Return to Video

آنچه که برای تغییر لازم است

  • 0:02 - 0:05
    چند سال پیش، چشم که باز کردم
    خودم را در کیگالی رواندا دیدم
  • 0:05 - 0:08
    در حال ارائه طرحی برای رساندنِ
    برق خورشیدی خارج از شبکه سراسری
  • 0:08 - 0:12
    به ۱۰ میلیون آفریقایی شرقی کم درآمد.
  • 0:12 - 0:15
    در حالیکه که منتظر صحبت
    برای رئیس جمهور و وزرایش بودم،
  • 0:15 - 0:19
    به این فکر ‌کردم که ۳۰ سال قبل
    چگونه به اینجا رسیده بودم.
  • 0:19 - 0:22
    ۲۵ ساله‌ای که شغلش را
    در بانکداری رها کرده بود
  • 0:22 - 0:25
    برای تاسیس کردن اولین
    بانک سرمایه گذاری خرد کشور
  • 0:25 - 0:28
    با گروه کوچکی از زنان رواندا.
  • 0:28 - 0:31
    و این فقط چند ماه بعد از اینکه
    زنان به حق افتتاح حساب بانکی
  • 0:31 - 0:34
    بدون امضای شوهرانشان
    دست یافته بودند اتفاق افتاد.
  • 0:35 - 0:37
    درست قبل از اینکه به روی سن بروم،
  • 0:37 - 0:39
    زن جوانی به من نزدیک شد.
  • 0:40 - 0:41
    وی گفت: «خانم نووگراتز»،
  • 0:41 - 0:43
    «فکر می‌کنم شما خاله من را می‌شناختید.»
  • 0:44 - 0:45
    واقعاً؟
  • 0:45 - 0:47
    اسمش چی بود؟
  • 0:47 - 0:48
    او گفت: «فلیکلا».
  • 0:50 - 0:52
    نم اشک را به خوبی حس کردم.
  • 0:53 - 0:56
    یکی از نخستین زنان نماینده مجلس کشور،
  • 0:56 - 0:58
    فلیکلا از بنیانگذاران بود،
  • 0:58 - 1:00
    ولی بلافاصله پس از اینکه
    ما بانک را تأسیس کردیم،
  • 1:00 - 1:04
    فلیکلا در تصادف مرموزی
    که ضارب گریخت کشته شد.
  • 1:05 - 1:09
    برخی مرگ او رابه خط مشی‌ که او
    در مجلس حمایت کرده بود مرتبط کردند
  • 1:09 - 1:10
    برای منسوخ کردن شیربها،
  • 1:10 - 1:15
    یا عرف پرداخت به پدر
    برای درخواست ازدواج دخترش
  • 1:16 - 1:18
    من با درگذشت او ویران شدم.
  • 1:20 - 1:23
    چندین سال بعد،
  • 1:23 - 1:24
    پس از خروج من از کشور،
  • 1:24 - 1:26
    روآندا با نسل‌کشی مشتعل شد.
  • 1:28 - 1:31
    و باید اعتراف کنم که زمان‌هایی
  • 1:31 - 1:35
    به همه کارهایی که خیلی‌ها
    انجام داده بودند فکر می‌کردم،
  • 1:35 - 1:38
    و در عجب بودم که چه ارزشی داشت.
  • 1:41 - 1:43
    به سمت آن زن برگشتم.
  • 1:43 - 1:46
    ببخشید، می‌شود دوباره
    به من بگویید چه کسی هستید؟
  • 1:47 - 1:49
    او گفت، «بله، نام من مونیک است»،
  • 1:49 - 1:53
    «و من معاون رئیس بانک ملی رواندا هستم».
  • 1:53 - 1:57
    اگر وقتی تازه شروع می‌کردیم
    به من گفته بودید
  • 1:57 - 1:59
    که در ظرف یک نسل،
  • 1:59 - 2:04
    زن جوانی تا مرحله کمک به رهبریِ
    بخش مالی کشورش ادامه می‌دهد،
  • 2:04 - 2:06
    مطمئن نیستم که باور می‌کردم.
  • 2:06 - 2:11
    و من فهمیدم که به همان جا برگشتم
  • 2:12 - 2:16
    برای ادامه کاری که فلیکا شروع کرده بود
    اما در طول زندگی‌اش نتوانست کامل کند.
  • 2:17 - 2:19
    و این تعهد دوباره من بود
  • 2:19 - 2:23
    به رویاهای بسیار بزرگی
    که ممکن است در زندگی‌ام کامل نکنم.
  • 2:23 - 2:26
    آن شب تصمیم گرفتم
    نامه‌ای به نسل بعدی بنویسم
  • 2:27 - 2:32
    به سبب اینکه افراد بسیاری خِرد
    و دانش خود را به من منتقل کرده‌اند،
  • 2:32 - 2:35
    احساس اضطراب فزاینده‌ای می‌کنم
  • 2:35 - 2:37
    که ممکن است کاری که
    برای انجام آن آمدم را تمام نکنم،
  • 2:38 - 2:41
    و می‌خواهم آن را منتقل کنم
  • 2:41 - 2:45
    به هرکسی که می‌خواهد
    تغییری در این جهان ایجاد کند
  • 2:45 - 2:48
    به روش‌هایی که تنها
    آن‌ها می‌توانند انجام دهند.
  • 2:48 - 2:51
    آن نسل در خیابان‌ها است
  • 2:51 - 2:55
    آن‌ها فورا برای تغییرات
    گسترده خروش برمی‌آورند
  • 2:56 - 2:57
    علیه بی‌عدالتی نژادی،
  • 2:57 - 3:00
    آزار و اذیت مذهبی و قومی،
  • 3:00 - 3:02
    تغییرات آب و هوایی فاجعه بار
  • 3:02 - 3:05
    و نابرابری بی‌رحمانه‌ای که ما را مجزا
  • 3:05 - 3:08
    و متفرق‌تر از هر زمان دیگری
    در طول عمرم کرده است.
  • 3:08 - 3:10
    اما به آن‌ها چه بگویم؟
  • 3:11 - 3:14
    من یک سازنده هستم، از این رو شروع کردم
    به تمرکز روی راهکارهای تکنولوژیکی،
  • 3:17 - 3:20
    اما مشکلات ما بیش از حد به هم وابسته‌،
  • 3:20 - 3:22
    و درهم تنیده هستند.
  • 3:22 - 3:25
    ما به چیزی بیش از تغییر سیستم نیاز داریم.
  • 3:25 - 3:27
    ما به نوعی تغییر ذهن نیاز داریم.
  • 3:27 - 3:31
    افلاطون نوشت که یک کشور آنچه
    را که ارج می‌نهد پرورش می‌دهد.
  • 3:32 - 3:37
    برای مدت طولانی، ما موفقیت را بر اساس
    پول، قدرت و شهرت تعریف کرده‌ایم.
  • 3:38 - 3:43
    ما باید کار سخت طولانیِ
    انقلاب‌اخلاقی را آغاز کنیم
  • 3:44 - 3:46
    منظور من از این، قرار دادن انسانیت مشترک
  • 3:46 - 3:50
    و پایایی زمین در مرکز سیستم‌های ماست،
  • 3:51 - 3:54
    و اولویت دادن به مای جمعی،
  • 3:54 - 3:56
    نه من فردی.
  • 3:57 - 4:01
    چه می شود هر یک از ما به دنیا
    بیشتراز آنچه از آن گرفتیم بدهیم؟
  • 4:02 - 4:03
    همه چیز تغییر خواهد کرد.
  • 4:04 - 4:09
    حالا ممکن است بدبین‌ها بگویند
    که خیلی آرمانی به نظر می‌رسد،
  • 4:09 - 4:12
    اما بدبین‌ها آینده را نمی‌سازند.
  • 4:12 - 4:16
    و به رغم آنکه نابخردی مربوط
    به خوش‌بینی افسارگسیخته را یاد گرفته‌ام،
  • 4:16 - 4:20
    من در کنار آن‌هایی ایستاده‌ام
    که امید حقیقی را حفظ می کنند.
  • 4:22 - 4:24
    من می‌دانم که تغییر امکان پذیر است.
  • 4:24 - 4:28
    کارآفرینان و پیشکاران تغییری
    که من و تیم‌ام با آن‌ها کار کرده‌ایم
  • 4:28 - 4:32
    بیش از ۳۰۰ میلیون نفر جمعیتِ
    کم درآمد را تحت تاثیر قرار داده‌اند،
  • 4:32 - 4:37
    و بعضی اوقات تمام بخش‌ها را
    تغییر شکل دادند تا فقرا را در بر بگیرد.
  • 4:37 - 4:40
    اما حقیقتا شما نمی‌توانید در مورد
    انقلاب اخلاقی صحبت کنید
  • 4:40 - 4:43
    بدون زمینه‌سازی
    در عملی بودن و معنا داشتن،
  • 4:43 - 4:47
    و آن به مجموعه اصول عملیاتی
    کاملاً جدیدی نیاز دارد.
  • 4:47 - 4:49
    بگذارید تنها سه مورد را به اشتراک بگذارم.
  • 4:49 - 4:52
    اول تصور اخلاقی است.
    [تصور اخلاقی]
  • 4:52 - 4:55
    اغلب ما تنها از پشت عینک خودمان
    تصوراتمان را شکل می‌دهیم،
  • 4:55 - 4:57
    حتی هنگام طراحی راه حل‌هایی
  • 4:57 - 5:00
    برای افرادی که زندگی آن‌ها
    کاملاً با ما متفاوت است.
  • 5:00 - 5:06
    تصور اخلاقی با دیدن دیگران
    همانند خودمان شروع می‌شود،
  • 5:06 - 5:08
    نه مافوق و نه مادون ما،
  • 5:08 - 5:11
    نه ایده‌آل تصور کردن و نه قربانی کردن.
  • 5:12 - 5:14
    این مستلزم غوطه ور شدن
    در زندگی دیگران است،
  • 5:14 - 5:18
    درک ساختارهایی که مانع‌شان می‌شود
  • 5:18 - 5:21
    و صادق بودن در مورد جایی که
    می‌توانند مانع خودشان ‌شوند.
  • 5:23 - 5:27
    که به شنیدن ژرف در موقعیت سوال نیاز دارد،
  • 5:28 - 5:29
    نه یقین.
  • 5:30 - 5:34
    چندین سال پیش با گروهی
    از زنان بافنده نشسته بودم
  • 5:34 - 5:37
    بیرون در یک دهکده روستایی در پاکستان.
  • 5:37 - 5:39
    روز گرمی بود ...
  • 5:39 - 5:41
    بیش از ۴۹ درجه سانتی‌گراد در سایه.
  • 5:42 - 5:46
    می‌خواستم در مورد شرکتی که سازمان من
    در آن سرمایه گذاری کرده بود به زنان بگویم
  • 5:46 - 5:52
    که تابش خورشیدی را به میلیون‌ها نفراز مردم
    در سراسر هند و آفریقای شرقی می‌رساند،
  • 5:52 - 5:55
    من قدرت تحول آفرینی آن لامپ‌ را دیده بودم
  • 5:55 - 6:00
    اجازه می‌دهد مردم به کارهایی بپردازند
    که بسیاری از ما آن‌ها را بدیهی می‌دانیم.
  • 6:00 - 6:01
    گفتم: ما این چراغ را داریم،
  • 6:01 - 6:03
    حدود هفت دلار هزینه دارد.
  • 6:03 - 6:04
    مردم گفتند این شگفت آور است.
  • 6:04 - 6:08
    اگر ما بتوانیم شرکت را برای آوردن
    محصولات به پاکستان متقاعد کنیم،
  • 6:08 - 6:10
    همه شما علاقه خواهید داشت؟
  • 6:10 - 6:11
    زنان خیره نگاه کردند،
  • 6:11 - 6:15
    و سپس یک زن مسن که دستانش
    با کار سخت آشنا بود به من نگاه کرد،
  • 6:15 - 6:17
    عرق صورتش را پاک کرد و گفت:
  • 6:18 - 6:19
    «ما چراغ نمی‌خواهیم».
  • 6:19 - 6:21
    «گرممان است».
  • 6:21 - 6:22
    «برای ما یک پنکه بیاورید».
  • 6:22 - 6:23
    من گفتم، پنکه.
  • 6:23 - 6:25
    ما پنکه‌ای نداریم.
  • 6:25 - 6:26
    ما چراغ داریم.
  • 6:26 - 6:29
    اگر این چراغ را داشتید،
    بچه‌ها می‌توانند شب درس بخوانند،
  • 6:29 - 6:30
    می‌توانید بیشتر کار کنید
  • 6:30 - 6:32
    او صحبتم را قطع کرد.
  • 6:32 - 6:34
    «ما به انداز کافی کارمی‌کنیم. گرممان هست»
  • 6:34 - 6:35
    «یک پنکه برای ما بیاورید».
  • 6:37 - 6:43
    آن گفتگوی صریح
    تصور اخلاقی‌ام را عمیق‌تر کرد.
  • 6:43 - 6:44
    و من به یاد دارم که آن شب
  • 6:44 - 6:48
    بی‌حال از گرما در تختخوابم
    در مهمانخانه کوچکم دراز کشیده بودم،
  • 6:48 - 6:53
    بسیار قدردان،
    برای صدای چرخش پنکه بالای سر.
  • 6:53 - 6:56
    و فکر کردم، چرا که نه.
  • 6:56 - 6:57
    برق.
  • 6:57 - 6:59
    پنکه.
  • 6:59 - 7:00
    کرامت.
  • 7:00 - 7:03
    و هنگامی که حالا از
    شرکت‌هایمان بازدید می‌کنم
  • 7:03 - 7:06
    که به بیش از ۱۰۰ میلیون نفر
    چراغ و برق رسانده‌اند
  • 7:06 - 7:08
    و این مکان‌ها واقعاً گرم هستند،
  • 7:08 - 7:10
    و اگر پنل خورشیدی
    در پشت بام وجود دارد،
  • 7:10 - 7:11
    یک پنکه نیز وجود دارد.
  • 7:13 - 7:18
    اما تصور اخلاقی برای بازسازی و
    بهبود کشورهای ما نیز ضروری است.
  • 7:19 - 7:22
    کشور من آشفته است چون سرانجام
  • 7:22 - 7:24
    با چیزی که نمی‌خواهد ببیند روبرو می‌شود.
  • 7:24 - 7:28
    انکار میراث برده‌داری آمریکا غیرممکن می‌شد
  • 7:28 - 7:32
    اگر همه ما در زندگی مردم سیاه پوست
    براستی غوطه ور بودیم.
  • 7:32 - 7:36
    هر کشوری روند بهبودی را آغاز می‌کند
  • 7:36 - 7:39
    هنگامی که مردم آن شروع
    به فهمیدن یکدیگر کنند
  • 7:41 - 7:45
    و درک کنند که به خاطر آن کار است که
  • 7:45 - 7:48
    بذر تحول فردی و جمعی ما کاشته می شود.
  • 7:49 - 7:53
    اکنون این مستلزم تصدیق نور و سایه،
  • 7:53 - 7:56
    خیر و شر موجود در هر انسان است.
  • 7:57 - 8:00
    در جهانمان ما باید یاد بگیریم
    که با کسانی شریک باشیم
  • 8:00 - 8:02
    که حتی آن‌ها را مخالفانمان فرض می‌کنیم.
  • 8:02 - 8:05
    این به اصل دوم هدایت می‌کند:
  • 8:05 - 8:08
    حفظ ارزش‌های متضاد در تنش.
    [حفظ ارزش‌های متضاد در تنش]
  • 8:08 - 8:12
    امروز بسیاری از رهبران ما
    در یک گوشه یا گوشه دیگر ایستاده‌اند،
  • 8:12 - 8:14
    و فریاد می‌شکند.
  • 8:14 - 8:17
    رهبران اخلاقی حصار
    یا این یا آن را نپذیرفتند.
  • 8:18 - 8:22
    آن‌ها مایل‌اند حقیقتی یا حتی
    حقیقتی جزئی را تصدیق کنند
  • 8:22 - 8:24
    در آنچه که طرف دیگر اعتفاد دارد.
  • 8:24 - 8:28
    و با تصمیم‌های اصولی اعتماد به دست ‌آورند
  • 8:28 - 8:30
    با خدمت به افراد دیگر،
  • 8:30 - 8:32
    نه خودشان
  • 8:32 - 8:36
    موفقیت در کارم به مهار کردن تنش نیاز دارد
  • 8:36 - 8:41
    بین قدرت بازارها
    برای ایجاد نوآوری و کامیابی
  • 8:41 - 8:45
    و خطرشان. برای اجازه اخراج
  • 8:45 - 8:47
    و گاهی استثمار.
  • 8:48 - 8:53
    کسانی که تنها هدف تجارت را سود می‌دانند
  • 8:53 - 8:55
    با تنش یاد شده راحت نیستند،
  • 8:55 - 8:57
    و همچنین کسانی که هیچ
    اعتمادی به تجارت ندارند.
  • 8:58 - 9:04
    اما ماندن در یک طرف یا طرف دیگر،
    پتانسیل خلاق و مولد
  • 9:04 - 9:08
    مربوط به یادگیری استفاده از بازارها را
    بدون اغوا شدن توسط آن‌ها را نفی می‌کند.
  • 9:09 - 9:10
    شکلات
  • 9:11 - 9:13
    این یک صنعت صد میلیارد دلاری است
  • 9:13 - 9:17
    وابسته به کار حدود پنج میلیون
    خانواده‌ٔ کشاورز خرده مالک
  • 9:17 - 9:21
    که تنها کسر کوچکی از
    این ۱۰۰ میلیارد را دریافت می‌کنند.
  • 9:21 - 9:26
    در حقیقت، ۹۰ درصد آن‌ها
    روزانه زیر دو دلار درآمد دارند.
  • 9:26 - 9:29
    اما نسلی از کارآفرینان جدید وجود دارند
  • 9:29 - 9:31
    که برای تغییر آن سعی می‌کنند.
  • 9:31 - 9:36
    آن‌ها با درک هزینه‌های تولید
    کشاورزان شروع می‌کنند.
  • 9:36 - 9:41
    آن‌ها با قیمتی موافق هستند که به کشاورزان
    اجازه دهد واقعا کسب درآمد کنند
  • 9:41 - 9:44
    به گونه‌ای که زندگی آن‌ها را حفظ کند.
  • 9:44 - 9:48
    گاهی اوقات دربرداشتن
    تقسیم درآمد و مدل‌های مالکیت
  • 9:48 - 9:50
    ساختن اجتماعی از اعتماد است.
  • 9:50 - 9:53
    حال آیا این شرکت‌ها به اندازه آن‌ها که
  • 9:53 - 9:57
    صرفاً روی ارزش سهام
    تمرکز دارند سودآور هستند؟
  • 9:58 - 10:00
    در کوتاه مدت احتملا خیر
  • 10:00 - 10:04
    اما این کارآفرینان روی
    حل مشکلات متمرکز هستند.
  • 10:05 - 10:08
    آن‌ها از شعارهای ساده‌ مثل «با انجام
    کارخیر پولدار شوید» خسته شده‌اند
  • 10:09 - 10:12
    آن‌ها فهمیدند که باید ملاحظات
    پایداری مالی را داشته باشند
  • 10:12 - 10:16
    و آن‌ها بر وارد کردن فقرا و آسیب‌پذیران
  • 10:16 - 10:18
    در تعریفشان از موفقیت پافشاری می‌کنند.
  • 10:18 - 10:20
    و این مرا به اصل سوم می‌رساند:
  • 10:20 - 10:22
    همراهی.
    [همراهی]
  • 10:22 - 10:26
    در واقع این یک اصطلاح یسوعی
    که معنی‌اش راه رفتن در کنار هم است.
  • 10:26 - 10:28
    آینه‌ای برای شما نگه خواهم داشت
    تا پتانسیل خود را ببینید
  • 10:28 - 10:31
    شاید بیش از آنچه خودتان آن را می‌ببینید
  • 10:31 - 10:34
    من مشکل شما را قبول می کنم
    اما نمی‌توانم آن را برای شما حل کنم -
  • 10:34 - 10:37
    خودتان باید انجام دادنش را یاد بگیرید
  • 10:37 - 10:40
    به عنوان مثال، در هارلم سازمانی
  • 10:40 - 10:42
    به نام وظایف بهداشتی شهر وجود دارد
  • 10:42 - 10:44
    که ساکنان محلی را استخدام می‌کند،
  • 10:44 - 10:46
    بدون هیچ تجربه قبلی
    در مراقبت‌های پزشکی،
  • 10:46 - 10:49
    آن‌ها را برای کار کردن
    با دیگر ساکنان آموزش می‌دهد
  • 10:49 - 10:52
    تا اینکه بتوانند بیماری‌های مزمن
    را بهتر کنترل کنند مانند نقرس،
  • 10:52 - 10:54
    فشارخون بالا، دیابت.
  • 10:55 - 10:57
    من از دیدار با دستینی بلتون
    بسیار لذت بردم،
  • 10:57 - 10:59
    یکی از کارکنان بهداشت
  • 10:59 - 11:00
    که کار خود را برای من توضیح داد
  • 11:00 - 11:02
    وی گفت که به مراجعه کننده‌ها
    رسیدگی می‌کند،
  • 11:02 - 11:04
    علائم حیاتیشان را بررسی می‌کند،
  • 11:04 - 11:06
    خریدشان را انجام می‌دهد،
  • 11:06 - 11:07
    پیاده‌روی‌ طولانی ‌می‌کند،
  • 11:08 - 11:10
    گفت و شنود دارد.
  • 11:11 - 11:14
    او به من گفت، «من به آن‌ها اطلاع دادم
    كه كسی تکیه‌گاهشان است.»
  • 11:16 - 11:18
    و آن نتایج حیرت‌آور بوده است.
  • 11:19 - 11:22
    بیماران سالم‌تر و بار کم‌تری
    روی بیمارستان‌ها است
  • 11:22 - 11:23
    در مورد دستینی
  • 11:23 - 11:27
    او به من می‌گوید او و خانواده‌اش سالم‌ترند
  • 11:28 - 11:33
    و او اضافه می‌کند، «من کمک کردن
    به اجتماع‌مان را دوست دارم»
  • 11:34 - 11:36
    همه ما مشتاق دیده شدنیم،
  • 11:38 - 11:39
    به حساب آمدن
  • 11:39 - 11:41
    کارِ تغییرِ
  • 11:41 - 11:42
    انقلابِ اخلاقی
  • 11:42 - 11:44
    دشوار است.
  • 11:44 - 11:46
    اما ما در زمان‌های آسانی تغییر نمی‌کنیم.
  • 11:46 - 11:49
    ما در اوقات دشواری تغییر می‌کنیم.
  • 11:49 - 11:53
    در واقع، من رنج را به عنوان
    یک کارگزار برای پیشرفت دیده‌ام.
  • 11:55 - 11:56
    اما یک چیز دیگر هم وجود دارد.
  • 11:57 - 12:01
    چیزی هست که کاش وقتی کارم را
    خیلی سال پیش شروع کردم
  • 12:01 - 12:02
    فهمیده بودم.
  • 12:04 - 12:06
    مهم نیست که آن چقدر سخت بدست آمد،
  • 12:06 - 12:08
    همیشه زیبایی برای یافتن وجود دارد.
  • 12:09 - 12:11
    به یاد می‌آورم که مدت‌ها پیش چه حسی داشتم،
  • 12:11 - 12:15
    گذراندن یک روز کامل صحبت کردن
    با زنی پس از زنی دیگر
  • 12:15 - 12:18
    در زاغه Mathare Valley در نایروبی کنیا.
  • 12:18 - 12:22
    من به داستان‌هایشان در مورد
    مبارزه و بقا گوش دادم
  • 12:22 - 12:24
    همانطور که آن‌ها در مورد
    از دست دادن بچه‌ها،
  • 12:24 - 12:27
    در برابر مبارزه با خشونت
    و گرسنگی صحبت می‌کردند،
  • 12:29 - 12:31
    گاهی اوقات به نظر میر‌سد
    آن‌ها حتی زنده نمی‌مانند.
  • 12:33 - 12:35
    و درست قبل از رفتن من،
  • 12:35 - 12:38
    باران شدیدی فرو ریخت
  • 12:38 - 12:42
    و من در ماشین کوچکم نشسته بودم
    همانطور که چرخ‌ها در گل و لای گیر کرده بود
  • 12:42 - 12:44
    فکر می‌کردم، من هرگز از اینجا خارج نمی‌شوم
  • 12:44 - 12:46
    که ناگهان روی پنجره من ضربه‌ای خورد
  • 12:46 - 12:48
    زنی که اشاره می‌کرد تا او را دنبال کنم
  • 12:48 - 12:50
    این کار را کردم
  • 12:50 - 12:51
    از میان طوفان بیرون جستیم،
  • 12:51 - 12:55
    ما از این مسیر کوچک گل آلود پایین رفتیم،
  • 12:55 - 12:57
    از طریق در فلزی زهوار در رفته‌ای
  • 12:57 - 12:58
    داخل یک کلبه
  • 12:58 - 13:01
    که در آن گروهی از زنان
    با بی‌خیالی می‌رقصیدند
  • 13:01 - 13:06
    پریدم داخل و خود را غرق
    در ریتم و رنگ و لبخندها یافتم
  • 13:06 - 13:10
    و ناگهان فهمیدم:
  • 13:10 - 13:13
    این است آنچه که ما
    به عنوان انسان انجام می‌دهیم.
  • 13:14 - 13:15
    وقتی شکسته‌ایم
  • 13:15 - 13:19
    وقتی احساس کنیم شکست می‌خوریم
    یا در ناامیدی هستیم،
  • 13:19 - 13:21
    ما می‌رقصیم.
  • 13:21 - 13:23
    ما آواز می‌خوانیم.
  • 13:23 - 13:24
    ما دعا می‌کنیم.
  • 13:25 - 13:29
    زیبایی همچنین در بودن
  • 13:29 - 13:31
    در توجه،
  • 13:31 - 13:35
    در مهربانی است وقتی احساس می‌کنیم
    چیزی جز مهربان بودن هستیم.
  • 13:35 - 13:39
    به هیاهوی هنر و موسیقی و شعر نگاه کنید
  • 13:40 - 13:42
    در این لحظه از بحران جمعی‌مان.
  • 13:43 - 13:46
    در تاریک ترین زمان‌هاست
  • 13:46 - 13:50
    که فرصت پیدا کردن
    عمیق‌ترین زیباییمان را داریم.
  • 13:50 - 13:53
    بنابراین بگذارید این لحظه‌ٔ ما
  • 13:53 - 13:55
    برای حرکت به جلو باشد
  • 13:55 - 13:58
    با اضطرار خشم‌آلود نسلی جدید
  • 13:58 - 14:05
    که با عمیق‌ترین درک و
    خرد جمعی ما مستحکم است.
  • 14:05 - 14:07
    و از خود بپرسید:
  • 14:07 - 14:11
    با بقیه امروز می‌توانید چه کار کنید؟
  • 14:11 - 14:13
    و باقی مانده زندگی‌تان
  • 14:13 - 14:15
    برای برگرداندن بیش‌تر
    به دنیا از آنچه می‌گیرید؟
  • 14:17 - 14:18
    متشکرم.
Title:
آنچه که برای تغییر لازم است
Speaker:
ژاکلین نووگراتز
Description:

برای ساختن دنیای بهتر چه کاری می‌توانید انجام دهید؟ ژاکلین نووگراتز با به اشتراک گذاشتن داستان‌هایی از شغل پیشگام خود که وقف مبارزه تنگاتنگ با فقر است، سه اصل را برای جرقه و تداوم یک انقلاب اخلاقی ارائه می‌دهد.
بیاموزید که چگونه می‌توانید به ایجاد دگرگونی بزرگ و مثبت در زندگی خود متعهد شوید (یا دوباره متعهد شوید) -
و بیش از آنچه از دنیا می‌گیرید به دنیا بازگردانید. نووگراتز می‌گوید:«در تاریک‌ترین زمان‌ها است که فرصت پیدا کردن عمیق‌ترین زیبایی‌مان را داریم.»

more » « less
Video Language:
English
Team:
closed TED
Project:
TEDTalks
Duration:
14:31
Leila Ataei approved Persian subtitles for What it takes to make change
Leila Ataei edited Persian subtitles for What it takes to make change
Mahshid Moballegh Nasery accepted Persian subtitles for What it takes to make change
Mahshid Moballegh Nasery edited Persian subtitles for What it takes to make change
M A Setayeshfard edited Persian subtitles for What it takes to make change
M A Setayeshfard edited Persian subtitles for What it takes to make change
M A Setayeshfard edited Persian subtitles for What it takes to make change
M A Setayeshfard edited Persian subtitles for What it takes to make change
Show all

Persian subtitles

Revisions