Return to Video

کمک کردن به دیگران ما را شادتر می‌کند--اما مهم است چگونه انجامش دهیم

  • 0:01 - 0:04
    خب، من شغل خیلی جالبی دارم،
  • 0:04 - 0:07
    اینکه بفهمم چه چیزی
    مردم را خوشحال میکند.
  • 0:08 - 0:12
    بقدری سرگرم کننده است که شاید
    کمی بیهوده به نظر بیاید،
  • 0:12 - 0:15
    مخصوصا زمانی که
  • 0:15 - 0:17
    با عناوین کاملا
    ناامید کنندهای مواجه میشویم.
  • 0:18 - 0:22
    اما مشخص شده که مطالعهی شادی
    ممکن است کلیدی
  • 0:22 - 0:26
    برای حل بعضی از سختترین مشکلاتی که
    با آن مواجه میشویم فراهم کند.
  • 0:27 - 0:31
    تقریبا یک دهه طول کشید
    تا این نکته را درک کنم.
  • 0:32 - 0:33
    در اوایل شروع کار حرفهای خود،
  • 0:33 - 0:37
    مقالهای در «ساینس»
    با همکارانم منتشر کردم،
  • 0:37 - 0:40
    با عنوان «خرج کردن برای دیگران
    شادی را افزایش میدهد.»
  • 0:40 - 0:43
    به این نتیجهگیری کاملا مطمئن بودم،
  • 0:43 - 0:45
    به جز یک چیز:
  • 0:45 - 0:49
    به نظر در مورد من کاربردی نداشت.
  • 0:49 - 0:50
    (خنده)
  • 0:50 - 0:52
    من به ندرت به خیریه پول میدادم،
  • 0:52 - 0:53
    و زمانی که میدادم،
  • 0:53 - 0:56
    آن تابش گرمی که انتظارش را
    داشتم احساس نمیکردم.
  • 0:57 - 1:03
    بنابراین به این فکر افتادم که شاید
    اشتباهی در تحقیق من بود
  • 1:03 - 1:06
    یا خودم ایرادی داشتم.
  • 1:07 - 1:13
    واکنش بدون ذوق احساسی من به اهدا کردن
    به طور خاصی گیج کننده بود
  • 1:13 - 1:19
    چون مطالعات تکمیلی من نشان داد
    که حتی کودکان نوپا از اهدا کردن چیزی
  • 1:19 - 1:20
    به دیگران احساس لذت میکنند.
  • 1:21 - 1:25
    در آزمایش من و همکارانم،
    کایلی هملین و لارا آکنین،
  • 1:25 - 1:28
    کودکانی زیر دو سال را به آزمایشگاه آوردیم.
  • 1:28 - 1:30
    همانطور که شاید تصور کنید،
  • 1:30 - 1:34
    ما باید با منبعی کار میکردیم
    که کودکان واقعا به آن اهمیت میدادند،
  • 1:34 - 1:38
    بنابراین از چیزی که برای کودکان
    معادل طلاست استفاده کردیم،
  • 1:38 - 1:40
    به نام بیسکوئیتهای ماهی شکل.
  • 1:40 - 1:41
    (خنده)
  • 1:41 - 1:45
    ما این بیسکوئیتهای باد آورده را
    به بچهها دادیم که مال خودشان باشد
  • 1:45 - 1:48
    و با این شانس که
    مقداری از بیسکوئیتهایشان
  • 1:48 - 1:50
    را به عروسکی به نام مانکی بدهند.
  • 1:50 - 1:53
    (ویدئو) محقق: من خوراکی
    بیشتری پیدا کردهام
  • 1:53 - 1:55
    و میخواهم همهی آنها را به تو بدهم.
  • 1:55 - 1:58
    کودک: اوه. ممنونم.
  • 1:59 - 2:01
    محقق: اما میدانی،
    من هیچ خوراکی دیگری نمیبینم.
  • 2:01 - 2:03
    یکی را به مانکی میدهی؟
  • 2:04 - 2:06
    کودک: بله.
    محقق: بله؟
  • 2:07 - 2:08
    کودک: بله.
  • 2:13 - 2:14
    بفرما.
  • 2:14 - 2:18
    محقق: اوه، خوشمزه است. آممم.
  • 2:19 - 2:20
    کودک: تمام شد، آن را خورد.
  • 2:22 - 2:26
    الیزابت دان: اکنون، ما دستیاران تحقیق را
    آموزش دادیم تا ویدئوها را تماشا کنند
  • 2:26 - 2:28
    و عکسالعملهای احساسی
    کودکان را کد گذاری کنند.
  • 2:28 - 2:31
    البته، ما فرضیات خودمان را به آنها نگفتیم.
  • 2:31 - 2:34
    دادهها نشان داد کودکان خیلی خوشحال بودند
  • 2:34 - 2:37
    وقتی این حجم از بیسکوئیتها را
    برای خودشان داشتند،
  • 2:37 - 2:39
    اما در واقع حتی خوشحالتر بودند
  • 2:39 - 2:42
    وقتی که باید مقداری از
    بیسکوئیتهایشان را ببخشند.
  • 2:42 - 2:47
    و این تابش گرم دادن
    تا بزرگسالی ادامه مییابد.
  • 2:47 - 2:51
    وقتی ما تحقیقهایی را
    از بیش از ۲۰۰.۰۰۰ بزرگسال
  • 2:51 - 2:53
    از سرتاسر دنیا بررسی کردیم،
  • 2:53 - 2:56
    مشاهده کردیم که تقریبا
    یک سوم از جمعیت جهان
  • 2:56 - 3:00
    حداقل دادن کمی پول به خیریه را
    در ماه گذشته را اعلام کرده بودند.
  • 3:01 - 3:05
    به طور قابل توجهی،
    درتمام مناطق بزرگ جهان،
  • 3:05 - 3:09
    افرادی که برای خیریه پول داده بودند
    خوشحالتر از آنهایی بودند که نداده بودند،
  • 3:09 - 3:13
    حتی بعد از درنظر گرفتن شرایط مالی خودشان.
  • 3:14 - 3:16
    و این همبستگی جزئی نبود.
  • 3:17 - 3:19
    به نظر میرسید کمک به خیریه
  • 3:19 - 3:21
    همان میزان شادی ایجاد میکرد
  • 3:21 - 3:24
    که دو برابر درآمد داشته باشید.
  • 3:26 - 3:28
    اکنون، به عنوان یک محقق،
  • 3:28 - 3:31
    اگر آن اندازه خوش شانس هستید
    که از تاثیری سردرگم شوید
  • 3:31 - 3:35
    که درسرتاسر دنیا بین کودکان
    و بزرگسالان تکرار میشود،
  • 3:35 - 3:37
    شما به این فکر میافتید:
  • 3:37 - 3:39
    آیا این میتواند بخشی از ذات انسان باشد؟
  • 3:40 - 3:44
    ما میدانیم که لذت بخشی از
    رفتارهای تطبیقی را تقویت میکند
  • 3:44 - 3:46
    مانند خوردن و روابط جنسی
  • 3:46 - 3:49
    که کمک میکند گونههای ما دوام پیدا کنند،
  • 3:49 - 3:54
    و به نظر من رسید که ممکن است
    اهدا کردن یکی از آن رفتارها باشد.
  • 3:55 - 3:57
    من واقعا درمورد
    این ایدهها هیجان زده بودم،
  • 3:57 - 4:00
    و درمورد آنها در «نیویورک تایمز» نوشتم.
  • 4:00 - 4:03
    یکی از افرادی که این مقاله را خواند
  • 4:03 - 4:04
    حسابدارم بود.
  • 4:04 - 4:07
    (خنده)
  • 4:07 - 4:08
    بله.
  • 4:08 - 4:13
    زمان مالیات، خودم را میبینم
    که رو به روی او نشستهام،
  • 4:13 - 4:16
    او را نگاه میکنم که به آرامی قلمش را روی
  • 4:16 - 4:18
    خط کمک به خیریه
    در اظهارنامه مالیاتیام میزند
  • 4:18 - 4:20
    با نگاهی که،
  • 4:20 - 4:23
    سرزنش در آن به به سختی پنهان است.
  • 4:23 - 4:25
    (خنده)
  • 4:25 - 4:30
    علیرغم ساخت حرفهام برای نشان دادن اینکه
    اهدا کردن چه حس خوبی میتواند داشته باشد،
  • 4:30 - 4:33
    خودم در حقیقت زیاد به آن عمل نمیکردم.
  • 4:33 - 4:36
    بنابراین تصمیم گرفتم بیشتر اهدا کنم.
  • 4:37 - 4:39
    در آن زمان،
  • 4:39 - 4:43
    داستانهای نابودکنندهای
    دربارهی بحران پناهندگان سوری
  • 4:43 - 4:44
    همه جا پخش بود.
  • 4:45 - 4:46
    من واقعا میخواستم کمک کنم،
  • 4:46 - 4:49
    بنابراین کارت اعتباریام را بیرون کشیدم.
  • 4:49 - 4:54
    میدانستم کمک من احتمالا در جایی
    برای کسی تفاوتی ایجاد خواهد کرد،
  • 4:54 - 4:57
    اما بعد از رفتن به وب سایت
    یک خیریهی کارآمد
  • 4:57 - 5:00
    و وارد کردن شماره [کارت اعتباری] ویزایم
  • 5:00 - 5:02
    همچنان حس کافی رضایت با من نبود .
  • 5:03 - 5:07
    آن زمان بود که در مورد
    گروه پنج نفره آگاه شدم.
  • 5:08 - 5:11
    دولت کانادا به هر پنج نفر
    کانادایی اجازه میدهد
  • 5:11 - 5:14
    تا به صورت خصوصی
    حامی یک خانوادهی پناهنده شوند.
  • 5:15 - 5:18
    شما باید به اندازه کافی
    پول داشته باشید تا از آن خانواده
  • 5:18 - 5:20
    در سال اولشان در کانادا حمایت کنید،
  • 5:20 - 5:24
    و آنها به معنای واقعی
    سوارهواپیما میشوند و به شهر شما میآیند.
  • 5:25 - 5:28
    یکی از چیزهایی که فکر میکنم
    درمورد این برنامه بسیار جالب است
  • 5:28 - 5:31
    این است که کسی اجازه ندارد
    تنهایی آن را انجام دهد.
  • 5:31 - 5:33
    و به جای گروه پنج نفره،
  • 5:33 - 5:36
    ما در نهایت با سازمانی اجتماعی شراکت کردیم
  • 5:36 - 5:39
    و گروهی ۲۵ نفره ساختیم.
  • 5:40 - 5:43
    بعد از حدود دو سال
    تشریفات اداری و انتظار،
  • 5:44 - 5:46
    فهمیدیم که خانوادهی ما
  • 5:46 - 5:48
    در کمتر از شش هفته به ونکوور خواهد رسید
  • 5:49 - 5:51
    آنها چهار پسر و یک دختر داشتند،
  • 5:51 - 5:54
    بنابراین به سرعت شروع به پیدا کردن
    مکانی برای زندگی آنها کردیم
  • 5:55 - 5:57
    ما خوش شانس بودیم که
    خانهای برای آنها پیدا کردیم،
  • 5:57 - 5:59
    اما کار زیادی لازم داشت.
  • 5:59 - 6:02
    بنابراین دوستان من شبها
    و آخر هفتهها میآمدند
  • 6:02 - 6:05
    و رنگ میکردند تمیز میکردند
    و اثاثیه را سرهم میکردند.
  • 6:06 - 6:07
    وقتی روز موعود رسید،
  • 6:07 - 6:11
    ما یخچال آنها را با شیر
    و میوه تازه پر کردیم
  • 6:11 - 6:14
    و به سمت فرودگاه رفتیم
    تا خانوادهمان را ملاقات کنیم.
  • 6:14 - 6:18
    برای همه کمی طاقتفرسا بود،
  • 6:18 - 6:20
    به خصوص برای کودک چهارساله.
  • 6:21 - 6:24
    مادرش به خواهر خود ملحق شده بود
  • 6:24 - 6:27
    که قبلا از طریق
    همین برنامه به کانادا آمده بود.
  • 6:27 - 6:31
    ۱۵ سال بود که همدیگر را ندیده بودند.
  • 6:32 - 6:38
    وقتی میشنوید بیش از ۵.۶ میلیون
    پناهنده از سوریه فرار کردهاند،
  • 6:38 - 6:40
    با مصیبتی مواجه میشوید
  • 6:40 - 6:45
    که مغز انسان واقعا
    برای درک آن تکامل نیافته است.
  • 6:45 - 6:47
    خیلی مفهومی است.
  • 6:49 - 6:52
    قبلا، اگر از کسی از ما
    خواسته شده بود ۱۵ ساعت در ماه
  • 6:52 - 6:55
    برای کمک به بحران پناهندگان اهدا کند،
  • 6:55 - 6:57
    ما احتمالا نه میگفتیم.
  • 6:58 - 7:01
    اما به محض اینکه ما خانوادهمان را
    به خانهی جدیدشان در ونکور بردیم،
  • 7:01 - 7:03
    همه ما درک یکسانی داشتیم:
  • 7:03 - 7:07
    ما حاضر بودیم هر کاری کنیم
    که آنها را شاد کند.
  • 7:08 - 7:14
    این تجربه باعث شد
    در مورد تحقیقم عمیقتر فکر کنم.
  • 7:14 - 7:15
    قبلا درآزمایشگاهم،
  • 7:15 - 7:18
    دیده بودیم که مزایای اهدا افزایش مییابد
  • 7:18 - 7:22
    وقتی مردم حس ارتباطی واقعی با افرادی که
    به آنها کمک میکردند را لمس میکردند
  • 7:22 - 7:25
    و به سادگی میتوانستند
    تفاوتی که ایجاد میکنند را
  • 7:25 - 7:26
    در زندگی آن افراد ببینند.
  • 7:27 - 7:29
    برای مثال، در یک آزمایش،
  • 7:29 - 7:32
    به شرکت کنندگان موقعیتی دادیم
    تا مقداری پول اهدا کنند
  • 7:32 - 7:35
    به یونیسف یا Spread the Net.
  • 7:35 - 7:37
    ما عمدا این خیریهها را انتخاب کردیم،
  • 7:37 - 7:41
    چون آنها شریک بودند و هدف بسیار مهم یکسانی
  • 7:41 - 7:42
    جهت افزایش سلامتی کودکان داشتند.
  • 7:44 - 7:48
    اما فکر میکنم یونیسف آنچنان
    خیریهی بزرگ و گستردهای است
  • 7:48 - 7:50
    که تصور آن میتواند کمی سخت باشد
  • 7:50 - 7:54
    که چگونه اهدای کوچ شما تفاوتی ایجاد کند.
  • 7:54 - 7:59
    در مقابل، Spread the Net
    به اهدا کنندگان قولی ملموس میدهد:
  • 7:59 - 8:01
    به ازای هر۱۰ دلار اهدایی،
  • 8:01 - 8:05
    آنها یک تور پشهبند برای محافظت از
    یک کودک در مقابل مالاریا فراهم میکنند.
  • 8:05 - 8:09
    ما دیدیم هر مقدار پول بیشتری که مردم برای
    Spread the Net میدادند،
  • 8:09 - 8:12
    بعدا احساس شادی بیشتری را گزارش میکردند.
  • 8:13 - 8:17
    برعکس آن، این برگشت احساسی در سرمایهگذاری
  • 8:17 - 8:21
    وقتی مردم کمکی به
    یونیسف میکردند کاملا حذف میشد.
  • 8:22 - 8:26
    بنابراین این نکته برداشت میشود که
    پول دادن به خیریهای ارزنده
  • 8:26 - 8:28
    به تنهایی کافی نیست.
  • 8:28 - 8:30
    شما نیاز دارید تصور کنید
  • 8:30 - 8:34
    دلارهایتان دقیقا چگونه
    تفاوت ایجاد میکنند.
  • 8:35 - 8:39
    البته، گروه پنج نفره این ایده را
    به سطح کاملا جدیدی میبرد.
  • 8:40 - 8:41
    در ابتدا وقتی این پروژه را پذیرفتیم،
  • 8:41 - 8:45
    در مورد زمانی صحبت میکردیم
    که پناهندگان برسند.
  • 8:45 - 8:49
    اکنون، ما به آنها فقط به عنوان
    خانوادهمان اشاره میکنیم.
  • 8:49 - 8:51
    اخیرا، ما بچهها را به اسکی روی یخ بردیم،
  • 8:51 - 8:55
    و بعدا در آن روز،
    الیور شش سالهی من، از من پرسید،
  • 8:55 - 8:58
    «مامان، بزرگترین فرزند خانوادهمان
    چه کسی هست؟»
  • 8:59 - 9:03
    در ابتدا فکر کردم در مورد فرزندان
    اقوام نزدیک زیادی که داریم سوال میکند،
  • 9:03 - 9:05
    و او داشت در مورد آنها صحبت میکرد،
  • 9:05 - 9:07
    اما همینطورخانواده سوریهای ما.
  • 9:08 - 9:10
    از وقتی خانوادهمان رسید،
  • 9:10 - 9:14
    خیلی از افراد و سازمانها
    پیشنهاد کمک کردهاند،
  • 9:14 - 9:17
    با فراهم کردن هرچیزی از پر کردن دندان
  • 9:17 - 9:19
    تا اردوهای تابستانی.
  • 9:20 - 9:24
    این کار باعث شده است خوبی که
    در جامعه ما هست را ببینم.
  • 9:25 - 9:27
    به لطف یکی از اهداها،
  • 9:27 - 9:29
    بچهها باید به اردوی دوچرخهسواری بروند،
  • 9:29 - 9:31
    و هر روز هفته،
  • 9:31 - 9:34
    بعضی از اعضای گروه سعی میکردند
    آنجا باشند تا آنها را تشویق کنند.
  • 9:35 - 9:36
    اتفاقی آنجا بودم،
  • 9:36 - 9:38
    روزی که قرار بود
    چرخهای کمکی جدا شوند
  • 9:38 - 9:42
    و باید بگویم که چهارساله ما
    فکر نمیکرد ایدهی خوبی باشد.
  • 9:43 - 9:46
    بنابراین پیش او رفتم و با او
  • 9:46 - 9:49
    در مورد مزایای بلند مدت رانندگی کردن
    بدون چرخهای کمکی صحبت کردم.
  • 9:49 - 9:52
    (خنده)
  • 9:52 - 9:56
    و بعد یادم آمد که او فقط چهارسال دارد
    و به سختی انگلیسی حرف میزد.
  • 9:56 - 10:00
    بنابراین به کلمهای برگشتم که او بلد بود:
  • 10:00 - 10:01
    بستنی.
  • 10:02 - 10:05
    اگر بدون چرخهای کمکی را امتحان کنی،
    برایت بستنی میخرم.
  • 10:05 - 10:07
    این چیزی است که بعدا اتفاق افتاد.
  • 10:08 - 10:10
    (ویدئو): الیزابت دان: بله. بله!
  • 10:10 - 10:11
    کودک: میخواهم سعی کنم.
  • 10:12 - 10:13
    الیزابت: اوه خدای من! آفرین!
  • 10:13 - 10:16
    (جیغ) آفرین!
    تو داری تنهایی انجامش میدهی!
  • 10:16 - 10:18
    (حضار)(خنده)
  • 10:18 - 10:20
    (ویدئو) الیزابت دان: عالی بود!
  • 10:20 - 10:22
    (حضار)(خنده)
  • 10:22 - 10:26
    (تشویق)
  • 10:26 - 10:32
    الیزابت: خب این نوعی از کمک است که انسان
    برای لذت بردن ایجاد کرده است.
  • 10:32 - 10:34
    اما در طول ۴۰ سال،
  • 10:34 - 10:36
    کانادا تنها کشوری در جهان بود
  • 10:37 - 10:40
    که اجازه داد شهروندان عادی
    حامی پناهندگان شوند.
  • 10:41 - 10:43
    اکنون--کانادا!
  • 10:43 - 10:45
    (تشویق)
  • 10:45 - 10:46
    خیلی عالی است.
  • 10:47 - 10:51
    اکنون استرالیا و انگلیس هم در حال
    شروع کردن برنامههای مشابهی هستند.
  • 10:52 - 10:55
    تنها تصور کنید بحران پناهندگان
    چقدر میتواند متفاوت به نظر برسد
  • 10:55 - 10:58
    اگر کشورهای بیشتری
    این امر را ممکن میساختند.
  • 10:59 - 11:03
    ایجاد کردن این قبیل
    ارتباطات معنیدار بین افراد
  • 11:03 - 11:06
    موقعیتی فراهم میکند که
    با چالشهایی سروکار داشته باشیم
  • 11:06 - 11:08
    که به نظر طاقت فرسا میآیند.
  • 11:08 - 11:13
    یکی از آن چالشها فقط چند بلوک
    با جایی که من اکنون ایستادهام فاصله دارد،
  • 11:13 - 11:16
    در قسمت شرق مرکزشهر در ونکور.
  • 11:16 - 11:20
    با برخی معیارها،
    فقیرترین منطقهی شهری در کاناداست.
  • 11:21 - 11:24
    در حقیقت ما برای آوردن
    خانوادهای پناهنده مباحثه کردیم،
  • 11:24 - 11:28
    چون مردم زیادی همین جا وجود دارند
    که از قبل در حال تقلا کردن هستند.
  • 11:28 - 11:30
    دوستم ایوان به من گفت وقتی بچه بود
  • 11:30 - 11:33
    و خانوادهاش در این محله رانندگی میکردند،
  • 11:33 - 11:35
    در صندلی عقب با پایین بردن سرش
    خودش را مخفی میکرد.
  • 11:36 - 11:39
    اما والدین ایوان هیچوقت حدس نمیزدند
  • 11:39 - 11:40
    که وقتی او بزرگ شود،
  • 11:40 - 11:43
    او درهای یک رستوران محلی را باز میکند
  • 11:43 - 11:47
    و این جامعه را برای لذت بردن از
    شامی کامل به داخل دعوت میکند.
  • 11:48 - 11:52
    این برنامه که ایوان برای ایجاد آن
    کمک کرد «بشقابهای فراوان» نام دارد،
  • 11:52 - 11:54
    و هدف آن تنها این نیست که غذای رایگان بدهد
  • 11:54 - 11:56
    بلکه لحظاتی ازارتباط ایجاد کند
  • 11:56 - 12:00
    بین مردمی که در غیر آن حالت حتی
    ممکن است تماس چشمی هم برقرار نکنند.
  • 12:00 - 12:03
    هر شب، یک کسبوکار بومی
    شام را پشتیبانی میکند
  • 12:03 - 12:05
    و تیمی از داوطلبان اعزام میکند
  • 12:05 - 12:07
    که برای پخت و سرو غذا کمک میکنند.
  • 12:08 - 12:13
    سپس، باقیماندهها بین افرادی که بیرون
    در خیابان هستند توزیع میشود،
  • 12:13 - 12:15
    و مهم اینجاست، که پول کافی باقی بماند
  • 12:15 - 12:17
    تا برای روزهای بعد هزار غذا برای این جماعت
  • 12:17 - 12:19
    فراهم کنند.
  • 12:19 - 12:23
    اما مزایای این برنامه فراتر از غذاست.
  • 12:24 - 12:28
    برای داوطلبان، موقعیتی فراهم میکند
    که با مردم سر و کار داشته باشند.
  • 12:28 - 12:31
    تا با آنها بنشینند
    و داستانهایشان را بشنوند.
  • 12:32 - 12:36
    بعد از این تجربه، یکی از داوطلبان
    مسیر رفت و برگشتش را تغییر داد
  • 12:36 - 12:39
    تا به جای خودداری از این محله،
  • 12:39 - 12:40
    از وسط آن عبور کند،
  • 12:40 - 12:44
    لبخند بزند و تماس چشمی برقرار کند
    وقتی از کنار چهرههای آشنا عبور میکند.
  • 12:45 - 12:49
    همهی ما قادر به پیدا کردن لذت
    در اهدا کردن هستیم.
  • 12:50 - 12:53
    اما نباید انتظار داشته باشیم
    این اتفاق به صورت خودکار بیفتد.
  • 12:53 - 12:58
    خرج کردن پول برای کمک به دیگران
    الزاما باعث افزایش شادی نمیشود.
  • 12:58 - 13:01
    در عوض، مهم است که چطور انجامش میدهیم.
  • 13:01 - 13:04
    و اگر میخواهیم مردم بیشتر کمک کنند،
  • 13:04 - 13:08
    باید روشی را که در مورد کمک
    به خیریه فکر میکنیم تغییر دهیم.
  • 13:08 - 13:11
    ما باید موقعیتهایی
    برای اهدا کردن ایجاد کنیم
  • 13:11 - 13:14
    که ما را قادر میسازد
    انسانیت مشترکمان را ارج بنهیم.
  • 13:15 - 13:17
    اگر هر کدام از شما برای یک خیریه کار کند،
  • 13:17 - 13:21
    به اهدا کنندگانتان
    خودکار و تقویم هدیه ندهید.
  • 13:22 - 13:26
    (تشویق)
  • 13:26 - 13:28
    به آنها موقعیتی را جایزه بدهید
  • 13:28 - 13:32
    که تاثیر خاصی که
    بخشندگی آنها میگذارد ببینند
  • 13:32 - 13:36
    و با افراد و جوامعی متصل شوند
    که به آنها کمک میکنند.
  • 13:38 - 13:42
    ما عادت داریم به اهدا کردن به عنوان
    کاری که باید انجام دهیم فکر کنیم.
  • 13:42 - 13:44
    و همینطورهم هست.
  • 13:45 - 13:47
    اما در فکر کردن به آن به این شکل،
  • 13:47 - 13:52
    ما داریم یکی از بهترین بخشهای
    انسان بودن را از دست میدهیم:
  • 13:52 - 13:56
    که ما تکامل یافتهایم تا از
    کمک کردن به دیگران لذت ببریم.
  • 13:57 - 14:02
    بیایید فکر کردن در مورد اهدا کردن
    به عنوان یک اجبار اخلاقی را متوقف کنیم
  • 14:02 - 14:06
    و به آن به عنوان منبعی از لذت فکر کنیم.
  • 14:07 - 14:08
    متشکرم.
  • 14:08 - 14:13
    (تشویق)
Title:
کمک کردن به دیگران ما را شادتر می‌کند--اما مهم است چگونه انجامش دهیم
Speaker:
الیزابت دان
Description:

تحقیقات نشان می‌دهد کمک کردن به دیگران ما را شادتر می‌کند. اما روانشناس اجتماعی الیزابت دان در کار پیشگامانه‌اش در مورد بخشندگی و لذت، دریافت که شرطی وجود دارد: مهم است که چگونه کمک کنیم. یاد بگیریم چگونه می‌توانیم اثر مهم‌تری به جای بگذاریم-- و شادی خودمان را در طول مسیر تقویت کنیم-- اگر یک تغییر کلیدی در شیوه کمک کردنمان به دیگران ایجاد کنیم. دان می‌گوید: «بیایید فکر کردن در موردن اهدا کردن را به عنوان یک اجبار اخلاقی متوقف کنیم و شروع به فکر کردن به آن به عنوان منبعی از لذت کنیم.»

more » « less
Video Language:
English
Team:
closed TED
Project:
TEDTalks
Duration:
14:29

Persian subtitles

Revisions