Return to Video

داده را بیشتر به انسان‌ها مرتبط کنید

  • 0:00 - 0:06
    من میخواهم با شما در مورد دو تا از
    جالبترین چیزهای ممکن صحبت کنم.
  • 0:08 - 0:10
    احتمالا حدس زدهاید که چه هستند--
  • 0:10 - 0:12
    داده و تاریخ.
  • 0:13 - 0:14
    درست است؟
  • 0:16 - 0:18
    من مورخ نیستم.
  • 0:18 - 0:21
    نمیخواهم تعریفی از تاریخ را
    برایتان ارائه دهم.
  • 0:21 - 0:24
    اما بیایید به جای آن، تاریخ را
    در یک چارچوب مطالعه کنیم.
  • 0:24 - 0:25
    پس وقتی که تاریخ را میسازیم،
  • 0:25 - 0:28
    یا وقتی که مستندات تاریخی را خلق میکنیم،
  • 0:28 - 0:31
    وقایع گذشته را اتخاذ کرده،
  • 0:31 - 0:33
    آنها را به هم میچسبانیم
    تا به داستان تبدیل شوند.
  • 0:33 - 0:36
    پس بگذارید با داستان خودم شروع کنم.
  • 0:36 - 0:40
    مانند همسالانم که
    خلاقانه با کامپیوتر کار میکنند،
  • 0:40 - 0:44
    من پسری محبوب،
    اجتماعی و متعادل بودم.
  • 0:44 - 0:45
    (خندهی حضار)
  • 0:45 - 0:48
    و ورزشکار!
  • 0:48 - 0:50
    مرد جوان ورزشکاری.
  • 0:50 - 0:55
    و مثل خیلی از همسالانم که مشغول
    حرفهای شبیه حرفه من هستند،
  • 0:55 - 0:58
    به شدت تحت تأثیر اپل قرار گرفتم.
  • 0:59 - 1:02
    اما انتخاب لوگوی من را
    متوجه شدید، درست است؟
  • 1:02 - 1:06
    اپل در سمت چپ، نه اپل در سمت راست.
  • 1:07 - 1:09
    من مثل بسیاری از افراد،
  • 1:09 - 1:11
    تحت تآثیر اپل سمت راست قرار گرفتم.
  • 1:11 - 1:14
    اما به لوگوی اپل سمت چپ نگاه کنید!
  • 1:14 - 1:16
    رنگین کمانی که ترتیبش غلط است!
  • 1:16 - 1:17
    (خندهی حضار)
  • 1:17 - 1:20
    اپل اینقدر دیوانه و متفاوت بود.
  • 1:20 - 1:21
    (خندهی حضار)
  • 1:21 - 1:24
    اما نمیخواهم زیاد در مورد شرکت صحبت کنم،
  • 1:24 - 1:26
    در واقع میخواهم در مورد دستگاه صحبت کنم.
  • 1:26 - 1:30
    چقدر فکر کردن به آن جالب است.
    من به این موضوع در گذشته فکر میکنم.
  • 1:30 - 1:33
    چهارشنبه-- یک چهارشنبه، وقتی که
    حدودا دوازده سالم بود،
  • 1:33 - 1:35
    کامپیوتر نداشتم.
  • 1:36 - 1:39
    پنجشنبهاش کامپیوتر داشتم.
  • 1:40 - 1:42
    میتوانید این تغییر را تصور کنید؟
  • 1:42 - 1:44
    خیلی ناگهانی و شدید است.
  • 1:44 - 1:48
    هیچ چیز دیگری نمیتوانست
    زندگیمان را اینگونه تغییر بدهد،
  • 1:48 - 1:50
    اما من حتی نمیخواهم
    درمورد کامپیوتر صحبت کنم.
  • 1:50 - 1:54
    میخواهم در مورد برنامهای که
    روی رایانه من نصب بود صحبت کنم.
  • 1:54 - 1:56
    و نه توسط فرد سمت چپ،
  • 1:56 - 1:57
    بلکه سمت راستی ساخته شده بود.
  • 1:57 - 2:00
    کسی میداند که فرد سمت راست کیست؟
  • 2:01 - 2:04
    هیچ کس جواب این سوال را نمیداند.
  • 2:04 - 2:05
    این فرد بیل آتکینسون است.
  • 2:05 - 2:08
    بیل آتکینسون خالق بسیاری از چیزهایی است
  • 2:08 - 2:11
    که هر روز روی مانیتور
    کامپیوترتان میبینید.
  • 2:11 - 2:14
    اما میخواهم در مورد برنامهای
    صحبت کنم که بیل آتکینسون نوشت،
  • 2:14 - 2:16
    به نام هایپرکارد.
  • 2:17 - 2:19
    کسی آنجا دارد تشویق میکند.
  • 2:19 - 2:20
    (خنده ی حضار)
  • 2:20 - 2:23
    هایپرکارد برنامهای بود
    که برای مک ساخته شد،
  • 2:23 - 2:26
    و برای کاربران کامپیوتر طراحی شده بود،
  • 2:26 - 2:29
    تا برای کامپیوترشان برنامه بسازند.
  • 2:30 - 2:31
    امروزه، ایدهای احمقانه است.
  • 2:31 - 2:34
    این برنامهها مانند
    اپلیکیشنهای امروزی
  • 2:34 - 2:37
    با بودجههای کلان و
    توزیع گسترده نبودند.
  • 2:37 - 2:38
    چیزهای کوچکی بودند،
  • 2:38 - 2:42
    برنامههایی کوچک که مردم برای
    دنبال کردن امتیازات تیم محلی بسکتبالشان
  • 2:42 - 2:45
    یا مرتب کردن تحقیقاتشان
  • 2:45 - 2:48
    یا برای تدریس موزیک کلاسیک به مردم
  • 2:48 - 2:52
    یا برای محاسبه تاریخهای عجیب
    و غریب نجومی
  • 2:52 - 2:54
    و انجام پروژههای هنری استفاده میشدند.
  • 2:54 - 2:55
    این برنامه محبوب من است.
  • 2:55 - 2:57
    «اگر میمونها مک داشند» نام دارد،
  • 2:57 - 3:02
    و این نوعی محیط اکتشافی غیرخطی است.
  • 3:02 - 3:08
    من همیشه به خاطر هایپرکارد
    قدردان ستارههای اقبالم هستم.
  • 3:08 - 3:10
    به خاطر دورانی که در آن قرار گرفتم
  • 3:10 - 3:12
    که توانستم از هایپرکارد استفاده کنم.
  • 3:12 - 3:17
    هایپرکارد آخرین برنامه
    روی یک کامپیوتر عمومی بود
  • 3:17 - 3:22
    که برای کاربران طراحی شده بود
    تا با آن برنامههای کامپیوتری بسازند.
  • 3:22 - 3:25
    اگر میتوانستید با مخترعان
    کامپیوتر صحبت کنید
  • 3:25 - 3:28
    و به آنها میگفتید که یک روز
    جادویی فرا خواهد رسید،
  • 3:28 - 3:33
    که هر کسی کامیپوتری دارد، اما
    نمیتواند آنرا برنامه ریزی کند،
  • 3:33 - 3:35
    فکر میکردند دیوانه هستید.
  • 3:35 - 3:36
    پس بیایید چند سال جلوتر برویم.
  • 3:36 - 3:39
    من کارم را به عنوان یک آرتیست شروع کردم.
  • 3:39 - 3:43
    چیزهایی در مقیاس کوچک
    با کامپیوترم ساختم و درمورد چیزهایی
  • 3:44 - 3:47
    مثل سیستم رشد گیاهان تحقیق کردم.
  • 3:47 - 3:50
    یا به عنوان مثال، یک اقتصاد را
    شبیه سازی کردم،
  • 3:50 - 3:54
    که در آن پیکسلها رنگشان تغییر میکند
  • 3:54 - 3:57
    و تلاش کردم که بفهمم این سیستمها
    چگونه کار میکنند،
  • 3:57 - 3:58
    واقعا از این کار لذت میبردم.
  • 3:58 - 4:01
    و این پروژه باعث شد
    که من با داده کار کنم.
  • 4:01 - 4:04
    پس من گرافیکهایی مانند این ساختم که
  • 4:04 - 4:07
    دفعات استفاده از کلمهی کمونیسم را با
  • 4:07 - 4:10
    تروریسم که در بالای نمودار است،
  • 4:10 - 4:12
    در مجله ی نیویورک تایمز مقایسه میکند.
  • 4:12 - 4:17
    میبینید که کلمه ی تروریسم پدیدار میشود
    درحالی که کمونیسم ناپدید میشود.
  • 4:17 - 4:21
    با این گرافیکها من
    به هنر گرافیک علاقه مند شدم.
  • 4:21 - 4:22
    این، ایران و عراق است.
  • 4:22 - 4:26
    مثل ساعت خوانده میشود و
    گراف ساعت نامیده میشود.
  • 4:26 - 4:31
    این یک گراف ساعتی دیگر است که
    غلبه ناامیدی بر امیدواری را نشان میدهد،
  • 4:31 - 4:35
    که مقدارش سه برابر است. در واقع
    بحرانی را نشان میدهد که نا امیدی--
  • 4:35 - 4:37
    بر امیدواری تسلط یافته و غلبه کرده است.
  • 4:37 - 4:40
    که الان وسط یکی از آنها قرار داریم.
  • 4:40 - 4:41
    اما زیاد به آن فکر نکنید.
  • 4:41 - 4:43
    (خندهی حضار)
  • 4:43 - 4:47
    و درنهایت نقطهی اوج کار با
    دادهی مجلهی نیویورک تایمز.
  • 4:47 - 4:48
    چند سال پیش،
  • 4:48 - 4:51
    برای نشان دادن چرخهی کل سال در قالب یک
  • 4:52 - 4:53
    گراف تلاش کردم.
  • 4:53 - 4:57
    پس این گرافها یک سال کامل از خبر را
  • 4:57 - 5:00
    و چگونکی ارتباط آنها را به ما
    نشان میدهند.
  • 5:00 - 5:04
    از آنجا من علاقمند به
    سیستمهای فعالتر شدم.
  • 5:04 - 5:06
    این پروژه «تازه فرود آمدم» نام دارد.
  • 5:06 - 5:09
    جایی که مردمی که در توییتر توییت میکنند:
  • 5:09 - 5:11
    «هی! من همین الان درهاوایی فرود آمدم.»
  • 5:11 - 5:15
    بررسی میکنم. میدانید که مردم میخواهند
    این را در گفتگوی توییتری خود جا کنند.
  • 5:15 - 5:18
    «من پز نمیدهم ولی وقعا همین الان
    در هاوایی فرود آمدم.»
  • 5:18 - 5:21
    و من مسیر سفر آنها را میکشم،
  • 5:21 - 5:24
    با این امید که شاید بتوانم از
    شبکهی اجتماعی استفاده کنم
  • 5:24 - 5:26
    و با دادهای که برجا میماند،
  • 5:26 - 5:28
    مدلی برای اینکه مردم چگونه حرکت میکنند،
  • 5:28 - 5:31
    بسازم که بسیار برای
    همه گیرشناسان مفید است.
  • 5:31 - 5:34
    و یک پروژهی مشابه جالبتر،
  • 5:34 - 5:36
    نگاه کردن به " گفتن صبح بخیر" به یکدیگر
  • 5:36 - 5:37
    در سراسر جهان است.
  • 5:37 - 5:39
    که به من آموخت که،
  • 5:39 - 5:43
    حقیقت دارد که مردم در ونکوور در ساحل غربی
    خیلی دیرتر بیدار میشوند
  • 5:43 - 5:45
    و به یکدیگر«صبح به خیر» میگویند،
  • 5:45 - 5:47
    نسبت به مردم در ساحل شرقی،
  • 5:47 - 5:49
    که بیشتر ماجراجو هستند.
  • 5:49 - 5:51
    و این یک پروژهی کابردی دیگری است،
  • 5:51 - 5:54
    که تمام اطلاعات را از پروژهی Kepler گرفتم
  • 5:54 - 5:57
    و تلاش کردم که آن را در
    قالب بصری که معقول بود، جلوه دهم.
  • 5:57 - 6:00
    و باید بگویم که تمام
    چیزهایی که به شما نشان دادم--
  • 6:00 - 6:02
    همه برای من جنبۀ سرگرمی داشت.
  • 6:02 - 6:05
    شاید عجیب باشد، اما مسبب
    همهی اینها هایپرکارد است.
  • 6:05 - 6:07
    من ابزارهایی برای خودم میسازم.
  • 6:07 - 6:09
    شاید آنها را با چند نفر به اشتراک بگذارم،
  • 6:09 - 6:11
    اما آنها برای من و سرگرم کردن من هستند.
  • 6:13 - 6:17
    این ابزارها به نوعی جایی بین علوم
  • 6:17 - 6:20
    هنر و طراحی دارند.
  • 6:20 - 6:22
    این جایی است که من وارد کار میشوم،
  • 6:22 - 6:25
    امروزه با توجه به تجربهی من با هایپرکارد،
  • 6:25 - 6:29
    کار من این است که که برای کمک به درک
    سیستمها، این ابزارهای بصری را میسازم.
  • 6:30 - 6:32
    در حال حاضر در مجلهی
    نیویورک تایمز کار میکنم.
  • 6:32 - 6:35
    من در نیویورک تایمز داده شناس هستم.
  • 6:35 - 6:37
    فرصتی در تایمز برایم پیش آمد
  • 6:37 - 6:40
    که بر روی پروژههای جالبی کار کنم،
  • 6:40 - 6:42
    که دوتایش را به شما نشان میدهم.
  • 6:42 - 6:45
    اولین پروژهای را که بر روی آن
    کار کردم با همکاری مارک هانسن بود.
  • 6:45 - 6:50
    مارک هانسن پروفسور آمار در دانشگاه
    UCLA است. او همچنین هنرمند رسانه است.
  • 6:50 - 6:53
    مارک به تایمز آمد و از من سوال خیلی جالبی
  • 6:53 - 6:56
    که شاید بدیهی باشد، پرسید:
  • 6:56 - 6:59
    وقتی که افراد محتویاتی را
    در اینترنت به اشتراک میگذارند،
  • 6:59 - 7:03
    این محتیویات چگونه از
    شخص اول به شخص دوم میرسد؟
  • 7:03 - 7:08
    یا از شخص اول به دوم، به سوم و
    به چهارم؟
  • 7:08 - 7:10
    میدانیم که مردم مطالبی
    را دراینترنت به اشتراک
  • 7:10 - 7:13
    میگذارند، اما ما نمیدانیم که چه اتفاقی
  • 7:13 - 7:15
    در فاصلهی بین افراد میافتد.
  • 7:15 - 7:17
    تصمیم گرفتیم ابزاری برای
    تحقیق این موضوع بسازیم،
  • 7:17 - 7:19
    و این ابزار آبشار نام دارد.
  • 7:19 - 7:22
    اگر به این سیستم نگاه کنیم،
  • 7:22 - 7:27
    با یک واقعه شروع میشود
    و به یک واقعهی دیگر ختم میشود،
  • 7:27 - 7:29
    که به آن ساختار، آبشار میگوییم.
  • 7:29 - 7:31
    این آبشار در واقع در طول زمان رخ میدهد .
  • 7:31 - 7:34
    پس میتوانیم در گذر زمان این چیزها
    را مدلبندی میکنیم.
  • 7:34 - 7:37
    امروزه تایمز افراد بسیاری را دارد
    که محتویات ما را نشر میدهند
  • 7:37 - 7:41
    و آبشارها بیشتر شبیه این آبشار هستند
    و مثل آبشار قبلی نیستند.
  • 7:41 - 7:42
    این یک آبشار معمولی است.
  • 7:42 - 7:45
    سمت چپ پایین، اولین اتفاق رخ داده
  • 7:46 - 7:51
    و همان طور که محتویات از
    فردی به فرد دیگر منتقل میشوند،
  • 7:51 - 7:54
    ما از محورY که نشان دهندۀ
    مراحل جدایی است، بالا رفته
  • 7:54 - 7:57
    و روی محور X که نشان دهندۀ
    زمان است، حرکت می کنیم.
  • 7:57 - 8:01
    پس میتوانیم از جوانب متفاوت
    به یک گفتگو نگاه کنیم،
  • 8:01 - 8:03
    این یکی به ما موضوعات
    مکالمهای را نشان میدهد،
  • 8:03 - 8:07
    و این یکی آن نمای پشته را
    با نمایی ترکیب کرده
  • 8:07 - 8:09
    که موضوع
    مکالمه را به ما نشان میدهد.
  • 8:10 - 8:13
    امروزه، تایمز حدود ۷,۰۰۰ محتوا را
  • 8:13 - 8:15
    ماهانه منتشر میکند.
  • 8:15 - 8:17
    پس برای ما مهم بود وقتی
    این ابزارها را میسازیم،
  • 8:17 - 8:19
    برای اکتشاف آنها را بسازیم،
  • 8:19 - 8:23
    مردم بتوانند این زمینۀ
    وسیع اطلاعات را اکتشاف کنند،
  • 8:23 - 8:26
    که به نظرم وسیلهای است که مردم میتوانند
  • 8:26 - 8:29
    با آن از آن حجم داده عبور کنند،
  • 8:29 - 8:31
    که اینگونه به نظر میآید،
  • 8:31 - 8:34
    این یک آبشار واقعی است.
  • 8:34 - 8:36
    در واقع لحظهای دلهره آمیز بود.
  • 8:36 - 8:40
    ما به مدت طولانی با دادۀ
    جعلی و قدیمی سروکار داشتیم،
  • 8:40 - 8:43
    و برای اولین بار این را دیدیم،
  • 8:43 - 8:48
    مانند باستان شناسی که استخوانهای
    دایناسوری را از دل خاک بیرون میکشد،
  • 8:48 - 8:51
    برای اولین بار دیدیم و کشف کردیم،
  • 8:52 - 8:55
    این ساختارهای به اشتراک گذاری
    در زیر اینترنت هستند،
  • 8:56 - 8:59
    و مثل تشبیه جالب دایناسور،
  • 8:59 - 9:02
    در اصل داریم یک سری حدسیات محتمل
    میزنیم که این اطلاعات
  • 9:02 - 9:03
    چگونه با هم مرتبط هستند.
  • 9:03 - 9:06
    ما این اطلاعات را بررسی
    میکنیم و حدس میزنیم،
  • 9:06 - 9:10
    اما این حدسیات
    باید تا جای ممکن دقیق باشند.
  • 9:11 - 9:15
    به عنوان مثال توییتها،
    بخشی از داستان ما را شامل میشوند،
  • 9:15 - 9:17
    در واقع، بخشی از سرگذشت ما میشوند.
  • 9:17 - 9:20
    پس ما داریم تاریخ را میسازیم.
  • 9:20 - 9:22
    اما آنها تاریخ کوتاه مدتی هستند.
  • 9:22 - 9:26
    و گاهی این آبشارهای بزرگ
    جز جالبترین آبشارها هستند.
  • 9:26 - 9:29
    بعضی وقتها، آبشارهای کوچک هم جالب هستند.
  • 9:29 - 9:33
    این یکی از مورد علاقههای من است
    و آبشار خاخام نام دارد.
  • 9:33 - 9:38
    مکالمهای بین خاخامها درمورد مقالهای در
    نیویورک تایمز در مورد اینکه
  • 9:38 - 9:41
    کارمندان مذهبی خیلی مرخصی نمیگیرند،
  • 9:41 - 9:46
    یعنی شنبه ها و یکشنبه ها روزهای
    خوبی برای تعطیلات آنها نیستند.
  • 9:46 - 9:49
    پس در این آبشار گروهی خاخام درمورد مقالهی
  • 9:49 - 9:51
    نیویورک تایمز گفتگو میکنند.
  • 9:51 - 9:53
    یکی از آنها بهترین نام توییتری را دارد--
  • 9:53 - 9:55
    او «خاخام مخمل نما» نام دارد.
  • 9:55 - 9:57
    (خندهی حضار)
  • 9:57 - 10:02
    اما اگر این وسیله اکتشافی نبود،
    ما هیچ وقت این موضوع را درک نمیکردیم.
  • 10:02 - 10:03
    فقط یکجا پنهان بود و
  • 10:03 - 10:06
    ما هیچ وقت قادر نبودیم آن را ببینیم.
  • 10:06 - 10:10
    به نظرم جمعآوری تکههایی از اطلاعات و
  • 10:10 - 10:14
    ساختن ساختارهای داستانی و تاریخ،
  • 10:14 - 10:16
    با استفاده از آنها بسیار جالب است.
  • 10:16 - 10:19
    من دو سال پیش به نیویورک آمدم.
  • 10:19 - 10:21
    در نیویورک هر کسی یک داستانی دارد
  • 10:21 - 10:24
    که مرتبط با رویداد بسیار تأثیرگذار
  • 10:24 - 10:27
    یازده سپتامبر ۲۰۰۱ است.
  • 10:27 - 10:34
    و داستان من در رابطه با
    حادثه یازده سپتامبر بسیار پیچیده است،
  • 10:34 - 10:36
    چونکه من زمان زیادی را صرف کار کردن
  • 10:36 - 10:40
    روی بنای یادبود یازده سپتامبر
    در منهتن کردم.
  • 10:41 - 10:43
    ایدهی اصلی این یادبود این است
  • 10:43 - 10:48
    که اسمهای افراد براساس
    حروف الفبا
  • 10:48 - 10:49
    یا ترتیب وقوع مرتب نیستند،
  • 10:49 - 10:51
    بلکه براساس افرادی
    که با هم مرتبط هستند
  • 10:51 - 10:55
    و با هم کشته شدهاند مرتب شده،
  • 10:55 - 10:57
    و در یابود دفن شدهاند.
  • 10:57 - 11:00
    برادرها در کنار برادرها،
  • 11:00 - 11:02
    و همکارها در کنار یکدیگر خاک شده اند.
  • 11:02 - 11:07
    پس این یادبود، در واقع هزاران ارتباط
  • 11:07 - 11:09
    که بخشی از زندگی این افراد
    بوده را در نظر دارد.
  • 11:10 - 11:14
    من با شرکتی به نام Local Projects
  • 11:14 - 11:16
    برای ساخت یک الگوریتم و یک نرم افزار
  • 11:16 - 11:19
    برای کمک کردن به معمار ها
    برای ساخت طراحی این یاد بود
  • 11:20 - 11:22
    که شامل تقریبا ۳,۰۰۰ نام است
  • 11:22 - 11:26
    همکاری کردم و تقریبا ۱,۵۰۰
    نفر برای ایجاد این نوع
  • 11:26 - 11:27
    یادبود درخواست دادند--
  • 11:27 - 11:31
    که این روایتی بسیار عظیم
    و سرگذشتی فراگیر است،
  • 11:31 - 11:34
    که جزئی از این یاد بود میشود.
  • 11:34 - 11:38
    با جیِک بارتون کار کردیم و
    این نرم افزار را تولید کردیم،
  • 11:38 - 11:42
    که به معماران اجازه میدهد
    که اولا طراحیای را تولید کرده
  • 11:42 - 11:45
    که برای این درخواستها پاسخگو بوده،
  • 11:45 - 11:48
    ثانیا این تطبیقات را برای گفتن
  • 11:48 - 11:50
    سرگذشتهایی که باید گفته میشدند بسازند،
  • 11:51 - 11:55
    پس این یاد بود مبحث مهم و به جایی
  • 11:55 - 11:58
    در عصر ارتباطات امروز است،
  • 11:58 - 12:02
    زیرا این شبکههای واقعی
    که زندگی مردم را میسازند--
  • 12:02 - 12:05
    الان در واقع درون این یادبود قرار دارند .
  • 12:05 - 12:09
    و یکی از این تجربیات تکان دهنده این است
  • 12:09 - 12:10
    که به بنای یابود رفته
  • 12:10 - 12:15
    و ببینیم که چه طور این افراد
    در کنار هم قرار داده شدهاند،
  • 12:15 - 12:18
    پس این یابود در اصل
    نمایانگر زندگی آنها است.
  • 12:19 - 12:21
    حال، این چه اثری بر زندگی ما دارد؟
  • 12:21 - 12:23
    خوب، نمیدانم که به یاد دارید،
  • 12:23 - 12:26
    در بهار بحثی بود،
  • 12:26 - 12:28
    که معلوم شده بود که ما از طریق آیفونها
  • 12:28 - 12:29
    و درواقع کامپیوترهای شما،
  • 12:29 - 12:33
    مقدار بسیاری از اطلاعات موقعیت
    مکانی شما را ذخیره میکنیم.
  • 12:33 - 12:37
    سپس، اپل جواب داد که این اطلاعات شما نبود،
  • 12:37 - 12:40
    بلکه دادهای درمورد موقعیت شبکههای بیسیمی
  • 12:40 - 12:42
    که در اطراف شما قرار دارند، است.
  • 12:42 - 12:44
    پس در مورد شما نیست،
  • 12:44 - 12:45
    در مورد مکانی است که در آن هستید.
  • 12:45 - 12:47
    (خندهی حضار)
  • 12:47 - 12:50
    این داده بسیار ارزشمند است.
  • 12:50 - 12:54
    این دادۀ حرکت انسانها
    برای محققان مثل طلاست،
  • 12:54 - 12:58
    و فکر کردیم که چه تعداد افراد آیفون دارند؟
  • 12:58 - 13:00
    چه تعدادی از شما آیفون دارد؟
  • 13:01 - 13:06
    پس در اینجا ما دادۀ زیادی
    در مورد مکان داریم
  • 13:06 - 13:10
    که محققان بسیار آن را دوست دارند.
  • 13:10 - 13:12
    پس ما سیستمی به نام Open Paths ساختیم،
  • 13:12 - 13:15
    که مردم میتوانستند دادهی آیفونشان
  • 13:15 - 13:18
    و روابط کارگزاری را با محققان
    به اشتراک بگذارند و آن را در اختیار
  • 13:18 - 13:22
    افراد متخصص قرار دهند،
    تا آنها بتوانند از آن داده استفاده کنند.
  • 13:22 - 13:25
    Open Paths به عنوان
    نمونه اولیه موفقیت آمیز بود
  • 13:25 - 13:28
    و ما داده انبوهی را دریافت کردیم،
  • 13:28 - 13:29
    و ما رابطی را ساختیم
  • 13:29 - 13:33
    که مردم میتوانند با استفاده از
    اثری که موبایلشان بر جا میگذارد
  • 13:33 - 13:36
    زندگی خود را آشکار سازند.
  • 13:37 - 13:42
    ما نمیدانستیم که این تجربه
    چه قدر میتواند سیار باشد.
  • 13:42 - 13:44
    وقتی که دادهام را آپلود
    کردم، با خود گفتم:
  • 13:44 - 13:48
    «خوب، الان میدانم کجا کار و کجا زندگی
    میکنم، پس چه چیز را خواهم دید؟»
  • 13:48 - 13:51
    و من لحظهای که از هواپیما پیاده شدم که
  • 13:51 - 13:53
    زندگی جدیدم در نیویورک را آغاز کنم
  • 13:54 - 13:56
    را دیدم، شب اولی که در رستوران
    غذای تایلندی خوردم،
  • 13:56 - 13:59
    فکر کردن به تجربهی جدیدم در
    نیویورک و روزی که
  • 13:59 - 14:01
    دوست دخترم را ملاقات کردم، دیدم.
  • 14:03 - 14:05
    این فرودگاه LaGuardia است.
  • 14:05 - 14:06
    (خندهی حضار)
  • 14:06 - 14:10
    این آن رستوران تایلندی در خیابان آمستردام،
  • 14:11 - 14:13
    و این لحظهای که
    دوست دخترم را ملاقات کردم.
  • 14:14 - 14:18
    آیا میبینید که چقدر اولین باری
    که آن داستان را را برایتان گفتم
  • 14:18 - 14:20
    با دومین باری که آن را گفتم، متفاوت است؟
  • 14:20 - 14:23
    زیرا ما سهوا،
  • 14:23 - 14:26
    بخش هایی از این داده را
    به مفهومی انسانی تبدیل میکنیم،
  • 14:27 - 14:29
    و با قرار دادن داده در موقعیتهای انسانی
  • 14:29 - 14:31
    به آن معنا میبخشیم.
  • 14:31 - 14:34
    و به نظر من این موضوعی مهم است،
  • 14:34 - 14:39
    زیرا تاریخچهای که در گوشیهایمان ذخیره
    میشود، سرگذشت خودمان است.
  • 14:41 - 14:43
    اگر به آنها اینگونه فکر کنیم،
  • 14:44 - 14:45
    و آنها را چارچوب مفاهیم انسانی بگنجانیم،
  • 14:45 - 14:49
    قبل از هر چیز درک بهتری از نوع دادۀ
  • 14:49 - 14:52
    به اشتراک گذاشته خواهیم داشت.
  • 14:52 - 14:56
    اگر ما بتوانیم سایر دادهها را هم
    در قالبی انسانی چارچوب بندی کنیم،
  • 14:56 - 14:59
    من فکر میکنم میتوانیم بسیاری
    از چیزها را تغییر بدهیم،
  • 14:59 - 15:05
    زیرا این، به صورت خودکار، به همفکری
    مردم شامل این سیستم ها منجر شده
  • 15:06 - 15:09
    و به نوبه خود نتایجی
    اساسی را به دنبال دارد،
  • 15:09 - 15:12
    که به نظرم در قسمت اعظمی
    از تکنولوژی وجود ندارد،
  • 15:12 - 15:15
    وقتی که با مشکلاتی مثل
    حریم خصوصی سروکار داریم،
  • 15:17 - 15:19
    با درک این اعداد که فقط عدد نیستند،
  • 15:20 - 15:23
    و به بخشی از دنیای واقعیمان متصل هستند،
  • 15:23 - 15:25
    معنا میبخشیم.
  • 15:25 - 15:28
    با درک آن، گفتگو بسیار متفاوت میشود.
  • 15:30 - 15:32
    چند نفر از شما تا به حال
    یک دکمه را کلیک کرده
  • 15:32 - 15:37
    که به گروه سومی اجازه دسترسی
    به دادهی موقعیت شما را میدهد.
  • 15:38 - 15:39
    بسیاری از شما.
  • 15:39 - 15:41
    پس گروه سوم توسعه دهنده،
  • 15:41 - 15:43
    گروه دوم اپل است.
  • 15:44 - 15:49
    و تنها گروهی که هرگز به اطلاعات
    شما دست نمییابد گروه اول است.
  • 15:50 - 15:53
    به خاطر همین به این دادهها به صورت
  • 15:53 - 15:55
    رشتهای و انتزاعی نگاه میکنیم.
  • 15:55 - 15:57
    ما آنها را در چارچوبی قرار نمیدهیم
  • 15:57 - 16:00
    که به نظرم آنها را مهم تر جلوه میدهد.
  • 16:00 - 16:02
    کاری که از شما میخواهم بسیار ساده است:
  • 16:02 - 16:04
    در مورد داده به عنوان
    محتوایی انسانی نگاه کنید.
  • 16:05 - 16:07
    واقعا کاری ندارد.
  • 16:07 - 16:10
    وقتی که قیمتهای سهام را میخوانید،
  • 16:10 - 16:14
    در مورد گزارش وام مسکن فکر میکنید،
    به چشم محتوایی انسانی به آن نگاه کنید.
  • 16:14 - 16:17
    قطعا دادۀ عظیم کسبوکار بزرگی دارد،
  • 16:18 - 16:21
    در واقع صنعتی در حال گسترش است.
  • 16:22 - 16:23
    ببینید که ما در صنعتهای پیشین
  • 16:23 - 16:26
    که منابع درگیر را توسعه دادیم
    چگونه عمل کردیم.
  • 16:26 - 16:28
    اصلا خوب عمل نکردیم.
  • 16:28 - 16:32
    بخشی از آن مشکل این است که ما
    با کمبود مشارکت در این گفتگوها
  • 16:32 - 16:37
    از سوی بخشهای متعدد جامعه
    بشری رو به رو بودیم.
  • 16:37 - 16:39
    چیز دیگری که از شما میخواهم این است
  • 16:40 - 16:44
    که هنرمندان، شاعران،
    نویسندگان و هر فردی را
  • 16:44 - 16:48
    که میتواند عنصری انسانی را به این دیالوگ
    اضافه کند، درگیر این گفتگوها کنید،
  • 16:49 - 16:51
    زیرا من اعتقاد دارم که این جهان داده
  • 16:51 - 16:54
    برای ما دگرگون کننده خواهد بود.
  • 16:55 - 16:58
    برخلاف تلاشهایمان در رابطه با صنعت منابع
  • 16:58 - 17:00
    و تلاشهایمان در صنعت مالی،
  • 17:00 - 17:03
    با وارد کردن عناصر انسانی به داستان،
  • 17:03 - 17:05
    میتوانیم آن را گسترش بدهیم.
  • 17:06 - 17:07
    متشکرم.
  • 17:07 - 17:11
    (تشویق حضار)
Title:
داده را بیشتر به انسان‌ها مرتبط کنید
Speaker:
جر ثورپ
Description:

جر ثورپ تصویرهای زیبایی از داده‌ها را خلق کرده و داده‌های انتزاعی را در قالب مفاهیم انسانی چارچوب بندی می‌کند. در رویداد TEDxVancouver، او پروژه‌های موثر و در حال پیشرفت خود را از نمودار یک چرخه‌ی خبری کل سال تا نحوه‌ی اشتراک گذاری اطلاعات افراد از طریق اینترنت را ارائه می‌دهد.

more » « less
Video Language:
English
Team:
closed TED
Project:
TEDTalks
Duration:
17:22
Leila Ataei approved Persian subtitles for Make data more human
Leila Ataei edited Persian subtitles for Make data more human
Masoud Motamedifar accepted Persian subtitles for Make data more human
Masoud Motamedifar edited Persian subtitles for Make data more human
Masoud Motamedifar edited Persian subtitles for Make data more human
Reihaneh Iranmanesh edited Persian subtitles for Make data more human
Reihaneh Iranmanesh edited Persian subtitles for Make data more human
Masoud Motamedifar declined Persian subtitles for Make data more human
Show all

Persian subtitles

Revisions