مالک اطلاعات بدن خود باشید
-
0:01 - 0:04در کودکی، همیشه عاشق اطلاعاتی بودم
-
0:04 - 0:06که می تونستم از داده ها به دست بیارم
-
0:06 - 0:09و داستانهایی که میشه با اعداد گفت.
-
0:09 - 0:11یادم میاد که در سن رشد، همیشه عصبانی می شدم که
-
0:11 - 0:16پدر و مادرم چطوری به کمک اعداد به من دروغ میگن.
-
0:16 - 0:21"تالیتیا، یک حرف رو که نباید صد دفعه بهت بگم."
-
0:21 - 0:25نه پدر، شما فقط ۱۷ بار اون حرف رو به من زدید
-
0:25 - 0:28و دوباره بگم که اون خطای من نبوده. (خنده حضار)
-
0:28 - 0:32فکر کنم یکی از دلایلی که دکترای آمار گرفتم، همین بوده.
-
0:32 - 0:33من همیشه می خواستم بدونم،
-
0:33 - 0:36مردم سعی دارن چی رو پشت اعداد قایم کنن؟
-
0:36 - 0:37به عنوان یک آماردان،
-
0:37 - 0:41از مردم می خوام که به من داده ها رو نشون بدن
-
0:41 - 0:43تا بتونم خودم تصمیم بگیرم.
-
0:43 - 0:46من و دونالد بچه سوممون را باردار بودیم
-
0:46 - 0:49و در هفته ۴۱ و نیم به سر می بردیم،
-
0:49 - 0:52چیزی که بعضی از شما به عنوان تاخیر در زایمان ازش یاد می کنید.
-
0:52 - 0:54ما آماردان ها، بهش میگیم
-
0:54 - 0:57بودن در بازه ۹۵ درصدی اطمینان.
-
0:57 - 0:59(خنده حضار)
-
0:59 - 1:01و در این نقطه از فرآیند
-
1:01 - 1:03ما باید هر چند روز یکبار
-
1:03 - 1:05برای انجام تست تنش روی بچه می اومدیم،
-
1:05 - 1:06و این فقط معمول است،
-
1:06 - 1:11که تست می کنه آیا بچه هیچ نوع از تنش ناشی از ماندن در رحم مادر را حس می کنه یا نه.
-
1:11 - 1:14و به ندرت، حتی اگه نگیم هیچ وقت، توسط دکتر خودت معاینه میشی،
-
1:14 - 1:17معمولاً توسط هر کسی که اون روز شیفت کارش در بیمارستان باشه.
-
1:17 - 1:20برای همین ما تست را انجام دادیم و بعد از ۲۰ دقیقه
-
1:20 - 1:24دکتر بیرون آمد و گفت،
-
1:24 - 1:29"بچه شما تحت تنش است، نیاز داریم که روش القا دردهای زایمان را برای شما انجام بدهیم"
-
1:29 - 1:34حالا، به عنوان یک آماردان، جواب من چیه؟
-
1:34 - 1:37داده ها رو به من نشان بده!
-
1:37 - 1:40بنابراین او پیش اومد تا بگه
-
1:40 - 1:42که ضربان قلب بچه از دقیقه ۱۸ از نظم خارج شده،
-
1:42 - 1:44ضربان قلب بچه تا اون موقع تو گستره نرمال بود
-
1:44 - 1:47و برای دو دقیقه در گستره ای بود که انگار
-
1:47 - 1:51گستره ضربان قلب من باشه و من گفتم،
-
1:51 - 1:53"آیا امکان داره که اون ضربان قلب من باشه؟
-
1:53 - 1:55من کمی تکان خوردم،
-
1:55 - 1:58خیلی سخته که روی کمرت ثابت بمونی،
-
1:58 - 2:00برای ۲۰ دقیقه، وقتی ۴۱ هفته حامله ای.
-
2:00 - 2:02شاید کمی شیفت پیدا کرده باشه."
-
2:02 - 2:07او گفت، "خب، ما نمی خواهیم ریسک کنیم."
-
2:07 - 2:09من گفتم باشه.
-
2:09 - 2:10گفتم: "اگه من تو هفته ۳۶م بودم
-
2:10 - 2:12با همین داده ها، چی؟
-
2:12 - 2:16آیا تصمیمتون این بود که از القا دردهای زایمانی استفاده بشه؟"
-
2:16 - 2:20"خب، نه، من منتظر می موندم تا حداقل
-
2:20 - 2:22۳۸ هفته ات بشه،ولی تو الان تقریباً در هفته ۴۲ هستی،
-
2:22 - 2:24دلیلی نداره که بذاریم بچه اون تو بمونه،
-
2:24 - 2:26اجازه بدین بهتون اتاق بدیم."
-
2:26 - 2:32من گفتم، "خب، چرا یکبار دیگه اون تست رو انجام ندیم؟
-
2:32 - 2:34ما می تونیم داده های بیشتری به دست بیاریم.
-
2:34 - 2:36من سعی می کنم که واقعاً برای ۲۰ دقیقه ثابت بمونم.
-
2:36 - 2:39می تونیم از اون دوتا میانگین بگیریم و ببینیم
-
2:39 - 2:42چه معنایی میده. (خنده حضار)
-
2:42 - 2:45و اون گفت،
-
2:45 - 2:52"خانوم، من فقط نمی خواهم که شما دچار سقط جنین بشین."
-
2:52 - 2:56حالا سه تا شده بودیم.
-
2:56 - 2:57و بعدش گفت،
-
2:57 - 3:01"احتمال سقط جنین برای شما وقتی که
-
3:01 - 3:05از تاریخ زایمانتان می گذره، دو برابر میشه. اجازه بدین بهتون یک اتاق بدیم."
-
3:05 - 3:11وای، حالا به عنوان یک آماردان، جواب من چیه؟
-
3:11 - 3:12داده ها رو به من نشون بده!
-
3:12 - 3:13رفیق! تو داری درباره احتمال حرف می زنی،
-
3:13 - 3:16من همه ی روز احتمال حساب می کنم، همه چیز رو راجع به احتمالات بهم بگو.
-
3:16 - 3:18بیا راجع به احتمال حرف بزنیم. (خنده حضار)
-
3:18 - 3:19بیا راجع به احتمال حرف بزنیم.
-
3:19 - 3:21بنابراین من گفتم، "خب، عالیه.
-
3:21 - 3:25آیا من از محدوده احتمال ۳۰ درصد به احتمال ۶۰ درصد می رسم؟
-
3:25 - 3:27الان ما کجای این محدوده سقط جنین قرار داریم؟
-
3:27 - 3:30و اون گفت، "نه دقیقاً، ولی دو برابر میشه،
-
3:30 - 3:35و ما واقعاً می خواهیم چیزی که برای بچه بهتره انجام بشه."
-
3:35 - 3:38من ناامید نشده، یک زاویه دیگه را امتحان می کنم.
-
3:38 - 3:43گفتم، "خب، از بین ۱٫۰۰۰ خانم حامله که در پایان دوران حاملگی به سر می برند،
-
3:43 - 3:46چند نفر اونها دچار سقط جنین میشن
-
3:46 - 3:47درست قبل از تاریخ زایمانشان؟
-
3:47 - 3:50و اون یه نگاهی به من انداخت و یه نگاهی به دونالد،
-
3:50 - 3:55و گفت، حدوداً یک نفر در هر ۱٫۰۰۰ تا.
-
3:55 - 3:58من گفتم، "باشه، پس بین اون ۱٫۰۰۰ خانم، چند نفر
-
3:58 - 4:03درست بعد از تاریخ زایمان پیش بینی شده، دچار سقط جنین میشن؟"
-
4:03 - 4:06"حدوداً دو نفر." (خنده حضار)
-
4:06 - 4:08گفتم،"خب پس شما دارین به من میگین که احتمال سقط در من
-
4:08 - 4:12از حدود یک دهم درصد
-
4:12 - 4:16به به دو دهم درصد رسیده است."
-
4:16 - 4:19باشه، پس دراین نقطه، داده ها اون قدر قانع کننده نیست
-
4:19 - 4:20که ما نیاز داریم که ازروش القای دردهای زایمانی استفاده بشه،
-
4:20 - 4:22و بنابراین ما پیش رفتیم تا یک بحثی داشته باشیم
-
4:22 - 4:25راجع به این که القا دردهای زایمانی چقدر به نرخ بالاتر
-
4:25 - 4:29عمل سزارین منجر میشه، و اگه اصلاً ممکن باشه ما دوست داریم که اون کار رو نکنیم.
-
4:29 - 4:30و بعدش من گفتم،
-
4:30 - 4:33"و من واقعاً فکر نمی کنم که تاریخ زایمانم دقیق باشه."
-
4:33 - 4:36(خنده حضار)
-
4:36 - 4:38و این واقعاً اون رو شوکه کرد
-
4:38 - 4:40و یک جورایی گیج شده به من نگاه کرد
-
4:40 - 4:42و من گفتم، "شاید شما این رو ندونید،
-
4:42 - 4:44ولی تاریخ زایمان در حاملگی ها این طور محاسبه می شوند
-
4:44 - 4:46که فرض شود قاعدگی شما ۲۸ روزه است،
-
4:46 - 4:48و دوره من متفاوت است--
-
4:48 - 4:51بعضی وقتا ۲۷ روزه است و بعضی وقتا تا ۳۸ روز طول میکشه--
-
4:51 - 4:54و من داده جمع آوری می کردم که بتونم این را ثابت کنم.
-
4:54 - 4:58(خنده حضار)
-
4:58 - 5:04و کارمون به اینجا ختم شد که اون روز بیمارستان رو ترک کردیم بدون استفاده از القا دردهای زایمانی.
-
5:04 - 5:10در واقع مجبور شدیم یک تعهد نامه رو امضا کنیم که اجازه بدن از بیمارستان خارج بشیم.
-
5:10 - 5:14و من توصیه نمی کنم که به حرف دکترتان گوش ندهید،
-
5:14 - 5:16چون حتی در مورد بچه اولمون،
-
5:16 - 5:20که ما در هفته ۳۸م از القا دردهای زایمانی استفاده کردیم؛ ترشحات دهانه رحم کم بود.
-
5:20 - 5:22من یک مداخله گر ضد پزشکی نیستم.
-
5:22 - 5:25ولی چرا ما مطمئن بودیم که اون روز باید بیمارستان رو ترک کنیم؟
-
5:25 - 5:28خب، ما داده هایی داشتیم که داستان متفاوتی رو تعریف می کرد.
-
5:28 - 5:33ما برای ۶ سال داده جمع آوری کرده بودیم.
-
5:33 - 5:36من این داده های حرارتی را دارم،
-
5:36 - 5:37واونا قضیه متفاوتی رو میگن.
-
5:37 - 5:44در واقع، ما احتمالاً می تونیم تاریخ لقاح رو بسیار دقیق تشخیص بدهیم.
-
5:44 - 5:46بله، این داستانیه که تو می خواهی
-
5:46 - 5:50در جشن ازدواج بچه هایت بگی. (خنده حضار)
-
5:50 - 5:53طوری یادم می آید انگار که همین دیروز بود.
-
5:53 - 5:56دمای بدن من نزدیک ۳۶/۵ درجه بود
-
5:56 - 6:00و من به چشمان پدر تو خیره شده بودم. (خنده حضار)
-
6:00 - 6:07اوه، بله. بیست و دو سال دیگه، ما این داستان رو تعریف می کنیم.
-
6:07 - 6:10ولی ما مطمئن بودیم که باید بیمارستان را ترک کنیم چون ما داده ها را جمع آوری می کنیم.
-
6:10 - 6:12حالا، اون داده ها چطوری به نظر می رسن؟
-
6:12 - 6:14اینجا یک نمودار استاندارد است
-
6:14 - 6:18از دمای بدن خانم ها هنگامی که صبح از خواب بیدار میشن
-
6:18 - 6:19در طی یک دوره قاعدگی.
-
6:19 - 6:21بنابراین از ابتدای یک دوره قاعدگی
-
6:21 - 6:22تا ابتدای دوره بعدی.
-
6:22 - 6:25مشاهده می کنید که دمای بدن تصادفی نیست.
-
6:25 - 6:27به طور آشکاری یک الگوی دمای پایین وجود داره
-
6:27 - 6:29در ابتدای دوره اش
-
6:29 - 6:31و بعد شما این پرش را مشاهده می کنید و بعد یک سری
-
6:31 - 6:34دماهای بالاتر در انتهای دوره اش.
-
6:34 - 6:35خب اینجا داره چه اتفاقی می افته؟
-
6:35 - 6:38اون داده ها به شما چی میگن؟
-
6:38 - 6:40خب، خانوما، در ابتدای دوره قاعدگی ما،
-
6:40 - 6:44هورمون استروژن غالب است و اون استروژنه که
-
6:44 - 6:48باعث میشه دمای بدن پایین بمونه.
-
6:48 - 6:51و در تخمگ گذاری،بدن شما یک تخمک آزاد می کنه
-
6:51 - 6:56و بعد هورمون پروژسترون غالب میشه، هورمون قبل از بارداری.
-
6:56 - 6:58و بنابراین بدن شما گرم میشه در انتظار
-
6:58 - 7:02لانه گزینی این تخمک کوچک بارور شده.
-
7:02 - 7:05و چرا دمای بدن می پرد بالا؟
-
7:05 - 7:09خب، به پرنده ای فکر کنید که روی تخم هایش می نشیند.
-
7:09 - 7:10چرا روی اونها می نشیند؟
-
7:10 - 7:12اون می خواهد که تخم ها رو گرم نگه داره،
-
7:12 - 7:14از اونها محافظت کنه و گرم نگهشون داره.
-
7:14 - 7:16خانوما، این دقیقاً چیزیه که هر ماه بدن ما انجام میده،
-
7:16 - 7:18دمای بدن ما در انتظار گرم نگه داشتن
-
7:18 - 7:21یک زندگی کوچک جدید، میره بالا.
-
7:21 - 7:24و اگر این اتفاق نیفته، شما حامله نیستید،
-
7:24 - 7:29هورمون استروژن دوباره غالب میشه و دوباره دوره از اول شروع میشه.
-
7:29 - 7:31ولی اگه شما حامله باشید، بعضی وقتا
-
7:31 - 7:33شما واقعاً یک شیفت دیگه در دمای بدنتان می بینید
-
7:33 - 7:36و برای نه ماه آینده دمای بدنتان بالا می ماند.
-
7:36 - 7:40به خاطر همینه که شما خانوم های باردار را می بینید که عرق می کنند و گرمشان است،
-
7:40 - 7:43چون دمای بدنشان رفته بالا.
-
7:43 - 7:47این نموداریه که ما سه یا چهار سال قبل داشتیم.
-
7:47 - 7:49ما خیلی درباره این نمودار هیجان زده بودیم.
-
7:49 - 7:52شما دمای پایین بدن را مشاهده می کنید
-
7:52 - 7:55و بعد یک شیفت برای حدود پنج روز،
-
7:55 - 7:57که زمانی هست که طول میکشه تا تخمک طی کنه
-
7:57 - 8:00و از لوله فالوپ بیاد پایین و لانه گزینی کنه،
-
8:00 - 8:04و بعد شما مشاهده می کنید که دما کمی بالا میره.
-
8:04 - 8:07و در واقع، ما اون شیفت دوم دمایی رو داشتیم،
-
8:07 - 8:11که با تست بارداری تایید شد و ما واقعاً باردار بودیم
-
8:11 - 8:14با اولین فرزندمون، خیلی هیجان انگیز بود.
-
8:14 - 8:16تا چند روز بعد
-
8:16 - 8:21که من لکه بینی داشتم و بعد متوجه یک خونریزی شدید شدم،
-
8:21 - 8:25و در واقع ما یک سقط جنین در مراحل اولیه داشتیم.
-
8:25 - 8:29اگر من دمای بدنم رو اندازه گیری نکرده بودم
-
8:29 - 8:33من در واقع فکر می کردم که دوره قاعدگی ام اون ماه عقب افتاده بوده،
-
8:33 - 8:35ولی ما واقعاً داده هایی داشتیم که نشون می داد
-
8:35 - 8:37که ما اون بچه رو از دست دادیم،
-
8:37 - 8:39و اگر چه اون داده نشان دهنده یک
-
8:39 - 8:41اتفاق ناخوشایند در زندگی ما بود،
-
8:41 - 8:44داده ای بود که ما تونستیم به دکترمون نشون بدیم.
-
8:44 - 8:46که اگر مشکل باروری بود یا یه چنین مسئله ای،
-
8:46 - 8:47من داده ای داشتم که نشون می داد:
-
8:47 - 8:50نگاه کنید، ما حامله شدیم، دمای من بالا رفت،
-
8:50 - 8:51ما یه جورایی این بچه رو از دست دادیم.
-
8:51 - 8:55چی کار می تونیم بکنیم که جلوی این مسئله رو بگیریم؟
-
8:55 - 8:58و این فقط در مورد دمای بدن نیست
-
8:58 - 9:01و فقط درباره باروری نیست،
-
9:01 - 9:05ما از داده های بدن استفاده می کنیم که خیلی چیزها رو به ما میگن.
-
9:05 - 9:09به عنوان مثال، می دونستین که اندازه گیری دمای بدن، می تونه خیلی چیزا
-
9:09 - 9:11رو درباره شرایط تیروئید بهتون بگه؟
-
9:11 - 9:15خب، تیروئید خیلی شبیه ترموستات خونه تون کار می کنه.
-
9:15 - 9:17یک دمای دلخواه وجود داره که شما در خونه تون می خواهید داشته باشید؛
-
9:17 - 9:19پس ترموستات رو تنظیم می کنید.
-
9:19 - 9:21وقتی که دمای خونه خیلی سرد است، ترموستات خونه تحریک میشه
-
9:21 - 9:24و میگه،"هی! ما نیاز داریم که کمی این اطراف رو گرم کنیم"
-
9:24 - 9:26یا اگه هوا خیلی گرم بشه، ترموستات شما
-
9:26 - 9:30اعلام می کنه،"تهویه هوا رو روشن کن. ما را خنک کن."
-
9:30 - 9:33این دقیقاً نحوه عملکرد تیروئید در بدن شماست.
-
9:33 - 9:36تیروئید شما سعی می کنه که یک دمای مطلوبی را
-
9:36 - 9:37برای بدن شما حفظ کند.
-
9:37 - 9:40اگه خیلی سرد بشه، تیروئید شما میگه،"هی، ما نیاز داریم که گرم بشیم."
-
9:40 - 9:43اگر خیلی گرم بشه، تیرویید شما را خنک می کنه.
-
9:43 - 9:47ولی اگه تیروئید درست کار نکنه، چه اتفاقی می افته؟
-
9:47 - 9:50وقتی که درست کار نکنه، اون وقت خودش رو
-
9:50 - 9:51در دمای بدنتان نشون میده،
-
9:51 - 9:53دمای بدن خیلی کمتر از نرمال میشه یا خیلی بیشتر.
-
9:53 - 9:55و بنابراین با جمع آوری این داده ها
-
9:55 - 9:58شما می تونید اطلاعاتی درباره تیروئیدتون به دست بیارین.
-
9:58 - 10:01حالا، چی میشه، اگه شما مشکل تیروئید داشته باشید و بروید پیش دکتر،
-
10:01 - 10:04دکتر شما حتماً مقدار
-
10:04 - 10:07هورمون محرک تیروئید را در خونتان آزمایش می کنه.
-
10:07 - 10:11خب، ولی مشکل اون آزمایش اینه که
-
10:11 - 10:14به شما نمیگه که اون هورمون چقدر در بدن شما فعال است.
-
10:14 - 10:16بنابراین ممکنه که شما یک عالمه هورمون موجود داشته باشید،
-
10:16 - 10:17ولی فعالانه کار نکنند تا دمای بدن شما
-
10:17 - 10:19را تنظیم کنند.
-
10:19 - 10:20پس با جمع آوری دمای بدنتان در هر روز،
-
10:20 - 10:24شما اطلاعاتی درباره شرایط تیروئیدتون کسب می کنید.
-
10:24 - 10:26پس، چی میشه اگر شما نخواهید دمای بدنتان را هر روز اندازه بگیرید؟
-
10:26 - 10:28من بهتون توصیه می کنم که این کار رو بکنید،
-
10:28 - 10:30ولی یک عالمه چیز دیگه هست که میشه اندازه گرفت.
-
10:30 - 10:33شما می تونید فشار خونتون رو اندازه بگیرید، می تونید وزنتان را اندازه بگیرید ---
-
10:33 - 10:34آره، کیه که بخواهد
-
10:34 - 10:38هر روز وزنش را اندازه بگیره؟ (خنده حضار)
-
10:38 - 10:43اوایل ازدواجمون، دونالد آبریزش بینی داشت
-
10:43 - 10:46و حجم زیادی دارو مصرف کرده بود
-
10:46 - 10:50تا از دست آبریزش بینی اش خلاص بشه، ولی بی فایده.
-
10:50 - 10:54و بالاخره، یه شبی اومد و منو بیدار کرد و گفت،
-
10:54 - 10:58"عسلم، من نمی تونم از دماغم نفس بکشم."
-
10:58 - 11:03و من برگشم، نگاهش کردم و گفتم، "خب، می تونی از دهنت نفس بکشی؟"
-
11:03 - 11:04(خنده حضار)
-
11:04 - 11:11اون گفت: "بله، ولی نمی تونم از دماغم نفس بکشم!"
-
11:11 - 11:14بعد مثل یک زن خوب، من او را
-
11:14 - 11:16به یک مرکز اورژانس رساندم
-
11:16 - 11:18ساعت ۲ صبح.
-
11:18 - 11:22و در تمام مدتی که رانندگی می کردم به این فکر می کردم که،
-
11:22 - 11:25تو الان نمی تونی این طوری بمیری.
-
11:25 - 11:27ما تازه ازدواج کردیم،
-
11:27 - 11:31مردم فکر می کنند که من تو رو کشتم! (خنده حضار)
-
11:31 - 11:35و بعد، ما به اورژانس رسیدیم، و پرستار ما را معاینه کرد،
-
11:35 - 11:38و اون نمی تونست از دماغش نفس بکشه و
-
11:38 - 11:40پرستار ما را برد اون پشت و دکتر گفت:
-
11:40 - 11:43"مشکل چیه؟" و دونالد گفت: "نمی تونم از دماغم نفس بکشم."
-
11:43 - 11:45و دکتر پرسید،"نمی تونی از دماغت نفس بکشی؟"
-
11:45 - 11:51نه، ولی اون می تونه از دهنش نفس بکشه. (خنده حضار)
-
11:51 - 11:54او یک قدم به عقب برداشت و به دوتای ما نگاهی انداخت
-
11:54 - 11:57و گفت: "آقا، من فکر کنم که می دونم مشکل چیه.
-
11:57 - 11:59شما دارید دچار حمله قلبی می شوید.
-
11:59 - 12:01من میرم بگم که یک EKG و CAT اسکن
-
12:01 - 12:04خیلی فوری برای شما انجام بشه."
-
12:04 - 12:06و ما فکر می کردیم،
-
12:06 - 12:09نه، نه، نه. این یه حمله قلبی نیست، اون می تونه نفس بکشه،
-
12:09 - 12:14فقط از دهنش البته. نه، نه، نه، نه، نه.
-
12:14 - 12:16و ما با این دکتر عقب و جلو شدیم
-
12:16 - 12:19چون ما فکر می کردیم که تشخیص اشتباه است،
-
12:19 - 12:22و اون این شکلی بود،"نه واقعاً، همه چیز خوبه، آرامشتون رو حفظ کنید."
-
12:22 - 12:26و من فکر می کردم، چطوری میشه خونسرد بود؟ ولی من فکر نمی کنم که اون حمله قلبی داشته باشه.
-
12:26 - 12:30و خوشبختانه برای ما، این دکتر در انتهای شیفت اون روزش بود.
-
12:30 - 12:33پس این دکتر جدیده اومد و ما را دید که آشکارا
-
12:33 - 12:36بیچاره بودیم، با یک شوهری که نمی تونه نفس بکشه
-
12:36 - 12:39البته از دماغش. (خنده حضار)
-
12:39 - 12:41و اون شروع می کنه از ما سئوال پرسیدن.
-
12:41 - 12:46میگه، "خب، شما دو تا ورزش می کنید؟"
-
12:46 - 12:53ما دوچرخه سواری می کنیم، ما می رویم باشگاه، گاهی.
-
12:53 - 12:55(خنده حضار)
-
12:55 - 12:58ما قدم می زنیم.
-
12:58 - 13:01و اون میگه،"درست قبل از این که بیایید اینجا چی کار می کردید؟"
-
13:01 - 13:03من فکر کردم، من که خوابیده بودم، صادقانه.
-
13:03 - 13:06ولی خب، دونالد دقیقاً داشت چی کار می کرد قبلش؟
-
13:06 - 13:10خب دونالد داشت اون حجم زیاد داروهایش را می خورد.
-
13:10 - 13:13او لیست کرد، "من این ضد حساسیت را مصرف کردم و بعد این اسپری بینی را زدم"،
-
13:13 - 13:15و یک هو یک چراغی در ذهن دکتر روشن شد و میگه،
-
13:15 - 13:18"اوه! شما نباید هیچ وقت این دکونژستان رو با اون اسپری بینی با هم مصرف کنی.
-
13:18 - 13:21باعث میشه نتونی نفس بکشی. اینجا، این یکی رو به جایش بخور."
-
13:21 - 13:23اون برای ما نسخه نوشت.
-
13:23 - 13:25ما به همدیگه نگاه کردیم و من به دکتر نگاه کردم،
-
13:25 - 13:28و گفتم، "چرا این طور به نظر میاد که انگار شما
-
13:28 - 13:30قادر بودید که دقیقاً مشکل اون رو تشخیص بدین،
-
13:30 - 13:32ولی دکتر قبلی از ما خواست که یک
-
13:32 - 13:35EKG و CAT اسکن انجام بدیم؟"
-
13:35 - 13:37و اون نگاهی به ما می کنه و میگه،
-
13:37 - 13:41"خب، وقتی یک مرد ۱۶۰ کیلویی وارد بخش اورژانس میشه و میگه که نمی تونه نفس بکشه،
-
13:41 - 13:43شما فرض می کنید که اون حمله قبلی داره، اقدام می کنید
-
13:43 - 13:47و سئوالاتون را بعدا می پرسید."
-
13:47 - 13:53امروزه، دکترهای بخش اورژانس تعلیم می بینند که سریع تصمیم بگیرن،
-
13:53 - 13:55ولی نه همیشه خیلی دقیق.
-
13:55 - 13:57و بنابراین اگر ما یک سری اطلاعات
-
13:57 - 13:59درباره سلامت قلبمان داشتیم که با اون به اشتراک بگذاریم،
-
13:59 - 14:03احتمالاً بار اول یک تشخیص بهتری به دست می آوردیم.
-
14:03 - 14:05ازتون می خوام نمودار بعدی را در نظر بگیرید،
-
14:05 - 14:07از اندازه گیری فشار خون سیستولی (حداکثر که مقدار نرمال آن ۱۲ است)
-
14:07 - 14:11از اکتبر ۲۰۱۰ تا جولای ۲۰۱۲
-
14:11 - 14:13مشاهده می کنید که این اندازه گیری ها شروع میشن
-
14:13 - 14:16در محدوده پیش از فشار خون بالا/ فشار خون بالا،
-
14:16 - 14:19ولی با گذشت حدود یک سال و نیم
-
14:19 - 14:22این اعداد به محدوده نرمال وارد شدن.
-
14:22 - 14:26این ضربان قلب یک نوجوان سالم ۱۶ ساله است.
-
14:26 - 14:30این داده ها به شما چی میگن؟
-
14:30 - 14:33آشکارا این داده ها مال یه نفره
-
14:33 - 14:35که تحول عظیمی ایجاد کرده،
-
14:35 - 14:40و خوشبختانه برای ما،اون نفراتفاقاً امروز اینجاست.
-
14:40 - 14:45پس اون آقای ۱۶۰ کیلویی که با من وارد اتاق اورژانس شد
-
14:45 - 14:48حالا خیلی جذاب تر و سالم تر است
-
14:48 - 14:54به عنوان یک مرد ۱۰۰ کیلویی که این نمودار فشار خونش است.
-
14:54 - 14:58بنابراین با گذشت یک سال و نیم
-
14:58 - 14:59وضع خوراک دونالد تغییر کرد
-
14:59 - 15:01و فرآیند ورزش کردن ما تغییر کرد،
-
15:01 - 15:04و ضربان قلبش به اونا جواب داد،
-
15:04 - 15:06فشار خونش به اون تغییر جواب داد
-
15:06 - 15:08که اون در بدنش ایجاد کرده بود.
-
15:08 - 15:10بنابراین پیغام با-خودت-به-خونه-ببر امروز چیه
-
15:10 - 15:14که می خواهم شما را امروز با اون تنها بگذارم؟
-
15:14 - 15:18با تملک پیدا کردن بر داده های بدن تان، شبیه کاری که ما کردیم،
-
15:18 - 15:22فقط با همین اندازه گیری های روزانه درباره خودتون،
-
15:22 - 15:24شما خبره ی بدنتان خواهید شد.
-
15:24 - 15:26شما فرمانده خواهید شد.
-
15:26 - 15:29خیلی سخت نیست انجامش.
-
15:29 - 15:31نیازی نیست که دکترای آمار داشته باشید
-
15:31 - 15:32که خبره ی داده های خودتون بشین.
-
15:32 - 15:34نیازی نیست که درجه پزشکی داشته باشید
-
15:34 - 15:36که خبره ی داده های خودتون بشین.
-
15:36 - 15:39پزشکان، خبره ی همه مردم هستند،
-
15:39 - 15:41ولی شما خبره ی خودتون هستید.
-
15:41 - 15:43و بعدش وقتی دوتا از شما به هم می رسید،
-
15:43 - 15:45وقتی دو تا حرفه ای به هم می رسن،
-
15:45 - 15:48شما دو تا می تونید بهتر تصمیم بگیرید
-
15:48 - 15:50نسبت به وقتی که فقط دکتر تصمیم می گیره.
-
15:50 - 15:54حالا که به قدرت اطلاعاتی پی بردید
-
15:54 - 15:56که می تونید از جمع آوری داده های شخصی به دست بیارید،
-
15:56 - 15:59ازتون می خوام که بایستید و دست راستتون رو بالا ببرید.
-
15:59 - 16:02(خنده حضار)
-
16:02 - 16:04بله، بیاریدش بالا.
-
16:07 - 16:14من شما را به چالش تملک داده های خودتون دعوت می کنم.
-
16:14 - 16:17و امروز، اینجا من به شما اعطا می کنم
-
16:17 - 16:22یک مدرک آمار ابتدایی TEDx
-
16:22 - 16:26با تمرکز بر تحلیل داده های وابسته به زمان
-
16:26 - 16:30با همه حقوق و امتیازات تعریف شده برای آن.
-
16:30 - 16:33پس دفعه بعدی که در مطب دکترتون هستید،
-
16:33 - 16:36به عنوان یک آماردان تازه کار،
-
16:36 - 16:39پاسخ شما همیشه چی خواهد بود؟
-
16:39 - 16:41حضار: داده ها رو به من نشون بده! تالیتیا ویلیامز: صداتون رو نمی شنونم!
-
16:41 - 16:43حضار: داده ها رو به من نشون بده!
-
16:43 - 16:44تالیتیا: یه بار دیگه!
-
16:44 - 16:45حضار: داده ها رو به من نشون بده!
-
16:45 - 16:47تالیتیا: داده ها رو به من نشون بده.
-
16:47 - 16:50ممنونم.
-
16:50 - 16:54(تشویق حضار)
- Title:
- مالک اطلاعات بدن خود باشید
- Speaker:
- تالیتیا ویلیامز
- Description:
-
استفاده از دستگاه های خود نظارتی پیشرفته گوناگون (اندازه گیری ضربان قلب، میزان خواب،میزان راه رفتن روزانه) شاید بر ورزشکاران حرفه ای متمرکز باشد. ولی تالیتیا ویلیامز، آماردان، مورد الزامی را مطرح می کند که همه ما باید هر روز داده های ساده ی درباره بدنمان اندازه گیری و یادداشت کنیم -- زیرا داده های بدن ما بسیار بیشتر از آنچه دکترها می دانند، را آشکار می کنند.
- Video Language:
- English
- Team:
- closed TED
- Project:
- TEDTalks
- Duration:
- 17:07
b a approved Persian subtitles for Own your body's data | ||
b a edited Persian subtitles for Own your body's data | ||
b a edited Persian subtitles for Own your body's data | ||
b a edited Persian subtitles for Own your body's data | ||
soheila Jafari accepted Persian subtitles for Own your body's data | ||
soheila Jafari edited Persian subtitles for Own your body's data | ||
soheila Jafari edited Persian subtitles for Own your body's data | ||
Parissa Kalaee edited Persian subtitles for Own your body's data |