Return to Video

دنیای بدون زندان می‌تواند چگونه باشد

  • 0:01 - 0:06
    خیلیها من رو معمار عدالت صدا میزنند.
  • 0:07 - 0:09
    اما من زندان طراحی نمیکنم.
  • 0:10 - 0:11
    من زندان محلی طراحی نمیکنم.
  • 0:12 - 0:17
    من بازداشتگاه و حتی ساختمانهای
    دادگاه طراحی نمیکنم.
  • 0:17 - 0:21
    با اینحال، هر هفته
    تماسهایی دریافت میکنم،
  • 0:21 - 0:25
    که میپرسند "خب، شما زندانهای بهتری
    طراحی میکنید، درسته؟
  • 0:25 - 0:28
    میدونید، مثل اون زندانهای قشنگی
    که در اروپا میسازند."
  • 0:28 - 0:30
    و من همیشه تامل میکنم.
  • 0:31 - 0:33
    و از آنها دعوت میکنم،
  • 0:34 - 0:35
    همونطور که امروز از شما دعوت میکنم،
  • 0:36 - 0:38
    که دنیایی بدون زندان رو تصور کنید.
  • 0:39 - 0:42
    آن عدالت چه شکلی خواهد بود
    و چه حسی خواهد داشت؟
  • 0:44 - 0:46
    چه چیز باید بسازیم تا به آنجا برسیم؟
  • 0:48 - 0:51
    میخوام امروز ایدههایی از چیزهایی
    که ما داریم میسازیم رو بهتون نشون بدم.
  • 0:51 - 0:54
    و میخوام با یک
    نمونهی آزمایشی اولیه شروع کنم.
  • 0:54 - 0:57
    این رو وقتی پنج ساله بودم ساختم.
  • 0:57 - 0:58
    بهش میگم "کلبهی درمانگر."
  • 0:59 - 1:02
    وقتی ساختمش که من رو از مدرسه
    به عنوان تنبیه به خونه فرستادند
  • 1:02 - 1:06
    چون به صورت یک بچه مشت زده بودم
    چون به من گفته بود کاکاسیاه.
  • 1:06 - 1:07
    خب، حقش بود.
  • 1:08 - 1:12
    اما این اتفاق زیاد میافتاد،
    چون حضور خانوادهی من
  • 1:12 - 1:15
    تفکیک نژادی جامعهی سفیدپوست
    منطقهی روستایی ویرجینیا رو فسخ کرده بود.
  • 1:16 - 1:19
    و من واقعا وحشتزده بودم.
  • 1:19 - 1:20
    میترسیدم.
  • 1:20 - 1:22
    عصبانی بودم.
  • 1:22 - 1:26
    پس به درون جنگل فرار میکردم
    و این کلبههای کوچک رو میساختم.
  • 1:26 - 1:30
    اونها رو با شاخهها و برگهای درختان
    و پتوهایی که از مادرم گرفته بودم میساختم.
  • 1:31 - 1:34
    و وقتی نور به پناهگاهم میتابید،
  • 1:35 - 1:37
    من احساس آرامش میکردم.
  • 1:39 - 1:42
    علیرغم تلاشهای من برای آروم کردن خودم،
  • 1:42 - 1:45
    به محض اینکه تونستم از اون محیط بیرون زدم،
  • 1:45 - 1:47
    و به مدرسهی معماری رفتم
  • 1:47 - 1:50
    و بعد وارد شغل حرفهای در
    طراحی مراکز خرید شدم،
  • 1:50 - 1:52
    خانه برای افراد مرفه
  • 1:52 - 1:53
    و ساختمانهای اداری،
  • 1:54 - 1:58
    تا اینکه برای اولین بار
    پا به یک زندان گذاشتم.
  • 1:58 - 2:02
    نامش مرکز اصلاح و تربیت
    چستراستیت در پنسیلوانیا بود.
  • 2:02 - 2:04
    و دوستم که من رو به اونجا دعوت کرده بود
  • 2:04 - 2:07
    که با برخی از دانشآموزانش
    که اونجا زندانی بودند کار کنیم
  • 2:07 - 2:11
    و به اونها در مورد نیروی
    مثبت طراحی درس بدیم.
  • 2:11 - 2:13
    کنایی بودن موقعیت خیلی واضحه، نه؟
  • 2:13 - 2:16
    وقتی به این ساختمان بتنی نزدیک میشدم
    با پنجرههای خیلی کوچکش،
  • 2:16 - 2:20
    سیمهای خاردارش، دیوارهای بلندش،
    برجهای دیدهبانیش،
  • 2:20 - 2:24
    و داخلش این فضاهای سخت و سرد،
  • 2:24 - 2:26
    نور و هوای کم،
  • 2:26 - 2:29
    نگهبانها فریاد میزدند
    درها جرنگجرنگ صدا میدادند،
  • 2:29 - 2:34
    دیواری از سلولها
    پر از جثههای سیاه و قهوهای.
  • 2:35 - 2:38
    و فهمیدم چیزی که میبینم
  • 2:38 - 2:43
    نتیجهی سیاستهای نژادپرستانهی ماست
    که موجب این محکومیتهای انبوه شده.
  • 2:44 - 2:46
    ولی به عنوان یک معمار، چیزی که میدیدم
  • 2:46 - 2:50
    این بود که یک زندان چطور میتونه
    بدترین نوع ساختمانی باشه که میشد بسازیم
  • 2:50 - 2:54
    برای اینکه آسیبی که به هم
    میرسونیم رو نشون بدیم.
  • 2:54 - 2:57
    با خودم فکر کردم خب، میتونم
    جایگزینی براش طراحی کنم،
  • 2:57 - 2:59
    غیر از اینکه زندان قشنگتری بسازم؟
  • 2:59 - 3:01
    برای من حس خوبی نداشت؛
    هنوز هم نداره.
  • 3:02 - 3:05
    اما اون موقع، واقعا
    نمیدونستم باید چیکار کنم.
  • 3:05 - 3:07
    به جای این چی بسازیم؟
  • 3:08 - 3:11
    و بعد با مفهوم عدالت ترمیمی آشنا شدم.
  • 3:12 - 3:14
    دوباره احساس آرامش کردم،
  • 3:15 - 3:17
    چون حالا سیستم جایگزینی وجود داشت
  • 3:17 - 3:22
    که میگفت وقتی جنایتی اتفاق میافته
    مثل یک شکاف در رابطهست،
  • 3:23 - 3:25
    که در ابتدا باید به نیازهای کسانی
  • 3:25 - 3:27
    که آسیب دیدند رسیدگی بشه؛
  • 3:28 - 3:30
    که اونهایی که آسیب رسوندند
  • 3:30 - 3:33
    موظف به جبران هستند.
  • 3:33 - 3:35
    و این جبران
    گفتگوهای سخت و دشواریه،
  • 3:36 - 3:41
    که تمام طرفین دعوا یک جا جمع میشوند
    که راهی برای ترمیم اون شکاف پیدا کنند.
  • 3:42 - 3:45
    آمار اولیه نشون میده
    عدالت ترمیمی شفقت ایجاد میکنه؛
  • 3:46 - 3:50
    که امکان آسیبرسانی خشن مجدد رو
    تا ۷۵ درصد کاهش میده؛
  • 3:50 - 3:55
    که اختلالات روانی پس از بحران رو در بیشتر
    بازماندگان این خشونتهای شدید کاهش میده.
  • 3:55 - 3:57
    و به خاطر این دلایل،
  • 3:57 - 4:00
    ما شاهد بازپرسها و قاضیها
    و دادستانهایی هستیم
  • 4:00 - 4:03
    که شروع به انتقال پروندهها از دادگاه
    به سیستم عدالت جبرانی کردند
  • 4:03 - 4:07
    برای اینکه پای یک سری افراد
    دیگه به این سیستم کشیده نشه.
  • 4:07 - 4:11
    پس من فکر کردم "خب، لعنتی --
    چرا ما برای این سیستم طراحی نمیکنیم؟"
  • 4:11 - 4:12
    (تشویق)
  • 4:12 - 4:15
    به جای ساختن زندانها،
  • 4:15 - 4:19
    باید ساختمانها و فضاهایی بسازیم که
    اثربخشی سیستم عدالت ترمیمی رو تقویت کنه.
  • 4:19 - 4:21
    بنابراین من از مدارس شروع کردم،
  • 4:22 - 4:25
    چرا که تعلیقها و اخراجها
  • 4:25 - 4:28
    دهههاست که مسیر
    به زندان رفتن رو هموار میکنه.
  • 4:29 - 4:32
    و خیلی از مناطق تحصیلی --
    احتمالا برخی از مناطق خود شما --
  • 4:32 - 4:35
    به عدالت ترمیمی به عنوان
    جایگزین رو آوردند.
  • 4:36 - 4:40
    خب اولین پروژهم -- تازه یک
    اتاق انباری کوچک و کثیف رو
  • 4:40 - 4:43
    به یک اتاق صلح و آشتی برای برنامهای
    در یک دبیرستان تبدیل کرده بودم
  • 4:43 - 4:45
    در شهر خودم اوکلند.
  • 4:46 - 4:49
    و وقتی کارمون تموم شد، مدیر گفت
  • 4:49 - 4:52
    حلقههایی از افراد
    که در این مکان دور هم جمع میکنه
  • 4:52 - 4:55
    پرقدرتتر بوده در متحد کردن جامعه
  • 4:55 - 4:58
    بعد از درگیریها در مدرسه
    و خشونتهای مسلحانه در جامعه
  • 4:59 - 5:02
    و اینکه دانشآموزان و معلمین
    شروع به مراجعه به اینجا کردند
  • 5:02 - 5:04
    فقط برای اینکه اون رو
    یک پناهگاه میدیدند.
  • 5:05 - 5:11
    پس اتفاقی که داشت میافتاد این بود که
    فضا داشت تاثیرات فرآیند رو تقویت میکرد.
  • 5:12 - 5:17
    خب، بعد من کاری رو کردم
    که معمارها همیشه انجام میدهند.
  • 5:17 - 5:21
    گفتم که، حالا میرم که یک چیز
    عظیم بسازم، نه؟
  • 5:21 - 5:26
    میخوام به تنهایی اولین مرکز
    سیستم عدالت ترمیمی دنیا رو بسازم.
  • 5:26 - 5:29
    و قراره یک شکل زیبا در افق باشه،
  • 5:29 - 5:31
    مثل یک چراغ دریایی در شب.
  • 5:31 - 5:35
    هزاران نفر به جای دادگاه
    به اینجا خواهند اومد.
  • 5:35 - 5:38
    من دست تنها به محکویتهای انبوه
    پایان خواهم داد
  • 5:38 - 5:40
    و کلی جوایز طراحی خواهم گرفت.
  • 5:40 - 5:43
    (خنده حضار)
  • 5:43 - 5:44
    و بعد یک نگاه به خودم انداختم --
  • 5:44 - 5:46
    (خنده حضار)
  • 5:46 - 5:47
    چون ماجرا از این قراره:
  • 5:48 - 5:52
    سرانهی محکومیت شهروندان ما
  • 5:52 - 5:53
    بیش از هر کشور دیگهای در دنیاست.
  • 5:53 - 5:56
    و زنان سیاهپوست بیشترین
    رشد جمعیت در این آمار رو دارند.
  • 5:57 - 6:01
    نود و پنج درصد این آدمها
    دارند به خونه برمیگردند.
  • 6:02 - 6:08
    و بیشتر آنها نجاتیافتگان آزارهای شدید
    جنسی، جسمی و روحی هستند.
  • 6:08 - 6:11
    آنها به معنای واقعی کلمه
    از هر دو طرف آسیب دیدهاند.
  • 6:12 - 6:14
    پس من فکر کردم، شاید باید از اونها بپرسم
  • 6:14 - 6:16
    که به جای زندان باید چی بسازیم.
  • 6:17 - 6:22
    پس با یک متخصص عدالت ترمیمی برگشتم،
  • 6:22 - 6:25
    و ما اولین استودیوهای طراحی
    کشور رو راهاندازی کردیم
  • 6:25 - 6:27
    با زنان و مردان زندانی
  • 6:27 - 6:30
    حول فصل مشترک
    عدالت ترمیمی و طراحی.
  • 6:30 - 6:32
    و این کار من رو دگرگون کرد.
  • 6:32 - 6:37
    من تمام این آدمهای اون سوی دیوار
    به شکلی کاملا متفاوت دیدم.
  • 6:37 - 6:41
    اینها روحهایی بودند
    متعهد به تغییر شخصی خودشون
  • 6:41 - 6:42
    و مسئولیتپذیر بودن.
  • 6:43 - 6:45
    اونها خلاق بودند، دید خوبی داشتند.
  • 6:46 - 6:48
    دنی یکی از اونهاست
  • 6:49 - 6:54
    او ۲۷ ساله در زندان سن کوئنتینه
  • 6:54 - 6:57
    برای ارتکاب قتل در ۲۱ سالگی.
  • 6:57 - 6:59
    از همون اول،
  • 6:59 - 7:02
    تمرکزش رو گذاشته بود برای
    مسئولیتپذیری کاری که کرده
  • 7:02 - 7:06
    و برای اینکه بهترین تلاشش رو
    برای جبران از پشت میلهها انجام بده.
  • 7:06 - 7:12
    او این کار رو با طراحی
    یک مرکز اجتماعات انجام داد.
  • 7:12 - 7:15
    برای آشتی و نیکی.
  • 7:15 - 7:17
    طراحی زیبایی بود، درسته؟
  • 7:17 - 7:21
    خب این یک محوطهی بود سبز
    پر از سازههای دایرهای
  • 7:21 - 7:22
    برای گفتگو میان قربانی و متعرض.
  • 7:23 - 7:26
    و وقتی او پروژه رو به من نشون داد
  • 7:26 - 7:27
    شروع کرد گریه کردن.
  • 7:28 - 7:34
    او گفت: "بعد از اینهمه وقت
    بودن در فضای بیرحم سنکوئنتین،
  • 7:34 - 7:36
    ما فکر نمیکنیم آشتی اتفاق بیفته.
  • 7:38 - 7:42
    این طراحی برای جاییه که
    به وعدهی عدالت ترمیمی عمل کنه.
  • 7:43 - 7:45
    و حالا دستیافتنیتر به نظر میاد."
  • 7:47 - 7:50
    من این واقعیت رو میدونم
  • 7:50 - 7:54
    که تنها تصور فضاهای عدالت ترمیمی و درمانی
  • 7:54 - 7:55
    دگرگونکننده هستند.
  • 7:55 - 7:58
    نمونههاش رو بارها و بارها
    در کارگاههامون دیدم
  • 7:58 - 8:01
    ولی فکر میکنم همه میدونیم تنها تصور
    این فضاها کافی نیست.
  • 8:01 - 8:03
    باید اونها رو بسازیم.
  • 8:04 - 8:07
    پس من شروع به جستجوی
    مبتکران عدالت کردم.
  • 8:08 - 8:10
    پیدا کردنشون آسون نیست.
  • 8:10 - 8:12
    ولی من یکیشون رو پیدا کردم.
  • 8:13 - 8:15
    من مرکز ابتکار دادگاهی رو پیدا کردم.
  • 8:16 - 8:19
    آنها شیوههای برقراری صلح در
    آمریکاییهای بومی رو وارد میکردن
  • 8:19 - 8:20
    به یک جامعهی غیربومی
  • 8:20 - 8:23
    برای اولین بار در آمریکا.
  • 8:23 - 8:25
    و من باهاشون تماس گرفتم و گفتم،
  • 8:25 - 8:28
    خب، باشه همینطور که دارید فرآیندتون رو
    راهاندازی میکنید،
  • 8:28 - 8:32
    آیا من میتونم با جمعتون برای طراحی
    یک مرکز آشتی همکاری کنم؟
  • 8:33 - 8:35
    و اونها جواب مثبت دادند.
  • 8:35 - 8:38
    خدا رو شکر، چون جایگزینی براشون نداشتم.
  • 8:39 - 8:43
    پس در نیو وستساید سیراکیوز، در نیویورک،
  • 8:43 - 8:47
    ما کارگاههای طراحی رو راهاندازی کردیم
  • 8:47 - 8:50
    برای اینکه یک موادمخدر فروشی قدیمی رو
    پیدا کنیم و آمادهش کنیم
  • 8:50 - 8:52
    برای تبدیل شدن به یک مرکز صلح و آشتی.
  • 8:53 - 8:56
    حالا پروژهی مرکز صلح و آشتی
    نیر وستساید تکمیل شده.
  • 8:56 - 8:58
    و همین حالا سالانه بیش از
    ۸۰ تجمع از افراد رو برگزار میکنه،
  • 8:58 - 9:00
    با نتایج بسیار جالب،
  • 9:00 - 9:02
    و اینکه خود فضاست
  • 9:02 - 9:05
    که مردم رو به مشارکت
    در صلح و آشتی قانع میکنه
  • 9:05 - 9:07
    برای اولین بار در طول زندگیشون.
  • 9:08 - 9:11
    ایزابل و دخترش از افراد همون جامعه هستند.
  • 9:11 - 9:14
    و اونها به فرآیند صلح ارجاع داده شدند
  • 9:14 - 9:17
    برای اینکه رابطهشون رو بعد از گذر
    از یک دوران آزار خانوادگی،
  • 9:17 - 9:19
    آزارهای جنسی
  • 9:19 - 9:21
    و مشکلات دیگری که در خانوادهشون
  • 9:21 - 9:23
    و همینطور در جامعهشون
    وجود داشته درمان کنند.
  • 9:23 - 9:26
    و میدونید، ایزابل نمیخواست اینکارو بکنه
  • 9:26 - 9:28
    او میگفت: "این درست مثل دادگاه رفتنه
  • 9:28 - 9:30
    این فرآیند صلح چی هست؟"
  • 9:30 - 9:32
    ولی وقتی اومد،
  • 9:32 - 9:34
    خیلی استرس داشت، مضطرب بود،
  • 9:34 - 9:37
    ولی وقتی وارد شد،
    اطراف رو نگاه کرد،
  • 9:37 - 9:38
    و آروم گرفت.
  • 9:39 - 9:41
    و بعد رو به گردانندهی جلسه کرد و گفت،
  • 9:41 - 9:44
    "اینجا احساس راحتی میکنم -- آرامش دارم.
  • 9:45 - 9:47
    حس خونه بهم میده."
  • 9:49 - 9:51
    ایزابل و دخترش اونروز تصمیم گرفتند
  • 9:51 - 9:54
    که در فرآیند صلح و آشتی
    مشارکت کنند و کاملش کنند.
  • 9:54 - 9:57
    و امروز رابطهشون به کلی تغییر کرده؛
  • 9:57 - 9:59
    رابطهشون خیلی خوب شده
    و دارند درمان میشوند.
  • 10:01 - 10:03
    پس بعد از این پروژه
    دیگه نرفتم دنبال اینکه
  • 10:03 - 10:06
    به فکر ساختن یک مرکز صلح و آشتی عظیم باشم.
  • 10:06 - 10:10
    حالا میخواستم در هر جامعهای
    مراکز صلح و آشتی باشه.
  • 10:11 - 10:13
    اما بعد ایدهی جدیدی به ذهنم رسید.
  • 10:14 - 10:18
    من در حال برگزاری یک کارگاه
    در زندان محلی سانتاریتا در کالیفرنیا بودم،
  • 10:18 - 10:22
    و یکی از طراحان زندانی ما
    به نام داگ گفت،
  • 10:22 - 10:25
    "آره، میدونی، ترمیم آسیب،
    دوباره روی پای خود ایستادن، درمان --
  • 10:25 - 10:27
    خیلی مهمه.
  • 10:27 - 10:29
    اما دینا، واقعیت اینه که
    وقتی برگردم خونه
  • 10:29 - 10:32
    هیچجایی ندارم که برم.
  • 10:32 - 10:34
    هیچ شغلی ندارم -- کی من رو استخدام میکنه؟
  • 10:34 - 10:36
    و دوباره کارم به همینجا میکشه."
  • 10:36 - 10:37
    و میدونید چیه، او حق داشت
  • 10:37 - 10:42
    چون بین ۶۰ تا ۷۵ درصد از کسانی
    که به جامعه برمیگردن
  • 10:42 - 10:45
    تا یک سال بعد از آزاد شدن بیکار میمونند.
  • 10:45 - 10:49
    ما همچنین میدونیم، که اگر نتونی
    نیازهای اصلی اقتصادیت رو تامین کنی،
  • 10:49 - 10:50
    مجبور به خلاف کردن خواهی شد --
  • 10:50 - 10:53
    هرکدوم از ما اینکارو خواهیم کرد.
  • 10:53 - 10:57
    بنابراین به جای ساختن زندانها
  • 10:57 - 11:01
    اونچه میتونیم بسازیم فضاهاییست
    برای آموزش شغلی و کارآفرینی.
  • 11:01 - 11:05
    اینها فضاهایی هستند برای اونچه
    ما بهش می گیم "اقتصاد ترمیمی."
  • 11:05 - 11:08
    در اوکلند شرقی، اوکلاهاما،
  • 11:08 - 11:11
    "اوکلند را بازگردانید" اولین مرکز
    در کشور خواهد بود
  • 11:11 - 11:14
    برای عدالت ترمیمی و اقتصاد ترمیمی.
  • 11:14 - 11:20
    (تشویق)
  • 11:20 - 11:22
    پس این کاریه که
    قراره ما انجام بدیم.
  • 11:22 - 11:25
    ما قراره این ساختمان رو از جا دربیاریم
    و به سه چیز تبدیلش کنیم.
  • 11:25 - 11:27
    اول، یک رستوران به نام "کالرز" (رنگها)
  • 11:27 - 11:30
    که قراره شکاف نژادی
    در صنعت رستورانداری رو بشکنه
  • 11:30 - 11:32
    با آموزش کارگران رستورانی با حقوق پایین
  • 11:32 - 11:35
    برای اینکه مشاغلی با حقوق بالا
    در رستورانهای شیک بگیرن.
  • 11:35 - 11:36
    مهم نیست سوءپیشینه داشته باشید یا نه.
  • 11:37 - 11:41
    در طبقهی دوم ما فضاهای روشن،
    باز و باروح داریم
  • 11:41 - 11:44
    برای حمایت از گروهی از
    سازمانهای فعال اجتماعی
  • 11:44 - 11:47
    که ندای کمکخواهیشون رو تقویت کنیم برای
    "بیمه سلامت درمانی و نه دستبند،"
  • 11:47 - 11:49
    و "مسکن به مثابه حقوق بشر."
  • 11:49 - 11:55
    و سوم، اولین فضای اختصاصی کشور
    برای عدالت ترمیمی،
  • 11:55 - 11:58
    پر از طبیعت، رنگ، بافت
    و فضاهای پناهگاهمانند
  • 11:58 - 12:01
    برای حمایت از گفتگوهایی
    که قراره صورت بگیره.
  • 12:01 - 12:03
    این پروژه تا دو ماه دیگه افتتاح میشه.
  • 12:04 - 12:05
    و ما برنامههایی داریم برای تکرارش
  • 12:05 - 12:09
    در واشنگتن دی.سی.، دیترویت،
    نیویورک و نیواورلیانز.
  • 12:09 - 12:14
    (تشویق)
  • 12:19 - 12:22
    پس تا الان دو چیز که میشه
    به جای زندان ساخت رو دیدید.
  • 12:22 - 12:24
    و ببینید، از نظر هزینه هم بهتره.
  • 12:24 - 12:29
    با هزینهی ساخت هر زندان ما میتونیم
    ۳۰ مرکز عدالت ترمیمی بسازیم.
  • 12:29 - 12:30
    (تشویق)
  • 12:30 - 12:33
    این استفادهی بهتری
    از مالیاتیست که شما میدید.
  • 12:34 - 12:36
    پس من میخوام همهی اینها رو بسازم.
  • 12:37 - 12:39
    ولی ساختن ساختمونها بار سنگینیه.
  • 12:39 - 12:40
    وقت میبره.
  • 12:41 - 12:44
    و اتفاقی که در جوامعی که
    من بهشون خدمت میکنم افتاد این بود
  • 12:44 - 12:49
    که ما هرهفته آدمها رو در خشونت مسلحانه
    و محکومیتهای انبوه از دست میدیم.
  • 12:49 - 12:55
    ما نیاز داشتیم به آدمهای بیشتری، سریعتر
    خدمت کنیم و از سیستم بیرون نگهشون داریم.
  • 12:55 - 12:57
    و یک ایدهی جدید از دل جامعه در اومد،
  • 12:57 - 13:00
    ایدهای که اجراش خیلی سبکتر بود.
  • 13:01 - 13:05
    به جای ساختن زندانها
    ما میتونیم روستاهای سیار بسازیم.
  • 13:07 - 13:09
    اسمش هست "روستای منابع ناگهان"،
  • 13:09 - 13:12
    و مجموعهای کامل از منابع رو
  • 13:12 - 13:15
    به جوامع منزوی در بخشهای
    وسیعتر سانفرانسیسکو میاره،
  • 13:15 - 13:19
    از جمله خدمات درمانی سیار،
    خدمات اجتماعی و فروشگاههای ناگهانی.
  • 13:20 - 13:22
    بنابراین کاری که الان میکنیم
  • 13:22 - 13:24
    اینه که درحال ساخت این روستا
    با همیاری عمومی هستیم،
  • 13:24 - 13:29
    و با تبدیل اتوبوسهای شهرداری
    به کلاسهای درس سیار شروع کردیم
  • 13:29 - 13:33
    که GED و تحصیلات دبیرستان رو
    به این سوی زمینهای چمن میاره.
  • 13:33 - 13:34
    (تشویق)
  • 13:34 - 13:37
    با این کار به هزاران دانشآموز
    بیشتر کمک خواهیم کرد.
  • 13:38 - 13:40
    ما فضاهای پناهگاه سیار ایجاد میکنیم
  • 13:40 - 13:42
    برای زنانی که نیمهشب از زندان آزاد شدند،
  • 13:42 - 13:44
    در آسیبپذیرترین حالتشون.
  • 13:44 - 13:48
    تابستان آینده، این روستا افتتاح میشه،
    و هرهفته سر و کلهش پیدا میشه،
  • 13:48 - 13:51
    و همینطور که پیش میره به
    جوامع بیشتر و بیشتری گسترش پیدا میکنه.
  • 13:52 - 13:53
    پس دنبالش بگردید.
  • 13:53 - 13:58
    (تشویق)
  • 13:58 - 14:01
    پس به جای زندانها چی میسازیم؟
  • 14:02 - 14:03
    سه چیز رو با هم دیدیم:
  • 14:03 - 14:05
    مراکز صلح و آشتی،
  • 14:05 - 14:08
    مراکزی برای عدالت ترمیمی
    و اقتصاد ترمیمی
  • 14:08 - 14:10
    و روستاهای ناگهان.
  • 14:11 - 14:14
    اما به شما میگم
    من یک لیست به بلندی یک مایل دارم.
  • 14:15 - 14:19
    این مسکن سفارشی برای جوانهاییه
    که از سیستم کودکان بیسرپرست بیرون میان.
  • 14:19 - 14:22
    اینها مراکز بازگشت برای زنان هست
    که بچههاشون رو بهشون برمیگردونن.
  • 14:22 - 14:25
    اینها فضاهایی برای نجاتیافتگان خشونته.
  • 14:26 - 14:29
    اینها فضاهایی هستند که
    به علل ریشهای میپردازند
  • 14:29 - 14:31
    در بحث محکومیتهای انبوه.
  • 14:31 - 14:36
    و حتی یکی از اونها
    بازداشتگاه یا زندان نیستند.
  • 14:36 - 14:41
    کورنل وست، فعال اجتماعی،
    فیلسوف و نویسنده میگه:
  • 14:41 - 14:44
    "عدالت همان عشق در ملأعام است."
  • 14:45 - 14:49
    پس با در نظر گرفتن اینها
    یک بار دیگه از شما میخوام
  • 14:49 - 14:52
    که دنیایی بدون زندان رو تصور کنید،
  • 14:53 - 14:57
    و به من در ساختن تمام چیزهایی که میتونیم
    به جای زندان بسازیم ملحق بشید.
  • 14:58 - 14:59
    متشکرم.
  • 14:59 - 15:06
    (تشویق)
Title:
دنیای بدون زندان می‌تواند چگونه باشد
Speaker:
دینا ون‌بورن
Description:

دینا ون‌بورن طراح مراکز عدالت ترمیمی است که به جای رویکرد تنبیهی سیستمی که متمرکز بر محکومیت انبوه است، با جنایت همچون شکافی در روابط رفتار می‌کند و عدالت را فرآیندی می‌بیند که تمامی طرفین باید با هم آن شکاف را ترمیم کنند. با کمک و ایده‌های مردان و زنان زندانی، ون‌بورن فضاهایی پویا خلق می‌کند که مکان‌های امن برای برقراری گفتگو و صلح و آشتی؛ آموزش‌های شغلی و استخدامی؛ و خدمات‌رسانی اجتماعی برای کمک به افراد برای عدم ورود به سیستم قضایی هستند. ون‌بورن می‌گوید: "دنیایی بدون زندان را تصور کنید و به من در ساختن تمام چیزهایی که می‌توانیم به جای زندان بسازیم ملحق شوید."

more » « less
Video Language:
English
Team:
closed TED
Project:
TEDTalks
Duration:
15:19

Persian subtitles

Revisions