1 00:00:01,039 --> 00:00:03,692 هرگز فراموششان نخواهم کرد. 2 00:00:03,692 --> 00:00:08,469 اصلان،آلیک،آندری، 3 00:00:08,469 --> 00:00:13,113 فرناندا،فرد،گالینا،گونیلد، 4 00:00:13,113 --> 00:00:18,407 هانس،انگئوبورگ،متی،ناتالیا، 5 00:00:18,407 --> 00:00:23,167 نانسی،شریل،عثمان،زارما 6 00:00:23,167 --> 00:00:25,125 لیست طولانی تر از این است. 7 00:00:26,255 --> 00:00:29,599 برای بسیاری از افراد، موجودیت و انسانیت آنها 8 00:00:29,599 --> 00:00:33,244 به آمار و ارقام تنزل یافته، 9 00:00:33,244 --> 00:00:37,540 که در پوشه ای به نام "وقایع امنیتی" بایگانی شده. 10 00:00:37,540 --> 00:00:39,095 اما برای من، آنها همکارانی بودن 11 00:00:39,095 --> 00:00:42,625 عضو انجمن کمک های انسان دوستانه 12 00:00:42,625 --> 00:00:45,434 که تلاش میکردن تا رنگی از آرامش 13 00:00:45,434 --> 00:00:49,521 برای قربانیان جنگ چچن در دهه ۹۰ به ارمغان بیاورند. 14 00:00:49,521 --> 00:00:54,164 آنها پرستار،آمایشگر، متخصص پناهگاه 15 00:00:54,164 --> 00:00:56,997 دستیار حقوقی و مترجمانی بودن 16 00:00:56,997 --> 00:01:01,153 که در این راه جان خودشان رو از دست دادن. 17 00:01:01,153 --> 00:01:03,615 خانواده هایشان از هم پاشیده شد 18 00:01:03,615 --> 00:01:05,817 و داستانشان هم کلا فراموش شد. 19 00:01:06,827 --> 00:01:09,974 هیچ کس به خاطر این جنایات محکوم نشد. 20 00:01:10,884 --> 00:01:13,041 هیچ گاه فراموششان نخواهم کرد. 21 00:01:13,041 --> 00:01:15,090 آنها هر لحظه به نوعی با من هستند 22 00:01:15,090 --> 00:01:18,320 و یاد آنها به لحظات زندگی ام معنی می بخشد. 23 00:01:18,320 --> 00:01:22,751 اما در عین حال مدام در کوچه تاریک خاطراتم قدم می زنند. 24 00:01:22,751 --> 00:01:24,712 آنها به عنوان امدادگران انجمنهای بشردوستانه 25 00:01:24,712 --> 00:01:28,064 تصمیم گرفتند در کنار قربانیان باشند 26 00:01:28,064 --> 00:01:32,661 تا به آنها یاری رسانده و امنیت و آرامش برایشان ایجاد کنند، 27 00:01:32,661 --> 00:01:35,587 اما وقتی خودشون نیاز به محافظت داشتن 28 00:01:35,587 --> 00:01:37,295 هیچ دستی برای کمک نبود. 29 00:01:37,685 --> 00:01:40,858 این روزها وقتی به تیتر روزنامه ها 30 00:01:40,858 --> 00:01:43,923 درباره جنگ عراق یا سوریه نگاه می کنیم 31 00:01:43,923 --> 00:01:48,087 امدادگران ربوده میشوند، گروگانها کشته میشوند-- 32 00:01:48,087 --> 00:01:50,100 اما اینها چه کسانی هستند؟ 33 00:01:50,100 --> 00:01:52,025 چرا اونجا بودند؟ 34 00:01:52,025 --> 00:01:54,033 انگیزهشون چی بوده؟ 35 00:01:54,033 --> 00:01:57,909 چرا اینقدر نسبت به این جنایات بی تفاوت شده ایم؟ 36 00:01:57,909 --> 00:02:01,038 امروز برای همین اینجام. 37 00:02:01,038 --> 00:02:03,435 باید راهی بهتر برای زنده کردن یاد آنها بیابیم. 38 00:02:04,575 --> 00:02:10,566 به علاوه باید به تشریح ارزشهایی که آنها جانشان را برایش دادند، بپردازیم. 39 00:02:10,566 --> 00:02:14,778 و برای آنها دادخواهی کنیم. 40 00:02:16,058 --> 00:02:17,939 وقتی سال ۱۹۹۶ 41 00:02:17,939 --> 00:02:21,654 از طرف کمسیون ارشد حمایت از پناهندگان به شمال قفقاز اعزام شدم 42 00:02:21,654 --> 00:02:23,526 با بعضی از خطرات آشنا بودم. 43 00:02:23,526 --> 00:02:25,879 پنج نفر از همکاران قبلا کشته شده بودن 44 00:02:25,879 --> 00:02:27,946 سه نفر به شدت مجروح شده بودن 45 00:02:27,946 --> 00:02:30,291 هفت نفر هم گروگان گرفته شده بودن. 46 00:02:30,291 --> 00:02:32,078 برای همین محتاط بودیم. 47 00:02:32,078 --> 00:02:36,152 برای همین از وسایل نقلیه مسلح ، ماشین های گشت 48 00:02:36,152 --> 00:02:39,207 تغییر مسیر حرکت و محل اقامت 49 00:02:39,207 --> 00:02:41,998 و همه نوع اقدامات امنیتی بهره می بردیم. 50 00:02:43,258 --> 00:02:49,208 با این وجود یکی از شبهای زمستانی ژانویه سال ۹۸، نوبت من شد. 51 00:02:49,208 --> 00:02:53,185 وقتی همراه محافظم به آپارتمانم در ولادیقفقاز وارد شدم 52 00:02:53,185 --> 00:02:55,341 یه سری افراد مسلح ما رو محاصره کردن. 53 00:02:56,781 --> 00:02:58,998 محافظ را گرفتند و روی زمین خواباندند 54 00:02:58,998 --> 00:03:01,622 جلوی چشمام زدنش 55 00:03:01,622 --> 00:03:04,306 بستنش و کشیدن بردن. 56 00:03:05,536 --> 00:03:10,321 دستها و چشمهام بسته بودن و روی زانو نشسته بودم 57 00:03:10,321 --> 00:03:14,204 همون موقعه صداخفهکن اسلحه را گذاشت پشت گردنم 58 00:03:14,204 --> 00:03:15,942 در این شرایط 59 00:03:15,942 --> 00:03:18,975 فرصتی برای فکر کردن یا دعا کردن ندارید. 60 00:03:20,045 --> 00:03:22,749 ذهنم به شکل خودکار 61 00:03:22,749 --> 00:03:27,115 تمام لحظات زندگی ام رو جلوی چشمام آورد. 62 00:03:27,115 --> 00:03:29,645 چند دقیقه ای طول کشید تا اینکه فهمیدم 63 00:03:29,645 --> 00:03:33,058 اون افراد نقاب دار برای کشتن من نیامدن 64 00:03:33,058 --> 00:03:37,231 اونها از یه جایی دستور دزدیدن منو داشتن. 65 00:03:38,551 --> 00:03:42,622 بعد همان روز پروسه غیرانسانی شروع شد. 66 00:03:42,622 --> 00:03:47,045 من براشون حکم یه شی را داشتم. 67 00:03:49,195 --> 00:03:51,011 معمولا درباره این موضوع حرف نمیزنم 68 00:03:51,011 --> 00:03:56,028 اما می خوام کمی از تجربه اون ۳۱۷ روز اسارتم بگم. 69 00:03:56,598 --> 00:03:59,654 در یک سرداب زیرزمینی نگه داری میشدم 70 00:03:59,654 --> 00:04:01,718 تاریکی مطلق، 71 00:04:01,718 --> 00:04:05,472 هر روز،۲۳ ساعت و ۴۵ دقیقه اونجا بودم. 72 00:04:05,472 --> 00:04:08,758 بعدش معمولا دو نگهبان می آمدند 73 00:04:08,758 --> 00:04:11,432 یک تکه بزرگ نان 74 00:04:11,432 --> 00:04:13,936 با یک کاسه سوپ و شمع می آوردن. 75 00:04:15,206 --> 00:04:19,280 شمع فقط برای ۱۵ دقیقه دوام می آورد. 76 00:04:19,280 --> 00:04:23,088 ۱۵ دقیقه روشنایی ناب 77 00:04:23,088 --> 00:04:27,224 و بعد شمع را میبردند، و دوباره تاریکی مطلق. 78 00:04:29,024 --> 00:04:32,538 با یک زنجیر آهنی به تختم بسته شده بودم. 79 00:04:32,538 --> 00:04:35,780 فقط چهار قدم کوچک می تونستم راه برم. 80 00:04:36,950 --> 00:04:40,735 همیشه در حسرت قدم پنج بودم. 81 00:04:40,735 --> 00:04:44,976 نه تلوزیونی،نه رادیویی، نه روزنامه ای و نه همصحبتی. 82 00:04:44,976 --> 00:04:49,069 نه حوله ای، نه صابونی و نه دستمال توالتی. 83 00:04:49,069 --> 00:04:55,356 اونجا فقط دو تا سطل فلزی در باز بود، یکی برای آب، یکی هم برای فضولات. 84 00:04:57,926 --> 00:05:02,955 این نوع تحقیرها برای نگهبانها حکم سرگرمی داشت. 85 00:05:02,955 --> 00:05:08,264 خصوصا وقتی طرف دچار دیگرآزاری بود یا وقتی حوصلهاش سررفته بود یا مست بود. 86 00:05:09,665 --> 00:05:13,073 اعصابم ذره ذره خرد می شد. 87 00:05:13,073 --> 00:05:17,583 توصیف تنهایی و تاریکی کار خیلی دشواری است 88 00:05:17,583 --> 00:05:19,975 مگر میشه "هیچ " را توصیف کرد؟ 89 00:05:19,975 --> 00:05:22,993 هیچ کلمه ای برای توصیف عمق تنهایی ام، 90 00:05:22,993 --> 00:05:28,968 در آن مرز باریک میان هشیاری و دیوانگی پیدا نمی کنم. 91 00:05:30,168 --> 00:05:35,408 گاهی در آن تاریکی تو خیالم چکرز بازی می کردم 92 00:05:35,408 --> 00:05:37,611 با مهره سیاه شروع می کردم 93 00:05:37,611 --> 00:05:39,270 بعدش با سفید 94 00:05:39,270 --> 00:05:41,879 دوباره مهره مشکی و سعی می کردم سفیدها رو ببرم. 95 00:05:43,469 --> 00:05:46,860 دیگه چکرز بازی نمی کنم. 96 00:05:46,860 --> 00:05:53,177 فکرم مدام با یادآوری خانواده و همکاران و محاظفم، ادیک، عذابم می داد. 97 00:05:53,177 --> 00:05:55,987 نمی دونستم چه بلایی سرش اومده. 98 00:05:55,987 --> 00:05:58,472 برای اینکه از دست فکر کردن خلاص بشم 99 00:05:58,472 --> 00:05:59,932 سعی می کردم وقتم رو 100 00:05:59,932 --> 00:06:03,743 با نرمش در اون چند قدم پر کنم. 101 00:06:03,743 --> 00:06:08,353 خودم رو با دعا و انواع بازی های فکری مشغول می کردم. 102 00:06:09,063 --> 00:06:13,456 ولی تاریکی در ذهن تصاویر و افکاری بوجود میاره که عادی نیستن. 103 00:06:13,456 --> 00:06:19,717 یک بخش از مغزت میخواد مقاومت کنه و فریاد بزنه 104 00:06:19,717 --> 00:06:23,154 و بخش دیگر مغز دستور میده که "ساکت باش 105 00:06:23,154 --> 00:06:25,963 و با این شرایط بساز". 106 00:06:25,963 --> 00:06:30,473 یک مناظره دائمی درونی است. بدون داور و قاضی. 107 00:06:31,163 --> 00:06:36,083 یک بار یکی از نگهبانها با پرخاش آمد و بهم گفت: 108 00:06:36,083 --> 00:06:40,220 " امروز برای غذا باید زانو بزنی و التماس کنی." 109 00:06:40,220 --> 00:06:43,842 تو شرایط روحی خوبی نبودم. بهش فحش دادم. 110 00:06:43,842 --> 00:06:46,776 به مادرش و همه کس و کارش فحش دادم. 111 00:06:46,776 --> 00:06:51,207 نتیجه خیلی ساده بود: غذا رو ریخت تو سطل فضولات. 112 00:06:51,207 --> 00:06:54,882 روز بعد دوباره اومد. دوباره همون درخواست. 113 00:06:54,882 --> 00:06:57,321 منم همون جواب رو دادم، 114 00:06:57,321 --> 00:07:01,532 جواب کار همون بود. 115 00:07:01,532 --> 00:07:05,363 بعد از چهار روز تمام تنم درد می کرد. 116 00:07:05,363 --> 00:07:10,565 نمی دونستم گرسنگی، وقتی که غذا اونقدر کمه، چقدر میتونه دردناک باشه. 117 00:07:10,565 --> 00:07:15,059 برای همین دفعه بعد که آمد، 118 00:07:16,049 --> 00:07:19,063 زانو زدم. 119 00:07:19,063 --> 00:07:22,081 برای غذا التماس کردم. 120 00:07:22,081 --> 00:07:27,668 تسلیم شدن تنها راه رسیدن دوباره به شمع بود. 121 00:07:29,302 --> 00:07:31,113 بعد از دزدیده شدنم، 122 00:07:31,113 --> 00:07:34,270 از اوستیای شمالی به چچن منتقل شدم. 123 00:07:34,270 --> 00:07:38,590 سه روز در صندوق عقب چند ماشین در راه بودم، 124 00:07:38,590 --> 00:07:40,889 به محض رسیدن، تا ۱۱ روز 125 00:07:40,889 --> 00:07:44,554 شخصی به نام روسلان بازجویی ام کرد. 126 00:07:44,554 --> 00:07:46,318 روند کار تقریبا هر روز یک جور بود: 127 00:07:46,318 --> 00:07:48,710 کمی نور بیشتر، ۴۵ دقیقه. 128 00:07:48,710 --> 00:07:50,985 به زیرزمین می آمد. 129 00:07:50,985 --> 00:07:53,249 به نگهبان ها می گفت من را به صندلی ببندند. 130 00:07:53,249 --> 00:07:56,349 و صدای موسیقی را زیاد می کرد. 131 00:07:56,349 --> 00:07:59,530 بعد با فریاد زدن سوال می کرد. 132 00:07:59,530 --> 00:08:02,325 فریاد می کشید. کتکم میزد. 133 00:08:02,325 --> 00:08:04,228 وارد جزییاتش نمی شم. 134 00:08:04,248 --> 00:08:06,681 خیلی از سوال ها را نمی فهمیدم. 135 00:08:06,681 --> 00:08:11,244 سوال های دیگری هم بود که اصلا نمی خواستم بفهمم. 136 00:08:12,254 --> 00:08:16,433 مدت زمان بازجویی درست به اندازه نوار بود: 137 00:08:16,433 --> 00:08:19,800 ۱۵ آهنگ، کلا ۴۵ دقیقه. 138 00:08:19,800 --> 00:08:21,985 همیشه منتظر آهنگ آخری بودم. 139 00:08:22,575 --> 00:08:26,280 نمی دونم یه روز بود یا یه شب 140 00:08:26,280 --> 00:08:29,297 صدای بچه ای رو شنیدم که بالای سرم گریه می کرد. 141 00:08:29,297 --> 00:08:32,129 صدای یه پسر بچه دو یا سه ساله. 142 00:08:32,129 --> 00:08:35,776 صدای پا می اومد،آدمها می دویدند، خیلی آشفته بود. 143 00:08:36,866 --> 00:08:39,900 برای همین وقتی روز بعد روسلان آمد 144 00:08:39,900 --> 00:08:42,369 قبل از اینکه سوال اول را بپرسه، 145 00:08:42,369 --> 00:08:45,968 ازش پرسیدم"حال پسرت امروز چطوره؟بهتره؟" 146 00:08:45,968 --> 00:08:48,754 خیلی جا خورد. 147 00:08:48,754 --> 00:08:51,583 عصبی شد. فکر می کرد نگهبان ها دهن لقی کرده اند 148 00:08:51,583 --> 00:08:54,161 و از زندگی خصوصیش به من گفته اند. 149 00:08:54,161 --> 00:08:58,874 درباره ان جی او هایی که به کلینیک های محلی دارو میدهند برایش گفتم 150 00:08:58,874 --> 00:09:01,785 که ممکن بود بتوانند حال پسرش را بهتر کنند. 151 00:09:01,785 --> 00:09:05,909 درباره آموزش و خانواده حرف زدیم. 152 00:09:05,909 --> 00:09:07,767 او از بچه هایش برایم گفت. 153 00:09:07,767 --> 00:09:09,833 من از دخترم برایش گفتم. 154 00:09:09,833 --> 00:09:13,223 بعد او درباره اسلحه، درباره اتومبیل و درباره زن حرف زد، 155 00:09:13,223 --> 00:09:17,542 و من هم باید درباره اسلحه و ماشین و زنان حرف می زدم. 156 00:09:17,542 --> 00:09:21,280 تا آخرین آهنگ نوار صحبت کردیم. 157 00:09:21,280 --> 00:09:26,923 روسلان بی رحم ترین آدمی بود که در عمرم می دیدم. 158 00:09:26,923 --> 00:09:30,220 دیگر کتکم نزد. 159 00:09:30,220 --> 00:09:32,936 دیگر سوالی نپرسید. 160 00:09:32,936 --> 00:09:36,791 دیگر در چشمش حکم یک شی را نداشتم. 161 00:09:36,791 --> 00:09:41,760 دو روز بعد من را به جای دیگری بردند. 162 00:09:41,760 --> 00:09:46,866 آنجا یکی از نگهبان ها به من نزدیک شد خیلی نزدیک--خیلی عجیب بود-- 163 00:09:46,866 --> 00:09:50,025 و خیلی آرام گفت: 164 00:09:50,025 --> 00:09:52,649 می خواهم ازت تشکر کنم 165 00:09:52,649 --> 00:09:56,689 به خاطر کمک های سازمان شما به خانواده ام 166 00:09:56,689 --> 00:10:00,738 وقتی که در داغستان آواره شده بودیم. 167 00:10:02,308 --> 00:10:05,891 چه جوابی می توانستم بدهم؟ 168 00:10:05,891 --> 00:10:10,667 خیلی دردناک بود. مثل چاقویی بود که وارد شکمت بشه. 169 00:10:10,667 --> 00:10:14,011 چند هفته طول کشید تا بتوانم در ذهنم هضم کنم 170 00:10:14,011 --> 00:10:17,285 اهداف مثبتی را که برای کمک به آن خانواده داشتیم از یک طرف 171 00:10:17,285 --> 00:10:20,257 با مزدوری که او از آب درآمده بود، از طرف دیگر. 172 00:10:20,257 --> 00:10:22,370 او جوان بود و خجالتی. 173 00:10:22,370 --> 00:10:24,645 من هرگز صورتش را ندیدم. 174 00:10:24,645 --> 00:10:27,315 احتمالا قصدش مثبت بوده. 175 00:10:27,315 --> 00:10:29,707 اما در آن ۱۵ ثاینه 176 00:10:29,707 --> 00:10:33,422 باعث شد همه فعالیت هایمان را زیر سوال ببرم. 177 00:10:33,422 --> 00:10:35,813 تمام از خودگذشتگی هایمان را. 178 00:10:35,813 --> 00:10:39,366 و همینطور باعث شد به این فکر کنم که آنها ما رو چطور می بینند. 179 00:10:39,366 --> 00:10:42,036 تا آن موقع فکر میکردم آنها میدآنند ما چرا آنجا رفتیم 180 00:10:42,036 --> 00:10:44,915 و آنجا چه می کنیم. 181 00:10:44,915 --> 00:10:47,768 هیچ کس نمیتواند حدس بزند. 182 00:10:47,768 --> 00:10:52,020 توضیح این که چرا این کار را می کنیم، چندان آسان نیست، 183 00:10:52,020 --> 00:10:53,812 حتی برای نزدیکترین هایمان. 184 00:10:55,062 --> 00:10:58,459 ما نه عالی هستیم و نه فوق العاده، 185 00:10:58,459 --> 00:11:00,935 ما ارتش ناجی دنیا نیستیم، 186 00:11:00,935 --> 00:11:03,049 ابرقهرمان هم نیستیم، 187 00:11:03,049 --> 00:11:04,721 پایان دهنده جنگ نیستیم، 188 00:11:04,721 --> 00:11:10,105 می دانیم که راهکارهای بشردوستانه جایگزین راه حل های سیاسی نیست. 189 00:11:10,105 --> 00:11:14,563 ولی این کار را میکنیم، چون حتی یک جان هم ارزش دارد. 190 00:11:14,563 --> 00:11:16,816 گاهی این تنها کاری است که می کنیم-- 191 00:11:16,816 --> 00:11:20,136 یک نفر، یک خانواده، گروه کوچکی از افراد-- 192 00:11:20,136 --> 00:11:22,110 و این اهمیت دارد. 193 00:11:22,110 --> 00:11:24,967 در زمان وقوع سونامی، زمین لرزه و یا طوفان 194 00:11:24,967 --> 00:11:29,075 می بینید که گروه های نجات از سراسر دنیا می آیند، 195 00:11:29,075 --> 00:11:32,117 و تا هفته ها به دنبال بازماندگان می گردند، 196 00:11:32,117 --> 00:11:34,671 چرا؟ هیچ کس این را نمی پرسد. 197 00:11:34,671 --> 00:11:36,784 هر جانی ارزش دارد، 198 00:11:36,784 --> 00:11:41,010 و یا باید ارزش داشته باشد. 199 00:11:41,010 --> 00:11:43,935 برای ما فرقی ندارد، وقتی به پناهجویان کمک می کنیم 200 00:11:43,935 --> 00:11:48,795 یا کسانی که به خاطر جنگ در کشور خود آواره شده اند یا آدم های بی کشور، 201 00:11:49,595 --> 00:11:51,390 افراد زیادی را می شناسم 202 00:11:51,390 --> 00:11:54,398 که وقتی با دردی خانمان سوز مواجه میشوند 203 00:11:54,398 --> 00:11:58,169 احساس ناتوانی و بیچارگی می کنند و همانجا متوقف می شوند. 204 00:11:58,169 --> 00:12:02,046 این باعث تاسف است. چون راه های زیادی برای کمک کردن هست. 205 00:12:02,046 --> 00:12:04,027 ما در این شرایط از پا در نمی آییم. 206 00:12:04,027 --> 00:12:06,678 هرکاری از دستمان برآید برای کمک انجام میدهیم. 207 00:12:06,678 --> 00:12:09,332 کمی حمایت، مقداری آسایش. 208 00:12:09,332 --> 00:12:11,093 مجبوریم. 209 00:12:11,093 --> 00:12:12,843 نمیشه بی تفاوت بود. 210 00:12:12,843 --> 00:12:18,197 این باعث میشود احساس داشته باشیم، چه می دانم، فقط انسان باشیم. 211 00:12:18,197 --> 00:12:22,316 این منم در روز آزادی ام. 212 00:12:22,316 --> 00:12:26,658 چند ماه بعد از آزادی، با نخست وزیر وقت فرانسه دیدار کردم. 213 00:12:26,658 --> 00:12:28,700 دومین چیزی که بهم گفت: 214 00:12:28,700 --> 00:12:32,231 "رفتنت به شمال قفقاز بی مسئولیتی محض بود، 215 00:12:32,231 --> 00:12:36,137 نمی دونی چقدر دردسر برای ما درست کردی" 216 00:12:38,017 --> 00:12:39,852 ملاقات کوتاهی بود. 217 00:12:39,852 --> 00:12:41,571 (خنده حضار) 218 00:12:42,661 --> 00:12:47,235 به نظر من کمک به افرادی که در خطر هستند یک وظیفه است. 219 00:12:47,235 --> 00:12:51,763 در جنگی که هیچکس به شکل جدی نمی خواست پایان بگیرد 220 00:12:51,763 --> 00:12:54,108 و امروز هم با انواعش سر و کار داریم 221 00:12:54,108 --> 00:12:58,608 کمک رسانی به افراد محتاج و حفاظت از آنها 222 00:12:58,608 --> 00:13:00,517 فقط یک عمل بشر دوستانه نبود، 223 00:13:00,517 --> 00:13:03,419 بلکه ایجاد یک تغییر حقیقی در زندگی آدمها بود. 224 00:13:03,419 --> 00:13:06,670 چرا نمی توانست این را بفهمه؟ 225 00:13:06,670 --> 00:13:08,597 ما وظیفه داریم که تلاش کنیم. 226 00:13:08,597 --> 00:13:12,431 حتما این اصطلاح رو شنیدید: حفاظت از دیگران، وظیفه ماست. 227 00:13:12,431 --> 00:13:16,512 ولی نتیجه این عمل به شرایط متعددی بستگی داره، 228 00:13:16,512 --> 00:13:20,369 ممکنه حتی شکست بخوریم اما از این بدتر هم هست-- 229 00:13:20,369 --> 00:13:23,120 و آن کاری نکردن در زمانی است که می توانیم. 230 00:13:24,441 --> 00:13:28,316 اگر در راه قدم گذاشتید، اگر این کار را انتخاب کردید، 231 00:13:28,316 --> 00:13:32,954 زندگی تان پر از شادی و غم خواهد بود 232 00:13:32,954 --> 00:13:35,633 چون افراد زیادی هستند که نمی توانیم کمکشان کنیم، 233 00:13:35,633 --> 00:13:39,557 نمی توانیم محافظتشان کنیم خیلی ها را نتوانستیم نجات دهیم. 234 00:13:39,557 --> 00:13:41,800 من اسمشون را گذاشتم "ارواح من" 235 00:13:41,800 --> 00:13:44,757 از نزدیک شاهد درد آنها بودن 236 00:13:44,757 --> 00:13:48,904 باعث میشود، شما هم آن درد را حس کنید. 237 00:13:49,304 --> 00:13:51,970 اکثرا امدادگران جوان 238 00:13:51,970 --> 00:13:54,988 اولین تجربشون، تجربه خیلی تلخ است. 239 00:13:54,988 --> 00:13:57,960 چون در موقعیت مشاهده قرار می گیرند 240 00:13:57,960 --> 00:14:01,072 اما توان ایجاد تغییر ندارند. 241 00:14:01,072 --> 00:14:03,579 آن ها باید یاد بگیرند که این را بپذیرند 242 00:14:03,579 --> 00:14:06,958 و به مرور زمان آن را به انرژی مثبت تبدیل کنند. 243 00:14:06,958 --> 00:14:08,407 کار سختی است. 244 00:14:08,407 --> 00:14:10,945 خیلی ها از پسش بر نمی آیند. 245 00:14:10,945 --> 00:14:14,953 اما آنهایی که موفق می شوند آن را با هیچ کار دیگری عوض نمی کنند. 246 00:14:14,953 --> 00:14:18,733 هر روز می تونید شاهد تغییراتی که ایجاد کردید باشید. 247 00:14:19,643 --> 00:14:22,805 امدادگران خطراتی که به جان می خرند را می شناسند 248 00:14:22,805 --> 00:14:27,717 در مناطق درگیر جنگ یا جاهایی که تازه جنگ تمام شده. 249 00:14:27,717 --> 00:14:34,429 با این حال، تهدید علیه زندگی و حرفه ما هر روز بیش از قبل می شود. 250 00:14:34,429 --> 00:14:37,611 و حرمت کار و زندگی ما کم کم دارد از بین میرود. 251 00:14:39,441 --> 00:14:42,100 آیا می دانید از سال ۲۰۰۰ تاکنون 252 00:14:42,100 --> 00:14:46,419 شمار حمله به فعالان کمک های بشردوستانه سه برابر شده؟ 253 00:14:47,409 --> 00:14:50,041 سال ۲۰۱۳ رکورد جدیدی ثبت شد: 254 00:14:51,111 --> 00:14:54,383 ۱۵۵ نفر از امدادگران کشته شدند، 255 00:14:54,383 --> 00:14:57,517 ۱۷۱ تن از آنان به شدت مجروح شدند، 256 00:14:57,517 --> 00:15:00,975 و ۱۳۴ نفر گروگان گرفته شدند. 257 00:15:01,375 --> 00:15:05,178 بی شمار زندگی های از هم پاشیده. 258 00:15:05,178 --> 00:15:10,380 تا زمان وقوع جنگ داخلی در سومالی در دهه ۸۰ میلادی، 259 00:15:10,380 --> 00:15:14,490 امدادگران گاهی 260 00:15:14,490 --> 00:15:16,487 قربانی چیزی می شدند که به آن آسیب های موازی می گوییم. 261 00:15:16,487 --> 00:15:20,202 اما عموما ما هدف این قبیل حملات نبودیم. 262 00:15:20,202 --> 00:15:21,756 این روند تغییر کرده. 263 00:15:21,756 --> 00:15:23,032 به این عکس نگاه کنید، 264 00:15:23,032 --> 00:15:25,866 بغداد، آگوست ۲۰۰۳: 265 00:15:25,866 --> 00:15:28,631 ۲۴ نفر از همکارانم کشته شدند. 266 00:15:28,631 --> 00:15:32,157 گذشت آن زمانی که پرچم آبی سازمان ملل متحد یا صلیب سرخ 267 00:15:32,157 --> 00:15:35,933 به شکل خودبه خود از ما حفاظت می کرد. 268 00:15:35,933 --> 00:15:39,195 گروه های جنایتکار و برخی گروه های سیاسی 269 00:15:39,195 --> 00:15:42,051 طی ۲۰ سال گذشته با هم همدست شدند 270 00:15:42,051 --> 00:15:45,186 و این قبیل موقعیت های دوگانه را پدید آورده اند 271 00:15:45,186 --> 00:15:48,052 که به هیچ عنوان نمی توانیم با آن ها ارتباط برقرار کنیم. 272 00:15:48,052 --> 00:15:53,426 اصول انسان دوستانه مورد آزمایش قرار گرفته، زیر سوال رفته و نا دیده گرفته شده. 273 00:15:53,426 --> 00:15:58,312 اما از همه مهمتر ما دیگر به دنبال جست و جوی عدالت نیستیم. 274 00:15:58,312 --> 00:16:01,532 به نظر می رسد 275 00:16:01,532 --> 00:16:04,997 حمله به فعالان بشردوست، اصلا و ابدا هیچ عواقبی در پی ندارد. 276 00:16:04,997 --> 00:16:09,357 بعد از آزادی، به من گفته شد به هیچ وجه قضیه را پیگیری قضایی نکنم. 277 00:16:09,357 --> 00:16:12,584 گفتن: فایده ای نخواهد داشت. 278 00:16:12,584 --> 00:16:16,673 به علاوه اینجوری زندگی همکاران دیگر را هم به خطر می اندازی. 279 00:16:17,723 --> 00:16:20,884 سال ها طول کشید تا صدور حکم 280 00:16:20,884 --> 00:16:25,175 برای سه نفر از کسانی که در ربودنم نقش داشتن را ببینم. 281 00:16:25,175 --> 00:16:27,711 اما این مورد یک استثنا بود. 282 00:16:27,711 --> 00:16:32,230 هیچ گونه عدالتی برای امدادگرانی که 283 00:16:32,230 --> 00:16:36,518 بین سالهای ۹۵ تا ۹۹ در چچن کشته یا گروگان گرفته شدند صورت نگرفت. 284 00:16:36,518 --> 00:16:39,146 و این در همه جای دنیا مصداق دارد. 285 00:16:40,436 --> 00:16:42,583 این غیر قابل قبول است. 286 00:16:42,583 --> 00:16:44,394 هیچ عذری ندارد. 287 00:16:44,394 --> 00:16:49,107 طبق قوانین بین المللی حمله به فعالان کارهای بشردوستانه جنایت جنگی محسوب میشود. 288 00:16:49,107 --> 00:16:52,195 این جنایات نباید بدون پاسخ بماند.. 289 00:16:52,195 --> 00:16:54,935 چرخه مصونیت این جنایات باید پایان یابد 290 00:16:54,935 --> 00:16:58,766 باید اینگونه در نظر گرفت که حمله به فعالان کمک های بشر دوستانه 291 00:16:58,766 --> 00:17:02,319 حمله به اصل انسانیت است. 292 00:17:02,319 --> 00:17:05,944 این من را برمی آشوبد. 293 00:17:06,274 --> 00:17:12,398 در مقایسه با تمام پناهندگانی که برایشان کار میکنم، من خیلی خوش شانسم 294 00:17:12,408 --> 00:17:16,041 من تصوری از صحنه ویرانی کامل شهرم ندارم، 295 00:17:16,041 --> 00:17:20,105 نمی دانم شلیک به اعضای خانواده ام در برابر چشمم، چه حسی دارد، 296 00:17:20,105 --> 00:17:24,354 نمی دانم از دست دادن حمایت از سوی کشورم چیست. 297 00:17:24,354 --> 00:17:28,649 این را هم می دانم که در مقایسه با گروگانهای دیگر هم خیلی خوش شانس هستم. 298 00:17:28,649 --> 00:17:34,331 چهار روز قبل از آزادی پرماجرای من، چهار نفر از گروگانها گردن زده شدند 299 00:17:34,331 --> 00:17:38,726 در چند مایلی جایی که من را نگه می داشتند. 300 00:17:38,726 --> 00:17:40,930 چرا آنها؟ 301 00:17:40,930 --> 00:17:43,591 من امروز چرا اینجا هستم؟ 302 00:17:44,641 --> 00:17:48,430 جواب ساده ای نداره. 303 00:17:48,430 --> 00:17:52,043 من از طرف خانواده ام حمایت زیادی دریافت کردم. 304 00:17:52,043 --> 00:17:55,862 از طرف همکاران، دوستانم، و حتی کسانی که نمی شناسم. 305 00:17:55,862 --> 00:18:00,281 در طی این سالها، برای بیرون آمدن از تاریکی، آنها کمکم کردند. 306 00:18:00,291 --> 00:18:03,559 هر کسی این همه توجه و مراقبت را دریافت نمی کند. 307 00:18:04,189 --> 00:18:07,814 چند نفر از همکارام بعد از حادثه ای دردناک 308 00:18:07,814 --> 00:18:11,090 دست به خودکشی زدند؟ 309 00:18:11,090 --> 00:18:14,819 حداقل نه نفر از آنها را شخصا می شناختم. 310 00:18:14,819 --> 00:18:18,547 چند نفر از آنها بعد از حادثه ای دردناک 311 00:18:18,547 --> 00:18:21,481 طلاق گرفتند؟ 312 00:18:21,481 --> 00:18:26,209 چون دیگر نمی توانستند چیزی را به همسرشان توضیح دهند. 313 00:18:26,209 --> 00:18:28,663 شمارش از دستم در رفته. 314 00:18:28,663 --> 00:18:32,223 این هزینه این نوع زندگی است. 315 00:18:32,223 --> 00:18:36,856 در روسیه بالای تمام نمادهای یاد بود جنگ این جمله زیبا نوشته شده: 316 00:18:36,856 --> 00:18:40,965 که می گوید، ( به زبان روسی ) 317 00:18:40,965 --> 00:18:44,216 "هیچ کس فراموش نمی شود، هیچ چیز فراموش نمی شود." 318 00:18:45,386 --> 00:18:48,523 من هرگز همکارانی که از دست داده ام را فراموش نمی کنم. 319 00:18:48,523 --> 00:18:50,859 نمی تونم فراموش کنم. 320 00:18:50,859 --> 00:18:54,072 از شما میخواهم که از خودگذشتگی آنها را به خاطر بسپارید 321 00:18:54,072 --> 00:18:57,578 و تلاش کنید تا تمام فعالان در سرتا سر دنیا 322 00:18:57,578 --> 00:19:00,155 بهتر محافظت بشوند. 323 00:19:00,155 --> 00:19:05,751 نباید بگذاریم نور امیدی که آنها به ارمغان آوردن، خاموش شود. 324 00:19:05,751 --> 00:19:10,441 بعد این تجربه تلخ، بسیاری از همکارانم از من پرسیدند "چرا هنوز ادامه میدی؟" 325 00:19:10,441 --> 00:19:12,647 چرا این کار را میکنی؟ 326 00:19:12,647 --> 00:19:15,201 چرا میخواهی برگردی سر کارت؟ 327 00:19:15,201 --> 00:19:17,696 جواب من خیلی ساده بود: 328 00:19:18,066 --> 00:19:20,536 اگر کنار کشیده بودم 329 00:19:20,536 --> 00:19:24,553 این بدین معنی بود که ربایندگانم پیروز شدن 330 00:19:24,553 --> 00:19:26,904 بعنی آن ها روح من 331 00:19:26,904 --> 00:19:29,179 و انسانیتم را برده بودند. 332 00:19:29,179 --> 00:19:31,826 ممنونم. 333 00:19:31,826 --> 00:19:33,993 (تشویق حضار)