< Return to Video

ذهن یک جهادگرای افراطی سابق

  • 0:01 - 0:05
    امروز به عنوان مردی در مقابل شما ایستاده ام که تا زندگی را
    تا نهایت آن زندگی میکند
  • 0:05 - 0:06
    در اینجا و در اکنون.
  • 0:07 - 0:09
    اما برای مدتی طولانی،
  • 0:09 - 0:10
    برای مرگ زندگی می کردم.
  • 0:12 - 0:14
    مرد جوانی بودم که معتقد بود
  • 0:14 - 0:18
    جهاد باید به زبان زور و خشونت فهمیده شود.
  • 0:21 - 0:24
    سعی می کردم با قدرت و
    پرخاشگری غلط ها را درست کنم.
  • 0:25 - 0:30
    به شدت نگران رنج دیگران بودم
  • 0:31 - 0:34
    و اشتیاق فراوانی برای کمک
    و تسکین دادن به آنان داشتم.
  • 0:37 - 0:40
    فکر می کردم جهاد خشونت آمیز، والا و
  • 0:40 - 0:42
    جوانمردانه
  • 0:42 - 0:43
    و بهترین راه کمک است.
  • 0:46 - 0:48
    وقتی که بسیاری از مردم ما
  • 0:48 - 0:49
    بویژه جوانان
  • 0:49 - 0:50
    در خطر افراطی گرایی هستند
  • 0:51 - 0:53
    از طریق گروه هایی چون القاعده،
  • 0:53 - 0:55
    داعش و دیگران،
  • 0:56 - 0:57
    وقتی این گروه ها ادعا می کنند
  • 0:57 - 1:02
    که وحشیگری های مخوف و خشونتشان
    جهاد ناب است،
  • 1:02 - 1:07
    من می گویم که طرز
    تفکرشان از جهاد، اشتباه است --
  • 1:07 - 1:08
    کاملا اشتباه است --
  • 1:08 - 1:10
    همانطور که تفکر من
    در آن زمان اشتباه بود.
  • 1:11 - 1:14
    جهاد به معنی جهد بسیار یک فرد است.
  • 1:14 - 1:17
    جهاد دربرگیرنده تلاش و معنویت،
  • 1:17 - 1:19
    تزکیه نفس
  • 1:19 - 1:20
    و ایثار است.
  • 1:22 - 1:25
    به معنی دگردیسی مثبت
  • 1:25 - 1:29
    از طریق یادگیری، خرد
    و همواره به یاد خدا بودن است.
  • 1:29 - 1:33
    کلمه جهاد به عنوان یک کل،
    تمامی این معنای را میرساند.
  • 1:35 - 1:39
    جهاد ممکن است گاهی شکل جنگ به خود بگیرد،
  • 1:39 - 1:41
    اما فقط گاهی،
  • 1:41 - 1:43
    تحت شرایطی سخت،
  • 1:44 - 1:46
    و در چارچوب قوانین و محدودیت ها.
  • 1:48 - 1:49
    در اسلام،
  • 1:49 - 1:54
    خیر یک اقدام باید بر شر یا سختی
    که همراه دارد، برتری داشته باشد.
  • 1:55 - 1:57
    مهم تر این که،
  • 1:57 - 2:02
    آیات قرآنی مرتبط با جهاد یا نبرد
  • 2:02 - 2:07
    آیاتی را لغو نمی کند که
    از بخشش می گوید،
  • 2:07 - 2:09
    یا عطوفت،
  • 2:09 - 2:10
    و یا صبر.
  • 2:13 - 2:18
    اما اکنون به اعتقاد من
    هیچ شرایطی در زمین وجود ندارد
  • 2:18 - 2:20
    که جهاد خشونت آمیز روا داشته شود،
  • 2:21 - 2:23
    چرا که منجر به آسیبی بزرگتر میشود.
  • 2:26 - 2:28
    اما اکنون ایده جهاد
    به سرقت رفته است.
  • 2:28 - 2:32
    طوری منحرف شده که معنای درگیری خشن می دهد
  • 2:32 - 2:35
    در هر جایی که مسلمانان
    با مشکل مواجهند،
  • 2:35 - 2:37
    و تبدیل به تروریسم شده
  • 2:37 - 2:40
    به دست اسلامگرایان فاشیستی مانند القاعده
  • 2:40 - 2:41
    داعش و دیگران.
  • 2:42 - 2:44
    اما من به این درک رسیدم
  • 2:44 - 2:48
    که جهاد واقعی
    به معنای بیشترین تلاش
  • 2:48 - 2:52
    برای تحکیم و زندگی کردن در
    آن کیفیت هایی است که خدا دوست دارد:
  • 2:52 - 2:55
    صداقت، امانت داری،
  • 2:55 - 2:57
    شفقت، نوع دوستی،
  • 2:57 - 2:59
    معتمد بودن، احترام،
  • 2:59 - 3:00
    راستگویی،--
  • 3:00 - 3:03
    ارزش های انسانی که
    بین بسیاری از ما مشترک است.
  • 3:06 - 3:08
    من در بنگلادش متولد شدم،
  • 3:08 - 3:10
    اما عمدتا در انگلیس بزرگ شدم.
  • 3:10 - 3:12
    و اینجا مدرسه رفتم.
  • 3:12 - 3:15
    پدرم استاد دانشگاه بود،
  • 3:15 - 3:17
    و ما به دلیل حرفه او اینجا
    در بریتانیا بودیم.
  • 3:18 - 3:23
    در سال ۱۹۷۱ در بنگلادش بودیم
    که همه چیز عوض شد.
  • 3:24 - 3:28
    جنگ استقلال
    ضربه ای کاری به ما زد،
  • 3:28 - 3:30
    خانواده را علیه خانواده کرد،
  • 3:30 - 3:31
    همسایه را علیه همسایه.
  • 3:31 - 3:34
    و من در ۱۲ سالگی جنگ را تجربه کردم،
  • 3:34 - 3:36
    و فقر را در خانواده دیدم،
  • 3:37 - 3:40
    مرگ وحشتناک ۲۲ نفر از اعضای فامیلم را،
  • 3:41 - 3:44
    و همینطور قتل برادر بزرگم را.
  • 3:47 - 3:49
    شاهد کشتار بودم ...
  • 3:51 - 3:54
    شاهد خورده شدن جنازه های توی خیابان
    توسط حیوانات،
  • 3:54 - 3:56
    قحطی در پیرامونم،
  • 3:56 - 3:58
    خشونت محض و مهارناشدنی،
  • 3:58 - 3:59
    خشونت بی دلیل.
  • 4:02 - 4:04
    جوان بودم،
  • 4:04 - 4:07
    نوجوان با سری پر از باد،
  • 4:07 - 4:09
    مشتاق آموختن بودم،
  • 4:09 - 4:11
    اما برای چهار سال نتوانستم به مدرسه بروم،
  • 4:13 - 4:14
    بعد از جنگ استقلال،
  • 4:14 - 4:17
    پدرم برای دو سال و نیم به زندان افتاد،
  • 4:18 - 4:20
    و من هر هفته در زندان به ملاقاتش می رفتم،
  • 4:21 - 4:23
    و خودم در خانه درس می خواندم.
  • 4:24 - 4:27
    پدرم در سال ۱۹۷۳ آزاد شد
  • 4:28 - 4:30
    و در انگلیس پناهنده شد،
  • 4:30 - 4:32
    و ما خیلی زود به او پیوستیم.
  • 4:33 - 4:34
    ۱۷ سالم بود.
  • 4:34 - 4:37
    این تجربیات مرا
  • 4:37 - 4:41
    به شدت در مقابل ظلم و بی عدالتی در جهان
    هشیار کرده بود.
  • 4:42 - 4:44
    و آرزویی پرشور داشتم --
  • 4:44 - 4:46
    آرزویی بسیار عمیق و قوی--
  • 4:46 - 4:47
    به اصلاح اشتباهات
  • 4:47 - 4:49
    و کمک به قربانیان سرکوب.
  • 4:51 - 4:53
    وقتی که در بریتانیا دانشجوی کالج بودم،
  • 4:53 - 4:58
    دیگرانی را دیدم که به من نشان دادند
    چطور می توانم آن آرزو را هدایت کنم
  • 4:59 - 5:00
    و با مذهبم به دیگران کمک کنم.
  • 5:02 - 5:03
    و من افراطی شدم --
  • 5:03 - 5:06
    آنقدر که خشونت را درست تلقی کنم،
  • 5:08 - 5:10
    حتی تحت شرایطی آن را تقوا بدانم.
  • 5:12 - 5:16
    به این ترتیب وارد جهاد در افغانستان شدم.
  • 5:16 - 5:20
    میخواستم مردم مسلمان افغانستان را
    در مقابل ارتش شوروی حفاظت کنم.
  • 5:21 - 5:23
    و گمان کردم این کار جهاد است:
  • 5:23 - 5:25
    وظیفه مقدس من.
  • 5:25 - 5:27
    که از سوی خدا پاداش خواهد گرفت.
  • 5:32 - 5:34
    واعظ شدم.
  • 5:36 - 5:41
    یکی از پیشگامان جهاد
    خشونت گرا در بریتانیا بودم.
  • 5:41 - 5:43
    عضوگیری میکردم،
  • 5:43 - 5:45
    پول جمعآوری میکردم،
    آموزش میدادم.
  • 5:45 - 5:48
    جهاد واقعی را
  • 5:48 - 5:52
    با این گمراهی که اسلامگرایان فاشیست
    ارائه داده بودند، اشتباه گرفته بودم.
  • 5:54 - 5:57
    آنهایی که از ایده جهاد استفاده میکنند
  • 5:57 - 6:01
    برای توجیه شهوت خود به قدرت،
    اختیار و کنترل کره زمین:
  • 6:02 - 6:06
    گمراهی که امروزمان را دربرگرفته
    از سوی گروههای فاشیست اسلامی چون
  • 6:06 - 6:09
    القاعده، داعش و دیگران.
  • 6:10 - 6:12
    برای حدود ۱۵ سال،
  • 6:13 - 6:17
    برای مدت کوتاهی جنگیدم
  • 6:18 - 6:20
    در کشمیر و برمه،
  • 6:20 - 6:21
    در کنار افغانستان.
  • 6:25 - 6:28
    هدف ما از بین بردن مهاجمان بود،
  • 6:29 - 6:32
    و آوردن رهایی برای قربانیان سرکوب شده
  • 6:33 - 6:36
    و البته تاسیس دولت اسلامی،
  • 6:36 - 6:38
    خلیفهگری برای حاکمیت خدا.
  • 6:39 - 6:40
    و من علناً چنین میکردم.
  • 6:41 - 6:44
    من هیچ قانونی را نشکستم.
  • 6:44 - 6:48
    به بریتانیایی بودن خود افتخار میکردم
    و شاکر بودم--
  • 6:48 - 6:49
    هنوز هم میکنم.
  • 6:49 - 6:53
    من هیچ خصومتی را علیه این، کشورم
    حمایت نکرده ام،
  • 6:54 - 6:57
    و همچنین، هیچ دشمنی را علیه شهروندان
    غیرمسلمان حمایت نکرده ام،
  • 6:58 - 6:59
    و هنوز هم نمیکنم.
  • 7:02 - 7:04
    طی یکی از نبردها در افغانستان،
  • 7:04 - 7:07
    من و چند مرد بریتانیایی
    ارتباط خاصی تشکیل دادیم
  • 7:08 - 7:11
    با یک پسر ۱۵ ساله افغان،
  • 7:11 - 7:12
    به نام عبدالله،
  • 7:13 - 7:15
    یک بچه معصوم، مهربان و دوستداشتنی
  • 7:15 - 7:17
    که همواره میخواست دیگران را خوشحال کند.
  • 7:19 - 7:20
    فقیر بود.
  • 7:21 - 7:24
    و پسرهایی مثل او کارهای سطح پایین را
    در کمپ انجام میدادند.
  • 7:24 - 7:26
    و او به نظر راضی میآمد،
  • 7:26 - 7:28
    اما من نمیتوانستم به این فکر نکنم که
  • 7:28 - 7:30
    حتما پدر و مادرش حسابی دلتنگ او هستند.
  • 7:32 - 7:35
    و این که حتما رویای آیندهای بهتر
    برای او را دارند.
  • 7:38 - 7:40
    یک قربانی شرایط، که در جنگ گیر افتاده،
  • 7:40 - 7:42
    که ظالمانه بر او تحمیل شده
  • 7:43 - 7:45
    از سوی وضعیت خشن زمان.
  • 7:49 - 7:53
    یک روز یک خمپاره عمل نکرده
    در گودالی را برداشتم،
  • 7:54 - 7:58
    و آن را در اتاق گلی موقتی گذاشتم.
  • 7:59 - 8:02
    و برای یک نزاع کوتاه
    و بیهوده بیرون رفتم --
  • 8:02 - 8:03
    همیشه بیهوده،
  • 8:04 - 8:08
    چند ساعت بعد وقتی برگشتم دیدم که او
    مرده است.
  • 8:09 - 8:12
    سعی کرده بود موار منفجره
    را از کپسول خارج کند.
  • 8:12 - 8:15
    منفجر شده بود و
    او به مرگی خشونتبار جان داد،
  • 8:15 - 8:20
    با همان بمبی تکه پاره شد
    که کوچکترین آسیبی به من نزده بود.
  • 8:21 - 8:23
    پس از آن شروع به سوال
    پرسیدن کردم.
  • 8:25 - 8:28
    مرگ او چه هدفی میتوانست داشته باشد؟
  • 8:30 - 8:32
    او چرا مرد و من زنده ماندم؟
  • 8:34 - 8:35
    ادامه دادم.
  • 8:35 - 8:37
    در کشمیر جنگیدم.
  • 8:37 - 8:39
    عضوگیری کردم برای فیلیپین،
  • 8:39 - 8:41
    بوسنی و چچن.
  • 8:43 - 8:44
    و سوال هایم بیشتر شد.
  • 8:46 - 8:48
    بعدا در برمه
  • 8:48 - 8:50
    با جنگجویان روهینگایا آشنا شدم،
  • 8:50 - 8:52
    که به سختی نوجوان بودند،
  • 8:52 - 8:54
    و به دنیا آمده و بزرگ شده جنگل بودند،
  • 8:54 - 8:56
    و مسلسل و خمپاره انداز داشتند.
  • 9:00 - 9:05
    دو نوجوان ۱۳ ساله را دیدم که
    رفتارشان نرم و صدایشان مهربان بود.
  • 9:07 - 9:08
    با نگاهشان به من،
  • 9:08 - 9:10
    التماسم میکردند که
    آنها را به انگلیس ببرم.
  • 9:17 - 9:19
    حقیقتاً میخواستند به مدرسه بروند،
  • 9:20 - 9:21
    این رویایشان بود.
  • 9:24 - 9:26
    خانواده من --
  • 9:26 - 9:27
    فرزندانم در همان سن --
  • 9:27 - 9:29
    در بریتانیا در خانه زندگی میکردند،
  • 9:30 - 9:31
    مدرسه میرفتند،
  • 9:31 - 9:33
    و زندگی امن و راحتی داشتند.
  • 9:34 - 9:35
    و من نمیتوانستم به این فکر نکنم
  • 9:35 - 9:39
    که آن پسرها چقدر با یکدیگر
    حرف زدهاند
  • 9:39 - 9:41
    درباره رویاهایشان برای
    داشتن چنین زندگیای.
  • 9:43 - 9:45
    قربانیان شرایط:
  • 9:46 - 9:48
    این دو پسر جوان،
  • 9:48 - 9:51
    که روی زمین سخت میخوابند،
    و به ستارههای آسمان مینگرند،
  • 9:51 - 9:54
    که روسایشان بی رحمانه آنان
    را محروم کردهاند
  • 9:54 - 9:56
    به دلیل شهوات شخصی خود،
    و به خاطر فتح و اقتدار
  • 9:58 - 10:01
    خیلی زود پسرهایی شبیه آنان را دیدم
    که همدیگر را میکشتند
  • 10:01 - 10:03
    در درگیریهای میان گروههای رقیب.
  • 10:05 - 10:08
    و همه جا وضع همین بود ...
  • 10:09 - 10:12
    افغانستان، کشمیر، برمه،
  • 10:12 - 10:13
    فیلیپین، چچن،
  • 10:14 - 10:19
    جنگ سالاران حقیر جوانان و افراد آسیبپذیر
    را به کشتن یکدیگر گماشته بودند
  • 10:19 - 10:20
    به نام جهاد.
  • 10:22 - 10:24
    مسلمین علیه مسلمین.
  • 10:26 - 10:30
    نه در دفاع از افرادی
    در مقابل مهاجمان یا اشغالگران؛
  • 10:30 - 10:32
    نه برای کمک به سرکوب شدگان.
  • 10:34 - 10:36
    کودکان مورد استفاده قرار میگرفتند،
  • 10:36 - 10:37
    بیرحمانه استثمار میشدند،
  • 10:37 - 10:39
    مردم در جنگهایی میمردند
  • 10:39 - 10:42
    که من به نام جهاد از آنها حمایت میکردم.
  • 10:45 - 10:47
    و این وضع امروز نیز ادامه دارد.
  • 10:52 - 10:55
    با درک این که جهاد خشونتآمیزی
  • 10:55 - 11:00
    که در خارج در آن دخیل بودم
  • 11:01 - 11:03
    اینقدر تفاوت دارد--
  • 11:05 - 11:10
    این دوگانگی و شکاف میان
    آنچه که تجربه کرده بودم
  • 11:10 - 11:12
    با آنچه که گمان میکردم وظیفه مقدس است--
  • 11:13 - 11:16
    باید بر فعالیت هایم اینجا در بریتانیا
    تغییر میدادم.
  • 11:18 - 11:20
    باید در موعظههایم تجدید نظر میکردم،
  • 11:20 - 11:22
    عضوگیری، جمعآوری پول،
  • 11:22 - 11:23
    آموزش،
  • 11:23 - 11:26
    اما مهمتر از همه، افراطی کردن --
  • 11:27 - 11:29
    اعزام جوانان به جنگ و مرگ
  • 11:29 - 11:30
    همه کارهایم --
  • 11:30 - 11:32
    یکسره اشتباه بود.
  • 11:36 - 11:39
    من در میانه دهه ۱۹۸۰ وارد
    جهاد خشونتآمیز شدم،
  • 11:40 - 11:41
    که در افغانستان شروع شد.
  • 11:43 - 11:46
    و وقتی این کار را ترک کردم،
    سال ۲۰۰۰ بود.
  • 11:47 - 11:49
    من کاملا در این کار غرق شده بودم.
  • 11:49 - 11:51
    دور و بر من افراد حمایت میکردند،
  • 11:51 - 11:52
    تشویق میکردند،
  • 11:52 - 11:55
    و حتی کارهایی را که به نامشان انجام
    میدادیم، جشن میگرفتند.
  • 11:56 - 11:58
    اما با گذر زمان فهمیدم باید خارج شوم،
  • 11:58 - 12:01
    در سال ۲۰۰۰ کاملا سرخورده شده بودم،
  • 12:01 - 12:02
    ۱۵ سال گذشته بود.
  • 12:05 - 12:06
    کجای کار خراب است؟
  • 12:09 - 12:12
    ما سخت گرم صحبت درباره فضیلت بودیم،
  • 12:13 - 12:16
    و هدف چشممان را کور کرده بود.
  • 12:20 - 12:25
    و به خودمان فرصت ندادیم تا
    شخصیتی با فضیلت از خود بسازیم.
  • 12:26 - 12:30
    به خود گفتیم
    داریم برای مظلمومان میجنگیم،
  • 12:30 - 12:32
    اما این جنگها برندهای نداشت.
  • 12:34 - 12:37
    ما همان ابزاری شدیم
    که باعث مرگهای بیشتر میشد،
  • 12:37 - 12:41
    در مصیبتهای بیشتر نقش ایفا میکرد،
  • 12:41 - 12:44
    که به نفع چند ظالم خودخواه بود.
  • 12:52 - 12:53
    به مرور زمان،
  • 12:54 - 12:55
    زمانی بسیار طولانی،
  • 12:57 - 12:58
    چشم هایم را باز کردم.
  • 13:00 - 13:01
    جسارت این را یافتم
  • 13:03 - 13:05
    تا با حقیقت مواجه شوم،
  • 13:05 - 13:06
    فکر کنم،
  • 13:07 - 13:09
    با پرسشهای سخت روبرو شوم.
  • 13:10 - 13:12
    با روحم ارتباط برقرار کردم.
  • 13:22 - 13:23
    چه چیزی آموختهام؟
  • 13:25 - 13:29
    این که افراد دخیل در جهاد خشونتآمیز،
  • 13:31 - 13:34
    افرادی که به این نوع از افراطیگرایی
    کشیده شدهاند،
  • 13:35 - 13:37
    تفاوت چندانی با دیگران ندارند،
  • 13:38 - 13:41
    اما به اعتقاد من چنین افرادی
    میتوانند تغییر کنند.
  • 13:42 - 13:45
    میتوانند قلبشان را پی بگیرند
    و آن را احیا کنند
  • 13:45 - 13:48
    از طریق پرکردن قلبشان
    با ارزشهای انسانی و شفا.
  • 13:55 - 13:57
    وقتی به واقعیتها اهمیت نمیدهیم،
  • 13:57 - 14:03
    درمییابیم که هرآنچه در گوشمان خواندهاند
    را بدون تامل انتقادی میپذیریم.
  • 14:06 - 14:09
    و نمیپذیریم موهبتها و مزایایی که باید
    بسیاری از ما آنها را گرامی بداریم،
  • 14:09 - 14:12
    حتی برای یک لحظه در عمر.
  • 14:16 - 14:19
    من کارهایی کردهام
    که گمان میکردم درست است.
  • 14:22 - 14:26
    اما اکنون شروع کردهام به زیر سوال بردن
    این که دانستههایم از کجا آمده بود.
  • 14:28 - 14:32
    من همواره به دیگران گفتم
    که حقیقت را بپذیرند،
  • 14:32 - 14:35
    اما از این که به حقانیت آن شک کنم
    بازماندم.
  • 14:41 - 14:46
    اعتقاد به این که افراد میتوانند عوض شوند
    ریشه در تجربه من دارد،
  • 14:46 - 14:47
    در سفر شخصی من.
  • 14:49 - 14:50
    از طریق مطالعه گسترده،
  • 14:50 - 14:52
    تأمل،
  • 14:52 - 14:54
    تفکر، خودشناسی،
  • 14:54 - 14:55
    من کشف کردم،
  • 14:55 - 15:01
    دریافتم که جهان اسلامگرایان ما و آنها
    غلط و ناعادلانه است.
  • 15:05 - 15:08
    از طریق بررسی ابهامات در تمامی آنچه که
    ادعا کرده بودیم،
  • 15:09 - 15:11
    حقایق گزندناپذیر،
  • 15:11 - 15:12
    حقایق اعتراضناپذیر،
  • 15:16 - 15:20
    به یک فهم ضمنی بیشتر دست یافتم.
  • 15:24 - 15:29
    دریافتم که در یک جهان آکنده از
    تنوع و تناقض،
  • 15:30 - 15:31
    واعظان ابله،
  • 15:31 - 15:34
    تنها واعظان ابلهی
    مانند آنچه که من بودم،
  • 15:34 - 15:40
    در افسانهها و قصههایی که برای ادعای
    اصالت میگویند، تناقضی نمییابند.
  • 15:41 - 15:46
    به این ترتیب به اهمیت حیاتی
    خودشناسی رسیدم،
  • 15:46 - 15:47
    هوشیاری سیاسی،
  • 15:48 - 15:53
    و لزوم درک عمیق و گسترده
  • 15:53 - 15:55
    از تعهداتمان و کارهایمان،
  • 15:55 - 15:57
    و این که چه تاثیری بر دیگران دارند.
  • 15:59 - 16:00
    امروز خواسته من از همه،
  • 16:00 - 16:04
    بویژه کسانی که صمیمانه
    به جهاد اسلامگرا اعتقاد دارند...
  • 16:06 - 16:09
    مراجع متعصب را رد کنید؛
  • 16:10 - 16:14
    عصبانیت، نفرت و خشونت را کنار بگذارید؛
  • 16:15 - 16:17
    راه اصلاح بدی هارا بیاموزید
  • 16:17 - 16:22
    بدون آن که حتی تلاش کنید تا ظلم، بیعدالتی
    و کار عبث را توجیه کنید.
  • 16:25 - 16:28
    در عوض چند کار زیبا و مفید بکنید
  • 16:28 - 16:29
    که از ما باقی بماند.
  • 16:33 - 16:35
    به جهان و زندگی
  • 16:35 - 16:36
    با عشق نگاه کنید.
  • 16:38 - 16:39
    یاد بگیرید
  • 16:39 - 16:41
    دل هایتان را طوری پرورش دهید
  • 16:41 - 16:44
    که نیکی، زیبایی و حقیقت را
    در دیگران و جهان ببینند.
  • 16:45 - 16:48
    با این روش ما برای خودمان
    ارزش بیشتری داریم ...
  • 16:49 - 16:50
    برای همدیگر...
  • 16:51 - 16:52
    برای جوامع مان
  • 16:52 - 16:54
    و از نظر من، برای خدا.
  • 16:55 - 16:57
    این جهاد است --
  • 16:57 - 16:58
    جهاد حقیقی من.
  • 16:59 - 17:00
    متشکرم.
  • 17:00 - 17:03
    (تشویق حاضران)
Title:
ذهن یک جهادگرای افراطی سابق
Speaker:
منور علی
Description:

منور علی، جهادگرای افراط‌گرای سابق که در دهه ۱۹۸۰ در خشونت‌ها و فعالیت‌های مسلحانه خاورمیانه و آسیا مشارکت داشت می‌گوید:‌‌ «من برای مدت‌ها برای مرگ زندگی کردم.» در این سخنرانی تکان‌دهنده او از تجربه خود با افراطی‌گرایی سخن می‌گوید و خواسته‌ای قوی و مستقیم از تمامی کسانی دارد که به گروه‌های اسلامی کشیده‌ شده‌اند که ادعا می‌کنند خشونت و ظلم و بی‌رحمی، فضیلت و موهبت است. او می‌گوید عصبانیت و نفرت را کنار بگذارید و در عوض قلبهایتان را طوری بپرورید که در دیگران خوبی، زیبایی و حقیقت را ببیند.

more » « less
Video Language:
English
Team:
closed TED
Project:
TEDTalks
Duration:
17:22

Persian subtitles

Revisions