< Return to Video

Awakening Mind Part 1, "Know Thyself" (2023) - Complete HD Film

  • 0:09 - 0:11
    بیداری
  • 0:11 - 0:15
    مرتبه طبیعی بعدی در تحول بشر است.
  • 0:15 - 0:20
    بیداری چیزی جز بازشناسی طبیعت هستی بنیادین ما نیست.
  • 0:21 - 0:27
    تجربه ای غریب واسرارآمیز مذهبی نیست.
  • 0:27 - 0:28
    که فقط برای معدودی قابل دسترس باشد.
  • 0:28 - 0:31
    برای هرکس قابل دستیابی ست.
  • 0:30 - 0:36
    آنچه ما اساسآ هستیم، بیداری کامل و آگاهی کامل است.
  • 0:36 - 0:38
    و تماما بدون محدودیت است.
  • 0:38 - 0:41
    طبیعت حقیقی تو نزدیکتر است
  • 0:41 - 0:45
    از آن تو، که می اندیشی تو هستی.
  • 0:45 - 0:49
    آگاهی واقعیت نهایی کائنات است.
  • 0:49 - 0:54
    قدم بعدی در دانش آن است که بگوید آگاهی بنیادین است.
  • 0:54 - 0:56
    در هر صورت بیداری چیست؟
  • 0:56 - 1:01
    کسی آنرا برای من توضیح داد.
  • 1:05 - 1:17
    ذهن بیدار میشود/قسمت اول خود را بشناس
  • 1:24 - 1:26
    بیداری چیست؟
  • 1:27 - 1:32
    اینکه آنرا خود حقیقی یا خود درونی، خود بلاواسطه یا نه-خود،
  • 1:32 - 1:37
    یا طبیعت بودایی، تائو یا آگاهی مسیحایی بنامی،
  • 1:37 - 1:40
    درواقع فرقی نمیکند.
  • 1:40 - 1:45
    در این فیلم ما بدان به عنوان آگاهی اشاره میکنیم.
  • 1:45 - 1:47
    آگاهی
  • 1:47 - 1:50
    مایملک هیچ مذهبی نیست.
  • 1:50 - 1:53
    بیدارشدن و وقوع آگاهی
  • 1:53 - 1:56
    مانند بیدارشدن از رویا ست.
  • 1:56 - 1:58
    رویای داشتن هویت
  • 1:58 - 2:01
    در بازی زندگی.
  • 2:01 - 2:03
    ما از طریق هویت های خویش
  • 2:03 - 2:06
    جهان را تجربه میکنیم.
  • 2:06 - 2:10
    با تمام زیبایی ها و زشتی ها یش.
  • 2:10 - 2:14
    میتوان آنرا تجربه دوِییت زندگی و مرگ نامید.
  • 2:15 - 2:20
    همه و همه جا در راه هستیم در چنگ هویت ها
  • 2:20 - 2:22
    افکار و احساسات.
  • 2:23 - 2:24
    خوب و بد.
  • 2:24 - 2:26
    جنگ و صلح.
  • 2:26 - 2:27
    نور و تاریکی.
  • 2:27 - 2:30
    تولد و مرگ.
  • 2:30 - 2:32
    تا آنکه بیدار شده و دریابیم
  • 2:32 - 2:35
    که ما هویت نیستیم.
  • 3:00 - 3:04
    دعوت
  • 3:04 - 3:06
    در این فیلم،
    دعوتنامه ای بدست تو میدهیم
  • 3:06 - 3:10
    تا مستقیما طبیعت حقیقی خویش را تجربه کنی
  • 3:11 - 3:15
    تا مستقیما دریابی ،
    نه روشنفکرانه...
  • 3:15 - 3:17
    (که) که تو که هستی؟
  • 3:18 - 3:19
    ما این دعوت را
  • 3:19 - 3:22
    به طرق مختلف تکرار خواهیم کرد.
  • 3:23 - 3:26
    وقتی سوال میشوی که چه کسی هستی ،
  • 3:26 - 3:30
    بگزار همه چیز آنطور باشد که هست.
  • 3:30 - 3:34
    ذهن را به حرکت در نیاور تا چیزی اتفاق بیفتد
  • 3:35 - 3:38
    یا پاسخی بیابی در مرتبه ذهنی.
  • 3:39 - 3:42
    و با اینحال برای کنارزدن آن هم تلاش نکن.
  • 3:43 - 3:46
    قصد داشته باش که مستقیما تجربه کنی
    چه کسی هستی.
  • 3:47 - 3:53
    اجازه بده تا ذهن یک "ذهن که نمیداند" باشد.
  • 4:02 - 4:09
    بیداری پاسخی به تمام مشکلات دنیا در هر مرتبه ای میباشد.
  • 4:09 - 4:14
    تمام مشکلات دنیا ناشی از یک فریب است.
  • 4:14 - 4:18
    فریبی بنیادی از جانب ذهن.
  • 4:18 - 4:22
    و این فریب این است که
    من این هویت محدود هستم.
  • 4:23 - 4:26
    وقتی ما از درون خودی کوچک و منفرد
    زندگی میکنیم،
  • 4:26 - 4:30
    همیشه نوعی نارضایتی
    همیشگی در آنجا وجود دارد.
  • 4:30 - 4:34
    که میتواند یک نارضایتی بزرگ|
    مانند یک جراحت روانی باشد،
  • 4:34 - 4:38
    یا میتواند فقط همین
    احساس حاضر در پشت صحنه باشد...
  • 4:38 - 4:40
    "که چیزی درست نیست.
  • 4:40 - 4:42
    که چیزی اشکال دارد. چیزی کم دارم."
  • 4:43 - 4:48
    حتی وقتی که خوش هستم،
    حتی وقتی در دنیا چیزی بدست آورده ام،
  • 4:48 - 4:51
    حتی زمانی که رابطه زناشویی خوبی داشته باشیم،
  • 4:51 - 4:54
    به محض آنکه لحظه ای فراغت یابیم،
  • 4:55 - 4:58
    احساس نارضایتی پیدا میشود شبیه
  • 4:59 - 5:02
    ایزوله شدن یا بریده شدن از چیزی.
  • 5:02 - 5:06
    چنین احساسی، که بنظر میاید
  • 5:06 - 5:09
    اغلب مردم داشته باشند، میتواند ما ترغیب
  • 5:10 - 5:13
    به بیداری از آن خود کوچک و جدامانده میکند
  • 5:13 - 5:19
    که طبیعتش نوعی ترس از جدایی است.
  • 5:19 - 5:25
    چنین هویت محدودی تمایل به
    بدست آوردن هرآنچه میخواهد، دارد.
  • 5:25 - 5:28
    (چنین خودی) فقط مجموعه ای از الگوها و (رفتارهای)
    شرطی شده
  • 5:28 - 5:33
    از هوس داشتن آنچه میخواهد یا
    تلاش برای دورانداختن آنچه نمیخواهد.
  • 5:33 - 5:38
    روند بی پایانی که
    میتوانی آنرا اصل لذت بنامی،
  • 5:38 - 5:42
    که میدانی ، بدنبال لذت رفتن ، و اجتناب نمودن از درد.
  • 5:42 - 5:45
    و اگر باورداشته باشیم، که ما فقط همین
  • 5:45 - 5:49
    هویت هستیم، همین الگوهای شرطی شده،
  • 5:49 - 5:53
    آنگاه است که هم خود رنج میبریم
    و هم در جهان رنج ایجاد میکنیم.
  • 5:53 - 5:59
    جهان نیز فقط انعکاسی میشود
    ازآن نفس اماره.
  • 6:00 - 6:02
    مزیت بیداری
  • 6:02 - 6:05
    این است که تو کمتر رنج میبری
  • 6:05 - 6:08
    و مردم اطراف تو نیز کمتر رنج می برند.
  • 6:08 - 6:13
    شکی درذهن خویش ندارم که
    اتصال آغازین من یا
  • 6:13 - 6:19
    استنباط خود از خداوند
    برای من یک بیداری بود
  • 6:19 - 6:23
    در زندگی خویش، بزرگترین بیداری
    که تاکنون تجربه نموده ام.
  • 6:23 - 6:28
    بیشتر شبیه آن بود که واقعا
    بمدت 50 سال در خواب بوده ام.
  • 6:28 - 6:33
    مانند یک روباط میگشتم، وعینا
    کارهایی را انجام میدادم
  • 6:33 - 6:36
    که از دوران جوانی به من آموخته بودند،
    میدانی ،همیشه فورمولی حاضر داشتم،
  • 6:36 - 6:42
    اون دختره رو بگیر، اون ماشین رو بخر، یک کاری پیدا کن،
    اون خونه رو بخر، اون همسر رو بگیر.
  • 6:42 - 6:47
    یک فورمول که فکر میکردم
    چگونگی عملکرد زندگی ست آنطور که فرض میشود
  • 6:47 - 6:49
    تا آنکه حدود 53 سال سن داشتم.
  • 6:49 - 6:53
    و فهمیدم که علیرغم اینکه اغلب آن چیزها را انجام داده بودم و
    از نظر
  • 6:53 - 6:59
    حرفه ای نیز تا حد معینی موفق شده بودم،
    هیچیک از آنها اهمیتی نداشت.
  • 6:59 - 7:04
    من که حدود سن 53 سالگی بیدار شده بودم،
    دریافتم که
  • 7:04 - 7:07
    هیچیک از اینها مهم نبود،
  • 7:07 - 7:09
    هیچیک از اینها معنی نداشتند.
  • 7:09 - 7:12
    من شوکه شده بودم از فهم اینکه
    این به معنای واقعی کلمه چه معنی داشت،
  • 7:12 - 7:16
    چگونه تمام آن چیزها بی معنی بود.
  • 7:19 - 7:29
    تو کیستی؟
  • 7:30 - 7:32
    وقتی از دنبال کردن دفتری که
  • 7:32 - 7:34
    برای تعیین چگونگی شخصیت تو طرح شده،
    دست برداری.
  • 7:35 - 7:38
    دفتری که از طرف اولیاء، جامعه
  • 7:38 - 7:41
    و شرایط بیولوژیکی به ارث رسیده است،
  • 7:41 - 7:45
    آنوقت استکه ابعاد جدیدی در این بازی گشوده میگردند.
  • 7:45 - 7:47
    راه گشوده میگردد،
  • 7:48 - 7:51
    اما آن راهی برای رسیدن به مقصدی نیست.
  • 7:52 - 7:55
    راهی ست که بدان راهی نیست،
  • 7:55 - 7:58
    توهم از سر به در میکنی
  • 7:58 - 8:03
    تا دقیقا بدین جا برسی در اکنون .
  • 8:10 - 8:13
    نام من "روپرت سپیرا " است.
  • 8:13 - 8:15
    من از درکی جوهری
  • 8:16 - 8:19
    و بی- دوییت سخن میگویم که
  • 8:19 - 8:23
    تمام ادیان بزرک و سنتهای روحانی
    برآن تاکید کرده اند.
  • 8:23 - 8:28
    من مدیتیشن هارا طرح و هدایت میکنم
  • 8:28 - 8:33
    و مکالماتی دارم که منظورشان هدایت
  • 8:34 - 8:38
    به بازشناخت تجربی
  • 8:38 - 8:42
    چنین درکی ست.
  • 8:42 - 8:44
    درک اینکه
  • 8:44 - 8:47
    آرامش و شادی
  • 8:47 - 8:49
    که همه ما بیش از همه چیز آرزو داریم،
  • 8:49 - 8:53
    هرگز نمیتواند
  • 8:53 - 8:57
    از طریق تعریف در تجربیات عینی پیدا شود.
  • 8:58 - 9:01
    هرگز نمیتواند از طریق اشیاء،
    مواد،
  • 9:01 - 9:04
    فعالیت ها و ارتباطات تامین شود.
  • 9:04 - 9:06
    منظورم اینست که آن را
  • 9:07 - 9:09
    میبایست بروشنی درک نمود
  • 9:09 - 9:12
    ونه بقیه عمر شخص
  • 9:12 - 9:17
    صرف جستجوی رضایت خاطر
    در جایی باشد که قابل یافتن نیست.
  • 9:17 - 9:22
    هر که در حال مشاهده این فیلم است،
    آن را به دقت انجام میدهد، زیرا آنها
  • 9:22 - 9:27
    یا درک کرده اند ویا حداقل الهام داشته اند
  • 9:27 - 9:31
    که آرامش و شادی
    که آن را میخواهند
  • 9:32 - 9:35
    در تجربیات عینی پیدا نمیشوند و شروع به
  • 9:35 - 9:39
    تحقیق در درون طبیعت حقیقی خویش نموده اند.
  • 9:39 - 9:42
    این مهمترین تحقیقی ست
  • 9:43 - 9:47
    که فرد میتواند انجام دهد،
    آن تحقیقی ست که
  • 9:47 - 9:52
    که شادی ما بدان وابسته است.
  • 9:52 - 9:55
    بزرگترین سوال زندگی من،
    که البته،
  • 9:55 - 10:00
    بنظر من سوالی ست که
    اغلب مردم دیر یا زود
  • 10:00 - 10:03
    متوجه آن میشوند، این است که
    "واقعا منظور و هدف چیست؟"
  • 10:03 - 10:06
    "هدف و منظور از حیات چیست؟"
  • 10:06 - 10:10
    برایم بسیار تعجب آور بود،
    اینکه به من گفته شد که
    هدف زندگی
  • 10:10 - 10:15
    ربطی به آنچه انجام داده ام ندارد.
  • 10:15 - 10:18
    نه به شغل و حرفه ام کاری دارد
  • 10:18 - 10:20
    نه به پیشرفت و شهرت من کاری دارد.
  • 10:20 - 10:25
    به ندرت با اموری در زندگی فیزیکی
    من سر و کار دارد.
  • 10:25 - 10:28
    آنها فقط جنبه های مختلف زندگی من بودند
    و نه هدف زندگی.
  • 10:29 - 10:33
    هدف زندگی من،
    تا آنجا که من فهمیده ام
  • 10:33 - 10:36
    برای من تجربه،
  • 10:36 - 10:39
    بیان، نمایش و برآورده نمودن
  • 10:40 - 10:43
    هویت حقیقی ام بوده، هم آنکه حقیقتا هستم.
  • 10:44 - 10:46
    فکر کنم که بزرگترین سوالی
  • 10:46 - 10:49
    که اغلب مردم با آن مواجه میشوند سوالی ست
    که به ندرت
  • 10:49 - 10:53
    کسی حتی از خود میپرسد
    یا اصلا بدان پاسخ میدهد.
  • 10:54 - 10:57
    بزرگترین سوال زندگی،
  • 10:57 - 11:00
    تا آنجا که من فهمیده ام، این است که "من کیستم؟"
  • 11:00 - 11:03
    من کیستم؟
  • 11:05 - 11:08
    آیا تنها یک موجود فیزیکی هستم
  • 11:08 - 11:11
    مانند یک پرنده در آسمان یا ماهی در دریا؟
  • 11:11 - 11:16
    میدانی، شاید هم پیچیده تر،
    اما فقط یک موجود فیزیکی.
  • 11:16 - 11:19
    متولد میشوم، زندگی میکنم، میمیرم.
  • 11:19 - 11:22
    شروعی ست و پایانی.
  • 11:22 - 11:25
    یا اینکه ممکن است، فقط ممکن
  • 11:25 - 11:27
    که من بیش از آن باشم؟
  • 11:27 - 11:30
    آیا ممکن است، که من موجودی از جنس روح باشم
  • 11:31 - 11:34
    که فقط تجربیات فیزیکی میکند؟
  • 11:39 - 11:42
    هرتجربه ای در زندگی تو
  • 11:42 - 11:46
    تو را بدین یک سوال جامع رهنمون شده است.
  • 11:46 - 11:48
    تو کیستی؟
  • 11:50 - 11:56
    بدنبال پاسخی توسط ذهن خود مباش.
  • 11:57 - 12:02
    بگزار همه چیز دقیقا آنطوربماند که هست.
  • 12:05 - 12:09
    چه کسی از ذهن باخبراست؟
  • 12:11 - 12:16
    حس کن، هرآنچه در آن شکل میگیرد.
  • 12:17 - 12:21
    چه کسی از آن احساسات آگاه است؟
  • 12:23 - 12:27
    تجربه ای کامل کن
    از هرآنچه شکل میگیرد
  • 12:27 - 12:31
    بعنوان نتیجه پرس و جوی خود.
  • 12:42 - 12:45
    من "دونالد هوفمن" هستم و یک پروفسور
  • 12:45 - 12:48
    بازنشسته در علم شناخت در دانشگاه کالیفرنیا در ایروین.
  • 12:49 - 12:52
    شغل من آموزش دانشجویان بوده است،
    البته فعلا بازنشسته هستم و بهمین خاطر
  • 12:52 - 12:54
    تدریس نمیکنم. و درحال حاضر مشغول به تحقیقات هستم.
  • 12:54 - 12:59
    در حال حاضر مشغول تحقیقات
    روی آگاهی، مدل های ریاضی از آگاهی،
  • 12:59 - 13:03
    و اینکه چگونه ممکن است فیزیک و فضا-زمان
  • 13:03 - 13:08
    از تئوری آگاهی ،که دقتی کامل و ریاضی دارد، شکل بگیرد.
  • 13:09 - 13:11
    سفر خود من هم
  • 13:11 - 13:14
    وجه روحی و هم جنبه علمی را شامل بوده است.
  • 13:14 - 13:20
    پدر من وزیر بود،
    وزیری مسیحی و بنیادگرا.
  • 13:20 - 13:23
    روزهای یکشنبه (در کلیسا امور روحانی را) می آموختم
  • 13:23 - 13:26
    و در مدرسه علوم را
    و آن دو در حال جدل بودند، صحیح؟
  • 13:26 - 13:30
    داستانهایی که می آموختم،
    ضد و نقیض بودند.
  • 13:30 - 13:35
    و سپس هنگام نوجوانی، فهمیدم که
    احتیاج دارم آن چیزها را خودم کشف کنم.
  • 13:35 - 13:38
    وسوالی که میخواستم
  • 13:38 - 13:41
    پاسخ دهم، این بود که،
    آیا ما ماشین هستیم؟
  • 13:41 - 13:44
    آیا مردم فقط ماشین هستند یا نه؟
  • 13:44 - 13:48
    منظورم، از نقطه نظر فیزیکی ست،
    آیا ما فقط ماشین هستیم
  • 13:48 - 13:53
    از نقطه نظر مذهبی،
    ما ماشین نمیباشیم.
  • 13:52 - 13:55
    به اندازه کافی دقیق نبود
    که چه میبایست باشیم.
  • 13:55 - 13:58
    وبد ین ترتیب تصمیم گرفتم بطریق علمی سوال کنم
  • 13:58 - 14:01
    ، آیا ما فقط ماشین هستیم؟
  • 14:01 - 14:05
    و بهترین روشی که به نظرم رسید، این بود که
    در مورد هوش مصنوعی مطالعه کنم.
  • 14:05 - 14:08
    و بدین ترتیب به "ام-آی-تی" رسیدم
  • 14:08 - 14:12
    و در آزمایشگاه هوش مصنوعی
    به مطالعه در مورد هوش مصنوعی پرداختم
  • 14:12 - 14:16
    و همچنین در آنجا که درحال حاضر بخش علوم مغز
    و شناخت است،
  • 14:16 - 14:18
    جنبه فیزیکی انسان را مطالعه کردم.
    زیرا میخواستم هر دو را انجام دهم.
  • 14:18 - 14:21
    می خواستم ببینم، ماشین ها میتوانند چکار کنند
    و چه چیز ویژه ی ، اگرچیزی باشد،
  • 14:21 - 14:26
    انسان ها ست و علم اعصاب انسان ها.
    برای پاسخ به آن،
  • 14:26 - 14:29
    به آن سوال مهم که
    آیا سنت های مذهبی صحیح هستند؟
  • 14:29 - 14:31
    یا اینکه آیا ما بیش از تنها یک ماشین هستیم؟
  • 14:31 - 14:35
    یا آیا نقطه نظر فیزیکی و علمی صحیح است؟
  • 14:35 - 14:36
    و ما فقط ماشین هستیم،
  • 14:36 - 14:38
    و آگاهی تنها مصنوع
  • 14:38 - 14:41
    فعالیت های مغز است؟
  • 14:43 - 14:49
    پارادایم علمی- ماتریالیستی که در قرن قبل
    غالب بوده است
  • 14:49 - 14:53
    وجود هرچیز ماورای دنیای فیزیکی را
    انکارمیکند،
  • 14:54 - 14:55
    هرآنچه که نتواند
  • 14:55 - 14:58
    توسط متد علمی مورد بررسی قرار گیرد.
  • 14:59 - 15:01
    علم یک بن بست است.
  • 15:01 - 15:06
    که نمیتواند به ورای پارادوکس ،
    که در فیزیک کوانتوم بنیادی است، برود،
  • 15:06 - 15:09
    که آن را با مشاهده کننده روبرو میکند،
  • 15:10 - 15:13
    با خود آگاهی.
  • 15:13 - 15:16
    بطریق مشابه، مذاهب عمدتا فقط
  • 15:16 - 15:19
    بشرط ابراز اعتقاد میتوانند نتیجه ای داشته باشند.
  • 15:19 - 15:24
    آنها مقصد اصلی خویش را گم کرده اند،
    مقصدی که هدایت به تجربه مستقیم را دربرداشت،
  • 15:24 - 15:27
    هدایت به حقیقت آنکه و آنچه ما هستیم.
  • 15:28 - 15:31
    شکاف بین علم و معنویت
  • 15:31 - 15:34
    موجب تضعیف هردو شده است.
  • 15:35 - 15:39
    مذاهب و سیستم های معنوی
    بطور مبرم احتیاج به روش های
    جدی دارد،
  • 15:40 - 15:43
    که نشان دهند و چگونه میتوان شرایطی ایجاد نمود
    تا بیداری واقع شود.
  • 15:44 - 15:47
    و علم نیاز مبرم به آمادگی پذیرش
  • 15:47 - 15:50
    برای امکان وجود چیزی ماورای
    دنیای فیزیکی دارد.
  • 15:51 - 15:54
    موضوع دست شستن از مذهب و
    علم نیست،
  • 15:54 - 15:59
    بلکه صحبت از به اعماق رفتن است،
    آمادگی برای تغییر خودمان
  • 15:59 - 16:02
    بطوریکه ابزار بهتری برای
    تحقیق داشته باشیم.
  • 16:03 - 16:06
    ما آنهایی هستیم که باید این آزمایش را انجام دهیم،
  • 16:06 - 16:09
    وخود آزمایش.
  • 16:11 - 16:15
    مذهب زبان و ظرفی بوده است
  • 16:15 - 16:21
    برای سنت های مدیتیشن
    و معنویت
  • 16:21 - 16:24
    که به قلم کشیده شده
  • 16:24 - 16:28
    و از نسل های بسیار کذشته اند.
  • 16:28 - 16:33
    قطعا برخی زبانها وجود دارند
    که اغلب درقالب حروف پیچیده شده اند،
  • 16:33 - 16:36
    که موجب جدایی مذاهب و جدایی
  • 16:36 - 16:39
    فرهنگ ها میگردد وقتی مطالب را
    تحت اللفظی برداشت کنیم.
  • 16:39 - 16:44
    اما اگر روح مذهب را حس کنی،
  • 16:44 - 16:46
    میتوانی سرنخ را در گذشته
  • 16:46 - 16:50
    تا رسیدن به بیداری واقعی ، دنبال کنی.
  • 16:50 - 16:55
    هرکس قادربه آن است،
    اعم ازاینکه اعتقاد داشته یا نداشته باشد،
  • 16:55 - 16:58
    بخاطر آنکه بیداری امری ذاتی ست
  • 16:58 - 17:03
    در بطن آگاهی بشری،
    تنها با تولد یافتن انسان.
  • 17:03 - 17:06
    پس صرف نظر از هرآنچه آنرا بخوانی،
    و هر زبانی که در توضیح آن
    استفاده شده باشد،
  • 17:07 - 17:10
    اصول قطعی وجود دارند
    که بنظر میرسند در تمام
  • 17:10 - 17:14
    ادیان مختلف،
  • 17:14 - 17:17
    مسالک معنوی و سنت های مختلف مدیتیشن
    یکسان باشند.
  • 17:17 - 17:20
    وقتی من جوان تر بودم، چنین فهم و ادراکی
  • 17:20 - 17:25
    از مطلب عمدتا فقط در
    سنت های معنوی مشرق زمین
    قابل دسترسی بود.
  • 17:25 - 17:27
    گرچه آن در سنت های غربی نیز
    قابل دستیابی بود
  • 17:27 - 17:32
    اما چنان پنهان و کد گذاری شده بود
  • 17:32 - 17:36
    که میتوان گفت تقریبا غیر قابل
    دسترسی بود.
  • 17:36 - 17:40
    بهمین خاطر بسیاری از افراد نسل من
    یا شخصا
  • 17:40 - 17:45
    و یا از نظر ذهنی و گرایشات فکری،
    به مشرق زمین رفتند
    تا چنین فهم و ادراکی را در آنجا بیابند
  • 17:46 - 17:50
    و فرهنگ شرق در مقایسه با
  • 17:50 - 17:53
    فرهنگ غرب عجیب و غریب است.
  • 17:53 - 17:58
    و بدین طریق چنین ادراک و برداشتی
    طعمی غریب پیدا کرد
  • 17:59 - 18:03
    جدا از فرهنگ هایی که
    این برداشت در آنها مطرح شده بود.
  • 18:04 - 18:06
    و بسیاری مردم، ازجمله خود من،
  • 18:07 - 18:09
    بمثابه نتیجه ای از آن فکر کردند
  • 18:09 - 18:13
    که آنجا چیزی عجیب
    در مورد ادراک بدون دو-بینی
  • 18:13 - 18:18
    وجود دارد ، که روش خارق العاده ای از زندگی وجود دارد،لازم است
  • 18:18 - 18:21
    که میبایستی از خانواده دست بشویی
  • 18:21 - 18:25
    یا موهایت را بلند کنی
    یا نام ویزه ای داشته باشی
  • 18:25 - 18:32
    یا پیش نوعی خاص از معلمین یا سنت ثبت نام کنی
    یا در تمرینات عجیب و غریبی شرکت کنی.
  • 18:32 - 18:35
    تمام این قبیل چیزها که
    هیچ ربطی به
  • 18:35 - 18:39
    آن فهم بنیادین ندارد.
    آنها با فرهنگی ارتباط داشتند
  • 18:39 - 18:43
    که در آن چنان ادراک و فهمی
    در زمان خاصی ابراز شده بود.
  • 18:43 - 18:48
    بنابراین برداشت آنها کاملا به
  • 18:48 - 18:54
    تجلی فرهنگی و سنتی واگذار شده ای بود
    که خیلی از ما ابتدا از آن با خبر شدیم.
  • 18:55 - 19:00
    و اکنون دقیقا آن برداشت جوهری
    در دسترس است
  • 19:00 - 19:03
    بطریقی که ما را قادر میسازد
    زندگی خویش را دقیقا
  • 19:03 - 19:08
    همانطور که هستند ادامه دهیم. زندگی خانوادگی،
    زندگی حرفه ای...
  • 19:08 - 19:13
    دیگر لزومی ندارد که در زندگی کسی
    تغییرات بیرونی انجام پذیرد.
  • 19:14 - 19:16
    چالشی که ما روی این سیاره
    با آن روبرو هستیم
  • 19:16 - 19:19
    این استکه ما فکر میکنیم
    که آنجا بیش از
  • 19:19 - 19:21
    یک ذات وجود دارد.
  • 19:22 - 19:23
    بهمین خاطر ما در
  • 19:23 - 19:26
    دنیایی زندگی میکنیم که
    من آنرا دوئیت می نامم.
  • 19:27 - 19:29
    آنجا نر و ماده، سیاه و سفید،
  • 19:30 - 19:34
    بزرگ وکوچک، سریع و کند، بالا و پایین،
    اینجا و آنجا،
  • 19:34 - 19:37
    قبل و بعد وجود دارد،
    اما در واقع، آنجا فقط یک چیز وجود دارد.
  • 19:39 - 19:42
    ]مه چیزها فقط یک چیز است.
  • 19:42 - 19:45
    آنجا فقط یک چیز است.
  • 19:46 - 19:48
    این زمانی روشن میشود که
    که ما عمیقا به هرچیز نگاه کنیم
  • 19:48 - 19:53
    می بینیم که اینجا و آنجا، بزرگ وکوچک،
    سریع و کند، بالا و پایین، چپ و راست،
  • 19:53 - 19:58
    نر و ماده، همه یک چیز هستند،
    که بسادگی
  • 19:58 - 20:03
    ویژگی های مختلف را ابراز می کنن
    اما بهیچ وجه جدا از یکدیگر نیستند.
  • 20:03 - 20:06
    من اعتقاد دارم که همه ما
  • 20:06 - 20:08
    تشخص هایی
  • 20:08 - 20:09
    از خداوندیم.
  • 20:11 - 20:12
    من بر این باورم که خداوند در، مانند، و
  • 20:12 - 20:19
    از طریق هر موجود انسانی زیست میکند
    و بهمین علت نیز، درهر موجود
  • 20:19 - 20:21
    دارای ادراک در کهکشان.
  • 20:21 - 20:25
    بهمین علت من اینطور می بینم که
    من در رابطه با خداوندم
  • 20:26 - 20:28
    آنطور که هر موج در رابطه با اقیانوس است.
  • 20:29 - 20:31
    یک موج فرقی با اقیانوس ندارد؛
  • 20:31 - 20:36
    آن تنها برآمدگی آن اقیانوس است
    به شکلی انفرادی.
  • 20:37 - 20:39
    و وقتی آن تشخص کامل شد،
  • 20:40 - 20:43
    آن موج به آن اقیانوس باز میگردد
    که از آن آمده بود.
  • 20:43 - 20:46
    تا آنکه روزی دیگر دوباره سر برآورد.
  • 20:47 - 20:52
    به همین خاطر من بر این باورم
    که ما همه تشخصات الوهیت هستیم،
  • 20:52 - 20:55
    و وقتی ما همه چیز را الهی بدانیم،
  • 20:55 - 20:58
    رابطه خویش را با هرچیز تغییر میدهیم.
  • 20:59 - 21:01
    و همه چیز
  • 21:01 - 21:03
    را بطریقی متفاوت تجربه می کنیم.
  • 21:04 - 21:08
    و بدین گونه است که دنیا تغییر میکند.
  • 21:09 - 21:16
    آگاهی چیست؟
  • 21:17 - 21:21
    آگاهی
    واقعیت نهایی کائنات است،
  • 21:22 - 21:27
    بنابراین ممکن است به حق سوال کنیم که اگر
    آگاهی واقعیت نهایی کائنات است
  • 21:27 - 21:31
    و هرچیز، و هر کس
    بطور واضح از جنس آگاهی است ،
    پس چرا
  • 21:34 - 21:38
    دنیا بنظر ما بسان کثرت
    و تنوعِ
  • 21:38 - 21:44
    مردمی جدا و مستقل
  • 21:44 - 21:48
    و همینطور حیوانات و اشیائی
    که همه از چیزی بنام ماده درست شده اند،
    ظاهر میشود.
  • 21:48 - 21:52
    چگونه میتوانیم این عبارت که
    آگاهی
  • 21:52 - 21:55
    واقعیت نهایی کائنات است
    آشتی دهیم
  • 21:55 - 21:59
    با اینکه درعین حال بصورت کثرت و تنوع
    اشیایی ظاهر میشود، که ازماده ساخته شده اند؟
  • 21:59 - 22:02
    شواهدی که که من استفاده میکنم
    برای اظهار آنکه آگاهی
  • 22:02 - 22:07
    امری بنیادی است ،وجوه متفاوتی از آنست.
  • 22:08 - 22:10
    یکی این است که خودعلم فیزیک
  • 22:10 - 22:13
    اذعان دارد که فضا-زمان بنیادین نیست
  • 22:13 - 22:16
    و تئوری متکامل نیز موافق این امر
    است که فضا-زمان
  • 22:16 - 22:19
    و اشیاء فیزیکی
    واقعیت بنیادین نیستند.
  • 22:19 - 22:24
    و حالا، هر دو این نظریات به ما فقط میگویند
    که، فضا-زمان بنیادین نیستند.
  • 22:24 - 22:27
    اما به ما نمیگویند
    که ورای فضا-زمان چه است.
  • 22:27 - 22:32
    و بدین قرار برهان من
    این است که آنچه فیزیکدانان در
  • 22:32 - 22:35
    ورای فضا-زمان می جویند،
    ساختارهای ریاضی است،
  • 22:35 - 22:38
    اما اینکه آنها در چه مورد هستند
  • 22:38 - 22:41
    واقعا روشن نیست. عرصه ماورای
    فضا-زمان چگونه است؟
  • 22:42 - 22:46
    و از بدین ترتیب نظر من این استکه عرصه
    ماورای فضا-زمان به آگاهی مربوط است.
  • 22:46 - 22:49
    و پیشنهاد من این استکه
    آگاهی بی نهایت قادر است
  • 22:49 - 22:55
    خود را بشکل موجودات متعددی، قادر به تجربه،
    بیافریند،
  • 22:55 - 22:59
    که تمام زیندگان قادر به ادراک هستند، همه مردم
    یا حیوانات.
  • 22:59 - 23:03
    هریک از ما تجسم
    آگاهی بینهایت است
  • 23:03 - 23:08
    در آگاهی بینهایت
    ساخته شده از آگاهی بینهایت
  • 23:08 - 23:11
    که از منظر و دیدگاه یکی ازاین موجودات
  • 23:11 - 23:15
    کنش خود را بعنوان جهان بیرونی مشاهده میکند.
  • 23:15 - 23:19
    پس آنچه از منظرگاه ما
    بعنوان جهانی ساخته شده از ماده بنظر ما میاید،
  • 23:19 - 23:24
    از نقطه نظر واقعیت است،
  • 23:24 - 23:29
    همان کنش آن یگانه آگاهی بینهایت.
  • 23:29 - 23:34
    به عبارت دیگر، در آنالیز نهایی مطلب،
    آنجا دیگر اثری از موجودات
  • 23:34 - 23:38
    یا مردم مجزا و مستقل نیست.
  • 23:38 - 23:41
    آنجا فقط کلیتی بینهایت و نا دیدنی است.
  • 23:41 - 23:46
    هستی واحدی که فقط ظاهرا
  • 23:46 - 23:50
    در کثرت و تنوع موجودات و اشیاء
    منکسر شده،
  • 23:50 - 23:54
    وقتی آن یگانه از طریق قوای دراکه
  • 23:54 - 23:57
    ذهنی محدود
  • 23:57 - 23:59
    بر کنش خویش نظر میکند.
  • 24:00 - 24:02
    وقتی بیدار هستیم، درمی یابیم
  • 24:02 - 24:05
    که فقط یک آگاهی وجود دارد
  • 24:06 - 24:10
    که مبدل به تمام این موجودات مختلف
    در این سیاره شده است،
  • 24:10 - 24:14
    یک هشیاری
    که از خلال چشمهای هریک میدرخشد.
  • 24:14 - 24:19
    پس ما به معنای واقعی کلمه خود را در دیگران می بینیم.
  • 24:19 - 24:22
    و تمایل به رفتار مانند یک نفس،
  • 24:22 - 24:27
    تمایل به خویش را با نفس یکی گرفتن
  • 24:27 - 24:31
    دور می افتد
    زیرا ما مستقیما حقیقت را در می یابیم.
  • 24:31 - 24:35
    حقیقت این استکه
    همه ما یک آگاهی هستیم.
  • 24:36 - 24:39
    تجربه خود باطنی من
  • 24:40 - 24:42
    تنها در عرصه فیزیکی
  • 24:42 - 24:45
    ممکن بود ،بخاطر یک دلیل خوب،
  • 24:45 - 24:50
    زیرا فقط در عرصه فیزیکی
    متضاد آن قابل دسترسی بود.
  • 24:50 - 24:53
    به عبارت دیگر، فقط یک مثال ساده میزنم،
  • 24:53 - 24:56
    اگر بخواهم خویش را تجربه کنم،
    اگر بتوانم بطریق استعاری
  • 24:56 - 24:59
    سخن بگویم، بعنوان نور،
  • 25:00 - 25:03
    من نمیتوانستم نور بودن را تجربه کنم
    اگر در درون نور میبودم،
  • 25:04 - 25:06
    اگر هیچ چیز جز نور اطرافم نمیبود،
  • 25:06 - 25:10
    که تعریف کامل
    عرصه روحانی است.
  • 25:11 - 25:14
    بنابراین به عرصه ای قدم گزاردم
    که آنرا عرصه فیزیکی مینامم،
  • 25:14 - 25:17
    جایی که چیزهایی غیر از نور هم
    وجود دارند.
  • 25:17 - 25:20
    چون میخواهم خود را بعنوان
    نور تجربه کنم،
  • 25:20 - 25:24
    نه فقط اینکه بدانم مانند آن هستم ،
    بلکه آنرا نیز تجربه کنم،
  • 25:24 - 25:26
    من میتوانستم چنین کاری را انجام دهم
    اگر
  • 25:26 - 25:29
    متضاد نور نیز وجود میداشت،
    که در مورد این مثال ظلمت مصداق مییابد.
  • 25:30 - 25:31
    بنابراین چنین فرصت (خارق العاده ای) را با
  • 25:31 - 25:37
    با خود به عرصه فیزیکی آوردم
    آنجا که نور و ظلمت همزمان وجود دارند،
  • 25:37 - 25:41
    و آنگاه در تجلی خارجی
  • 25:41 - 25:45
    خویش بعنوان نور، میتوانم آنکس باشم که
    حقیقتا هستم.
  • 25:46 - 25:49
    و چنین ادراکی حاوی این حقیقت است که
  • 25:49 - 25:54
    در پشت اختلافات مان
    همگی ما یک وجود هستیم،
  • 25:54 - 26:00
    نه وجود هایی مشابه، بلکه همگی ما
    بمعنای واقعی کلمه یکی هستیم...همان خود وجود.
  • 26:00 - 26:05
    وعشق تجربه ایست احساسی
  • 26:06 - 26:09
    از این یکی بودن یا شراکت در یک وجود.
  • 26:09 - 26:15
    این قضییه ایست از نظریه ما که
    فقط یک آگاهی نهایی وجود دارد.
  • 26:16 - 26:20
    بدین ترتیب ما دارای پویش و محرکه ای هستیم
    که حاوی بسیاری از نمایندگان آگاه میباشد.
  • 26:20 - 26:23
    اما این نظریه به ما میگوید
    که درنهایت تمام آن نمایندگان آگاه
  • 26:23 - 26:27
    در واقع فقط تجسماتی
    از یک آگاهی یگانه هستند.
  • 26:27 - 26:30
    پارادایم جاری در علم ،
  • 26:31 - 26:33
    که قرنها ست اعتبار دارد،
  • 26:33 - 26:38
    این است که، فضا و زمان
    طبیعت بنیادی واقعیت هستند.
  • 26:38 - 26:41
    آنها غیرقابل تقلیل هستند
    و پایه و مبنای همه چیز هستند.
  • 26:41 - 26:44
    و قبل از آینشتاین، فضا و زمان
    جدا از یکدیگر تلقی میشدند.
  • 26:44 - 26:48
    ولی اکنون، فضا و زمان که با هم،
    در فضا-زمان درآمیخته اند، بعنوان
  • 26:48 - 26:50
    طبیعت بنیادی واقعیت تلقی میشوند.
  • 26:50 - 26:53
    و علم آنگاه فرض را بر این گزارد که
  • 26:54 - 26:58
    فضا-زمان و موضوعات موجود در فضا-زمان
    واقعیت بنیادین هستند.
  • 26:58 - 27:01
    و بدین گونه است که، مثلا،
    وقتی سخن از آگاهی میگوییم،
  • 27:02 - 27:07
    خود آگاهی نیز بایست بطریقی
    محصولی از موضوعات موجود در فضا-زمان باشد.
  • 27:07 - 27:11
    در چنان چارچوب فیزیکی
    فضا و زمان و اشیاء فیزیکی
  • 27:12 - 27:16
    بدون هرگونه آگاهی
    واقعیت بنیادین هستند.
  • 27:16 - 27:21
    و آگاهی بعدا
    در تکامل جهان بوقوع می پیوندد، درست؟
  • 27:21 - 27:23
    چنانکه در زمان بیگ-بنگ یا انفجار مهیب،
    هیچگونه از آگاهی وجود نداشت،
  • 27:23 - 27:25
    فقط فضا-زمان بود و انرژی.
  • 27:25 - 27:28
    انرژی بصورت پیکره های
    سنگین ادغام شد
  • 27:28 - 27:31
    و بالاخره زندگی
    بعد از کسی چه میداند چندین میلیون
  • 27:31 - 27:33
    یا صدها میلیون یا بیلیون
    سال ظهور یافت.
  • 27:33 - 27:37
    پس آن آگاهی آمد، حتی دیرتر.
  • 27:38 - 27:42
    از آن نقطه نظر، وقتی شما بمیری،
    آن پیچیدگی فیزیکی که
  • 27:42 - 27:45
    موجب پدیدار شدن آگاهی شده بود،
    از هم میپاشد و همراه آن آگاهی نیز
    از هم میپاشد.
  • 27:45 - 27:49
    و بدینگونه چارچوب فیزیکی
    براستی آگاهی را
  • 27:50 - 27:53
    یعنوان امری بنیادین حذف میکند،
    چکیده کلام آنکه
  • 27:53 - 27:55
    وقتی جسم شما می میرد،
    آگاهی شما هم با آن میرود.
  • 27:57 - 27:59
    از نقطه نظر دیگر...
  • 27:59 - 28:02
    هرآنچه من با همکاران خویش انجام داده ام،
    ما از تئوری تکاملی چنان بهره گرفتیم
  • 28:02 - 28:05
    تا اشاره کنیم که این پیامد
  • 28:05 - 28:09
    نئوری تکاملی است، که فضا
    و زمان بنیادین نیستند،
  • 28:09 - 28:12
    بدین ترتیب تفسیر فیزیکی
    تکامل غلط است.
  • 28:12 - 28:15
    این ایده که فضا و
    زمان و اجرام
  • 28:15 - 28:21
    به نحوی به شکل اورگانیزم
    انسانی تکامل یافته اند
  • 28:22 - 28:25
    چارچوبی غلط است، زیرا
    زیرا فضا-زمان خود بنیادین نیست.
  • 28:25 - 28:28
    ما قوه محرکه ای ورای فضا-زمان
    فرض میکنیم که بسیار غنی تر است.
  • 28:28 - 28:30
    قوه محرکه آگاهی.
  • 28:30 - 28:33
    آنچه ما انجام نمیدهیم این است که
    تئوری های دیرین خود را دور نمی اندازیم.
  • 28:33 - 28:35
    وقتی فیزیکدانان میگویند فضا-زمان
    (در نظریه ما) محکوم به فنا شده است،
  • 28:35 - 28:38
    بدان معنا نیست که ما دیگر
    توجهی به اینشتاین نداریم.
  • 28:38 - 28:41
    ابدا اینطور نیست.
    ما توجه به اینشتاین داریم.
  • 28:41 - 28:46
    هر تئوری جدیدی بایستی فراتر از
    فضا-زمان رود و به فیزیکدانان طرحی
    بهتر برای ورود به
  • 28:46 - 28:50
    فضا-زمان ارائه کرده و اینشتاین رابه ما برگرداند
    و همینطور تئوری کوانتوم را بهتر به ما بازگرداند
  • 28:50 - 28:51
    درغیر اینصورت اشتباه است.
  • 28:51 - 28:53
    تمام تئوری های قدیمی ما
  • 28:53 - 28:57
    اعجازآمیز هستند، دوستانی فوق العاده
    و ما در صدد آنیم تا آنها را
  • 28:57 - 29:00
    بعنوان مواردی ویژه از نظریه ای عمیق تر
    حفظ کنیم.
  • 29:00 - 29:04
    به همین خاطر در نظریه آگاهی مان نیز،
    باید همین منوال را ادامه دهیم.
  • 29:04 - 29:06
    نمیتوانیم هر آنچه دلخواه مان است، پیشنهاد کنیم.
  • 29:06 - 29:08
    باید نظریه ای از برای
    آگاهی داشته باشیم، که
  • 29:08 - 29:10
    فضا-زمان را طراحی و به ما بازگرداند،
  • 29:10 - 29:14
    و همینطور نظریه کوانتوم را به ما بازگرداند،
    وازجمله نسبیت خاص و عام را،
  • 29:14 - 29:17
    و نظریه تکامل توسط انتخاب طبیعی را به ما بازگرداند.
  • 29:17 - 29:20
    اگر نمیتوانیم این مهم را با جزئیات دقیق ریاضی
    به انجام برسانیم، آنوقت است که
  • 29:20 - 29:24
    برای دانشمندان دیگر دلیلی وجود ندارد تا
    نظریه آگاهی ما را جدی نگیرند.
  • 29:25 - 29:29
    شبیه است به اینکه آگاهی لایتناهی
    هد - ست های واقعیت مجازی بر گوش دارد.
  • 29:29 - 29:33
    آگاهی لایتناهی هد-ست های واقعیت مجازی
    بر گوش دارد، که از فکر و دریافت ساخته شده اند.
  • 29:33 - 29:38
    و در حین این عمل،
    لحظه ای که هد-ست های واقعیت مجازی
    را بر گوش میگذارد،
  • 29:38 - 29:42
    خود را در درون کنش خویش می یابد.
  • 29:42 - 29:47
    و از طریق آن هد-ست
    به خارج از خود از طریق
    قوه های ادراک
  • 29:47 - 29:52
    ذهنی محدود مینگرد؛ بینایی،
    شنوایی، لامسه، ذائقه و شامه.
  • 29:52 - 29:56
    و بدین ترتیب وحدت وجود خویش
    را بدست خود قطعه قطعه میکند
  • 29:57 - 30:00
    و باعث آن میشود که آن وحدت مثل
    10.000 چیز بنظر آید.
  • 30:01 - 30:03
    آنچه من پیشنهاد میکنم، این است که
  • 30:04 - 30:09
    کائنات بسیار بیشتر از
    ذهن محدود ما در چنته دارد.
  • 30:09 - 30:15
    پیشنهاد من این نیست که کائنات
    تنها در یکایک ذهن های محدود ما پدیدار میگردد.
  • 30:15 - 30:20
    کائنات همانطور که خارج از ذهن محدود ما وجود دارد،
    در درون آگاهی ما نیز وجود دارد.
  • 30:20 - 30:23
    اما فقط مرزهای ذهن محدود ماست
  • 30:24 - 30:27
    که به کائنات شکل تظاهر آن را میبخشد.
  • 30:28 - 30:33
    به همین خاطر وقتی به کائنات در خارج
    از خود می نگریم، واقعیتی را می بینیم
  • 30:33 - 30:38
    که قبل از آنکه ادراک گردد، وجود داشته است.
  • 30:37 - 30:42
    اما ما آن را فقط از طریق عدسی
    قوه های ادراک خویش می بینیم،
  • 30:42 - 30:46
    که به آن شکل تظاهرش را می بخشد.
  • 30:46 - 30:51
    بدین خاطر ایده بیداری در بسیاری سنت های معنوی این بوده است که
  • 30:51 - 30:55
    آنچه ما بعنوان واقعیت می شنا سیم
  • 30:55 - 30:59
    ازجمله اشیاء موجود در فضا و زمان،
    جسم فیزیکی مان الی آخر
  • 30:59 - 31:03
    واقعیت نهایی نیست،
    بلکه واقعیتی به مراتب عمیق تری وجود دارد،
  • 31:03 - 31:08
    و آن واقعیت آگاهی است، که از مرز فضا و زمان
    و اشیاء فیزیکی میگذرد،
  • 31:08 - 31:11
    و اینکه ما از آن آگاهی جدا و دورافتاده نیستیم.
  • 31:11 - 31:15
    واقعیت، به نوعی، خمیره ایست، که
    ما از آن هستیم.
  • 31:15 - 31:18
    و بنابراین بیداری همانا بیدار شدن
    از این توهم است که،
  • 31:18 - 31:22
    من فقط پیکری کوچک در فضا
    و زمان هستم ، به این حقیقت که من
  • 31:22 - 31:26
    سازنده هر آنچه من درون فضا و زمان
    می بینم هستم.
  • 31:26 - 31:30
    من آن را خلق الساعه می آفرینم
    در حین آنکه مینگرم و ادراک میکنم.
  • 31:30 - 31:37
    من چگونه بیدار می شوم؟
  • 31:37 - 31:42
    فرد بیدار می شود از طریق بازشناخت آنکه
  • 31:43 - 31:46
    ما ذاتا کاملا بیدار هستیم،
  • 31:46 - 31:49
    کاملا هشیار،
  • 31:50 - 31:53
    کامل، تمام و کمال، در آرامشی بی نقص.
  • 31:53 - 31:56
    مثل این است که بپرسیم
  • 31:56 - 32:00
    چگونه خورشید روشن میشود؟
  • 32:00 - 32:02
    طبیعت خورشید نور است.
  • 32:02 - 32:04
    او بخودی خود کاملا مشعشع است.
  • 32:04 - 32:09
    طبیعت هستی ذاتی ما نیز آرامش
    و شادی است.
  • 32:09 - 32:12
    این مطلب بدین خاطر بر همه ما روشن نیست،
    که هستی ذاتی ما چنان
  • 32:12 - 32:16
    تماما با محتوای تجربیات ما عجین شده است
    که
  • 32:17 - 32:21
    آرامش و شادی ذاتی او از طریق
    تجربه کمرنگ شده است.
  • 32:21 - 32:26
    و به همین دلیل ما فکر می کنیم که
    هستی ذاتی ما نیاز به روشن شدن دارد.
  • 32:26 - 32:28
    نه ، هستی ذاتی ما
    نیازی به روشن شدن ندارد
  • 32:28 - 32:32
    چنانکه خورشید به روشن شدن
    هنگام صبح زود نیازی ندارد.
  • 32:33 - 32:36
    خورشید همواره با همان
    روشنی در حال تابش است.
  • 32:36 - 32:40
    هستی ذاتی ما نیز همیشه
    در حال تابش همان آرامش و شادی است.
  • 32:40 - 32:44
    اما آرامش وشادی بوسیله هیجانات و کمبود
    که
  • 32:44 - 32:47
    ویژگی فکر و احساس هستند، کم رنگ میشوند.
  • 32:48 - 32:52
    آنجا کسی نیست، که بیدار شود.
  • 32:52 - 32:55
    بنابراین آن من که بیدار شد.
  • 32:56 - 32:58
    من از ساختاری بنام Dan
    (مخفف نام مولف دانیل)
  • 32:58 - 33:01
    در یک مرکز مدیتیشن بیدار شدم.
  • 33:01 - 33:03
    که یک مرکز ذن بود.
  • 33:03 - 33:06
    ما در حال یک نشست متمرکز ذن بودیم
  • 33:06 - 33:11
    که حاوی مدت طولانی از ممارستی متمرکز است.
  • 33:10 - 33:16
    برای همین "ذن " برای خلق چنین
    امکانی حیرت آور است
  • 33:16 - 33:19
    آنجا که شرایطی حاکم است
    که هیچ فراری ممکن نیست.
  • 33:19 - 33:25
    شخصییت Dan که
    مدیتیشن آموخته بود،
  • 33:25 - 33:28
    َشخصییت Dan که در حال
    انجام تمام این مدیتیشن بود،
  • 33:28 - 33:30
    این انجام دهنده مدیتیشن،
  • 33:31 - 33:34
    دریافت که نمیتواند بیدار شود.
  • 33:34 - 33:37
    مثل این بود که تمام حیله ها یش بنام
    مدیتیشن،
  • 33:37 - 33:43
    تمام آن ممارست ها که آموخته بود،
    به دردی نمیخورد.
  • 33:43 - 33:46
    به نقطه ای رسیده بود که آنجا آن شخصییت
  • 33:46 - 33:49
    که تلاش به بیداری میکرد،
  • 33:49 - 33:52
    در تلاش خویش شکست خورد،
    و مجبور به شکست بود.
  • 33:52 - 33:57
    که شخصییتی که زندگی کرده بودم،
    َشخصییتی که در تمام زندگی
  • 33:57 - 34:02
    ادای بازی کردنش را در می آوردم،
    مجبور بودم رها کنم یا بگذارم بمیرد و
  • 34:03 - 34:05
    چه باقی بود؟
  • 34:05 - 34:08
    چه باقی بود
    وقتی دیگر انجام دهنده ای نبود
  • 34:08 - 34:11
    وقتی هیچ مراقبه کننده ای نبود
  • 34:11 - 34:15
    هیچ مراقبه ای نبود یا انجام چیزی
    بنام مراقبه،
  • 34:15 - 34:20
    آنچه باقی بود طبیعت حقیقی من
  • 34:20 - 34:21
    یا من...فقط من.
  • 34:21 - 34:26
    وقتی از این خود ،از این
    احساس جدا افتاده گی خود بیدار میشویم،
  • 34:26 - 34:29
    اینطور نیست که گویی داریم نفس را می کشیم
  • 34:29 - 34:32
    یا با آن میجنگیم.
  • 34:33 - 34:37
    در واقع انگار داریم به او اجازه میدهیم
    تا حدی از شغل خود
  • 34:37 - 34:40
    که هویت نفسانی اوست فراغت حاصل کند
  • 34:40 - 34:43
    و سپس در فراغ خاطر بخشی
  • 34:43 - 34:46
    از تیم مان گردد، بخشی از آگاهی مان.
  • 34:47 - 34:50
    و این به ما در آن احساس آزادی می بخشد
  • 34:50 - 34:54
    که دیگر به دنیا از خلال یک عدسی
    کوچک نمی نگریم،
  • 34:54 - 34:59
    اینکه ما
    گشاده دل و گشاده ذهن هستیم بطریقی که
  • 35:01 - 35:06
    نوعی انبساط است و در عین حال،
    به نحوی بسیار خودمانی متصل هستیم.
  • 35:07 - 35:10
    روشن ضمیری کاری با
    بیدار شدن ندارد.
  • 35:10 - 35:13
    کسی بیدار یا روشن ضمیر نمیگردد.
  • 35:13 - 35:17
    بلکه آن همانا بازشناخت نور است،
    نور دانایی محض
  • 35:17 - 35:19
    که طبیعتش آرامش و شادی است
  • 35:19 - 35:22
    اینکه ما همیشه هستیم و پیش از این نیز بوده ایم.
  • 35:27 - 35:31
    نام من لیزا ناتولی است،
    و بعنوان معلمی معنوی مرا می شناسند.
  • 35:31 - 35:35
    من شفا و بیداری و
    دگرگونی را می آموزم.
  • 35:35 - 35:39
    بیداری
    باز شناخت طبیعت حقیقی توست،
  • 35:39 - 35:45
    و درک اینکه تو واقعا که هستی،
    که همان آگاهی است.
  • 35:45 - 35:50
    و آگاهی فقط یک کلمه است
    برای بسیاری از کلمات که مردم بکار می برند
  • 35:50 - 35:56
    برای هشیاری، حیات،عشق، خداوند،
  • 35:57 - 35:58
    نور.
  • 35:59 - 36:05
    بدین ترتیب بیدار شدن برای بازشناخت اینکه
    من این بدن نیستم
  • 36:05 - 36:09
    که من آن هستم، که هرگز نمی میرد
    و آنکه هیچگاه متولد نشده است،
  • 36:13 - 36:16
    و این امر برای من ایده مشکلی بود.
  • 36:16 - 36:20
    من از سال 1992 به طریق معنوی پای نهاده ام.
  • 36:20 - 36:22
    و با یک دوره در باب معجزات شروع کردم.
  • 36:22 - 36:25
    همواره آن را بطور مذهبی تحصیل میکردم.
  • 36:25 - 36:29
    منظورم این است که، من آدمی بودم که
    متعهد بود خود را بشناسد،
  • 36:29 - 36:35
    خدا را بشناسد، بیدار شود.
    ... اما نمیتوانستم به آن برسم.
  • 36:36 - 36:38
    زیرا تحت تاثیر این باور بودم
  • 36:38 - 36:41
    که بیداری چیزی اسرار آمیز است،
  • 36:41 - 36:45
    که چیز خاصی باید اتفاق بیفتد،
    که چیز خاصی باید پیش بیاید،
  • 36:46 - 36:49
    و میبایست شبیه عیسی
  • 36:49 - 36:52
    یا بودا
    یا تمام آن مرشد های روشن ضمیر باشد
  • 36:52 - 36:55
    و برای من اتفاق نمی افتد.
  • 36:55 - 36:56
    نمی توانستم بفهمم چرا.
  • 36:57 - 37:00
    چرا من اینقدر متعهد هستم
  • 37:01 - 37:07
    و لحظاتی عمیق از آرامش و
    شادی و لذت دارم...و هنوز دارم میجنگم.
  • 37:07 - 37:10
    شروع کردم به فهم سادگی
  • 37:10 - 37:13
    طبیعت حقیقی مان، که بیداری است.
  • 37:14 - 37:19
    برای کسی که الان داره به من گوش میده،
  • 37:19 - 37:25
    بیداری همان شنیدن این صداست،
    همان چیزیست که ما هستیم.
  • 37:25 - 37:29
    و آن نه جایی دارد، نه جنسیت
    دارد،
  • 37:30 - 37:33
    نه رنگی دارد،
    نه جرثومه ای،
  • 37:33 - 37:36
    و تماما بی حد است.
  • 37:37 - 37:40
    بیداری آنجا دست میدهد که بر
  • 37:41 - 37:44
    طبیعت حقیقی مان بیدار میشویم.
  • 37:44 - 37:48
    بیدار میشویم بر ادراک اینکه
    من بیداری
  • 37:48 - 37:53
    بر تجربه اینکه درست هم اکنون
    اینجا هستم.
  • 37:53 - 37:55
    و این چنان ساده است
  • 37:55 - 37:57
    که آن را از دست میدهیم.
  • 37:56 - 37:59
    فکر می کنیم نمیتواند اینقدر ساده باشد.
  • 38:00 - 38:02
    بازشناخت طبیعت حقیقی مان،
  • 38:02 - 38:04
    منجر به شادی نمیشود.
  • 38:04 - 38:08
    خود شادی است...طبیعت بودن
  • 38:08 - 38:10
    خود شادی است.
  • 38:11 - 38:15
    یهمین خاطر بازشناخت طبیعت حقیقی مان
    تجربه شادی است.
  • 38:21 - 38:24
    چه کسی در این لحظه شاد است؟
  • 38:25 - 38:26
    ذهن میخواهد
  • 38:26 - 38:29
    دنبال چیزی بگردد،
    یا سعی دارد آن را پیچیده کند.
  • 38:30 - 38:32
    تو هماره همان هستی
  • 38:32 - 38:37
    که ذهن بدنبال آن میگردد.
  • 38:37 - 38:40
    ذهن همواره می خواهد آن را از دست رفته بداند.
  • 38:40 - 38:43
    پس برای جواب به ذهن نظری نداشته باش.
  • 38:44 - 38:46
  • 38:46 - 38:50
    و گرفتار افکار نشو.
  • 38:50 - 38:55
    راحت بگذار علاقه و
    وابستگی به افکار ، ایده ها
  • 38:55 - 38:57
    و باورها سپری شوند.
  • 38:58 - 39:01
    برآن باش که بطور مستقیم
  • 39:01 - 39:04
    آنکه هستی تجربه کنی.
  • 39:05 - 39:10
    تلاش بر نفی ذهن نکن
    یا اینکه حالت خاصی را به چنگ آوری.
  • 39:11 - 39:14
    تمام کنش ها، تمام دستکاری ها ،
  • 39:14 - 39:18
    تمام حرکت ها بمعنی کنترل بیشتر
    توسط ذهن است.
  • 39:19 - 39:24
    اجازه بده ذهن هرآنچه هست باشد.
  • 39:28 - 39:33
    گاهی مردم قادرند فقط توسط زندگی
    از روزی به روز دیگر بیدار شوند.
  • 39:33 - 39:36
    و لزوما به تمرین نیازی ندارند.
  • 39:36 - 39:40
    گاهی هم گاهی امور در زندگی آنجا
    اتفاق میافتند که وقفه ای
  • 39:40 - 39:45
    در الگوهای رفتاری حاصل آید.
    و آنجاست که میتواند بیداری آنی اتفاق افتد.
  • 39:46 - 39:50
    اما اگر زندگی شخصی دقیقا مانند الگوهای
    رباط مانند
  • 39:50 - 39:53
    یا الگوهایی که دایم تکرار میشوند باشد،
    آنوقت
  • 39:53 - 39:57
    گونه ای میانجیگری و مداخله لازم میآید،
  • 39:57 - 40:04
    اگر قرار باشد فردی بیدار شود
    وقفه ای در الگوهای رفتاری تو
  • 40:04 - 40:07
    لازم میآید که گاهی سادهانا یا
    تمرینات معنوی نام دارد.
  • 40:08 - 40:11
    و این تمرینات همیشه
  • 40:11 - 40:13
    مشروط به شرایط هستند.
  • 40:13 - 40:16
    آن (تمرینات معنوی یا وقفه ها در الگوهای رفتاری)
    چیزهایی هستند که با ذهنی شرطی شده میآموزیم.
  • 40:16 - 40:20
    بدین ترتیب آنها میتوانند احتمال آنکه بیداری حاصل شود را
    افزایش دهند،
  • 40:20 - 40:24
    به نوعی از طریق آزاد کردن پیوندهایی که
    درون ساختار نفس وجود دارد.
  • 40:24 - 40:29
    گاهی میگویند بیداری بطور تصادفی اتفاق میافتد،
  • 40:29 - 40:32
    ولی تمرین شما را بیشتر مستعد (بیداری از طریق)
    تصادف میسازد.
  • 40:33 - 40:37
    تکنیکها،
    تمرینات میتوانند بسیار مفید باشند
  • 40:37 - 40:39
    تا بیشتر مستعد (بیداری از طریق) تصادف باشی.
  • 40:39 - 40:43
    اما بعد در نقطه معینی
    مجبوری بگذاری خود اتفاق بیافتد.
  • 40:44 - 40:48
    زیرا ذهن داِیما
    در حال تمرین
  • 40:48 - 40:51
    یا چیزی است، زیرا افساردر دست ذهن است
  • 40:51 - 40:55
    ،و روی صندلی غریق نجات نشسته است.
  • 40:55 - 40:59
    بدین خاطر تمرینات مفیدند، خیلی مفید،
  • 40:59 - 41:04
    بمثابه سنگهایی که قدمهای تو را
    در مسیری هدایت میکند که تراکم ساختار ذهن ،
  • 41:04 - 41:08
    ،اینطور بگوییم، کاهش یابد
    یا ساختار ذهن را روشن و شفاف شود.
  • 41:09 - 41:12
    بطوریکه برای طبیعت راستین ما
  • 41:12 - 41:14
    قابل نفوذ تر گردد.
  • 41:16 - 41:21
    پارادوکس تمرین
    این است که اگر تو بالاخره بیدار شوی،
  • 41:21 - 41:24
    درخواهی یافت که تمام تمرینات
  • 41:25 - 41:27
    بوسیله خود مجازی انجام یافته،
  • 41:27 - 41:31
    شخصییتی در بازی حقیقت مجازی،
    و آن "تو"،
  • 41:31 - 41:35
    آن خود راستین، هرگزدرآن نقشی نداشته است.
  • 41:36 - 41:39
    تمام آنچه تو باید کنی
    این است که ارجحیت های نفس را رها کنی،
  • 41:40 - 41:44
    وابستگی به چیزها را رها کنی.
  • 41:44 - 41:50
    هرآنچه در عرصه پدیده های متغیر است
    خود راستین نیست،
  • 41:50 - 41:54
    تویی که فکر میکنی تو هستی، تویی
    که همیشه با آن
  • 41:54 - 41:57
    هویت می یافتی هرگز بیدار نمیشود
  • 41:57 - 42:00
    تو از آن شخصیت بیدار میشوی. و بخود می آیی.
  • 42:01 - 42:05
    تو از آن توهم که
    تو آن شخصیت شرطی شده بودی، بیدار میشوی.
  • 42:05 - 42:09
    اینطور است که وقتی که برای مردم کناره گیری
    (از خود مجازی) مقدور میشود، فکر میکنند
  • 42:09 - 42:13
    این "من" این "من" کوچک دارد بیدار میشود،
    دارد چیز بزرگی اتفاق می افتد.
  • 42:13 - 42:16
    اما از نقطه معینی به بعد،
    آن من کوچک دیگر هرگز کاری انجام نمی دهد.
  • 42:16 - 42:19
    مجبور است تسلیم شود، مجبور به شکست است.
  • 42:19 - 42:21
    و تنها در این شکست است که
  • 42:21 - 42:27
    درمی یابیم که هستیم، که همیشه
    بیدار بوده ایم، همیشه حضور داشته ایم.
  • 42:27 - 42:31
    ما فقط در این شخصیت گیر افتاده بودیم
    و باور داشتیم
  • 42:31 - 42:33
    آن هستیم.
  • 42:34 - 42:42
    طریق مستقیم
  • 42:44 - 42:50
    من جستجوی معنوی خویش
    را در سنت "ادوایتا ودانتا" ی کلاسیک
  • 42:50 - 42:53
    شروع کردم، که طریق سرسپردگی بود
  • 42:53 - 42:57
    که شامل مدیتیشن با مانترا میشد،
  • 42:57 - 43:01
    که من با پشتکار زیاد مدت 20 سال
    تمرین کردم.
  • 43:01 - 43:04
    و مدیتیشن با مانترا شامل
  • 43:05 - 43:08
    تمرکز توجه روی یک صوت است
  • 43:09 - 43:11
    و سپس بتدریج آن صوت رنگ میبازد.
  • 43:12 - 43:16
    بهرحال، واقعا زمانی که
    با طریق مستقیم
  • 43:17 - 43:19
    تماس پیدا کردم، بود که
  • 43:19 - 43:26
    جستجوی معنوی من
    به اوج خودرسید.
  • 43:26 - 43:29
    زیرا در این رویکرد مستقیم ،
  • 43:29 - 43:34
    توجه خود را به هیچ موضوعی،
    هرچند نا محسوس،
  • 43:34 - 43:38
    مانند، یک مانترا، یک صوت،
    تنفس، نمیدهیم
  • 43:38 - 43:42
    میگزاریم تا توجه مان به درون فروکش کند
  • 43:42 - 43:45
    یا به عقب بسمت منبع خود.
  • 43:46 - 43:48
    بگزارید از یک تشابه استفاده کنم.
  • 43:49 - 43:52
    تصور کن که داری زندگی خود را
    روی صفحه تلویزیون می بینی.
  • 43:53 - 43:56
    هویت شما با شخصیتی که روی صفحه
    تلویزیون است، یکی است.
  • 43:57 - 43:58
    روزها و روزها،
  • 43:58 - 44:03
    سالها و سالها شما با داستان
    زندگی این شخص عجین شده اید
  • 44:03 - 44:06
    تا اینکه شما ناگهان از خواب بیدار میشوی
  • 44:06 - 44:10
    و متوجه صفحه ای که
    تصویرت روی آن پیداست، میشوی
  • 44:10 - 44:14
    و در می یابی که تو آن شخصیت که
    داشتی میدیدی نیستس.
  • 44:15 - 44:18
    موضوعات میتوانند رو صفحه تصویر بیایند و بروند.
  • 44:18 - 44:20
    شخصیت ها می آیند و میروند،
  • 44:20 - 44:23
    ولی صفحه تصویر بی تغییر باقی میماند.
  • 44:23 - 44:26
    آن شخصیت میتواند خیس شود،
  • 44:26 - 44:31
    ولی صفحه تصویر خیس نمیشود.
    آن شخصیت میتواند آشفته شود،
  • 44:31 - 44:33
    اما صفحه تصویر آشفته نمیشود.
  • 44:34 - 44:37
    بدون صفحه تصویر،
    آن شخصیت ها نمیتوانند وجود داشته باشند،
  • 44:38 - 44:40
    با اینحال صفحه تصویر مورد توجه قرار نمیگیرد.
  • 44:40 - 44:43
    شخصیت ها زندگی شان را
    بر اساس فیلمنامه دنبال میکنند.
  • 44:45 - 44:47
    آگاهی مانند آن صفحه تصویر است.
  • 44:47 - 44:50
    مانند فضا ست
    که در آن تمام افکار،
  • 44:50 - 44:54
    حرکات، مراتب آگاهی
    می آیند و میروند.
  • 44:56 - 44:58
    افکار، احساسات
  • 44:58 - 45:03
    و تمام دنیای بیرون
    روی صفحه پدیدار میشوند،
    مدام در حال تغییر.
  • 45:03 - 45:06
    اما صفحه تصویر تغییری نمیکند.
  • 45:08 - 45:14
    آن ذهن است که حالاتش را از طریق
    تجربیات بشری تغییر میدهد.
  • 45:14 - 45:19
    اما آنجا چیزیست، آنکه شما هستید،
    که باقی میماند.
  • 45:19 - 45:22
    چیزی که همیشه حضور دارد،
  • 45:22 - 45:25
    که از آن تغییر حالات آگاه است
  • 45:25 - 45:29
    و آن همان آگاهی است
    یا طبیعت راستین ما.
  • 45:29 - 45:33
    نا زمانی که وابستگی
    به شخصیت روی صفحه تصویر وجود دارد،
  • 45:33 - 45:37
    این احساس که من آن شخصیت هستم،
    رنج نیز وجود دارد؛
  • 45:37 - 45:41
    "مایا" توهم وجود خود.
  • 45:42 - 45:44
    هیچ چیز در قالب آن شخصیت رویایی
    نمیتوانی انجام دهی
  • 45:44 - 45:49
    تا به آزادی تو کمک کند.
    یا فیلمنامه را
  • 45:49 - 45:52
    در درام زندگی ات دنبال میکنی
    یا علیه فیلمنامه قیام میکنی،
  • 45:52 - 45:56
    اگر از نقطه نظر آن شخصیت
    بازی کنی،
  • 45:56 - 45:58
    آنوقت به دام پندار افتاده ای.
  • 45:59 - 46:00
    بیدار شدن،
  • 46:00 - 46:05
    توقف یافتن هویت خویش
    با آنچه روی صفحه تصویر ظاهر میگردد است.
  • 46:06 - 46:09
    دریاب که همه آنها گذرا هستند.
  • 46:09 - 46:14
    عکس العمل نسبت به افکار
    و واقعی انگاشتن برنامه را متوقف کن.
  • 46:14 - 46:18
    اگر اگر سلب توجه از صفحه تصویر کنی،
    و هشیاری را
  • 46:18 - 46:22
    به سمت خودش معطوف داری،
    چیز غیر قابل درکی اتفاق میافتد.
  • 46:23 - 46:27
    خود هشیاری بیدار میگردد.
  • 46:28 - 46:30
    این یک اتفاق نیست.
  • 46:31 - 46:33
    اتفاق آن است که روی صفحه تصویر میافتد.
  • 46:34 - 46:37
    بیداری یعنی تشخیص صفحه تصویر
  • 46:37 - 46:40
    که همیشه آنجا بوده است.
  • 46:41 - 46:44
    فکر بعدی ات را باور نکن
  • 46:45 - 46:50
    بجای آن هشیاری را
    معطوف خود هشیاری کن.
  • 47:01 - 47:04
    من همیشه خودم بوده ام.
  • 47:04 - 47:07
    ادراک خویشتن خویش
    در طول زندگی ام با من بوده.
  • 47:07 - 47:11
    در طی کل زندگی من نیز
    دایما باقی است.
  • 47:12 - 47:14
    آنچه اکنون در من حاضر است،
  • 47:14 - 47:17
    دیروز هم حاضر بوده،
    همینطور پارسال، ده سال پیش،
  • 47:17 - 47:20
    و شاید وقتی هم که بچه ای دوساله بودم؟
  • 47:21 - 47:24
    چنین "من" یا خویشتن جوهری
  • 47:25 - 47:28
    که تمام تجربیات من بر او حادث میگردند؟
  • 47:29 - 47:31
    بازشناخت
  • 47:31 - 47:35
    طبیعت آن چیز
    راز بزرگ زندگی است.
  • 47:35 - 47:38
    آن طریق مستقیم به آرامش است
  • 47:38 - 47:43
    و شادی. آن چیزی نیست
    که شخص خود بوجود آورد.
  • 47:44 - 47:47
    آن چیزی است که یک شخص باز میشناسد.
  • 47:48 - 47:50
    باز- شناخت.
  • 47:50 - 47:53
    آن دانستن است، دوباره.
  • 47:54 - 47:56
    آنچه از ابتدا می دانستیم
  • 47:56 - 48:01
    اما بسادگی فراموش کرده ایم، یا انکار کرده ایم
    یا در باور آن شکست خورده ایم.
  • 48:01 - 48:04
    بدین منوال است که نمیتوانیم نزدیکی به خداوند را بوجود آوریم.
  • 48:04 - 48:10
    براحتی بازمیشناسیم،
    باز شناسی اینکه که آن همیشه آنجا بوده است
  • 48:10 - 48:13
    و همیشه نیز آنجا خواهد بود.
  • 48:13 - 48:17
    فقط آنجا اشاره مستقیمی
    به بیداری است،
  • 48:17 - 48:22
    این گشایش به آنچه از پیش
    اینجا بوده و به من اجازه داده تا
  • 48:23 - 48:24
    راه نوینی بیابم از
  • 48:24 - 48:27
    بودن - صحنه نوینی از تحول.
  • 48:27 - 48:34
    خیلی از مردم فکر میکنند، که آن
    هدفی بسیار نا ممکن یا خارج از دسترس است
  • 48:34 - 48:39
    که خود را بشناسیم،
  • 48:39 - 48:43
    وهدف خودم بعنوان معلم،
    تنها بخاطر بیداری خود من،
  • 48:43 - 48:48
    واقعا خواستن این بوده است که
    آنرا خیلی عملی نشان دهم، خیلی نزدیک به عالم خاکی.
  • 48:48 - 48:52
    من دوست دارم به انسانها بیاموزم،
    وآنرا در دسترس همگان قرار دهم.
  • 48:52 - 48:57
    اگر باورداشته باشیم و آن را نیز احساس کنیم
  • 48:57 - 49:00
    که ما گذرا، محدود، خودی جدا افتاده هستیم،
  • 49:01 - 49:04
    چه بدانیم یا نه ، در جستجوی
  • 49:04 - 49:07
    آرامش و سرور هستیم.
  • 49:07 - 49:10
    به عبارت دیگر،
    ممکن نیست که خودی جداافتاده باشیم،
  • 49:10 - 49:15
    احساسی از خود به مثابه خودی جدا افتاده داشته باشیم
    و در جستجوی سرور نباشیم.
  • 49:15 - 49:18
    اما در چنین موردی لازم است
  • 49:18 - 49:22
    جهت گیری در تحقیقات فردی برای سرور،
  • 49:22 - 49:25
    بجای آنکه متوجه جستجوی سروردر
    محتوی عینی و بیرونی تجربه باشد،
  • 49:26 - 49:28
    متوجه جستجوی سرور در درون خویش باشد.
  • 49:28 - 49:32
    بدین ترتیب تمرین معنوی که لازم میباشد
  • 49:32 - 49:37
    هدایت توجه شخص
    یا دقیقتربگویم،
  • 49:37 - 49:41
    رهایی بخشیدن به توجه فرد است به درون خاستگاه و ماخذ خود،،
  • 49:42 - 49:46
    به درون آگاهی محض، بجای هدایت آن
    بسوی
  • 49:46 - 49:49
    یک موضوع، ماده،
    کنش یا رابطه، الی آخر.
  • 49:50 - 49:54
    بدین ترتیب تمرین معنوی،
    اگر بتوانیم نام آنرا تمرین بگذاریم،
  • 49:54 - 49:57
    همین رهایی توجه میباشد،
  • 49:57 - 50:01
    فروکش و نشست توجه است،
  • 50:02 - 50:04
    به درون قلب بیداری،
  • 50:05 - 50:08
    آرام گرفتن در بودش به عنوان بودش.
  • 50:09 - 50:10
    عشق.
  • 50:11 - 50:13
    خود حقیقی من عشق محض است.
  • 50:13 - 50:15
    همانا آن طبیعت حقیقی من است.
  • 50:16 - 50:18
    عشق محض برای هرکس و هرچیز،
  • 50:18 - 50:21
    برای هر وجه از زندگی.
  • 50:21 - 50:25
    حتی آن چیزها که من با آنها موافق نیستم.
  • 50:25 - 50:30
    برای افردی که طبیعت بودش خویش را بازشناخته اند،
    بودن خود را
  • 50:30 - 50:33
    بعنوان منبع آرامش
  • 50:33 - 50:36
    و سروری میدانند که آرزوی آن را دارند.
  • 50:37 - 50:42
    بدین ترتیب دنیا دیگر مکانی نیست
  • 50:42 - 50:46
    که در آن سرور را جستجو کنند، یا
    تحقق و رضایت خاطر را .
  • 50:46 - 50:49
    ولی این بدان معنا نیست که بگوییم چنین شخصی دیگر آرزویی ندارد،
  • 50:49 - 50:54
    بلکه دیگر آرزوها برای تحقق
    احساس فقدان نیستند
  • 50:54 - 50:58
    که ویژگی خود جداافتاده است
  • 50:59 - 51:02
    چنانکه چنین شخصی منبع سرور را
  • 51:02 - 51:07
    در درون خود یافته است و آرزوهای
    آنها از چنان مفهومی سرور سرچشمه میگیرد.
  • 51:08 - 51:10
    آنها بسوی آن نمی روند.
  • 51:10 - 51:13
    برای مثال،
    در عرصه رابطه،
  • 51:13 - 51:15
    آنها اختلاف بزرگی
    با روابط ما دارد.
  • 51:15 - 51:18
    دیگر بدنبال دیگری نمی گردیم،
  • 51:19 - 51:22
    تا به نیازهای نفس مان تحقق بخشد.
  • 51:23 - 51:25
    ما در جستجوی دیگری هستیم تا
  • 51:26 - 51:28
    تجربه شادی را با او سهیم شویم،
    سروری که خود از پیش دارای آن هستیم.
  • 51:28 - 51:32
    و این دوستان ما را از بار سنگین تامین شادی
  • 51:32 - 51:36
    برای نفس حریص
  • 51:37 - 51:40
    و ناراضی کاهش میدهد.
  • 51:40 - 51:42
    چیزی در زندگی من وقوع نمی یابد
  • 51:43 - 51:47
    مگر آنکه برای من خیر نیاورده یا
    برایم در آینده خیر نیاورد
  • 51:47 - 51:52
    بدین معنی که هر لحظه،
    هر کنش، هر نتیجه ای
  • 51:52 - 51:55
    مرا به جلو حرکت میدهد
  • 51:55 - 51:58
    در روند
    تکامل روح من.
  • 51:58 - 52:01
    و بدین علت است که من
    به اینجا به عرصه مادی آمده ام،
  • 52:01 - 52:05
    تا تکامل یابم.
  • 52:11 - 52:14
    گشوده و پذیرا بمان.
  • 52:14 - 52:17
    تازگی حیات درون خود را حس کن،
  • 52:17 - 52:20
    بگزار تا انرژی به آزادی به چرخش درآید.
  • 52:21 - 52:24
    سعی نکن چیزی اتفاق بیافتد.
  • 52:26 - 52:29
    چه کسی آگاه به آن انرژی ست،
  • 52:29 - 52:32
    آن تازگی حیات درون؟
  • 52:36 - 52:41
    به تمایل ذهن برای کنترل و
    دستکاری برای
  • 52:41 - 52:43
    آنکه او نیز بحساب آید، توجه کن.
  • 52:44 - 52:48
    بدون استفاده
    از حافظه یا زبان،
  • 52:49 - 52:51
    تو که هستی؟
  • 52:52 - 52:55
    ورای ذهن و حواس،
  • 52:55 - 52:57
    تو کیستی؟
  • 52:58 - 53:04
    چه کسی آگاه است؟
  • 53:09 - 53:17
    از تغییر جهان
  • 53:18 - 53:22
    بسیاری از مردم که برای اولین بار
    این نظرات را میشنوند،
  • 53:22 - 53:25
    حتی هرگز چیزی در مورد موضوع نفس
    شنیده اند.
  • 53:26 - 53:29
    به نظر من،
    دوگروه مختلف از مردم وجود دارد.
  • 53:29 - 53:33
    آنهایی که در طریق معنوی قدم میزنند
    و آنها که در مورد آن شنیده اند.
  • 53:33 - 53:36
    آنهایی که تلاش در رسیدن به خویشتن اند،
    آنهایی که تلاش در بودن خویشتن اند.
  • 53:36 - 53:39
    آنها درحال جستن اند، آنها در حال پژوهش اند.
  • 53:39 - 53:42
    و همینطور مردمی وجود دارند
    که فقط زندگی خود زیسته اند.
  • 53:42 - 53:45
    آنها هرگز قبلا در مورد این نظرات چیزی نشنیده اند.
  • 53:45 - 53:47
    آنها هرگز در باره خویشتن را بشناس چیزی نشنیده اند.
  • 53:47 - 53:51
    بسیاری مردم فکر میکنند
    خویشتن را بشناس، یعنی بدن خود را بشناس،
  • 53:51 - 53:54
    خود را بشناس، خود باش،
    قابل اعتماد باش.
  • 53:54 - 54:00
    آنچه واقعا معنی آن است، عبارت است از اینکه
    بدان تو چیستی،
  • 54:00 - 54:04
    دانستن آنچه در حقیقت هستی
    و دانستن حقیقی آنچه طبیعت راستین توست.
  • 54:04 - 54:07
    کلمات خویشتن را بشناس بالای ورودی معبد
  • 54:08 - 54:12
    آپولو در دلفی حک شده بود، و همچنین
  • 54:13 - 54:18
    بعنوان دعوتی برای آغاز حرکت تمدن غرب بسوی
    انسانیت،
  • 54:18 - 54:23
    که خود را بشناس را
    بعنوان بنیان راستین
  • 54:23 - 54:26
    تمام تمدن ها اظهار میدارد. چرا؟
  • 54:27 - 54:32
    زیرا خویشتن ما در مرکز
    تمام تجربیات ما قرار دارد.
  • 54:32 - 54:37
    هرآنچه ما تجربه میکنیم،
    همانا ما است که در حال تجربه آن است.
  • 54:37 - 54:40
    هرآنچه ما می اندیشیم و احساس میکنیم، افکار ما
  • 54:40 - 54:43
    و احساسات مان از میان خویشتن ما برمیخیزد.
  • 54:44 - 54:49
    هر نوع کنش و رابطه ای که
    مشغول به آن هستیم،
  • 54:49 - 54:54
    ما در خدمت به خویشتن مان است،
    که به آنها میپردازیم.
  • 54:55 - 55:00
    بدین ترتیب خویشتن ما در
    مرکز تجربیات ما قرار دارد.
  • 55:00 - 55:05
    بنابراین چه میتواند مهمتر از این باشد
    که طبیعت خویشتن مان را بشناسیم،
  • 55:06 - 55:09
    و اینکه آیا ممکن است
  • 55:10 - 55:12
    طبیعت چیزهای دیگر را بشناسیم،
  • 55:12 - 55:17
    اگر ابتدا طبیعت آنچه را که عامل شناسایی
    است، نشناسیم؟
  • 55:17 - 55:20
    من فکر میکنم بیداری
  • 55:21 - 55:23
    پایان کابوس است و
  • 55:24 - 55:27
    قدم گزاردن به رویا هاست.
  • 55:27 - 55:30
    منظورم از آن این است که
  • 55:30 - 55:33
    ما
    نهایتا کابوس آنچه
  • 55:33 - 55:39
    به ما در مورد زندگی ، در مورد خدا،
    و در مورد خودمان گفته شده بود، ترک میکنیم
    یا بالاخره رها میکنیم.
  • 55:39 - 55:42
    و ما به رویای بزرگ ترین تصور و ایده آل خود
    قدم میگذاریم.
  • 55:42 - 55:46
    اغلب میپرسم،
    فکر میکنی زندگی ات چگونه خواهد بود
  • 55:47 - 55:50
    اگر خود را در حال قدم گزاردن
    به والاترین،
  • 55:50 - 55:55
    عظیم ترین، اعجاب انگیز ترین اندیشه ای
    که از خدا، و زندگی
  • 55:55 - 55:58
    و خود داشته ای ، دریابی.
  • 55:58 - 56:03
    پس این بازشناخت از طبیعت راستین مان
    تنها بازشناختی نیست
  • 56:03 - 56:08
    که به آرزوی ما برای شادی در این جهان
    خاتمه میدهد.
  • 56:08 - 56:11
    بلکه همچنین بازشناختی که مارا قادر میسازد
  • 56:11 - 56:16
    بطریقی زندگی کنیم
    که در توافق با این فهم باشد
  • 56:16 - 56:22
    که در عمیقترین سطح،
    همه چیز و همه کس یکی هستند.
  • 56:23 - 56:25
    چنین فهم و ادراکی
  • 56:25 - 56:28
    مهربانی، همدردی، عدالت،
  • 56:28 - 56:33
    بردباری و چشم پوشی و تفاهم در جامعه میاورد.
  • 56:34 - 56:36
    جامعه ما بواسطه چنین فهم و ادراکی منقلب خواهد شد.
  • 56:36 - 56:38
  • 56:39 - 56:43
    چنانچه بشریت دستاوردهایی که اساس آن بر
    نفس و منیت او قراردارد رها کند،
  • 56:43 - 56:46
    آنگاه علم، مذهب، سیاست
  • 56:46 - 56:50
    و اقتصاد
    شروع به انعکاس خرد نخستین خواهند نمود.
  • 56:51 - 56:54
    چه سنت های بومی
    که روح اعظم را
  • 56:54 - 56:56
    در همه چیز میداند،
  • 56:57 - 57:00
    یا سنت های مصری/کمتیک
    که سفر تکاملی انسان را
  • 57:00 - 57:05
    از سوسک سرگین تاب (حیوانی مقدس در مصر باستان)
  • 57:05 - 57:07
    تا آن سرچشمه یگانه ،
  • 57:07 - 57:09
    یا هنگامیکه کلمات
  • 57:09 - 57:12
    عرفانی مسیحیان، هندوها،
  • 57:12 - 57:15
    مسلمانان، یا سنت های بودایی ها ،
  • 57:15 - 57:20
    یا تعلیمات افلاطون و پلاتینوس را بشنویم
    درمی یابیم که
  • 57:20 - 57:26
    آنهایی که طبیعت راستین خویش را دریافته اند
    سخن از گروه بندی کارگزارانی آگاه دارند.
  • 57:26 - 57:29
    البته
    آنها از زبان فرهنگ و زمان خویش استفاده میکنند
  • 57:29 - 57:33
    تا آن یگانه حقیقت نخستین را بیان کنند.
  • 57:34 - 57:40
    علم اکنون شروع کرده تا
    به دنیا مانند ذرات و میدانهای ناآگاه نظر نکند،
  • 57:40 - 57:42
    بلکه بعنوان جهانی که از
  • 57:42 - 57:45
    کارگزارانی آگاه ساخته شده است.
  • 57:45 - 57:49
    چیزی نو در دنیای علم
    درحال پیدایش است.
  • 57:50 - 57:53
    زمانی که نیکلای تسلا گفت،
  • 57:53 - 57:57
    روزی که علم شروع به مطالعه
    پدیده های غیر فیزیکی کند،
  • 57:57 - 58:01
    پیشرفت آن در یک دهه بیشتر خواهد بود
  • 58:01 - 58:05
    تا در تمام سده های قبلی در خلال پیدایش خود.
  • 58:06 - 58:11
    آن روز امروز است.
  • 58:16 - 58:19
    هر بار که ما در علم قدمی به پیش برداشته ایم،
    که دقتی ریاضی گونه داشته است،
  • 58:19 - 58:23
    موجب پیدایش تکنولوژی هایی شده است
  • 58:23 - 58:27
    که در مقایسه با آنچه در گذشته داشته ایم،
    مانند جادو بنظر میرسد.
  • 58:27 - 58:31
    برای همین احساس من این است که
    نظریه کارگزاران آگاه ورای فضا-زمان
  • 58:32 - 58:34
    به ما تکنولوژی هایی خواهد داد
  • 58:34 - 58:36
    که حقیقتا ذهن را سردرگم خواهند کرد.
  • 58:37 - 58:42
    برای مثال، هم اکنون،
    اغلب کهکشان هایی که می بینیم،
  • 58:43 - 58:45
    فکر میکنم 97% کهکشان هایی که می بینیم،
  • 58:45 - 58:50
    هرگز قادر به رفتن به آنها نیستیم. آنها
    با سرعتی بیشتر از نور از ما دور میشوند.
  • 58:50 - 58:54
    اینطور که آنها با سرعتی بیشتر از نور در فضا
    حرکت نمی کنند.
  • 58:54 - 58:57
    بلکه خود فضا در حال انبساط است ، چنان سریع
    که سرعت آنها
  • 58:57 - 59:00
    در دور شدن از ما بزرگتر
    از سرعت نور است.
  • 59:00 - 59:02
    بنا براین ما هرگز نمیتوانیم در فضا
  • 59:02 - 59:04
    به 97% از کهکشان هایی
    که میتوانیم ببینیم سفر کنیم.
  • 59:04 - 59:08
    بنابراین تمام این کهکشان های حقیقی آنجا در دور دست
    برای ما دست تکان میدهند و میگویند، آهای،
  • 59:08 - 59:10
    ما اینجا هستیم در دور دست
    و شما هرگز نخواهید توانست پیش ما بیایید.
  • 59:10 - 59:12
    این طور است اگر تو از طریق فضازمان بروی.
  • 59:12 - 59:15
    اما چگونه است اگر تو بفهمی که فضازمان
    فقط گوشی های تو باشند؟
  • 59:16 - 59:18
    آن فقط فرمت بازی ست
  • 59:19 - 59:22
    و تو در درون گوشی ها گیر نکرده ای.
  • 59:22 - 59:26
    تو میتوانی با نرم افزار بازی کنی
    که بازی را هدایت میکند.
  • 59:27 - 59:31
    بنابراین مانند کسی است که
    در بازی "دزدی کلان ماشین"، تو
  • 59:31 - 59:32
    یک نابغه در بازی "دزدی کلان ماشین"،
  • 59:33 - 59:34
    بنابراین میدانی از ماشین چگونه استفاده کنی
  • 59:34 - 59:38
    و در جاده ها میرانی و میتوانی
    بر هرکس غلبه کنی.
  • 59:38 - 59:41
    اما فرض کن واقعا نرم افزاری که بازی
    "دزدی کلان ماشین"را هدایت میکند، میشناسی.
  • 59:41 - 59:44
    بنابراین تو در بیرون از گوشی
    "دزدی کلان ماشین" قدم برمیداری
  • 59:44 - 59:46
    و میتوانی با نرم افزار بازی کنی.
  • 59:46 - 59:49
    (بسیار) خوب ، تو میتوانی سوخت را
    از تانک (بازیگر) نابغه بیرون بکشی.
  • 59:49 - 59:51
    تو میتوانی به آنها چرخ پنچر بدهی.
  • 59:51 - 59:53
    میتوانی هندسه جاده ها را تغییر بدهی.
  • 59:53 - 59:55
    میتوانی هر چه میخواهی انجام بدهی.
  • 59:55 - 59:57
    بنابراین اگر یکبار گوشی فضا زمان را
    درک کنیم، دیگر
  • 59:58 - 60:01
    مجبور نخواهیم بود
    به کهکشان اندرومدا
  • 60:01 - 60:04
    در فضا سفر کنیم.،
    که 2.4 میلیون سال طول میکشد.
  • 60:04 - 60:09
    میتوانیم فقط از کنار فضا زمان عبور کنیم.
  • 60:11 - 60:15
    من دنیای اطراف خود را
    مانند قدم گزاردن بدرون
  • 60:16 - 60:20
    بیان و تجربه ای ساکت تر
    از آنچه انسان بودن معنی دارد می بینم
  • 60:21 - 60:24
    و اینکه جنبه ای از الهی بودن
    به چه معناست.
  • 60:24 - 60:28
    اما فکر نمیکنم که ما
    بینهایت زمان داریم.
  • 60:28 - 60:30
    من احساس میکنم که زمان
  • 60:30 - 60:34
    دارد به پایان میرسد، یا الان یا هرگز.
  • 60:34 - 60:37
    فکر میکنم ما در مسیر درست هستیم.
  • 60:37 - 60:42
    من خوش بین هستم
    بخاطر فرصتهای متعددی
  • 60:42 - 60:45
    که برای مراوده نظریات مهم
  • 60:45 - 60:47
    و قدرتمند در جهان امروز داریم
  • 60:47 - 60:51
    راه هایی که حتی تا چند سال پیش نداشتیم،
  • 60:51 - 60:55
    این امکان را بوجود میآورند
    که بتوانیم به تعداد لازم انسانها
  • 60:55 - 60:58
    برای ارتباطات دست یابیم،
  • 60:59 - 61:01
    قبل از آنکه دیر شده باشد.
  • 61:02 - 61:06
    اما در اشتباه میباشیم اگر فکر کنیم
    وقت مان روی این سیاره
  • 61:08 - 61:09
    بینهایت است.
  • 61:09 - 61:12
    اگر هر فردی
  • 61:12 - 61:15
    خود را از از شر
    شخصیت شرطی شده و کاذب
    خویش خلاص کند
  • 61:16 - 61:19
    دیگر کنشی بعنوان
    یک موجود نفسانی وجود نخواهد داشت.
  • 61:20 - 61:24
  • 61:24 - 61:26
  • 61:26 - 61:29
  • 61:30 - 61:33
  • 61:33 - 61:35
  • 61:36 - 61:39
  • 61:39 - 61:43
  • 61:43 - 61:45
  • 61:46 - 61:49
  • 61:49 - 61:54
  • 61:55 - 61:57
  • 61:58 - 61:59
  • 62:00 - 62:03
  • 62:03 - 62:07
  • 62:08 - 62:09
  • 62:10 - 62:11
  • 62:11 - 62:14
  • 62:15 - 62:18
  • 62:20 - 62:24
  • 62:24 - 62:26
  • 62:27 - 62:29
  • 62:30 - 62:33
  • 62:34 - 62:37
  • 62:37 - 62:41
  • 62:42 - 62:45
  • 62:46 - 62:48
  • 62:48 - 62:51
  • 62:55 - 62:58
  • 62:58 - 63:02
  • 63:02 - 63:06
  • 63:08 - 63:10
  • 63:10 - 63:12
  • 63:12 - 63:16
  • 63:16 - 63:21
  • 63:21 - 63:25
  • 63:26 - 63:30
  • 63:30 - 63:34
  • 63:34 - 63:38
  • 63:39 - 63:46
  • 63:46 - 63:50
  • 63:50 - 63:53
  • 63:53 - 63:58
  • 63:58 - 64:00
  • 64:00 - 64:04
  • 64:04 - 64:07
  • 64:07 - 64:08
  • 64:10 - 64:12
  • 64:12 - 64:16
  • 64:16 - 64:21
  • 64:22 - 64:24
  • 64:25 - 64:27
  • 64:27 - 64:31
  • 64:31 - 64:36
  • 64:36 - 64:41
  • 64:44 - 64:49
  • 64:49 - 64:54
Title:
Awakening Mind Part 1, "Know Thyself" (2023) - Complete HD Film
Description:

more » « less
Video Language:
English
Team:
Awaken the World
Project:
03-Awakening Mind Films
Duration:
01:07:15

Persian subtitles

Revisions Compare revisions