مشتاق باشید، شجاع باشید و بهترین باشید.
-
0:01 - 0:03پت میشل: آن روز،
-
0:03 - 0:07هشتم ژانویه سال ۲۰۱۱، مثل هر روز دیگری آغاز شد.
-
0:07 - 0:10هر دو شما کاری را که عاشقش بودید انجام میدادید.
-
0:10 - 0:12گبی تو به عنوان یک عضو گنگره
-
0:12 - 0:14که عاشق کارت بودی
-
0:14 - 0:15موکلینت را ملاقات می کردی،
-
0:15 - 0:18و مارک ، تو شادمانه آماده
-
0:18 - 0:21سفر بعدی فضایی می شدی.
-
0:21 - 0:25و ناگهان همه آنچه را که شما برایش برنامه ریزی کرده بودید
-
0:25 - 0:27و یا در زندگی انتظار داشتید
-
0:27 - 0:31به شکل غیر قابل جبرانی تغییر کرد.
-
0:31 - 0:32مارک کلی: بله، این شگفت انگیز بود،
-
0:32 - 0:34خیلی شگفت آوره که همه چیز می تواند
-
0:34 - 0:36در یک لحظه برای همه ما تغییر کند.
-
0:36 - 0:38مردم نمی توانند این را بفهمند.
-
0:38 - 0:39من هم دقیقا نمی توانستم.
-
0:39 - 0:39گبی گیفوردز: بله.
-
0:39 - 0:41مارک گبی: و آن روز شنبه صبح،
-
0:41 - 0:44من تلفن وحشتناکی داشتم
-
0:44 - 0:46از مدیر دفتر گبی.
-
0:46 - 0:48او اطلاعات بیشتری نداشت.
-
0:48 - 0:50او تنها گفت،"گبی تیر خورده."
-
0:50 - 0:51چند دقیقه بعد، به او زنگ زدم
-
0:51 - 0:54و برای چند لحظه فکر کردم،
-
0:54 - 0:56شاید من تصور کردم که بهم این تلفن شده.
-
0:56 - 0:58به او تلفن زدم، و آن موقعی بود که او گفت
-
0:58 - 1:00که گلوله به سر گبی خورده.
-
1:00 - 1:02و از آن لحظه،
-
1:02 - 1:06من می دانستم که زندگی ما تغییر زیادی خواهد کرد
-
1:06 - 1:08پت میشل: و هنگامی که تو به بیمارستان رسیدی،
-
1:08 - 1:10پیش بینی که درباره وضعیت گبی
-
1:10 - 1:14و بهبودی او به تو گفتند، آیا چیزی
-
1:14 - 1:15بود که انتظارش را داشتی؟
-
1:15 - 1:17مارک کلی: خوب، برای جراحت ناشی از گلوله
-
1:17 - 1:18و جراحات تروماتیک مغزی،
-
1:18 - 1:21معمولا نمیتوانند چیزی زیادی به تو بگویند،
-
1:21 - 1:24هر جراحتی متفاوت با دیگری است. و مثل سکته که در واقع نوع دیگری
-
1:24 - 1:26از جراحت تروماتیک مغزی است و قابل پیش بینی هست
-
1:26 - 1:29اغلب قابل پیش بینی نیست.
-
1:29 - 1:32بنابراین آنها نمی دانستند که که گبی برای چه مدت بیهوش خواهد بود،
-
1:32 - 1:35و یا چه موقع شرایطش تغییر خواهد کرد
-
1:35 - 1:38و پیش بینی درباره وضعیتش چطور می شود.
-
1:38 - 1:42پت میشل: گبی، آیا بهبودی تو
-
1:42 - 1:46تلاشی برای بوجود آوردن گبی جدیدی بود
-
1:46 - 1:49و یا بازیابی گبی قبلی بود؟
-
1:49 - 1:54گبی: گبی جدید-- بهتر، قوی تر و سخت تر.
-
1:54 - 1:58( تشویق تماشاگران)
-
1:58 - 2:01مارک کلی: باید بگویم
-
2:01 - 2:04هنگامی که به تصویر پشت سر ما نگاه می کنید،
-
2:04 - 2:06که بر میگردد به چنین جراحتی
-
2:06 - 2:08و قوی و قوی تر شدن
-
2:08 - 2:10واقعا انجامش دشوار است.
-
2:10 - 2:11من کسی را
-
2:11 - 2:14به سر سختی همسر فوق العاده خودم نمی شناسم.
-
2:14 - 2:16( تشویق تماشاگران)
-
2:18 - 2:20پت میشل: اولین نشانه اینکه
-
2:20 - 2:23بهبودی کامل حاصل نخواهد شد
-
2:23 - 2:26اما شما تصمیم داشتید که زندگی مشابه آنچه
-
2:26 - 2:29که تو و گبی برنامه ریزی کرده بودید داشته باشد؟
-
2:29 - 2:31مارک کلی: خوب، اولین چیز، برای ما این بود
-
2:31 - 2:34گبی تقریبا هنوز بیهوش بود،
-
2:34 - 2:40اما هنگامی که در اتاق مراقبتهای ویژه بیمارستان بود کاری کرد
-
2:40 - 2:42که وقتی می رفتیم رستوران برای
-
2:42 - 2:44شام میکرد،
-
2:44 - 2:46او حلقه دست مرا بیرون کشید
-
2:46 - 2:49و از یک انگشت به انگشت بعدی انداخت،
-
2:49 - 2:51و در این مرحله من میدانستم
-
2:51 - 2:52که هنوز هوشیار است.
-
2:52 - 2:54پت میشل: دقیقا چی گفت؟
-
2:54 - 2:57آیا او تو را با حرفهایی متعجب کردد؟
-
2:57 - 3:03مارک کلی: خوب، در ابتدا خیلی دشوار بود.
-
3:03 - 3:04مارک کلی: بله، همینطور بود.
گبی گیفوردز: چه؟چه؟ جوجه. جوجه . جوجه. -
3:04 - 3:08مارک کلی: برای ماه اول، این حد حرفهای
-
3:08 - 3:09گبی بود.
-
3:09 - 3:12به دلایلی ، او توانایی گفتار را از دست داده بود
-
3:12 - 3:14که مشکلی برای گفتگو و ارتباط برقرار کردن شده بود.
-
3:14 - 3:16ذهن او به واژه "جوجه" قفل شده بود،
-
3:16 - 3:19که بهترین واژه نبود ولی خیلی هم بد نبود.
-
3:19 - 3:21(خنده تماشاگران)
-
3:21 - 3:22در واقع ما نگران بودیم
-
3:22 - 3:27که او خیلی از این بدتر شود.
-
3:27 - 3:29پت میشل: گبی، دشوارترین چالش تو
-
3:29 - 3:32برای بهبودی چی بود؟
-
3:32 - 3:36گبی گیفوردز: صحبت کردن. واقعا مشکل بود، واقعا.
-
3:36 - 3:39مارک کلی: بله، با ناتوانایی گفتار ناشی از آسیب مغزی، گبی
می داند که چه چیزی را می خواهد بگوید، -
3:39 - 3:41فقط نمی تواند بیان کند.
-
3:41 - 3:42او همه چیزی را می فهمد و درک می کند،
-
3:42 - 3:45اما حرف زدن برای او خیلی دشوار است
-
3:45 - 3:47زیرا هنگامی که به تصویر نگاه می کنید،
-
3:47 - 3:52بخشی از مغز
که مربوط مرکز به ارتباط می باشد -
3:52 - 3:53که در سمت چپ مغزتان است نگاه کنید،
-
3:53 - 3:55جایی است که گلوله از آن عبور کرده.
-
3:55 - 3:57پت میشل: خُب تو باید هر کار خطرناکی را انجام دهی:
-
3:57 - 3:59به جای همسرت حرف بزنی.
-
3:59 - 4:01مارک کلی: می کنم.
-
4:01 - 4:05این باید یکی از خطرناکترین کارهایی باشد که تاکنون انجام داده ام.
-
4:05 - 4:07پت میشل: گبی، آیا خوشبین هستی
-
4:07 - 4:10که بهبودیت ادامه یابد--
-
4:10 - 4:12راه رفتن، صحبت کردن،
-
4:12 - 4:15توانایی حرکت دادن بازو و پایت؟
-
4:15 - 4:19گبی گیفوردز: من خوشبینم. این طولانی و سخت خواهد بود،
-
4:19 - 4:22اما خوشبین هستم.
-
4:22 - 4:25پت میشل: به نظر می رسد این شخصیت قوی و شماره یک
گبی باشد -
4:25 - 4:27که می توان گفت؟ ( تشویق تماشاگران)
-
4:27 - 4:28مارک کلی: گبی همواره بسیار خوشبین بوده است.
-
4:28 - 4:31او بطرز باورنکردنی هر روز کار می کند.
-
4:31 - 4:34گبی گیفوردز: روی تریدمیل. روی تریدمیل راه می روم،
-
4:34 - 4:37زبان اسپانیایی را یاد می گیرم، فرانسوی.
-
4:37 - 4:40مارک کلی: تنها همسر من هست که می تواند اینکار را بکند--
-
4:40 - 4:42و اگر او را قبل از اینکه مجروح شود می شناختید،
-
4:42 - 4:44می توانستید این را بفهمید--
-
4:44 - 4:45که یک نفری چنین جراحتی را داشته
-
4:45 - 4:48و برای سخن گفتن مشکل داشته
-
4:48 - 4:50یک گفتار درما ن اسپانیایی می بینید،
-
4:50 - 4:52سپس حدود یک ماه پیش می گوید که،
-
4:52 - 4:56"می خواهم دوباره اسپانیایی یاد بگیرم. "
-
4:56 - 4:58پت میشل: خوب، اجازه دهید کمی خصوصی تر
-
4:58 - 5:01درباره همسرت صحبت کنیم، و حتی قبل از اینکه
-
5:01 - 5:03تو گبی را ببینی.
-
5:03 - 5:05او یک موتور سیکلت داشته،
-
5:05 - 5:08اما از نظر من این عکس خیلی خودمانی
-
5:08 - 5:11از زمانی که گبی گیفوردز جوان بوده.
-
5:11 - 5:13مارک کلی، بله ، گبی مسابقه موتور سیکلت می داده
-
5:13 - 5:15این یک اسکوتر هست، اما او --
-
5:15 - 5:19خوب، او در مسابقات موتورسواری BMW شرکت می کرده.
-
5:19 - 5:21پت میشل: آیا او موتورسیکلت میراند؟
مارک کلی: خوب با توجه به اینکه -
5:21 - 5:24بازوی او درست کار نمی کنه مشکل خواهد بود،
-
5:24 - 5:28اما فکر میکنم چیزی که من درباره ولکرو( نوار چسبی که روی کفش یا لباس به جای زیپ وصل می شود) میدانم،
-
5:28 - 5:31شاید ما قادر باشیم که او را به به موتور سواری برگردانیم،
-
5:31 - 5:35نوار چسب دست راست او را به فرمان نگه می دارد.
-
5:35 - 5:37پت میل: من احساس می کنم که
دقعه دیگه این عکس را خواهیم دید، -
5:37 - 5:39گبی.
-
5:39 - 5:41اما هنگامی که تو او را دیدی، تصمیم گرفته بودی
-
5:41 - 5:44که زندگیت را وقف خدمت به کشورت کنی.
-
5:44 - 5:46تو به ارتش ملحق شده بودی
-
5:46 - 5:49و در نهایت یک فضانورد شدی.
-
5:49 - 5:51سپس شما همدیگر را ملاقات کردید.
-
5:51 - 5:54چه چیزی تو را جذب گبی کرد؟
-
5:54 - 5:58مارک کلی: خوب، وقتی که ما به اندازه کافی همدیگر را ملاقات کردیم،
-
5:58 - 6:00این آخرین باری بود که ما ونکوور بودیم،
-
6:00 - 6:03حدود ده سال پیش. ما ونکوور را دیدیم،
-
6:03 - 6:07در فرودگاه، در یک سفر که ما هر دو ما
-
6:07 - 6:09به چین می رفتیم،
-
6:09 - 6:11که در واقع بر اساس پیشینه من،
-
6:11 - 6:13می توانم بگویم برای کاری بی ارزش می رفتیم.
-
6:13 - 6:16گبی-
گبی گیفوردز- ماموریت ... -
6:16 - 6:19مارک کلی: او این را ماموریت مهم حقیقت یابی می گوید.
-
6:19 - 6:22در آن زمان او سناتور مجلس بود،
-
6:22 - 6:25و من او را در فرودگاه دیدم،
-
6:25 - 6:26قبل از رفتن به چین.
-
6:26 - 6:29پت میشل: آیا این را به عنوان یک گردباد عاشقانه توصیف می کنی؟
-
6:29 - 6:31گبی گیفوردز: نه . نه . نه.
-
6:31 - 6:33( خنده تماشاگران)
-
6:33 - 6:35یک دوست خوب.
-
6:35 - 6:38مارک کلی: بله، ما بای مدت طولانی دوست خوبی بودیم.
-
6:38 - 6:43گبی گیفوردز. بله. ( خنده تماشاگران)
-
6:43 - 6:49مارک کلی: سپس بعد از یکسال و یا شاید بیشتر
-
6:49 - 6:51مرا دعوت کرد که همدیگر را ملاقات کنیم.
-
6:51 - 6:53کچا باید می رفتیم گبی.؟
-
6:53 - 6:54گبی گیفوردز: برای دیدن محکومین به اعدام.
-
6:54 - 6:58مارک کلی: بله اولین ملاقات ما رفتن به دیدار محکومین اعدام بود
-
6:58 - 7:02که در فلورنس ایلت آریزونا بود،
-
7:02 - 7:07که در در کنار محدوده نمایندگی گبی بود.
-
7:07 - 7:09آنها روی برخی از قوانینی
-
7:09 - 7:12که بر روی جرایم و محکومیتها بود
-
7:12 - 7:14و محکومین به مرگ در آریزونا کار می کردند.
-
7:14 - 7:16خُب او کس دیگری را پیدا نکرد که با او برود،
-
7:16 - 7:20و البته من مثل کسی بودم که می خواستم محکوم به مرگ باشم.
-
7:20 - 7:23خُب این اولین ملاقات عاشقانه ما بود.
-
7:23 - 7:25ما از آن تاریخ با هم رفتیم.
گبی گیفوردز. بله. -
7:25 - 7:27پت میشل: شاید این کمک کرد
-
7:27 - 7:30که گبی تصمیم بگیرد با تو ازدواج کند.
-
7:30 - 7:33شما در نهایت به خط مرگ خواهید رفت.
-
7:33 - 7:34مارک کلی . فکر کنم.
-
7:34 - 7:38پت میشل: گبی ، چه چیزی باعث شد که بخواهی با او ازدواج گنی؟
-
7:38 - 7:44گبی گیفوردز: دوست خوب. بهترین دوست. بهترین دوست.
-
7:44 - 7:47مارک کلی: فکر میکنم
-
7:47 - 7:50ما همواره روابط خوبی با هم داشتیم.
-
7:50 - 7:51ما زمانهای سختی را داشتیم
-
7:51 - 7:55و این ما را قوی تر کرد.
گبی : قوی تر. -
7:55 - 7:58پت میشل: به هر حال، بعد از ازدواج
-
7:58 - 8:01شما زندگی مستقل را ادامه دادی.
-
8:01 - 8:03در واقع، شما با هم اصلا زندگی نکردید.
-
8:03 - 8:05مارک کلی: ما یکی از ازدواجهای کامپیوتری داشتیم.
-
8:05 - 8:08در مورد ما، این واشینگتن دی سی، هیوستون،
-
8:08 - 8:09توسان بود.
-
8:09 - 8:11گاهی در جهت عقربه های ساعت حرکت میکردیم،
-
8:11 - 8:12و گاهی خلاف عقربه های ساعت،
-
8:12 - 8:14در مکانهای مختلف،
-
8:14 - 8:18ما واقعا با هم زندگی نکردیم
-
8:18 - 8:20تا آن شنبه صبح.
-
8:20 - 8:23یک ساعت پس از اینکه گبی تیر خورد
-
8:23 - 8:24من در فرودگاه توسان بودم
-
8:24 - 8:26و این لحظه ای بود که
-
8:26 - 8:29که همه چیز تغییر کرد.
-
8:29 - 8:31پت میشل: و همچنین ، گبی، تو برای نمایندگی کنگره
-
8:31 - 8:34شدی پس از اینکه نمایند مجلس شدی
-
8:34 - 8:37و به شش سال به عنوان نماینده کنگره خدمت کردی.
-
8:37 - 8:38بهترین چیزی که به عنوان
-
8:38 - 8:40نمایند کنگره دوست داری چی بود؟
-
8:40 - 8:44گبی گیفوردز : اقدام سریع ، اقدام سریع
-
8:44 - 8:47پت میشل: خوب این کاری بود که تو کردی.
گبی گیفوردز: بله، بله، اقدام سریع. -
8:47 - 8:49پت میشل : مطمئن نیست که مردم
این را کاملا اینطور تفسیر کنند. -
8:49 - 8:51( خنده تماشاگران)
-
8:51 - 8:53مارک کلی: بله، می دانید، قانون گذاری اغلب
-
8:53 - 8:56یک یک روند آهسته دارد،
-
8:56 - 8:58اما همسر من، عاشق این هم که اقرار کنم،
-
8:58 - 9:00تعداد زیادی از نمایندگان کنگره می دانند،
-
9:00 - 9:01بطور باورنکردی سخت کار می کند.
-
9:01 - 9:03منظور این است که، گبی می تواند مثل یک دیوانه کار کند،
-
9:03 - 9:05و هرگز یک روز هم تعطیل نکند،
-
9:05 - 9:07شاید نصف روز در یک ماه،
-
9:07 - 9:10و هر وقت که بیداره در حال کار کردن هست،
-
9:10 - 9:12او واقعا در این مورد بی نظیره،
-
9:12 - 9:15و هنوز هم همینطوره.
گبی: بله ، بله. -
9:15 - 9:17پت میشل: نصب پنلهای خورشیدی روی پشت بام خانه اش،
-
9:17 - 9:18را باید بگویم.
-
9:18 - 9:22بنابراین بعد از این حادثه غم انگیز، مارک،
-
9:22 - 9:24تو تصمیم گرفتی که از شغلت
-
9:24 - 9:25استعفا دهی،
-
9:25 - 9:27با وجود اینکه تو باید به
-
9:27 - 9:29یک ماموریت فضایی می رفتی.
-
9:29 - 9:30همه، از جمله گبی،
-
9:30 - 9:32با تو صحبت کردند که برگردی به کارت،
-
9:32 - 9:34تو برگشتی به کارت.
-
9:34 - 9:37مارک کلی: به شکلی. روز بعد از اینکه گبی مجروح شد،
-
9:37 - 9:39من به رئیس ام، سرپرست فضانوردی،
-
9:39 - 9:41دکتر پگی ویتسون، و گفتم،
-
9:41 - 9:43"پگی، می دانیم که من باید سه ماه دیگر
-
9:43 - 9:45به فضا بروم.
-
9:45 - 9:47گبی در کما هست. من در توسان.
-
9:47 - 9:49تو باید یکی فضانورد دیگر را به جای من پیدا کنی."
-
9:49 - 9:51خُب من واقعا به عنوان یک فضانورد استعفا ندادم،
-
9:51 - 9:54بلکه من شغلم را رها کردم و آنها یک نفر جایگزین من کردند.
-
9:54 - 9:57چند ماه بعد، شاید دو تا سه ماه بعد،
-
9:57 - 9:59من شروع به گرفتن دوباره شغلم کردم،
-
9:59 - 10:01که گاهی اوقات
-
10:01 - 10:03وقتی یک پرستار می شوی،
-
10:03 - 10:06برخی از تماشاگران
-
10:06 - 10:08دقیقا در این موقعیت بوده اند،
-
10:08 - 10:10یک نقش چالش برانگیز است ولی در این موقعیت
-
10:10 - 10:13باید تشخیص دهی که چه موقعی
به روال عادی زندگی برگردی، -
10:13 - 10:14و در آن موقع، من نمی توانستم از گبی بپرسم
-
10:14 - 10:18که آیا او می خواهد من دوباره به ایستگاه فضایی بروم و یا نه.
-
10:18 - 10:21اما می دانسم که او می خواهد--
گبی: بله . بله. -
10:21 - 10:23مارک: او بزرگترین پشتیبان من در کارم بود،
-
10:23 - 10:25و می دانستم کار درستی است.
-
10:25 - 10:27پت میشل: مارک، با این حال تلاش می منم که تصور کنم،
-
10:27 - 10:30که نرفتن به ماموریت چطور بود،
-
10:30 - 10:34خیلی راحت،
اما هیچ ضمانتی نداشت، -
10:34 - 10:37و می دانستی که گبی در--
-
10:37 - 10:40مارک: گبی هنوز بیمارستان بود،
-
10:40 - 10:42و روز سومی که من پرواز کردم،
-
10:42 - 10:44دقیقا هنگامی که
-
10:44 - 10:45من در ایستگاه فضایی بودم،
-
10:45 - 10:49دوتا خودرو بودند که با سرعت ۱۷٫۵۰۰ کیلومتر در ساعت حرکت می کردند،
-
10:49 - 10:51من در واقع در حال پرواز بودم
از پنجره به بیرون نگاه می کردم، -
10:51 - 10:53چندین کامپیوتر،
-
10:53 - 10:56گبی که حراجی مغز داشت،
-
10:56 - 10:59دقیقا در آن موقع او جراحی آخر را
-
10:59 - 11:02برای جایگزین کردن بخشی از جمجمه داشت
-
11:02 - 11:03که پزشکان در روی که او مجروح شد برداشته بودند
-
11:03 - 11:07با یک پروتز، بله
بله این تمامی این بخش سرش هست. -
11:07 - 11:09اگر هر یک از شما
-
11:09 - 11:12به توسان به خانه ما در توسان برای اولین بار بیاید،
-
11:12 - 11:14گبی می رود و از توی فریزر
-
11:14 - 11:16یک پلاستیک بیرون میآورد
-
11:16 - 11:19که در آن بخشی از جمجمه واقعی هست.
-
11:19 - 11:22گبی گیفوردز: این جمجمه واقعی هست.
مارک : مردم را می ترساند، گاهی اوقات. -
11:22 - 11:26این پیش غذا است یا دسر ، مارک؟
-
11:26 - 11:30پت میشل : خُب، این وقتی گفتگو در این مورد پیش میاید.
-
11:30 - 11:32پت میشل: اما گفتگوهای زیادی در مورد
-
11:32 - 11:35کاری که تو کردی، گبی، پس از اینکه مارک پرواز کرد انجام شد.
-
11:35 - 11:39تو باید شهامت دیگری را به خرج می دادی،
-
11:39 - 11:42زیرا دوباره در کنگره یک بن بست ایجاد شده بود،
-
11:42 - 11:48و تو از مرکز توانبخشی بیرون رفتی،
-
11:48 - 11:51و به واشینگتن رسیدی،
-
11:51 - 11:54و می توانستی روی صحن کنگره راه بروی--
-
11:54 - 11:56من به سختی می توان بدون اینکه
احساساتی شوم در این باره حرف بزنم-- -
11:56 - 11:59و انداختن یک رای می توانست
-
11:59 - 12:01نتیجه رای را تغییر دهد.
-
12:01 - 12:04گبی : سقف بدهی ها. سقف بدهی ها.
-
12:04 - 12:07مارک: ما باید رای میدادیم،
-
12:07 - 12:09فکر کنم پنج ماه پس از اینکه گبی مجروح شد،
-
12:09 - 12:11وجسورانه تصمیم گرفت که برگردد.
-
12:11 - 12:14برای یک رای بحث برانگیز،
-
12:14 - 12:15اما او می خواست که آنجا باشد
-
12:15 - 12:18تا صدایش یکبار دیگر شنیده شود.
-
12:18 - 12:19پت میشل: و بعد از آن ، استعفا داد
-
12:19 - 12:23و بهبودی بسیار آهسته
-
12:23 - 12:26و پر جالشی شروع شد.
-
12:26 - 12:29زندگی روز به روز چطور است؟
-
12:29 - 12:32مارک: این سگی است که به گبی کمک می کند، به نام نلسون.
-
12:32 - 12:33گبی نلسون.
-
12:33 - 12:35مارک: عضو جدید خانواده ماست.
گبی : بله. بله. -
12:35 - 12:38مارک، ما او را از یک--
-
12:38 - 12:40گبی: زندانی . قاتل.
مارک: ظاهرا ، ما او ارتباط زیادی -
12:40 - 12:43با زندان داریم.
-
12:43 - 12:44تلسون از یک زندان آمد،
-
12:44 - 12:49که توسط یک قاتل در ماساچوست بزرگ شده بود.
-
12:49 - 12:51اما گبی با این سگ کار بزرگی انجام داد.
-
12:53 - 12:55این سگ، بطور باورنکردنی سگ خدمت می کند.
-
12:55 - 12:58پت میشل: خُب گبی، تو از تجربه ات
-
12:58 - 13:03در چند سال گذشته چه یاد گرفتی؟
-
13:03 - 13:09مارک: بله، ما چی یاد گرفتیم؟
گبی: عمیق تر و عمیق تر. -
13:09 - 13:10پت میشل: روابط شما عمیق تر شده است.
-
13:10 - 13:14باید اینطور باشد. شما تمام وقت با هم هستید.
-
13:14 - 13:16مارک،: تصور میکنم که بسیار شاکر هم هستم، درسته؟
-
13:16 - 13:17گبی : شاکر.
-
13:17 - 13:19میشل: این عکسی از خانواده
و دوستان است که کنار هم جمع شدند، -
13:19 - 13:24اما من این عکس را خیلی دوست دارم زیرا این
-
13:24 - 13:27نشان دهند رابطه گبی و مارک را نشان می دهد.
-
13:27 - 13:30شما توضیح بارها و بارها توضیح دادی،
-
13:30 - 13:36که گبی خیلی عمیق تر شده. درسته؟
-
13:36 - 13:37مارک: فکر می کنم گاهی هنگامی که یک حادثه غم انگیزی
-
13:37 - 13:40پیش می اید خانواده را به هم نزدیکتر می کند.
-
13:40 - 13:42این ما هستیم که شاتل فضایی
-
13:42 - 13:44که بالا توسان ،
-
13:44 - 13:45شاتل فضایی اندرو،
-
13:45 - 13:48همان که آخرین پروازش بود،
-
13:48 - 13:51در آن آخرین پرواز در بالای هواپیما،
-
13:51 - 13:54در یک هواپیمای ۷۴۷ به طرف لس آنجلس،
-
13:54 - 13:59ناسا پروازی بر روی توسان داشت.
-
13:59 - 14:03پت میشل: و البته، شما دو نفر
-
14:03 - 14:04در مسیر این بازپروی آهسته و سخت
-
14:04 - 14:07در حرکت هستید،
-
14:07 - 14:09و با این وجود، گبی، چگونه
-
14:09 - 14:13می توانی این روحیه خوشبینی و مثبت خودت را نگه داری؟
-
14:13 - 14:16گبی: من می خواهم دنیا را جای بهتری کنم.
-
14:16 - 14:24( تشویق تماشاگران)
-
14:24 - 14:25میشل: تو با اینکه
-
14:25 - 14:28ر حالی که هنوز بازپروری باید در جلو رویت
-
14:28 - 14:29و مرکز توجه هر دو شما باشد.
-
14:29 - 14:32شما افرادی هستید که به
-
14:32 - 14:35کشورتان خدمت کرده اید
و این کار را با -
14:35 - 14:38ابتکار جدیدی ادامه می دهید.
-
14:38 - 14:42گبی ، برنامه کاری تو چیست؟
-
14:42 - 14:45آمریکایی ها با راه حلی مسئولانه .
-
14:45 - 14:49مارک: این اقدام سیاسی ماست،
-
14:49 - 14:53که تلاش می کنیم نظر نمایندگان کنگره را
-
14:53 - 14:56برای بررسی جدی به
مسئله اسلحه در کشور جلب کنیم، -
14:56 - 14:57تلاشی برای تصویب
-
14:57 - 14:59قوانین مسئولانه در این مورد.
-
14:59 - 15:07گبی: بله. بله. ( تشویق تماشاگران)
-
15:07 - 15:10مارک: می دانیم که این به زندگی ما را شخصا تحت تاثیر گذاشت،
-
15:10 - 15:12اما آنچه که برای گبی اتفاق افتاد
عاملی نبود که ما درگیر این موضوع شویم. -
15:12 - 15:16در واقع ۲۰ دانش آموز سال اولی
-
15:16 - 15:19و مهدکودکی در نیوتان کنیتاکت کشته شدند،
-
15:19 - 15:22و واکنشی که ما بعد از آن دیدیم
-
15:22 - 15:25که - خب ، به دنبال آنچه که تا کنون اتفاق افتاده است.
-
15:25 - 15:27واکنش ملی این بود
-
15:27 - 15:29که کاری نکنیم.
-
15:29 - 15:30ما تلاش می کنیم که این را تغییر دهیم.
-
15:30 - 15:32میشل: از زمان حادثه نیوتان تا به حال
-
15:32 - 15:33یازده مورد دیگر تیراندازی به عموم داشتیم،
-
15:33 - 15:36در دو ماهه اول سال گذشته در هفته یک مدرسه.
-
15:36 - 15:38تفاوت بین
-
15:38 - 15:40ایجاد تعادل و حق داشتن اسلحه و
-
15:40 - 15:43مسولیت را شما چگونه ایجاد می کنید ؟
-
15:43 - 15:45مارک: ما صاحبان اسلحه هستیم،
ما از داشتن اسلحه حمایت می کنیم. -
15:45 - 15:48و همزمان، ما هر کاری را که بتوانیم می کنیم
-
15:48 - 15:50تا اسلحه را از دست جنایتکاران
-
15:50 - 15:52و بیماران روانی خطرناک خارج کنیم.
-
15:52 - 15:54این خیلی سخت نیست.
-
15:54 - 15:56این مشکلی است مثل سایر مشکلات
-
15:56 - 16:00که بسیار قطبی و سیاسی شده است،
-
16:00 - 16:02و ما تلاش می کنیم که تعادلی را
-
16:02 - 16:04برای لایحه ای در در واشینگتن ایجاد کنیم.
-
16:04 - 16:06میشل: از هر دو شما برای تلاشتان سپاسگزاری می کنم.
-
16:06 - 16:09جای شگفتی نیست که این زن شجاع
-
16:09 - 16:11و با حس ماجراجویی ،
-
16:11 - 16:13چالش ها را در زندگی برای خودش نگه میدارد،
-
16:13 - 16:15وبه نظر می رسد که آسمان حد اوست.
-
16:15 - 16:17من باید این ویدئو را از آخرین ماجراجویی
-
16:17 - 16:19تو را به اشتراک بگذارم.
-
16:19 - 16:22به گبی نگاه کنید.
-
16:22 - 16:26مارک: این چند ماه پیش است.
-
16:30 - 16:32مارک: خوبی؟ عالی بودی.
گبی: بله: بی نظیره. متشکرم. -
16:32 - 16:39عالیه. بی نظیره. متشکرم.
-
16:39 - 16:43کوها. کوهای زیبا.
-
16:47 - 16:49( تشویق تماشاگران)
-
16:49 - 16:52مارک: اجازه دهید تنها بگویم
-
16:52 - 16:54که یکی از افرادی که گبی با او
-
16:54 - 16:56در آن روز پرید، از نیروی دریایی بود
-
16:56 - 16:58که او را در افعانستان ملاقات کرده بود
-
16:58 - 17:00و مجروح جنگی بود،
-
17:00 - 17:01و زمان بسیار سختی را داشت.
-
17:01 - 17:03وقتی که او در بتاسدا بود
-
17:03 - 17:05گبی از وی دیدن کرد
-
17:05 - 17:07و دوره خیلی سختی را داشت.
-
17:07 - 17:08او شروع به بهبودی کرد.
-
17:08 - 17:11ماها بعد، گبی تیر به سرش خورد ،
-
17:11 - 17:12وسپس او گبی را زمانی که
-
17:12 - 17:14در بیمارستانی در هیستون بود حمایت کرد.
-
17:14 - 17:16بنابراین آنها ارتباط بسیار خوبی با هم دارند.
-
17:16 - 17:17گبی: بله.
-
17:17 - 17:19میشل: چه لحظه دوست داشتنی.
-
17:19 - 17:21زیرا این صحن TEDهست،
-
17:21 - 17:24گبی، تو بسیار سخت کار کردی
-
17:24 - 17:27برای ایده ای که می خواهی به
-
17:27 - 17:29تماشاگران بدهی.
-
17:29 - 17:33گبی: سپاسگزارم.
-
17:35 - 17:37سلام به همگی.
-
17:37 - 17:41برای دعوتتان از ما، امروز سپاسگزارم.
-
17:41 - 17:43این مسیری طولانی و سختی بوده است
-
17:43 - 17:47ولی من بهتر می شوم.
-
17:47 - 17:48من به سختی کار می کنم،
-
17:48 - 17:52درمانهای بسیار زیاد-- گفتار درمانی ،
-
17:52 - 17:55فیزیوتراپی، و همچنین یوگا.
-
17:55 - 17:58اما روح من از هر زمان دیگری قوی تر است.
-
17:58 - 18:02من هنوز هم برای اینکه دنیای بهتری داشته باشیم مبارزه می کنم،
-
18:02 - 18:05و شما هم می توانید اینکار را بکنید.
-
18:05 - 18:08همراه اجتماعاتتان شوید.
-
18:08 - 18:12رهبر آنها باشید. الگوی خوبی شوید.
-
18:12 - 18:15مشتاق باشید. شهامت داشته باشید
-
18:15 - 18:19و بهترین باشید. بسیار سپاسگزارم.
-
18:19 - 18:21( تشویق تماشاگران)
-
18:21 - 18:25مارک: سپاسگزارم
گبی: سپاسگزارم -
18:25 - 18:28( تشویق تماشاگران)
-
18:28 - 18:32مارک: سپاسگزارم
گبی: سپاسگزارم
( تشویق تماشاگران)
- Title:
- مشتاق باشید، شجاع باشید و بهترین باشید.
- Speaker:
- گبی گیفوردز
- Description:
-
در هشتم ژانویه سال ۲۰۰۸، نمایند کنگره، گبی گیفورد در زمانی که به ملاقات موکلینش در شهر توسان آریزونا رفته بود مورد اصابت گلوله از ناحیه سر قرار گرفت . همسر او مارک کلی که یک فضانورد است، بلافاصله پرواز کرد تا در کنار او باشد. در این گفتگوی عاطفی با پت میشل، این جفت زندگیشان را قبل و بعد از این حادثه شرح می دهند-- و مبارزاتشان را برای مالکیت مسئولانه اسلحه توضیح می دهند.
- Video Language:
- English
- Team:
- closed TED
- Project:
- TEDTalks
- Duration:
- 18:48
b a approved Persian subtitles for Be passionate. Be courageous. Be your best. | ||
Leila Ataei accepted Persian subtitles for Be passionate. Be courageous. Be your best. | ||
Leila Ataei edited Persian subtitles for Be passionate. Be courageous. Be your best. | ||
Leila Ataei edited Persian subtitles for Be passionate. Be courageous. Be your best. | ||
Leila Ataei edited Persian subtitles for Be passionate. Be courageous. Be your best. | ||
Leila Ataei edited Persian subtitles for Be passionate. Be courageous. Be your best. | ||
Leila Ataei edited Persian subtitles for Be passionate. Be courageous. Be your best. | ||
soheila Jafari edited Persian subtitles for Be passionate. Be courageous. Be your best. |