1 00:00:00,000 --> 00:00:03,000 من ابتکار در همه جا (Improv Everywher) رو ده سال پيش 2 00:00:03,000 --> 00:00:06,000 وقتي كه با علاقه به هنرپيشگي و كُمِدي به شهر نيويورك منتقل شدم شروع كردم. 3 00:00:06,000 --> 00:00:09,000 چون در آن شهر تازهوارد بودم، به صحنه دسترسي نداشتم، 4 00:00:09,000 --> 00:00:12,000 بنابراين تصميم گرفتم كه صحنه خاص خودم را در مكانهاي عمومي ايجاد كنم. 5 00:00:12,000 --> 00:00:14,000 بنابراين نخستين پروژهاي كه الان ميخواهيم نگاهي به اون بيندازيم 6 00:00:14,000 --> 00:00:16,000 اولين نسخه متروسواري بدون شلوار است. 7 00:00:16,000 --> 00:00:18,000 اين در ژانويه 2002 اتفاق افتاد. 8 00:00:18,000 --> 00:00:20,000 و اين زن ستاره اين ويدئو است. 9 00:00:20,000 --> 00:00:22,000 اون نميدونست كه داره ازش فيلم گرفته ميشه. 10 00:00:22,000 --> 00:00:24,000 با يه دوربين مخفي ازش فيلمبرداري ميشد. 11 00:00:24,000 --> 00:00:26,000 اين در ترن شماره شش در نيويورك سيتي رخ ميدهد. 12 00:00:26,000 --> 00:00:28,000 و اين نخستين ايستگاه خط ترن است. 13 00:00:28,000 --> 00:00:30,000 دو مرد دانماركي 14 00:00:30,000 --> 00:00:33,000 كه ميان داخل و كنار دوربين مخفي مينشينند. 15 00:00:33,000 --> 00:00:35,000 و اون منم كه اونجام با يه كت قهوهاي. 16 00:00:35,000 --> 00:00:37,000 بيرون هوا حدود سي درجه فارنهایت ( ۱۷- سیاسیوس)است. 17 00:00:37,000 --> 00:00:39,000 من يه كلاه روي سرمه و يه شال گردن بستم. 18 00:00:39,000 --> 00:00:42,000 و در اينجا اون دختر داره توجهش به من جلب ميشه. 19 00:00:44,000 --> 00:00:50,000 (خنده حضار) 20 00:00:50,000 --> 00:00:52,000 و همينطور كه ميبينيد من شلوار نپوشيدم. 21 00:00:52,000 --> 00:00:55,000 (خنده حضار) 22 00:00:55,000 --> 00:00:57,000 خوب، در اينجا-- 23 00:00:57,000 --> 00:00:59,000 در اينجا او به من توجه ميكنه، 24 00:00:59,000 --> 00:01:01,000 البته در نيويورك آدم عجيب و غريب در هر ترني هست. 25 00:01:01,000 --> 00:01:03,000 يه نفر خيلي غيرعادي نيست. 26 00:01:03,000 --> 00:01:06,000 اون دوباره شروع ميكنه به خوندن كتابش، كه از بخت بد عنوان كتاب هست: "تجاوز." 27 00:01:06,000 --> 00:01:10,000 (خنده حضار) 28 00:01:10,000 --> 00:01:12,000 خوب اون به چيز غيرعادي توجه كرد، 29 00:01:12,000 --> 00:01:14,000 اما دوباره به زندگي معمول خودش برگشت. 30 00:01:14,000 --> 00:01:16,000 حالا در اين اثنا، من شش دوست ديگه هم دارم 31 00:01:16,000 --> 00:01:19,000 كه اونها هم در شش ايستگاه ديگه به ترتيب با زيرشلواري ايستادهاند. 32 00:01:20,000 --> 00:01:22,000 و يكي يكي وارد اين ترن ميشن. 33 00:01:22,000 --> 00:01:25,000 ما طوري رفتار ميكنيم كه انگار همديگه رو نميشناسيم. 34 00:01:25,000 --> 00:01:28,000 و طوري رفتار ميكنيم كه انگار اشتباهي از سر بدشانسي مرتكب شديم، 35 00:01:28,000 --> 00:01:31,000 يعني شلوارمون رو در اين روز سرد ژانويه فراموش كردهايم. 36 00:01:31,000 --> 00:01:56,000 (خنده حضار) 37 00:01:56,000 --> 00:01:58,000 خوب، در اينجا، 38 00:01:58,000 --> 00:02:00,000 اون تصميم ميگيره كه كتاب تجاوز رو كنار بگذاره. 39 00:02:00,000 --> 00:02:02,000 (خنده حضار) 40 00:02:02,000 --> 00:02:06,000 و قصد داره كه كمي بيشتر از آنچه در محيط اطرافش ميگذره آگاه بشه. 41 00:02:06,000 --> 00:02:08,000 در اين اثنا، اين دو مرد دانماركي در سمت چپ دوربين، 42 00:02:08,000 --> 00:02:10,000 دارن از خنده از حال ميرن. 43 00:02:10,000 --> 00:02:12,000 فكر ميكنن كه اين بامزهترين چيزيه كه تا حالا ديدن. 44 00:02:12,000 --> 00:02:15,000 به اون دختر نگاه كنيد، در اين لحظه با اين مردها تماس چشمي برقرار ميكنه. 45 00:02:20,000 --> 00:02:22,000 (خنده حضار) 46 00:02:22,000 --> 00:02:24,000 و من اين لحظه رو در اين ويديو دوست دارم. 47 00:02:24,000 --> 00:02:27,000 چون قبل از اينكه اون يك تجربه مشترك بشه، 48 00:02:27,000 --> 00:02:30,000 چيزي بود كه ميتونست كمي ترسناك باشه، 49 00:02:30,000 --> 00:02:32,000 يا چيزي كه حداقل براي اون گيجكننده بود. 50 00:02:32,000 --> 00:02:34,000 و بعد وقتي كه اون تجربه مشترك شد، 51 00:02:34,000 --> 00:02:36,000 آنوقت بامزه شده و چيزي ميشد كه اون دختر ميتونست بهش بخنده. 52 00:02:36,000 --> 00:02:38,000 خوب حالا ترن در اينجا به سومين ايستگاه در خط شش ميرسه. 53 00:02:38,000 --> 00:02:40,000 خوب حالا ترن در اينجا به سومين ايستگاه در خط شش ميرسه. 54 00:02:54,000 --> 00:02:57,000 (خنده حضار) 55 00:02:57,000 --> 00:02:59,000 ويديو همه چيز رو نشون نميده. 56 00:02:59,000 --> 00:03:01,000 اين اتفاق در چهار ايستگاه بعدي هم ميفته. 57 00:03:01,000 --> 00:03:05,000 همه هفت نفر به صورت ناشناس با شلوارك وارد ترن ميشن. 58 00:03:05,000 --> 00:03:07,000 در ايستگاه هشتم، يه دختر با يه كيف بزرگ پر از وسايل وارد ترن ميشه 59 00:03:07,000 --> 00:03:10,000 و ميگه كه شلوار داره به قيمت يه دلار-- 60 00:03:10,000 --> 00:03:13,000 همونطور كه ممكنه باطري يا شكلات در ترن بفروشن. 61 00:03:13,000 --> 00:03:16,000 همه كساني كه اين مشكل رو داشتن يه شلوار خريدن و آن را پوشيدن و 62 00:03:16,000 --> 00:03:19,000 گفتن "متشكرم، اين دقيقا چيزيه كه من امروز نياز داشتم،" 63 00:03:19,000 --> 00:03:22,000 و بعد خارج شدن، بدون اينكه نشون بدهند كه چه اتفاقي افتاده 64 00:03:22,000 --> 00:03:24,000 به راهها و جهات متفاوتي رفتن. 65 00:03:24,000 --> 00:03:26,000 (تشويق حضار) 66 00:03:26,000 --> 00:03:28,000 متشكرم. 67 00:03:30,000 --> 00:03:32,000 خوب اين هنوز مال همون ويديو هست. 68 00:03:32,000 --> 00:03:34,000 و من عكسالعمل اين دختر رو خيلي دوست دارم. 69 00:03:34,000 --> 00:03:36,000 و آخر وقت اون روز با تماشاي اين نوار ويديو 70 00:03:36,000 --> 00:03:38,000 تشويق شدم كه به اين كار ادامه بدهم. 71 00:03:38,000 --> 00:03:41,000 و واقعا يكي از اهداف ايمپرو اوري ور(Improve Everywhere) ( ابتکار در هر جا) 72 00:03:41,000 --> 00:03:43,000 ايجاد حسي در يك مكان عموميه 73 00:03:43,000 --> 00:03:45,000 كه براي ساير افراد تجربه مثبتي باشه. 74 00:03:45,000 --> 00:03:48,000 اين يه شوخي مسخره است، اما شوخي مسخرهاي كه يه داستان بامزه براي تعريف كردن براي كسي ميده. 75 00:03:48,000 --> 00:03:50,000 و واكنش اون منو اميدوار كرد 76 00:03:50,000 --> 00:03:52,000 كه سال دوم متروسواري بدون شلوار را اجرا كنم. 77 00:03:52,000 --> 00:03:54,000 و از آن به بعد ما هر سال اين كار رو ميكنيم. 78 00:03:54,000 --> 00:03:56,000 ژانويه امسال ما دهمين سالانه متروسواري بدون شلوار رو برگزار كرديم 79 00:03:56,000 --> 00:03:59,000 كه در آن يك گروه متنوع سه هزار و پانصد نفري 80 00:03:59,000 --> 00:04:01,000 بدون شلوار در نيويورك سوار مترو شدند-- 81 00:04:01,000 --> 00:04:03,000 تقريبا در همه خطوط ترن موجود در شهر. 82 00:04:03,000 --> 00:04:05,000 و همچنين در پنجاه شهر در گوشه و كنار جهان، 83 00:04:05,000 --> 00:04:07,000 مردم شركت كردند. 84 00:04:07,000 --> 00:04:09,000 (خنده حضار) 85 00:04:09,000 --> 00:04:12,000 به محض اينكه كلاسهاي ايمپرو( ابتکار ) را در آپرايت سيتيزن بريج تئاتر گرفتم 86 00:04:12,000 --> 00:04:15,000 و افراد خلاق ديگه و ساير اجراكنندگان و كمدينها رو ديدم 87 00:04:15,000 --> 00:04:17,000 شروع به تهيه يك ليست 88 00:04:17,000 --> 00:04:19,000 از افرادي كردم كه ميخواستند در چنين پروژههايي كار كنند. 89 00:04:19,000 --> 00:04:21,000 بنابراين ميتونم پروژههاي با مقياس بزرگ بيشتري بردارم. 90 00:04:21,000 --> 00:04:23,000 خوب، يه روز داشتم در ميدان يونيون قدم ميزدم 91 00:04:23,000 --> 00:04:25,000 كه اين ساختمان رو ديدم 92 00:04:25,000 --> 00:04:27,000 كه به تازگي در سال 2005 ساخته شده بود. 93 00:04:27,000 --> 00:04:30,000 و يه دختري در يكي از پنجرههاي آن ساختمان درحال رقصيدن بود. 94 00:04:30,000 --> 00:04:32,000 و اين خيلي عجيب بود، 95 00:04:32,000 --> 00:04:34,000 چون بيرون هوا تاريك بود اما پشت او با نور مهتابي روشن بود، 96 00:04:34,000 --> 00:04:36,000 و چون خيلي بالاتر بود 97 00:04:36,000 --> 00:04:38,000 نميتونستم بفهمم كه چرا داره اين كارو ميكنه. 98 00:04:38,000 --> 00:04:40,000 بعد از حدودا پونزده ثانيه، دوست او اومد 99 00:04:40,000 --> 00:04:42,000 او پشت يه ديوار بود 100 00:04:42,000 --> 00:04:44,000 اونها خنديدن و همديگه رو بغل كردن و رفتن. 101 00:04:44,000 --> 00:04:46,000 خوب، به نظر ميرسيد كه اون دوست داشت اين كار رو بكنه. 102 00:04:46,000 --> 00:04:48,000 من از اين الهام گرفتم. 103 00:04:48,000 --> 00:04:50,000 با نگاه كردن به كل نماي ساختمان-- كه هفتاد پنجره كامل داشت-- 104 00:04:50,000 --> 00:04:52,000 فهميدم كه چكار بايد بكنم. 105 00:04:52,000 --> 00:04:54,000 (خنده حضار) 106 00:04:54,000 --> 00:04:57,000 خوب، اين پروژه اسمش هست بيشتر نگاه كن. ما هفتاد هنرپيشه داشتيم كه لباس سياه پوشيده بودند. 107 00:04:57,000 --> 00:04:59,000 كار ما كلا غيرمجاز بود. 108 00:04:59,000 --> 00:05:01,000 ما نگذاشتيم مغازهها از آمدن ما مطلع بشوند. 109 00:05:01,000 --> 00:05:03,000 و من در پارك ايستادم و علامت ميدادم. 110 00:05:03,000 --> 00:05:06,000 علامت نخست براي همه بود كه اين حروف چهارفوتي را بردارند. 111 00:05:06,000 --> 00:05:08,000 كه سر هم خوانده ميشد "بيشتر نگاه كن،" 112 00:05:08,000 --> 00:05:11,000 يعني نام پروژه. 113 00:05:11,000 --> 00:05:14,000 علامت دوم براي اين بود كه همگي مثل عروسك خيمهشب بازي ادا دربيارن. 114 00:05:14,000 --> 00:05:17,000 خواهيد ديد كه اينجا شروع ميشه. 115 00:05:17,000 --> 00:05:19,000 (خنده حضار) 116 00:05:19,000 --> 00:05:21,000 و بعد رقص بود. همه ميرقصيدند. 117 00:05:21,000 --> 00:05:23,000 بعد رقص انفرادي بود كه در آن فقط يك نفر ميرقصيد 118 00:05:23,000 --> 00:05:25,000 و بقيه همه به او اشاره ميكردند. 119 00:05:25,000 --> 00:05:32,000 (خنده حضار) 120 00:05:32,000 --> 00:05:34,000 بعد دوباره يه اشاره دست بهشون دادم، 121 00:05:34,000 --> 00:05:37,000 كه به تكرقاص بعدي پائيني در فوراور 21 علامت داد، 122 00:05:37,000 --> 00:05:39,000 و او رقصيد. 123 00:05:39,000 --> 00:05:41,000 و كارهاي متعدد ديگري هم بود. 124 00:05:41,000 --> 00:05:43,000 ما افرادي را داشتيم كه بالا و پايين ميپريدند، 125 00:05:43,000 --> 00:05:45,000 افرادي كه روي زمين سقوط ميكردند. 126 00:05:45,000 --> 00:05:47,000 و من به صورت ناشناس در يك سويشرت ايستاده بودم، 127 00:05:47,000 --> 00:05:49,000 و دستهام رو بالا و پايين ميبردم 128 00:05:49,000 --> 00:05:51,000 براي علامت دادن مرحله بعدي. 129 00:05:51,000 --> 00:05:53,000 و چون اين در پارك ميدان يونيون، دقيقا كنار ايستگاه مترو بود 130 00:05:53,000 --> 00:05:55,000 تا پايان كار صدها نفر جمع شده بودند 131 00:05:55,000 --> 00:05:57,000 كه توقف كرده، نگاه كرده 132 00:05:57,000 --> 00:06:00,000 و كار ما را تماشا ميكردند. 133 00:06:01,000 --> 00:06:03,000 يه عكس بهتر از آن دارم. 134 00:06:03,000 --> 00:06:05,000 خوب اون اتفاق خاص 135 00:06:05,000 --> 00:06:07,000 از يك لحظه الهام گرفته بود 136 00:06:07,000 --> 00:06:09,000 لحظهاي كه براي من خيلي اتفاقي پيش اومد. 137 00:06:09,000 --> 00:06:11,000 پروژه بعدي كه ميخواهم به شما نشون بدم 138 00:06:11,000 --> 00:06:13,000 توسط يه ايميل از يه فرد ناشناس به من داده شد. 139 00:06:13,000 --> 00:06:16,000 يه بچه دبيرستاني در سال 2006 به من ايميل زد 140 00:06:16,000 --> 00:06:18,000 و گفت "شما بايد هرقدر ميتونيد آدمهاي بيشتري جمع كنيد 141 00:06:18,000 --> 00:06:21,000 كه پليور آبي و شلوار خاكي بپوشن 142 00:06:21,000 --> 00:06:23,000 و برن به فروشگاه بست باي(Best Buy)و دور و بر بايستن." 143 00:06:23,000 --> 00:06:27,000 (خنده حضار) 144 00:06:27,000 --> 00:06:29,000 (تشويق) 145 00:06:29,000 --> 00:06:31,000 به همين خاطر من به اين دبيرستاني فورا جواب دادم، 146 00:06:31,000 --> 00:06:33,000 و گفتم "بله، درسته. 147 00:06:33,000 --> 00:06:35,000 فكر كنم آن را همين آخر هفته انجامش بدم. متشكرم." 148 00:06:35,000 --> 00:06:37,000 خوب، اين ويديوي آن است. 149 00:06:37,000 --> 00:06:39,000 خوب دوباره، سال 2005 است. 150 00:06:39,000 --> 00:06:42,000 و اين فروشگاه بست باي در شهر نيويورك است. 151 00:06:42,000 --> 00:06:44,000 حدود هشتاد نفر براي مشاركت در اين پروژه آمده بودن، 152 00:06:44,000 --> 00:06:46,000 كه يكي يكي وارد ميشدن. 153 00:06:46,000 --> 00:06:48,000 يه دختر هشتساله، يه دختر ده ساله داشتيم. 154 00:06:48,000 --> 00:06:50,000 و يه مرد شصت و پنج ساله هم بود 155 00:06:50,000 --> 00:06:52,000 كه شركت كرده بود. 156 00:06:52,000 --> 00:06:54,000 بنابراين يه گروه متنوعي از افراد بود. 157 00:06:54,000 --> 00:06:57,000 و من به افراد گفتم، "كاري نكنيد، عملا كاري نكنيد. 158 00:06:57,000 --> 00:06:59,000 اما خريد هم نكنيد. 159 00:06:59,000 --> 00:07:01,000 فقط دور و بر بايستيد و با محصولات كاري نداشته باشيد." 160 00:07:01,000 --> 00:07:03,000 حالا شما ميتونيد كاركنان عادي فروشگاه رو ببينيد 161 00:07:03,000 --> 00:07:05,000 كه نوشتههاي زرد روي لباسشون هست. 162 00:07:05,000 --> 00:07:07,000 هر فرد ديگهاي كه هست يكي از هنرپيشههاي ما است. 163 00:07:07,000 --> 00:07:09,000 (خنده حضار) 164 00:07:09,000 --> 00:07:11,000 كارمندان جزء فكر ميكردند كه خيلي بامزه است. 165 00:07:11,000 --> 00:07:13,000 و در واقع خيلي از اونها رفتن كه دوربينهاشون رو از اتاق استراحت بيارن 166 00:07:13,000 --> 00:07:15,000 و با ما عكس بگيرن. 167 00:07:15,000 --> 00:07:18,000 خيلي از اونها درباره اينكه سعي كنن ما رو به پشت ببرن و 168 00:07:18,000 --> 00:07:21,000 تا تلويزيونهاي سنگين رو براي مشتريها بياريم جوك ساختن. 169 00:07:21,000 --> 00:07:24,000 اما از طرف ديگه مديران و نگهبانان 170 00:07:24,000 --> 00:07:26,000 كار مارو خيلي بامزه نميديدن. 171 00:07:26,000 --> 00:07:28,000 ميتونيد آنها رو در اين فيلم كوتاه ببينيد. 172 00:07:28,000 --> 00:07:31,000 آنها يا تيشرت زرد دارن يا سياه. 173 00:07:31,000 --> 00:07:33,000 و ما احتمالا ده دقيقه 174 00:07:33,000 --> 00:07:35,000 قبل از اينكه مديران تصميم بگيرن به پليس زنگ بزنن اونجا بوديم. 175 00:07:35,000 --> 00:07:38,000 (خنده حضار) 176 00:07:38,000 --> 00:07:40,000 اونهاشروع كردن به پرسه زدن در اطراف 177 00:07:40,000 --> 00:07:43,000 و به همه ميگفتن كه پليسها دارن ميان، مراقب باشيد، پليس داره مياد. 178 00:07:43,000 --> 00:07:46,000 و شما ميتونيد پليسها رو در اين فيلم كوتاه ببينيد. 179 00:07:46,000 --> 00:07:49,000 اين پليسي كه سياه پوشيده درست اينجا، با يه دوربين مخفي ازش فيلم گرفته شده. 180 00:07:49,000 --> 00:07:51,000 نهايتا، پليس به اطلاع مديران فروشگاه بست باي رسوند 181 00:07:51,000 --> 00:07:53,000 كه درواقع 182 00:07:53,000 --> 00:07:55,000 پوشيدن پليور آبي و شلوار خاكي غيرقانوني نيست. 183 00:07:55,000 --> 00:07:57,000 (خنده حضار) 184 00:07:57,000 --> 00:08:01,000 (تشويق حضار) 185 00:08:01,000 --> 00:08:03,000 متشكرم. 186 00:08:03,000 --> 00:08:06,000 (تشويق حضار) 187 00:08:06,000 --> 00:08:09,000 خوب، ما حدود بيست دقيقه اونجا بوديم. و از اينكه از فروشگاه خارج شديم خوشحال بوديم. 188 00:08:09,000 --> 00:08:11,000 كاري كه مديران سعي كردن انجام بدن 189 00:08:11,000 --> 00:08:13,000 اين بود كه دوربينهاي مارو بگيرن. 190 00:08:13,000 --> 00:08:16,000 آنها چندتا از رفقاي من كه دوربين مخفي در كيفشون داشتن رو گرفتن. 191 00:08:16,000 --> 00:08:18,000 اما يكي از دوستان فيلمبردار كه هرگز نگرفتنش 192 00:08:18,000 --> 00:08:20,000 دوستي بود كه با يه نوار خالي رفت داخل 193 00:08:20,000 --> 00:08:22,000 و وارد بخش دوربين فروشگاه بست باي شد 194 00:08:22,000 --> 00:08:24,000 و نوار رو داخل دوربين اونها گذاشت 195 00:08:24,000 --> 00:08:27,000 و وانمود كرد كه درحال خريد است. 196 00:08:27,000 --> 00:08:30,000 به همين خاطر، من اين مفهوم استفاده از تكنولوژي خود آنها عليه خودشون رو دوست دارم. 197 00:08:30,000 --> 00:08:32,000 (خنده حضار) 198 00:08:32,000 --> 00:08:34,000 فكر كنم بهترين پروژه ما پروژهايه كه جاي مشخص داشت 199 00:08:34,000 --> 00:08:36,000 و به دليلي در يك مكان خاص اتفاق افتاد. 200 00:08:36,000 --> 00:08:38,000 يه روز صبح، سوار مترو بودم. 201 00:08:38,000 --> 00:08:40,000 بايد مسيرم رو در ايستگاه خيابان پنجاه و سوم عوض ميكردم 202 00:08:40,000 --> 00:08:42,000 كه در اون ايستگاه اين دو پله برقي عظيم هست. 203 00:08:42,000 --> 00:08:45,000 و اونجا براي صبح جاي خيلي افسردهكنندهايه، خيلي شلوغه. 204 00:08:45,000 --> 00:08:47,000 به همين خاطر تصميم گرفتم كه كاري بكنم 205 00:08:47,000 --> 00:08:50,000 كه بتونه آن را براي يه صبح تا حد امكان شادش كنه. 206 00:08:51,000 --> 00:08:53,000 خوب اين در زمستان سال 2009 اتفاق افتاد-- 207 00:08:53,000 --> 00:08:55,000 ساعت هشت و سي دقيقه صبح. 208 00:08:55,000 --> 00:08:57,000 ساعت شلوغيه. 209 00:08:57,000 --> 00:08:59,000 بيرون خيلي سرده. 210 00:08:59,000 --> 00:09:01,000 مردم از كويينز دارن ميان، 211 00:09:01,000 --> 00:09:04,000 در حال جابهجايي از ترن اي به ترن شماره شش. 212 00:09:04,000 --> 00:09:06,000 و دارن با اين پلهبرقيهاي عظيم ميرن بالا 213 00:09:06,000 --> 00:09:09,000 در طول حركت به سمت كارشون. 214 00:09:19,000 --> 00:09:29,000 (خنده حضار) 215 00:09:31,000 --> 00:09:33,000 (خنده حضار) 216 00:09:33,000 --> 00:09:39,000 (تشويق حضار) 217 00:09:39,000 --> 00:09:41,000 متشكرم. 218 00:09:41,000 --> 00:09:44,000 خوب اين عكس اين رو بهتر نشون ميده. 219 00:09:44,000 --> 00:09:46,000 او "بزن قدش" رو دو هزار بار در اون روز انجام داد، 220 00:09:46,000 --> 00:09:48,000 و دستهاش رو قبل و بعدش شست 221 00:09:48,000 --> 00:09:50,000 و مريض هم نشد. 222 00:09:50,000 --> 00:09:52,000 و اين كار هم بدون اجازه انجام شد، 223 00:09:52,000 --> 00:09:54,000 هرچند به نظر ميرسيد براي كسي اهميتي نداره. 224 00:09:54,000 --> 00:09:56,000 بايد بگم در طول سالها، 225 00:09:56,000 --> 00:09:59,000 يكي از عموميترين انتقاداتي كه از ايمپرو اوري ور( ابتکار در همه جا) ديدهام 226 00:09:59,000 --> 00:10:01,000 كه به صورت ناشناس در كامنتهاي (نظرات) يوتيوب گذاشته شده است 227 00:10:01,000 --> 00:10:04,000 اينه : "اين آدمها وقت اضافي زيادي دارن." 228 00:10:04,000 --> 00:10:07,000 و خوب، ميدونيد، هركسي كار شما رو دوست نداره، 229 00:10:07,000 --> 00:10:09,000 من هم يه پاسخ متشكرم براي كامنتهاي اينترنتي گذاشتهام 230 00:10:09,000 --> 00:10:11,000 اما اون نوشته منو هميشه آزار ميده، 231 00:10:11,000 --> 00:10:13,000 چون ما وقت زيادي نداريم. 232 00:10:13,000 --> 00:10:16,000 شركتكنندگان در اقدامات ايمپرو اوريور( ابتکار در همه جا) 233 00:10:16,000 --> 00:10:18,000 همان اندازه اوقات فراغت دارن كه ساير نيويوركيها دارن، 234 00:10:18,000 --> 00:10:20,000 فقط آنها گاهي انتخاب ميكنن 235 00:10:20,000 --> 00:10:22,000 كه اوقات فراغتشون رو به يه شيوه غيرمتعارفي سپري كنن. 236 00:10:22,000 --> 00:10:24,000 ميدونيد، هر شنبه و يكشنبه، 237 00:10:24,000 --> 00:10:26,000 صدها هزار نفر در هر پاييز 238 00:10:26,000 --> 00:10:28,000 در استاديومهاي فوتبال براي تماشاي بازيها جمع ميشن. 239 00:10:28,000 --> 00:10:31,000 و تا حالا نديدهام كه كسي موقع تماشاي فوتبال كامنت بگذاره و 240 00:10:31,000 --> 00:10:34,000 بگه "اون آدمهايي كه در جايگاه تماشاچيها نشستن وقت اضافي زيادي دارن" 241 00:10:34,000 --> 00:10:36,000 و مسلما هم ندارن. 242 00:10:36,000 --> 00:10:38,000 اين يه راه خيلي فوقالعاده براي گذراندن يه عصر تعطيلات آخر هفته، 243 00:10:38,000 --> 00:10:41,000 با تماشاي يه مسابقه فوتبال در يه استاديومه. 244 00:10:41,000 --> 00:10:43,000 اما فكر هم ميكنم كه 245 00:10:43,000 --> 00:10:46,000 يه بعد از ظهر را در حال يخ زدن در يه جايي با دويست نفر 246 00:10:46,000 --> 00:10:48,000 در ترمينال مركزي گراند گذراندن 247 00:10:48,000 --> 00:10:51,000 يا مثل گوستباسترها(Ghostbusters) لباس پوشيدن 248 00:10:51,000 --> 00:10:53,000 و در كتابخانه عمومي نيويورك پرسه زدن هم راه مشروعيه. 249 00:10:53,000 --> 00:10:55,000 (خنده حضار) 250 00:10:55,000 --> 00:10:58,000 يا گوش كردن به موزيك يكسان MP3 مثل سه هزار نفر ديگه 251 00:10:58,000 --> 00:11:01,000 و در سكوت در يك پارك رقصيدن، 252 00:11:01,000 --> 00:11:03,000 يا در يه مغازه بلورفروشي صداي آهنگ ممتد از يه شيشه 253 00:11:03,000 --> 00:11:05,000 به عنوان نوعي آهنگ خودانگيخته درآوردن 254 00:11:05,000 --> 00:11:08,000 يا با لباس رسمي در سواحل كاني در اقيانوس غواصي كردن. 255 00:11:08,000 --> 00:11:11,000 ميدونيد وقتي بچهايم ياد ميگيريم بازي كنيم. 256 00:11:11,000 --> 00:11:13,000 و هيچوقت دليليش رو به ما نميگن كه چرا بايد بازي كنيم. 257 00:11:13,000 --> 00:11:16,000 فقط پذيرفته شده كه بازي چيز خوبيه. 258 00:11:16,000 --> 00:11:19,000 و فكر ميكنم كه آن نوعي از هدف ايمپرو اوريور( ابتکار در همه جا) هم هست. 259 00:11:19,000 --> 00:11:21,000 اينه كه دليلي نداره و نبايد داشته باشه. 260 00:11:21,000 --> 00:11:23,000 ما به دليل احتياج نداريم. 261 00:11:23,000 --> 00:11:25,000 همين كه بامزه باشه 262 00:11:25,000 --> 00:11:27,000 و به نظر برسه كه ايده بامزهايه 263 00:11:27,000 --> 00:11:30,000 و به نظر برسه كه افرادي كه اون رو ميبينند اوقات خوشي را سپري ميكنن 264 00:11:30,000 --> 00:11:32,000 براي ما كافيه. 265 00:11:32,000 --> 00:11:34,000 و فكر ميكنم لازم است ما به عنوان افراد بزرگسال ياد بگيريم 266 00:11:34,000 --> 00:11:36,000 كه براي بازي راه درست يا نادرست نداريم. 267 00:11:36,000 --> 00:11:38,000 بسيار سپاسگزارم. 268 00:11:38,000 --> 00:11:43,000 (تشويق حضار)