانه کارش را در بانک ترک کرد. موکتا باکاری را می شناخت؟
-
14:32 - 14:36حال اينکه منطق متعارف این بود، که نیجریه ایها ادبیات نمی خوانند.
-
14:36 - 14:38او مخالفت کرد. او احساس کرد که افرادی که می توانند بخوانند، خواهند خواند
-
14:38 - 14:40او مخالفت کرد. او احساس کرد که افرادی که می توانند بخوانند، خواهند خواند
-
14:40 - 14:44اگر ادبیات با هزینه معقول در دسترشان باشد.
-
14:44 - 14:47كمي بعد از اینکه او اولین رمانم را منتشر کرد، من برای مصاحبه به یک ایستگاه تلوزیونی در لاگوس رفتم.
-
14:47 - 14:50كمي بعد از اینکه او اولین رمانم را منتشر کرد، من برای مصاحبه به یک ایستگاه تلوزیونی در لاگوس رفتم.
-
14:50 - 14:53و خانمی که در آنجا به عنوان خبر رسان کار می کرد به سمت من آمد و گفت:
-
14:53 - 14:56"من واقعا داستان تو را دوست داشتم، اما پایان آن را دوست نداشتم.
-
14:56 - 14:59و حالا باید یک دنباله به پایان آن اضافه کنی، و این چیزی است که اتفاق خواهد افتاد..."
-
14:59 - 15:02(خنده حضار)
-
15:02 - 15:05و او به صحبتهایش ادامه داد تا به من بگوید که در پشت بند آن چه بنویسم.
-
15:05 - 15:08و حال من نه تنها مفتون این حرکت شده بودم بلکه شدیدا متاثر شده بودم.
-
15:08 - 15:11در اینجا زنی بود از بخش توده های مردم عادی نیجریه ای، کسی که گمان نمی رفت در بین خواننده های این کتاب باشد.
-
15:11 - 15:14در اینجا زنی بود از بخش توده های مردم عادی نیجریه ای، کسی که گمان نمی رفت در بین خواننده های این کتاب باشد.
-
15:14 - 15:16او نه تنها کتاب را خوانده بود، بلکه حس مالکیت نسبت به آن پیدا کرده بود، و به خود این حق را داده بود
-
15:16 - 15:19او نه تنها کتاب را خوانده بود، بلکه حس مالکیت نسبت به آن پیدا کرده بود، و به خود این حق را داده بود
-
15:19 - 15:21که به من بگوید در پشت بند کتاب چه بنویسم.
-
15:21 - 15:25حال، چه می شد اگر همخانه ای من درباره دوست من فومی اوندا،
-
15:25 - 15:28زن بی پروایی که میزبان یک برنامه تلوزیونی در لاگوس است،
-
15:28 - 15:31و مصمم است از داستانهایی بگوید که ما ترجیح می دهیم آنها را فراموش کنیم، می دانست؟
-
15:31 - 15:35چه می شد اگر همخانه من درباره عمل قلب که هفته گذشته در بیمارستان لاگوس انجام شد، می دانست؟
-
15:35 - 15:38چه می شد اگر همخانه من درباره عمل قلب که هفته گذشته در بیمارستان لاگوس انجام شد، می دانست؟
-
15:38 - 15:42چه می شد اگر همخانه من درباره موسیقی معاصر نیجریه می دانست؟
-
15:42 - 15:45افراد با استعدادی که به زبانهای انگلیسی، پیجن، ایگبو، یوروبا، و لجو می خوانند،
-
15:45 - 15:47افراد با استعدادی که به زبانهای انگلیسی، پیجن، ایگبو، یوروبا، و لجو می خوانند،
-
15:47 - 15:51درحالی که تاثیرهایی را از جی-زد با فلا با باب مارلی با اجدادشان ترکیب می کنند.
-
15:51 - 15:54درحالی که تاثیرهایی را از جی-زد با فلا با باب مارلی با اجدادشان ترکیب می کنند.
-
15:54 - 15:56چه می شد اگر همخانه من در باره وکیل خانمی می دانست که اخیرا به دادگاه نیجریه رفت تا قانون مسخره ای را
-
15:56 - 15:58چه می شد اگر همخانه من در باره وکیل خانمی می دانست که اخیرا به دادگاه نیجریه رفت تا قانون مسخره ای را
-
15:58 - 16:00كه زنان را ملزم می کند تا قبل از تجدید پاسپورتهایشان رضایت همسرانشان را کسب کند را به چالش بکشد؟
-
16:00 - 16:03كه زنان را ملزم می کند تا قبل از تجدید پاسپورتهایشان رضایت همسرانشان را کسب کند را به چالش بکشد؟
-
16:03 - 16:06كه زنان را ملزم می کند تا قبل از تجدید پاسپورتهایشان رضایت همسرانشان را کسب کند را به چالش بکشد؟
-
16:06 - 16:09چه می شد اگر همخانه من در مورد نولی وود می دانست،
-
16:09 - 16:13که پر از افراد مبتکری است که علی رغم مشکلات فنی فیلم هایی را می سازند؟
-
16:13 - 16:15فیلم هایی بسیار پرطرفدار که آنها واقعا بهترین نمونه هستند از اینکه نیجریه ایها تولید خودشان را مصرف می کنند.
-
16:15 - 16:17فیلم هایی بسیار پرطرفدار که آنها واقعا بهترین نمونه هستند از اینکه نیجریه ایها تولید خودشان را مصرف می کنند.
-
16:17 - 16:20فیلم هایی بسیار پرطرفدار که آنها واقعا بهترین نمونه هستند از اینکه نیجریه ایها تولید خودشان را مصرف می کنند.
-
16:20 - 16:23کسی که به تازگی کسب و کار خود را برای فروش اکستنشن مو شروع کرده است.
-
16:23 - 16:27و یا درباره میلیونها نیجریه ای دیگر که کسب و کار هایی را شروع کرده وگاهی با شکست مواجه شده اند،
-
16:27 - 16:29و یا درباره میلیونها نیجریه ای دیگر که کسب و کار هایی را شروع کرده وگاهی با شکست مواجه شده اند،
-
16:29 - 16:31و یا درباره میلیونها نیجریه ای دیگر که کسب و کار هایی را شروع کرده وگاهی با شکست مواجه شده اند،
-
16:31 - 16:35اما کماکان اهدافشان را دنبال می کنند.
-
16:35 - 16:37هر زمانی که در خانه هستم با منابع رایجی که اسباب آزار اغلب نیجریه ایها است، مواجه می شوم:
-
16:37 - 16:40هر زمانی که در خانه هستم با منابع رایجی که اسباب آزار اغلب نیجریه ایها است، مواجه می شوم:
-
16:40 - 16:43زیر ساخت های شکست خورده ما، دولت شکست خورده ما.
-
16:43 - 16:46اما همینطور با انعطاف پذیری خارق العاده افرادی که علی رغم شرایط دولت رشد می کنند و نه بدلیل شرایط آن.
-
16:46 - 16:49اما همینطور با انعطاف پذیری خارق العاده افرادی که علی رغم شرایط دولت رشد می کنند و نه بدلیل شرایط آن.
-
16:49 - 16:51اما همینطور با انعطاف پذیری خارق العاده افرادی که علی رغم شرایط دولت رشد می کنند و نه بدلیل شرایط آن.
-
16:51 - 16:54من هر تابسان در لاگوس کارگاههای آموزش نوشتن را تدریس می کنم. و تعداد افراد متقاضی برایم شگفت انگیز است.
-
16:54 - 16:57من هر تابسان در لاگوس کارگاههای آموزش نوشتن را تدریس می کنم. و تعداد افراد متقاضی برایم شگفت انگیز است.
-
16:57 - 17:00تعداد افرادی که مشتاق نوشتن هستند، تا اینکه داستانهایی را بگویند.
-
17:00 - 17:02تعداد افرادی که مشتاق نوشتن هستند، تا اینکه داستانهایی را بگویند.
-
17:02 - 17:05ناشر نیجریه ای من و من به تازگی کاری بدون هدف سودرسانی را شروع کرده ایم که "فارافینا تراست" نامیده شده است.
-
17:05 - 17:07ناشر نیجریه ای من و من به تازگی کاری بدون هدف سودرسانی را شروع کرده ایم که "فارافینا تراست" نامیده شده است.
-
17:07 - 17:10ما آرزوهاي بزرگي داريم براي ساختن كتابخانه ها و نوسازی آنهایی که در حال حاضر وجود دارند
-
17:10 - 17:12ما آرزوهاي بزرگي داريم براي ساختن كتابخانه ها و نوسازی آنهایی که در حال حاضر وجود دارند
-
17:12 - 17:15و فراهم کردن کتاب های مدارس دولتی که هیچ چیزی در کتابخانه هایشان ندارند،
-
17:15 - 17:17و فراهم کردن کتاب های مدارس دولتی که هیچ چیزی در کتابخانه هایشان ندارند،
-
17:17 - 17:19و همچنین سازمان دهی تعداد بسیار بسیار زیادی از کارگاههای آموزشی خواندن و نوشتن،
-
17:19 - 17:21و همچنین سازمان دهی تعداد بسیار بسیار زیادی از کارگاههای آموزشی خواندن و نوشتن،
-
17:21 - 17:24برای تمامی افرادی که مشتاقند داستانهای فراوان ما را بیان کنند. داستانها مهم هستند.
-
17:24 - 17:26برای تمامی افرادی که مشتاقند داستانهای فراوان ما را بیان کنند. داستانها مهم هستند.
-
17:26 - 17:28بسیاری از داستانها مهمند. از داستانها برای پایین کشیدن و بیمار کردن استفاده شده است.
-
17:28 - 17:32بسیاری از داستانها مهمند. از داستانها برای پایین کشیدن و بیمار کردن استفاده شده است.
-
17:32 - 17:36اما داستانها همچنین می توانند برای قدرت و انسانیت بخشیدن نیز مورد استفاده قرار گیرند.
-
17:36 - 17:39داستانها می توانند شان و منزلت انسانها را خرد کنند.
-
17:39 - 17:44اما داستانها همچنین می توانند آن شان و منزلت خرد شده را بازسازی کنند.
-
17:44 - 17:46نویسنده آمریکایی آلیس والکر درباره بستگان جنوبی اش که به شمال نقل مکان کرده بودند اینگونه می نویسد،
-
17:46 - 17:48نویسنده آمریکایی آلیس والکر درباره بستگان جنوبی اش که به شمال نقل مکان کرده بودند اینگونه می نویسد،
-
17:48 - 17:50نویسنده آمریکایی آلیس والکر درباره بستگان جنوبی اش که به شمال نقل مکان کرده بودند اینگونه می نویسد،
-
17:50 - 17:52او آنها را در كتابي كه در مورد زندگی گذشته آنها در جنوب است، معرفی می کند.
-
17:52 - 17:55او آنها را در كتابي كه در مورد زندگی گذشته آنها در جنوب است، معرفی می کند.
-
17:55 - 17:59آنها دور هم می نشستند، درحالی که خودشان کتاب می خواندند،
-
17:59 - 18:05درحالی که به من گوش می دادند تا کتاب بخوانم، و بهشت دیگری بدست می آمد.
-
18:05 - 18:08علاقمندم که صحبتم را با این تفکر پایان دهم: که زمانی که ما داشتن یک داستان تنها را رد می کنیم،
-
18:08 - 18:11علاقمندم که صحبتم را با این تفکر پایان دهم: که زمانی که ما داشتن یک داستان تنها را رد می کنیم،
-
18:11 - 18:14زمانی که درک می کنیم که هیچ گاه یک داستان تنها در مورد یک مکان وجود ندارد،
-
18:14 - 18:16زمانی که درک می کنیم که هیچ گاه یک داستان تنها در مورد یک مکان وجود ندارد،
-
18:16 - 18:18ما بهشت دیگری را بدست می آوریم.
-
18:18 - 18:20ممنون.
-
18:20 - 18:28(تشویق حضار)
- Title:
- چیماماندا آدیچیه : خطر داشتن تنها یک داستان در مورد چیزی
- Speaker:
- Chimamanda Ngozi Adichie
- Description:
-
زندگی و فرهنگ ما متشکل از داستانهای زیادی است که با هم، هم پوشانی دارند. چیماماندا آدیچیه - رمان نویس- داستان اینکه چگونه به شخصیت فرهنگ محلی اش دست یافت را بیان می کند. و هشدار می دهد که اگر ما تنها یک داستان درباره شخص یا کشور دیگری بشنویم ، در واقع درک انتقادی خود را به خطر انداخته ایم.
- Video Language:
- English
- Team:
- closed TED
- Project:
- TEDTalks
- Duration:
- 18:29