[Script Info] Title: [Events] Format: Layer, Start, End, Style, Name, MarginL, MarginR, MarginV, Effect, Text Dialogue: 0,0:00:01.80,0:00:04.27,Default,,0000,0000,0000,,ماه سوم بارداری دوقلوهایم Dialogue: 0,0:00:04.30,0:00:07.64,Default,,0000,0000,0000,,به همراه شوهرم، راس، رفتم تا \Nدومین سونوگرافی رو انجام بدهم. Dialogue: 0,0:00:09.22,0:00:11.54,Default,,0000,0000,0000,,اون زمان ۳۵ ساله بودم، Dialogue: 0,0:00:11.56,0:00:14.88,Default,,0000,0000,0000,,و میدونستم در این سن \Nریسک بارداری بالاست Dialogue: 0,0:00:14.91,0:00:16.85,Default,,0000,0000,0000,,ممکن بود فرزندم با \Nنقص مادرزادی متولد بشه Dialogue: 0,0:00:17.91,0:00:20.96,Default,,0000,0000,0000,,پس با همسرم تمامی مطالعات لازم \Nدراین زمینه را انجام دادیم Dialogue: 0,0:00:20.99,0:00:22.99,Default,,0000,0000,0000,,و تقریبا آماده بودبم Dialogue: 0,0:00:23.97,0:00:25.92,Default,,0000,0000,0000,,اما اصلا آمادگیه اینو نداشتیم که Dialogue: 0,0:00:25.94,0:00:28.100,Default,,0000,0000,0000,,به یک تشخیص پزشکیه عجیب و غریب روبرو بشیم Dialogue: 0,0:00:30.29,0:00:33.83,Default,,0000,0000,0000,,پزشک برامون توضیح داد که\Nیکی از دوقلوها، توماس، Dialogue: 0,0:00:33.85,0:00:36.68,Default,,0000,0000,0000,,نقض مادرزادی کشنده ای \Nداره به اسم آنانسفالی Dialogue: 0,0:00:37.48,0:00:40.87,Default,,0000,0000,0000,,یعنی مغزش کامل شکل نگرفته بود Dialogue: 0,0:00:40.89,0:00:42.87,Default,,0000,0000,0000,,چون قسمتی از جمجمش کامل نبود Dialogue: 0,0:00:43.66,0:00:47.19,Default,,0000,0000,0000,,بچه هایی که این مشکل را دارن \Nدر همون دوران جنینی میمیرن Dialogue: 0,0:00:47.21,0:00:50.78,Default,,0000,0000,0000,,یا فقط چند ساعت پس از به دنیا \Nآمدنشون زنده می مونن Dialogue: 0,0:00:53.01,0:00:56.23,Default,,0000,0000,0000,,اما بچه دیگر، کالم Dialogue: 0,0:00:56.25,0:01:00.14,Default,,0000,0000,0000,,به گفته پزشک ها سالم بود Dialogue: 0,0:01:00.16,0:01:04.33,Default,,0000,0000,0000,,و اینکه اون هاالبته به لحاظ ژنتیکی Dialogue: 0,0:01:04.36,0:01:05.62,Default,,0000,0000,0000,,دوقلوهای همسان بودند. Dialogue: 0,0:01:08.12,0:01:12.74,Default,,0000,0000,0000,,بعد از پرس و جو های زیاد درباره اینکه\Nچطور این اتفاق میتونست بیفته Dialogue: 0,0:01:12.76,0:01:15.90,Default,,0000,0000,0000,,گفتند که علتش کاهش انتخابی بوده ، Dialogue: 0,0:01:15.92,0:01:18.82,Default,,0000,0000,0000,,و از اونجا که این روند چیز غیر ممکنی نبود Dialogue: 0,0:01:18.85,0:01:23.20,Default,,0000,0000,0000,,برای من و دوقلوهایم خطر زیادی داشت، Dialogue: 0,0:01:23.23,0:01:25.58,Default,,0000,0000,0000,,اما تصمیم گرفتیم که بارداری رو ادامه بدهم. Dialogue: 0,0:01:27.10,0:01:31.29,Default,,0000,0000,0000,,سه ماه اول بارداریم تموم شده بود\Nاما دو تا سه ماه دیگه پیش رو داشتم Dialogue: 0,0:01:31.32,0:01:36.20,Default,,0000,0000,0000,,باید راهی برای کنترل فشار خون \Nو استرسم پیدا می کردم. Dialogue: 0,0:01:37.27,0:01:42.20,Default,,0000,0000,0000,,باید شش ماه با یک هم اتاقی زندگی میکردم که\Nکه یه تفنگ پر را به سمتم نشانه رفته بود. Dialogue: 0,0:01:43.55,0:01:48.48,Default,,0000,0000,0000,,ولی من مدت زیادی همه اون\Nسختی ها رو به جون خریدم Dialogue: 0,0:01:48.51,0:01:50.57,Default,,0000,0000,0000,,همیشه نور امیدی در \Nته این جاده تاریک میدیدم. Dialogue: 0,0:01:51.51,0:01:54.61,Default,,0000,0000,0000,,با اینکه کاری برای پایان دادن \Nبه این اتفاق تلخ نمیتونستیم بکنیم، Dialogue: 0,0:01:54.63,0:01:57.10,Default,,0000,0000,0000,,دنبال راهی بودم که توماس\Nبتونه زندگی کنه، هرقدرم کم Dialogue: 0,0:01:57.12,0:01:59.34,Default,,0000,0000,0000,,می خواستم تأثیر مثبتی گذاشته باشم. Dialogue: 0,0:01:59.37,0:02:03.03,Default,,0000,0000,0000,,بنابراین از پرستار درباره اهداء عضو، \Nچشم و بافت بدن پرس و جو کردم. Dialogue: 0,0:02:04.08,0:02:07.60,Default,,0000,0000,0000,,اون سازمان پیوندعضو را به من معرفی کرد، Dialogue: 0,0:02:07.62,0:02:09.92,Default,,0000,0000,0000,,به اسمِ "جامعه پیوند عضو واشنگتن." Dialogue: 0,0:02:11.36,0:02:13.93,Default,,0000,0000,0000,,در این مرکزبه من توضیح دادن که Dialogue: 0,0:02:13.95,0:02:18.36,Default,,0000,0000,0000,,توماس در بدو تولد برای اهداء\Nعضو خیلی کوچیه، Dialogue: 0,0:02:18.38,0:02:19.53,Default,,0000,0000,0000,,من واقعاً شوکه شده بودم: Dialogue: 0,0:02:19.55,0:02:21.96,Default,,0000,0000,0000,,نمیدونستم به خاطر چنین \Nدلیلی دست رد به سینم میزنن. Dialogue: 0,0:02:21.98,0:02:25.39,Default,,0000,0000,0000,,ولی اون ها گفتند که توماس مورد \Nخوبی برای اهداء جهت پژوهش هست. Dialogue: 0,0:02:26.29,0:02:28.32,Default,,0000,0000,0000,,این به من کمک کرد که نگاه بهتری\Nبه توماس پیدا کردم. Dialogue: 0,0:02:28.34,0:02:31.24,Default,,0000,0000,0000,,به جای اینکه او را قربانی یک بیماری ببینم، Dialogue: 0,0:02:31.26,0:02:34.85,Default,,0000,0000,0000,,به این چشم نگاهش کردم که میتونه \Nگشایشی باشه برایه کشف یک درمان جدید Dialogue: 0,0:02:36.29,0:02:39.57,Default,,0000,0000,0000,,روز ۲۳ مارچ ۲۰۱۰ (3 فروردین ۱۳۸۹) Dialogue: 0,0:02:39.59,0:02:42.10,Default,,0000,0000,0000,,دوقلوها به دنیا اومدن و \Nهر دو هم زنده بودند. Dialogue: 0,0:02:43.98,0:02:45.64,Default,,0000,0000,0000,,و همانطور که دکترها گفته بودند، Dialogue: 0,0:02:45.67,0:02:48.75,Default,,0000,0000,0000,,توماس قسمت بالایه جمجمش رو نداشت، Dialogue: 0,0:02:48.77,0:02:50.29,Default,,0000,0000,0000,,اما می شد بهش شیر داد، Dialogue: 0,0:02:50.32,0:02:51.77,Default,,0000,0000,0000,,با استفاده از شیشه، Dialogue: 0,0:02:51.79,0:02:55.09,Default,,0000,0000,0000,,اون مثل بچه های طبیعی انگشتان ما را\Nلمس میکرد و می گرفت، Dialogue: 0,0:02:55.12,0:02:56.71,Default,,0000,0000,0000,,و در آغوش ما میخوابید. Dialogue: 0,0:02:58.05,0:03:01.44,Default,,0000,0000,0000,,بعد از شش روز\Nتوماس در آغوش راس جان سپرد. Dialogue: 0,0:03:01.47,0:03:02.86,Default,,0000,0000,0000,,همه خانواده هم\Nدور و برش بودند. Dialogue: 0,0:03:04.85,0:03:08.98,Default,,0000,0000,0000,,با جامعه پیوند عضو واشنگتن تماس گرفتیم \Nو اون ها برایه ما یک ون فرستادند Dialogue: 0,0:03:09.00,0:03:11.54,Default,,0000,0000,0000,,اون ها توماس را به مرکز \Nملی مطالعات پزشکی بردند. Dialogue: 0,0:03:12.75,0:03:16.57,Default,,0000,0000,0000,,چند ساعتی نگذشت که با ما تماس گرفتند و\Nخبر دادند که کارشون با موفقیت انجام شده Dialogue: 0,0:03:16.60,0:03:19.83,Default,,0000,0000,0000,,و قسمت های اهداء شده از طرف توماس\Nرا به چهار محل مختلف فرستادن Dialogue: 0,0:03:20.16,0:03:22.56,Default,,0000,0000,0000,,خون بند نافش را به دانشگاه Duke فرستادند. Dialogue: 0,0:03:23.21,0:03:27.22,Default,,0000,0000,0000,,کبدشرو به یک شرکت سلول درمانی به اسم \NCytonet واقع در دورهام فرستادند. Dialogue: 0,0:03:28.26,0:03:31.51,Default,,0000,0000,0000,,قرنی هاش به موسسه تحقیقاتی در زمینه چشم \Nبه نام Schepens فرستاده شد. Dialogue: 0,0:03:31.53,0:03:33.69,Default,,0000,0000,0000,,این موسسه بخشی از دانشکده \Nپزشکی هاروارد است، Dialogue: 0,0:03:33.72,0:03:36.57,Default,,0000,0000,0000,,و شبکیه هاش به دانشگاه \Nپنسیلوانیا فرستاده شد. Dialogue: 0,0:03:38.08,0:03:42.01,Default,,0000,0000,0000,,چند روز بعد مراسم تدفینی\Nبا حضور خانواده براش گرفتیم، Dialogue: 0,0:03:42.04,0:03:43.98,Default,,0000,0000,0000,,و البته فرزندمون کالم هم حضور داشت. Dialogue: 0,0:03:44.00,0:03:47.32,Default,,0000,0000,0000,,خوب ما این فصل از زندگیمون \Nرو خاتمه داده بودیم. Dialogue: 0,0:03:47.72,0:03:50.63,Default,,0000,0000,0000,,اما همش از خودم می پرسیدم خوب حالا چی؟ Dialogue: 0,0:03:51.06,0:03:52.72,Default,,0000,0000,0000,,محققین چه چیزی یاد گرفتند؟ Dialogue: 0,0:03:53.13,0:03:55.42,Default,,0000,0000,0000,,اصلاً ارزش اهداء رو داشت؟ Dialogue: 0,0:03:57.02,0:04:00.74,Default,,0000,0000,0000,,جامعه پیوند عضو واشنگتن، من و راس رو \Nبه مراسمی دعوت کرد تا از ما دلجویی کند، Dialogue: 0,0:04:00.76,0:04:03.52,Default,,0000,0000,0000,,در اونجا با ۱۵ خانواده داغدار \Nشبیه خومون آشنا شدیم Dialogue: 0,0:04:03.54,0:04:06.17,Default,,0000,0000,0000,,اونها اعضاء جگر گوشه هاشون\Nرا اهداء کرده بودند. Dialogue: 0,0:04:07.49,0:04:09.90,Default,,0000,0000,0000,,برخی از اون ها نامه هایی دریافت کرده بودند Dialogue: 0,0:04:09.92,0:04:12.89,Default,,0000,0000,0000,,از طرف دریافت کنندگان اعضاء\Nکه در او نامه ها ازشون Dialogue: 0,0:04:12.91,0:04:14.08,Default,,0000,0000,0000,,تشکر شده بود. Dialogue: 0,0:04:15.04,0:04:17.23,Default,,0000,0000,0000,,تازه فهمیدم اون ها میتونن همدیگرو \Nملاقات کنند Dialogue: 0,0:04:17.25,0:04:18.69,Default,,0000,0000,0000,,اگر هم توافق کرده باشن Dialogue: 0,0:04:18.71,0:04:20.11,Default,,0000,0000,0000,,نوعی فرزند خوندگیه آزاد Dialogue: 0,0:04:20.91,0:04:23.75,Default,,0000,0000,0000,,خیلی هیجان داشتم، فکر کردم\Nشاید من هم بتونم نامه ای بنویسم Dialogue: 0,0:04:23.77,0:04:26.38,Default,,0000,0000,0000,,یا اینکه نامه ای دریافت کنم\Nو از اوضاء خبردار بشوم. Dialogue: 0,0:04:26.40,0:04:27.94,Default,,0000,0000,0000,,اما خیلی مایوس شدم وقتی فهمیدم Dialogue: 0,0:04:27.97,0:04:31.14,Default,,0000,0000,0000,,این روال فقط برای افرادیه \Nکه پیوند عضو کردند. Dialogue: 0,0:04:31.16,0:04:34.42,Default,,0000,0000,0000,,انگا حسودیم شده بود\Nیه طورایی حسادت پیوند عضو گرفته بودم. Dialogue: 0,0:04:34.45,0:04:35.60,Default,,0000,0000,0000,,(خنده) Dialogue: 0,0:04:36.10,0:04:38.00,Default,,0000,0000,0000,,در سال های بعد، Dialogue: 0,0:04:38.02,0:04:40.50,Default,,0000,0000,0000,,درباره اهداء عضو خیلی چیزها فهمیدم، Dialogue: 0,0:04:40.52,0:04:42.60,Default,,0000,0000,0000,,تا جایی که در این زمینه یه کار پیدا کردم. Dialogue: 0,0:04:42.63,0:04:44.04,Default,,0000,0000,0000,,ایده ای به نظرم رسید. Dialogue: 0,0:04:45.88,0:04:47.54,Default,,0000,0000,0000,,نامه ای نوشتم \Nکه این طوری Dialogue: 0,0:04:47.56,0:04:48.73,Default,,0000,0000,0000,,شروع می شد\N«محقق عزیز...» Dialogue: 0,0:04:50.47,0:04:52.32,Default,,0000,0000,0000,,در اون نامه خودم رو معرفی کردم، Dialogue: 0,0:04:52.34,0:04:56.21,Default,,0000,0000,0000,,ازشون خواستم که به من بگن چرا\Nبه شبکیه های یک نوزاد Dialogue: 0,0:04:56.23,0:04:58.47,Default,,0000,0000,0000,,در مارس سال ۲۰۱۰ نیاز داشتند Dialogue: 0,0:04:58.49,0:05:00.76,Default,,0000,0000,0000,,خواستم با خانوادم از\Nآزمایشگاهشون بازدید کنم. Dialogue: 0,0:05:01.95,0:05:05.05,Default,,0000,0000,0000,,نامه رو به بانک چشم ای میل کردم\Nاونها اهداء رو هماهنگ کرده بودن Dialogue: 0,0:05:05.07,0:05:07.45,Default,,0000,0000,0000,,اسم اون بنیاد چشم Old Dominion بود. Dialogue: 0,0:05:07.48,0:05:09.97,Default,,0000,0000,0000,,و ازشون خواستم نامه رو به دست اهلش برسونن. Dialogue: 0,0:05:10.40,0:05:12.63,Default,,0000,0000,0000,,در جواب گفتند که تا بحال چنین کاری نکردند، Dialogue: 0,0:05:12.65,0:05:14.54,Default,,0000,0000,0000,,و هیچ قولی برای جواب مساعد نمیدن، Dialogue: 0,0:05:14.56,0:05:17.38,Default,,0000,0000,0000,,اما رسودن نامه مشکلی نداشت \Nو این کار رو انجام میدادن. Dialogue: 0,0:05:18.51,0:05:20.70,Default,,0000,0000,0000,,دوروز بعد ازطرف دکترArupa Ganguly Dialogue: 0,0:05:20.72,0:05:23.70,Default,,0000,0000,0000,,از دانشگاه پنسیلوانیا جوابی دریافت کردم. Dialogue: 0,0:05:24.62,0:05:26.24,Default,,0000,0000,0000,,که از من بخاطر اهداء\Nتشکر کرده بود، Dialogue: 0,0:05:26.26,0:05:28.99,Default,,0000,0000,0000,,و توضیح داده بود که در حال \Nمطالعه روی رتینوبلاستوما هست، Dialogue: 0,0:05:29.01,0:05:30.83,Default,,0000,0000,0000,,که یک سرطان کشنده شبکیه چشمه Dialogue: 0,0:05:30.85,0:05:32.98,Default,,0000,0000,0000,,این بیماری کودکان زیر پنج\Nسال رو درگیر میکنه، Dialogue: 0,0:05:33.00,0:05:35.69,Default,,0000,0000,0000,,جوابش مثبت بود و مارا برای \Nبازدید دعوت کرد. Dialogue: 0,0:05:36.61,0:05:38.25,Default,,0000,0000,0000,,بعد از او تلفنی صحبت کردیم، Dialogue: 0,0:05:38.28,0:05:40.32,Default,,0000,0000,0000,,یکی از اولین حرفاش به من \Nاین بود که Dialogue: 0,0:05:40.35,0:05:43.18,Default,,0000,0000,0000,,شاید نتونه واقعاً احساساته مارو درک کنه، Dialogue: 0,0:05:43.20,0:05:45.94,Default,,0000,0000,0000,,و اینکه توماس نهایت از خودگذشتگی\Nرو نشون داده بود. Dialogue: 0,0:05:45.97,0:05:48.06,Default,,0000,0000,0000,,و اینکه به ما احساس دین میکرد. Dialogue: 0,0:05:48.71,0:05:51.84,Default,,0000,0000,0000,,من بهش گفتم من با مطالعات شما\Nمخالفتی ندارم Dialogue: 0,0:05:51.86,0:05:53.52,Default,,0000,0000,0000,,ولی نوعش رو \Nانتخاب نکرده بودیم. Dialogue: 0,0:05:53.55,0:05:56.71,Default,,0000,0000,0000,,گفتم که ما سیستم رو پیدا کردیم\Nاون ها مطالعه شمارو انتخاب کردند. Dialogue: 0,0:05:57.49,0:06:02.38,Default,,0000,0000,0000,,در ادامه گفتم «هر روز چیزایه بدی\Nبرای بچه ها پیش میاد Dialogue: 0,0:06:02.41,0:06:04.20,Default,,0000,0000,0000,,اگرهم شما شبکیه هارو \Nنخواسته بودین، Dialogue: 0,0:06:04.22,0:06:06.75,Default,,0000,0000,0000,,احتمالا الان زیر خاک بودن Dialogue: 0,0:06:06.77,0:06:10.14,Default,,0000,0000,0000,,پس برای ایفای سهممون در\Nمطالعات شما Dialogue: 0,0:06:10.16,0:06:13.81,Default,,0000,0000,0000,,به زندگی توماس معنی\Nجدیدی دادیم. Dialogue: 0,0:06:13.83,0:06:16.77,Default,,0000,0000,0000,,پس هرگز درباره این بافت احساس\Nگناه نکنید.» Dialogue: 0,0:06:17.84,0:06:20.38,Default,,0000,0000,0000,,در ادامه برای من توضیح داد\Nاین بافت چقدر نادر بوده است. Dialogue: 0,0:06:20.40,0:06:24.10,Default,,0000,0000,0000,,اونها از شش سال قبل درخواست این بافت را Dialogue: 0,0:06:24.12,0:06:26.34,Default,,0000,0000,0000,,به مرکز مطالعات تبادلی بیماریها داده بودند. Dialogue: 0,0:06:27.16,0:06:30.49,Default,,0000,0000,0000,,و تنها نمونه ای از این بافت که\Nبا معیارهای مطالعاتشون مناسب بوده Dialogue: 0,0:06:30.52,0:06:31.72,Default,,0000,0000,0000,,نمونه توماس بود. Dialogue: 0,0:06:32.96,0:06:36.69,Default,,0000,0000,0000,,بعدش قرار گذاشتیم که از آزمایشگاهشون\Nبازدید کنیم. Dialogue: 0,0:06:36.71,0:06:41.36,Default,,0000,0000,0000,,۲۳ مارس ۲۰۱۵ را که پنجمین سال \Nتولد دوقلوها بود رو انتخاب کردیم Dialogue: 0,0:06:42.56,0:06:46.50,Default,,0000,0000,0000,,بعد از اون چندتا عکس از \Nتوماس و کالم براش ایمیل کردم، Dialogue: 0,0:06:46.52,0:06:49.41,Default,,0000,0000,0000,,چند هفته بعدش این تی شرت را \Nبا پست برامون فرستادند. Dialogue: 0,0:06:51.14,0:06:53.94,Default,,0000,0000,0000,,چند ماه بعد من، راس و کالم سوار\Nماشین شدیم Dialogue: 0,0:06:53.96,0:06:55.56,Default,,0000,0000,0000,,و عازم سفر شدیم. Dialogue: 0,0:06:55.58,0:06:58.14,Default,,0000,0000,0000,,ما آروپا و همکاراشو ملاقات کردیم، Dialogue: 0,0:06:58.17,0:07:02.42,Default,,0000,0000,0000,,آروپا گفت وقتی بهش گفته بودم احساس \Nگناه نکنه، آروم شده بود، Dialogue: 0,0:07:02.44,0:07:04.74,Default,,0000,0000,0000,,و اینکه اون قضیه رو از زاویه دید\Nما ندیده بود. Dialogue: 0,0:07:06.09,0:07:10.33,Default,,0000,0000,0000,,همچنین به ما گفت که توماس\Nیه اسم رمزی هم داشته Dialogue: 0,0:07:10.93,0:07:14.30,Default,,0000,0000,0000,,همونطور که هنریتا لاکس با Hela \Nکدگذاری شده بود، Dialogue: 0,0:07:14.32,0:07:16.95,Default,,0000,0000,0000,,توماس رو با کد RE360 نامگذاری کرده بودن. Dialogue: 0,0:07:17.39,0:07:18.79,Default,,0000,0000,0000,,RES از کلمه Research میومد Dialogue: 0,0:07:18.82,0:07:22.32,Default,,0000,0000,0000,,۳۶۰ هم یعنی اون ۳۶۰امین نمونه Dialogue: 0,0:07:22.34,0:07:24.12,Default,,0000,0000,0000,,در مدت زمان ده سال بود. Dialogue: 0,0:07:25.13,0:07:29.28,Default,,0000,0000,0000,,همچنین اون خانم سند بی نظیری \Nرو به ما نشون داد Dialogue: 0,0:07:29.30,0:07:31.78,Default,,0000,0000,0000,,برچسب حملی ونقلی بود که Dialogue: 0,0:07:31.81,0:07:35.29,Default,,0000,0000,0000,,شبکسیه های توماس رو از DC به فیلادلفیا\Nبرده بود. Dialogue: 0,0:07:36.27,0:07:39.66,Default,,0000,0000,0000,,این برچسب حمل و نقل الان برای ما مثل یک\Nیادگاری بجامونده از توماسه Dialogue: 0,0:07:40.30,0:07:43.81,Default,,0000,0000,0000,,مثله یک مدال نظامی یا سند ازدواج. Dialogue: 0,0:07:44.69,0:07:50.09,Default,,0000,0000,0000,,آروپا برامون توضیح داد که در حال حاضر\Nاز شبکیه و آر.اِن.اِی توماس استفاده میکنه Dialogue: 0,0:07:50.11,0:07:53.52,Default,,0000,0000,0000,,تا بتونه ژن هایی که باعث ایجاد تومور\Nمیشن رو متوقف کنه، Dialogue: 0,0:07:53.54,0:07:56.66,Default,,0000,0000,0000,,حتی نتایجی هم که از RES360 بدست آمده\Nبود رو به ما نشون داد Dialogue: 0,0:07:57.96,0:07:59.79,Default,,0000,0000,0000,,بعد ما را برد کنار فریزر Dialogue: 0,0:07:59.82,0:08:03.25,Default,,0000,0000,0000,,و دو نمونه ای رو که هنوز باقی مونده\Nبودن رو به ما نشون داد. Dialogue: 0,0:08:03.28,0:08:05.60,Default,,0000,0000,0000,,برچسب RES360 همچنان روی اونها بود. Dialogue: 0,0:08:05.62,0:08:07.48,Default,,0000,0000,0000,,دو تکه خیلی کوچیک باقی مونده بود. Dialogue: 0,0:08:07.51,0:08:09.03,Default,,0000,0000,0000,,اون گفت اونارو نگه داشته چون Dialogue: 0,0:08:09.06,0:08:11.39,Default,,0000,0000,0000,,نمیدونه کی نمونه دیگه ای \Nمی تونه داشته باشه. Dialogue: 0,0:08:12.55,0:08:14.60,Default,,0000,0000,0000,,بعدش به اتاق کنفرانس رفتیم Dialogue: 0,0:08:14.62,0:08:17.24,Default,,0000,0000,0000,,استراحت کردیم و با هم ناهار خوردیم، Dialogue: 0,0:08:17.26,0:08:21.53,Default,,0000,0000,0000,,کارکنان اآزمایشگاه هم به کالم\Nهدیه تولد دادن Dialogue: 0,0:08:22.18,0:08:23.82,Default,,0000,0000,0000,,کیت آزمایشگاه کودکان بود. Dialogue: 0,0:08:24.42,0:08:26.81,Default,,0000,0000,0000,,همچنین بهش پیشنهاد کارآموزی دادن. Dialogue: 0,0:08:26.83,0:08:30.01,Default,,0000,0000,0000,,(خنده) Dialogue: 0,0:08:30.04,0:08:33.19,Default,,0000,0000,0000,,در اخر براتون دوپیام ساده دارم. Dialogue: 0,0:08:33.58,0:08:37.38,Default,,0000,0000,0000,,اول اینکه خیلی از ما به کمک کردن به\Nتحقیقات فکر نمیکنیم. Dialogue: 0,0:08:37.41,0:08:40.52,Default,,0000,0000,0000,,البته من هم فکر نکرده بودم\Nمن هم یک آدم معمولیم. Dialogue: 0,0:08:40.54,0:08:41.69,Default,,0000,0000,0000,,اما اینکارو انجام دادم. Dialogue: 0,0:08:41.72,0:08:43.86,Default,,0000,0000,0000,,تجربه خوبی بود و \Nبه بقیه هم پیشنهاد میکنم، Dialogue: 0,0:08:43.88,0:08:45.82,Default,,0000,0000,0000,,این کار آرامش زیادی\Nبه زندگی من آورد. Dialogue: 0,0:08:45.85,0:08:48.63,Default,,0000,0000,0000,,دوم اینکه اگر شماهم \Nبا بافت های انسانی سر و کار دارید Dialogue: 0,0:08:48.66,0:08:51.25,Default,,0000,0000,0000,,و میخواهید درباره اهداء کننده\Nو خانوادش بدونید، Dialogue: 0,0:08:51.28,0:08:52.47,Default,,0000,0000,0000,,بهشون نامه بنویسد. Dialogue: 0,0:08:52.50,0:08:55.31,Default,,0000,0000,0000,,بهشون بگید اون ها به دسستون رسیده\Nو دارید روشون کار میکنید، Dialogue: 0,0:08:55.34,0:08:57.00,Default,,0000,0000,0000,,و اونهارو به آزمایشگاهتون دعوت کنید Dialogue: 0,0:08:57.03,0:08:59.55,Default,,0000,0000,0000,,چون شاید این ملاقات برایه شما \Nلذت بخش تر باشه Dialogue: 0,0:08:59.58,0:09:00.81,Default,,0000,0000,0000,,تا برای اون ها. Dialogue: 0,0:09:00.83,0:09:02.59,Default,,0000,0000,0000,,همچنین خواهشی ازتون دارم. Dialogue: 0,0:09:02.62,0:09:05.58,Default,,0000,0000,0000,,اگه روزی موفق شدید و چنین \Nملاقاتی رو ترتیب دادید، Dialogue: 0,0:09:05.60,0:09:06.92,Default,,0000,0000,0000,,لطفاً دربارش به من بگین Dialogue: 0,0:09:08.06,0:09:09.76,Default,,0000,0000,0000,,بخش دیگه ای از \Nداستان خانواده من Dialogue: 0,0:09:09.78,0:09:12.10,Default,,0000,0000,0000,,اینه که ما نهایتاً تمام\Nچهار مرکز تحقیقاتی رو رفتیم Dialogue: 0,0:09:12.12,0:09:14.18,Default,,0000,0000,0000,,که اعضاء توماس را\Nدریافت کرده بودند. Dialogue: 0,0:09:14.21,0:09:17.13,Default,,0000,0000,0000,,انسانهای فوق العاده ای رو دیدیم که\Nکارهای امیدبخشی میکردند. Dialogue: 0,0:09:18.00,0:09:23.10,Default,,0000,0000,0000,,حالا من قضیه رو این جوری میبینم که\Nتوماس رفت به هاروارد، Dialogue: 0,0:09:23.13,0:09:25.29,Default,,0000,0000,0000,,DUke و پنسیلوانیا Dialogue: 0,0:09:25.32,0:09:28.64,Default,,0000,0000,0000,,(خنده) Dialogue: 0,0:09:28.67,0:09:31.04,Default,,0000,0000,0000,,و اون در Cytonet مشغول به کاره، Dialogue: 0,0:09:31.06,0:09:33.84,Default,,0000,0000,0000,,اون همکارانی هم داره Dialogue: 0,0:09:33.87,0:09:35.63,Default,,0000,0000,0000,,افرادی که در کارشون\Nبهترین هستند. Dialogue: 0,0:09:35.65,0:09:38.22,Default,,0000,0000,0000,,اونها برای انجام کارشون به \Nتوماس نیاز دارن. Dialogue: 0,0:09:39.14,0:09:43.79,Default,,0000,0000,0000,,زندگی که روزی کوتاه و ناچیز\Nبنظر میرسید Dialogue: 0,0:09:43.81,0:09:49.49,Default,,0000,0000,0000,,خودش رو حیاتی، جاودان\Nو مفید نشون داد. Dialogue: 0,0:09:49.49,0:09:53.66,Default,,0000,0000,0000,,من هم امیدوارم به همین اندازه \Nدر زندگی مفید باشم. Dialogue: 0,0:09:53.66,0:09:55.92,Default,,0000,0000,0000,,متشکرم Dialogue: 0,0:09:55.92,0:09:57.80,Default,,0000,0000,0000,,(تشویق)