< Return to Video

Part 1 - The Adventures of Sherlock Holmes Audiobook by Sir Arthur Conan Doyle (Adventures 01-02)

  • 0:00 - 0:07
    ماجراهای شرلوک هلمز توسط سر آرتور کانن دویل
  • 0:07 - 0:10
    ماجراجویی I. رسوایی در بوهم
  • 0:10 - 0:17
    I. شرلوک هولمز او همیشه زن است.
  • 0:17 - 0:21
    من به ندرت شنیده شده او را ذکر او را تحت هر نام دیگری.
  • 0:21 - 0:26
    او در چشم او گرفت و از لحاظ کل از رابطه جنسی خود را.
  • 0:26 - 0:30
    این بود که او احساس هر گونه احساسات شبیه به عشق به ایرنه آدلر نیست.
  • 0:30 - 0:37
    همه احساسات ، و به خصوص به سرد خود ، دقیق نفرت انگیز بودند ، اما
  • 0:37 - 0:38
    ستودنی ذهن متعادل.
  • 0:38 - 0:43
    او ، من آن را ، استدلال کامل ترین و دستگاه مشاهده
  • 0:43 - 0:48
    جهان دیده است ، اما به عنوان یک عاشق ، او خود را در یک موقعیت کاذب قرار می گیرد.
  • 0:48 - 0:54
    او از احساسات نرم تر صحبت کرد هرگز ، با دست انداختن و استهزاء را نجات دهد.
  • 0:54 - 0:57
    بسیار عالی برای رسم حجاب -- آنها چیزهای قابل تحسین برای ناظر
  • 0:57 - 1:00
    از انگیزه های مردان و اقدامات است.
  • 1:00 - 1:05
    اما برای reasoner آموزش دیده را به اعتراف رسوخ چنین به ظریف خود و بطور عالی یا ظریف یا ریز
  • 1:05 - 1:10
    خلق و خو تنظیم شده بود که برای معرفی یک عامل منحرف که ممکن است پرتاب
  • 1:10 - 1:13
    شک بر تمام نتایج روانی او.
  • 1:13 - 1:18
    شن در یک ابزار بسیار حساس ، و یا یک ترک در یکی از لنز های پر قدرت خود را ،
  • 1:18 - 1:23
    ناراحت کننده تر از احساسات قوی در طبیعت مانند او نیست.
  • 1:23 - 1:29
    و با این حال بود ، اما یک زن به او ، و آن زن وجود دارد ایرنه آدلر فقید بود ،
  • 1:29 - 1:35
    حافظه مشکوک و سوال برانگیز است. من کمی از هلمز را دیده بود به تازگی.
  • 1:35 - 1:38
    ازدواج من به ما و دور از یکدیگر اشاره شده بود.
  • 1:38 - 1:43
    خود من خوشبختی کامل ، و منافع خانه محور است که افزایش در سراسر
  • 1:43 - 1:48
    مردی که برای اولین بار به خود می یابد کارشناسی ارشد از استقرار خود ، کافی برای
  • 1:48 - 1:51
    جذب تمام توجه من ، در حالی که هولمز ، که
  • 1:51 - 1:57
    هر شکلی از جامعه را با روح خود غیرمتعارف کل منفور ، همچنان در ما
  • 1:57 - 2:02
    مسافرخانه در خیابان بیکر ، در میان کتاب های قدیمی خود را به خاک سپرده شد ، و متناوب از هفته به
  • 2:02 - 2:05
    هفته بین کوکائین و جاه طلبی ،
  • 2:05 - 2:11
    خواب آلودگی از مواد مخدر و انرژی شدید خود را از ماهیت خود مشتاق است.
  • 2:11 - 2:17
    او هنوز هم ، مثل همیشه ، عمیقا مطالعه جرم جذب و اشغال خود
  • 2:17 - 2:22
    دانشکده ها بسیار زیاد و قدرت فوق العاده ای از مشاهده در زیر این
  • 2:22 - 2:25
    سرنخ و پاکسازی آن اسرار
  • 2:25 - 2:29
    که به عنوان نا امید کننده توسط پلیس رسمی رها شده بود.
  • 2:29 - 2:35
    از زمان به زمان ، من شنیده ام برخی از حساب های مبهم کردم و بعد زدم زیر گریه خود را از احضار خود را به
  • 2:35 - 2:40
    اودسا در مورد قتل Trepoff ، از پاکسازی خود را از تراژدی منحصر به فرد
  • 2:40 - 2:43
    برادران اتکینسون در Trincomalee ،
  • 2:43 - 2:49
    و در نهایت از ماموریت که او تا به حال انجام تا به ظرافت و موفقیت
  • 2:49 - 2:50
    برای خانواده حاکم هلند.
  • 2:50 - 2:56
    فراتر از این نشانه هایی از فعالیت خود ، با این حال که من صرفا با همه به اشتراک گذاشته شده
  • 2:56 - 3:02
    خوانندگان مطبوعات روزانه ، من می دانستم که کمی از دوستان سابق و همدم من.
  • 3:02 - 3:08
    یک شب -- آن را در بیستم مارس در سال 1888 بود -- من از سفر بازگشت بود
  • 3:08 - 3:13
    به بیمار (که من تا به حال در حال حاضر به عمل مدنی) ، وقتی که راه من به رهبری از طریق
  • 3:13 - 3:15
    بیکر استریت.
  • 3:15 - 3:20
    همانطور که تصویب درب به خوبی به یاد ، که همیشه باید در ذهن من با
  • 3:20 - 3:26
    wooing من ، و با حوادث تاریک از تحصیل در اسکارلت ، من با توقیف شد
  • 3:26 - 3:29
    میل مشتاق برای دیدن هولمز دوباره ، و
  • 3:29 - 3:33
    بدانید که چگونه او به کارگیری اختیارات فوق العاده از او.
  • 3:33 - 3:39
    اتاق او درخشان روشن شد ، و حتی در حالی که نگاه کردم ، دیدم او بلند ، یدکی
  • 3:39 - 3:43
    شکل پاس دو بار و در یک شبح تاریک در برابر نابینایان.
  • 3:43 - 3:49
    او بود به قدم زدن در اتاق به سرعت ، با اشتیاق ، با سر بر سینه اش غرق و
  • 3:49 - 3:51
    دست clasped پشت سر او.
  • 3:51 - 3:57
    برای من که می دانستم که هر خلق و خوی و عادت خود ، نگرش و شیوه ای خود را از نظر خود گفت :
  • 3:57 - 4:00
    داستان. او در محل کار بود دوباره.
  • 4:00 - 4:05
    او از ایجاد رویاهای خود را با مواد مخدر افزایش یافته است و داغ بر عطر و بوی بعضی از جدید بود
  • 4:05 - 4:06
    مشکل است.
  • 4:06 - 4:11
    من زنگ زد زنگ و به اتاق که قبلا در قسمت من شده بود ، نشان داده شد
  • 4:11 - 4:14
    خودش را دارد. شیوه ای او بود پرحرارت و علاقه نیست.
  • 4:14 - 4:18
    به ندرت ، اما او خوشحال بود ، من فکر می کنم ، برای دیدن من.
  • 4:18 - 4:24
    با سختی یک کلمه صحبت کرده ، اما با چشم مهربانی ، او به من دست تکان دادند به صندلی راحتی ،
  • 4:24 - 4:29
    انداخت در سراسر مورد خود را از سیگار برگ ، و نشان داد یک مورد روح و gasogene در
  • 4:29 - 4:30
    گوشه.
  • 4:30 - 4:37
    سپس او را قبل از آتش ایستاد و نگاه من در مد خود را منحصر به فرد درونگرا.
  • 4:37 - 4:43
    "نامشروع شما مناسب است ، وی بیان کرد. "من فکر می کنم ، اما واتسون ، که شما بر روی آن قرار داده اند
  • 4:43 - 4:46
    هفت و نیم پوند از آنجایی که من شما را دیدم. "
  • 4:46 - 4:49
    "هفت" من پاسخ داد.
  • 4:49 - 4:51
    "در واقع ، من باید تصور کمی بیشتر است.
  • 4:51 - 4:54
    فقط یک چیز جزیی ، من فانتزی ، واتسون.
  • 4:54 - 4:59
    و در عمل دیگر ، من رعایت. شما به من نگفت که شما در نظر گرفته شده برای رفتن
  • 4:59 - 5:04
    به مهار "و سپس ، چگونه می دانید؟"
  • 5:04 - 5:06
    "من آن را ببینید ، من از آن استنباط.
  • 5:06 - 5:10
    چگونه من می دانم که به شما شده است گرفتن خود را بسیار مرطوب به تازگی ، و که شما باید
  • 5:10 - 5:18
    دختر خدمتکار دست و پا چلفتی و بی دقتی؟ "" عزیزم هولمز ، گفت : "من ،" این بیش از حد
  • 5:18 - 5:19
    بسیار.
  • 5:19 - 5:24
    شما قطعا شده سوزانده بود ، چند قرن پیش زندگی می کردند.
  • 5:24 - 5:29
    درست است که من تا به حال یک پیاده روی کشور را روز پنجشنبه و خانه در ظروف سرباز یا مسافر بسیار ناراحت کننده بود ،
  • 5:29 - 5:34
    اما همانطور که تغییر لباس های من می توانید تصور کنید که چگونه آن را به شما استنباط.
  • 5:34 - 5:40
    به مری جین ، او اصلاح ناپذیر است ، و همسر من متوجه او داده است ، اما وجود دارد ،
  • 5:40 - 5:47
    دوباره ، من موفق به دیدن چگونه آن را شما کار می کنند. "او به خودش chuckled و طولانی خود را در اثر مالش ،
  • 5:47 - 5:49
    دست عصبی با هم.
  • 5:49 - 5:55
    "این است که سادگی خود را ،" گفت که او "چشمان من به من بگویید که در داخل خود
  • 5:55 - 6:01
    کفش چپ ، که در آن رعد و برق به آن اعتصاب ، چرم توسط شش تقریبا به ثمر رساند
  • 6:01 - 6:02
    کاهش موازی.
  • 6:02 - 6:07
    بدیهی است که آنها توسط فردی است که بسیار سردستی دور خراشیده باعث شده اند
  • 6:07 - 6:11
    لبه تنها به منظور حذف گل و لای پوشیده شده از از آن است.
  • 6:11 - 6:17
    از این رو ، می بینید ، کسر دو برابر من است که شما در آب و هوای ناپسندیده شده بود ، و
  • 6:17 - 6:23
    شما تا به حال به ویژه بوت بدخیم slitting نمونه از نوکر لندن.
  • 6:23 - 6:29
    تا عمل خود را ، اگر نجیب زاده را به اتاق من راه می رود بوییدن iodoform ، با
  • 6:29 - 6:34
    علامت گذاری به عنوان سیاه و سفید از نیترات نقره بر انگشت شهادت راست او ، و یک برآمدگی در سمت راست
  • 6:34 - 6:37
    طرف کلاه خود را بالا نشان می دهد که در آن او
  • 6:37 - 6:44
    ترشح گوشی پزشکی خود ، من باید مبهم ، در واقع ، اگر من انجام نداد او را به یک
  • 6:44 - 6:47
    عضو فعال از حرفه پزشکی است. "
  • 6:47 - 6:51
    من نمی تواند کمک خندیدن به سهولت که با آن او توضیح داد که روند خود را از
  • 6:51 - 6:52
    کسر.
  • 6:52 - 6:59
    من اظهار داشت : "زمانی که من شنیدن دلایل خود را به شما ،" ، "چیزی که همیشه به من به نظر می رسد
  • 6:59 - 7:05
    تا مسخره ساده که من به راحتی می تواند آن را خودم انجام می شود ، هر چند در هر
  • 7:05 - 7:09
    مثال های پی در پی استدلال شما من دادند تا روند خود را به شما توضیح داده است.
  • 7:09 - 7:14
    و در عین حال من معتقدم که چشم من به خوبی به عنوان مال شما. "
  • 7:14 - 7:18
    "آنقدرها" او پاسخ داد ، نور یک سیگار ، و پرتاب خود را به
  • 7:18 - 7:23
    مبل دسته دار. "شما ، اما شما مشاهده نشد.
  • 7:23 - 7:25
    تمایز روشن است.
  • 7:25 - 7:29
    به عنوان مثال ، شما بارها شاهد مراحل که منجر از سالن را به این
  • 7:29 - 7:32
    اتاق. "" غالبا. "
  • 7:32 - 7:34
    "هر چند وقت یکبار؟"
  • 7:34 - 7:41
    "خب ، برخی از صدها بار." "و سپس بسیاری وجود دارد؟"
  • 7:41 - 7:44
    "چند؟ من نمی دانم. "
  • 7:44 - 7:45
    "کاملا به طوری!
  • 7:45 - 7:49
    شما مشاهده نشد. و در عین حال شما را دیده اند.
  • 7:49 - 7:54
    این تنها نقطه نظر من است. در حال حاضر ، من می دانم که هفده مراحل وجود دارد ،
  • 7:54 - 7:57
    چون من هر دو دیده می شود و مشاهده است.
  • 7:57 - 8:01
    توسط راه ، از شما علاقه مند در این مشکلات کوچک ، و از شما
  • 8:01 - 8:07
    خوب به اندازه کافی برای شرح وقایع بترتیب تاریخ یک یا دو تا از تجربه های بی ارزش من ، شما ممکن است علاقه مند
  • 8:07 - 8:09
    در این ".
  • 8:09 - 8:13
    او بیش از یک ورقه ضخیم ، صورتی ، رنگی یادداشت کاغذ که دروغ بود باز بر انداخت
  • 8:13 - 8:18
    جدول. "این آخرین پست آمد ، گفت :" او.
  • 8:18 - 8:20
    "آن را بخوانید با صدای بلند."
  • 8:20 - 8:26
    توجه داشته باشید بدون تاریخ بود ، و بدون یا امضاء یا آدرس.
  • 8:26 - 8:31
    تماس وجود دارد بر شما به شب ، در یک ربع به هشت ساعت ، از آن گفت ، "
  • 8:31 - 8:38
    آقایی که این تمایلات به شما بر اساس یک موضوع بسیار عمیق ترین لحظه مشورت.
  • 8:38 - 8:42
    خدمات اخیر شما به یکی از خانه های سلطنتی اروپا نشان داده اند که شما
  • 8:42 - 8:48
    که با خیال راحت ممکن است با اموری که از اهمیت که می تواند به سختی اعتماد
  • 8:48 - 8:50
    اغراق آمیز باشد.
  • 8:50 - 8:54
    این حساب از شما ما از همه محافل است.
  • 8:54 - 8:59
    در اتاق خود را پس از آن که در آن ساعت و آن را کثیف در صورتی که بازدید کننده خود را پوشیدن
  • 8:59 - 9:00
    ماسک. "
  • 9:00 - 9:08
    "این در واقع یک راز است اظهار داشت :" من است. "چه شما تصور کنید که به این معنی؟
  • 9:08 - 9:13
    «من هیچ اطلاعاتی هنوز وجود ندارد. این یک اشتباه سرمایه به این نظریه را مطرح قبل از
  • 9:13 - 9:15
    یکی از داده است.
  • 9:15 - 9:19
    Insensibly شروع به پیچ و تاب و حقایق به تئوری های کت و شلوار ، به جای نظریهها را با توجه به
  • 9:19 - 9:23
    حقایق است. اما خود توجه داشته باشید.
  • 9:23 - 9:25
    چه چیزی شما را از آن استنباط کنیم "
  • 9:25 - 9:31
    من به دقت مورد بررسی قرار نوشتن ، و کاغذ که بر اساس آن نوشته شده بود.
  • 9:31 - 9:37
    "مردی که نوشت آن احتمالا به خوبی به انجام ،" من اظهار داشت ، تلاش برای تقلید
  • 9:37 - 9:39
    فرآیندهای همدم من.
  • 9:39 - 9:43
    "مقاله چنین می تواند در زیر نیم تاج بسته خریداری نمی شود.
  • 9:43 - 9:50
    این peculiarly قوی و سفت است. "عجیب و غریب -- که کلمه بسیار ، گفت :"
  • 9:50 - 9:51
    هولمز.
  • 9:51 - 9:56
    "این یک مقاله انگلیسی است نه در همه. نگه آن را به نور است. "
  • 9:56 - 10:05
    من ، و شاهد بزرگ "E" با کوچک "G" ، "P ،" و بزرگ "G" با کوچک
  • 10:05 - 10:09
    "T" بافته شده به بافت کاغذ.
  • 10:09 - 10:16
    "چه شما را از که؟ پرسید :" هولمز. "به نام ساز ، بدون شک ، یا خود را
  • 10:16 - 10:18
    طغرا ، و نه "" نه در همه.
  • 10:18 - 10:24
    'G' با کوچک "T" مخفف "Gesellschaft ،' است که آلمان برای
  • 10:24 - 10:27
    'شرکت' انقباض مرسوم مانند ما است
  • 10:27 - 10:29
    'شرکت'
  • 10:29 - 10:34
    'P ، البته ، مخفف کاغذ.' برای 'به عنوان مثال :.
  • 10:34 - 10:38
    اجازه بدهید به ما در فرهنگ جغرافیایی قاره ما نگاه. "
  • 10:38 - 10:42
    او در زمان حجم قهوه ای سنگین از قفسه های خود را است.
  • 10:42 - 10:50
    "Eglow ، Eglonitz -- در اینجا ما هستند ، Egria. در یک کشور آلمانی زبان است -- در
  • 10:50 - 10:52
    بوهمیا ، نه چندان دور از کارلسبد.
  • 10:52 - 10:58
    قابل توجه به عنوان صحنه مرگ Wallenstein و متعدد آن شیشه ای
  • 10:58 - 11:04
    کارخانه ها و کارخانه های تولید کاغذ در هکتار در هکتار ، پسر من ، چه چیزی شما را از آن را؟ "
  • 11:04 - 11:08
    چشمانش برق زد ، و او فرستاد تا ابر پیروز بزرگ آبی از سیگار او.
  • 11:08 - 11:14
    "مقاله در بوهمیا ساخته شده بود ،" به من گفت. «دقیقا.
  • 11:14 - 11:18
    و مردی که نوشت : توجه داشته باشید یک آلمانی است.
  • 11:18 - 11:23
    آیا شما توجه داشته باشید که ساخت و ساز عجیب و غریب از جمله -- حساب 'Thisاز شما که ما داریم
  • 11:23 - 11:28
    از تمام محافل فرانسوی یا روسی نمی تواند
  • 11:28 - 11:29
    نوشته شده است که.
  • 11:29 - 11:33
    این آلمان است که به افعال خود را تا uncourteous است.
  • 11:33 - 11:38
    تنها باقی می ماند ، بنابراین ، برای کشف آنچه توسط این آلمانی می نویسد که در تحت تعقیب
  • 11:38 - 11:43
    بر کاغذ غیرمتعارف و ترجیح می پوشیدن یک ماسک به چهره اش را نشان می است.
  • 11:43 - 11:50
    و در اینجا او می آید ، اگر اشتباه نکنم ، برای حل و فصل همه شک و تردید ما است. "
  • 11:50 - 11:54
    همانطور که او صحبت می کرد صدای تیز از hoofs اسب ها و چرخ های ساینده در برابر وجود دارد
  • 11:54 - 11:58
    محدود کردن ، به دنبال یک کشش تیز در زنگ.
  • 11:58 - 11:58
    هولمز whistled.
  • 11:58 - 12:05
    "جفت ، توسط صدا ، گفت :" او. "بله ، او ادامه داد ، نظر اجمالی به خارج از
  • 12:05 - 12:08
    پنجره. "کالسکه خوب کم است و یک جفت
  • 12:08 - 12:09
    زیبایی.
  • 12:09 - 12:13
    صد و پنجاه guineas هر کدام. پول وجود دارد در این مورد ، اما واتسون ، اگر
  • 12:13 - 12:19
    وجود دارد نه چیزی دیگر. "" من فکر می کنم که من بهتر بود ، هولمز. "
  • 12:19 - 12:20
    "بیت ، دکتر.
  • 12:20 - 12:25
    اقامت که در آن شما. من بدون باسول من از دست داده است.
  • 12:25 - 12:29
    و این وعده های جالب بود. ترحم به آن را از دست خواهد بود. "
  • 12:29 - 12:31
    وی افزود : "اما مشتری --"
  • 12:31 - 12:35
    "ذهن او را هرگز. من ممکن است به کمک شما ، می خواهند و به همین ترتیب ممکن است او.
  • 12:35 - 12:39
    در اینجا او می آید. بنشینید در آن مبل دسته دار ، پزشک ، و به
  • 12:39 - 12:40
    ما بهترین خود را به توجه دارد. "
  • 12:40 - 12:48
    گام آهسته و سنگین ، که به محض از پله ها شنیده بود و در گذرگاه ، متوقف شد
  • 12:48 - 12:52
    بلافاصله در خارج از درب. آن زمان بود که با صدای بلند و معتبر وجود دارد
  • 12:52 - 12:54
    شیر.
  • 12:54 - 12:58
    "بیا! گفت :" هولمز. مرد وارد شد که به سختی می توانست
  • 12:58 - 13:04
    کمتر از شش فوت شش اینچ در ارتفاع ، با قفسه سینه و اندام از هرکول.
  • 13:04 - 13:10
    لباس او سرشار از غنا که در انگلستان ، پس از عنوان شبیه نگاه
  • 13:10 - 13:12
    به طعم بد است.
  • 13:12 - 13:17
    باند سنگین از آستاراخان در سراسر آستین و جبهه او کاهش شد
  • 13:17 - 13:21
    چهاردکمه کت ، در حالی که عبا عمیق آبی که بیش از شانه خود انداخته بود
  • 13:21 - 13:24
    با شعله رنگ ابریشم و به صف شد
  • 13:24 - 13:30
    در گردن با یک سنجاق سینه که شامل بریل تک شعله ور اختصاص داد.
  • 13:30 - 13:35
    چکمه که در نیمه راه تا گوساله خود را تمدید و در تاپس با کمرنگ
  • 13:35 - 13:40
    غنی خز قهوه ای ، به اتمام برداشت از ناز و نعمت و وحشیانه که توسط پیشنهاد شد
  • 13:40 - 13:42
    ظاهر تمام خود را.
  • 13:42 - 13:48
    او یک کلاه گسترده brimmed در دست خود را به اجرا درآمد ، در حالی که او در سراسر قسمت بالای او به تن
  • 13:48 - 13:54
    صورت ، گسترش گذشته استخوان های گونه ، سیاه ماسک نقاب ، او مجبور شد که ظاهرا
  • 13:54 - 13:59
    تنظیم که لحظه ، دست خود را هنوز به آن مطرح شده به او وارد است.
  • 13:59 - 14:04
    از قسمت پایین چهره او به نظر می رسد که انسان از شخصیت قوی ، با
  • 14:04 - 14:09
    ضخامت ، حلق آویز لب ، و بلند ، چانه مستقیم مطرح قطعنامه تحت فشار قرار دادند.
  • 14:09 - 14:13
    طول از لجاجت.
  • 14:13 - 14:18
    "شما تا به حال توجه داشته باشید من؟" او را با یک صدای عمیق خشن و آلمان به شدت مشخص شده پرسید :
  • 14:18 - 14:22
    لهجه. "من به شما گفت که من تماس بگیرید."
  • 14:22 - 14:28
    او از یک تا دیگر از ما نگاه ، و اگر نامشخص که به آدرس.
  • 14:28 - 14:31
    هولمز گفت : "دعا گرفتن یک کرسی".
  • 14:31 - 14:36
    "این دوست و همکار من ، دکتر واتسون است ، که گاهی اوقات به اندازه کافی خوب است
  • 14:36 - 14:41
    به من کمک کند در موارد من. آنها به من افتخار را به آدرس؟ "
  • 14:41 - 14:47
    "شما ممکن است من به عنوان Kramm تعداد فون ، یک نجیب زاده بوهمی به آدرس.
  • 14:47 - 14:53
    من درک می کنم که این آقا ، دوست شما است ، یک مرد و شرافت و اسم و صلاحدید ،
  • 14:53 - 14:58
    که من ممکن است با یک موضوع از اهمیت افراطی ترین اعتماد.
  • 14:58 - 15:02
    اگر نه ، من مقدار باید با شما ارتباط برقرار تنهایی ترجیح می دهم. "
  • 15:02 - 15:08
    من گل رز برای رفتن ، اما هولمز من مچ دست گرفتار و تحت فشار قرار دادند من به صندلی من.
  • 15:08 - 15:12
    گفت : "این است که هر دو ، یا هیچ" او.
  • 15:12 - 15:16
    "شما ممکن است قبل از هر آقایی که شما ممکن است به من می گویند می گویند."
  • 15:16 - 15:18
    تعداد شانه های گسترده خود را.
  • 15:18 - 15:27
    "سپس من باید شروع ، گفت :" او ، "با اتصال هر دو شما به رازداری مطلق به مدت دو سال ؛
  • 15:27 - 15:32
    در پایان از آن زمان این موضوع هیچ اهمیت نمی تواند.
  • 15:32 - 15:37
    در حال حاضر از آن است که بیش از حد می گویند که آن را از وزن چنین است آن را ممکن است داشته
  • 15:37 - 15:44
    نفوذ بر اساس تاریخ اروپا است. "" قول می دهم ، گفت : "هولمز.
  • 15:44 - 15:46
    و I. "
  • 15:46 - 15:51
    شما از این ماسک را بهانه ای ، ادامه داد : "بازدید کننده عجیب و غریب ما است.
  • 15:51 - 15:56
    "فرد اوت که من استخدام بخواهد نماینده او می شود برای شما ناشناخته اند ، و من ممکن است
  • 15:56 - 16:02
    اعتراف در یک بار این عنوان که من فقط به نام خودم است نه دقیقا من
  • 16:02 - 16:07
    "من از آن آگاه بود ، گفت :" هولمز با خشگی.
  • 16:02 - 16:02
    را دارد. "
  • 16:07 - 16:14
    "شرایط از ظرافت بزرگ هستند ، و هر احتیاط به گرفته
  • 16:14 - 16:19
    فرو نشاند چه ممکن است رشد به یک رسوایی عظیم و به طور جدی مصالحه یکی از
  • 16:19 - 16:22
    حاکم خانواده از اروپا.
  • 16:22 - 16:28
    برای صحبت سادگی ، توجه به نقش خانه بزرگ Ormstein ، پادشاهان موروثی
  • 16:28 - 16:30
    بوهمیا. "
  • 16:30 - 16:35
    "من نیز آگاه است که ،" زمزمه هولمز ، حل و فصل خود را در او
  • 16:35 - 16:38
    مبل دسته دار و بسته شدن چشمان او.
  • 16:38 - 16:43
    بازدید کننده ما با برخی از شگفتی آشکار در شکل lounging سست ، از نگاه
  • 16:43 - 16:49
    مردی که بدون شک شده بود به عنوان reasoner صریح ترین و بیشتر به او را به تصویر کشیده
  • 16:49 - 16:51
    عامل انرژی در اروپا.
  • 16:51 - 16:58
    هولمز به آرامی بازگشایی چشم او و بی صبرانه در مشتری غول پیکر خود را نگاه.
  • 16:58 - 17:04
    "اگر اعلیحضرت که خود را پست کردن پرونده خود را به دولت ، اظهار داشت :" من باید
  • 17:04 - 17:06
    بهتر می توانند به شما توصیه می کنند. "
  • 17:06 - 17:11
    مرد از صندلی خود را پیمود ، و گام بالا و پایین اتاق در غیر قابل کنترل
  • 17:11 - 17:12
    بی قراری.
  • 17:12 - 17:17
    سپس ، با یک ژست یاس و نومیدی ، او ماسک را از چهره اش پاره و آن را پرتاب
  • 17:17 - 17:22
    بر زمین است. او گریه : "شما درست می گویید ،" ؛ "من پادشاه هستم.
  • 17:22 - 17:26
    چرا باید تلاش برای پنهان کردن آن؟ "
  • 17:26 - 17:28
    "چرا ، در واقع؟" زمزمه هولمز.
  • 17:28 - 17:34
    حضرت والا شما سخن گفته بود قبل از من آگاه بود که من در ویلهلم
  • 17:34 - 17:40
    Gottsreich Sigismond فون Ormstein ، دوک بزرگ Cassel - Felstein ، و ارثی
  • 17:40 - 17:41
    پادشاه بوهمیا. "
  • 17:41 - 17:48
    "اما شما می توانید درک ، گفت :« بازدید کننده عجیب و غریب ما ، نشسته یک بار دیگر و گذراندن
  • 17:48 - 17:54
    دست خود را بر پیشانی سفید بالا خود را ، "شما می توانید درک کنید که من به عادت نیست
  • 17:54 - 17:56
    انجام کسب و کار از جمله در شخص خود من.
  • 17:56 - 18:02
    با این وجود این موضوع تا ظریف بود که من می توانم آن را به عامل اعتماد کردن بدون قرار دادن
  • 18:02 - 18:07
    خودم را در قدرت خود. من نا شناس از پراگ برای
  • 18:07 - 18:09
    هدف از مشاوره شما. "
  • 18:09 - 18:15
    سپس دعا مشورت ، گفت : "هولمز ، بستن چشم خود را یک بار دیگر.
  • 18:15 - 18:21
    حقایق به طور خلاصه این : حدود پنج سال پیش ، در طی یک سفر طولانی به
  • 18:21 - 18:27
    ورشو ، من آشنایی از زن مخاطره طلب شناخته شده ، ایرنه آدلر.
  • 18:27 - 18:31
    نام بدون شک برای شما آشنا است. "
  • 18:31 - 18:37
    "لطفا به او نگاه کردن در صفحه اول ، پزشک ،" هولمز بدون باز کردن چشم او زمزمه.
  • 18:37 - 18:42
    برای سال های بسیاری ، او یک سیستم docketing تمام پاراگراف در مورد مردان را پذیرفته بودند و
  • 18:42 - 18:48
    چیز ، به طوری که آن را دشوار است به نام موضوع و یا یک شخص که در آن او می تواند
  • 18:48 - 18:51
    در یک بار ارائه اطالعات.
  • 18:51 - 18:55
    در این مورد من زندگینامه او را در بین عبری ساندویچ
  • 18:55 - 19:00
    خاخام و از فرمانده ستاد که رساله را بر اعماق دریا نوشته بود
  • 19:00 - 19:00
    ماهی.
  • 19:00 - 19:05
    "اجازه دهید به من مراجعه کنید! گفت :" هولمز. "HUM!
  • 19:05 - 19:12
    در نیوجرسی در سال 1858 متولد شده است. بم ترین صدای زنانه -- همهمه!
  • 19:12 - 19:15
    لا اسکالا ، زمزمه کردن!
  • 19:15 - 19:22
    PRIMA دانا امپریال اپرای ورشو -- بله! بازنشسته از صحنه اپرا -- در هکتار!
  • 19:22 - 19:26
    زندگی در لندن -- کاملا تا.
  • 19:26 - 19:32
    اعلیحضرت ، من درک می کنم ، با این فرد جوان گرفتار شد ، نوشت : او
  • 19:32 - 19:38
    برخی از به خطر انداختن نامه ها ، و در حال حاضر آرزومند گرفتن آن نامه را به عقب است. "
  • 19:38 - 19:39
    "دقیقا تا.
  • 19:39 - 19:43
    اما چگونه -- "" بود ازدواج مخفی؟ "
  • 19:43 - 19:47
    "هیچ کدام" "مقالات حقوقی یا گواهی؟"
  • 19:47 - 19:49
    "هیچ."
  • 19:49 - 19:53
    سپس موفق به دنبال اعلیحضرت. اگر این فرد جوان باید خود را تولید
  • 19:53 - 19:59
    نامه برای باجگیری یا مقاصد دیگر ، چگونه است که او را به اثبات اصالت خود را؟ "
  • 19:59 - 20:03
    "نوشتن وجود دارد."
  • 20:03 - 20:06
    "پیف پیف! جعل. "
  • 20:06 - 20:08
    "خصوصی من یادداشت مقاله است." "سرقت رفته است."
  • 20:08 - 20:12
    "مهر و موم خود من است."
  • 20:12 - 20:16
    "اقتباس شده است." "عکس من است."
  • 20:16 - 20:20
    "خریداری شد." "ما هم در این عکس است."
  • 20:20 - 20:21
    "اوه ، عزیز!
  • 20:21 - 20:25
    این خیلی بد است! اعلیحضرت در واقع متعهد کرده است
  • 20:25 - 20:32
    بی احتیاطی "" من از جا در رفته بود -- احمقانه است. "
  • 20:32 - 20:35
    "شما باید خودتان را به طور جدی به خطر بیافتد."
  • 20:35 - 20:38
    "من تنها ولیعهد و سپس. جوان بودم.
  • 20:38 - 20:43
    من اما در حال حاضر سی. "" باید بازیافت شود. "
  • 20:43 - 20:46
    "ما تلاش کرده اند و شکست خورده است."
  • 20:46 - 20:50
    حضرت والا شما باید پرداخت. باید آن را خریده است. "
  • 20:50 - 20:54
    "او نمی خواهد به فروش برساند." "به سرقت رفت ، پس از آن."
  • 20:54 - 20:57
    پنج تلاش ساخته شده است.
  • 20:57 - 21:00
    دو بار سارق در پرداخت من غارت خانه او است.
  • 21:00 - 21:04
    زمانی که ما منحرف توشه وقتی به او سفر.
  • 21:04 - 21:06
    دو بار waylaid او شده است.
  • 21:06 - 21:09
    هیچ نتیجه ای وجود داشته است. "" هیچ نشانه ای از آن؟ "
  • 21:09 - 21:15
    "مطلقا هیچ" هولمز خندید.
  • 21:15 - 21:17
    "این کاملا یک مشکل بسیار کمی است ، گفت که او.
  • 21:17 - 21:26
    "اما بسیار جدی به من ،" بازگشت پادشاه reproachfully.
  • 21:26 - 21:27
    "بسیار ، در واقع.
  • 21:27 - 21:31
    و چه به او پیشنهاد با عکس انجام دهید؟ "
  • 21:31 - 21:33
    "برای من خراب کردن." "اما چگونه؟"
  • 21:33 - 21:38
    "من به ازدواج هستم."
  • 21:38 - 21:44
    "بنابراین ، من شنیده ام." "کلوتیلد Lothman فون Saxe - Meningen ،
  • 21:44 - 21:49
    دختر دوم از پادشاه اسکاندیناوی. شما ممکن است اصول سفت و سخت او را می دانیم
  • 21:49 - 21:51
    خانواده است.
  • 21:51 - 21:57
    او خودش است روح از ظرافت است. سایه یک شک به رفتار من
  • 21:57 - 22:03
    آوردن این موضوع به پایان برسد. "" ایرنه آدلر؟ "
  • 22:03 - 22:04
    "تهدید به آنها عکس ارسال.
  • 22:04 - 22:09
    و او آن را انجام دهد. من می دانم که او آن را انجام دهم.
  • 22:09 - 22:13
    شما او را نمی دانند ، اما او به روح فولاد.
  • 22:13 - 22:17
    او دارای چهره زیبا ترین زنان ، و ذهن از مصمم ترین
  • 22:17 - 22:19
    مردان است.
  • 22:19 - 22:24
    به جای من باید با زن دیگری ازدواج می کنند ، هیچ طول که او نمی وجود دارد
  • 22:24 - 22:28
    --. هیچ "" شما مطمئن نیستید که او به آن فرستاده
  • 22:28 - 22:28
    رتبهدهی نشده است؟ "
  • 22:28 - 22:33
    "من مطمئن هستم." "و چرا؟"
  • 22:33 - 22:38
    "از آنجا که او گفته است که او آن را در همان روز ارسال نامزدی
  • 22:38 - 22:39
    علنا اعلام شده است.
  • 22:39 - 22:46
    که دوشنبه آینده خواهد شد. "" آه ، پس ما باید سه روز ، گفت : "
  • 22:46 - 22:48
    هولمز با حال خمیازه سخن گفتن.
  • 22:48 - 22:53
    "است که بسیار خوش شانس هستم ، همانگونه که یک یا دو مسائل مربوط به اهمیت را فقط نگاه کنید
  • 22:53 - 22:56
    در حال حاضر. اعلیحضرت خواهد شد ، البته ، در ماندن
  • 22:56 - 22:57
    لندن حال حاضر؟ "
  • 22:57 - 23:02
    "بدیهی است. شما به من در Langham تحت یافتن
  • 23:02 - 23:07
    نام تعداد فون Kramm. "" پس من باید به شما یک خط به شما اجازه قطره
  • 23:07 - 23:09
    بدانید که چگونه ما پیشرفت است. "
  • 23:09 - 23:14
    "دعا کنید این کار را. من باید همه اضطراب است. "
  • 23:14 - 23:19
    سپس ، به عنوان پول؟ "" شما باید اختیار تام است. "
  • 23:19 - 23:21
    «مطلقا؟"
  • 23:21 - 23:27
    "من به شما بگویم که من یکی از استان های ملکوت من که این را
  • 23:27 - 23:31
    عکس. "" و برای هزینه های حال حاضر؟ "
  • 23:31 - 23:35
    پادشاه کیف چرم بز کوهی سنگین از زیر عبا خود را گرفت و آن را در گذاشته
  • 23:35 - 23:39
    جدول. "سه صد پوند در طلا و
  • 23:39 - 23:42
    هفت صد در یادداشت ها ، "او گفت.
  • 23:42 - 23:47
    هولمز وصول بر یک ورق از کتاب های او توجه داشته باشید scribbled و آن را به او تحویل دادند.
  • 23:47 - 23:54
    "و آدرس مادموازل است؟" او پرسید. Briony الج ، خیابان ، خیابان مارپیچ
  • 23:54 - 23:57
    چوب جان. "
  • 23:57 - 24:02
    هولمز در زمان توجه داشته باشید از آن. "یک سوال دیگر ،" گفت که او.
  • 24:02 - 24:07
    "عکس کابینه؟" "آن بود."
  • 24:07 - 24:11
    "سپس ، خوب شب ، حضرت والا ، و من اعتماد است که ما به زودی باید برخی از خوب
  • 24:11 - 24:13
    اخبار برای شما.
  • 24:13 - 24:18
    خوب شب ، اما واتسون ، "او اضافه کرد ، به عنوان چرخ کالسکه سلطنتی نورد پایین
  • 24:18 - 24:20
    خیابان.
  • 24:20 - 24:24
    "اگر شما به اندازه کافی خوب به فردا بعد از ظهر تماس بگیرید در سه ساعت من باید
  • 24:24 - 24:27
    این موضوع کمی به بیش از با شما چت. "
  • 24:27 - 24:35
    II. در سه ساعت دقیقا من در بیکر بود
  • 24:35 - 24:38
    خیابان ، اما هولمز هنوز رتبهدهی نشده است برگردانده می شود.
  • 24:38 - 24:42
    زن مهمانخانه دار به من اطلاع داد که او را به خانه را ترک کرده بودند و در مدت کوتاهی پس از هشت ساعت در
  • 24:42 - 24:43
    صبح است.
  • 24:43 - 24:48
    من در کنار آتش نشست ، با این حال ، با قصد انتظار او ، با این حال زمانی
  • 24:48 - 24:49
    او ممکن است.
  • 24:49 - 24:54
    من در حال حاضر عمیقا علاقه مند در تحقیق خود ، برای ، هر چند آن را احاطه شد
  • 24:54 - 24:59
    هیچ یک از ویژگی های ترسناک و عجیب و غریب که با دو جنایات همراه شدند که من
  • 24:59 - 25:03
    قبلا ثبت شده است ، هنوز هم ، طبیعت
  • 25:03 - 25:08
    مورد و ایستگاه با شکوه مشتری خود را به آن شخصیت خاص خود را دارد.
  • 25:08 - 25:13
    در واقع ، جدا از ماهیت تحقیق که دوست من بود در دست ،
  • 25:13 - 25:20
    چیزی در درک استادانه خود را از وضعیت وجود دارد و مشتاق او ، نافذ
  • 25:20 - 25:22
    استدلال ، که آن را به یک لذت برای من
  • 25:22 - 25:27
    برای مطالعه سیستم کار خود را از ، و به دنبال سریع ، روش های ظریف که او
  • 25:27 - 25:31
    disentangled اسرار ترین نگشودنی
  • 25:31 - 25:36
    بنابراین عادت کرده بود به موفقیت های ثابت خود را که احتمال بسیار او
  • 25:36 - 25:40
    عدم به سر من وارد متوقف شده بود.
  • 25:40 - 25:45
    نزدیک بر چهار قبل از درب باز ، و مست ، به دنبال داماد ، بد
  • 25:45 - 25:51
    kempt و سمت مودار ، با چهره ملتهب و لباس های بی اعتبار مایه رسوایی ، راه می رفت به
  • 25:51 - 25:53
    اتاق.
  • 25:53 - 25:59
    عادت کرده اند که من به قدرت شگفت انگیز دوست من در استفاده از پنهان بود ، من تا به حال
  • 25:59 - 26:03
    نگاه سه بار قبل از من مطمئن بود که آن را در واقع او.
  • 26:03 - 26:07
    با سر اشاره او را به اتاق خواب از بین رفت ، از چه رو او در پنج دقیقه پشم ونخ راه راه ظهور
  • 26:07 - 26:11
    مناسب و قابل احترام ، به عنوان قدیمی است.
  • 26:11 - 26:15
    با قرار دادن دست خود را در جیب خود ، او از پاهای خود را در مقابل آتش کشیده
  • 26:15 - 26:18
    و از صمیم قلب خواهان برای چند دقیقه خندید.
  • 26:18 - 26:24
    "خب ، واقعا!" او گریه ، و پس از آن او خفه و دوباره خندید تا او
  • 26:24 - 26:29
    موظف به پشت دراز ، لنگی و درماندگی ، در صندلی.
  • 26:29 - 26:29
    "آنچه در آن است؟"
  • 26:29 - 26:35
    "این بسیار بیش از حد خنده دار است. من مطمئن هستم شما می توانید از چگونه می توانم حدس بزنید هرگز
  • 26:35 - 26:39
    استخدام صبح من ، و یا آنچه که من با انجام این کار به پایان رسید. "
  • 26:39 - 26:42
    "من نمی توانم تصور.
  • 26:42 - 26:47
    من فرض کنید که شما تماشای عادت شده اند ، و شاید خانه ، از خانم
  • 26:47 - 26:50
    ایرنه آدلر "" کاملا تا. اما عاقبت شد ، بلکه از
  • 26:50 - 26:52
    غیر معمولی باشد.
  • 26:52 - 26:56
    من به شما بگویم با این حال. من خانه را کمی پس از هشت ترک
  • 26:56 - 27:00
    ساعت صبح امروز در شخصیت به از داماد کار.
  • 27:00 - 27:05
    همدردی فوق العاده و فراماسونری در میان مردان اسبی وجود دارد.
  • 27:05 - 27:09
    یکی از آنها ، و به شما تمام است که به دانستن وجود دارد.
  • 27:09 - 27:11
    من به زودی در بر داشت الج Briony.
  • 27:11 - 27:16
    جواهر ویلا با باغ در پشت است ، اما از در جلو سمت راست تا ساخته شده است
  • 27:16 - 27:20
    جاده ، دو داستان است. Chubb قفل درب.
  • 27:20 - 27:26
    اتاق بزرگ نشسته در سمت راست ، به خوبی ، مبله با پنجره های طولانی تقریبا به
  • 27:26 - 27:32
    طبقه ، و کسانی که از اتصال دهنده های نامعقول پنجره انگلیسی که یک کودک می تواند باز است.
  • 27:32 - 27:36
    پشت هیچ چیز قابل توجهی وجود دارد ، ذخیره کنید که پنجره عبور می تواند رسید
  • 27:36 - 27:39
    از بالای خانه مربی.
  • 27:39 - 27:44
    من راه می رفت دور آن و بررسی آن را از نزدیک از هر نقطه از این دیدگاه ، اما بدون
  • 27:44 - 27:47
    با توجه به هر چیز دیگری مورد علاقه.
  • 27:47 - 27:52
    "من پس از آن lounged پایین خیابان و متوجه شد که من انتظار می رود که mews در وجود دارد
  • 27:52 - 27:56
    خط اجرا می شود که توسط یک دیوار باغ.
  • 27:56 - 28:01
    من ostlers لنت دست در مالش کردن اسب های خود ، و در ازای دریافت
  • 28:01 - 28:06
    مبلغ دو پنس ، یک لیوان نیمه و نیم ، دو پر از درهم و برهم ساختن توتون و تنباکو ، و به همان اندازه
  • 28:06 - 28:09
    اطلاعات من می تواند در مورد خانم میل
  • 28:09 - 28:14
    آدلر ، می گویند هیچ چیز از مردم دیگر نیم دوجین در محله در آنها بود
  • 28:14 - 28:21
    در شرح حال حداقل علاقه مند است ، اما که من برای گوش دادن به مجبور شد. "
  • 28:21 - 28:23
    و ایرنه آدلر؟ "
  • 28:23 - 28:27
    از او پرسیدم. "آه ، او تا به تبدیل همه سر مردان
  • 28:27 - 28:31
    مرگ در آن بخش است. او daintiest چیز زیر کلاه سر گذاشتن
  • 28:31 - 28:32
    بر روی این سیاره است.
  • 28:32 - 28:38
    بنابراین می گویند mews مارپیچ ، به یک مرد. او زندگی می کند بی سر و صدا ، آواز می خواند در کنسرت ،
  • 28:38 - 28:44
    درایو در پنج هر روز ، و بازده در هفت تیز برای شام.
  • 28:44 - 28:47
    به ندرت می رود در زمان های دیگر ، به جز زمانی که او آواز می خواند.
  • 28:47 - 28:51
    دارای تنها یک بازدید کننده مرد است ، اما از او یک معامله خوب است.
  • 28:51 - 28:56
    او تاریک است ، خوش تیپ ، و بی پروا ، خواستار هرگز کمتر از یک بار در روز ، و اغلب
  • 28:56 - 29:01
    دو بار. او Godfrey آقای نورتون ، از درون است
  • 29:01 - 29:03
    معبد.
  • 29:03 - 29:06
    مزایای استفاده از راننده تاکسی به عنوان یک محرم را مشاهده کنید.
  • 29:06 - 29:12
    آنها او را رانده بودند به خانه دوازده بار از شکل مارپیچ - mews ، و درباره او می دانستند.
  • 29:12 - 29:17
    وقتی که من تا به حال گوش به همه آنها تا به حال برای گفتن ، من شروع به راه رفتن بالا و پایین در نزدیکی
  • 29:17 - 29:22
    Briony الج یک بار دیگر ، و فکر می کنم بیش از طرح من از مبارزات انتخاباتی.
  • 29:22 - 29:28
    "این نورتون Godfrey آشکارا یک عامل مهم در این موضوع.
  • 29:28 - 29:31
    او یک وکیل بود. صدا شوم.
  • 29:31 - 29:37
    چه بود و رابطه بین آنها و آنچه را که جسم او از بازدیدکننده داشته است تکرار؟
  • 29:37 - 29:42
    او مشتری خود ، دوست خود او و یا معشوقه خود را؟
  • 29:42 - 29:47
    اگر سابق ، او احتمالا این عکس به حفظ او منتقل شده.
  • 29:47 - 29:50
    اگر دومی ، به احتمال زیاد کمتر بود.
  • 29:50 - 29:55
    در مورد مسئله به این سوال بستگی دارد که آیا من باید کار من در Briony ادامه
  • 29:55 - 29:59
    تسلیم کند ، و یا نوبه خود توجه من به اتاق های نجیب زاده در معبد.
  • 29:59 - 30:04
    این نکته ظریف بود ، و آن را زمینه پرسش من گسترده تر است.
  • 30:04 - 30:09
    من می ترسم که من تو را با این جزئیات با مته سوراخ ، اما من اجازه دهید کمی من را ببینید
  • 30:09 - 30:13
    مشکلات ، اگر شما برای درک این وضعیت است. "
  • 30:13 - 30:19
    "من شما پس از نزدیک ،" من پاسخ داده شد.
  • 30:19 - 30:24
    "من هنوز هم موازنه ماده در ذهن من که یک کابین درشکه دو چرخه سوار به Briony
  • 30:24 - 30:26
    الج بر خاست ، و نجیب زاده.
  • 30:26 - 30:33
    آشکارا مرد -- او یک مرد قابل ملاحظه ای خوش تیپ ، تیره ، دارای منقار کج و moustached بود
  • 30:33 - 30:35
    از آنها شنیده بود.
  • 30:35 - 30:40
    او به نظر می رسد در یک شتاب بزرگ است ، فریاد زد و به راننده تاکسی به صبر ، و گذشته خار
  • 30:40 - 30:45
    خدمتکار که درب را با هوا از یک مرد که به طور کامل در خانه بود افتتاح شد.
  • 30:45 - 30:49
    او در خانه حدود نیم ساعت بود و من می توانم به حد یک نگاه اجمالی بر او در گرفتن
  • 30:49 - 30:55
    پنجره ها از اتاق نشسته ، به قدم زدن تا و پایین ، صحبت با هیجان ، و با تکان دادن خود را
  • 30:55 - 30:56
    بازو دارد.
  • 30:56 - 31:01
    از او چیزی می تواند را ببینید. در حال حاضر او پدید آمده است ، به دنبال و حتی بیشتر
  • 31:01 - 31:04
    flurried تر از قبل.
  • 31:04 - 31:08
    همانطور که او موفق شد تا کابین ، یک ساعت طلا از جیب خود بیرون آورد و نگاه آن
  • 31:08 - 31:15
    صادقانه ، رانندگی مانند شیطان ، او فریاد زد ، 'اول به در گروس و Hankey
  • 31:15 - 31:19
    نایب السلطنه خیابان ، و پس از آن به کلیسای سنت مونیکا در جاده Edgeware.
  • 31:19 - 31:22
    نیمی گینه اگر شما این کار را در بیست دقیقه!
  • 31:22 - 31:27
    "دور آنها رفت ، و من فقط تعجب بود که آیا من باید انجام دهید به خوبی به آنها را دنبال
  • 31:27 - 31:33
    زمانی که تا خط کالسکه کروکی شسته و رفته کوچک ، درشکه چی را با کت او آمد فقط نیم
  • 31:33 - 31:36
    دکمههای ، و کراوات خود را در زیر گوش خود را ، در حالی که
  • 31:36 - 31:40
    تمام برچسب ها دسته اش چسبیده بودند از buckles.
  • 31:40 - 31:45
    کشیده نمی بود تا قبل از او از درب سالن به ضرب گلوله و به آن است.
  • 31:45 - 31:49
    من فقط یک نگاه اجمالی از او در حال حاضر گرفتار ، اما او یک زن دوست داشتنی بود ، با
  • 31:49 - 31:52
    صورت که یک مرد ممکن است برای مرد.
  • 31:52 - 31:57
    «کلیسای سنت مونیکا ، جان ، او گریه ،' و نیم مستقل اگر شما در رسیدن به
  • 31:57 - 32:01
    آن را در بیست دقیقه است. "این خیلی خوب بود کاملا از دست بدهند ، واتسون.
  • 32:01 - 32:06
    من فقط ایجاد توازن میان این بود که آیا من باید برای آن را اجرا کنید ، یا اینکه آیا من باید در پشت در جای بلند قرار دادن
  • 32:06 - 32:10
    کالسکه کروکی خود را هنگامی که یک تاکسی از طریق خیابان آمدند.
  • 32:10 - 32:14
    راننده دو بار در چنین کرایه نخ نما نگاه کرد ، اما من قبل از او می تواند شروع به پریدن کرد
  • 32:14 - 32:20
    'کلیسای سنت مونیکا ، گفت : من ، و نیم مستقل اگر آن را به شما برسد در بیست
  • 32:14 - 32:14
    شی.
  • 32:20 - 32:21
    دقیقه می باشد. '
  • 32:21 - 32:26
    این بیست و پنج دقیقه به دوازده بود ، و البته آن را به اندازه کافی روشن بود
  • 32:26 - 32:29
    باد. "راننده تاکسی من سوار سریع.
  • 32:29 - 32:34
    من فکر نمی کنم من همیشه سوار سریعتر ، اما دیگران وجود دارد قبل از ما بودند.
  • 32:34 - 32:38
    تاکسی و کالسکه کروکی خود را با اسب بخار در مقابل درب بودند وقتی که من
  • 32:38 - 32:39
    وارد شده اند.
  • 32:39 - 32:45
    من پرداخت می شود مرد و عجولانه به کلیسا. یک روح وجود دارد صرفه جویی در این دو وجود دارد
  • 32:45 - 32:50
    که من و به دنبال یک روحانی surpliced ، که به نظر می رسید به expostulating
  • 32:50 - 32:51
    با آنها.
  • 32:51 - 32:55
    آنها ، همه ایستاده سه در یک گره در مقابل محراب بودند.
  • 32:55 - 33:00
    lounged راهرو جانبی مانند هر ادم بیکاره و مهمل دیگری است که به یک کلیسا کاهش یافته است.
  • 33:00 - 33:06
    ناگهان در کمال تعجب من ، سه محراب با آن روبرو گرد به من ، و Godfrey نورتون
  • 33:06 - 33:09
    آمد در حال اجرا به عنوان سخت که او می تواند به سمت من.
  • 33:09 - 33:11
    "" خدا را شکر ، او گریه کرد.
  • 33:11 - 33:13
    'شما انجام دهید. بیا!
  • 33:13 - 33:16
    بیا! '" 'سپس چه؟'
  • 33:16 - 33:17
    از او پرسیدم.
  • 33:17 - 33:22
    "بیا این مرد ، می آیند ، تنها سه دقیقه ، یا آن را قانونی نخواهد بود."
  • 33:22 - 33:27
    "من نیمه کشیده تا محراب ، و قبل از من می دانستم که من خودم را در بر داشت
  • 33:27 - 33:32
    منمن کردن پاسخ های که در گوش من زمزمه می شد ، و vouching برای چیزهایی که من
  • 33:32 - 33:35
    می دانست هیچ چیز ، و به طور کلی کمک به
  • 33:35 - 33:41
    امن بستن ایرنه آدلر ، دختر ترشیده ، Godfrey نورتون ، لیسانس.
  • 33:41 - 33:46
    این همه در یک لحظه انجام شد و نجیب زاده سپاسگزار من در یکی وجود دارد
  • 33:46 - 33:52
    جانبی و بانوی از سوی دیگر ، در حالی که روحانی بر من در مقابل مخابره شد.
  • 33:52 - 33:58
    این موضع مضحک که من همیشه خودم را در زندگی من یافت شد ، و
  • 33:58 - 34:02
    این فکر از آن که شروع به خندیدن فقط در حال حاضر بود.
  • 34:02 - 34:07
    به نظر می رسد که برخی از غیر رسمی در مورد مجوز خود وجود داشته است ، که
  • 34:07 - 34:12
    روحانی کاملا آنها را بدون شاهد برخی از مرتب کردن بر اساس ازدواج خودداری کرد ، و من
  • 34:12 - 34:15
    ظاهر خوش شانس را نجات داد داماد از
  • 34:15 - 34:19
    نیاز به سالی را به خیابان ها در جستجوی بهترین مرد.
  • 34:19 - 34:24
    عروس به من داد مستقل است ، و منظور من آن را در من دیده بان زنجیره پوشیدن در حافظه
  • 34:24 - 34:25
    به مناسبت. "
  • 34:25 - 34:32
    "این به نوبه خود بسیار غیر منتظره امور است ، گفت :" من "و بعد چه؟"
  • 34:32 - 34:36
    "خوب ، متوجه شدم برنامه من را بسیار جدی تهدید.
  • 34:36 - 34:40
    این نگاه اگر به عنوان این جفت ارز ممکن است خروج فوری را ، و تا ضرورت
  • 34:40 - 34:43
    اقدامات بسیار سریع و پر انرژی در بخش من است.
  • 34:43 - 34:49
    در درب کلیسا ، با این حال ، آنها از هم جدا ، او رانندگی به معبد ،
  • 34:49 - 34:55
    و او را به خانه خود را. "من باید رانندگی در پارک در پنج عنوان
  • 34:55 - 34:57
    معمول ، به او گفت : او را ترک.
  • 34:57 - 35:01
    من شنیده ام نه بیشتر. آنها در جهات مختلف راند ،
  • 35:01 - 35:04
    و من رفتم به مقدمات آن را فراهم خود من. "
  • 35:04 - 35:06
    "از کدام هستند؟"
  • 35:06 - 35:11
    "بعضی از گوشت گاو سرد و یک لیوان آبجو ،" او پاسخ داد ، زنگ زنگ.
  • 35:11 - 35:16
    "من بیش از حد شلوغ شده اند به غذا فکر می کنم ، و من به احتمال زیاد به busier هنوز هم این
  • 35:16 - 35:17
    شب.
  • 35:17 - 35:21
    به هر حال ، پزشک ، من باید همکاری خود. می خواهم "
  • 35:21 - 35:26
    "من باید خوشحال هستم." "شما فکر نمی قانون شکنی؟"
  • 35:26 - 35:28
    "نه در حداقل است.
  • 35:28 - 35:34
    "و نه در حال اجرا شانس بازداشت؟" "در یک علت خوب نیست."
  • 35:34 - 35:39
    "اوه ، علت بسیار عالی است!" "سپس من مرد شما هستم."
  • 35:39 - 35:42
    "من مطمئن بود که من ممکن است بر شما تکیه می کنند."
  • 35:42 - 35:48
    "اما آنچه در آن است که میخواهید؟" "هنگامی که خانم ترنر سینی در من آورده
  • 35:48 - 35:49
    آن را به شما روشن خواهد ساخت.
  • 35:49 - 35:56
    در حال حاضر ، "او گفت : او hungrily کرایه ساده که زن مهمانخانه دار ما ارائه به حال تبدیل شده ،
  • 35:56 - 35:59
    "من باید آن را در حالی که من غذا خوردن مورد بحث ، برای من زمان زیادی نیست.
  • 35:59 - 36:01
    نزدیک به پنج در حال حاضر.
  • 36:01 - 36:06
    در دو ساعت ما باید در صحنه عمل باشد.
  • 36:06 - 36:11
    دوشیزه ایرنه ، یا خانم ، و نه ، برمی گردد از هارد خود را در هفت است.
  • 36:11 - 36:14
    ما باید در الج Briony به او دیدار خواهد کرد. "
  • 36:14 - 36:19
    "و بعد چه؟" "شما باید که به من واگذار.
  • 36:19 - 36:23
    من در حال حاضر مرتب شده چه است به رخ می دهند. است تنها یک نقطه که در آن من باید وجود دارد
  • 36:23 - 36:24
    اصرار می ورزند.
  • 36:24 - 36:29
    و شما نباید در آن دخالت کرده ، هر چه ممکن است. شما را در درک؟ "
  • 36:29 - 36:34
    "من صبح تا خنثی می شود؟" "برای انجام هر چه چیزی است.
  • 36:34 - 36:38
    احتمالا وجود خواهد داشت برخی از ناخوشایندی کوچک است.
  • 36:38 - 36:42
    آیا عضویت در آن نیست. در حال وارد شدن به منتقل پایان
  • 36:42 - 36:43
    خانه.
  • 36:43 - 36:47
    چهار یا پنج دقیقه بعد از پنجره اتاق نشسته باز خواهد شد.
  • 36:47 - 36:51
    شما به ایستگاه خودتان را به آن پنجره باز نزدیک است. "
  • 36:51 - 36:53
    "بله".
  • 36:53 - 36:57
    "شما به من تماشا کنید ، برای من قابل دیدن خواهد بود به شما."
  • 36:57 - 36:58
    "بله".
  • 36:58 - 37:03
    و وقتی که دست من را بالا ببرد -- SO -- شما به داخل اتاق پرتاب آنچه شما را به
  • 37:03 - 37:08
    پرتاب ، و خواهد شد ، در همان زمان ، بالا بردن فریاد آتش است.
  • 37:08 - 37:09
    شما کاملا به من؟ به دنبال "
  • 37:09 - 37:15
    او گفت : "به طور کامل است." "این است که هیچ چیز بسیار نیرومند"
  • 37:15 - 37:18
    مصرف طولانی سیگار برگ به شکل رول از جیب خود.
  • 37:18 - 37:23
    عادی لوله کش دود موشک ، مجهز به یک کلاه نقاب دار در دو انتهای این است که آن را
  • 37:23 - 37:28
    خود روشنایی. وظیفه شما این است که محدود شده است.
  • 37:28 - 37:33
    وقتی که فریاد خود را از آتش سوزی را افزایش آن خواهد شد تا کاملا تعدادی از مردم گرفته شده است.
  • 37:33 - 37:38
    بعد از آن شما ممکن است به پایان خیابان راه رفتن ، و من شما را در ده دقیقه دوباره پیوستن.
  • 37:38 - 37:39
    من امیدوارم که من خودم را روشن ساخته اند؟ "
  • 37:39 - 37:48
    "من بی طرف باقی بماند ، به نزدیک پنجره ، به شما تماشا ، و در سیگنال به
  • 37:48 - 37:54
    در پرتاب این شی پس از آن فریاد از آتش به منظور بالا بردن ، و به شما صبر در گوشه ای از
  • 37:54 - 37:55
    خیابان. "
  • 37:55 - 38:00
    "دقیقا." "سپس شما به طور کامل ممکن است بر روی من تکیه می کنند."
  • 38:00 - 38:04
    "این هم بسیار خوب است است. من فکر می کنم ، شاید ، آن را تقریبا زمان که من
  • 38:04 - 38:08
    آماده شدن برای نقش جدید به بازی. "
  • 38:08 - 38:13
    او را به اتاق خواب او ناپدید شد و در عرض چند دقیقه در شخصیت بازگشت
  • 38:13 - 38:18
    از یک روحانی مخالف کلیسای رسمی مهربان و ساده فکر.
  • 38:18 - 38:25
    گسترده او کلاه سیاه و سفید ، شلوار باد کرده اش ، و کراوات سفید او ، لبخند دلسوز او ، و
  • 38:25 - 38:30
    نگاه کلی مشابه و کنجکاوی خیرخواه بودند مانند آقای جان خرگوش به تنهایی
  • 38:30 - 38:32
    می توانست مساوی است.
  • 38:32 - 38:36
    نه تنها که هولمز تغییر صحنه و لباس او.
  • 38:36 - 38:41
    بیان او ، شیوه ای او ، روح او به نظر می رسید با هر قسمت تازه است که متفاوت باشد
  • 38:41 - 38:42
    او به عهده گرفت.
  • 38:42 - 38:48
    مرحله یک بازیگر خوب را از دست داد ، حتی به عنوان علم reasoner حاد را از دست داد ، زمانی که او
  • 38:48 - 38:50
    متخصص در جرم و جنایت تبدیل شد.
  • 38:50 - 38:57
    ساعت یک ربع گذشته شش بود زمانی که ما بیکر استریت را ترک ، و آن را هنوز هم می خواستم ده
  • 38:57 - 39:00
    دقیقه به یک ساعت یک زمانی که ما خودمان را در خیابان مارپیچ در بر داشت.
  • 39:00 - 39:06
    اینکه قبلا در هوای گرگ و میش ، و لامپ روشن به عنوان گام بالا و پایین
  • 39:06 - 39:11
    در مقابل الج Briony ، در انتظار برای آمدن از سرنشینان آن است.
  • 39:11 - 39:15
    خانه شد و تنها مثل من آن را از موجز شرلوک هولمز 'تصویر بود
  • 39:15 - 39:21
    توضیحات ، اما همان محل به نظر می رسد کمتر خصوصی از من انتظار می رود.
  • 39:21 - 39:27
    در مقابل ، برای یک خیابان کوچک در یک محله آرام ، آن را قابل ملاحظه
  • 39:27 - 39:28
    متحرک.
  • 39:28 - 39:32
    گروهی از مردان shabbily لباس سیگار کشیدن و خندیدن را در گوشه ای ، وجود دارد
  • 39:32 - 39:37
    قیچی و چرخ با چرخ خود ، دو گارد که معاشقه با پرستار شد
  • 39:37 - 39:40
    دختر و چند مرد خوب لباس پوشیدن جوان
  • 39:40 - 39:44
    بودند که lounging بالا و پایین با سیگار برگ در دهان خود.
  • 39:44 - 39:49
    ، اظهار داشت : "ببینید" هولمز ، که ما پس وپیش در جلوی خانه ء ، "این
  • 39:49 - 39:54
    ازدواج و نه ساده امور. عکس دو لبه می شود
  • 39:54 - 39:56
    سلاح در حال حاضر.
  • 39:56 - 40:02
    شانس هستند که او را به عنوان مخالف به آن توسط آقای Godfrey نورتون دیده می شود ، به عنوان
  • 40:02 - 40:06
    مشتری ما به آینده خود به چشم از شاهزاده خانم او است.
  • 40:06 - 40:10
    در حال حاضر سوال این است ، که در آن ما برای پیدا کردن عکس؟ "
  • 40:10 - 40:16
    "از کجا ، در واقع" "این است بعید است که او آن را حمل
  • 40:16 - 40:17
    در مورد با او.
  • 40:17 - 40:22
    اندازه کابینه است. بیش از حد بزرگ برای پنهان کاری آسان مورد
  • 40:22 - 40:26
    لباس زن. او می داند که پادشاه قادر است
  • 40:26 - 40:28
    داشتن waylaid او و جستجو است.
  • 40:28 - 40:31
    دو تلاش مرتب سازی بر اساس در حال حاضر ساخته شده است.
  • 40:31 - 40:36
    ما ممکن است آن را ، گرفتن آن به بعد ، که او آن را حمل نمی باره با او. "
  • 40:36 - 40:38
    "، پس از آن؟"
  • 40:38 - 40:43
    "بانکدار اش و یا وکیل او. این است که احتمال دو وجود دارد.
  • 40:43 - 40:49
    اما من تمایل به فکر می کنم نه. زنان به طور طبیعی پنهانی هستند ، و آنها
  • 40:49 - 40:52
    خواهم ترشح خود خود را به انجام.
  • 40:52 - 40:57
    چرا باید آن را از او دست به هر کس دیگری؟ او می تواند سرپرستی خود او ، اعتماد ، اما
  • 40:57 - 41:01
    او نمی تواند بگوید چه نفوذ سیاسی یا غیر مستقیم ممکن است به ارمغان آورده
  • 41:01 - 41:03
    خرس بر مرد کسب و کار.
  • 41:03 - 41:09
    علاوه بر این ، به یاد داشته باشید که او به استفاده از آن را در عرض چند روز حل و فصل بود.
  • 41:09 - 41:12
    باید که در آن او می تواند دست خود را بر آن فراهم است.
  • 41:12 - 41:15
    باید در خانه خود او باشد. "
  • 41:15 - 41:19
    "اما آن را تا دو برابر شده است burgled." "اه!
  • 41:19 - 41:24
    آنها نمیدانستند چگونه به نگاه است. "" اما چگونه به شما نگاه خواهد کرد؟ "
  • 41:24 - 41:26
    "من نمی خواهد نگاه کنید."
  • 41:26 - 41:30
    سپس چه؟ "" من او را به من نشان می دهد. "
  • 41:30 - 41:37
    "اما او را رد کنند." "او نمی قادر خواهد بود تا.
  • 41:37 - 41:39
    اما من شنیدن سر و صدا از چرخ.
  • 41:39 - 41:45
    این کالسکه او است. در حال حاضر انجام سفارشات من به این نامه است. "
  • 41:45 - 41:49
    همانطور که او صحبت کرد سوسو زدن چراغ های جانبی از کالسکه آمد دور منحنی
  • 41:49 - 41:51
    خیابان.
  • 41:51 - 41:56
    کالسکه کروکی هوشمند کمی که rattled تا درب الج Briony شد.
  • 41:56 - 42:01
    همانطور که کشیده ، یکی از مردان loafing در گوشه نقش برآب به جلو برای باز کردن درب
  • 42:01 - 42:06
    به این امید از درآمد مس است ، اما دور توسط یکی دیگر از ادم عاطل و باطل ، که تا به حال elbowed شد
  • 42:06 - 42:08
    با همین قصد عجله.
  • 42:08 - 42:13
    نزاع شدید آغاز شد ، که توسط دو گارد ، که در زمان افزایش یافته بود
  • 42:13 - 42:19
    کناره های با یکی از loungers ، و قیچی و چرخ بود که به همان اندازه گرم بر
  • 42:19 - 42:20
    از طرف دیگر.
  • 42:20 - 42:25
    ضربه زده شد و در یک لحظه بانوی که از حمل او پا بود ،
  • 42:25 - 42:31
    مرکز یک گره کوچک از مردان برافروخته و مبارزه ، که به وحشیانه زده در بود
  • 42:31 - 42:34
    یکدیگر را با مشت و چماق خود را.
  • 42:34 - 42:40
    هولمز به جمعیت برای حفاظت از خانم نقش برآب ، اما فقط به عنوان او رسید او به یک
  • 42:40 - 42:44
    گریه و کاهش یافته است به زمین ، با خون در حال اجرا آزادانه پایین صورتش.
  • 42:44 - 42:49
    در سقوط او گارد به پاشنه های خود را در یک جهت و loungers در زمان
  • 42:49 - 42:53
    از سوی دیگر ، در حالی که تعدادی از مردم بهتر لباس پوشیدن ، که دست بیقه شدن با را بدون تماشا بود
  • 42:53 - 43:00
    شرکت در آن است ، شلوغ برای کمک به خانم و شرکت را به مرد زخمی شده است.
  • 43:00 - 43:07
    ایرنه آدلر ، که من هنوز هم او تماس بگیرید ، عجولانه تا به حال مراحل ، اما او در ایستاده بود
  • 43:07 - 43:12
    بالا با چهره عالی اش در برابر چراغ سالن مشخص شده ، به دنبال بازگشت به
  • 43:12 - 43:14
    خیابان.
  • 43:14 - 43:18
    "نجیب زاده فقیر بسیار صدمه دیده است؟" او پرسید.
  • 43:18 - 43:24
    "او مرده است ،" صدای گریه چند. : : "نه ، نه ، زندگی در او وجود دارد!" فریاد زد :
  • 43:24 - 43:25
    دیگری.
  • 43:25 - 43:28
    "اما او خواهید بود رفته قبل از اینکه شما می توانید او را به بیمارستان مراجعه کنید."
  • 43:28 - 43:34
    "هم میهنان شجاع He'sa ، گفت :" یک زن است. "آنها را به حال کیف خانم و
  • 43:34 - 43:37
    تماشا کنید اگر آن را برای او شده بود.
  • 43:37 - 43:43
    آنها در یک باند ، و یکی از خشن بودند ، بیش از حد. آه ، او تنفس در حال حاضر است. "
  • 43:43 - 43:47
    "او نمی تواند از دروغ در خیابان. مه ما او را در marm؟ "
  • 43:47 - 43:49
    "مسلما.
  • 43:49 - 43:53
    او را به داخل اتاق نشسته. مبل راحتی وجود دارد.
  • 43:53 - 43:54
    به این ترتیب ، لطفا! "
  • 43:54 - 44:00
    به آرامی و رسما او را به الج Briony متحمل شده بود و در اصل گذاشته
  • 44:00 - 44:05
    اتاق ، در حالی که من هنوز مجموعه مقالات از پست من پنجره مشاهده است.
  • 44:05 - 44:10
    لامپ روشن شده بود ، اما پرده ها کشیده نشده بود ، به طوری که من می توانم هلمز را ببینید
  • 44:10 - 44:11
    او بر نیمکت دراز.
  • 44:11 - 44:17
    من نمی دانم که آیا او با ندامت در آن لحظه برای بخشی به تصرف او
  • 44:17 - 44:22
    بازی بود ، اما من می دانم که من احساس هرگز از صمیم قلب خواهان از خودم شرمنده در زندگی من
  • 44:22 - 44:24
    از زمانی که من تو را دیدم از مخلوق زیبا
  • 44:24 - 44:30
    علیه آنان به توطئه ، و یا به لطف و مهربانی که با آن وی بر منتظر
  • 44:30 - 44:32
    مرد مجروح شدند.
  • 44:32 - 44:37
    و در عین حال این امر می تواند blackest خیانت به هولمز را به منظور جلب در حال حاضر از بخش
  • 44:37 - 44:42
    که او به من intrusted بود. من سخت قلب من ، و در زمان دود
  • 44:42 - 44:45
    راکت را از تحت اولستر من.
  • 44:45 - 44:49
    پس از همه ، من فکر کردم ، ما او را مجروح.
  • 44:49 - 44:52
    ما هستند ، اما به او جلوگیری از زخمی شدن یکی دیگر از.
  • 44:52 - 44:57
    هولمز تا بر نیمکت نشسته بودند و من تو را دیدم او را حرکت مانند مردی است که نیاز به
  • 44:57 - 45:01
    هوا می باشد. خدمتکار با عجله در سراسر انداخت باز
  • 45:01 - 45:01
    پنجره.
  • 45:01 - 45:07
    در همین لحظه من تو را دیدم دست خود را بالا بردن او و در سیگنال من پرتاب موشک
  • 45:07 - 45:10
    به اتاق با فریاد «آتش!"
  • 45:10 - 45:15
    کلمه زودتر از دهان من از کل جمعیت تماشاچی بود ، به خوبی لباس
  • 45:15 - 45:21
    و بیمار -- آقایان ، ostlers ، و بنده خدمتکار -- در یک جیغ زدن کلی پیوست
  • 45:21 - 45:23
    "آتش!"
  • 45:23 - 45:27
    ابرهایی ضخیم از دود فر را از طریق اتاق و خارج در پنجره باز.
  • 45:27 - 45:32
    من گرفتار گوشه ای از چهره عجله ، و لحظه ای بعد صدای هولمز از
  • 45:32 - 45:37
    درون اطمینان آنها را که آن را یک هشدار اشتباه بود.
  • 45:37 - 45:41
    لغزش از طریق جمعیت فریاد من راه من به گوشه ای از خیابان ، و در
  • 45:41 - 45:47
    ده دقیقه بود برای پیدا کردن بازوی دوست من در معدن ، خشنود و گرفتن و دور از
  • 45:47 - 45:48
    صحنه داد و بیداد.
  • 45:48 - 45:53
    او سریع راه می رفت و در سکوت برای برخی از چند دقیقه تا زمانی که ما تبدیل شده بود یکی از
  • 45:53 - 45:58
    خیابان آرام که به سمت جاده Edgeware منجر.
  • 45:58 - 46:01
    "شما آن را بسیار ظریفانه ، پزشک" وی بیان کرد.
  • 46:01 - 46:06
    "هیچ کس نمی تواند بهانه ای شده اند بهتر است. این همه حق است. "
  • 46:06 - 46:08
    "شما از این عکس؟"
  • 46:08 - 46:13
    "من می دانم که در آن است." "و چگونه به شما را پیدا بود؟"
  • 46:13 - 46:18
    "او به من نشان داد ، به عنوان من به شما گفت او را." "من هنوز در تاریکی است."
  • 46:18 - 46:24
    "من نمی خواهید یک رمز و راز را ،" گفت که او ، خنده.
  • 46:24 - 46:28
    این موضوع کاملا ساده است. شما ، البته ، دیدم که هر کس در
  • 46:28 - 46:30
    خیابان همدست بود.
  • 46:30 - 46:34
    همه آنها برای شب مشغول بودند. "" من حدس زده به همان اندازه است. "
  • 46:34 - 46:39
    "سپس ، هنگامی که سطر شروع شد ، من کمی رنگ قرمز مرطوب در کف من بود
  • 46:39 - 46:40
    دست.
  • 46:40 - 46:45
    من با عجله به جلو ، به زمین افتاد ، کف دست من به صورت من ، و رقت بار شد
  • 46:45 - 46:48
    منظره. این ترفند قدیمی شده است. "
  • 46:48 - 46:51
    "که من می توانم درک عمق است."
  • 46:51 - 46:55
    "سپس آنها به من انجام شوید. او به من وارد موظف شده بود
  • 46:55 - 47:00
    چه چیز دیگری می تواند او انجام دهید؟ و به اتاق خود نشسته ، که بود
  • 47:00 - 47:02
    بسیار اتاق که من مشکوک.
  • 47:02 - 47:06
    بین آن و اتاق خواب او دراز است ، و من تا ببینید که کدام تعیین شد.
  • 47:06 - 47:12
    آنها به من بر روی نیمکت گذاشته ، من برای هوا motioned ، آنها مجبور شدند برای باز کردن
  • 47:12 - 47:15
    پنجره ، و شما تا به حال شانس خود را. "
  • 47:15 - 47:19
    "چگونه است که برای کمک تو چگونه بود؟" "این همه مهم بود.
  • 47:19 - 47:25
    هنگامی که یک زن فکر می کند که خانه او در آتش است ، غریزه خود را در یک بار به عجله به
  • 47:25 - 47:27
    چیزی که او ارزش ترین می باشد.
  • 47:27 - 47:33
    این ضربه کاملا مسحور کننده است ، و من بیش از مزیت یک بار گرفته شده از
  • 47:33 - 47:33
    آن.
  • 47:33 - 47:39
    در مورد رسوایی جایگزینی Darlington آن استفاده به من بود ، و همچنین در
  • 47:39 - 47:44
    کسب و کار قلعه Arnsworth. زن ازدواج کاغذ برداشته در نوزاد خود.
  • 47:44 - 47:46
    یکی از مجرد جعبه جواهر برای او می رسد.
  • 47:46 - 47:52
    در حال حاضر آن را برای من روشن است که بانوی ما از به روز به حال هیچ چیز در خانه گرانبها
  • 47:52 - 47:57
    او را به بیش از آنچه که ما در تلاش هستند. او با عجله آن را امن.
  • 47:57 - 48:00
    زنگ آتش ستودنی انجام شد.
  • 48:00 - 48:04
    دود و فریاد بودند به اندازه کافی به لرزش اعصاب شده است از فولاد.
  • 48:04 - 48:07
    او در پاسخ به زیبایی.
  • 48:07 - 48:11
    عکس در یک زنگ تفریح در پشت پانل کشویی در بالای سمت راست زنگ
  • 48:11 - 48:15
    بکشید. او در آنجا در یک لحظه بود ، و من گرفتار
  • 48:15 - 48:18
    گوشه ای از آن که او آن را نیمه کشید بیرون.
  • 48:18 - 48:23
    وقتی که من گریه که آن را بروز هشدار های اشتباه بود ، او آن را جایگزین نگاه راکت ،
  • 48:23 - 48:27
    عجله از اتاق ، و من او را ندیده.
  • 48:27 - 48:32
    من گل رز ، بهانه من ، فرار از خانه.
  • 48:32 - 48:36
    من تردید که آیا به تلاش این عکس به تامین امنیت در یک بار ، اما درشکه چی
  • 48:36 - 48:42
    در آمده بودند ، و او به من تماشای محدود به نظر می رسید آن را امن تر به صبر است.
  • 48:42 - 48:46
    کمی بیش از حد عجله ممکن است همه را خراب "
  • 48:46 - 48:49
    و در حال حاضر؟ "پرسیدم.
  • 48:49 - 48:54
    "تلاش ما این است که عملا به پایان رسید. من باید با پادشاه به - فردا تماس بگیرید ، و
  • 48:54 - 48:57
    با شما ، اگر شما مراقبت با ما آمده است.
  • 48:57 - 49:01
    ما را به اتاق نشسته به صبر برای بانوی نشان داده شده است ، اما محتمل است که
  • 49:01 - 49:06
    هنگامی که او می آید در آنصورت ممکن است وضعیت او را نه ما و نه عکس.
  • 49:06 - 49:12
    این ممکن است رضایت اعلیحضرت آن را با دست خود خود را بازیابند. "
  • 49:12 - 49:16
    "و هنگامی که به شما تماس بگیرید؟" "هشت صبح.
  • 49:16 - 49:20
    او نمی خواهد ، به طوری که ما باید یک زمینه روشن را داشته باشند.
  • 49:20 - 49:25
    علاوه بر این ، ما باید سریع ، برای این ازدواج ممکن است به معنای یک تغییر کامل در او
  • 49:25 - 49:26
    زندگی و عادات خود برسانند.
  • 49:26 - 49:32
    من باید به پادشاه بدون تاخیر سیم "ما بیکر خیابان رسیده بود و متوقف بود
  • 49:32 - 49:35
    درب. او در جستجوی جیب خود را برای کلیدی
  • 49:35 - 49:38
    هنگام عبور کسی گفت :
  • 49:38 - 49:43
    "خوب شب ، آقای شرلوک هلمز" چند نفر در پیاده رو وجود دارد
  • 49:43 - 49:48
    در آن زمان ، اما تبریک به نظر می رسد از یک جوان باریک در اولستر که تا به حال آمده
  • 49:48 - 49:49
    عجولانه توسط.
  • 49:49 - 49:55
    گفت هولمز : : "شنیده ام که صدای قبل از" ، خیره به پایین خیابان dimly روشن.
  • 49:55 - 50:02
    "در حال حاضر ، من تعجب می کنم که عفریت که می توانست."
  • 50:02 - 50:05
    III. من در خیابان بیکر خواب آن شب ، و ما
  • 50:05 - 50:11
    بر نان برشته و قهوه در صبح هنگامی که پادشاه بوهمیا عجله مشغول
  • 50:11 - 50:12
    به داخل اتاق.
  • 50:12 - 50:17
    "شما واقعا آن را کردم!" او ، فریاد می بتواند شرلوک هلمز یا شانه
  • 50:17 - 50:21
    و مشتاقانه به دنبال به چهره اش. "نشده است."
  • 50:21 - 50:23
    "اما شما امیدوار است؟"
  • 50:23 - 50:26
    "من امید است." و سپس ، می آیند.
  • 50:26 - 50:31
    من تمام بی صبری به رفته شود. "" ما باید کابین داشته باشند. "
  • 50:31 - 50:33
    "نه ، کالسکه من منتظر این است."
  • 50:33 - 50:39
    سپس که مهم است. ساده : "ما از تبار و شروع کردن یک بار دیگر برای
  • 50:39 - 50:45
    Briony الج. ایرنه آدلر ازدواج کرده است ، اظهار داشت : "هولمز.
  • 50:45 - 50:46
    "متاهل!
  • 50:46 - 50:49
    چه موقع؟ "" دیروز است. "
  • 50:49 - 50:54
    "اما به چه کسی؟" "برای یک وکیل انگلیسی به نام نورتون."
  • 50:54 - 50:55
    "اما او می تواند او را دوست ندارد."
  • 50:55 - 51:02
    "من به امید که او هستم." "و به همین دلیل به امید؟"
  • 51:02 - 51:07
    "از آنجا که این امر می یدکی اعلیحضرت همه ترس از دلخوری در آینده است.
  • 51:07 - 51:11
    اگر خانم شوهرش را دوست دارد ، او اعلیحضرت عشق نیست.
  • 51:11 - 51:16
    اگر او اعلیحضرت را دوست ندارد ، هیچ دلیلی وجود ندارد که چرا او باید با تداخل وجود دارد
  • 51:16 - 51:18
    طرح اعلیحضرت شما. "
  • 51:18 - 51:20
    وی می افزاید : "درست است. و در عین حال -- خوب!
  • 51:20 - 51:27
    من آرزو می کنم او از ایستگاه خود من شده بود! ملکه او را ساخته اند! "
  • 51:27 - 51:32
    او را به سکوت مودی ، که شکسته نمی عود تا زمانی که ما در شکل مارپیچ کشید
  • 51:32 - 51:35
    خیابان. درب Briony الج ، باز ، و
  • 51:35 - 51:38
    زن مسن بر مراحل ایستادند.
  • 51:38 - 51:43
    او ما را با چشم کنایه امیز تماشا را که ما از کالسکه پا.
  • 51:43 - 51:46
    "آقای شرلوک هلمز ، به اعتقاد من؟ "گفت که او.
  • 51:46 - 51:52
    ، پاسخ داد : «من آقای هولمز" همدم من ، نگاه او را با بازجویی و
  • 51:52 - 51:56
    و نه مبهوت زل زل نگاه کردن. "در واقع!
  • 51:56 - 51:59
    معشوقه من به من گفت که شما به احتمال زیاد به تماس بودند.
  • 51:59 - 52:04
    او صبح امروز با شوهرش را توسط قطار 5:15 از صلیب Charing ترک
  • 52:04 - 52:05
    قاره است. "
  • 52:05 - 52:09
    "چه" شرلوک هلمز مبهوت به عقب ، سفید
  • 52:09 - 52:14
    غم وغصه و تعجب است. "آیا این معنی است که او را ترک کرده است انگلستان؟"
  • 52:14 - 52:17
    "هرگز بازگشت."
  • 52:17 - 52:23
    "و مقالات" از پادشاه خواست hoarsely. "همه از دست رفته است."
  • 52:23 - 52:25
    "خواهیم دید."
  • 52:25 - 52:29
    او گذشته بنده را تحت فشار قرار دادند و با عجله به اتاق نقاشی ، پس از پادشاه و
  • 52:29 - 52:30
    خودم.
  • 52:30 - 52:35
    مبلمان در هر سو پراکنده ، با قفسه ها برچیده و باز کردن
  • 52:35 - 52:40
    زیر شلواری ، که اگر بانوی عجله آنها را قبل از پرواز او را غارت.
  • 52:40 - 52:45
    هولمز با عجله در طناب زنگ ، پاره شاتر کشویی کوچک ، و ، غوطه وری خود را در
  • 52:45 - 52:49
    دست ، یک عکس و یک نامه را بیرون کشیده است.
  • 52:49 - 52:54
    عکس ایرنه آدلر خودش در لباس شب بود ، نامه ای بود
  • 52:54 - 53:00
    superscribed به "شرلوک هلمز ، Esq. برای اینکه تا نامیده می شود برای سمت چپ "
  • 53:00 - 53:05
    دوست من پاره آن را باز کنید و ما هر سه آن را بخوانید با هم.
  • 53:05 - 53:10
    در نیمه شب از شب قبل مورخ بود و در این راه فرار :
  • 53:10 - 53:15
    آقای عزیزم. شرلوک هلمز -- شما واقعا آن را انجام داد خیلی خوب است.
  • 53:15 - 53:20
    تو مرا در به طور کامل. تا بعد از زنگ از آتش ، من تا به حال نه
  • 53:20 - 53:21
    تردید است.
  • 53:21 - 53:26
    اما بعد ، زمانی که من پیدا کردم چگونه می توانم خودم خیانت کرده بود ، من شروع به فکر می کنم.
  • 53:26 - 53:32
    من هشدار داده شده بود بر علیه شما ماه پیش. من گفته شده بود که اگر شاه به کار
  • 53:32 - 53:35
    عامل آن را قطعا شما می شود.
  • 53:35 - 53:40
    و آدرس شما را داده شده بود به من. با این حال ، با این همه ، شما آنچه را آشکار من
  • 53:40 - 53:42
    شما می خواستند بدانند.
  • 53:42 - 53:48
    حتی پس از من مشکوک شد ، که من پیدا کردم آن را سخت به فکر شیطانی از چنین عزیز ، نوع قدیمی
  • 53:48 - 53:52
    روحانی. اما ، می دانید ، من به عنوان یک آموزش دیده شده اند
  • 53:52 - 53:54
    بهترین بازیگر زن خودم.
  • 53:54 - 53:59
    صحنه و لباس مرد چیز جدیدی برای من است. من اغلب استفاده از آزادی که
  • 53:59 - 54:00
    آن را می دهد.
  • 54:00 - 54:06
    من فرستاده جان ، درشکه چی ، به شما تماشا ، زد تا از پله ها ، به لباس من پیاده روی ،
  • 54:06 - 54:11
    که من آنها را ، پایین آمد و همانطور که شما ترک.
  • 54:11 - 54:16
    "خب ، من به شما به دنبال به خانه شما ، و به همین ترتیب ساخته شده بود که من واقعا یک شی از
  • 54:16 - 54:20
    علاقه به آقای شرلوک هلمز را جشن گرفتند.
  • 54:20 - 54:25
    سپس من ، و نه imprudently ، آرزو شما خوب شب ، آغاز شده و قدمت معبد به
  • 54:25 - 54:27
    شوهرم را ببینید.
  • 54:27 - 54:32
    "ما هر دو فکر بهترین منبع پرواز بود ، هنگامی که تا نیرومند دنبال
  • 54:32 - 54:37
    آنتاگونیست ، بنابراین شما را پیدا خواهد کرد لانه خالی هنگامی که با شما تماس به - فردا.
  • 54:37 - 54:41
    همانطور که به عکس ، مشتری شما ممکن است در صلح و آرامش استراحت.
  • 54:41 - 54:45
    من عاشق و توسط یک مرد بهتر از او را دوست داشت.
  • 54:45 - 54:48
    پادشاه ممکن است انجام آنچه او خواهد بدون مانع از یک را بخواهد تا به ظالمانه
  • 54:48 - 54:50
    ستم.
  • 54:50 - 54:55
    آن را نگه دارید من فقط به خودم حفاظت ، و به حفظ سلاح که همیشه خواهد امن
  • 54:55 - 54:59
    مرا از هر گام که او ممکن است در آینده شود.
  • 54:59 - 55:05
    من ترک یک عکس که او ممکن است مراقبت از به اختیار داشتن و من باقی می ماند ، جناب آقای شرلوک
  • 55:05 - 55:11
    هولمز ، "بسیار به راستی مال شما" ، ایرنه نورتون ، نام اصلیش
  • 55:11 - 55:13
    آدلر است. "
  • 55:13 - 55:19
    "چه زن -- اوه ، چه یک زن" گریه پادشاه بوهمیا ، هنگامی که ما تا به حال هر سه به عنوان خوانده شده
  • 55:19 - 55:23
    این رساله. من به شما "بگویید آیا نه چگونه سریع و مصمم
  • 55:23 - 55:25
    او بود؟
  • 55:25 - 55:29
    آیا او ساخته نشده است ملکه قابل تحسین؟ آیا حیف نیست که او در من نبود
  • 55:29 - 55:32
    سطح؟ "
  • 55:32 - 55:36
    "از آنچه که من از بانوی دیده می شود او به نظر می رسد در واقع بسیار متفاوت است
  • 55:36 - 55:40
    سطح به اعلیحضرت ، گفت : "هولمز بطور سرد.
  • 55:40 - 55:45
    "من متاسفم که قادر به آوردن اعلیحضرت کسب و کار خود را به بیشتر از من شده اند
  • 55:45 - 55:50
    نتیجه ای موفقیت آمیز است. "" بر خلاف انتظار ، عزیز من آقا ، "گریه
  • 55:50 - 55:53
    پادشاه ، "هیچ چیز نمی توانست موفق تر باشند.
  • 55:53 - 55:58
    من می دانم که کلمه او تجاوز نشده است. عکس در حال حاضر به عنوان امن به عنوان اگر آن
  • 55:58 - 56:04
    در آتش است. "" من خوشحالم برای شنیدن به اعلیحضرت بگویید. "
  • 56:04 - 56:07
    "من فوق العاده به شما مدیون هستم.
  • 56:07 - 56:13
    دعا کنید به من بگویید در چه راه من می تواند به شما پاداش. این حلقه -- "او تضعیف مار زمرد
  • 56:13 - 56:18
    حلقه را از انگشت خود و آن برگزار شد بر کف دست خود را.
  • 56:18 - 56:23
    هولمز "، گفت :" اعلیحضرت شما تا به چیزی که من باید ارزش حتی بیش از بسیار.
  • 56:23 - 56:28
    "اما به نام" "این عکس!"
  • 56:28 - 56:31
    پادشاه او را در شگفتی خیره شد.
  • 56:31 - 56:35
    "عکس ایرنه!" او گریه. "بدیهی است ، اگر شما آن را آرزو است."
  • 56:35 - 56:40
    "من از اعلیحضرت. سپس بیشتر است که باید انجام شود وجود دارد
  • 56:40 - 56:41
    ماده.
  • 56:41 - 56:45
    مفتخرم که به شما صبح به خیر بسیار بخواهند. "
  • 56:45 - 56:49
    او متمایل ، و تبدیل دور و بدون مشاهده دست که پادشاه
  • 56:49 - 56:53
    به او کشیده می شود ، او در شرکت من برای اتاق خود را تنظیم.
  • 56:53 - 56:59
    و آن این بود که چگونه یک رسوایی بزرگ تهدید به پادشاهی از بوهمیا را تحت تاثیر قرار می ، و چگونه
  • 56:59 - 57:05
    بهترین برنامه های آقای شرلوک هلمز با شوخ طبعی یک زن مورد ضرب و شتم قرار گرفته بودند.
  • 57:05 - 57:10
    او با استفاده از را به پیشواز سال بیش از هوش و ذکاوت از زنان است ، اما من شنیده ام که او انجام آن را از
  • 57:10 - 57:11
    دیر است.
  • 57:11 - 57:17
    و هنگامی که او از ایرنه آدلر ، و یا وقتی او را به عکس او اشاره صحبت می کند ، آن است که همیشه
  • 57:17 - 57:26
    تحت عنوان محترم زن.
  • 57:26 - 57:27
    >
  • 57:27 - 57:30
    ماجراهای شرلوک هلمز توسط سر آرتور کانن دویل
  • 57:30 - 57:35
    ماجراجویی II. لیگ سرخ سر
  • 57:35 - 57:40
    من مجبور بودم بر اساس دوست من ، آقای شرلوک هلمز ، یک روز در پاییز سال گذشته نامیده می شود
  • 57:40 - 57:46
    و او را در گفتگو عمیق با بسیار تنومند است ، پوشیده از گل مواجه است ، نجیب زاده مسن
  • 57:46 - 57:48
    با موهای قرمز آتشین است.
  • 57:48 - 57:52
    با عذرخواهی برای نفوذ من ، من داشتم در مورد عقب نشینی هنگامی که هلمز به من کشیده
  • 57:52 - 57:57
    ناگهان به داخل اتاق و درب را پشت سر من بسته شد.
  • 57:57 - 58:01
    شما احتمالا می تواند در یک زمان بهتر می آیند ، واتسون عزیز من ، "او گفت
  • 58:01 - 58:05
    صمیمانه. "من می ترسم که شما مشغول بود."
  • 58:05 - 58:07
    "بنابراین من.
  • 58:07 - 58:11
    بسیار است. "" سپس من می تواند در اتاق بعدی صبر کنید. "
  • 58:11 - 58:13
    "نه در همه.
  • 58:13 - 58:18
    این آقا ، آقای ویلسون ، تا به شریک و یاور من در بسیاری از بسیاری از من بوده است
  • 58:18 - 58:23
    موارد موفقیت آمیز است ، و من هیچ تردیدی نداشته باشید که او نهایت استفاده را به من در مال شما باشد
  • 58:23 - 58:25
    نیز.
  • 58:25 - 58:29
    آقایی تنومند نیمی از صندلی خود را افزایش داد و یک باب از تبریک ، با
  • 58:29 - 58:34
    سریع نگاه پرسشگری کمی از چربی محاصره چشم های کوچک خود را است.
  • 58:34 - 58:39
    "سعی کنید که به نیمکت ، گفت :" هولمز ، عود را به صندلی راحتی خود و قرار دادن او
  • 58:39 - 58:45
    نوک انگشتان با هم ، به عنوان سفارشی خود را زمانی که در خلق و خو قضایی است.
  • 58:45 - 58:50
    "من می دانم ، واتسون عزیز من ، که شما به اشتراک گذاشتن عشق من از همه است عجیب و غریب و خارج از
  • 58:50 - 58:54
    کنوانسیون ها و روال یک نواختی زندگی روزمره است.
  • 58:54 - 58:58
    شما باید رغبت خود را برای آن شور و شوق واداشته است که به شما نشان داده شده است
  • 58:58 - 59:05
    شرح وقایع بترتیب تاریخ ، و ، اگر شما خواهد شد گفت : من چنین است ، بهانه ای تا حدودی به ارایش کردن بسیاری از
  • 59:05 - 59:08
    خود من ماجراهای کمی است. "
  • 59:08 - 59:13
    موارد شما واقع شده از بزرگترین علاقه به من ، "من مشاهده است.
  • 59:13 - 59:18
    "شما به یاد داشته باشید که من اظهار روز دیگر ، درست قبل از ما به درون رفت
  • 59:18 - 59:24
    مشکل بسیار ساده ارائه شده توسط خانم مری ساترلند ، که اثرات عجیب و غریب و
  • 59:24 - 59:26
    ترکیب فوق العاده ای ما باید برای رفتن
  • 59:26 - 59:32
    خود زندگی است که همیشه به مراتب بیشتر شجاعانه از هر گونه تلاش از تخیل است. "
  • 59:32 - 59:37
    "یک گزاره است که من در زمان آزادی از شک است."
  • 59:37 - 59:42
    "شما ، پزشک ، اما با وجود این شما باید آمد گرد به نظر من ، برای در غیر این صورت من
  • 59:42 - 59:47
    باید نگه داشتن در ستون بندی واقعیت بر حقیقت در شما تا زمانی که دلیل خود را در زیر آنها را تجزیه می کند
  • 59:47 - 59:50
    من و اذعان به حق است.
  • 59:50 - 59:57
    در حال حاضر ، آقای ویلسون Jabez اینجا به اندازه کافی خوب بوده است به بر من تماس بگیرد صبح امروز ، و
  • 59:57 - 60:02
    آغاز روایت که وعده به یکی از منحصر به فرد ترین که من گوش
  • 60:02 - 60:04
    برای برخی از زمان.
  • 60:04 - 60:09
    شما من شنیده ام کرد که عجیب ترین و منحصر به فرد ترین چیزهایی اغلب
  • 60:09 - 60:15
    متصل و نه با بزرگتر اما با جنایت های کوچکتر ، و گاهی اوقات ، در واقع ،
  • 60:15 - 60:20
    که در آن اتاق وجود دارد برای شک و تردید که آیا هیچ نوع جرمی که مثبت بوده است.
  • 60:20 - 60:26
    تا آنجا که من شنیده ام از آن غیر ممکن است برای من به گفتن نیست که آیا در مورد حاضر
  • 60:26 - 60:31
    نمونه ای از جرم و جنایت است یا نه ، اما سیر حوادث است که قطعا در میان اکثر مفرد
  • 60:31 - 60:34
    که من تا کنون گوش.
  • 60:34 - 60:38
    شاید آقای ویلسون ، شما را مهربانی بزرگ به recommence شما
  • 60:38 - 60:40
    روایت.
  • 60:40 - 60:46
    من از شما نه صرفا به دلیل دوست من دکتر واتسون ، تا به قسمت باز کردن شنیده نمی شود اما
  • 60:46 - 60:51
    همچنین به خاطر ماهیت عجیب و غریب داستان من مضطرب می کند که هر
  • 60:51 - 60:54
    جزئیات ممکن است از لب خود را.
  • 60:54 - 60:59
    به عنوان یک قانون ، هنگامی که من شنیده ام برخی از نشانه اندکی از سیر حوادث ، من
  • 60:59 - 61:04
    قادر به راهنمای خودم را با هزاران نفر از موارد مشابه دیگر است که رخ می دهد به من
  • 61:04 - 61:05
    حافظه است.
  • 61:05 - 61:11
    در نمونه حاضر من مجبور به اعتراف است که حقایق را به بهترین چیزی که از من
  • 61:11 - 61:14
    باور ، منحصر به فرد است. "
  • 61:14 - 61:19
    مشتری چاق و چله puffed از قفسه سینه خود را با ظاهر برخی از غرور و افتخار کمی و
  • 61:19 - 61:24
    یک روزنامه کثیف و چین و چروک را از داخل جیب پالتو خود کشیده است.
  • 61:24 - 61:28
    او نگاه به پایین ستون تبلیغات ، با سر خود محوری به جلو و
  • 61:28 - 61:34
    کاغذ را بر زانو خود را پهن بود ، من در زمان یک نگاه خوبی در انسان و به
  • 61:34 - 61:36
    پس از مد از من تلاش
  • 61:36 - 61:40
    همراه ، به خواندن نشانه ها که ممکن است لباس خود را به ارائه و یا
  • 61:40 - 61:44
    ظاهر. من ، بدست نمی آورند ، بسیار ، با این حال ، با من
  • 61:44 - 61:46
    بازرسی.
  • 61:46 - 61:51
    بازدید کننده ما با مته سوراخ هر علامت بودن تجار و عمده فروشان بریتانیا به امری عادی به طور متوسط ،
  • 61:51 - 61:55
    چاق ، مطنطن و آهسته است.
  • 61:55 - 62:01
    او را به تن و نه شل خاکستری چوپان شلوار چک ، رهبانیت و نه بیش از حد تمیز به سیاه و سفید
  • 62:01 - 62:07
    کت ، گشوده در جلو ، و یک نیم تنه یا ژیلت یکنواخت و خسته کننده با زنجیره سنگین آلبرت بی شرم ،
  • 62:07 - 62:12
    و مربع سوراخ کمی از فلز آویزان کردن به عنوان یک تزئین است.
  • 62:12 - 62:18
    چیز ساییده شده بالای کلاه و پالتو قهوه ای پژمرده با یقه مخملی چین و چروک بر دراز
  • 62:18 - 62:20
    صندلی کنار او.
  • 62:20 - 62:25
    در مجموع ، نگاه من ، هیچ چیز قابل توجه در مورد انسان وجود دارد نجات خود را
  • 62:25 - 62:31
    دنباله دار سر قرمز ، و بیان غم وغصه شدید و نارضایتی بر او
  • 62:31 - 62:33
    ویژگی های.
  • 62:33 - 62:37
    چشم سریع شرلوک هلمز "در زمان در شغل ، و او سر خود را تکان داد
  • 62:37 - 62:42
    لبخند او متوجه سوال من نگاهها.
  • 62:42 - 62:47
    "فراتر از حقایق آشکار است که او در برخی از زمان به انجام و کتابچه راهنمای کاربر کار است ، که او طول می کشد
  • 62:47 - 62:52
    انفیه زدن ، که او فراماسونری ، که او در چین بوده است ، و که او انجام داده است
  • 62:52 - 62:59
    مقدار قابل توجهی از نوشتن تازگی ، من می توانم به چیز دیگری استنباط است. "
  • 62:59 - 63:04
    آقای Jabez ویلسون در صندلی خود را آغاز کرد ، با انگشت نشان خود را بر کاغذ است ، اما او
  • 63:04 - 63:07
    چشم بر همدم من.
  • 63:07 - 63:12
    چگونه در نام خوب ، ثروت ، را که می دانید ، آقای هولمز؟ "او پرسید.
  • 63:12 - 63:17
    "چگونه شما می دانید انجام داد ، برای مثال ، که من کار دستی.
  • 63:17 - 63:21
    این را به عنوان حقیقت به عنوان انجیل ، برای من به عنوان نجار کشتی آغاز شد. "
  • 63:21 - 63:28
    "دستها ، سر عزیزم. دست راست شما کاملا اندازه بزرگتر از
  • 63:28 - 63:29
    سمت چپ شما.
  • 63:29 - 63:32
    شما باید با آن کار کرده و عضلات بیشتر توسعه یافته هستند. "
  • 63:32 - 63:37
    "خب ، انفیه زدن ، و سپس ، و فراماسونری؟"
  • 63:37 - 63:42
    "من به هوش خود را با گفتن شما چگونه من خواندم که توهین نیست ، به خصوص به عنوان ،
  • 63:42 - 63:48
    نه در برابر قوانین سختگیرانه سفارش خود را ، قوس و قطب نما استفاده می کنید
  • 63:48 - 63:48
    breastpin. "
  • 63:48 - 63:55
    "آه ، البته ، من فراموش کرده که. اما نوشتن؟ "
  • 63:55 - 64:00
    "چه چیز دیگری را می توان توسط آن کاف راست بسیار به مدت پنج اینچ براق نشان داد ، و
  • 64:00 - 64:05
    یکی با پچ صاف نزدیک آرنج که در آن شما استراحت بر روی میز سمت چپ است؟ "
  • 64:05 - 64:08
    "خوب است ، اما چین؟"
  • 64:08 - 64:12
    "ماهی است که شما را بلافاصله بالاتر از مچ دست راست خود را خالکوبی می تواند
  • 64:12 - 64:14
    فقط در چین انجام شده است.
  • 64:14 - 64:20
    من را ساخته اند یک مطالعه کوچک علائم خال کوبی کرده اند و حتی به ادبیات
  • 64:20 - 64:21
    از موضوع است.
  • 64:21 - 64:26
    این ترفند از رنگ فلس ماهی ها در صورتی ظریف است کاملا عجیب و غریب
  • 64:26 - 64:28
    چین می باشد.
  • 64:28 - 64:32
    هنگامی که ، علاوه بر این ، من می بینم یک سکه چینی حلق آویز از زنجیره خود را تماشا کنید ، توجه به
  • 64:32 - 64:38
    حتی ساده تر می شود. "Jabez آقای ویلسون به شدت خندید.
  • 64:38 - 64:42
    "خب ، من! هرگز" گفت که او.
  • 64:42 - 64:46
    "من در ابتدا که شما چیزی هوشمندانه انجام داده بود فکر کردم ، اما من می بینم که
  • 64:46 - 64:54
    هیچ چیز در آن ، بعد از همه است. "" من شروع به فکر می کنم ، اما واتسون ، گفت : "هولمز ،
  • 64:54 - 64:56
    "که من را اشتباه در توضیح.
  • 64:56 - 65:03
    'Omne ignotum طرفدار magnifico ،' شما می دانید ، و شهرت کمی ضعیف من ، مانند آن است که
  • 65:03 - 65:08
    خواهد کشتی شکسته اگر من تا صادقانه رنج می برند. آیا می توانید تبلیغات ، آقای را پیدا کند
  • 65:08 - 65:10
    ویلسون؟ "
  • 65:10 - 65:16
    "بله ، من آن را در حال حاضر ، او را با انگشت قرمز ضخیم و پاسخ کاشته در نیمه راه پایین
  • 65:16 - 65:19
    ستون. "در اینجا آن است.
  • 65:19 - 65:21
    این است آنچه آغاز شد آن همه.
  • 65:21 - 65:26
    شما فقط آن را برای خودتان بخوانید ، آقا. "من کاغذ را از او گرفت و خواندن به عنوان
  • 65:26 - 65:27
    شرح زیر است :
  • 65:27 - 65:34
    "به لیگ سرخ سر : در حساب ترکه مرحوم Ezekiah هاپکینز ،
  • 65:34 - 65:40
    لبنان ، پنسیلوانیا ، ایالات متحده آمریکا ، در حال حاضر یکی دیگر از باز کردن پست های خالی که حق وجود دارد
  • 65:40 - 65:46
    عضو لیگ حقوق و دستمزد 4 پوند در هفته برای ارائه خدمات صرفا اسمی.
  • 65:46 - 65:52
    همه مردان قرمز سر صدا در بدن و ذهن و بالاتر از سن بیست و یک که
  • 65:52 - 65:54
    سال واجد شرایط است.
  • 65:54 - 66:01
    درخواست در فرد روز دوشنبه ، ساعت یازده ، راس دانکن ، در دفاتر
  • 66:01 - 66:08
    لیگ ، دادگاه 7 پاپ ، خیابان فلیت "،" آنچه در زمین این چیست؟ "
  • 66:08 - 66:13
    انزال بعد از من دو بار بیش از اعلام فوق العاده خوانده است.
  • 66:13 - 66:18
    هولمز chuckled و wriggled در صندلی خود را ، به عنوان عادت خود را هنگامی که روحیه بالا.
  • 66:18 - 66:23
    "این است کمی کردن آهنگ مورد ضرب و شتم قرار ، آن نیست؟" گفت که او.
  • 66:23 - 66:28
    و اکنون ، آقای ویلسون ، خاموش شما را در ابتدا بروید و به ما بگویید که در مورد خودتان ، خود را
  • 66:28 - 66:33
    خانگی ، و اثر است که این تبلیغات بر بخت و اقبال خود را.
  • 66:33 - 66:38
    شما در ابتدا توجه داشته باشید ، پزشک ، ساخت کاغذ و تاریخ است. "
  • 66:38 - 66:42
    "کرونیکل صبح آوریل 27 ، سال 1890 است.
  • 66:42 - 66:44
    فقط دو ماه قبل. "
  • 66:44 - 66:49
    «بسیار خوب. در حال حاضر ، آقای ویلسون؟ "
  • 66:49 - 66:55
    "خوب ، آن است که من به شما می گویم ، آقای شرلوک هولمز گفت :" Jabez
  • 66:55 - 67:01
    ویلسون ، mopping پیشانی او "من از کسب و کار بنگاه رهنی کوچک در Coburg
  • 67:01 - 67:03
    میدان در نزدیکی شهر.
  • 67:03 - 67:09
    این یک امر بسیار بزرگ نیست ، و از سال اواخر از را انجام نداده
  • 67:09 - 67:11
    زندگی.
  • 67:11 - 67:16
    من استفاده می شود قادر به نگه داشتن دو دستیار ، اما در حال حاضر من فقط حفظ یکی و من یک
  • 67:16 - 67:20
    کار به او پرداخت ، بلکه به این است که او مایل به دستمزد نیم آمده تا به عنوان به یاد
  • 67:20 - 67:23
    کسب و کار. "
  • 67:23 - 67:28
    پرسید : "چه به نام از این جوانان ملزم است؟" شرلوک هلمز.
  • 67:28 - 67:33
    "نام او وینسنت Spaulding است ، و او چنین یک جوان نیست ، چه.
  • 67:33 - 67:36
    می گویند سن و سال او بسیار سخت است.
  • 67:36 - 67:41
    من باید دقیق دستیار آقای هولمز آرزو و من می دانم که خیلی خوب که او می تواند
  • 67:41 - 67:44
    بهتر است خود و کسب دو برابر آنچه من می توانم به او بدهد.
  • 67:44 - 67:51
    اما ، بعد از همه ، اگر او راضی باشد ، چرا باید ایده های من را در سر خود قرار داده؟ "
  • 67:51 - 67:53
    "چرا ، در واقع؟
  • 67:53 - 67:57
    ترین خوش شانس به نظر می رسد در داشتن مستخدم که در زیر بازار کامل می آید
  • 67:57 - 68:00
    قیمت می باشد. این یک تجربه معمول در بین نمی باشد.
  • 68:00 - 68:02
    کارفرمایان در این سن.
  • 68:02 - 68:06
    من نمی دانم که معاون خود را به عنوان تبلیغات خود را به عنوان قابل توجه نیست. "
  • 68:06 - 68:12
    "اوه ، او گسل او ، بیش از حد است ، گفت :" آقای ویلسون.
  • 68:12 - 68:15
    "هرگز چنین یک شخص برای عکاسی بود.
  • 68:15 - 68:20
    بزرگ خوراکی دور با یک دوربین در زمانی که او باید برای بهبود ذهن او ، و پس از آن غواصی
  • 68:20 - 68:25
    را به دخمه مانند یک خرگوش را به سوراخ خود را به تصاویر خود.
  • 68:25 - 68:30
    این گسل اصلی او است ، اما در کل کارگر he'sa خوب.
  • 68:30 - 68:36
    هیچ معاون در او وجود دارد. "" او هنوز هم با شما ، من فرض؟ "
  • 68:36 - 68:37
    "بله ، آقا.
  • 68:37 - 68:42
    او و یک دختر چهارده ، که کمی آشپزی ساده و مکان را نگه می دارد
  • 68:42 - 68:49
    پاک -- که من در خانه ، برای من یک بیوه مرد و هرگز هر خانواده است.
  • 68:49 - 68:55
    ما زندگی می کنند بسیار بی سر و صدا ، سر ، سه نفر از ما و یک سقف نگه داشتن ما بر سر ما و پرداخت
  • 68:55 - 69:00
    بدهی های ما ، اگر ما چیزی بیشتر. "اولین چیزی که ما را از این است که بود
  • 69:00 - 69:01
    تبلیغات.
  • 69:01 - 69:06
    Spaulding ، او را به دفتر آمد ، در این روز هشت هفته ، این بسیار
  • 69:06 - 69:13
    کاغذ در دست او ، و او می گوید : "من به پروردگار ، آقای ویلسون آرزو ، که من
  • 69:13 - 69:15
    یک مرد قرمز سر بود.
  • 69:15 - 69:18
    "چرا که" من می پرسد.
  • 69:18 - 69:24
    "چرا" می گوید ، در اینجا دیگر جای خالی در لیگ از مردان سرخ سر.
  • 69:24 - 69:29
    این ارزش کاملا ثروت کمی به هر مردی که از آن میشود ، و من می دانم که
  • 69:29 - 69:34
    جای خالی بیشتری نسبت به مردان وجود دارد وجود دارد ، به طوری که هیئت امنای در آنها
  • 69:34 - 69:37
    "عقل پایان دادن به آنچه با پول انجام.
  • 69:37 - 69:42
    اگر مو من تنها رنگ ، here'sa CRIB کمی خوب همه آماده برای من به مرحله تغییر
  • 69:42 - 69:45
    به "چرا ، چه در آن است ، و سپس؟
  • 69:45 - 69:47
    از او پرسیدم.
  • 69:47 - 69:53
    ببینید ، آقای هولمز ، من یک مرد بسیار ماندن در خانه ، و به عنوان کسب و کار من آمد به من
  • 69:53 - 69:59
    به جای من داشتن برای رفتن به آن را داشته ، من اغلب هفته ها در پایان بدون قرار دادن پا من
  • 69:59 - 70:01
    بیش از درب ، حصیر.
  • 70:01 - 70:06
    در این راه من بسیاری از آنچه قصد در خارج بود نمی دانم ، و من همیشه خوشحال بود
  • 70:06 - 70:06
    کمی از اخبار است.
  • 70:06 - 70:13
    "آیا شما از لیگ از مردان سر سرخ نشنیده؟" او با چشمان خود پرسید :
  • 70:13 - 70:15
    باز کردن. "'. '
  • 70:15 - 70:21
    "چرا ، من در تعجب ، شما خودتان را برای یکی از واجد شرایط
  • 70:21 - 70:24
    جای خالی است. "و چه آنها ارزش دارد؟"
  • 70:24 - 70:26
    از او پرسیدم.
  • 70:26 - 70:31
    "' آه ، فقط یک زن و شوهر از صد سال است ، اما کار خفیف ، و به آن نیاز دارند
  • 70:31 - 70:35
    دخالت بسیار با مشاغل دیگر یکی است. '
  • 70:35 - 70:40
    "خوب ، شما به راحتی می توانید که ساخته شده است که من با چیز نوکتیز فرو کردن گوش من فکر می کنم ، برای کسب و کار
  • 70:40 - 70:45
    شده است بیش از حد خوب نیست برای چند سال ، و یک زوج فوق العاده از صد می شده اند
  • 70:45 - 70:47
    بسیار سودمند است.
  • 70:47 - 70:50
    گفت : I. : : "" به من بگو در مورد آن ،
  • 70:50 - 70:55
    'خوب' گفت که او ، نشان دادن تبلیغات به من ، شما می توانید برای خودتان را ببینید
  • 70:55 - 71:00
    که در لیگ تا به یک جای خالی ، و آدرس جایی که شما باید برای اعمال وجود دارد
  • 71:00 - 71:02
    خاص.
  • 71:02 - 71:08
    تا آنجا که من می تواند باعث ، اتحادیه توسط یک میلیونر آمریکایی ، Ezekiah تاسیس شد
  • 71:08 - 71:11
    هاپکینز ، که بسیار عجیب و غریب در راه او بود.
  • 71:11 - 71:18
    او خود را تحت سرپرستی قرمز بود ، و او همدردی بزرگ برای تمام مردان قرمز سر داشتند ، پس
  • 71:18 - 71:23
    هنگامی که او درگذشت که او ثروت عظیم خود را در دست را ترک کرده بود پیدا شد
  • 71:23 - 71:26
    امنا ، با دستورالعمل ها را به اعمال
  • 71:26 - 71:31
    علاقه به ارائه اسکله آسان به مردان است که مو از آن رنگ.
  • 71:31 - 71:36
    از همه من می شنوم آن را پرداخت پر زرق و برق و مقدار بسیار کمی به انجام می باشد.
  • 71:36 - 71:42
    "اما ،" به من گفت : "می شود میلیون ها نفر از مردان تحت سرپرستی قرمز که درخواست بدهد وجود دارد.'
  • 71:42 - 71:46
    "بسیاری از شما ممکن است فکر می کنم ، او پاسخ داد.
  • 71:46 - 71:51
    'شما آن است که واقعا به اهالی لندن محدود ، و به مردان رشد کرده است.
  • 71:51 - 71:55
    این آمریکایی را از لندن آغاز شده بود زمانی که او جوان بود ، و او می خواست به انجام قدیمی
  • 71:55 - 71:58
    شهر به نوبه خود خوب.
  • 71:58 - 72:04
    سپس ، دوباره ، من شنیده ام آن است که بدون استفاده از اعمال خود را در صورتی که موهای خود را چراغ قرمز یا تیره
  • 72:04 - 72:10
    قرمز ، و یا هر چیز اما واقعی درخشان ، دنباله دار ، به رنگ قرمز آتشین است.
  • 72:10 - 72:16
    در حال حاضر ، اگر شما مراقبت به درخواست آقای ویلسون ، شما فقط در راه رفتن ، اما شاید این امر می
  • 72:16 - 72:19
    به سختی به ارزش در حالی که شما به خودتان را از راه را برای به خاطر چند
  • 72:19 - 72:22
    صد پوند است. '
  • 72:22 - 72:28
    "در حال حاضر ، این یک واقعیت است ، آقایان ، همانطور که شما ممکن است برای خودتان را ببینید که موهای من از
  • 72:28 - 72:32
    بسیار کامل و غنی از رنگ ، به طوری که آن را به من به نظر می رسید که اگر وجود داشت به هر
  • 72:32 - 72:39
    رقابت در این موضوع من را به عنوان خوب شانس به عنوان هر انسان است که من تا کنون ملاقات کرده بود ایستاد.
  • 72:39 - 72:44
    وینسنت Spaulding به نظر می رسید بسیار در مورد آن بدانند که من فکر کردم او ممکن است ثابت کند
  • 72:44 - 72:50
    مفید است ، بنابراین من فقط دستور داد او را قرار داده تا کرکره برای روز و به حق دور
  • 72:50 - 72:50
    با من است.
  • 72:50 - 72:56
    او بسیار مایل به تعطیلات بود ، بنابراین ما بسته کسب و کار و شروع کردن
  • 72:56 - 72:58
    آدرس است که در تبلیغات به ما داده شد.
  • 72:58 - 73:04
    "من امیدوارم که هرگز به دیدن چنین منظره ای که دوباره ، آقای هولمز.
  • 73:04 - 73:10
    از شمال ، جنوب ، شرق ، و غرب هر مردی که سایه از رنگ قرمز در موهای او را به حال به حال
  • 73:10 - 73:14
    به شهر tramped برای پاسخ به تبلیغات است.
  • 73:14 - 73:18
    خیابان فلیت با سر قوم قرمز خفه شده بود ، و دادگاه پاپ مانند یک نگاه
  • 73:18 - 73:20
    بارو نارنجی کاستر است.
  • 73:20 - 73:24
    من باید تصور بسیاری در کل کشور وجود دارد به عنوان آورده
  • 73:24 - 73:27
    با هم که تبلیغات تنها.
  • 73:27 - 73:34
    هر سایه ای از رنگ آنها -- نی ، لیمو ، پرتقال ، آجر ، ایرلندی ، گذارنده ، کبد ،
  • 73:34 - 73:39
    خاک رس ، اما ، به عنوان Spaulding گفت ، بسیاری از کسانی که به حال واقعی واضح وجود ندارد شعله
  • 73:39 - 73:41
    رنگ رنگ.
  • 73:41 - 73:46
    وقتی که من تو را دیدم که چگونه بسیاری از انتظار ، من آن را داده تا در ناامیدی ، اما Spaulding
  • 73:46 - 73:48
    از آن را نمی خواهد بشنود.
  • 73:48 - 73:53
    او چگونه این کار را کرد من نمی توانستم تصور است ، اما او تحت فشار قرار دادند و کشیده و butted تا او
  • 73:53 - 73:58
    من از طریق جمعیت ، و راست تا مراحل که منجر به دفتر.
  • 73:58 - 74:04
    یک جریان دو بر پله وجود داشت ، برخی در امید ، و برخی از پشت آینده
  • 74:04 - 74:09
    نژند ، اما ما در wedged و همچنین ما می توانیم و به زودی در بر داشت خودمان را در
  • 74:09 - 74:11
    دفتر. "
  • 74:11 - 74:16
    تجربه شما شده است یکی از سرگرم کننده ترین ، "هولمز خود را به عنوان اظهار
  • 74:16 - 74:20
    مشتری متوقف شد و حافظه خود را با خرج کردن بزرگی از انفیه زدن تازه.
  • 74:20 - 74:25
    ادامه بیانیه بسیار جالب خود را دعا کنید. "
  • 74:25 - 74:30
    "هیچ چیز در دفتر ، اما یک زن و شوهر از صندلی های چوبی و میز معامله وجود دارد ،
  • 74:30 - 74:35
    که پشت نشسته مرد کوچک با سر بود که حتی به رنگ قرمز از معدن.
  • 74:35 - 74:40
    او گفت : چند کلمه به هر نامزد به عنوان او آمد ، و پس از آن او همیشه برای پیدا کردن
  • 74:40 - 74:43
    برخی از گسل در آنها است که آنها را رد صلاحیت.
  • 74:43 - 74:48
    گرفتن جای خالی به نظر نمی رسد چنین توجه به آن بسیار آسان می شود ، بعد از همه.
  • 74:48 - 74:54
    با این حال ، زمانی که نوبت ما آمد مرد کوچک بسیار مطلوب تر بود به من نسبت به هر
  • 74:54 - 74:59
    از دیگران ، و او بست که ما وارد شد ، به طوری که او ممکن است اطلاعات خصوصی
  • 74:59 - 75:01
    کلمه با ما.
  • 75:01 - 75:06
    "این آقای Jabez ویلسون ، دستیار من گفت ، و او حاضر است برای پر کردن
  • 75:06 - 75:12
    پست های خالی در لیگ "و او ستودنی برای آن مناسب ،'
  • 75:12 - 75:13
    دیگر پاسخ داد.
  • 75:13 - 75:17
    او هر مورد نیاز است. من نمی توانم به یاد زمانی که من را دیده اند ، هر چیزی
  • 75:17 - 75:19
    بنابراین خوب است.
  • 75:19 - 75:24
    او در زمان رو به عقب گام ، سر خود را بر روی یک طرف cocked و در مو من gazed تا من احساس
  • 75:24 - 75:27
    بسیار خجول است.
  • 75:27 - 75:32
    سپس ناگهان او سقوط به جلو ، واپیچیدن دست من ، و تبریک مرا به گرمی در من
  • 75:32 - 75:37
    موفقیت است. "این امر می تواند بی عدالتی به درنگ ، گفت :
  • 75:37 - 75:44
    'شما خواهد شد ، با این حال ، من مطمئن هستم ، من بهانه ای برای گرفتن احتیاط آشکار است.'
  • 75:37 - 75:37
    او.
  • 75:44 - 75:49
    که او گیسوان من در هر دو دست خود را تصرف کردند ، و tugged تا من با فریاد می کشید
  • 75:49 - 75:51
    درد می شود.
  • 75:51 - 75:54
    آب در چشم شما وجود دارد ، گفت : "او به عنوان او به من منتشر شد.
  • 75:54 - 75:58
    "من درک که همه آنطور که باید باشد.
  • 75:58 - 76:03
    اما ما باید مراقب باشیم ، برای ما دوبار توسط کلاه گیس را فریب داده و یک بار توسط
  • 76:03 - 76:06
    رنگ. من می توانم به شما بگویم داستان های موم پینه دوز
  • 76:06 - 76:10
    که نفرت شما را با طبیعت انسان است.
  • 76:10 - 76:14
    او پا به پنجره و از طریق آن در بالای صدای خود را فریاد می زدند که
  • 76:14 - 76:16
    جای خالی پر شد.
  • 76:16 - 76:22
    ناله از ناامیدی از پایین آمد ، و همه قوم گروهی رفتند دور در
  • 76:22 - 76:27
    جهات مختلف تا سر قرمز وجود ندارد به جز خود من و که دیده می شود
  • 76:27 - 76:28
    مدیریت.
  • 76:28 - 76:35
    "نام من ، گفت :" او ، 'آقای دانکن راس ، و من خودم یکی از بازنشستگان پس از
  • 76:35 - 76:41
    صندوق سمت چپ توسط بانی خیر شریف ما. آیا شما یک مرد متاهل ، آقای ویلسون؟
  • 76:41 - 76:42
    آیا شما خانواده ای؟ "
  • 76:42 - 76:49
    "من جواب داد که من تا به حال نه. "چهره اش افتاد بلافاصله.
  • 76:49 - 76:53
    "' من عزیز! 'او گفت : به شدت ،' است که در واقع بسیار جدی!
  • 76:53 - 76:57
    من متاسفم برای شنیدن این که می گویند شما.
  • 76:57 - 77:02
    این صندوق ، البته ، برای انتشار و گسترش از سر قرمز را به عنوان
  • 77:02 - 77:07
    و همچنین برای نگهداری و تعمیر آنها. بسیار مایه تاسف است که شما
  • 77:07 - 77:08
    باید کارشناسی.
  • 77:08 - 77:15
    صورت من در این طول ، آقای هولمز ، برای من فکر کنم که نیست که
  • 77:15 - 77:20
    جای خالی بعد از همه ، اما پس از تفکر در آن به مدت چند دقیقه او گفت که آن را
  • 77:20 - 77:22
    همه حق خواهد بود.
  • 77:22 - 77:27
    "" در مورد دیگری ، گفت که او ، اعتراض ممکن است کشنده است ، اما ما باید
  • 77:27 - 77:32
    کشش نقطه به نفع یک مرد با چنین سر مو را به عنوان مال شما.
  • 77:32 - 77:36
    هنگامی که باید شما قادر به بر اساس وظایف جدید خود را وارد کنید؟ '
  • 77:36 - 77:42
    گفت : خوب ، آن است که کمی بی دست و پا ، برای من یک کسب و کار در حال حاضر ، 'I.
  • 77:42 - 77:47
    'اوه ، که در مورد ذهن هرگز ، آقای ویلسون!' گفت : وینسنت Spaulding.
  • 77:47 - 77:51
    "من باید قادر باشد تا پس از آن را برای شما نگاه کنید.
  • 77:51 - 77:52
    "چه خواهد بود ساعت؟'
  • 77:52 - 77:56
    از او پرسیدم. "' ده به دو. '
  • 77:56 - 78:01
    "در حال حاضر کسب و کار بنگاه رهنی بیشتر از یک شب انجام می شود ، آقای هولمز ، به خصوص
  • 78:01 - 78:06
    پنجشنبه و عصر روز جمعه ، که درست قبل از روز پرداخت ، پس از آن به من دست کت و شلوار بسیار
  • 78:06 - 78:09
    خوب برای به دست آوردن کمی در صبح.
  • 78:09 - 78:14
    علاوه بر این ، من می دانستم که دستیار من مرد خوبی بود ، و او به هر چیزی را ببینید
  • 78:14 - 78:19
    که تبدیل شده تا. : : "" این به من خیلی خوب با توجه به ، گفت : 'I.
  • 78:19 - 78:21
    و بپردازم؟ '
  • 78:21 - 78:26
    "4 پوند در هفته است." 'و کار؟
  • 78:26 - 78:30
    "صرفا اسمی است." چه با شما تماس صرفا اسمی؟
  • 78:30 - 78:37
    "خوب ، شما باید در دفتر باشد ، یا حداقل در ساختمان ، تمام وقت.
  • 78:37 - 78:41
    اگر شما را ترک ، مجموع خود را به شما جریمه برای همیشه لطفا برای.
  • 78:41 - 78:44
    اراده بر آن نقطه بسیار روشن است.
  • 78:44 - 78:48
    شما با شرایط منطبق نیست اگر شما از دفتر در طول آن زمان را تکان. '
  • 78:48 - 78:55
    'فقط چهار ساعت در روز ، و من نباید فکر می کنم از ترک ، گفت :' I.
  • 78:55 - 79:01
    'هیچ بهانه ای خواهد شد فایده ، گفت : آقای دانکن راس ؛' نه بیماری و نه کسب و کار و نه
  • 79:01 - 79:04
    هر چیز دیگری. در آنجا شما باید باقی بماند ، و یا شما از دست می دهید
  • 79:04 - 79:06
    شمش. '
  • 79:06 - 79:11
    "و کار؟" "برای کپی از دانشنامه"
  • 79:11 - 79:14
    بریتانیکا است. "جلد اول از آن است که در آن وجود دارد
  • 79:14 - 79:15
    را فشار دهید.
  • 79:15 - 79:21
    شما باید جوهر خود ، قلم ، و بلاتینگ کاغذ ، پیدا کردن ، اما ما شما را به این جدول
  • 79:21 - 79:25
    و صندلی. آیا شما آماده شود ، فردا؟
  • 79:25 - 79:28
    "بدیهی است ،" من پاسخ داد.
  • 79:28 - 79:33
    "سپس خداحافظی ، آقای Jabez ویلسون ، و اجازه دهید به شما تبریک می گویم من یک بار دیگر در
  • 79:33 - 79:38
    موقعیت مهم است که شما به اندازه کافی خوش شانس بوده است برای به دست آوردن است. '
  • 79:38 - 79:42
    او به من متمایل خارج از اتاق و من با دستیار من به خانه رفتم ، به سختی دانستن آنچه به
  • 79:42 - 79:48
    بگوید یا انجام دهد ، من در بخت خوب خود من بود.
  • 79:48 - 79:54
    "خب ، من بر سر این موضوع فکر در تمام طول روز و شب من و روحیه پایین بود دوباره ؛
  • 79:54 - 79:59
    برای من کاملا متقاعد به حال خودم که کل امر باید برخی از فریب بزرگ و یا
  • 79:59 - 80:04
    تقلب ، هر چند جسم خود ممکن است من نمی توانستم تصور.
  • 80:04 - 80:08
    به نظر می رسید در مجموع باور گذشته که هر کسی می تواند چنین خواهد شد ، یا این که آنها
  • 80:08 - 80:15
    پرداخت چنین مبلغ برای انجام هر کاری بسیار ساده را به عنوان کپی از دانشنامه '
  • 80:15 - 80:16
    بریتانیکا. '
  • 80:16 - 80:22
    وینسنت Spaulding آنچه که او می تواند به من تشجیع کردن ، اما به هنگام خواب من تا به حال استدلال
  • 80:22 - 80:24
    خودم از همه چیز.
  • 80:24 - 80:29
    با این حال ، در صبح مصمم به هر حال نگاهی به آن ، بنابراین من خریداری
  • 80:29 - 80:34
    پنی بطری جوهر ، و با قلم پر ، قلم ، و هفت ورق کاغذ وزیری ، من
  • 80:34 - 80:37
    برای شرکت در دادگاه پاپ آغاز شده است.
  • 80:37 - 80:43
    "خب ، به تعجب و شوق من ، همه چیز تا حد امکان به سمت راست بود.
  • 80:43 - 80:48
    جدول برای من آماده بود و آقای دانکن راس وجود دارد که من
  • 80:48 - 80:49
    نسبتا به کار می کنند.
  • 80:49 - 80:55
    او به من آغاز شده پس از نامه ، و سپس او به من چپ ، اما او با استفاده از از قطره
  • 80:55 - 80:58
    زمان به زمان که همه حق با من بود.
  • 80:58 - 81:03
    در دو ساعت او bade من روز خوب ، من بر اساس مقدار که من تا به حال قدردانی
  • 81:03 - 81:08
    نوشته شده است ، و درب دفتر را پس از من قفل شده است.
  • 81:08 - 81:14
    "این در روز پس از روز رفت ، آقای هولمز ، و در روز شنبه مدیر آمد و
  • 81:14 - 81:18
    planked پایین چهار فرمانروایان طلایی برای کار هفته من.
  • 81:18 - 81:22
    این همان هفته بعدی بود ، و همان هفته پس از آن.
  • 81:22 - 81:28
    هر روز صبح من وجود دارد در ده بود ، و هر بعد از ظهر در دو سمت چپ.
  • 81:28 - 81:34
    آقای درجه راس دانکن صورت گرفت تا در آینده تنها یک بار از صبح ، و پس از آن ، پس از
  • 81:34 - 81:37
    یک زمان ، او در می آیند در تمام.
  • 81:37 - 81:42
    هنوز هم ، البته ، من هرگز جرأت نمیکرد به ترک اتاق را برای یک لحظه ، برای من بود مطمئن نیستید
  • 81:42 - 81:48
    زمانی که او ممکن است ، و شمش چنین یکی از خوب و مناسب است تا به خوبی ، که من
  • 81:48 - 81:51
    از دست رفتن آن را در معرض خطر نیست.
  • 81:51 - 81:56
    "هشت هفته دور شبیه به این به تصویب رساند ، و من در مورد Abbots و تیراندازی با کمان نوشته شده بود و
  • 81:56 - 82:01
    آرمور و معماری و آتیکا ، و امیدوار است با سعی و کوشش است که من ممکن است بر روی دریافت کنید
  • 82:01 - 82:04
    B قبل از بسیار طولانی است.
  • 82:04 - 82:08
    این هزینه چیزی در وزیری ، و من تا به حال بسیار نزدیک به یک قفسه با من پر
  • 82:08 - 82:13
    نوشتههای. و سپس ناگهان تمام کسب و کار آمد
  • 82:13 - 82:14
    به پایان برسد. "
  • 82:14 - 82:18
    به پایان؟ "" بله ، آقا.
  • 82:18 - 82:20
    و بعد از امروز صبح.
  • 82:20 - 82:26
    من به طور معمول در ده ساعت به کار رفت ، اما درب بسته شد و قفل شده ، با
  • 82:26 - 82:30
    مربع کوچک از مقوا در وسط پانل با میخ سرپهن کوچک با چکش.
  • 82:30 - 82:34
    در اینجا آن است ، و شما می توانید برای خودتان بخوانید. "
  • 82:34 - 82:39
    او برگزار شد یک تکه از مقوا سفید در مورد اندازه ورق کاغذ یادداشت است.
  • 82:39 - 82:42
    در این مد : لیگ RED سر
  • 82:42 - 82:43
    IS
  • 82:43 - 82:48
    حل می شود. 9 اکتبر 1890.
  • 82:48 - 82:53
    شرلوک هلمز و من با بررسی این اطلاعیه کوتاه و مختصر و چهره اندوهناک در پشت آن ،
  • 82:53 - 82:57
    تا زمانی که طرف خنده دار از امر به طور کامل overtopped هر
  • 82:57 - 83:04
    نظر داشته باشد که ما هر دو را به یک غرش خنده پشت سر هم.
  • 83:04 - 83:09
    "من نمی توانید ببینید که هر چیزی که بسیار خنده دار وجود دارد ،" گریه مشتری ما ، گرگرفتگی تا
  • 83:09 - 83:12
    ریشه های خود را از سر شعله ور.
  • 83:12 - 83:17
    "اگر شما می توانید چیزی بهتر از خنده در من ، من جای دیگر می توانید بروید."
  • 83:17 - 83:22
    "نه ، نه ،" گریه هولمز ، تنه زدن او را به عقب به صندلی که از آن او تا به حال نیمی از
  • 83:22 - 83:22
    افزایش یافته است.
  • 83:22 - 83:26
    "من واقعا پرونده شما را برای جهان دست نیست.
  • 83:26 - 83:31
    ترین refreshingly غیر معمول است. اما ، وجود دارد اگر شما خواهد شد گفت : من بهانه ای
  • 83:31 - 83:36
    بنابراین ، چیزی فقط خنده دار کمی در مورد آن است.
  • 83:36 - 83:38
    دعا کنید چه مراحلی شما را هنگامی که شما کارت بر درب؟ "
  • 83:38 - 83:44
    "من ، مبهوت شد ، آقا. نمی دانستم چه باید بکنید.
  • 83:44 - 83:49
    سپس من در دور دفاتر نامیده می شود ، اما به نظر می رسد هیچ یک از آنها به دانستن هر چیزی در مورد
  • 83:49 - 83:49
    آن.
  • 83:49 - 83:55
    در نهایت ، من به صاحبخانه ، یک حسابدار که بر روی زمین طبقه زندگی می کنند که رفت و
  • 83:55 - 84:00
    من او را پرسید که اگر او می تواند به من چه از لیگ سر سرخ تبدیل شده بود.
  • 84:00 - 84:03
    او گفت که او از هر بدن مثل هرگز شنیده بود.
  • 84:03 - 84:10
    سپس من از او خواست که آقای دانکن راس بود. او پاسخ داد که نام جدید به او بود.
  • 84:10 - 84:15
    "خوب ، گفت : من ، آقایی در شماره 4.
  • 84:15 - 84:19
    "چه ، مرد سر قرمز؟' "بله."
  • 84:19 - 84:23
    "اوه ،" گفت که او ، نام او ویلیام Morris در.
  • 84:23 - 84:28
    او یک وکیل بود و با استفاده از اتاق من به عنوان یک راحتی موقت تا جدید خود را
  • 84:28 - 84:33
    محل آماده بودند. او را به اندازه دیروز. "
  • 84:33 - 84:35
    "از کجا می تواند او را پیدا کنم؟'
  • 84:35 - 84:39
    "اوه ، در دفاتر جدید خود را. او آدرس را به من بگویید.
  • 84:39 - 84:46
    بله ، 17 خیابان کینگ ادوارد ، در نزدیکی سنت پل است. '
  • 84:46 - 84:51
    "آغاز کردم ، خاموش ، آقای هولمز ، اما زمانی که من به آن آدرس کارخانه بود
  • 84:51 - 84:57
    مصنوعی زانو ، کلاه ، و هیچ کس در آن افراد یا آقای ویلیام موریس شنیده بود و یا
  • 84:57 - 84:59
    آقای دانکن راس. "
  • 84:59 - 85:06
    و آنچه شما انجام دهد و سپس؟ پرسید : "هولمز. "من به خانه رفتم به میدان Saxe - Coburg ، و من
  • 85:06 - 85:11
    در زمان مشاوره دستیار من. اما او می تواند در هر راه به من کمک نیست.
  • 85:11 - 85:15
    او تنها می تواند گفت که اگر من منتظر من باید از طریق پست را بشنود.
  • 85:15 - 85:18
    اما این کاملا به اندازه کافی خوب ، آقای هولمز نیست.
  • 85:18 - 85:24
    من مایل نیستید چنین جایی بدون یک مبارزه از دست بدهند ، به طوری که من تا به حال شنیده است که شما
  • 85:24 - 85:29
    برای دادن مشاوره به قوم فقیر بودند که در نیاز به آن به اندازه کافی خوب بودند ، من راست آمد
  • 85:29 - 85:31
    را به شما "
  • 85:31 - 85:37
    و شما بسیار عاقلانه ، گفت : "هولمز. "پرونده شما بسیار قابل توجه است
  • 85:37 - 85:40
    و من خوشحال خواهد به آن نگاه کنید.
  • 85:40 - 85:45
    از آنچه شما به من گفت من فکر می کنم که این امکان وجود دارد که قلمزن مسائل را از آن آویزان
  • 85:45 - 85:51
    نسبت ممکن است در نگاه اول ظاهر می شود. "" قبر به اندازه کافی! "گفت : آقای Jabez ویلسون.
  • 85:51 - 85:55
    "چرا ، من از دست داده اند چهار پوند در هفته است."
  • 85:55 - 86:01
    "تا آنجا که شما شخصا نگران" ، اظهار داشت هولمز ، "من نمی بینم که شما
  • 86:01 - 86:05
    هر گونه شکایت علیه این لیگ فوق العاده داشته باشند.
  • 86:05 - 86:11
    در مقابل ، شما ، که من درک می کنم ، ثروتمندتر از سوی برخی از 30 پوند ، می گویند هیچ چیز از
  • 86:11 - 86:15
    دانش دقیقه ای که شما باید در هر موضوعی که در زیر می آید به دست آورد
  • 86:15 - 86:17
    نامه A.
  • 86:17 - 86:21
    شما باید چیزی شده توسط آنها را از دست داده است. "" نه ، آقا.
  • 86:21 - 86:26
    اما می خواهم به پیدا کردن اطلاعات در مورد آنها ، و آنها چه کسانی هستند ، و آنچه که جسم خود را در
  • 86:26 - 86:31
    پخش این شوخی -- اگر آن را یک شوخی بود -- بر من.
  • 86:31 - 86:38
    این یک شوخی بسیار گران قیمت برای آنها بود ، برای آنها دو و سی پوند هزینه. "
  • 86:38 - 86:41
    "ما باید تلاش در جهت روشن کردن این امتیاز برای شما.
  • 86:41 - 86:45
    و برای اولین بار ، یک یا دو پرسش ، آقای ویلسون.
  • 86:45 - 86:50
    این دستیار شما که اولین بار به نام توجه شما به تبلیغات --
  • 86:50 - 86:51
    مدت که با شما بوده است؟ "
  • 86:51 - 86:57
    "حدود یک ماه پس از آن." "چگونه آمده است؟"
  • 86:57 - 87:03
    "در پاسخ به تبلیغات است." "او متقاضی تنها؟"
  • 87:03 - 87:04
    "نه ، من تا به حال ده."
  • 87:04 - 87:09
    "چرا او را انتخاب کنید؟" "از آنجا که او دستی و خواهد آمد
  • 87:09 - 87:13
    ارزان است. "" در نیمه دستمزد ، در واقع است. "
  • 87:13 - 87:16
    "بله".
  • 87:16 - 87:23
    : «چه کاره است ، این Spaulding وینسنت؟" کوچک ، تنومند ساخته شده است ، در او بسیار سریع
  • 87:23 - 87:27
    راه ، بدون مو بر چهره اش ، هر چند او کوتاه سی نیست.
  • 87:27 - 87:33
    چلپ چلوپ سفید اسید را بر پیشانی خود را. "
  • 87:33 - 87:36
    هولمز در صندلی خود را در هیجان قابل ملاحظه ای نشسته.
  • 87:36 - 87:40
    "من فکر می کردم به همان اندازه ، گفت :" او.
  • 87:40 - 87:44
    "آیا شما تا به حال مشاهده کرده است که گوش خود را برای گوشواره سوراخ شده؟"
  • 87:44 - 87:48
    "بله ، آقا. او به من گفت که کولی های آن را برای او انجام داده بود
  • 87:48 - 87:51
    زمانی که او یک پسر بود. "
  • 87:51 - 87:55
    "HUM! گفت :" هولمز ، غرق در تفکر عمیق است.
  • 87:55 - 88:02
    "او هنوز هم با شما اومد؟" "اوه ، آری ، آقا من فقط او را ترک" است.
  • 88:02 - 88:06
    است و کسب و کار خود را به حضور در غیاب شما؟ "
  • 88:06 - 88:10
    "چیزی برای شکایت از آقا. بسیار به یک وجود دارد هرگز
  • 88:10 - 88:11
    صبح. "
  • 88:11 - 88:15
    "این را انجام خواهد داد ، آقای ویلسون. من خوشحال خواهد به شما نظر بدهد
  • 88:15 - 88:19
    بر اساس موضوع در این دوره از یک یا دو روز است.
  • 88:19 - 88:26
    به روز سه شنبه است و من امیدوارم که توسط دوشنبه ما ممکن است به نتیجه برسد. "
  • 88:26 - 88:31
    "خب ، واتسون ، گفت :" هلمز هنگامی که بازدید کننده ما ما را ترک کرده بودند ، چه چیزی شما را از
  • 88:31 - 88:33
    آن همه؟ "
  • 88:33 - 88:40
    من هیچ چیزی از آن را ، "من پاسخ رک و پوست کنده. "این یک کسب و کار مرموز ترین."
  • 88:40 - 88:46
    "به عنوان یک قانون ، گفت :" هولمز ، "یک چیز عجیب و غریب تر است کمتر مرموز آن را به ثابت
  • 88:46 - 88:46
    باشد.
  • 88:46 - 88:51
    این امری عادی خود ، جنایات سیما یا جنبه بخصوص که واقعا گیج کننده است ، فقط به عنوان یک
  • 88:51 - 88:55
    صورت امری عادی ترین مشکل برای شناسایی شده است.
  • 88:55 - 88:56
    اما من باید سریع بر سر این موضوع است. "
  • 88:56 - 89:01
    "چه شما به انجام ، سپس؟" پرسیدم.
  • 89:01 - 89:04
    او پاسخ داد : "به سیگار ،".
  • 89:04 - 89:09
    "آن را کاملا سه لوله مشکل است ، و من خواهش کردن که شما نمی خواهد با من صحبت برای پنجاه
  • 89:09 - 89:09
    دقیقه. "
  • 89:09 - 89:16
    او خود را فر در صندلی خود را ، با زانو های نازک خود را تا شاهین مانند بینی خود کشیده ،
  • 89:16 - 89:22
    و او آنجا نشسته با چشم هایش را بسته و لوله های خاک رس خود سیاه و سفید thrusting مانند
  • 89:22 - 89:24
    لایحه ای برخی از پرنده عجیب و غریب.
  • 89:24 - 89:29
    من به این نتیجه رسیده بود که او در خواب کاهش یافته است ، و در واقع nodding
  • 89:29 - 89:33
    خودم ، زمانی که او به ناگهان از صندلی خود را با ژست مردی که به شکلی ناگهانی ظهور
  • 89:33 - 89:37
    ساخته ذهن او و قرار دادن لوله خود را پس از گچ بری دور بخاری.
  • 89:37 - 89:44
    وی بیان کرد : "Sarasate نمایشنامه در سالن سنت جیمز ، این بعد از ظهر".
  • 89:44 - 89:45
    "چه شما فکر می کنید ، اما واتسون؟
  • 89:45 - 89:49
    می تواند به بیمارانی های خود را یدکی شما را برای چند ساعت؟ "
  • 89:49 - 89:54
    "من هیچ ربطی به به روز. عمل من هرگز جذب است. "
  • 89:54 - 89:57
    "سپس بر روی کلاه خود را قرار داده و می آیند.
  • 89:57 - 90:01
    من می خواهم از طریق شهر اول ، و ما می توانیم برخی از ناهار را در راه داشته باشند.
  • 90:01 - 90:05
    من مشاهده کند که یک معامله خوب از موسیقی آلمان در این برنامه وجود دارد ، که
  • 90:05 - 90:09
    بلکه بیشتر به سلیقه من از ایتالیایی یا فرانسه.
  • 90:09 - 90:13
    درونگرا است ، و من می خواهم به خود فرو رفتن.
  • 90:13 - 90:15
    آمده است همراه! "
  • 90:15 - 90:19
    ما با مترو سفر دور به عنوان Aldersgate و یک پیاده روی کوتاه ما را به
  • 90:19 - 90:24
    Saxe Coburg میدان ، صحنه داستان منحصر به فرد که ما تا به حال گوش به در
  • 90:24 - 90:26
    صبح است.
  • 90:26 - 90:32
    دلگیر ، کمی ، نخ نما ، نجیبانه محل ، که در آن چهار خط تیره رنگ دو بود
  • 90:32 - 90:37
    خانه آجر طبقه را به یک محوطه کوچک railed در نگاه ، که در آن چمن
  • 90:37 - 90:39
    چمن پر از علف هرزه و چند توده از پژمرده
  • 90:39 - 90:46
    لورل و بوته مبارزه سخت علیه یک فضای مملو از دود و uncongenial.
  • 90:46 - 90:51
    سه توپ طلایی و قهوه ای با یک هیئت مدیره "JABEZ WILSON" با حروف سفید ، پس از
  • 90:51 - 90:56
    خانه گوشه ، اعلام کرد مکانی که در آن مشتری قرمز سر ما بر روی کسب و کار خود را به اجرا درآمد.
  • 90:56 - 91:01
    شرلوک هلمز در مقابل آن را با سر خود را بر روی یک طرف ایستاد و نگاه آن همه
  • 91:01 - 91:04
    بر این ، با چشمان او درخشان روشن بین درب puckered.
  • 91:04 - 91:10
    سپس او به آرامی تا خیابان راه رفته است ، و پس از آن دوباره به گوشه ، هنوز هم
  • 91:10 - 91:13
    به دنبال کاملا در خانه است.
  • 91:13 - 91:18
    وی در پایان به مرتهن بازگشت ، و داشتن با شور و نشاط بر گروه های دسته جمعی
  • 91:18 - 91:23
    پیاده رو با خود چوب دو یا سه بار ، او بالا رفت و به درب و زدم.
  • 91:23 - 91:27
    آن را فورا به دنبال روشن ، پاک تراشیده همکار جوان ، که باز شد
  • 91:27 - 91:30
    از او خواسته به گام شوید.
  • 91:30 - 91:36
    "متشکرم ، گفت :" هولمز ، "من فقط آرزو به شما بپرسید که چگونه شما می توانید از اینجا برو
  • 91:36 - 91:40
    رشتهها. "" سوم سمت راست ، سمت چپ چهارم ، "پاسخ داد
  • 91:40 - 91:44
    دستیار بی درنگ ، بسته شدن درب.
  • 91:44 - 91:48
    "همکار هوشمند ، که مشاهده شده :" هولمز که ما راه می رفت دور.
  • 91:48 - 91:54
    "او ، به گمان من ، چهارم و باهوش ترین انسان را در لندن ، و برای جسارت من مطمئن هستم نیست
  • 91:54 - 91:57
    که او ادعا می شود سوم.
  • 91:57 - 92:03
    من چیزی از او قبل از شناخته شده است. "" بدیهی است ، گفت : "من ،" آقای ویلسون
  • 92:03 - 92:08
    شمارش دستیار برای یک معامله خوب در این رمز و راز از لیگ سرخ سر است.
  • 92:08 - 92:12
    من مطمئن هستم که شما راه خود را صرفا به منظور پرسش که شما ممکن است او را ببیند. "
  • 92:12 - 92:15
    "او." "چه پس از آن؟"
  • 92:15 - 92:19
    "زانو شلوار خود را."
  • 92:19 - 92:23
    "و چه می بینید؟" "آنچه که من انتظار می رود برای دیدن."
  • 92:23 - 92:28
    "چرا پیاده رو را کتک بزنید؟" "دکتر عزیز من ، این زمان برای
  • 92:28 - 92:31
    مشاهده ، نه برای بحث است.
  • 92:31 - 92:37
    ما جاسوس در کشور یک دشمن. ما می دانیم چیزی Saxe - Coburg میدان.
  • 92:37 - 92:41
    اجازه دهید ما در حال حاضر اکتشاف قسمت هایی را که در پشت آن قرار دارند. "
  • 92:41 - 92:46
    جاده ای که در آن ما خودمان متوجه شد که ما تبدیل دور گوشه ای از بازنشسته
  • 92:46 - 92:52
    Saxe - Coburg میدان را به عنوان بزرگ مقابل به آن به عنوان جبهه از یک تصویر ارائه
  • 92:52 - 92:53
    می کند به پشت.
  • 92:53 - 92:57
    یکی از شریانهای اصلی که ترافیک از شهر منتقل شد
  • 92:57 - 92:59
    شمال و غرب است.
  • 92:59 - 93:03
    جاده را با جریان بسیار زیاد از تجارت در جزر و مد دو جریان مسدود شده بود
  • 93:03 - 93:08
    به سمت داخل و به سمت خارج ، در حالی که آماده سازی پیاده رو سیاه و سفید بودند با ازدحام hurrying
  • 93:08 - 93:09
    پیاده.
  • 93:09 - 93:15
    این سخت بود به تحقق بخشیدن به عنوان ما در خط از مغازه های خوب و کسب و کار باشکوه نگاه
  • 93:15 - 93:20
    محل است که آنها واقعا در طرف دیگر پس از پژمرده و راکد abutted
  • 93:20 - 93:22
    مربع که ما فقط quitted بود.
  • 93:22 - 93:30
    "اجازه دهید به دیدن من ، گفت :" هولمز ، در گوشه ای ایستاده و یک نظر اجمالی در امتداد خط ، "من
  • 93:30 - 93:33
    باید مثل منظور از خانه به خاطر داشته باشید در اینجا.
  • 93:33 - 93:38
    این سرگرمی از معدن به دانش دقیق از لندن است.
  • 93:38 - 93:42
    مورتیمر ، توتون فروش ، مغازه کمی روزنامه ، شعبه Coburg وجود دارد
  • 93:42 - 93:48
    بانک شهر و حومه رستوران گیاهی ، و حمل McFarlane.
  • 93:48 - 93:49
    ساختمان انبار.
  • 93:49 - 93:52
    که ما را حمل حق را به بلوک دیگر.
  • 93:52 - 93:56
    و اکنون ، پزشک ، ما انجام داده ایم کار ما ، تا زمانی که ما تا به حال برخی از بازی.
  • 93:56 - 94:02
    یک ساندویچ و یک فنجان قهوه ، و سپس آن را ویولن زمین ، که در آن همه شیرینی
  • 94:02 - 94:07
    و ظرافت و هماهنگی ، و هیچ مشتریان قرمز سر وجود دارد به ما رنجه دادن خود را با
  • 94:07 - 94:08
    conundrums. "
  • 94:08 - 94:14
    دوست من نوازنده مشتاق بود ، که خود نه تنها بسیار قادر
  • 94:14 - 94:18
    نوازنده اما آهنگساز هیچ شایستگی عادی.
  • 94:18 - 94:23
    تمام بعد از ظهر او در اصطبل نشسته پیچیده شده در سعادت کامل ترین ،
  • 94:23 - 94:29
    به آرامی تکان دادن طولانی خود ، انگشتان نازک در زمان به موسیقی ، در حالی که خود را به آرامی لبخند زدن
  • 94:29 - 94:31
    صورت و سست خود را ، چشم های رویایی به عنوان
  • 94:31 - 94:38
    هولمز ، بر خلاف آن از هلمز کاراگاه سگ تازی ، بی امان ، مشتاق به ذهن آماده
  • 94:38 - 94:43
    دست عامل جنایی ، آن را به عنوان امکان را برای تصور.
  • 94:43 - 94:48
    در شخصیت منحصر به فرد خود را ماهیت دوگانه متناوب خود اظهار داشت ، و او
  • 94:48 - 94:53
    دقت و موشکافی شدید به نمایندگی ، به عنوان من اغلب فکر ،
  • 94:53 - 94:55
    واکنش در برابر شاعرانه و
  • 94:55 - 95:00
    خلق و خوی به غور و تعمق که گهگاه در او غالب است.
  • 95:00 - 95:05
    نوسان از طبیعت خود ، او را از ضعف شدید به انرژی بلعیدن زمان و
  • 95:05 - 95:12
    که من به خوبی می دانستند ، او هرگز واقعا به عنوان زمانی که نیرومند ، برای چند روز در پایان ، او تا به حال
  • 95:12 - 95:14
    lounging در صندلی راحتی خود را در میان خود شده است
  • 95:14 - 95:18
    بداهه و نسخه نامه خود را سیاه و سفید.
  • 95:18 - 95:23
    سپس آن را که شهوت از تعقیب به طور ناگهانی بر او آمده بود ، و او
  • 95:23 - 95:28
    قدرت استدلال درخشان را به سطح از شهود افزایش یابد ، تا کسانی که
  • 95:28 - 95:30
    unacquainted با روش او را نگاه
  • 95:30 - 95:36
    با چشم حقارت در او به عنوان مردی که دانش از فنا که نه.
  • 95:36 - 95:42
    وقتی که من او را دیدم که بعد از ظهر را در موسیقی در تالار سنت جیمز enwrapped من احساس
  • 95:42 - 95:49
    که هم بد ممکن است بر کسانی که را بخواهد خود را به شکار کردن قرار داده بودند.
  • 95:49 - 95:55
    "شما می خواهید برای رفتن به خانه ، بدون شک ، پزشک ،" او اظهار داشت که ما پدید آمده است.
  • 95:55 - 95:59
    "بله ، این خواهد بود نیز هست." "و من به برخی از کسب و کار را به انجام خواهد
  • 95:59 - 96:01
    به چند ساعت است.
  • 96:01 - 96:07
    این کسب و کار در میدان Coburg ، جدی است. "" چرا جدی است؟ "
  • 96:07 - 96:13
    "یک جرم قابل توجهی در تفکر است. من هر دلیلی برای باور کردن که ما
  • 96:13 - 96:15
    باید در زمان آن را متوقف کند.
  • 96:15 - 96:19
    اما به روز شنبه به جای مسائل پیچیده است.
  • 96:19 - 96:23
    من باید به کمک شما به شب می خواهم "" در چه زمانی؟ "
  • 96:23 - 96:25
    "ده در مراحل اولیه باشد کافی است."
  • 96:25 - 96:30
    "من باید در بیکر استریت در ده باشد." "بسیار خوب.
  • 96:30 - 96:35
    و من می گویند ، پزشک ، ممکن است برخی از خطر کوچک وجود دارد ، بنابراین با مهربانی قرار دادن ارتش خود را
  • 96:35 - 96:38
    هفت تیر در جیب شما. "
  • 96:38 - 96:45
    او دست تکان دادند دست خود را بر روی پاشنه خود ، تبدیل ، و در یک لحظه در میان جمعیت ناپدید شد.
  • 96:45 - 96:49
    من اعتماد است که من بیشتر چگالتر از همسایگان من نیست ، اما من همیشه تحت ستم با
  • 96:49 - 96:53
    احساس حماقت خود من را در معاملات خود با شرلوک هلمز.
  • 96:53 - 96:59
    در اینجا من آنچه که او تا به حال شنیده شنیده بود ، من آنچه او دیده بود دیده بود ، و در عین حال از او
  • 96:59 - 97:04
    کلمات آن آشکار بود که او را دیدم به وضوح نه تنها آنچه اتفاق افتاده ، اما چه شد
  • 97:04 - 97:11
    در مورد رخ می دهد ، در حالی که به من کل کسب و کار هنوز هم اشتباه گرفته بود و چیز عجیب و غریب.
  • 97:11 - 97:17
    همانطور که من سوار خانه به خانه من در کنزینگتون من بیش از آن همه ، از فوق العاده
  • 97:17 - 97:23
    داستان کپی قرمز سر از "دایره المعارف" پایین به مراجعه به Saxe
  • 97:23 - 97:28
    Coburg میدان و کلمات شوم که با آن او از من جدا کرده بود.
  • 97:28 - 97:34
    این اکسپدیشن شبانه بود ، و به همین دلیل باید بروم مسلح؟
  • 97:34 - 97:37
    از کجا خواهیم بود ، و چه شد و ما به انجام؟
  • 97:37 - 97:42
    من اشاره از هولمز بود که دستیار این مرتهن خوش رو بود
  • 97:42 - 97:47
    نیرومند مرد -- یک مرد که ممکن است یک بازی عمیق بازی.
  • 97:47 - 97:53
    من سعی کردم به آن پازل ، اما داد آن را در ناامیدی و مجموعه ای از ماده کنار گذاشته تا
  • 97:53 - 97:57
    شب باید توضیح را به ارمغان بیاورد.
  • 97:57 - 98:02
    نه چهارم گذشته بود که من از خانه آغاز کرد و راه من در سراسر پارک ساخته شده ،
  • 98:02 - 98:04
    و به همین ترتیب از طریق خیابان آکسفورد را به خیابان بیکر.
  • 98:04 - 98:09
    دو hansoms در درب ایستاده بودند و من وارد پاساژ من شنیده ام صدا
  • 98:09 - 98:11
    از صداها از بالا.
  • 98:11 - 98:17
    ورود به اتاق خود هلمز در گفتگو متحرک با دو مرد ، یکی از
  • 98:17 - 98:23
    که من به عنوان پیتر جونز ، نماینده رسمی پلیس ، به رسمیت شناخته شده ، در حالی که دیگر بود
  • 98:23 - 98:26
    بلند ، نازک ، غمگین رو مرد ، با بسیار
  • 98:26 - 98:31
    کلاه براق و ظالم و رهبانیت محترم و کت.
  • 98:31 - 98:32
    "هکتار!
  • 98:32 - 98:37
    حزب ما کامل است ، گفت : "هولمز ، buttoning نخود - ژاکت خود و مصرف خود را
  • 98:37 - 98:42
    محصول شکار سنگین از سخت بازپرسی کردن از. "واتسون ، من فکر می کنم شما می دانید آقای جونز ،
  • 98:42 - 98:44
    اسکاتلندیارد؟
  • 98:44 - 98:50
    اجازه دهید به شما معرفی کنم به آقای Merryweather ، که به همراه ما در به شب
  • 98:50 - 98:51
    ماجراجویی. "
  • 98:51 - 98:56
    "ما در حال شکار در زوج دوباره ، پزشک ، می بینید ،" جونز در مهم خود گفت :
  • 98:56 - 98:59
    راه. "دوست ما در اینجا یک مرد فوق العاده است برای
  • 98:59 - 99:01
    از تعقیب است.
  • 99:01 - 99:06
    او می خواهد سگ های قدیمی برای کمک به او را به در حال اجرا کردن است. "
  • 99:06 - 99:12
    مشاهده : من امیدوارم که یک غاز وحشی نیست ممکن است به اثبات پایان تعقیب ما ، آقای
  • 99:12 - 99:14
    Merryweather gloomily.
  • 99:14 - 99:19
    شما ممکن است اعتماد به نفس قابل توجهی در آقای هولمز ، سر قرار ، گفت : "عامل پلیس
  • 99:19 - 99:20
    loftily.
  • 99:20 - 99:26
    او خود را از روش های کمی ، هستند که ، اگر او نخواهد گفت : من تا ذهن نیست ، فقط یک
  • 99:26 - 99:31
    کمی بیش از حد نظری و خارق العاده ، اما او تا به تدوین یک کارآگاه در او.
  • 99:31 - 99:37
    بیش از حد می گویند که یک یا دو بار نمی باشد ، همانطور که در آن کسب و کار Sholto
  • 99:37 - 99:42
    قتل و گنج آگرا ، او تقریبا صحیح از این مقام شده است
  • 99:42 - 99:42
    زور است. "
  • 99:42 - 99:49
    غریبه با احترام ، گفت : ":" اوه ، اگر شما می گویید ، آقای جونز ، از آن است که همه حق است.
  • 99:49 - 99:52
    "با این حال ، اقرار میکنم که من از دست لاستیک.
  • 99:52 - 99:57
    این اولین شنبه شب هفت و بیست سال که من آن را نداشته است
  • 99:57 - 99:58
    لاستیک. "
  • 99:58 - 100:03
    "من فکر می کنم شما را پیدا خواهد کرد ، گفت :" شرلوک هلمز "است که شما برای بالاتر بازی
  • 100:03 - 100:09
    شرطبندی را به شب از شما تا کنون انجام نشده است ، و این که بازی هیجان انگیز تر خواهد شد.
  • 100:09 - 100:16
    برای شما ، آقای Merryweather ، سهام خواهد شد در حدود 30.000 پوند و برای شما ، جونز ،
  • 100:16 - 100:20
    آن خواهد بود که انسان بر اساس آنها می خواهید به وضع دستان خود را. "
  • 100:20 - 100:25
    "جان کلی ، قاتل ، دزد ، درهم شکننده ، و جاعل.
  • 100:25 - 100:29
    مرد جوان He'sa ، آقای Merryweather ، اما او در سر از حرفه اش ، و من
  • 100:29 - 100:34
    که به جای دستبند من بر او نسبت به هر جنایی در لندن.
  • 100:34 - 100:38
    He'sa قابل توجه مرد ، جوان جان خشت است.
  • 100:38 - 100:43
    پدربزرگش ، دوک سلطنتی بود ، و خود او به Eton و آکسفورد بوده است.
  • 100:43 - 100:49
    مغز او به عنوان حیله گری به عنوان انگشتان دست خود را ، و هر چند نشانه هایی از او در هر نوبت یکدیگر را ملاقات کنیم ،
  • 100:49 - 100:52
    ما هیچ وقت نمی دانید که برای پیدا کردن مردی که خودش را.
  • 100:52 - 100:57
    او می خواهیم CRIB در اسکاتلند یک هفته کرک و جمع آوری پول برای ساخت یک پرورشگاه
  • 100:57 - 101:01
    در کرن بعدی. من در مسیر خود برای سال بوده است و
  • 101:01 - 101:02
    هرگز چشم بر او نشده است. "
  • 101:02 - 101:07
    "من امیدوارم که من ممکن است به لذت بردن از معرفی شما به شب داشته باشند.
  • 101:07 - 101:13
    من یک یا دو نوبت کمی هم با آقای جان کلی ، و من با شما موافقم که او
  • 101:13 - 101:16
    در سر حرفه خود است.
  • 101:16 - 101:19
    است گذشته ده ، با این حال ، و کاملا هم که ما آغاز شده است.
  • 101:19 - 101:25
    اگر شما دو اولین درشکه دو چرخه ، اما واتسون و من در دوم. "
  • 101:25 - 101:30
    شرلوک هلمز در درایو طولانی بود خیلی ارتباطی نیست و در دراز
  • 101:30 - 101:34
    کابین زمزمه آهنگ است که او در بعد از ظهر شنیده بود.
  • 101:34 - 101:38
    ما را از طریق یک هزارتوی بی پایان از خیابان گاز روشن rattled تا زمانی که ما را به ظهور
  • 101:38 - 101:43
    Farrington خیابان. "ما نزدیک وجود دارد در حال حاضر ،" دوست من
  • 101:43 - 101:44
    اظهار.
  • 101:44 - 101:49
    "این Merryweather همکار مدیر بانک است ، و شخصا در علاقه مند
  • 101:49 - 101:52
    ماده. من آن را اندیشه ها و همچنین به جونز با ما
  • 101:52 - 101:54
    نیز می باشد.
  • 101:54 - 101:59
    او یک شخص بد نیست ، هر چند ابله مطلق در حرفه خود.
  • 101:59 - 102:01
    او دارای یک فضیلت مثبت است.
  • 102:01 - 102:06
    او به عنوان شجاع به عنوان نوعی سگ بزرگ و به عنوان یک خرچنگ به عنوان سر سخت است اگر او می شود چنگال او
  • 102:06 - 102:12
    بر هر کسی. در اینجا ما هستند ، و آنها در انتظار ما است. "
  • 102:12 - 102:15
    ما همان شاهراه شلوغ است که در آن ما تا به حال رسیده بود
  • 102:15 - 102:17
    خودمان را در صبح.
  • 102:17 - 102:23
    ، ما گذشت ما کابین های خود ، اخراج شدند و پس از هدایت آقای Merryweather
  • 102:23 - 102:27
    پایین پاساژ تنگ و از طریق درب سمت ، که او برای ما باز کرد.
  • 102:27 - 102:32
    در داخل راهرو کوچک ، که در دروازه آهن بسیار عظیم به پایان رسید.
  • 102:32 - 102:38
    این نیز افتتاح شد و به رهبری یک پرواز از گام های سنگی در سیم پیچ ، که در خاتمه
  • 102:38 - 102:40
    یکی دیگر از دروازه نیرومند.
  • 102:40 - 102:45
    آقای Merryweather متوقف به نور فانوس ، و سپس به ما پایین تاریکی انجام داد ،
  • 102:45 - 102:51
    با بوی زمین گذشت ، و بنابراین ، پس از باز کردن درب سوم ، به طاق بزرگ و یا
  • 102:51 - 102:56
    انبار ، که همه دور با جعبهها و جعبه های عظیم انباشت اشیاء بدست آمده بود.
  • 102:56 - 103:01
    "شما ها از بالا بسیار آسیب پذیر نیست ،" هولمز اظهار داشت او به عنوان برگزار فانوس
  • 103:01 - 103:03
    و در مورد او gazed.
  • 103:03 - 103:08
    و نه از پایین ، گفت : "آقای Merryweather قابل توجه چوب خود را بر پرچم ها که
  • 103:08 - 103:14
    صف کف. "چرا ، عزیز من ، آن را برای تلفن های موبایل کاملا توخالی!" او
  • 103:14 - 103:17
    گفت : دنبال کردن تعجب است.
  • 103:17 - 103:22
    "من باید واقعا بخواهید که شما را کمی آرام تر! گفت :" هولمز به شدت.
  • 103:22 - 103:26
    شما در حال حاضر موفقیت تمام اکسپدیشن ما خطر است.
  • 103:26 - 103:30
    ممکن است من خواهش کردن که شما را به خوبی به نشستن بر یکی از آن
  • 103:30 - 103:33
    جعبه ، و به دخالت نکند؟ "
  • 103:33 - 103:38
    Merryweather آقای موقر خود را بر جعبه های حاوی کها ، با بسیار مجروح
  • 103:38 - 103:44
    بیان بر چهره اش ، در حالی که هلمز پس از زانو خود را بر زمین سقوط کرد و با
  • 103:44 - 103:47
    فانوس و یک لنز بزرگنمایی ، شروع به
  • 103:47 - 103:50
    بررسی دقیقهای شکاف بین سنگ.
  • 103:50 - 103:55
    چند ثانیه بسنده او را برآورده سازد ، برای او به پا خود را پیمود ، دوباره قرار داده و خود را
  • 103:55 - 103:58
    شیشه ای در جیب خود.
  • 103:58 - 104:03
    وی بیان کرد : "ما حداقل یک ساعت قبل از ما ،" ، "برای آنها به سختی می تواند هر
  • 104:03 - 104:06
    مراحل تا زمانی که گروگیر خوب می باشد با خیال راحت در رختخواب است.
  • 104:06 - 104:10
    سپس آنها را به یک دقیقه از دست بدهند ، برای هر چه زودتر کار خود را انجام می دهند زمان بیشتری
  • 104:10 - 104:13
    آنها خود را برای فرار خود را داشته باشد.
  • 104:13 - 104:18
    ما در حال حاضر ، پزشک هستند -- به عنوان بدون شک شما divined -- در دخمه شهر
  • 104:18 - 104:23
    شاخه ای از یکی از بانک های لندن اصلی.
  • 104:23 - 104:27
    آقای Merryweather رئیس مدیره است ، و او به شما توضیح داده خواهد شد که
  • 104:27 - 104:31
    دلایل وجود دارد که چرا مجرمان جسورانه تر از لندن باید را
  • 104:31 - 104:34
    منافع قابل توجهی در این دخمه در حال حاضر است. "
  • 104:34 - 104:40
    زمزمه کارگردان : "این طلا فرانسه ما ،".
  • 104:40 - 104:45
    "ما به حال چندین اخطار که تلاش ممکن است بر آن ساخته شده است."
  • 104:45 - 104:47
    "طلا فرانسه شما؟"
  • 104:47 - 104:52
    "بله. ما به حال به مناسبت چند ماه پیش به تقویت منابع و قرض برای
  • 104:52 - 104:57
    که هدف 30،000 napoleons از بانک فرانسه.
  • 104:57 - 105:02
    تبدیل شده است شناخته شده است که ما به مناسبت به باز کردن پول هرگز ، همین و بس
  • 105:02 - 105:05
    هنوز هم در یک انبار ما دروغ است.
  • 105:05 - 105:09
    جعبه که بر اساس آن می نشینند شامل 2000 napoleons بسته بندی شده بین لایه سرب
  • 105:09 - 105:10
    فویل.
  • 105:10 - 105:16
    ذخیره ما از شمش در حال حاضر بسیار بزرگتر از است که معمولا در یک نگه داشته است
  • 105:16 - 105:22
    شعبه ، و مدیران را بر موضوع سوء ظن داشتند. "
  • 105:22 - 105:26
    مشاهده هولمز : "که بسیار به خوبی توجیه شدند".
  • 105:26 - 105:30
    و اکنون زمان آن است که ما مرتب برنامه های کوچک ما.
  • 105:30 - 105:34
    من انتظار دارم که در درون مسائل ساعته به سر آمده است.
  • 105:34 - 105:40
    در این میان آقای Merryweather ، ما باید صفحه نمایش را بیش از آن فانوس تاریک قرار داده است. "
  • 105:40 - 105:42
    و در تاریکی بنشینم؟ "
  • 105:42 - 105:47
    "من می ترسم تا. من یک بسته کارت را در جیب من آورده بود ،
  • 105:47 - 105:52
    و من فکر کردم که ، همانطور که ما carrée partie شد ، شما ممکن است لاستیک خود را بعد از
  • 105:52 - 105:53
    تمام.
  • 105:53 - 105:58
    اما من می بینم که آماده سازی دشمن رفته اند تا جایی که ما می توانیم ریسک نیست
  • 105:58 - 106:02
    حضور نور. و اول از همه ، ما باید ما را انتخاب کنید
  • 106:02 - 106:04
    مواضع.
  • 106:04 - 106:09
    این مرد جسورانه ، و اگر چه ما باید آنها را در یک نقطه ضعف ، آنها ممکن است انجام دهید ما
  • 106:09 - 106:15
    برخی از آسیب مگر ما مراقب. من باید پشت این جعبه های حاوی ایستاده و شما را
  • 106:15 - 106:17
    خودتان را در پشت آن پنهان است.
  • 106:17 - 106:22
    سپس ، وقتی که من فلش نور بر آنها ، در سرعت نزدیک.
  • 106:22 - 106:26
    اگر آنها آتش ، اما واتسون ، هیچ پشیمانی در مورد تیراندازی به آنها را. "
  • 106:26 - 106:34
    من هفت تیر من ، cocked ، بر بالای مورد چوبی که پشت دولا قرار می گیرد.
  • 106:34 - 106:39
    هولمز اسلاید در سراسر مقابل فانوس خود به ضرب گلوله کشته و ما را در تاریکی زمین سمت چپ --
  • 106:39 - 106:44
    تاریکی مطلق که من پیش از این هرگز تجربه.
  • 106:44 - 106:49
    بوی فلز داغ باقی مانده به ما اطمینان میدهد که نور بود هنوز هم وجود دارد ، آماده به
  • 106:49 - 106:51
    در اطلاع لحظه ای از فلش.
  • 106:51 - 106:56
    به نظر من ، با اعصاب من کار می کرد تا زمین از امید بود ، چیزی وجود دارد
  • 106:56 - 107:02
    افسرده و subduing در دل تنگی ناگهانی ، و در هوای مرطوب و سرد سرد
  • 107:02 - 107:04
    طاق.
  • 107:04 - 107:08
    آنها اما یکی عقب نشینی ، زمزمه : "هولمز.
  • 107:08 - 107:11
    "است که از طریق خانه به میدان Saxe - Coburg.
  • 107:11 - 107:15
    من امیدوارم که شما انجام داده اند چه از او پرسیدم شما ، جونز؟ "
  • 107:15 - 107:20
    "من یک بازرس و دو افسر در انتظار در درب جلو."
  • 107:20 - 107:23
    : "بعد ما همه چاله ها را متوقف کرده اند.
  • 107:23 - 107:29
    و اکنون ما باید ساکت و صبر کنید. "چه یک زمان به نظر می رسید!
  • 107:29 - 107:34
    از مقایسه یادداشت ها پس از آن بود ، اما یک ساعت و یک چهارم و در عین حال آن را به ظاهر
  • 107:34 - 107:40
    من که شب باید تقریبا از بین رفته اند و سپیده دم شکستن بالاتر از ما است.
  • 107:40 - 107:46
    اندام من خسته شده و سفت شد ، برای من به تغییر سمت من می ترسید ؛ هنوز اعصاب من بودند
  • 107:46 - 107:51
    کار می کرد تا به بالاترین قیر از تنش و شنوایی من تا حاد بود که من می توانم
  • 107:51 - 107:54
    نه تنها شنیدن تنفس آرام از من
  • 107:54 - 107:58
    اصحاب ، اما من می تواند عمیق تر ، سنگین تر در نفس بزرگ تشخیص
  • 107:58 - 108:02
    جونز از نازک ، توجه داشته باشید sighing مدیر بانکی.
  • 108:02 - 108:07
    از سمت من ، من می توانم بیش از این مورد در جهت طبقه نگاه.
  • 108:07 - 108:11
    ناگهان چشم من گرفتار تابانیدن یک نور است.
  • 108:11 - 108:16
    در ابتدا آن بود ، اما جرقه کم رنگ و پریده پس از پیاده رو سنگ.
  • 108:16 - 108:21
    سپس آن را طولانی تا زمانی که یک خط زرد شد ، و سپس ، بدون هیچ گونه هشدار
  • 108:21 - 108:28
    یا صدا ، جای زخم در صورت به نظر می رسید برای باز کردن و یک دست به نظر می رسد ، دست سفید ، تقریبا زنانه ،
  • 108:28 - 108:33
    که در مرکز منطقه کمی از نور در مورد احساس.
  • 108:33 - 108:38
    برای یک دقیقه یا بیشتر از طرف ، با انگشتان نوشتن خود ، از برآمده
  • 108:38 - 108:39
    طبقه.
  • 108:39 - 108:44
    سپس آن را به طور ناگهانی در آن را به عنوان ظاهر شده باز پس گرفته شد ، و همه تاریک بود مجددا ذخیره کنید
  • 108:44 - 108:49
    تنها جرقه کم رنگ و پریده که مشخص جرنگ جرنگ بین سنگ.
  • 108:49 - 108:52
    ناپدید شدن آن ، با این حال ، اما لحظه ای بود.
  • 108:52 - 108:57
    با خارق ، صدای پاره شدن یکی از گسترده ، سنگ سفید ، پس از آن تبدیل خواهد شد
  • 108:57 - 109:02
    سمت و سمت چپ مربع ، سوراخ خمیازه ، که از طریق آن جریان نور از
  • 109:02 - 109:03
    فانوس
  • 109:03 - 109:09
    در طول لبه peeped پاک برش ، چهره جوان ، که کاملا در مورد آن نگاه وجود دارد ،
  • 109:09 - 109:15
    و پس از آن ، با دست بر روی هر دو طرف دیافراگم ، خود را شانه کشید بالا و
  • 109:15 - 109:19
    دور کمر بالا ، تا یک زانو بر لبه استراحت.
  • 109:19 - 109:23
    در یکی دیگر از لحظه او در سمت سوراخ ایستاد و هولنج بعد از او بود
  • 109:23 - 109:30
    همدم ، لاغر اندام و کوچک مثل خودش ، با چهره ای رنگ پریده و یک شوک بسیار قرمز
  • 109:30 - 109:37
    "این همه روشن است ،" او زمزمه. "شما اسکنه و کیسه؟
  • 109:30 - 109:30
    مو.
  • 109:37 - 109:43
    بزرگ اسکات! مراجعه سریع یکی را انتخاب کنید -------------------- ، مورچه ، پرش ، و من برای آن نوسان! "
  • 109:43 - 109:46
    شرلوک هلمز فنر کرده بود و مزاحم شده توسط یقه را تصرف کردند.
  • 109:46 - 109:51
    دیگر شیرجه پایین سوراخ ، و من شنیده ام صدای خارق پارچه به عنوان جونز
  • 109:51 - 109:53
    چنگ در دامن خود را.
  • 109:53 - 109:57
    نور فلش بر اساس بشکه هفت تیر ، اما محصول هولمز "شکار آمد
  • 109:57 - 110:01
    پایین بر روی مچ دست انسان است ، و تپانچه clinked بر کف سنگ.
  • 110:01 - 110:06
    "، گفت :" هیچ استفاده ، خشت جان هولمز blandly.
  • 110:06 - 110:11
    "شما هیچ شانسی در همه است." "بنابراین من ، از سوی دیگر با پاسخ
  • 110:11 - 110:13
    خنکی نهایت.
  • 110:13 - 110:18
    "من علاقه داشتن که PAL من همه حق است ، هر چند که من شما رو ، دم خود را کت است."
  • 110:18 - 110:22
    هولمز گفت : "سه مرد در انتظار او بود درب وجود دارد ،".
  • 110:22 - 110:25
    "آه ، در واقع!
  • 110:25 - 110:27
    شما به نظر می رسد انجام داده اند چیزی که بسیار به طور کامل.
  • 110:27 - 110:32
    هولمز پاسخ داد : من باید به شما تعریف است. "" و من به شما ".
  • 110:32 - 110:37
    "نظر شما در سر قرمز بسیار جدید و موثر بود."
  • 110:37 - 110:41
    جونز گفت : ":" شما خواهید PAL خود را دوباره مراجعه کنید در حال حاضر.
  • 110:41 - 110:45
    "او سریعتر در بالا رفتن از پایین سوراخ از من است.
  • 110:45 - 110:48
    فقط نگه دارید در حالی که دربی شهر را حل کنم. "
  • 110:48 - 110:53
    "من خواهش کردن که شما به من با دست های کثیف خود دست نزنید ،" زندانی ما را به عنوان اظهار
  • 110:53 - 110:57
    دستبند clattered بر مچ دست خود را. "شما ممکن است آگاه باشید که من سلطنتی
  • 110:57 - 110:58
    خون در رگهای من.
  • 110:58 - 111:04
    آیا خوبی ، همچنین ، هنگامی که شما به من همیشه می گویند : "آقا" و "لطفا آدرس."
  • 111:04 - 111:10
    "همه راست ،" جونز با خیره شدن و snigger گفت.
  • 111:10 - 111:16
    "خب ، نظر شما لطفا ، آقا ، مارس طبقه بالا ، که در آن ما می توانیم یک کابین برای حمل
  • 111:16 - 111:23
    حضرت خود را به ایستگاه پلیس؟ "" این بهتر است ، گفت : "جان خشت serenely.
  • 111:23 - 111:28
    او تعظیم فراگیر به سه نفر از ما ساخته شده و راه می رفت در سکوت و خاموش در حضانت
  • 111:28 - 111:30
    کارآگاه.
  • 111:30 - 111:36
    "واقعا ، آقای هولمز گفت :" آقای Merryweather که ما آنها را از انبار به دنبال "من انجام می دهم
  • 111:36 - 111:39
    نمی دانم چگونه این بانک می تواند به شما و یا تشکر بازپرداخت شما.
  • 111:39 - 111:44
    هیچ شکی وجود ندارد که شما را تشخیص داده و شکست خورده در شیوه ای از کامل ترین وجود دارد
  • 111:44 - 111:49
    یکی از تلاش های تعیین شده در سرقت از بانک است که همیشه در درون من می آیند
  • 111:49 - 111:52
    تجربه می کنند. "
  • 111:52 - 111:57
    "من تا به حال یک یا دو نمره کمی از خود من به حل و فصل با آقای جان خشت ، گفت :"
  • 111:57 - 111:57
    هولمز.
  • 111:57 - 112:03
    "من در برخی از هزینه های کوچک را بیش از این ماده ، که من باید انتظار می رود این بانک بوده است
  • 112:03 - 112:09
    بازپرداخت ، اما فراتر از آنچه که من عمیقا با داشتن یک تجربه است که بازپرداخت
  • 112:09 - 112:11
    در بسیاری جهات منحصر به فرد ، و با شنیدن
  • 112:11 - 112:17
    روایت بسیار قابل توجهی از لیگ سرخ سر. "
  • 112:17 - 112:22
    : "ببینید ، اما واتسون ، او در ساعات اولیه صبح توضیح داد که ما بیش از یک نشست
  • 112:22 - 112:27
    لیوان ویسکی و نوشابه در خیابان بیکر "این کاملا واضح را از اول بود
  • 112:27 - 112:29
    که تنها شی ممکن است از این
  • 112:29 - 112:34
    کسب و کار و نه فوق العاده از تبلیغات لیگ ، و
  • 112:34 - 112:40
    کپی برداری از 'دانشنامه ،' باید این بنگاه رهنی بیش از حد روشن و برای خارج شدن از
  • 112:40 - 112:43
    راه را برای تعداد ساعت هر روز.
  • 112:43 - 112:49
    این یک راه عجیب مدیریت آن بود ، اما ، واقعا ، این امر می تواند دشوار پیشنهاد
  • 112:49 - 112:50
    بهتر است.
  • 112:50 - 112:54
    روش بدون شک به ذهن دارای قوه ابتکار خشت رنگ او پیشنهاد
  • 112:54 - 112:56
    مو شریک یا معاون جرم.
  • 112:56 - 113:02
    4 پوند در هفته فریب که باید او را جلب بود ، و آنچه در آن به آنها بود ، که شد
  • 113:02 - 113:04
    بازی برای هزاران؟
  • 113:04 - 113:09
    آنها در تبلیغات قرار داده ، یکی سرکش دفتر موقت ، خودسر دیگر
  • 113:09 - 113:15
    انسان را به تحریک تقاضا برای آن ، و با هم آنها را مدیریت برای تضمین عدم وجود خود را
  • 113:15 - 113:17
    هر روز صبح در هفته است.
  • 113:17 - 113:22
    از آن زمان است که من از داشتن دستیار برای دستمزد نیم آمده شنیده ، آشکار بود
  • 113:22 - 113:28
    به من که او تا به حال برخی از انگیزه قوی برای حفظ وضعیت است. "
  • 113:28 - 113:30
    اما چگونه می تواند شما را حدس بزنید چه انگیزه بود؟ "
  • 113:30 - 113:35
    شده بود وجود دارد زنان در خانه ، من باید مشکوک مبتذل صرف
  • 113:35 - 113:36
    فتنه.
  • 113:36 - 113:42
    با این حال ، از این سوال بود. کسب و کار مرد کوچک بود ، و
  • 113:42 - 113:46
    هیچ چیزی در خانه اش که می تواند برای آماده سازی چنین استادانه درست شده به حساب وجود دارد ،
  • 113:46 - 113:50
    و چنین هزینه های آنها در.
  • 113:50 - 113:53
    باید ، پس از آن ، چیزی از خانه بیرون.
  • 113:53 - 113:54
    چه کاری می تواند از آن باشد؟
  • 113:54 - 113:59
    من از علاقه دستیار برای عکاسی فکر و ترفند خود را از اضمحلال
  • 113:59 - 114:02
    به دخمه. دخمه!
  • 114:02 - 114:05
    در پایان این سرنخ درهم وجود دارد.
  • 114:05 - 114:10
    سپس من ساخته شده سوالات به این دستیار مرموز و متوجه شد که من تا به حال برای مقابله با
  • 114:10 - 114:16
    یکی از جالبترین و جسورانه ترین جنایتکاران در لندن است.
  • 114:16 - 114:21
    او در انجام کاری در انبار -- چیزی که در در زمان ساعت های زیادی صورت گرفت در روز به مدت
  • 114:21 - 114:25
    ماه ها در پایان. چه کاری می تواند از آن می شود ، یک بار دیگر؟
  • 114:25 - 114:30
    من می توانم از هیچ چیزی فکر می کنم نجات در حال اجرا بود که او یک تونل به برخی از ساختمان های دیگر.
  • 114:30 - 114:35
    "تا کنون من تا به حال هنگامی که ما رفت و به بازدید از صحنه عمل است.
  • 114:35 - 114:38
    من شما را با ضرب و شتم بر پیاده رو با چوب من شگفت زده کرد.
  • 114:38 - 114:43
    ascertaining که آیا دخمه در جلو یا پشت کشیده.
  • 114:43 - 114:45
    آن را در مقابل نبود.
  • 114:45 - 114:50
    سپس من زنگ زد بل ، و من امیدوار بود ، دستیار به آن پاسخ داد.
  • 114:50 - 114:55
    ما تا به حال برخی از درگیریهای پی در پی سالهای اخیر کمی ضعیف شده ، اما ما تا به حال چشم بر یکدیگر پیش از این هرگز.
  • 114:55 - 114:58
    من به سختی در چهره اش نگاه کرد.
  • 114:58 - 115:03
    زانو بود آنچه که من آرزو برای دیدن. شما باید خود داشته باشند اظهار داشت که چگونه پوشیده ،
  • 115:03 - 115:08
    چروکیده و رنگ آمیزی آنها است. آنها از آن ساعت از نقب سخن گفت.
  • 115:08 - 115:13
    تنها نکته باقی مانده بود آنها نقب میزد.
  • 115:13 - 115:17
    من راه می رفت دور گوشه را دیدم شهر و حومه بانک ما دوست abutted
  • 115:17 - 115:22
    محل ، و احساس کردند که من مشکل من حل شده بود.
  • 115:22 - 115:26
    هنگامی که شما بعد از کنسرت من پس از اسکاتلندیارد به نام و بر راند
  • 115:26 - 115:30
    رئیس مدیره بانک ، با نتیجه که شما را دیده اند. "
  • 115:30 - 115:36
    و چگونه می تواند به شما بگویم که آنها سعی می کند خود را به شب را؟ "
  • 115:36 - 115:37
    از او پرسیدم.
  • 115:37 - 115:42
    "خب ، دفاتر لیگ خود را در زمانی که آنها بسته که نشانه این بود که آنها مراقبت ندارد
  • 115:42 - 115:47
    دیگر در مورد حضور آقای Jabez ویلسون -- به عبارت دیگر ، که آنها به حال تکمیل
  • 115:47 - 115:48
    تونل خود را.
  • 115:48 - 115:53
    اما ضروری بود که آنها باید آن را به زودی استفاده کنید ، آن ممکن است کشف شود ، یا
  • 115:53 - 115:56
    شمش ممکن است برداشته می شود.
  • 115:56 - 116:01
    شنبه آنها را بهتر از هر روز دیگر با توجه به عنوان آن که آنها را دو روز به من بدهید
  • 116:01 - 116:05
    برای فرار از آنها. برای همه این دلایل من از آنها انتظار می رود
  • 116:05 - 116:07
    به شب. "
  • 116:07 - 116:13
    "شما به آن استدلال می زیبایی ،" من در تحسین بدون تصنع گفت.
  • 116:13 - 116:17
    "تا زمانی زنجیره ای ، و در عین حال هر حلقه پیوند دارند درست است."
  • 116:17 - 116:24
    : "من از دل تنگی را نجات داد ، او پاسخ داد ، خمیازه کشیدن است.
  • 116:24 - 116:28
    "افسوس! من در حال حاضر احساس بر من بسته است.
  • 116:28 - 116:34
    زندگی من این است در طول یکی از این تلاش برای فرار از پیشپاافتاده از وجود صرف است.
  • 116:34 - 116:40
    این مشکلات کمی به من کمک برای انجام این کار است. "" و شما بانی خیر از مسابقه ، "
  • 116:40 - 116:42
    گفت : I.
  • 116:42 - 116:47
    او ، شانه خود. "خوب ، شاید بعد از همه ، آن را از برخی از
  • 116:47 - 116:53
    استفاده از اندکی ، وی بیان کرد. "L' homme c'est rien -- l'oeuvre c'est صدای بلند انتشار دادن ،'
  • 116:53 - 117:02
    گوستاو فلوبر نوشت : به شن و ماسه جورج است. "
  • 117:02 -
    >
Title:
Part 1 - The Adventures of Sherlock Holmes Audiobook by Sir Arthur Conan Doyle (Adventures 01-02)
Description:

Part 1. Classic Literature VideoBook with synchronized text, interactive transcript, and closed captions in multiple languages. Audio courtesy of Librivox. Read by Mark F. Smith.

Playlist for The Adventures of Sherlock Holmes by Sir Arthur Conan Doyle: http://www.youtube.com/playlist?list=PL7BE1C414529B0F4E

The Adventures of Sherlock Holmes free audiobook at Librivox: http://librivox.org/the-adventures-of-sherlock-holmes-by-sir-arthur-conan-doyle-2/

The Adventures of Sherlock Holmes free eBook at Project Gutenberg: http://www.gutenberg.org/ebooks/1661

The Adventures of Sherlock Holmes at Wikipedia: http://en.wikipedia.org/wiki/The_Adventures_of_Sherlock_Holmes

View a list of all our videobooks: http://www.ccprose.com/booklist

more » « less
Duration:
01:57:04
Amara Bot added a translation

Persian subtitles

Revisions