امروز میخواهم درباره تاریخ معماری
در طی ۳۰ سال گذشته با شما صحبت کنم.
موارد زیادی هست که می بایستی طی ۱۸ بگویم.
این عنوان پیچیده ای است،
و ما سعی می کنیم که به یک مکان پیچیده برویم.
نیوجرسی.
،زیرا من اهل نیوجرسی هستم و ۳۰ سال پیش
ازوقتی شش ساله بودم با پدر و مادرم
در نیوجرسی زندگی کردم،
در شهرکی به نام لیوینگ استون،
این اتاق خاب من در دوران کودکی ام هست.
در یک گوشه اتاقم حمام بود
که با خواهر با هم از آن استفاده می کردیم.
بین اتاقم و حمام
یک بالکن بود که اتاق نشیمن منتهی می شد.
جایی که همه می تونستند با هم بنشینند و گفتگو کنند و یا تلویوزیون تماشا کنند،
خوب هم هر گاه من از اتاق خوابم به دستشویی می رفتم
همه می توانستند من را ببینند،
و هر با که دوش می گرفتم و با حوله بر می گشتم
همه می توانستند من را ببیننند.
من این شکلی بودم.
من احساس ناامنی
و بدی می کدم، از بابت متنفر بودم.
من از آن راهرو و آن بالکن متنفر بودم،
از اتاقم و از آن خانه نیز متنفر بودم.
و این معماری بود