خب اگر کسی از شما بپرسد
که ۳ کلمه ای را که آوازه و اعتبار شما
در آن خلاصه میشود بگویید،
چه خواهید گفت؟
مردم چگونه قضاوت شما
دانش شما یا رفتار شما در موقعیتهای
مختلف را توصیف می کنند؟
امروز میخواهم همراه با شما بررسی کنم که
چرا جواب این سوال
عمیقاً با اهمیت خواهد شد،
در عصری که آوازهی شما
با ارزشترین دارایی شما خواهد شد.
میخواهم با معرفی شخصی شروع کنم که
زندگیش به وسیله ی بازاری که
با خوشنامی تغذیه می شود تغییر کرد.
سباستین سندیس از سال ۲۰۰۸ یکی از میزبانان
تخت خواب و صبحانه در سایت Airbnb بوده است.
من اخیرا با او دیداری داشتم که در طول
نوشیدن چند فنجان چای او به من گفت که چگونه
پذیرایی کردن از مهمانانی از تمام نقاط جهان
زندگیش را بسیار بهتر کرده.
بیش از ۵۰ نفر تا کنون در
خانهی(بازداشتگاهی) قرن ۱۸می او
که همراه با گربه اش "اسکوییک" در آن
زندگی می کند، اقامت داشته اند.
از "اسکوییک" اسم بردم
چون اولین مهمان سباستین
یک موش بزرگ را در حال
دویدن در آشپزخانه دیده بود.
و او قول داده بوده که فقط در یک
صورت از گذاشتن نظر بد برای او
خودداری می کند:
اینکه او یک گربه داشته باشد.
و بنابراین سباستین "اسکوییک" را
برای حفاظت از اعتبار خودش خرید.
همانطور که خیلی از شما می دانید،
Airbnb یک بازار تعاملی است
که افرادی که مکانهایی
برای اجاره دادن دارند را
با افرادی که در پی مکانی
برای اقامت می گردند
در بیش از ۱۹۲ کشور جفت میکند.
مکانهایی که اجاره داده می شوند
چیزهایی هستند که شما انتظار دارید
مثل اتاقهای اضافی یا منازل مناسب تعطیلات،
ولی بخشی از جادوی کار
مکانهای منحصر بفردیست که
اکنون میتوانید به آنها دسترسی داشته باشید
خانههای درختی، خیمههای سرخپوستی،
آشیانه هواپیماها, خانههای اسکیموها.
اگر از هتل خوشتان نمی آید
قصری در انتهای جاده هست
که می توانید شبی ۵۰۰۰ دلار اجاره اش کنید!
این مثالی عالی است از تکنولوژی و چگونگیِ
ایجاد بازاری (جدید)
برای چیزهایی که هیچگاه
تا به حال بازاری نداشته اند.
حال اجازه بدهید این نقشه های حرارتی
از پاریس را به شما نشان دهم
تا ببینید که با چه سرعت
دیوانه واری در حال گسترشند.
این عکس مربوط به سال ۲۰۰۸ است.
نقطه های صورتی نشانگر
املاک میزبانان این طرح است.
حتی ۴ سال پیش, اجازه دادن به
غریبه ها برای اقامت در خانه تان
ایدهی دیوانهواری به نظر میآمد.
همان نقشه در سال ۲۰۱۰
و حالا سال ۲۰۱۲
الان تقریبا در هر خیابان اصلی در پاریس
یکی از میزبانان Airbnb وجود دارد
آنچه که در اینجا در حال وقوع است
این است که مردم متوجه می شوند که
تکنولوژی چه قدرتی برای
استفاده از ظرفیتهای بدونِ استفاده
و ارزشهای تمام انواع دارایی ها،
از مهارتها گرفته تا فضاها
و دارایی های مادی،
به روشها و مقیاسی که در
گذشته هیچگاه ممکن نبود دارد.
این اقتصاد و فرهنگیست
که مصرف اشتراکی نام دارد،
و از طریق آن افرادی مثل سباستین
در حال تبدیل شدن به کارآفرینان خرد هستند.
آنها این قدرت را پیدا کرده اند
که از دارایی خودشان
درآمدزایی و پس انداز کنند.
ولی جادوی واقعی و رمز و راز پنهان در پشت
بازارهای مصرف اشتراکی مثل Airbnb
پول یا دارایی های مربوط به آن نیست.
بلکه استفاده از قدرت تکنولوژی
برای اعتمادسازی
بین افراد غریبه است.
سباستین این جنبهیِ Airbnb
را تابستان گذشته
به عینه در طول آشوبهای لندن دید.
او حدود ساعت ۹ از خواب بلند شد
و ایمیلش را چک کرد
و تعداد زیادی پیام را دید که
در مورد اطمینان یافتن از
سلامت او بود.
مهمانان گذشته از سراسر جهان دیده بودند که
نا آرامی ها در خیابان او
در حال وقوع بود و می خواستند
بدانند که آیا او به چیزی نیاز دارد یا نه.
سباستین به من گفت که
"۱۳ تا از مهمانهای سابقم
قبل از اینکه مادرم به من زنگ بزند
با من تماس گرفته بودند!" (خنده حضار)
این قصه ی کوتاه دلیل اصلی اینکه چرا
من در مورد مصرف اشتراکی اینقدر
هیجان زده ام را کاملا توضیح می دهد،
و اینکه چرا بعد از اینکه کتابم
را تمام کردم، تصمیم گرفتم تا
تلاش کنم و این قضیه را به
یک حرکت جهانی تبدیل کنم.
چون هستهی این مساله
قدرت دهی به افراد است.
در مورد قدرت دادن به افراد است تا
ارتباطات پرمعنی ایجاد کنند،
ارتباطاتی که ما را
قادر میسازند تا انسانیتی را
که جایی در مسیرمان گم کرده بودیم
دوباره کشف کنیم،
با مشارکت در بازارهایی مثل Airbnb،
مثل Kickstarter،
مثل Etsy، که براساس روابط شخصی افراد
بنا شده اند نه براساس تراکنشهایی تو خالی.
حالا جالب اینجاست که این ایده ها
در حقیقت ما را به سمت
اصول قدیمی بازار و
رفتارهای متقابلی می برد که
در درون همه ی ما نهادینه شده است.
آنها فقط در حال شکل گیری
دوباره به حالتی هستند که
مناسب عصر فیسبوک باشند.
ما عیناً شروع به فهمیدن این مساله
می کنیم که ما دنیایمان را حول محور
اشتراک گذاری, جابجایی, اجاره دادن, معاوضه
یا معامله ی تقریبا همه چیز بنا کرده ایم.
ما ماشینهایمان را در Whipcar
به اشتراک می گذاریم،
دوچرخه هایمان را در Spinlister,
اتاقهای کارمان را در Loosecubes،
باغهایمان را در Landshare.
ما داریم در Zopa و Lending Club
از غریبه ها پول قرض میگیریم و
به آنها پول قرض می دهیم
ما داریم در مورد هرچیزی از درست کردن
سوشی تا کدگذاری در Skillshare
دروس آموزش مبادله می کنیم،
و ما حتی حیوانات خانگیمان را
در DogVacay به اشتراک می گذاریم.
خب به دنیای اعجاب انگیز
مصرف اشتراکی خوش آمدید
دنیایی که به ما اجازه می دهد
تا داشته ها و خواسته هایمان را
از راههای دموکراتیک تری با هم جور کنیم.
حالا,مصرف اشتراکی در حال آغاز یک دگردیسی
به صورتی است که ما به
عرضه و تقاضا فکر میکنیم،
ولی در عین حال بخشی از یک تغییر
بزرگ ارزشی در جریان است که،
در آن به جای مصرف به
منظور عقب نماندن از مردم،
مردم مصرف میکنند تا مردم را بشناسند.
اما دلیل اصلی اینکه چرا این قضیه الان به
این سرعت در حال اوج گرفتن است
این است که هر پیشروی جدیدی در تکنولوژی
کارایی و قابل اعتماد بودن
از نظر اجتماعی را افزایش می دهد
تا به اشتراک گذاشتن آسان و آسانتر شود.
من هزاران نوع از این بازارها را بررسی کردم
و اعتماد و بهره وری همیشه
بخش کلیدی آنها بوده است.
بگذارید برای شما یک مثال بزنم.
با کریس ماک ۴۶ ساله آشنا شوید،
که شرط میبندم،
بهترین عنوان شغلی را
به عنوان superrabbit دارد.
۴ سال پیش کریس متاسفانه کارش را به عنوان
یک خریدار محصولات هنری در Macy's
از دست داد و مثل خیلی از مردم،
برای پیدا کردن شغل جدید در
دوره بحران اقتصادی به مشکل برخورد.
و سپس او به طور اتفاقی
به یک اعلامیه در مورد
TaskRabbit برخورد.
داستان پشت TaskRabbit مثل
بسیاری داستانهای بزرگ دیگر
با یک سگ بامزه به نام "کوبی" شروع می شود.
آنچه که اتفاق افتاد این بود
که در فوریه ۲۰۰۸،
لیا و شوهرش منتظر تاکسی بودند تا آنها را
برای شام به رستوران ببرد که
کوبی در حالی که آب دهانش در
حال ترشح و آویزان بود به سمت آنها آمد.
آنها فهمیدند که غذای سگشان تمام شده است.
کوین مجبور بود تا تاکسی را کنسل کند
و در برف با خستگی بیرون برود.
آن شب مدتی بعد آن دو خوره تکنولوژی
شروع به صحبت کردن در مورد این
موضوع کردند که چقدر خوب می شد اگر
یک سایتی مثل eBay برای
محول کردن کارها وجود داشت.
۶ ماه بعد لیا از کارش استعفا داد،
و Task Rabbit متولد شد.
در آن زمان او متوجه نشد که در واقع در حال
دست گذاشتن روی ایده ی بزرگتریست
که بعدا آن را خدمت شبکه ای نامگذاری کرد.
آن اساسا در مورد این است که ما چگونه از
روابط آنلاینمان استفاده میکنیم تا
در دنیای واقعی کاری را انجام دهیم.
روشی که TaskRabbit کار میکند این است که
مردم کارهایی که میخواهند انجام شود
اعلام میکنند و قیمتی
که حاضرند پرداخت کنند را
اعلام میکنند و سپس Rabbit ها
آنها را بررسی میکنند و
پیشنهاد میدهند که آن کار را انجام دهند.
بله، در واقع یک پروسهی
مصاحبهی جامع ۴ مرحلهای وجود دارد
که طراحی شده تا مردمی را پیدا کند که
دستیار شخصی خوبی میشوند
و بقیه (دستیاران نامناسب) را حذف کند.
اکنون، بیشاز ۴۰۰۰
Rabbit در آمریکا وجود دارد
و ۵۰۰۰ نفر دیگر هم در لیست انتظار هستند.
کارهایی که اعلان میگردند چیزهایی است که
ممکن است انتظار داشته باشید
مانند، کمک در انجام کارهای خانه یا
خرید از سوپرمارکت انجام میشود.
من در واقع به تازگی متوجه شدم که
۱۲.۵ هزار مرتبه
شست و شو و تا شدن لباس
از طریق TaskRabbit انجام شده است.
اما من عاشق این موضوع هستم که رتبهی اول
وظایف اعلام شده،
با بیش از ۱۰۰ اعلان در روز،
چیزی است که خیلی از ما
درد انجام آن را چشیدهایم:
بله، سر هم کردن وسایل Ikea.
(خنده حضار)(تشویق)
عالیه. ما ممکنه بخندیم، اما کریس
در واقع تا ماهی ۵۰۰۰ دلار از
طریق انجام کارهای اطرافش پول درمیآورد.
و ۷۰ درصد نیروی کار جدید
قبل از این شاغل نبودند یا
با حقوق کمی کار میکردند.
من فکر میکنم TaskRabbit و
دیگر مثالهای مصرف اشتراکی
بسیار ساده و بسیار بزرگ هستند.
آنها واقعا عالی هستند.
وقتی در مورد این فکر میکنید،
فوقالعاده است، درسته،
که در طول ۲۰ سال گذشته، ما اینطور رشد
کردیم که از اعتماد به مردم به صورت آنلاین
تا به اشتراک گذاری اطلاعات تا
اعتماد برای تحویل اطلاعات کارت اعتباری،
و حالا ما وارد موج سوم اعتماد میشویم:
مرتبط کردن غریبههای قابل اعتماد برای
ساخت بازارهایی که از مردم قدرت گرفتهاند.
من در واقع این هفته به
یک مطالعهی شگفتانگیز
از "پیو سنتر" برخوردم که نشان داده که
یک کاربر فعال فیسبوک سه برابر بیشتر از
یک شخص که از اینترنت استفاده نمیکند
احتمال دارد که باور داشته باشد
که بیشتر مردم قابل اعتمادند.
اعتماد مجازی نوع اعتماد رو در روی ما را
دگرگون میکند.
با تمام مثبت اندیشی من،
و من یک انسان مثبت اندیش هستم،
مقدار لازمی از احتیاط یا ترجیحا،
یک نیاز ضروری
برای پرسیدن چند سوال پیچیده وجود دارد.
چگونه مطمئن شویم که
هویتهای دیجیتالی ما بر روی
هویتهای دنیای واقعی ما اثر میگذارند؟
آیا میخواهیم که آنها شبیه هم باشند؟
چگونه نوع اعتمادی که رو در رو ساخته
میشود به صورت آنلاین شبیهسازی کنیم؟
چگونه مردمی که در یک
اجتماع بد رفتار کردند را
از تکرار آن رفتار با یک
ماسک متفاوت متوقف کنیم؟
با یک روش مشابه به کاری که
معمولا کمپانیها از یک امتیازدهی
استفاده میکنند تا به
ما یک طرح تلفن بدهند،
یا نرخ یک وام، بازارهایی که بر
انجام معاملات بین افرادی که
نسبت به هم غریبه هستند
نیاز به وسیلهای دارند
که به ما نشان بدهند که
سباستین و کریس افراد خوبی هستند،
و آن وسیله آوازه و اعتبار است.
آوازه میزانی است که
یک اجتماع به شما اعتماد دارد.
بیاید کریس رو ببینیم.
میتونید ببینید که بیش از ۲۰۰ نفر به او
میانگین امتیاز ۴.۹۹ از ۵ را دادهاند.
بیش از ۲۰ صفحه نظر
در مورد کار او وجود دارد که
وی را یک فرد بسیار دوستانه
و سریع توصیف میکند،
و او به سطح ۲۵ که بالاترین سطح است رسیده
و تبدیل به یک SuperRabbit شده است.
(خنده حضار) -- عاشق این کلمه هستم:
SuperRabbit
و جالب است که چیزی که کریس متوجه شده است
این است که همینطور که
آوازهی او بهتر میشود، شانس وی در مورد
بردن یک مزایده و
میزانی که میتواند پول دریافت کند
هم افزایش مییابد.
به زبان دیگر، برای SuperRabbitها،
آوازه و شهرت
یک ارزش واقعی در دنیا دارد.
میدانم که ممکن است چه فکر کنید.
این چیز جدیدی نیست.
کاملا مشابه "فروشندگان قوی"
در eBay یا رتبهبندی
ستارهای در آمازون است.
تفاوت امروز این است که،
با هر معاملهای که ما انجام میدهیم،
نظری که پست میکنیم، فردی که گزارشش
را میدهیم، نشانی که میگیریم،
یک دنبالهای از آوازه خود مبنی بر اینکه
چقدر قابل اعتماد یا غیر قابل اعتماد هستیم
برجای میگذاریم.
و نه فقط از لحاظ وسعت نظر بلکه حجم
دادههای مربوط به آوازهای
که وجود دارد گیج کننده است.
فقط این رو در نظر بگیرید:
۵ میلیون شب فقط در ۶ماه گذشته در
Airbnb رزرو شدهاند.
۳۰ میلیون سواری در carpooling.com به
اشتراک گذاشته شدهاند.
امسال، ۲ میلیارد دلار وام وارد پلتفرمهای
قرض دهیِ
نقطه به نقطه میشود.
این باعث جمع شدن میلیونها قطعهی داده
در مورد آوازه میشود که نشان میدهد
ما چقدر خوب یا بد رفتار میکنیم.
جمع کردن و مرتبط کردن دنبالههای دادهها
که ما در جاهای مختلف از خود برجای
میگذاریم یک چالش عظیم است،
ولی چیزی است که از ما خواسته شده.
چیزی که افرادی مثل سباستین به درستی
میپرسند این است که
آیا آنها نباید مالک دادهی
مربوط به آوازهی خود باشند؟
آیا نباید آوازهای که او شخصا سرمایهگذاری
کرده و
در Airbnb ساخته او را در جوامع دیگر
هم همراهی کند؟
منظورم این است که، فرض کنید او شروع به
فروش کتاب های دست دوم در
وبسایت آمازون کند.
چرا او باید از صفر شروع کند؟
این اندکی مثل زمانی است که
من از نیویورک به سیدنی رفتم.
مسخره بود. من نتوانستم یک
طرح تلفن همراه بگیرم
به این دلیل که سوابق اعتباری من
با من همراه نشده بود.
من اساسا یک روح در سیستم بودم.
من پیشنهاد نمیکنم که مرحلهی بعدیِ
اقتصاد آوازهای در مورد
اضافه کردن چندین رتبهبندی
به یک امتیاز تهی باشد.
زندگی مردم پیچیده است، و چه کسی
میخواهد این کار را انجام دهد؟
من همچنین میخواهم روشن کنم که این در مورد
جمع کردنِ
توییتها و لایکها و دوستان در
یک مُدِ نفوذ مانند نیست.
آن افراد تاثیرگذاری را اندازهگیری میکنند
نه رفتارهایی را که
میزان قابل اعتماد بودن ما را مشخص میکند.
اما مهمترین چیزی که باید
در ذهن نگه داریم این است که
آوازه به شدت مفهومی است.
فقط اینکه سباستین یک میزبان فوقالعاده است
این معنی را نمیدهند که او میتواند
مبلمان Ikea را سر هم کند.
چالش بزرگ این است که بفهمیم چه دادهای
منطقی است، به این دلیل که آینده بر اساس
اجتماع هوشمندی از آوازه هدایت خواهد شد،
نه یک الگوریتم تنها.
طولی نخواهد کشید که ما بتوانیم
یک جستجو مانند گوگل یا فیسبوک انجام دهیم و
تصویری کامل از رفتارهای مختلف یک فرد در
زمینههای مختلف در طول زمان ببینیم.
من یک جریان لحظهای از کسانی که
به شما اعتماد کردهاند را تجسم میکنم،
کِی، کجا و چرا،
قابل اعتماد بودن شما در TaskRabbit،
تمیز بودن ما به عنوان یک مهمان در Airbnb،
دانشی که ما در Quora یا
جاهای دیگر نشان میدهیم،
آنها در یک مکان با یکدیگر زندگی میکنند،
و در یک داشبورد مربوط به آوازه که
تصویری از سرمایهی
آوازهی ما ایجاد میکند.
این مفهومی است که من در حال
حاضر روی آن تحقیق میکنم
و موضوع کتاب بعدی من است،
و در حال حاضر به معنیِ
ارزش آوازهی ما، نیتهای ما،
تواناییها و ارزشهای ما در میان
جوامع و بازارها است.
این یک مرز دور نیست.
در واقع موجی از استارتآپها
مانند connect me و
Legit و TrustCloud هستند که در حال فهمیدنِ
این هستند که چگونه میتوان آوازهی آنلاین
را مانیتور و جمعآوری و استفاده کرد.
من متوجهم که این مفهوم ممکن است
از نظر بعضی از شما مقداری
کنترلی (از طرف دولت) به نظر بیاید،
و بله حجم عظیمی از
شفافیت و مسائل مربوط به حریم خصوصی
برای حل کردن وجود دارد،
اما در نهایت، اگر ما بتوانیم آوازه و شهرت
شخصی خودمان را جمع کنیم،
در واقع میتوانیم بیشتر کنترلش کنیم، و
ارزش بسیار زیادی که از
آن جاری خواهد شد را استخراج کنیم.
همچنین بیشتر از تاریخچهی اعتباری ما،
ما در واقع میتوانیم
آوازهی خود را شکل دهیم.
به سباستین فکر کنید
و اینکه او چگونه گربه را خرید
تا بر روی (آوازهی) خود اثر بگذارد.
اگر مسائل مربوط به حریمِ شخصی را کنار
بگذاریم، مسئلهی جالب دیگری که من
بررسی میکنم این است که ما چگونه
به روحهای دیجیتالی قدرت ببخشیم،
مردمی که به هر علتی،
وقتی آنلاین هستند فعال نیستند،
اما آیا از بعضی از قابل
اعتمادترین افراد دنیا هستند؟
ما چگونه کمک و
همکاری آنها در کارهایشان،
جوامعشان و خانوادههایشان را
بگیریم و آن ارزش را به
سرمایهی آوازهشان تبدیل کنیم؟
در نهایت، وقتی ما این کار را درست
انجام دهیم، سرمایهی آوازه میتواند
یک اختلال مثبت عظیم در اینکه
چه کسی قدرت، اعتماد و
تاثیرگذاری دارد را ایجاد کند.
یک امتیاز ۳ رقمیِ دیجیتال،
تاریخ اعتباریِ سنتی ما،
که فقط ۳۰ درصد از ما
در واقع میدانیم که چی هست،
دیگر فاکتور مشخص کنندهی اینکه
چقدر اشیا میارزد نخواهد بود،
چیزی که ما به آن دسترسی داریم،
و در خیلی از موارد، کاری که ما میتوانیم
در دنیا انجام دهیم را محدود میکند.
قطعا آوازه واحد پولی است که من اعتقاد دارم
در قرن ۲۱ ام از تاریخچهی
اعتباری ما قدرتمندتر میشود.
آوازه واحدی میشود که میگوید
شما میتوانید به من اعتماد کنید.
جالب این است که، آوازه
روان کنندهی اقتصادی ـ اجتماعی است
که باعث میشود مصرفِ
اشتراکی کار کند و اندازه شود،
اما منابعی که از آن گرفته میشود،
و کاربردهای آن، بسیار
بزرگتر از این فضا هستند.
اجازه بدید یک مثال از دنیایِ
استخدام کردن برای شما بزنم،
جایی که دادههای مربوط به
آوازه باعث میشوند که رزومه مانند
یادگاری کهن از گذشته به نظر برسد.
۴ سال پیش وبلاگ نویسانِ تکنولوژی
و کارآفرینان
جوئل اسپولسکی و جف اتوود،
تصمیم گرفتند تا چیزی
به نامِ Stack Overflow را آغاز کنند.
Stack Overflow اساسا پلتفرمی است که در آن
برنامهنویسانِ با تجربه میتوانند از
دیگر برنامهنویسانِ خوب سوالهای
فنی با جزییات زیاد در موردِ
چیزهای مثل پیکسلهای ریز و
افزونههای کروم.
این سایت روزانه ۵ هزار و پانصد
سوال در روز دریافت میکند،
و ۸۰ درصد آنها جواب دقیق دریافت میکنند.
کاربران آوازهی خود را از
روشهای متنوعی به دست میآورند،
اما اساس این کار با قانع کردنِ همتایانشان
در مورد این که میدانند در مورد
چه چیزی صحبت میکنند است.
چند ماه بعد از اینکه این
سایت راهاندازی شد، بنیانگذاران
چیز جالبی شنیدند،
و این در واقع باعث تعجب آنها نشد.
چیزی که فهمیدند این بود که کاربران
امتیازِ آوازهی خود را در بالای
رزومهی خود قرار میدادند،
و استخدامکنندگان، پلتفرم
را برای پیدا کردنِ
افرادی با استعدادهای خاص میگشتند.
امروزه هزاران برنامهنویس شغلهای بهتری از
این روش به دست میآورند، به این دلیل که
Stack Overflow و
داشبوردهای آوازه، پنجرهای بسیار با ارزش
بر نحوهی رفتار واقعیِ یک فرد و اینکه
همتایانِ آنها در موردشان فکر میکنند،
باز میکند.
اما اصل بزرگتری که در پشتِ
Stack Overflow اتفاق میافتد،
و من فکر میکنم بسیار هیجانانگیز است،
این است که
مردم شروع به فهمیدن این کردند که
آوازهای که آنها در یک مکان درست میکنند
ارزشی فراتر از محیطی که
در آن ساخته شده است دارد.
میدانید، این بسیار جالب است.
وقتی که با کاربران ممتاز صحبت میکنید،
چه SuperRabbits باشند یا
مردم ممتاز در Stack Overflow،
یا میزبانِ اوبر،
همهی آنها در این مورد صحبت میکنند که
چگونه داشتن آوازهی خوب
حسی از قدرتِ خودِ آنها را میگشاید.
در Stack Overflow، یک فضای رقابتیِ برابر
تولید میکند که
به مردمی با استعداد واقعی
اجازه میدهد که به اوج برسند.
در Airbnb، معمولا مردم
مهمتر از فضاها میشوند.
در TaskRabbit،
به مردم قدرت کنترل فعالیت ِ
اقتصادی خود را میدهد.
در انتهای صحبتم با سباستین،
به من گفت که چگونه
در یک روزِ بارانیِ بد، که هیچ مشتریای در
کتابفروشی خود نداشت،
به مردمی که از سراسر دنیا
که چیزی شگفتآور در مورد او گفته بودند،
و چیزی که این موضوع در موردِ
شخصیتِ او میگوید فکر کرده بود.
او امسال ۵۰ ساله میشود، و او قانع شده است
که آوازهی پر نقش و نگاری
که در Airbnb ساخته است
باعث میشود که او کاری جالب
در ادامهی زندگی خود انجام دهد.
میدانید، پنجرههای کمی در تاریخ وجود دارد
که در آنها فرصت برای بازسازیِ بخشی از
چگونگی کارکردِ سیستمهای اقتصادی-اجتماعیِ
ما وجود دارد.
ما در یکی از آن لحظهها زندگی میکنیم.
من باور دارم که ما در آغاز انقلابِ
مبتنی بر اشتراک و همکاری هستیم
که به اندازهی انقلاب صنعتی
چشمگیر خواهد بود.
در قرن ۲۰، اختراع اعتبار سنتی
سیستم مصرف ما را دگرگون کرد، و به روشهای
متنوعی کنترل کرد که چه کسی
به چه چیزی دسترسی داشته باشد.
در قرن ۲۱ اَم، شبکههای اعتمادیِ جدید،
و سرمایهی آوازهای که آنها
تولید میکنند، نوع تفکر ما در موردِ
ثروت، بازارها، قدرت و
هویتِ فردی بازسازی میکند.
به گونهای که ما حتی هنوز
هم نمیتوانیم تصور کنیم.
خیلی متشکرم.
(تشویق حضار)