< Return to Video

وسواس های آدام سَوِیج

  • 0:00 - 0:03
    حدود چهار سال پیش "نیویورکر" مقاله ای
  • 0:03 - 0:05
    در مورد کشف یک مخزن از استخوانهای "دودو" منتشر کرد
  • 0:05 - 0:08
    که محلش در یک گودال در جزیره "ماریتیوس" بود
  • 0:08 - 0:10
    حالا، جزیره مایتیوس یک جزیره کوچکه
  • 0:10 - 0:13
    نزدیک به ساحل شرقی ماداگاسکار
  • 0:13 - 0:15
    در اقیانوس هند، و جاییست که
  • 0:15 - 0:18
    پرنده "دودو" کشف شد
  • 0:18 - 0:21
    در حالیکه تنها 150 سال از انقراض آن میگذرد.
  • 0:21 - 0:24
    همه از این کشف باستان شناسی هیجان زده شده بودند
  • 0:24 - 0:26
    چون این بدین معنی بود که بالاخره می تونن
  • 0:26 - 0:28
    یک اسکلت کامل "دودو" را سر هم کنند
  • 0:28 - 0:30
    ببینید، در حالی که موزه های سراسر جهان
  • 0:30 - 0:32
    اسکلت "دودو" را در مجموعه شون دارند
  • 0:33 - 0:35
    خود موزه تاریخ طبیعی
  • 0:35 - 0:37
    در جزیره ماریتیوس یک اسکلت که
  • 0:37 - 0:40
    از استخوانهای یک "دودو" ساخته شده باشه نداره.
  • 0:40 - 0:42
    خوب، البته این دقیقا صحیح نیست
  • 0:42 - 0:44
    در حقیقت، موزه انگلستان
  • 0:44 - 0:46
    یک نمونه کامل از "دودو" را در مجموعه اش داشت
  • 0:46 - 0:48
    تا اواخر قرن 18 ام
  • 0:48 - 0:50
    در حقیقت، این نمونه مومیایی شده بود، پوست و همه چی
  • 0:50 - 0:52
    ولی در جریان یک غیرتی بازی برای کاهش فضا
  • 0:52 - 0:54
    آنها سر و بعد پاها را قطع کردند
  • 0:54 - 0:57
    و باقی را در یک آتش بزرگ سوزاندند
  • 0:57 - 0:59
    اگه امروز یه سری به تار نماشون بزنید
  • 0:59 - 1:01
    این نمونه رو لیست کرده اند و گفته اند
  • 1:01 - 1:04
    که باقیش در یک آتش سوخته
  • 1:04 - 1:07
    که البته تمام واقیت نیست. به هر حال.
  • 1:07 - 1:09
    سر صفحه این مقاله این عکس بود
  • 1:09 - 1:11
    و من یکی از افرادی هستم که فکر می کنه "تینا براون"
  • 1:11 - 1:13
    با آوردن عکسها به "نیویورکر" کار بزرگی کرده
  • 1:13 - 1:15
    چون این عکس کاملا دنیا را تکان داد
  • 1:15 - 1:17
    من گیر این موضوع شدم --
  • 1:17 - 1:19
    نه فقط به خاطر زیبایی خود عکس
  • 1:19 - 1:22
    و رنگ، عمق و حس سایه، و جزئیاتی که قابل دیدن است
  • 1:22 - 1:24
    سیمی که آنجا روی منقار میشه دید
  • 1:24 - 1:27
    که نگه دارنده ها برای متصل نگه داشتن اسکلت استفاده کرده اند
  • 1:27 - 1:29
    این یک داستان کامل رو روایت میکنه
  • 1:29 - 1:31
    و من با خودم فکر کردم
  • 1:31 - 1:33
    باحال نبود
  • 1:33 - 1:36
    اگه من اسکلت "دودو"ی خودم رو داشتم
  • 1:36 - 1:39
    (خنده)
  • 1:39 - 1:42
    پس -- من می خواهم اینجا به این نکته اشاره کنم که
  • 1:42 - 1:44
    من تمام عمرم را دگیر بودم
  • 1:44 - 1:47
    با اشیاء و داستانهایی که برای گفتن دارند
  • 1:47 - 1:49
    و این آخرین مورد بود
  • 1:49 - 1:51
    پس من شروع کردم به جستجو
  • 1:51 - 1:53
    که ببینم آیا کسی یک بسته می فروشه
  • 1:53 - 1:55
    یه مدلی چیزی که من می تونستم بگیرم
  • 1:55 - 1:58
    و من یه عالمه مراجع و عکس های دوست داشتنی پیدا کردم -
  • 1:58 - 2:02
    جفت شیش نیاوردم: هیچ اسکلت "دودو" ای پیدا نکردم. ولی کاری که نباید میشد شده بود
  • 2:02 - 2:04
    من چند صد عکس از اسکلت دودو جمع کرده بودم
  • 2:04 - 2:06
    در پوشه "پروژه های خلاقانه" ام --
  • 2:06 - 2:09
    چیزی که یک انبار برای مغزمه، هر چیزی که احتمال داره بهش علاقه مند باشم.
  • 2:09 - 2:11
    هر وقت یه اتصال اینترنت دارم
  • 2:11 - 2:14
    کُپه کُپه چیز میره اون تو
  • 2:14 - 2:18
    از حلقه های زیبا گرفته تا عکس های طاووس
  • 2:18 - 2:21
    کلیدی که "مارکوس دو لافایِت" برای "جورج واشنگتن" فرستاد
  • 2:21 - 2:23
    که شاهکار "باستیل" را جشن بگیرد
  • 2:23 - 2:24
    کلید آغاز پروژه اتمی روسی
  • 2:24 - 2:26
    بالایی عکس اونیه که من در eBay پیدا کردم
  • 2:26 - 2:29
    پایینی عکس اونیه که من برای خودم ساختم
  • 2:29 - 2:31
    چون وسعم به خرید اونی که در eBay بود نمی رسید
  • 2:31 - 2:34
    لباس های "استورم تروپر". نقشه های میانه زمین --
  • 2:34 - 2:36
    این یکی رو خودم کشیدم. آنجا پوشه اسکلت "دودو" ست.
  • 2:36 - 2:38
    این پوشه 17,000 عکس داره
  • 2:38 - 2:40
    بیش از 20 گیگابایت اطلاعات
  • 2:40 - 2:42
    و دائما بزرگتر هم میشه
  • 2:42 - 2:45
    و یه روز، چند هفته بعد، شاید
  • 2:45 - 2:47
    شاید یک سال بعد، من با فرزندانم در یک فروشگاه هنری بودم
  • 2:47 - 2:50
    و داشتم یه سری ابزار سفالگری می خریدم -- می خواستیم یه روز پیشه وری راه بیندازیم.
  • 2:50 - 2:53
    من تعدادی خمیر بازی، تعدادی سیم میله ای، و وسایل مختلف خریدم.
  • 2:53 - 2:55
    بعد به این خمیر نگاه کردم، و فکر کردم
  • 2:55 - 2:57
    شاید
  • 2:57 - 3:00
    آره، شاید من بتونم اسکلت "دودو" خودم رو بسازم
  • 3:01 - 3:03
    باید اینجا ذکر کنم -- که من مجسمه ساز نیستم
  • 3:03 - 3:05
    من سازنده مدلهای "هارد اج" هستم
  • 3:05 - 3:08
    به من یک طرح بدید، یک پایه بدید که کپی سازی کنم
  • 3:08 - 3:11
    به من یه جر ثقیل بدید، داربست، قطعاتی از "جنگ ستارگان" --
  • 3:11 - 3:13
    به خصوص قطعاتی از "جنگ ستارگان"
  • 3:13 - 3:15
    می توانم تمام روز از این کارها بکنم
  • 3:15 - 3:17
    15 ساله که دقیقا به این شکل زندگی ام رو می چرخونم
  • 3:17 - 3:20
    ولی یه چیزی شبیه این به من بدید --
  • 3:20 - 3:22
    دوست من "مایک مورنان" این رو ساخته
  • 3:22 - 3:24
    یک ماکته برای جنگ ستارگان سری دو
  • 3:24 - 3:26
    این کار من نیست، من --
  • 3:26 - 3:29
    این کاریه که آدمای دیگه می کنند -- اژدهاها، چیزهای نرم
  • 3:29 - 3:33
    به حر حال، من احساس کردم که به اندازه کافی به عکسهای اسکلت دودو نگاه کرده ام
  • 3:33 - 3:35
    تا در حقیقت بتوانم
  • 3:35 - 3:38
    توپولوژی اش را بفهمم و شاید باز سازیش کنم
  • 3:38 - 3:40
    یعنی، نمی تونست مشکل باشه
  • 3:40 - 3:43
    پس من شروع به نگاه کردن به بهترین عکسهایی که می توانستم پیدا کنم کردم
  • 3:43 - 3:45
    تمام مراجع رو در آوردم
  • 3:45 - 3:47
    و این مرجع دوست داشتنی رو پیدا کردم
  • 3:47 - 3:49
    این یه چیزیست که در eBay می فروشند
  • 3:49 - 3:52
    یک زن بود -- دقیقا دست یک زن، خوشبختانه دست یک زن بود.
  • 3:52 - 3:54
    فرض کردم که تقریبا اندازه دست همسرم باشه
  • 3:54 - 3:57
    یک سری اندزه گیری از شصتش کردم، و مقیاسشون رو با اندازه اسکلت تطبیق دادم
  • 3:57 - 4:00
    به اندازه واقعی تبدیلش کردم و شروع کردم به استفاده کردن ازش
  • 4:00 - 4:02
    به همراه تمام مراجع دیگری که داشتم، با این مقایسه می کردم
  • 4:02 - 4:05
    و اندازه مرجع تا بفهمم که دقیقا منقار باید چه اندازه باشد
  • 4:05 - 4:07
    دقیقا به چه درازا و غیره و غیره
  • 4:07 - 4:10
    و در طی چند ساعت بالاخره به چیزی رسیدم
  • 4:10 - 4:13
    که در حقیقت یک جمجمه زیبا و معقول از دودو بود. و نمی خواستم که ادامه بدهم، من --
  • 4:13 - 4:16
    مثل این میمونه که، می دونید، فقط یه اطاق خیلی به هم ریخته رو فقط در صورتی میشه تمیز کرد
  • 4:16 - 4:19
    که در هر لحظه یک چیز از روی زمین بردارید؛ نمی تونید در موردش کلی فکر کنید
  • 4:19 - 4:21
    من به یک اسکلت دودو فکر نمی کردم
  • 4:21 - 4:23
    فقط دیدم که جمجمه را تمام کرده ام
  • 4:23 - 4:25
    سیم میله ای ای که برای بالا نگاه داشتنش استفاده کرده بودم
  • 4:25 - 4:27
    به پشت چسبیده بود دقیقا جایی که ستون مهره باید قرار می گرفت
  • 4:27 - 4:30
    یک چیز دیگه که من در طی سالها بهش علاقه داشتم و درگیرش بودم
  • 4:30 - 4:33
    ستون مهره و اسکلت است، چند صد تاشو جمع کرده ام
  • 4:33 - 4:35
    در حقیقت درکم از مکانیک مهره
  • 4:35 - 4:38
    آنقدر بود که شروع به تقلید کردنشان کنم
  • 4:38 - 4:40
    پس دگمه به دگمه
  • 4:40 - 4:43
    مهره به مهره، گرفتم و رفتم به سمت پایین
  • 4:43 - 4:46
    و در حقیقت، آخرش یک اسکلت معقول داشتم
  • 4:46 - 4:50
    یک مهره نسبتا خوب و نیم از لگن
  • 4:50 - 4:53
    و همچنین به دنبال مراجع بیشتر ادامه دادم
  • 4:53 - 4:56
    هر ذره ای مرجع که می تونستم پیدا کنم -- نقاشیی، عکس های زیبا
  • 4:56 - 4:59
    این شخص - من عاشق این شخصم! او استخوان های پای دودو را در یک اسکنر گذاشته
  • 4:59 - 5:01
    با یک خط کش
  • 5:01 - 5:03
    این همان دقتی است که من می خواستم
  • 5:03 - 5:05
    و من فقط -- تا آخر --
  • 5:05 - 5:07
    من تا آخر استخوانها را باز سازی کردم و سر جایش قرار دادم
  • 5:07 - 5:10
    و پس از حدود -- بگم شش هفته
  • 5:10 - 5:13
    تمام کردم، رنگ کردم، و سر هم کردم
  • 5:13 - 5:16
    اسکلت دودوی خودم را
  • 5:18 - 5:20
    می بینید حتی براش یک برچسب موزه هم دست کردم
  • 5:20 - 5:22
    که تاریخچه مختصر دودو را شامل میشه
  • 5:22 - 5:24
    و "تپ پلاستیک" من رو -- گرچه خودم این عکس رو نگرفتم --
  • 5:24 - 5:26
    عین ویترین یک موزه!
  • 5:26 - 5:28
    من براش تو خونه ام جا نداشتم
  • 5:28 - 5:31
    ولی کاری که شروع کرده بودم رو باید تمام می کردم
  • 5:31 - 5:34
    این کار در حقیقت یه تغییر آروم تو من بوجود آورد
  • 5:34 - 5:36
    دوباره، همینطور که گفتم، زندگی من همش صرف
  • 5:36 - 5:38
    جذب شدن در اشیاء و داستانهایی که دیگران بیان کرده اند شده است
  • 5:38 - 5:41
    و همچنین ساختنشان برای خودم، به دست آوردنشان
  • 5:41 - 5:44
    تحسین کردنشان و شیرجه زدن به میانشان
  • 5:44 - 5:46
    و در این پو شه "پروژه های خلاقانه"،
  • 5:46 - 5:49
    کلی پروژه هست که دارم رویشان کار می کنم
  • 5:49 - 5:52
    پروژه هایی که قبلا رویشان کار کرده ام، چیزهایی که ممکنه یه روزی رویشان کار کنم
  • 5:52 - 5:55
    و چیزهایی که فقط ممکنه پیدا کنم و بخرم برای خودم ...
  • 5:55 - 5:57
    که تماشایشان کنم و لمسشان کنم.
  • 5:57 - 6:00
    ولی حالا یک مجموعه کاملا جدید از چیزها به میان میامد
  • 6:00 - 6:02
    که من می توانستم بسازم
  • 6:02 - 6:04
    که متفاوت بودند، که من -- می دونید،
  • 6:04 - 6:06
    من R2D2 خودرم را دارم ولی اون --
  • 6:06 - 6:09
    صادقانه بگم، در مقایسه با مجسمه سازی، برای من، کار ساده ایست
  • 6:09 - 6:12
    پس من برگشتم و نگاهی به پوشه "پروژه های خلاقانه" ام کردم
  • 6:12 - 6:15
    و به "شاهین مالت" برخوردم.
  • 6:16 - 6:19
    حالا، این قضیه برای من بامزه است:
  • 6:19 - 6:22
    که عاشق به یه شیء از رمان "هامت" بشوم
  • 6:22 - 6:24
    چون اگه واقعا دنیا بین دو نوع از آدما تقسیم شده باشه
  • 6:24 - 6:27
    "شاندلر" ها و "هامت" ها، من مطلقا یکی از "شاندلر" ها هستم.
  • 6:27 - 6:29
    ولی در این مورد، ربطی به --
  • 6:29 - 6:33
    این قضیه ربطی به نویسنده نداره، به کتاب یا فیلم یا داستان هم ربطی نداره
  • 6:33 - 6:35
    فقط به خود خود شیء مربوط میشه
  • 6:35 - 6:38
    و در این مورد، شیء --
  • 6:38 - 6:41
    در سطوح - در سطوح زیادی اهمیت داره
  • 6:41 - 6:43
    اولا، این شیء مذکوره در دنیا
  • 6:43 - 6:45
    این "نیفاوزن هاوک" است
  • 6:45 - 6:47
    یه ظرف برای ریختن چیزا در مراسمه
  • 6:47 - 6:51
    از حدود 1700 قطعه برای یک کُنت سوئدی ساخته شده.
  • 6:51 - 6:53
    و به احتمال خیلی زیاد چیزیه که
  • 6:53 - 6:56
    "هامت" درکش رو از "شاهین مالت" کشیده.
  • 6:56 - 6:59
    و این پرنده قصه است، اونی که هامت در کتابش ساخته
  • 6:59 - 7:01
    ساخته از کلمات، این موتوریه که
  • 7:01 - 7:04
    داستان کتاب حولش می گرده و همچنین فیلم
  • 7:04 - 7:06
    که توش یه شیء دیگه ایجاد شده
  • 7:06 - 7:09
    پایه ای که قرار بود چیزی که هامت با کلمات درست کرده بود رو نشون بده,
  • 7:09 - 7:13
    بر اساس الهام "نیفاوزر هاوک"، و این شاهین داخل فیلم را نشان میده
  • 7:13 - 7:15
    و اینجا چهارمین سطح هم وجود داره، که
  • 7:15 - 7:17
    یک شیء کاملا جدیده در دنیا:
  • 7:17 - 7:20
    پایه ای که برای فیلم ساخته شد، برای نشان دادن اون چیز
  • 7:20 - 7:22
    در راستای خودش
  • 7:22 - 7:24
    یک چیز کاملا جدیدی میشه
  • 7:24 - 7:26
    یا شیء کاملا جدید برای خواستن.
  • 7:26 - 7:28
    پس هم اکنون زمان تحقیق بود.
  • 7:28 - 7:30
    من در اصل مقداری تحقیق کرده بودم
  • 7:30 - 7:32
    چند سال پیش -- هدف از پوشه همین بود دیگه.
  • 7:32 - 7:34
    من یک کپی اش را خریدم، یک کپی واقعا قراضه,
  • 7:34 - 7:36
    از شاهین مالت، از eBay,
  • 7:36 - 7:38
    و در اصل به اندازه کافی عکس دانلود کردم
  • 7:38 - 7:40
    یه سری منابع معقول داشتم.
  • 7:40 - 7:42
    ولی کشف کردم که،
  • 7:42 - 7:44
    با تحقیقات بیشتر،
  • 7:44 - 7:47
    با احتیاج واقعی به منابع با ارزش، که پرنده --
  • 7:47 - 7:49
    یکی از پرنده های اولیه و اصلی
  • 7:49 - 7:51
    سال 1994 در حراج کریستی فروخته شده بود
  • 7:51 - 7:54
    پس من با یک کتابفروش عتیقه باز تماس گرفتم
  • 7:54 - 7:56
    که کاتالوگ اصلی کریستی رو داشت,
  • 7:56 - 7:58
    و من این تصویر با شکوه را پیدا کردم,
  • 7:58 - 8:00
    که یک مرجع برای اندازه هم دارد.
  • 8:00 - 8:04
    توانستم تصویر را اسکن کنم، و دقیقا به اندازه واقعیش در بیارم.
  • 8:04 - 8:06
    مرجع دیگه رو هم پیدا کردم. "اوی (ارا) چک مایان"،
  • 8:06 - 8:08
    یک ویراستار "نیو جرسی"، در اصل این را پیدا کرد
  • 8:08 - 8:10
    شاهین مالت ساخته شده از رزین
  • 8:10 - 8:13
    در بازاری در 1991
  • 8:13 - 8:15
    وبرای این شخص پنج سال طول کشید
  • 8:15 - 8:17
    تا شناسه این پرنده را تایید کنه --
  • 8:17 - 8:19
    برای مسوولین مشخصات حراج
  • 8:19 - 8:21
    چون خیلی در موردش مناقشه بود.
  • 8:21 - 8:23
    از رزین ساخته شده بود که ماده معمولی برای فیلمهای
  • 8:23 - 8:25
    اون زمان نبود.
  • 8:25 - 8:27
    به نظر من خنده دار بود که تایید اصالتش زمان گرفت,
  • 8:27 - 8:29
    چون من می تونم در مقایسه با این چیز ببینم,
  • 8:29 - 8:31
    و می تونم بگم که واقعیه -- واقعا خودشه,
  • 8:31 - 8:34
    دقیقا از همان قالبی که این یکی ساخته شده، ساخته شده.
  • 8:34 - 8:37
    در این یکی، چون حراج خیلی مناقشه بر انگیز بود،
  • 8:37 - 8:39
    "نمایه های تاریخ"، حراج خانه ای که این را فروخت --
  • 8:39 - 8:41
    فکر کنم در 1995 حدود صد هزار دلار --
  • 8:41 - 8:44
    اونها چیزهای بیشتری ضمیمه کردند -- میتونید اینجا در زیرش ببینید --
  • 8:44 - 8:46
    نه فقط یه تحلیل از جلو، بلکه
  • 8:46 - 8:48
    یک طرف، پشت
  • 8:48 - 8:50
    و تحلیل اون یکی طرف
  • 8:50 - 8:53
    پس حالا من تمام توپولوژی مورد نیازم رو داشتم
  • 8:53 - 8:55
    تا شاهین مالت را باز سازی کنم
  • 8:55 - 8:58
    چطور میشه، چطوری چیزی مثل این رو شروع می شه کرد؟ واقعا نمی دانم.
  • 8:58 - 9:00
    پس کاری که کردم، دوباره، مثل کاری که با اسکلت "دودو" انجام دادم
  • 9:00 - 9:03
    مرجعم را به اندازه کامل در آوردم
  • 9:03 - 9:05
    بعد شروع کردم به بریدن نگاتیو ها، با کمک
  • 9:05 - 9:07
    نمونه ها به عنوان مرجع برای شکل.
  • 9:07 - 9:09
    پس خمیر را برداشتم و یک قسمت بزرگ ازش را ساختم
  • 9:09 - 9:12
    و ردش کردم رفت تا بالاخره، میدونید، به نمایه درست رسیدم.
  • 9:12 - 9:15
    بعد به آرامی، پر به پر، جزء به جزء
  • 9:15 - 9:17
    کار کردم و به نتیجه رسیدم --
  • 9:17 - 9:19
    کار کردن جلوی تلویزیون -- و خمیر بازی --
  • 9:19 - 9:21
    این من هستم کنار همسرم نشسته
  • 9:21 - 9:24
    این تنها عکسیه که من از تمام مراحل گرفتم
  • 9:24 - 9:26
    همینطور که پیش می رفتم، نتیجه می گرفتم
  • 9:26 - 9:28
    یک رونوشت دقیق معقول از شاهین مالت.
  • 9:28 - 9:30
    ولی، باز میگم، من یه مجسمه ساز نیستم،
  • 9:30 - 9:32
    و کلکهای زیادی بلد نیستم، میدونید,
  • 9:33 - 9:36
    نمیدونم دوستم "مایک" چطور چنین سطوح زیبا و براق برای مجسمه های می سازه
  • 9:36 - 9:38
    قطعا نمی تونستم بفهمم
  • 9:38 - 9:40
    پس، رفتم سراغ فروشگاه ام
  • 9:40 - 9:43
    و قالب گیریش کردم و با رزین ساختمش
  • 9:43 - 9:46
    چون با رزین می توانستم دقیقا یک نمای صاف شیشه ای داشته باشم.
  • 9:46 - 9:49
    حالا راه های زیادی برای پر کردن و ایجاد یک نمای صاف قشنگ وجود داره.
  • 9:49 - 9:52
    ترجیح من حدود 70 پوشش از این بود --
  • 9:52 - 9:54
    اسپری ساده سیاه مات
  • 9:54 - 9:57
    برای سه چهار روز اسپری کردم، وحشتناک ازش می چکید
  • 9:57 - 10:00
    ولی به من یک سطح آرام خیلی خیلی قشنگ داد
  • 10:00 - 10:02
    به صافی شیشه درش
  • 10:02 - 10:04
    آه، تموم کردنش با سمباده سه صفر فلز
  • 10:04 - 10:07
    حالا، چیز واقعا باحال در مورد رساندش به این مرحله این بود که
  • 10:07 - 10:09
    چون در فیلم، وقتی در نهایت پرنده را بیرون میارند
  • 10:09 - 10:12
    و روی میز می گذارندش، در حقیقت می چرخونندش
  • 10:12 - 10:14
    پس من می تونستم در حقیقت
  • 10:14 - 10:17
    فریم ها را نگاه دارم و از صفحه عکس بگیرم که مطمئن شوم.
  • 10:17 - 10:20
    و من تمام تغییرات نور روی این شیء را دنبال میکنم، تا مطمئن شوم که نور را
  • 10:20 - 10:23
    در همان جهت میگیرم، همان نوع انعکاس را رویش ببینم --
  • 10:23 - 10:26
    اینقدر دقیق من روی این شیء کار کردم
  • 10:26 - 10:29
    و در نهایت به این رسیدم: شاهین مالتی من.
  • 10:29 - 10:31
    و زیباست. و می توانم با اطمینام بیان کنم که
  • 10:31 - 10:33
    در این لحظه، که من تمامش کردم،
  • 10:33 - 10:36
    از تمام کپی های موجود -- که فقط تعداد کمی اند --
  • 10:36 - 10:38
    این دقیق ترین
  • 10:38 - 10:40
    نمونه از شاهین مالتی اصلی است
  • 10:40 - 10:43
    در مقایسه با ساخته هر شخص دیگر. حالا شیء اصلی، باید بگم
  • 10:43 - 10:45
    توسط شخصی به نام "فرد سکستون" ساخته شده.
  • 10:45 - 10:48
    اینجاست که -- موضوع غیر عادی می شود.
  • 10:48 - 10:51
    "فرد سکستون" دوست این شخص بود، "جورج هودل"
  • 10:51 - 10:53
    یه آدم ترسناک -- خیلی ها معتقدند که قاتل
  • 10:53 - 10:55
    "دهیله سیاه" بوده.
  • 10:55 - 10:57
    حالا "جیمز الوری" فکر میکنه که
  • 10:57 - 11:00
    فرد سکستون، سازنده شاهین مالتی،
  • 11:00 - 11:02
    مادر "الوری" را کشته.
  • 11:02 - 11:05
    براتون یه مورد عجیب تر میارم. در ۱۹۷۴
  • 11:05 - 11:08
    طی ساخت یک کمدی غبر عادی از سری "شاهین مالتی"
  • 11:08 - 11:10
    که "پرنده سیاه" نام گذاری شد، با بازی جورج سگال،
  • 11:10 - 11:12
    موزه هنر لوس آنجلس کانتی
  • 11:12 - 11:14
    یک نسخه اصل گچی از شاهین مالتی رو داشت --
  • 11:14 - 11:17
    یکی از شش نسخه اصلی گچی، فکر کنم، ساخته شده برای فیلم--
  • 11:17 - 11:19
    از موزه به سرقت رفته بود. خیلی از مردم فکر کردند
  • 11:19 - 11:21
    که یه شیرین کاری برای معروف کردن فیلمه.
  • 11:21 - 11:23
    جان گریل، که در اصل
  • 11:23 - 11:25
    مختصر در شاهین مالتی دیده شده،
  • 11:25 - 11:27
    هنوز یه رستوران مهم در سان فرانسیسکوست،
  • 11:27 - 11:29
    با حساب مشتریهای معمولش الیشا کوک،
  • 11:29 - 11:31
    که نقش ویلمر کوک را در فیلم بازی کرد،
  • 11:31 - 11:33
    و به اونها
  • 11:33 - 11:36
    یکی از اصل های گچی شاهین مالتی را داد.
  • 11:36 - 11:39
    و اونها در قفسه شون برای ۱۵ سال داشتندش
  • 11:39 - 11:41
    تا به سرقت رفت
  • 11:41 - 11:44
    در ژانویه ۲۰۰۷.
  • 11:44 - 11:46
    به نظر میرسید که شیء مورد علاقه
  • 11:46 - 11:49
    فقط با ناپدید شدنهای مکرر به خودش میرسید.
  • 11:49 - 11:51
    من این شاهین را داشتم
  • 11:51 - 11:53
    و دوست داشتنی بود. خیلی عالی به نظر می رسید،
  • 11:53 - 11:55
    این -- نور روش خیلی قشنگ کار می کرد،
  • 11:55 - 11:57
    بهتر از هر چیزی بود که من می تونستم بهش برسم
  • 11:57 - 11:59
    یا در این دنیا بخرم.
  • 11:59 - 12:02
    ولی یک مشکل وجود داشت. و مشکل این بود که:
  • 12:03 - 12:05
    من تمامیت شیء را می خواستم،
  • 12:05 - 12:08
    میخواستم سنگینی خودش را داشته باشه.
  • 12:08 - 12:10
    این شیء از رزین ساخته شده بود و خیلی سبک بود.
  • 12:10 - 12:12
    یه گروه آنلاین وجود داره که من مرتبا،
  • 12:12 - 12:15
    یه گروه دیوانههای سازه است مثل من
  • 12:15 - 12:17
    به عنوان "فروم ریپابلیکا پراپز"، و اعضاش که تجارت میکنند،
  • 12:17 - 12:20
    سفر میکنند برای اطلاعات در مورد سازه های فیلمها.
  • 12:20 - 12:22
    و اتفاقا یکی از بچه های اونجا،
  • 12:22 - 12:25
    یکی از دوستای من بود که هرگز واقعا ندیده بودمش
  • 12:25 - 12:27
    ولی از طریق معامله یه سری سازه دوست بودیم، مدیر یک ریخته گری محلی بود.
  • 12:27 - 12:30
    او طرح اصلی شاهین من را گرفت،
  • 12:30 - 12:32
    اون در حقیقت قالب مومی
  • 12:32 - 12:34
    از جنس برنز برایم گرفت.
  • 12:34 - 12:36
    و این برنزیه که پس گرفتم.
  • 12:36 - 12:38
    و این بعد از مقداری قلم زنی با اسید، چیزیه که در نهایت به دست آوردم.
  • 12:38 - 12:41
    و این چیز -- عمیقا، عمیقا من رو ارضاء میکنه.
  • 12:41 - 12:43
    انیاها، میخواهیم، میخواهم بگذارمش آنجا،
  • 12:43 - 12:46
    بعدا امشب، شما میتونید ...
  • 12:47 - 12:50
    میخوام بلندش کنید و در دست بگیریدش.
  • 12:51 - 12:54
    شما باید بدونید --
  • 12:54 - 12:56
    چه قدر من خوره ام. این پروژه مخصوص منه،
  • 12:56 - 12:59
    وتا آنجا که من در eBay به خرید رفتم
  • 12:59 - 13:02
    یک روزنامه چینی چاپ شده در سانفرانسیسکو سال ۱۹۴۱ را خریدم،
  • 13:02 - 13:05
    که بتوانم پرنده را آنطور که باید بسته بندی کنم...
  • 13:06 - 13:08
    همانطور که در فیلم بود
  • 13:08 - 13:12
    )خنده(
  • 13:12 - 13:14
    آره، می دونم!
  • 13:14 - 13:19
    )خنده()تشویق(
  • 13:19 - 13:22
    ایناهاش، وزنش ۲۷ و نیم پونده
  • 13:22 - 13:25
    این نصف وزن سگم، هاکسلی است
  • 13:26 - 13:29
    ولی یه مشکل وجود داره.
  • 13:29 - 13:32
    این آخرین پیشرفت شاهین هاست.
  • 13:32 - 13:35
    در سمت چپ یک تیکه آشغال هست -- یه کپی که از eBay خریدم.
  • 13:35 - 13:37
    این شاهین خمیری تقریبا داغون شده منه
  • 13:37 - 13:40
    چون باید از قالب بیرون می کشیدیمش. این اولین تلاش منه
  • 13:40 - 13:42
    این یکی کار اصلیمه و این یکی برنز.
  • 13:42 - 13:45
    وقتی اشیاء رو قالب گیری می کنید، یه اتفاقی میافته
  • 13:45 - 13:47
    که هر بار شیء را داخل سیلیکون می اندازید و در رزین قالب می گیرید،
  • 13:47 - 13:50
    یه مقدار از حجمش رو از دست میدید، یه مقدار از سایز از بین میره
  • 13:50 - 13:53
    و وقتی من برنزم رو در مقابل مدل خمیری گرفتم،
  • 13:53 - 13:56
    حدود سه چهارم اینچ کوتاه تر بود
  • 13:56 - 13:59
    آره، نه، واقعا، ضد حال بود --
  • 14:00 - 14:02
    چرا من به یاد این مساله نبودم؟
  • 14:02 - 14:05
    چرا من شروع نکردم که بزرکتر بسازمش
  • 14:05 - 14:08
    پس من چه کارباید میکردم؟ فهمیدم که دو انتخاب دارم.
  • 14:08 - 14:11
    یک، اینکه لیزر بارونش کنم،
  • 14:11 - 14:13
    که کرده ام،
  • 14:13 - 14:15
    تا یک اسکن سه بعدی بگیرم -- این اسکن سه بعدی شاهینه.
  • 14:15 - 14:18
    ه دقیقا مقدار آب رفتنی که برای من اتفاق افتاده
  • 14:18 - 14:20
    برای اصل برنزی نسبت به اصل مومی را پیدا کردم
  • 14:20 - 14:22
    و این را به اندازه کافی بزرگ کردم تا
  • 14:22 - 14:24
    یک لیتوگرافی سه بعدی ازش بسازم،
  • 14:24 - 14:27
    که تر و تمیزش می کنم و می فرستمش برای قابل ساز
  • 14:27 - 14:30
    و به این ترتیب نسخه برنزیش رو درست می کنم. یا --
  • 14:30 - 14:32
    تعدادی افراد هستند که اصلش رو دارند،
  • 14:32 - 14:35
    و من سعی کرده ام که با ایشان تماس بگریم
  • 14:35 - 14:38
    به این امید که چند دقیقه
  • 14:38 - 14:40
    پیش پرنده اصلی صرف کنم، شاید عکس بگیرم،
  • 14:40 - 14:43
    یا حتی اسکنر لیزری دستی رو بردارم
  • 14:43 - 14:46
    که اتفاقا مال من در یک جعبه غلات صبحانه جا میشه.
  • 14:46 - 14:48
    و حتی شاید بدون لمس کردن پرنده، قسم میخورم بتونم
  • 14:48 - 14:51
    یک اسکن عالی سه بعدی بگیرم. و حتی حاظرم صفحاتی را امضاء کنم
  • 14:51 - 14:54
    که هرگز اجازه نمیدم کس دیگری بجز در دفتر من داشته باشدش، قول میدم.
  • 14:54 - 14:57
    یکی هم به خودشون می دم اگه بخواهند
  • 14:57 - 15:00
    و اون موقع شاید وقتیه که من به پایان این عملیات می رسم.
  • 15:00 - 15:02
    ولی واقعا، اگر با خودمان صادق باشیم،
  • 15:02 - 15:04
    باید اعتراف کنم که به پایان رساندن عمل
  • 15:05 - 15:08
    هرگز دلیلی شروع عمل نبوده، بوده؟
  • 15:08 - 15:11
    متشکرم
Title:
وسواس های آدام سَوِیج
Speaker:
Adam Savage
Description:

در EG 2008، آدام سَوِیج در مورد علاقه خاصش به "دودو" پرنده منقرض شده و اینکه چگونه این علاقه او را به "تلاش مضاعفی" عجیب و غافلگیرانه کشاند، صحبت می کند. یک ماجرای جالب و سرگرم کننده که از دید یک انسان خلاق روایت می شود.

more » « less
Video Language:
English
Team:
closed TED
Project:
TEDTalks
Duration:
15:13
Naiem Yeganeh added a translation

Persian subtitles

Revisions