Return to Video

موهبت و قدرت شهامت عاطفی

  • 0:01 - 0:02
    سلام بر همگی.
  • 0:04 - 0:05
    سائوبُنا.
  • 0:08 - 0:11
    در آفریقای جنوبی، جایی که من از آن میآیم،
  • 0:11 - 0:13
    «سائوبُنا» کلمهای زولو به معنای سلام است.
  • 0:14 - 0:17
    پشت این کلمه،
    نیتی زیبا و قدرتمند نهفته است.
  • 0:17 - 0:19
    چرا که سائوبُنا از نظر لغوی یعنی،
  • 0:19 - 0:22
    «تو را میبینم، و با دیدن تو،
    تو را به هستی میآورم.»
  • 0:24 - 0:26
    خیلی زیباست، تصور کنید
    که جواب سلامتان را اینطور بدهند.
  • 0:28 - 0:31
    اما از لحاظ دیدگاه ما به خودمان
    چه ملزوماتی دارد؟
  • 0:31 - 0:34
    به افکار، احساسات و داستانهایمان
  • 0:34 - 0:35
    که به ما کمک میکند
  • 0:35 - 0:38
    تا در جهانی پیچیده و سرشار
    شکوفا شویم؟
  • 0:39 - 0:43
    این پرسش مهم، همواره
    در کانون زندگی من بوده است.
  • 0:43 - 0:46
    چرا که نحوه کنار آمدن ما با جهان درونیمان
    همه چیز را هدایت میکند.
  • 0:47 - 0:50
    تمام جوانب این که چگونه عشق میورزیم،
    چطور زندگی میکنیم،
  • 0:50 - 0:52
    فرزندانمان را چطور بزرگ میکنیم،
    و چطور رهبری میکنیم.
  • 0:53 - 0:56
    دیدگاه متعارف به احساسات،
    به عنوان خوب یا بد،
  • 0:57 - 0:58
    مثبت یا منفی،
  • 0:58 - 0:59
    انعطافناپذیر است.
  • 1:00 - 1:03
    و انعطافناپذیری
    در مواجهه با پیچیدگی، سمی است.
  • 1:04 - 1:07
    ما برای داشتن ارتجاع و شکوفایی واقعی،
  • 1:07 - 1:10
    به سطوح بیشتری از
    هوشمندی احساسی نیاز داریم.
  • 1:11 - 1:13
    سفر من با این فراخوان
  • 1:13 - 1:17
    نه از سالنهای بزرگ دانشگاه،
  • 1:17 - 1:19
    بلکه در تلاطم شلوغ و ظریف زندگی آغاز شد.
  • 1:20 - 1:23
    من در حومههای سفیدپوستنشین
    رژیم آپارتایدی آفریقای جنوبی بزرگ شدم،
  • 1:23 - 1:27
    کشور و جامعهای که تعهد داشت به ندیدن.
  • 1:27 - 1:28
    به انکار کردن.
  • 1:29 - 1:33
    انکار است که ۵۰ سال
    حاکمیت نژادپرست را میسر میسازد،
  • 1:33 - 1:37
    در حالیکه مردم خود را متقاعد میکنند
    که کار خطایی نمیکنند.
  • 1:37 - 1:41
    با این حال، من اولین بار
    نیروی مخرب انکار
  • 1:41 - 1:43
    در سطح شخصی را،
  • 1:43 - 1:47
    قبل از آن دریافتم که فهمیدم
    چه بر سر کشور زادگاهم آورده است.
  • 1:50 - 1:52
    پدرم یک روز جمعه مرد.
  • 1:53 - 1:55
    او ۴۲ ساله بود و من ۱۵ ساله.
  • 1:56 - 1:59
    مادرم در گوشم گفت که بروم
    و از پدرم خداحافظی کنم
  • 1:59 - 2:00
    قبل از آن که راهی مدرسه شوم.
  • 2:00 - 2:04
    کیفم را زمین گذاشتم و از راهرویی
    گذشتم که منتهی میشد
  • 2:04 - 2:07
    به جایی که قلب خانهمان، پدرم،
    در بستر مرگ سرطان بود.
  • 2:08 - 2:10
    چشمهایش بسته بود،
    اما میدانست که آنجا هستم.
  • 2:11 - 2:14
    در حضور او، همیشه
    احساس میکردم که دیده میشوم.
  • 2:14 - 2:16
    به او گفتم که دوستش دارم،
  • 2:16 - 2:18
    خداحافظی کردم و روزم را شروع کردم.
  • 2:20 - 2:24
    در مدرسه، سر درس علوم،
    ریاضی، تاریخ و زیستشناسی رفتم،
  • 2:24 - 2:26
    در حالی که پدرم از این جهان لغزید و رفت.
  • 2:27 - 2:30
    از ماه مه، تا ژوئیه، سپتامبر و نوامبر،
  • 2:30 - 2:32
    لبخند همیشگیام را حفظ کردم
  • 2:32 - 2:34
    حتی یک درس را هم حذف نکردم.
  • 2:35 - 2:38
    وقتی حالم را میپرسیدند،
    شانه بالا انداخته و میگفتم، «خوبم.»
  • 2:39 - 2:41
    به دلیل قوی بودن تحسین میشدم.
  • 2:42 - 2:45
    من استاد خوب بودن بودم.
  • 2:47 - 2:49
    اما در خانه، به زحمت افتاده بودیم،
  • 2:49 - 2:52
    پدرم در طول بیماری
    از پیشبرد کار و کاسبی کوچکش بازمانده بود.
  • 2:52 - 2:55
    و مادرم، به تنهایی،
    در سوگ عشق زندگیاش بود
  • 2:55 - 2:57
    تلاش میکرد سه فرزندش را بزرگ کند،
  • 2:57 - 2:59
    و طلبکارها پاشنه در را
    از جا درآورده بودند.
  • 2:59 - 3:03
    تمام خانواده، از نظر مالی و عاطفی
    احساس فروپاشی میکردیم.
  • 3:04 - 3:08
    و من به سرعت شروع کردم
    به فرو رفتن و انزوا.
  • 3:09 - 3:12
    برای فرونشاندن درد،
    شروع کردم به استفاده از غذا.
  • 3:13 - 3:14
    پرخوری و بالا آوردن.
  • 3:15 - 3:18
    از پذیرش وزن کامل اندوهم
    سرباز میزدم.
  • 3:19 - 3:23
    هیچکس نمیدانست، و در فرهنگی
    که به مثبت بودن تمامعیار ارزش میدهد،
  • 3:23 - 3:25
    گمان میکردم که هیچکس نمیخواهد بداند.
  • 3:27 - 3:32
    اما یک نفر گول داستان
    پیروزی من بر اندوه را نخورد.
  • 3:33 - 3:36
    معلم انگلیسی کلاس هشتمم
    با چشمان آبی نافذش نگاهم کرد
  • 3:36 - 3:39
    و دفترچه یادداشت خالی را دستم داد.
  • 3:40 - 3:42
    گفت: «احساساتت را بنویس.
  • 3:43 - 3:44
    راستش را بگو.
  • 3:45 - 3:47
    طوری بنویس که انگار کسی آن را نمیخواند.»
  • 3:48 - 3:49
    و به همین سادگی،
  • 3:49 - 3:53
    رسماً به حضور در ماتم و درد خود دعوت شدم.
  • 3:53 - 3:56
    این یک کار ساده بود
  • 3:56 - 3:58
    اما برای من چیزی کم از انقلاب نداشت.
  • 3:59 - 4:03
    همین انقلاب که سی سال پیش
  • 4:03 - 4:06
    در این دفترچه خالی شروع شد
  • 4:06 - 4:08
    کار زندگی مرا شکل داده است.
  • 4:08 - 4:11
    نامهنگاری آرام و مخفیانه با خودم.
  • 4:13 - 4:14
    مثل یک ژیمناست،
  • 4:14 - 4:18
    شروع کردم به حرکت
    به ماوراء صلابت انکار،
  • 4:18 - 4:21
    به آنچه که اکنون اسمش را گذاشتهام
  • 4:21 - 4:22
    ذکاوت عاطفی.
  • 4:26 - 4:29
    زیبایی زندگی با شکنندگیاش توأمان است.
  • 4:31 - 4:33
    جوانیم تا وقتی که دیگر جوان نباشیم.
  • 4:34 - 4:36
    با احساس جوانی و شادابی
    در خیابان راه میرویم
  • 4:36 - 4:39
    تا این که یک روز بفهمیم
    دیگر کسی ما را نمیبیند.
  • 4:41 - 4:44
    از دست فرزندانمان غر میزنیم
    و یک روز میبینیم
  • 4:44 - 4:46
    دیگر از جایی که روزی کودکی بود،
    صدایی برنمیخیزد،
  • 4:46 - 4:48
    و آن کودک حالا
    دنبال راه خودش در جهان است.
  • 4:49 - 4:54
    تندرستیم تا این که تشخیص بیماری
    ما را به زانو درآورد.
  • 4:55 - 4:57
    تنها چیزی که قطعی است عدم قطعیت است،
  • 4:57 - 5:01
    و با این حال ما این کاستی را
    با موفقیت و پایداری طی نمیکنیم.
  • 5:02 - 5:05
    سازمان بهداشت جهانی میگوید که افسردگی
  • 5:05 - 5:09
    اکنون دلیل عمده معلولیت در سطح جهان است --
  • 5:10 - 5:11
    قبل از سرطان،
  • 5:11 - 5:13
    و جلوتر از بیماری قلبی.
  • 5:14 - 5:19
    و در زمان پیچیدگیهای بیشتر،
  • 5:19 - 5:22
    و تغییرات بیسابقه تکنولوژی،
    اقتصادی و سیاسی،
  • 5:23 - 5:25
    میبینیم که چطور گرایش مردم
  • 5:25 - 5:29
    هرچه بیشتر و بیشتر در واکنشهای
    غیرقابل انعطاف به احساساتشان قفل شده است.
  • 5:30 - 5:33
    از یک سو ممکن است
    در بحر احساساتمان فرو رویم.
  • 5:34 - 5:36
    درون ذهنمان گیر بیفتیم.
  • 5:37 - 5:38
    به برحق بودن معتاد شویم.
  • 5:39 - 5:41
    و یا قربانی اخبار خودمان بشویم.
  • 5:43 - 5:45
    در سوی دیگر، ممکن است
    احساساتمان را فروبخوریم،
  • 5:45 - 5:47
    آنها را کنار بزنیم
  • 5:47 - 5:50
    و تنها آن دسته از احساسات را
    که مشروعند، مجاز بدانیم.
  • 5:52 - 5:55
    در نظرسنجی که اخیرا
    با ۷۰ هزار نفر انجام دادم
  • 5:55 - 5:57
    دریافتم که یک سوم از ما --
  • 5:58 - 5:59
    یک سوم --
  • 5:59 - 6:04
    یا خودمان را به دلیل داشتن
    «احساسات بد» قضاوت میکنیم،
  • 6:04 - 6:06
    از جمله غم،
  • 6:06 - 6:08
    عصبانیت و یا حتی سوگ.
  • 6:10 - 6:14
    یا فعالانه سعی میکنیم
    چنین احساساتی را کنار بزنیم.
  • 6:15 - 6:17
    ما این کار را نه تنها
    در مورد خودمان میکنیم،
  • 6:17 - 6:20
    بلکه در مورد عزیزانمان
    از جمله فرزندانمان هم میکنیم--
  • 6:20 - 6:24
    به دلیل احساساتی که منفی انگاشته میشوند
    ندانسته، شرمندهشان میکنیم،
  • 6:24 - 6:26
    راهحل پیدا میکنیم،
  • 6:26 - 6:27
    و در کمک کردن به آنان
  • 6:27 - 6:30
    در این که این عواطف را
    باارزش بدانند، بازمیمانیم.
  • 6:33 - 6:38
    احساسات عادی و طبیعی،
    خوب یا بد تلقی میشوند.
  • 6:40 - 6:45
    و مثبت بودن به نوع جدیدی
    از همنوایی اخلاقی تبدیل شده است.
  • 6:48 - 6:51
    همه خودبهخود، به مبتلایان به سرطان
    توصیه میکنند تا مثبت باشند.
  • 6:54 - 6:57
    و به زنان میگویند تا عصبانی نباشند.
  • 6:59 - 7:01
    این فهرست طولانی است.
  • 7:02 - 7:03
    ستمگرانه است.
  • 7:04 - 7:06
    ستم به مثبتگرایی است.
  • 7:09 - 7:10
    بیرحمانه،
  • 7:11 - 7:12
    نامهربان است.
  • 7:13 - 7:15
    و بیاثر است.
  • 7:16 - 7:18
    و ما این کار را نه تنها با خود،
  • 7:18 - 7:20
    بلکه با دیگران نیز میکنیم.
  • 7:21 - 7:24
    اگر قرار باشد به حاشیه راندن احساسات،
  • 7:24 - 7:28
    گیر کردن در میان آن، و یا مثبتگرایی کاذب
    نقطه مشترکی داشته باشد، این است:
  • 7:29 - 7:31
    همه اینها واکنشهای صلب و سخت هستند.
  • 7:33 - 7:35
    و اگر یک درس باشد که بتوان
  • 7:35 - 7:37
    از سقوط ناگزیر آپارتاید گرفت
  • 7:38 - 7:40
    این است که انکارِ بیانعطاف اثر ندارد.
  • 7:42 - 7:43
    پایدار نیست.
  • 7:44 - 7:47
    برای افراد، برای خانوادهها،
  • 7:47 - 7:48
    برای جوامع،
  • 7:49 - 7:53
    و درست مانند قله کوه یخی که ذوب میشود،
  • 7:53 - 7:56
    این وضع برای سیاره ما ناپایدار است.
  • 7:58 - 8:00
    تحقیقات درباره سرکوب عواطف نشان میدهد
  • 8:00 - 8:03
    که وقتی عواطف به حاشیه رانده شده
    یا مورد بیتوجهی قرار میگیرند،
  • 8:03 - 8:04
    قویتر میشوند.
  • 8:05 - 8:07
    روانشناسان به این میگویند فزونسازی.
  • 8:07 - 8:10
    درست مثل کیک شکلاتی در یخچال --
  • 8:11 - 8:13
    هر چقدر سعی میکنید به آن بیتوجهی کنید...
  • 8:14 - 8:18
    (خنده حضار)
  • 8:19 - 8:21
    بیشتر وسوسهتان میکند.
  • 8:23 - 8:26
    شاید فکر کنید با بیتوجهی به احساسات
    و عواطف ناخواسته، آنها را کنترل میکنید،
  • 8:26 - 8:29
    ولی درواقع این شما هستید
    که در کنترل آنها هستید.
  • 8:30 - 8:32
    درد درونی همیشه سر بر میآورد.
  • 8:33 - 8:34
    همیشه.
  • 8:35 - 8:36
    و بهایش را چه کسی میپردازد؟
  • 8:37 - 8:39
    ما.
  • 8:39 - 8:40
    فرزندانمان،
  • 8:41 - 8:42
    همکارانمان،
  • 8:43 - 8:45
    جوامعمان.
  • 8:49 - 8:51
    اشتباه برداشت نکنید.
  • 8:51 - 8:53
    من ضد-شادی نیستم.
  • 8:54 - 8:56
    شاد بودن را دوست دارم.
  • 8:56 - 8:57
    و خودم هم فرد شادی هستم.
  • 8:58 - 9:04
    اما وقتی احساسات عادی را به کنار میرانیم،
    تا مثبتگرایی کاذب را در آغوش بگیریم،
  • 9:04 - 9:09
    ظرفیت خود برای ایجاد مهارت
    مقابله با جهانِ واقعی،
  • 9:10 - 9:12
    نه جهانی که آرزویش را داریم،
    از دست میدهیم.
  • 9:13 - 9:16
    صدها نفر به من از آنچه
    که دوست ندارند حس کنند، گفتهاند.
  • 9:17 - 9:19
    چیزهایی از این قبیل که،
  • 9:19 - 9:22
    «نمیخوام سعی کنم،
    چون نمیخوام احساس یأس کنم.»
  • 9:23 - 9:26
    یا، «فقط میخوام این احساس از بین بره.»
  • 9:29 - 9:31
    به آنها میگویم، «میفهمم،
  • 9:32 - 9:34
    اما اینها اهداف مردههاست.»
  • 9:35 - 9:41
    (خنده حضار)
  • 9:41 - 9:47
    (تشویق حضار)
  • 9:47 - 9:49
    فقطه مردهها هستند
  • 9:49 - 9:53
    که با عواطفشان دچار حس عذاب
    و ناخواستگی نمیشوند.
  • 9:53 - 9:54
    (خنده حاضران)
  • 9:54 - 9:56
    فقط مردهها هستند که دچار استرس نمیشوند،
  • 9:57 - 9:59
    یا دلشکسته نمیشوند،
  • 9:59 - 10:03
    و ناامیدی پس از شکست را تجربه نمیکنند.
  • 10:05 - 10:09
    عواطف قوی بخشی از قرارداد ما با زندگیاند.
  • 10:10 - 10:12
    داشتن حیاتِ کاری معنیدار
  • 10:12 - 10:14
    یا توسعه خانوادگی
  • 10:14 - 10:17
    یا تاثیر مثبت بر جهان
  • 10:17 - 10:19
    بدون تحمل فشار و زحمت، امکانپذیر نیست.
  • 10:20 - 10:25
    زحمت بهای پذیرفته شدن
    در یک حیات معنادار است.
  • 10:28 - 10:30
    خب، چطور عدم انعطاف را برچینیم
  • 10:30 - 10:32
    و انعطاف عاطفی را دریابیم؟
  • 10:34 - 10:35
    در قامت آن دختر کوچک مدرسهای،
  • 10:35 - 10:39
    وقتی که دل به آن صفحات خالی زدم،
  • 10:39 - 10:41
    شروع کردم به حذف کامل احساساتی
  • 10:41 - 10:44
    که باید تجربهشان میکردم.
  • 10:45 - 10:49
    و در عوض در قلبم را گشودم
    به سوی آنچه که در واقع حس میکردم.
  • 10:49 - 10:50
    درد.
  • 10:51 - 10:52
    و اندوه.
  • 10:53 - 10:54
    و فقدان.
  • 10:54 - 10:56
    و ندامت.
  • 10:58 - 11:01
    اکنون تحقیقات نشان میدهد
  • 11:01 - 11:04
    که پذیرش کامل تمامی احساساتمان --
  • 11:04 - 11:06
    حتی احساسات دشوار و آزاردهنده --
  • 11:06 - 11:08
    سنگ بنای انعطاف، بالندگی،
  • 11:08 - 11:12
    و شادمانی واقعی و اصیل است.
  • 11:13 - 11:18
    اما انعطاف عاطفی
    از پذیرش احساسات فراتر است.
  • 11:18 - 11:20
    میدانیم که دقت نیز مهم است.
  • 11:21 - 11:26
    در تحقیقات شخصی خود،
    دریافتم که کلمات نقشی عمده دارند.
  • 11:26 - 11:29
    ما اغلب از برچسبهای سریع و آسان
    برای تعریف احساساتمان بهره میجوییم.
  • 11:29 - 11:31
    «استرس دارم» را از همه بیشتر میشنوم.
  • 11:31 - 11:35
    اما میان استرس و یأس
    دنیایی از تفاوت است.
  • 11:35 - 11:39
    یا میان استرس و دلهره این
    که «زمینه حرفهای من اشتباه است.»
  • 11:40 - 11:42
    وقتی که با دقت به احساساتمان
    برچسب میزنیم،
  • 11:42 - 11:45
    عامل دقیق احساساتمان را
    بهتر تشخیص میدهیم.
  • 11:46 - 11:49
    و آنچه که دانشمندان
    «آمادگی بالقوه» در مغز مینامند
  • 11:49 - 11:52
    فعال شده و امکان برداشتن
    گامهای درست را به ما میدهد.
  • 11:53 - 11:55
    اما نه هر گامی، بلکه گام درست.
  • 11:55 - 11:57
    چرا که احساسات ما دادههای اطلاعاتیاند.
  • 11:58 - 12:02
    و مانند چراغ قوه بر چیزهایی
    نور میاندازند که برایمان مهماند.
  • 12:03 - 12:06
    ما به چیزهایی که در دنیایمان
  • 12:06 - 12:09
    اهمیتی ندارد، احساسات قوی نداریم.
  • 12:10 - 12:13
    اگر هنگام خواندن اخبار، احساس خشم میکنید،
  • 12:13 - 12:17
    آن خشم نشانه است، شاید نشانی
    از اینکه به برابری و عدالت ارزش میدهید --
  • 12:18 - 12:20
    و فرصتی است برای برداشتن گامهای فعالانه
  • 12:20 - 12:22
    تا زندگی خود را در آن جهت پیش ببرید.
  • 12:23 - 12:25
    وقتی آمادگی رویارویی
    با احساسات دشوار را داریم،
  • 12:25 - 12:29
    قادر به پاسخگویی
    همتراز با آن ارزشها هستیم.
  • 12:30 - 12:32
    اما یک هشدار مهم نیز در میان است.
  • 12:32 - 12:34
    احساسات دادههای اطلاعاتیاند،
    فرمان نیستند.
  • 12:35 - 12:38
    ما میتوانیم احساساتمان را
    در جستجوی ارزشهایشان واکاوی کنیم
  • 12:38 - 12:40
    بدون این که لازم باشد
    به آنها گوش بسپاریم.
  • 12:40 - 12:46
    مثلا من میتوانم وقتی پسرم از دست
    خواهر کوچکش کلافه میشود در کنارش باشم --
  • 12:47 - 12:49
    اما از این نظرش که می گوید خواهرش را
  • 12:49 - 12:52
    بدهیم به اولین غریبهای
    که در خیابان میبینیم حمایت نکنم.
  • 12:52 - 12:53
    (خنده حضار)
  • 12:53 - 12:56
    ما مالک احساساتمان هستیم،
    آنها مالک ما نیستند.
  • 12:58 - 13:01
    وقتی که تفاوت میان این که
    با تمام قوای منطق چگونه احساس میکنم
  • 13:01 - 13:05
    و در راستای ارزشها چه اقدامی
    از من سر میزند، نهادینه شود،
  • 13:05 - 13:08
    ما مسیری را به بهترین وجهه
    از خودمان بازمیکنیم
  • 13:08 - 13:10
    از طریق عواطفمان.
  • 13:12 - 13:15
    خب، این در عمل چگونه است؟
  • 13:16 - 13:19
    وقتی که حس عاطفی قوی
    و سختی را احساس میکنید،
  • 13:19 - 13:21
    فورا به دنبال راههای فرار احساسی نباشید.
  • 13:21 - 13:25
    آن را بشناسید، به خاطرات دلتان سربزنید.
  • 13:26 - 13:28
    آن حس عاطفی به شما چه میگوید؟
  • 13:30 - 13:33
    و از گفتن «من هستم» در جاهایی مثل «من
    عصبانی هستم» یا «من غمگین هستم» پرهیز کنید.
  • 13:33 - 13:35
    وقتی میگویید «من هستم»
  • 13:35 - 13:37
    طوری مینماید که انگار
    شما آن احساس هستید.
  • 13:37 - 13:40
    در حالی که شما شما هستید، و آن احساس
    یک منبع داده اطلاعاتی است.
  • 13:41 - 13:43
    در عوض، سعی کنید
    که متوجه ذات آن احساس بشوید:
  • 13:43 - 13:45
    «متوجهم که احساس غم دارم»
  • 13:45 - 13:47
    یا «متوجهم که احساس عصبانیت میکنم.»
  • 13:48 - 13:50
    اینها مهارتهایی حیاتی برایمان هستند،
  • 13:50 - 13:52
    برای خانوادههایمان، و جوامعمان.
  • 13:52 - 13:55
    برای محیطهای کار نیز اساسیاند.
  • 13:56 - 13:59
    در تحقیقاتم، وقتی که
    به آنچه به افراد کمک میکند
  • 13:59 - 14:00
    تا بهترین وجه خود را به ظهور برسانند،
  • 14:00 - 14:02
    یک عامل موثر کلیدی یافتم:
  • 14:03 - 14:05
    ملاحظه شخصی.
  • 14:05 - 14:09
    وقتی افراد امکان حس کردن
    حقیقت عاطفی خود را مییابند،
  • 14:09 - 14:12
    ارتباط، خلاقیت و نوآوری
    در محیط سازمانی شکوفا میشود.
  • 14:14 - 14:16
    تنوع و تکثر فقط درباره افراد نیست،
  • 14:16 - 14:18
    بلکه درباره درون افراد نیز هست.
  • 14:18 - 14:20
    از جمله تنوع عاطفه.
  • 14:22 - 14:26
    منعطفترین و سازگارترین افراد، تیمها،
  • 14:26 - 14:29
    سازمانها، خانوادهها، و جوامع
  • 14:29 - 14:32
    آنهایی هستند که بر اساس پذیرا بودن
    احساسات عادی انسانی بنا شدهاند.
  • 14:32 - 14:34
    همین است که به ما اجازه میدهد تا بگوییم،
  • 14:35 - 14:37
    «عواطفم به من چه میگویند؟»
  • 14:37 - 14:40
    «کدام اقدام مرا به ارزشهایم میرساند؟»
  • 14:40 - 14:42
    «کدامیک مرا از ارزشهایم دور میکند؟»
  • 14:43 - 14:47
    انعطاف عاطفی قدرت بودن با عواطف،
  • 14:47 - 14:50
    همراه با کنجکاوی، شفقت،
  • 14:50 - 14:54
    و بویژه جرأت برداشتن
    گامهای مرتبط با ارزشهاست.
  • 14:56 - 14:57
    وقتی کوچک بودم،
  • 14:57 - 15:00
    شبها از ترس تفکر مرگ از خواب میپریدم.
  • 15:00 - 15:03
    پدرم با نوازشها و بوسههای نرم،
    آرامم میکرد.
  • 15:04 - 15:05
    اما هرگز دروغ نمیگفت.
  • 15:07 - 15:09
    میگفت: «همه ما میمیریم، سوزی،»
  • 15:10 - 15:12
    «خیلی عادی است که بترسی.»
  • 15:12 - 15:16
    تلاش نمیکرد میان من
    و واقعیت مانعی بسازد.
  • 15:17 - 15:18
    کمی طول کشید
  • 15:18 - 15:21
    تا به قدرت او در نحوه هدایت من
    در آن شبها پی ببرم.
  • 15:22 - 15:26
    آنچه یادم داد این بود که جرأت،
    بیباکی نیست.
  • 15:28 - 15:31
    جرأت ترس متحرک است.
  • 15:33 - 15:35
    هیچیک از ما نمیدانست
    که تنها ده سال بعد،
  • 15:35 - 15:36
    پدرم خواهد رفت.
  • 15:37 - 15:40
    و این که زمان برای هر یک از ما گرانبها است
  • 15:40 - 15:41
    و بسیار کوتاه.
  • 15:42 - 15:45
    اما وقتی که زمان ما
  • 15:45 - 15:48
    برای مواجهه با شکنندگی فرا میرسد،
  • 15:48 - 15:49
    در آن لحظه واپسین،
  • 15:49 - 15:51
    از ما خواهد پرسید،
  • 15:51 - 15:53
    «حاضری؟»
  • 15:53 - 15:55
    «آمادهای؟»
  • 15:56 - 15:59
    بگذارید این لحظه یک «بله» قاطع باشد.
  • 16:00 - 16:05
    «بله»ای که زاده یک عمر تطابق
    با قلبتان باشد،
  • 16:06 - 16:08
    و با نگریستن به خودتان.
  • 16:09 - 16:11
    چرا که با دیدن خود،
  • 16:11 - 16:14
    میتوانید دیگران را نیز ببینید:
  • 16:15 - 16:19
    این تنها روش پایدار پیشروی است
  • 16:19 - 16:21
    در جهانی شکننده و زیبا.
  • 16:23 - 16:24
    سائوبونا.
  • 16:24 - 16:26
    و سپاسگزارم.
  • 16:26 - 16:27
    (تشویق حاضران)
  • 16:27 - 16:28
    متشکرم.
  • 16:28 - 16:30
    (تشویق حاضران)
  • 16:30 - 16:31
    متشکرم.
  • 16:31 - 16:35
    (تشویق حاضران)
Title:
موهبت و قدرت شهامت عاطفی
Speaker:
سوزان دیوید
Description:

سوزان دیوید روانشناس است و درباره این صحبت می‌کند که ما چگونه با عواطف خود به تمام مسائل مهم شکل‌ می‌دهیم: اقداماتمان، حرفه‌مان، روابط، سلامت و احساس خوشبختی. در این نطق عمیقا تکان‌دهنده، مفرح و بالقوه تاثیرگذار، او فرهنگی را به چالش می‌کشد که مثبت بودن را بر حقیقت عاطفی مقدم می‌شمارد و از استراتژی قدرتمند سازگاری عاطفی سخن می‌گوید. سخنانی که شایسته است با دیگران در میان گذاشته شود.

more » « less
Video Language:
English
Team:
closed TED
Project:
TEDTalks
Duration:
16:48

Persian subtitles

Revisions Compare revisions