میتونم اینجا بشینم؟
هوای خوبیه، نه؟
سیگار میخواهی؟
فکر کنم اگه به پدرو مادرت بگی
«من میخوام یک دلقک باشم»
«!جواب هست «وای نه
آیا ممکنه یکهنرمند هم بگه
«!وای نه، به اون سمت نرو»
احتمال این هست
که اگر کارت خنده دار یا طنز باشه
مردم کارت رو جدی نگیرند
،هنرمندهای جدی به کنار
اونها اصلاً فکر نمی کنند تو هنرمند هستی
فکر میکنند یک دلقک هستی
فکر میکنم این همون ترسی هست که
من در یک مقطعی متوجه شدم
شاید داره من رو ازچیزی که
میخواهم انجام بدهم باز میداره
با خودم گفتم
«اگه من هم دلقک بشم چه اتفاقی میافته»
به عنوان یک هنرمند
از هدف گرفتن خودت با دوربین یا به اشاره
.نمیتونی فرار کنی
میکنم این اشاره به خود رو اغراق کنم
و این اغراق باعث میشه بتونم
که همه چیز دیگه رو
.در مورد جامعه اغراق کنم
با انجام این کار
امیدوارم که این امکان رو فراهم کنم
که اثرِ من نه به عنوان خود من، بلکه به عنوان
،آنچه در اطراف من هست دیده بشه
.به عنوان تماشاگران این سیرک
[موسیقی]
این تنش رو دوست دارم
که چه کسی میتونه حقیقت بیشتری بگه؟
آیا دلقکی که در سیرک هست
میتونه جامعه رو نقد کنه؟
یا یک هنرمند جدی؟
یا یک سیاستمدار جدی؟
وقتی به استودیوی من بیایید
میبینید که کارهای متمایز
و بسیار مختلفی در کنار همدیگه
.وجود دارند
موضوعی که
در مورد نقاشی واقع گرایانه صدق میکنه
اینه که زمان زیادی میبره
،و کار فیزیکی سنگینی داره
.بر خلاف مراحل سریع در دنیای کارتونی
:اینها در دو مرحلهی مختلف زندگی میکنند
،بسیار آهسته
.بسیار سریع
،با جزییات بسیار مفصل
.با جزییات بسیار مختصر
،فوق العاده ماهرانه
و به طرزی ناشیانه
.در فرم کارتون
این نوع قیاس در تمام کارهای من پیداست
همیشه این حس وجود داره
که دو چیز با هم در تضاد اند
دو انرژی وجود داره
برخورد دو چیز کاملاً متفاوت
.که در برابر هم مقاومت میکنند
و به این شکل، تأثیر چیزی که من
.تولید میکنم ایجاد میشه
کار من سعی میکنه مقاومت کنه در برابر
میلی در جامعه که شما رو یکی میبینه
.و شما رو یک شکل فرض میکنه
.و من نمیخوام اینطور باشه
سال ۱۳۸۷ در ایران زندگی میکردم
مسیر من در مسیر دیگهای بود
وقتی در تهران بزرگ میشدم
در سیستم آموزشیای که گذرونده بودم
محدودیت هایی وجود داشت
چه کسی میتونی باشی
چه کاری میتونی انجام بدی؟
تقریباً باید با اونچه که به شما داده میشد
خوشحال بودید
منقرار بود مهندس هوافضا بشم
و یادم هست که عاشق
سینما و فیلمسازی شدم
به فیلمسازهای ایرانی که
فکر میکردم
تصور میکردم که
چهطور مینویسند
و داستان پردازی میکنند
و داستان های ما رو
به خود ما بازگو میکنند
،بعد متوجه شدم
خدای من
دنیایی وجود داره حتی آزادتر از فیلمسازی
.و اون دنیای هنرهای تجسمیه
اون لحظه بود که فهمیدم
.میخواهم یک هنرمند تجسمی باشم
سیگار میخواهی؟
!بفرما
برات روشنش میکنم
چیزی که دوست دارم تصور کنم
اینه که هر چیزی که در استودیو میسازم
زنده میشه
و وقتی برای عموم به نمایش درمیآد
بهش روح بخشیده میشه.
.وای، بد چیزیه
.وای، بد چیزیه
.برای سلامتیت مضره
[موسیقی]
برِیکِرز یکی از باشکوه ترین قصرهای نیوپورته
این قصر به موزه تبدیل شده
و این اولین بار ه که داخلش
یک نمایشگاه معاصر برپا میشه
[موسیقی]
من فکر کنم سر رو
میخوام شما نگهش دارید
هر کدوم از شما که اونجا هستید
شما نگهش دارید
من چکشم رو برمیدارم
پس بعد از این که او تکه ها رو گذاشت زمین
ما میریم بیرون و غذا برمیداریم؟
دقیقاً!
کسانی که براشون غذا میآرید
بین اونها بیایید
و از چراغ قوه ی خودتون استفاده کنید
هیچ اشکالی نداره که یکهو بنشینید
و زیر میز رونگاه کنید
یا به فیل نگاه کنید
.باشه. پس یعنی دنبال چیزی میگردیم
،بله، دقیقاً. دنبالچیزی هستید
.دنبال چیزی میگردید
بسیاری از اجراهای من
حسیاز یک سناریوی رؤیا دارند
چیزهایی که کمی خنده دار هستند
و چیزهایی که کمی غم انگیز
.یا چیزهایی که سر جاشون نیستند.
میخواهید بهش بخندید
ولی ممکنه حس بدی داشته باشید که
.دارید به هنرمند میخندید
من از این سردرگمی در مورد
.اونچه که در حال وقوع هستخوشم میآد
مجبور کردن همهی افراد حاضر در اتاق
که بخشی از شب
.یک نقش اجرایی به عهده بگیرند
شام چیزیه که همیشه بعد از افتتاحهر نمایشگاهی
برگزار میشه
و من میخواستم که اون شام
در واقع بخش اصلی
.نمایشگاه باشه
من از سر هر کدوم از مهمونها
یک سر سرامیک با صورتشون ساختم
که سرها رو برای شام
.به بشقاب و کاسه تبدیل کنم
قصدم اینه که سر مهمونها رو بشکنم
[موسیقی]
این کار همه رو مجبور میکنه
کاری انجام بدن
.که شاید انتظار انجامش رو نداشتند
[مکالمه پس زمینه]
به همون اندازه که منتقد جامعه است
منتقد دنیای هنر
،و منتقد هنرمند هم هست
.یعنی همچنین شخص خودم
خود منهمیشه بخشی از شوخی هستم
وقتی در انظار عمومی هستید
این احتمال هست که مردم
طوری رفتار کنند یا پاسخ بدهند
.که تصورش روهم نمیکردید
میتونم توی این فیلم بازی کنم؟
.البته که میتونی
شبیهشه، نه؟
میخواهی اینو بدم بهت؟
!بله
[موسیقی]
!خداحافظ
به نوعی رهاییبخشه
و به شانس هم اجازه میده نقش داشته باشه
اجازه میده اون ناشیگری
.و اون عدم کمالگرایی دوباره پیدا بشه
[موسیقی]