جوان بودن و تاثیر گذاشتن
-
0:01 - 0:04مادر من، زنی سیاهپوست و قدرتمند است
-
0:04 - 0:08که بچههایش را با همان حس قدرت و افتخار
بزرگ کرد. -
0:08 - 0:11این روحیه روی یک دیوار
-
0:11 - 0:14در آپارتمان کوچک و دو خوابهای
در قسمت جنوبی شیکاگو خلاصه شده است. -
0:14 - 0:15دو عکس با افتخار، آویزانند:
-
0:15 - 0:19عکس بزرگتر،
از من و همنیاهای من -
0:19 - 0:20و دیگری تصویری از مادر من
-
0:20 - 0:22در ۱۲ سالگی است که
-
0:22 - 0:24که به چشمان دکتر مارتین لوتر کینگ، جونیور
خیره شده است. -
0:26 - 0:29وقتی جوانتر بودم، بر روی
نوک انگشتانم میایستادم، -
0:29 - 0:30به عکس خیره میشدم،
-
0:30 - 0:33چشمانم را محکم میبستم و
فقط وانمود میکردم که من هستم. -
0:33 - 0:37به مردی که جنبش حقوق مدنی
را تغییر داده بود، زل میزدم، -
0:37 - 0:39کسی که در واشنگتن حرکت کرد
و نسلی را با جمله -
0:39 - 0:41«من رویایی دارم»اش متحول کرد.
-
0:42 - 0:43اما باید او را میدیدم.
-
0:43 - 0:45خب، بدیهی است که با دکتر کینگ دیدار نکردم
-
0:45 - 0:48اما مردی به نام دکتر «وینسنت هاردینگ»
را ملاقات کردم. -
0:48 - 0:50او از روز اول با دکتر کینگ کار کرد
-
0:50 - 0:53و حتی برخی از سخنرانیهای
برجسته او را نوشته است. -
0:54 - 0:56میدانید، این یک لحظه واقعا مهم برای من،
عنوان یک بچه بود، -
0:56 - 0:59چون این اولین بار بود که متوجه شدم
-
0:59 - 1:01این تنها دکتر کینگ نبود که
این انقلاب را رهبری کرد، -
1:01 - 1:06بلکه او توسط جنبشی احاطه شده بود که توسط
افراد ناشناس خارق العادهای ساخته شده بود. -
1:07 - 1:11ناشناسان خارق العاده افرادی هستند که
ازخودگذشته و با قدرت، برای آنچه -
1:11 - 1:12باور دارند، کار میکنند
-
1:13 - 1:16افرادی که انگیزه آنها از روی
عقیده و نه شناخت است. -
1:16 - 1:19مدت زمان زیادی طول کشید تا
اهمیت این لحظه را متوجه شوم تا زمانی -
1:19 - 1:20که خیلی بزرگتر بودم.
-
1:20 - 1:22و همانطور که گفتم،
در شیکاگو بزرگ شدم. -
1:22 - 1:24من در محله خشن و فقیر بزرگ شدم اما
-
1:24 - 1:26واقعا به عنوان یک بچه
برایم اهمیتی نداشت. -
1:26 - 1:29چون من به معنای واقعی کلمه
باورنکردنیترین خانواده جهان را دارم. -
1:29 - 1:31دو چیز که من بسیار
با آنها سر و کله زدم، -
1:31 - 1:33یکی بزرگ شدن بود-
-
1:33 - 1:35در تمام زندگی من، پدرم بیمار بوده است.
-
1:35 - 1:37او از پارکینسون و پانکراتیت رنج میبرد،
-
1:37 - 1:41و به عنوان یک بچه، برایم
خیلی سخت بود که قهرمانم را -
1:41 - 1:42در درد بسیار ببینم.
-
1:43 - 1:45و دیگر مسئلهام با خودم بود.
-
1:45 - 1:47حدس میزنم، که میگویید
من بحران هویت داشتهام. -
1:48 - 1:50در طول دبیرستان، مجبور شدم۴ بار
جابهجا شوم -
1:50 - 1:53و سال اول سال
به دبیرستانی بسیار نژادپرست رفتم. -
1:53 - 1:54بچهها خیلی بیرحم بودند.
-
1:54 - 1:56آنها پیامهای نفرتانگیز میدادند.
-
1:56 - 1:58چیزهای وحشتناکی روی قفسههای ما نوشتند
-
1:58 - 2:00و چون دورگه هستم، آنها به من میگفتند
-
2:00 - 2:03«نمیتوانی هر دو باشی.
باید انتخاب کنی، سیاه یا سفید.» -
2:03 - 2:05و در نهایت من فقط
از آن دو متنفر بودم. -
2:05 - 2:08و پس از آن ناگهان،
در سال آخرم حدود ۲۰۰۸، -
2:08 - 2:11و مخلوط بودن، از لحاظ نژادی مبهم بودن،
این مد جدید باحالی بود، -
2:11 - 2:14مثلا، «ناتالی، حالا مشکلی نیست
که دوستت بدارند. حالا زیبا هستی.» -
2:14 - 2:17مهم نبود. از توجه به این که مردم
راجع به من چه فکر میکنند خسته شدم. -
2:17 - 2:19و فقط میخواستم عجله کنم
-
2:19 - 2:22کلاسهایم را بروم،
هر مدرسه ای که قرار بود باشد، -
2:22 - 2:23و فارغ التحصیل شوم.
-
2:23 - 2:26تا که در۱۷ سالگی
-
2:26 - 2:28فیلمی به نام «کودکان نامرئی» را دیدم
-
2:28 - 2:30که اتفاقی رخ داد.
-
2:31 - 2:33کودکان سرباز،
-
2:33 - 2:35بچههایی به کودکی خواهرزادههایم
-
2:35 - 2:39ربوده میشدند، به آنها اِیکی-۴۷
میدادند و مجبورشان میکردند که آدم بکشند -
2:39 - 2:42نه هرکسی، بلکه اغلب مجبورشان میکردند تا
پدر و مادر خود را بکشند -
2:42 - 2:44خواهران و برادران خود -
-
2:44 - 2:49یک ارتش شورشی بدون دلیل سیاسی یا مذهبی
قتل عام به راه انداخته است -
2:49 - 2:50فقط همینطوری
-
2:51 - 2:52۲۵ سال
-
2:53 - 2:56این کشمکش ۲۵ سال ادامه داشت.
-
2:56 - 2:57من ۲۰ ساله هستم
-
2:57 - 3:00پس این کشمکش پنج سال از من بزرگتر است.
-
3:00 - 3:02یک مرد،
-
3:02 - 3:05یک مرد با صدای کاریزماتیک
-
3:05 - 3:07همه چیز را شروع کرد.
-
3:07 - 3:08نام او جوزف کانی است.
-
3:10 - 3:12وقتی این فیلم را دیدم چیزی اتفاق افتاد.
-
3:12 - 3:14چیزی درون من شروع به
جوشش کرد -
3:14 - 3:16و نمیتوانستم بفهمم که چیست.
-
3:16 - 3:18من نمیدانستم خشم بود، یا ترحم
-
3:18 - 3:20یا احساس گناه، چون اولین بار بود درباره
-
3:20 - 3:22یک جنگ ۲۵ ساله شنیده بودم.
-
3:23 - 3:24حتی نمیتوانستم به آن نامی دهم.
-
3:24 - 3:27همه چیزی که میدانستم این بود
که حالم را میگرفت -
3:27 - 3:31و شروع به پرسیدن کردم. چهکار کنم؟
یک شخص ۱۷ ساله چه می تواند کند؟ -
3:31 - 3:32شما باید چیزی به من بدهید
-
3:33 - 3:34و آنها چیزی به من دادند.
-
3:35 - 3:37بنیانگذاران و فیلمسازان
کودکان نامرئی به من گفتند -
3:38 - 3:39یک لایحه وجود دارد
-
3:39 - 3:41که اگر بتوانیم این لایحه را تصویب کنیم،
-
3:41 - 3:44دو نتیجه در بر خواهد داشت:
یکی، جوزف کانی و فرماندهان عالی -
3:44 - 3:46در ارتش شورشیاش
دستگیرخواهند شد، -
3:46 - 3:49و دو، پول لازم برای باسازی این مناطق
-
3:49 - 3:51که با ۲۵ سال جنگ ویران شده بود،
فراهم میکند. -
3:51 - 3:53«انجامش میدهم»
مرا مسئولش کنید. -
3:53 - 3:56قسم میخورم هر چه در توانم هست
را انجام دهم تا این امر محقق شود. -
3:56 - 4:00بنابراین خودم و ۹۹ نفر دیگر از
آرمانگرایان ۱۸ تا ۲۰ ساله -
4:00 - 4:04سوار هواپیمای به مقصد سن دیگو شدیم
تا کودکان نامرئی را متوقف کنیم. -
4:04 - 4:07کالج را به تعویق انداختم
ما برای این کار پولی نمیگرفتیم -
4:07 - 4:10ومی توانید آن را غیرمسئولانه و یا جنون
بنامید مثل پدر و مادرم. -
4:10 - 4:13اما برای ما، اگر نمیرفتیم
جنون بود. -
4:14 - 4:17همه این فوریت را حس میکردیم و
هر کاری که لازم بود انجام میدادیم -
4:17 - 4:19تا این لایحه تصویب شود.
-
4:20 - 4:22بنابراین اولین ماموریتمان این بود.
-
4:22 - 4:25قصد داشتیم یک رویداد به نام نجات سربازان
کودک جوزف کانی را برنامه ریزی کنیم -
4:26 - 4:29جایی که شرکت کنندگان در صد شهر
در سراسر جهان شرکت میکردند و -
4:29 - 4:30در مرکز شهر خود تجمع میکردند
-
4:30 - 4:32تا زمانی یک شخص مشهور
یا یک شخص سیاسی -
4:32 - 4:35بیاید و از صدایش به نفع
سربازان کودک استفاده کند -
4:35 - 4:37و در آن زمان هر شهر، نجات مییافت.
-
4:38 - 4:41اما محدودیت این بود، ما تا زمانی که نجات
نمییافتیم، شهرها را ترک نمیکردیم. -
4:42 - 4:44مسئولیت شیکاگو و نُه شهر به من محول شد،
-
4:44 - 4:46و به رئیسهایم گفتم،
-
4:46 - 4:49اگر به خاطر افراد مشهور میرویم،
چرا دنبال ملکه زنبور نیستیم؟ درست است؟ -
4:49 - 4:51چرا به سراغ اپرا وینفری نرویم؟
-
4:51 - 4:55فکر کردند کمی ایدهآلگرا هستم، اما منظورم
این بود که سعی داشتیم بزرگ فکر کنیم. -
4:55 - 4:56داشتیم کار غیرممکنی
انجام میدادیم -
4:56 - 4:58پس چرا سعی نکنیم
به غیرممکنهای بیشتری برسیم؟ -
4:59 - 5:01بنابراین از ژانویه تا آوریل
فرصت انجامش را داشتیم. -
5:02 - 5:05این تعداد ساعتهایی است که
صرف تدارکات کردم -
5:06 - 5:08از گرفتن مجوز برای
جمع آوری شرکت کنندگان -
5:08 - 5:09و پیدا کردن محلها.
-
5:11 - 5:13این تعداد دفعاتی است که از سوی
-
5:13 - 5:16مدیربرنامههای افراد مشهور
یا سیاستمداران رد شدم. -
5:18 - 5:21این مبلغی است که شخصا برای
-
5:21 - 5:24رد بول و نوشابه رژیمی دادم
برای بیدار ماندن در طول این جنبش. -
5:24 - 5:25(خنده حاضرین)
-
5:25 - 5:27میتوانید قضاوتم کنید.
-
5:28 - 5:30این صورتحساب بیمارستان من
به خاطر عفونت کلیهام -
5:30 - 5:34به خاطر سومصرف کافئین
به دلیل این رویداد است. -
5:34 - 5:35(خنده حاضرین)
-
5:35 - 5:38اینها فقط برخی از چیزهای مسخرهای بود
که انجام دادیم -
5:38 - 5:39در تلاشی جهت مدیریت این رویداد.
-
5:39 - 5:42و به این ترتیب ۲۱ آوریل میآید
و رویداد شروع میشود. -
5:42 - 5:44صد شهر در سراسر جهان.
آنها زیبا بودند. -
5:45 - 5:48شش روز بعد تمام شهرها نجات یافتند
بهجز یکی: -
5:48 - 5:49شیکاگو
-
5:49 - 5:52بنابراین در شهر منتظر میشدیم.
-
5:52 - 5:54مردم شروع به آمدن از
سراسر جهان میکردند -
5:54 - 5:56در سراسر کشور مشوقی باشند
-
5:56 - 5:58و با ما همصدا شدند.
-
5:58 - 5:59و در نهایت، در یکم ماه مه
-
5:59 - 6:01در اطراف استودیوی اپرا حلقه زدیم
-
6:01 - 6:03و توجهش را جلب کردیم.
-
6:03 - 6:05این یک کلیپ ازفیلمی به نام
«ما، با هم آزاد هستیم» برای -
6:05 - 6:08مستندسازی رویداد نجات و
تلاش من برای جلب توجه اپرا است. -
6:11 - 6:13(ویدئو) اپرا وینفری: هنگامی که
به سمت دفتر میراندم، -
6:13 - 6:16هنگامی که وارد شدید،
یک گروه عظیم بیرون بود؟ -
6:16 - 6:17جمعیت: بله
-
6:17 - 6:20اپرا: با اعلانهایی که میپرسید
آیا حاضرم برای فقط -
6:20 - 6:21۵ دقیقه با آنها صحبت کنم
-
6:21 - 6:23خُب، من خوشحال شدم که این کار را بکنم.
-
6:23 - 6:26و آنها با گروهی
به نام «کودکان نامرئی» بودند -
6:26 - 6:28و بیرون، به این گروه گفتم
-
6:28 - 6:32من یک دقیقه به آنها فرصت میدهم،
تا درخواستشان را مشخص کنند. -
6:32 - 6:34مرد: اپرا، برای پذیرفتنمان
از شما بسیار سپاسگزارم . -
6:34 - 6:40اساسا، این افراد اینجا
داستان ۳۰,۰۰۰ کودک را دیدهاند -
6:40 - 6:44که توسط رهبر شورشی
به نام جوزف کانی ربوده شده است. -
6:44 - 6:45و آنها برای همبستگی اینجا هستند
-
6:46 - 6:49و شش روز این بیرون بودهاند.
-
6:49 - 6:52این کار با ۱۰۰,۰۰۰ نفر در
سراسر جهان شروع شد. -
6:52 - 6:54در حال حاضر ۵۰۰ نفر استوار، ایستادهاند.
-
6:54 - 6:57طوری که میتوانید نمایه مربوط
به این موضوع را ببینید -
6:57 - 7:01و ما میتوانیم طولانیترین جنگ آفریقا را
پایان داده و این بچهها را نجات دهیم -
7:01 - 7:04سربازان کودکی که هنوز در
شرق آفریقا هستند. -
7:04 - 7:06اپرا، باید بگویم
ناتالی دختری که اینجاست -
7:06 - 7:07۱۸ سال دارد.
-
7:07 - 7:09او در سال جاری، کارآموز ما بود
-
7:09 - 7:12و او گفت: «تنها هدفم رسیدن به اپرا است.»
-
7:12 - 7:14در روز شنبه او باعث بیرون آمدن
۲,۰۰۰ نفر بود، -
7:14 - 7:16اما باران بارید.
-
7:16 - 7:18او در باران با ۵۰ نفر ایستاده بود.
-
7:18 - 7:21وقتی شنیدند که او اینجاست،
صدها نفر شروع به آمدن کردند. -
7:21 - 7:23مردم اینجا از مکزیک، استرالیا هستند.
-
7:23 - 7:25ناتالی ۱۸ ساله است.
-
7:25 - 7:26فکر نکنید خیلی جوان هستید.
-
7:26 - 7:28میتوانید هر روزی جهان را تغییر دهید.
-
7:28 - 7:29الان شروع کنید.
-
7:29 - 7:30امروز شروع کنید.
-
7:30 - 7:33(شادی مردم)
-
7:36 - 7:37مرد: آیا ارزشش را داشت؟
-
7:37 - 7:40جمعیت: آره!
-
7:41 - 7:46ناتالی! ناتالی! ناتالی!
-
7:46 - 7:49(موسیقی)
-
7:52 - 7:55ما با هم آزادیم!
ما با هم آزادیم! -
8:00 - 8:05(تشویق)
-
8:05 - 8:08بنابراین شما فکر میکنید
که این همان لحظه در زندگی من است، -
8:08 - 8:10قلهای که من را فوق العاده کرد.
-
8:11 - 8:12و یک لحظه عالی بود.
-
8:12 - 8:14منظورم این است
که در صدر جهان بودم. -
8:14 - 8:16ده میلیون نفر
«برنامه اپرا وینفری» را تماشا کردند. -
8:17 - 8:18اما به عقب نگاه کنیم، این نبود.
-
8:18 - 8:19اشتباه برداشت نکنید.
-
8:20 - 8:21همانطور که گفتم لحظات خوبی بود.
-
8:21 - 8:24برای یک هفته تصویر نمایه
خیلی خوبی در فیسبوک شده بود. -
8:24 - 8:25(خنده)
-
8:26 - 8:28اما من تمام مدت فوق العاده بودم،
-
8:28 - 8:29و تنها نبودم.
-
8:29 - 8:32میدانید، با وجودی که داستان من
در این فیلم برجسته بود، -
8:32 - 8:34من فقط یکی از صد کارآموز بودم
-
8:34 - 8:37که وظایف خود را انجام دادند
تا این امر محقق شود. -
8:38 - 8:39روی ابرها هستم،
-
8:39 - 8:41اما مردی که روی شانههایش نشستهام،
-
8:41 - 8:42بهترین دوست من است.
-
8:42 - 8:44نام او یوهانس اوبرمن است
-
8:44 - 8:46و یوهانس از روز اول
در شیکاگو با من کار کرد، -
8:46 - 8:49درست مانند من ساعات طولانی،
شبهای بیخوابی گذراند -
8:50 - 8:53دختر سمت راستی،
نام او "بثانی بیلسما" است. -
8:53 - 8:55بثانی نیویورک سیتی و بوستون
را برنامهریزی کرد، -
8:55 - 8:58و جدا زیباترین رویدادهایی بودند
که برگزار کردیم. -
8:59 - 9:01دختر سمت چپی،
نام او "کالین" است. -
9:01 - 9:03کالین به مکزیک رفت
-
9:03 - 9:04برای سه ماه جهت برنامهریزی
-
9:04 - 9:06پنج رویداد به آنجا رفت.
-
9:06 - 9:08فقط روز قبل از رویداد
به دلیل -
9:08 - 9:10آنفلوانزای خوکی
بیرون انداخته شد. -
9:11 - 9:13و سپس این خانواده بود.
-
9:13 - 9:16این خانواده،
آنها نتوانستند برای نجات بیایند. -
9:16 - 9:17آنها نتوانستند آن را برگزار کنند،
-
9:17 - 9:19اما آنها صد جعبه پیتزا
برای ما سفارش دادند -
9:19 - 9:22آنها را به گوشه ای از میشیگان و رندولف
جایی که همه ما -
9:22 - 9:24در سکوت
تظاهرات میکردیم، تحویل دادند. -
9:24 - 9:27میبینید، مردم اینگونه هرکاری
که بتوانند، میکنند، -
9:27 - 9:29به طور همزمان، همفکر
-
9:29 - 9:31بدون توجه به اینکه
چه کسی تماشا میکند، -
9:31 - 9:33باعث شدند این اتفاق
رخ دهد. -
9:33 - 9:35مسئله ما رسیدن به اپرا نبود،
-
9:35 - 9:37چون وقتی از شانههایشان پایین آمدم
-
9:37 - 9:38جنگ پایان نیافت.
-
9:38 - 9:40بلکه مسئله در مورد
لایحه بود. -
9:40 - 9:42اپرا فقط یک نقطه
در راه تصویب این لایحه بود. -
9:42 - 9:43هدف این لایحه بود.
-
9:44 - 9:46این لایحه که از روز اول،
چشمانمان به آن بود. -
9:46 - 9:49قرار بود کمک کند تا به
طولانیترین جنگ آفریقا پایان دهیم. -
9:49 - 9:52و این چیزی است که صد هزار نفر را
-
9:52 - 9:54به رویداد نجات از سراسر جهان
بیرون آورد. -
9:55 - 9:56و آن نتیجه داد:
-
9:58 - 10:00۱۰ روز پس از آنکه
در برنامه اپرا بودیم، -
10:00 - 10:02لایحه به کنگره معرفی شد.
-
10:03 - 10:06یک سال پس از آن، ۲۶۷ نماینده
-
10:06 - 10:10در کنگره با آن همنظر شدند.
-
10:10 - 10:11و سپس یک هفته پس از آن،
-
10:13 - 10:15رئیس جمهور وقت اوباما لایحه
را به قانون بدل کرد. -
10:15 - 10:18(تشویق)
-
10:23 - 10:25و هیچکدام از ما کارآموزان آنجا نبودیم.
-
10:25 - 10:27ما در آن لحظه نتوانستیم آنجا باشیم.
-
10:27 - 10:28بنیانگذاران ما آنجا بودند.
-
10:28 - 10:30آن بچهها که در پس زمینه هستند.
-
10:30 - 10:35اما درست آن لحظه، لحظهای است
که همه چیز را ارزشمند ساخته است. -
10:35 - 10:38این چیزی است که
صد هزار ناشناس خارقالعاده -
10:38 - 10:41برای اینکه رخ دهد سخت کار کردند.
-
10:42 - 10:44میدانید، لحظات اپرا،
-
10:44 - 10:47آنها اثبات میکنند
که ظاهرا غیرممکن، ممکن است. -
10:47 - 10:50آنها الهام بخش ما هستند.
اعتماد ما را افزایش میدهند. -
10:50 - 10:51اما لحظه، به معنی یک جنبش نیست.
-
10:51 - 10:55حتی بسیاری از آن لحظات که با هم آواز
خواندیم، جنبشی را به راه نمیاندازد. -
10:55 - 10:59آنچه که جنبش را به راه میاندازد،
ناشناسان خارقالعادهی پشت آن است. -
10:59 - 11:02میدانید، آنچه من را
در طول رویداد نجات سرپا نگه میداشت -
11:02 - 11:04فکر آن کودکان سرباز بود.
-
11:04 - 11:07موضوع شخصی شد.
توانستم تحت شرایطی به آفریقا بروم. -
11:07 - 11:08این افراد باور نکردنی را دیدم.
-
11:08 - 11:12من دوستانی دارم که تحت این شرایط
تمام عمر خود را گذارندهاند -
11:12 - 11:13و برایم امری شخصی بود.
-
11:13 - 11:15اما این نباید چیزی باشد که
انگیزه شما شود -
11:16 - 11:19میدانید، ممکن است بخواهید
«شپرد فری» بعدی باشد -
11:19 - 11:21یا جی.کی رولینگ
-
11:21 - 11:23یا هر کس بعدی.
-
11:23 - 11:25مهم نیست، اما آنچه شما میخواهید،
-
11:25 - 11:27آن را دنبال کنید
با همه چیزی که دارید - -
11:27 - 11:29نه به خاطر شهرت یا ثروت
-
11:29 - 11:32اما تنها به خاطر این که
به آن باور دارید -
11:32 - 11:34زیرا چیزی است که قلبتان
را به آواز وا میدارد. -
11:34 - 11:35این رقص شماست
-
11:36 - 11:39این چیزی است که نسل ما
را تعریف میکند، -
11:39 - 11:42هنگامی که برای چیزهایی که دوست داریم
شروع به تعقیب و مبارزه میکنیم -
11:42 - 11:43و برایش
میخواهیم بجنگبم. -
11:43 - 11:47در دبیرستان بیش از حد برای فکر مردم
در مورد خودم، اهمیت میدادم -
11:47 - 11:49آنچه در مورد این کنفرانس بسیار عالی است
این است که -
11:49 - 11:50خیلی از شما
بسیار جوان هستند. -
11:50 - 11:54چیزی را که الهامبخشتان است و دوستش دارید
بیابید و آن را دنبال کنید. -
11:54 - 11:55میدانید، برای آن بجنگید،
-
11:55 - 11:57زیرا این چیزی است که
جهان را تغییر میدهد. -
11:57 - 11:59و چیزی است که
ما را تعریف میکند. -
11:59 - 12:00برخلاف آنچه مردم فکر میکنند،
-
12:00 - 12:04لحظات اپرای من، حضور من در TED،
مرا تعریف نمیکند، -
12:04 - 12:06زیرا اگر مرا تا خانهام در لسآنجلس
دنبال کنید، -
12:06 - 12:09میبینید پشت میز منتظرم و
برای پرداخت قبوض بچهداری میکنم -
12:09 - 12:12مادامیکه رویایم را
برای فیلمسازشدن نیز دنبال میکنم. -
12:12 - 12:15در اقدامات روزانه کوچک، ناشناس
-
12:16 - 12:17یکنواخت.
-
12:17 - 12:20باید فوقالعاده بودن را
به خودم یادآوری کنم. -
12:21 - 12:24و باید خودم را باور کنم، وقتی در بسته است
و دوربینها خاموش هستند، -
12:24 - 12:26سخت است.
-
12:26 - 12:29اما اگر یک چیز باشد
که بخواهم با آن به شما انگیزه دهم -
12:29 - 12:32چیزی که میتوانم بگویم،
نه فقط به شما بلکه به خودم -
12:32 - 12:34این است که این اعمال ما است
که ما را فوق العاده میسازد، -
12:34 - 12:36نه لحظات اپرا.
متشکرم.
- Title:
- جوان بودن و تاثیر گذاشتن
- Speaker:
- ناتالی وارن
- Description:
-
در ۱۸ سالگی، کار «ناتالی وارن» با جنبش «کودکان نامرئی»، او را یک قهرمان برای فعالان جوان کرد. او با داستان الهام بخشش به ما یادآوری میکند که هیچ کس برای تغییر جهان زیادی کم سن و سال نیست.
- Video Language:
- English
- Team:
- closed TED
- Project:
- TEDTalks
- Duration:
- 12:49
Leila Ataei approved Persian subtitles for Being young and making an impact | ||
Leila Ataei edited Persian subtitles for Being young and making an impact | ||
Hajar Almasi accepted Persian subtitles for Being young and making an impact | ||
Hajar Almasi edited Persian subtitles for Being young and making an impact | ||
Hajar Almasi edited Persian subtitles for Being young and making an impact | ||
Hajar Almasi edited Persian subtitles for Being young and making an impact | ||
Hajar Almasi edited Persian subtitles for Being young and making an impact | ||
Hajar Almasi edited Persian subtitles for Being young and making an impact |