1 00:00:00,825 --> 00:00:02,723 چند سال پيش 2 00:00:02,747 --> 00:00:06,293 مادرم دچار رماتيسم مفاصل شد 3 00:00:06,989 --> 00:00:13,088 مچ هاش، زانوهاش و انگشتان پاش متورم شدن که براش درد مزمن و فلج آوری ایجاد کردن 4 00:00:14,391 --> 00:00:16,081 باید معلولیتش رو اطلاع میداد 5 00:00:16,734 --> 00:00:18,734 اون دیگه به مسجد محلمون نمیرفت 6 00:00:19,516 --> 00:00:22,913 بعضی صبح ها مسواک زدن براش خیلی دردناک بود 7 00:00:24,339 --> 00:00:25,516 من میخواستم کمکش کنم 8 00:00:26,500 --> 00:00:28,266 ولی نمیدونسنم چطوری 9 00:00:28,716 --> 00:00:29,941 من یه دکتر نیستم 10 00:00:31,005 --> 00:00:35,011 در واقع یه تاریخ دان پزشکی هستم 11 00:00:35,930 --> 00:00:39,392 پس شروع کردم به تحقیق درباره ی درد های مزمن 12 00:00:39,957 --> 00:00:43,978 به نظر میرسه یو سی ال ای(دانشگاه کالیفرنیا در لس آنجلس) یه کلکسیون کامل از تاریخ درد 13 00:00:44,002 --> 00:00:45,166 در آرشیوش داره 14 00:00:46,593 --> 00:00:50,045 که من اونجا یه داستان، یه داستان خارق العاده پیدا کردم 15 00:00:50,069 --> 00:00:55,865 از مردی که میلیونها نفر رو از درد نجات داد 16 00:00:55,889 --> 00:00:57,277 مردمی که مثل مادر من بودن 17 00:00:58,772 --> 00:01:00,232 تا به حال چیزی ازش نشنیده بودم 18 00:01:00,256 --> 00:01:03,888 هیچ بیوگرافی یا فیلم هالیوودی ازش نبود 19 00:01:04,483 --> 00:01:08,272 اسمش جان .جی.بونیکا بود 20 00:01:09,070 --> 00:01:10,618 اما وقتی داستان ما شروع میشه 21 00:01:10,642 --> 00:01:14,755 بیشتر به جانی بول (گاو نر) واکر معروف بود 22 00:01:16,611 --> 00:01:18,951 یه روز تابستانی در سال ۱۹۴۱ بود 23 00:01:19,857 --> 00:01:25,017 افراد سیرک تازه به شهر کوچیک بروک فیلد در نیویورک رسیده بودن 24 00:01:25,486 --> 00:01:29,407 تماشاچی ها دسته دسته میومدن تا راه رفتن روی سیم و دلقک های بدشانس رو ببینن 25 00:01:29,431 --> 00:01:32,166 و اگه خوش شانس بودن گلوله توپ آدم 26 00:01:32,190 --> 00:01:36,074 اونها همچنین میومدن تا مرد قوی، جانی بول واکر رو ببینن 27 00:01:36,098 --> 00:01:39,431 یه قلدور پرزور که در ازای یه دلار محکم نگهت میداشت 28 00:01:40,467 --> 00:01:43,408 میدونین ، اون روز خاص صدایی همه جا پخش شد 29 00:01:43,432 --> 00:01:45,417 از طریق سیستم بلندگوی سیرک 30 00:01:45,441 --> 00:01:49,278 اونا فورا به یه پزشک در خیمه ی حیوانات زنده نیاز داشتن 31 00:01:49,302 --> 00:01:51,686 برای مربی شیر اتفاقی افتاده بود 32 00:01:51,710 --> 00:01:54,839 درلحظه اوج نمایشش مشکلی پیش اومده بود 33 00:01:54,863 --> 00:01:59,059 سرش در دهان شیر گیر کرده بود 34 00:01:59,629 --> 00:02:01,288 و داشت خفه میشد 35 00:02:01,312 --> 00:02:03,479 جمعیت با وحشت نگاه میکردن 36 00:02:03,503 --> 00:02:06,407 در حین این که تقلا میکرد و بعد بیهوش شد 37 00:02:06,788 --> 00:02:10,049 وقتیکه شیر بالاخره آرواره هاش رو ازاد کرد 38 00:02:10,073 --> 00:02:14,527 مربی شیر بی حرکت روی زمین افتاد 39 00:02:15,813 --> 00:02:18,182 وقتی چند دقیقه بعد به هوش اومد 40 00:02:18,206 --> 00:02:20,346 یه پیکر آشنا رو دید که به سمتش خم شده بود 41 00:02:21,169 --> 00:02:23,169 اون بول واکر بود 42 00:02:23,816 --> 00:02:29,049 مرد قوی به مربی شیر تنفس مصنوعی داده و زندگیش رو نجات داده بود 43 00:02:30,864 --> 00:02:32,692 مرد قوی به کسی نگفته بود 44 00:02:32,716 --> 00:02:36,175 اما درواقع دانشجوی سال سوم پزشکی بود 45 00:02:36,788 --> 00:02:40,450 اون تابستونا با سیرک میگشت تا شهریش رو پرداخت کنه 46 00:02:40,474 --> 00:02:43,184 اما اینو یه راز نگه داشته بود تا شخصیت ظاهریش رو حفظ کنه 47 00:02:43,787 --> 00:02:47,191 اون قرار بود یه شرور بیرحم باشه 48 00:02:47,215 --> 00:02:49,437 نه یه درستکار کسل کننده 49 00:02:50,535 --> 00:02:53,132 همکاران پزشکیش هم رازشو نمی دونستن 50 00:02:53,156 --> 00:02:57,235 همونطور که خودش میگفت " اگه یه ورزشکار بودی،یه احمق لال بودی" 51 00:02:57,849 --> 00:03:00,320 برای همین چیزی راجع به سیرک به اونا نگفت 52 00:03:00,344 --> 00:03:05,661 یاراجع به این که چطور ماهرانه بعد از ظهر ها و آخر هفته ها کشتی میگرفت 53 00:03:06,353 --> 00:03:08,973 اون از اسم مستعاری مثل بول واکر استفاده میکرد 54 00:03:08,997 --> 00:03:10,926 یا بعدا شگفت انگیز ماسک زده 55 00:03:11,627 --> 00:03:15,135 اون حتی همون سالی که به عنوان قهرمان مسابقات بوکس جهان 56 00:03:15,159 --> 00:03:18,518 (Light Heavyweight Champion) انتخاب شد 57 00:03:18,542 --> 00:03:19,771 اینو یه راز نگه داشت 58 00:03:21,313 --> 00:03:25,919 طی سال ها، جان.جی.بونیکا همزمان چند زندگی داشت 59 00:03:26,515 --> 00:03:28,209 اون یه کشتی گیر بود 60 00:03:28,233 --> 00:03:29,390 یه دکتر بود 61 00:03:29,788 --> 00:03:31,310 یه آدم ناجور بود 62 00:03:31,334 --> 00:03:32,491 یه قهرمان بود 63 00:03:33,038 --> 00:03:34,834 اون درد وارد میکرد 64 00:03:34,858 --> 00:03:36,016 ودرد رو درمان میکرد 65 00:03:37,242 --> 00:03:40,744 و در اون زمان نمیدونست که طی پنج دهه بعد 66 00:03:40,768 --> 00:03:43,586 بین این هویت های متفاوت به قید قرعه انتخاب میکرد 67 00:03:43,610 --> 00:03:46,923 که روش کاملا جدیدی برای نگاه کردن به درد به وجود بیاره 68 00:03:47,620 --> 00:03:51,750 که پزشکی جدید رو به قدری تغییر بده که دهه ها بعد 69 00:03:51,774 --> 00:03:56,276 مجله ی تایم اونو بنیانگذار تسکین درد معرفی کنه 70 00:03:57,351 --> 00:03:58,844 اماهمه ی اینها بعدا اتفاق افتاد 71 00:04:00,179 --> 00:04:05,791 در سال ۱۹۴۲ بونیکا از دانشگاه پزشکی فارق التحصیل شد و با اما ازدواج کرد 72 00:04:05,815 --> 00:04:09,491 دلبندش که سال ها پیش در یکی از مسابقاتش ملاقات کرده بود 73 00:04:10,505 --> 00:04:13,321 اون هنوز مخفیانه کشتی میگرفت.. مجبور بود 74 00:04:13,781 --> 00:04:18,428 دوره ی انترنیش در بیمارستان خیابان وینسنت نیویورک حقوقی بهش نمیداد 75 00:04:19,101 --> 00:04:22,853 با کمربند قهرمانیش در سالن های گران قیمت کشتی میگرفت 76 00:04:22,877 --> 00:04:24,814 مثل مادیسون اسکوور گاردن 77 00:04:24,838 --> 00:04:26,514 در مقابل حریف های بزرگ 78 00:04:26,538 --> 00:04:29,387 مثل اورت"خرس بلوند" مارشال 79 00:04:29,411 --> 00:04:33,053 یا آنجلو ساولدی که سه بار قهرمان جهان بوده 80 00:04:34,192 --> 00:04:36,969 مسابقات آسیب زیادی به بدنش وارد میکردن 81 00:04:36,993 --> 00:04:40,271 مفصل رانش پاره شد و دنده هاش شکست 82 00:04:40,295 --> 00:04:45,193 یه شب انگشت پای ترک وحشتناک (یکی از رقبا) زخمی مثل زخم کاپن 83 00:04:45,217 --> 00:04:46,519 روی صورتش ایجاد کرد 84 00:04:47,302 --> 00:04:51,341 صبح روز بعد مجبور شد سر کار یه ماسک جراحی برای مخفی کردنش بزنه 85 00:04:52,450 --> 00:04:57,064 علاوه بر این بونیکا مجبور شد در O.R با چشمی ظاهر شه که از شدت کبودی 86 00:04:57,088 --> 00:04:58,334 چیزی نمیدید 87 00:04:59,138 --> 00:05:03,641 اما از همه بدتر گوش های خرد شده ی گل کلمی اش بودن 88 00:05:04,094 --> 00:05:07,502 اون میگفت احساس میکنه دوتا توپ بیس بال دو طرف سرش اند 89 00:05:09,153 --> 00:05:12,415 درد همچنان در زندگیش انباشته میشد 90 00:05:13,177 --> 00:05:16,733 بعد همسرش رو در حالیکه درد زایمان داشت در بیمارستانش دید 91 00:05:17,509 --> 00:05:20,633 اون مدام نشست و برخاست میکرد واضح بود که اظطراب داشت 92 00:05:21,657 --> 00:05:24,101 قابله اش انترن رو صدا زد 93 00:05:24,125 --> 00:05:26,633 که بهش چند قطره اتر بدن و دردش رو قطع کنن 94 00:05:27,519 --> 00:05:30,880 اما انترن یه مرد جوان بود که فقط چند هفته سر کار بود 95 00:05:30,904 --> 00:05:33,840 اون عصبی بود و موقع به کار بردن اتر 96 00:05:33,864 --> 00:05:35,692 گلوی اما رو سوزوند 97 00:05:36,145 --> 00:05:40,093 اون بالا آورد تنفسش قطع شد و شروع کرد به کبود شدن 98 00:05:40,895 --> 00:05:46,235 بونیکا که این صحنه رو تماشا میکرد انترن رو کنار زد 99 00:05:46,259 --> 00:05:47,840 و راه تنفسش رو باز کرد 100 00:05:47,864 --> 00:05:50,682 و همسرش و دختر متولد نشده اش رو نجات داد 101 00:05:52,172 --> 00:05:57,017 و در اون لحظه تصمیم گرفت زندگیش رو وقف هوشبری کنه 102 00:05:57,414 --> 00:06:02,826 حتی بعدا برای بهینه سازی داروی بی حسی برای مادران در حال زایمان کمک کنه 103 00:06:02,850 --> 00:06:04,985 اما قبل از اینکه بتونه روی زایمان تمرکز کنه 104 00:06:05,009 --> 00:06:07,765 بونیکا باید آموزش های اولیه رو گزارش میداد 105 00:06:10,373 --> 00:06:11,967 درست نزدیک روز مهم 106 00:06:11,991 --> 00:06:15,213 بونیکا در مرکز پزشکی سپاه مادیجان (در واشنگتن) ظاهر شد 107 00:06:15,237 --> 00:06:16,387 نزدیک تاکوما 108 00:06:16,783 --> 00:06:21,476 با ۷٫۷۰۰ تخت خواب،یکی از بزرگترین بیمارستان های ارتش در آمریکا بود 109 00:06:22,242 --> 00:06:24,936 بونیکا مسئول تمام کنترل درد اونجا بود 110 00:06:25,618 --> 00:06:27,618 اون فقط بیست و هفت سالش بود 111 00:06:28,470 --> 00:06:31,764 حین تسکین بیماران متعدد بونیکا متوجه مواردی شد 112 00:06:31,788 --> 00:06:34,283 که با تمام چیز هایی که یاد گرفته بود تناقض داشت 113 00:06:34,976 --> 00:06:39,822 درد قرار بود یه جور زنگ خطر باشه... به روش خوب 114 00:06:39,846 --> 00:06:43,446 روشی برای بدن به منظور نشون دادن آسیب، مثل یه بازوی شکسته 115 00:06:44,538 --> 00:06:46,150 اما در بعضی موارد، 116 00:06:46,174 --> 00:06:49,649 مثل زمانی که پای بیمار قطع میشد، 117 00:06:49,673 --> 00:06:53,694 بیمار هنوز از درد در پایی که وجود نداشت شکایت میکرد 118 00:06:54,231 --> 00:06:58,223 ولی اگه آسیب برطرف شده بود،چرا زنگ خطر همواره صدا می کرد؟ 119 00:06:58,861 --> 00:07:02,990 موارد دیگه ای هم بودن که در اونها هیچ اثری از آسیب دیدگی نبود 120 00:07:03,014 --> 00:07:05,496 اما با این حال، بیمار درد داشت 121 00:07:06,678 --> 00:07:10,646 بونیکا تمام متخصص های بیمارستانش رو دنبال میکرد...جراح ها، 122 00:07:10,670 --> 00:07:13,008 عصب شناس ها،روانشناس ها،و بقیه 123 00:07:13,782 --> 00:07:16,858 و سعی میکرد نظر اونها رو راجع به بیمار هاش بدونه 124 00:07:17,643 --> 00:07:22,617 این خیلی طول میکشید بنابراین شروع کرد به سازماندهی ملاقات های گروهی موقع ناهار 125 00:07:23,123 --> 00:07:27,589 مثل گروهی از متخصص ها که با درد بیمار ها مقابله میکردن 126 00:07:27,613 --> 00:07:31,553 تا به حال هیچ کس اینجوری روی درد تمرکز نکرده بود 127 00:07:32,928 --> 00:07:34,928 بعد از اون، کتاب ها رو خورد 128 00:07:35,845 --> 00:07:38,708 اون هر کتاب درسی پزشکی که به دستش میرسید رو میخوند 129 00:07:38,732 --> 00:07:41,283 به دقت هیچ چیز حرفی از درد نمی زد 130 00:07:42,282 --> 00:07:46,163 از بین ۱۴٫۰۰۰ صفحه ای که خوند، 131 00:07:46,187 --> 00:07:50,363 کلمه ی "درد" صفحه ی هفدهم بود و یه نصف صفحه 132 00:07:50,908 --> 00:07:52,910 صفحه ی هفدهم و یه نصف صفحه 133 00:07:52,934 --> 00:07:58,206 به عنوان اساسی ترین، رایج ترین، وعصبی کننده ترین قسمت یک بیمار بودن 134 00:07:58,875 --> 00:08:00,982 بونیکا متعجب بود... من حرفش رو نقل قول میکنم 135 00:08:01,006 --> 00:08:05,460 اون گفت"به چه جور نتیجه ی کوفتی میتونی برسی؟ 136 00:08:05,484 --> 00:08:08,666 مهم ترین چیز از دیدگاه بیمار، 137 00:08:08,690 --> 00:08:10,055 که راجع بهش صحبت نمیکنن." 138 00:08:11,295 --> 00:08:15,185 پس طی هشت سال بعد بونیکا راجع بهش صحبت میکنه 139 00:08:15,209 --> 00:08:17,654 راجع بهش می نویسه ،اون صفحات جا افتاده رو می نویسه 140 00:08:18,057 --> 00:08:21,771 اون چیزی رو نوشت که بعد ها به عنوان انجیل درد شناخته بشه 141 00:08:22,575 --> 00:08:25,992 در اون استراتژی های جدیدی پیشنهاد کرد 142 00:08:26,016 --> 00:08:29,590 طرز تسکین های جدید با استقاده از آمپول های بی حسی 143 00:08:29,614 --> 00:08:32,357 اون تاسیس یه موسسه ی جدید رو پیشنهاد کرد، کلینیک درد 144 00:08:32,381 --> 00:08:34,379 بر اساس اون ملاقات های سر ناهار 145 00:08:35,248 --> 00:08:37,659 اما مهم ترین چیز راجع به کتابش 146 00:08:37,683 --> 00:08:41,765 این بود که درد یه جور زنگ خطر احساسی برای پزشکی بود 147 00:08:42,486 --> 00:08:48,467 یه درخواست عاجزانه از دکتر ها که درد رو جدی بگیرن 148 00:08:48,491 --> 00:08:49,887 در زندگی بیمار ها 149 00:08:51,321 --> 00:08:54,590 اون هدف پزشکی رو از نو بیان کرد 150 00:08:55,373 --> 00:08:59,558 هدف این نبود که بیمارها رو بهتر کنیم 151 00:08:59,582 --> 00:09:02,934 هدف این بود که که بیمارها احساس بهتری داشته باشن 152 00:09:04,955 --> 00:09:07,042 اون دهه ها روی بحثش راجع به درد کار کرد 153 00:09:07,066 --> 00:09:10,084 قبل از اینکه بالاخره در اواسط دهه ی هفتاد موثر واقع شد 154 00:09:10,831 --> 00:09:14,285 صد ها کلینیک درد در سراسر دنیا به وجود اومدن 155 00:09:15,711 --> 00:09:18,941 اما همزمان یه اتفاق ناگوار افتاد 156 00:09:19,754 --> 00:09:22,915 سال های کشتی گیری بونیکا بهش رسیدن 157 00:09:24,597 --> 00:09:26,749 اون بیش از بیست سال بود که بازی نمی کرد 158 00:09:26,773 --> 00:09:31,078 اما اون ۱٫۵۰۰ بازی حرفه ای اثراتی بر بدنش به جا گذاشته بودن 159 00:09:31,769 --> 00:09:35,838 هنوز در پنجاه و چند سالگیش از ورم شدید مفاصل رنج می برد 160 00:09:36,360 --> 00:09:40,379 طی ۲۰ سال بعد ۲۲ جراحی انجام داد 161 00:09:40,403 --> 00:09:42,930 که شامل چهار عمل ستون فقرات، 162 00:09:42,954 --> 00:09:45,521 و جابجایی های مدام لمبر 163 00:09:46,110 --> 00:09:49,367 به سختی می تونست دستش رو بلند کنه یا گردنش رو بچرخونه 164 00:09:50,144 --> 00:09:52,797 برای راه رفتن به عصای زیربغل آلومینیومی نیاز داشت 165 00:09:53,879 --> 00:09:57,899 دوستان و شاگردان قدیمیش دکترش شدن 166 00:09:57,923 --> 00:10:02,125 یه نفر یاد آور شد که احتمالا اون به آمپول بی حسی 167 00:10:02,149 --> 00:10:04,727 بیشتر از هر کس دیگه ای تودنیا نیاز داشت 168 00:10:06,043 --> 00:10:09,481 همونطور که از قبل معتاد به کار بود، روزی حتی بیشتر از 169 00:10:09,505 --> 00:10:11,451 ۱۵ تا ۱۸ساعت کارمیکرد 170 00:10:11,922 --> 00:10:14,431 تسکین دیگران براش چیزی بیشتر از فقط شغلش شد 171 00:10:14,455 --> 00:10:17,177 این موثرترین راه تسکین خودش بود 172 00:10:18,510 --> 00:10:22,321 زمانی به یه خبرنگار گفت"اگه سرم مثل الان شلوغ نبود، 173 00:10:22,345 --> 00:10:25,530 کاملا یه فرد معلول می شدم." 174 00:10:27,423 --> 00:10:30,962 در یه سفر کاری به فلوریدا اوایل دهه ی ۱۹۸۰ 175 00:10:30,986 --> 00:10:36,318 یکی از دانشجوهای سابق بونیکا اونو با ماشین تا محوطه ی هاید پارک در تمپا می برد 176 00:10:37,338 --> 00:10:41,482 اونا از درختان نخل گذشتن و به یه عمارت بزرگ رسیدن 177 00:10:41,506 --> 00:10:46,116 با خمپاره انداز های نقره ای غول پیکر که تو پارکینگ مخفی شده بودن 178 00:10:46,895 --> 00:10:49,834 خونه متعلق به خانواده ی زاکینی بود 179 00:10:49,858 --> 00:10:52,830 که یه چیزی مثل اعضای سلطنتی سیرک آمریکایی بودن 180 00:10:54,229 --> 00:10:56,802 چند دهه قبل، بونیکا اونا رو دیده بود 181 00:10:56,826 --> 00:10:59,713 که لباس تو خونه ای ها و عینک های نقره ای می پوشیدن 182 00:10:59,737 --> 00:11:03,505 کاری رو میکردن که درش پیش گام شدن، گلوله توپ آدم 183 00:11:04,772 --> 00:11:07,847 ولی حالا مثل اون بودن، بازنشسته 184 00:11:09,267 --> 00:11:12,838 حالا اون نسل کاملا مرده از جمله بونیکا 185 00:11:12,862 --> 00:11:15,805 پس هیچ راهی نیست که بفهمیم اون روز دقیقا چی گفتن 186 00:11:16,475 --> 00:11:18,475 اما هنوز تصورش رو دوست دارم 187 00:11:19,233 --> 00:11:22,486 مرد قوی و گلوله توپ های آدم دوباره به هم پیوستن 188 00:11:22,510 --> 00:11:24,963 درحالیکه زخمهای قدیمی و جدیدشون رو به رخ هم می کشیدن 189 00:11:25,802 --> 00:11:28,058 شاید بونیکا بهشون توصیه پزشکی کرد 190 00:11:28,082 --> 00:11:33,408 شاید چیزی رو بهشون گفت که بعدها در تاریخ شفاهی ثبت شد 191 00:11:33,432 --> 00:11:39,338 این که دورانش در سیرک و کشتی گیری عمیقا زندگیش رو شکل داد 192 00:11:41,286 --> 00:11:43,970 بونیکا درد رو از نزدیک دید 193 00:11:45,236 --> 00:11:47,236 احساسش کرد، باهاش زندگی کرد 194 00:11:48,453 --> 00:11:52,470 و این رو براش غیرممکن کرد که نسبت به درد دیگران بی توجه باشه 195 00:11:53,449 --> 00:11:56,563 واز روی این همدلی یه زمینه ی کاملا جدید ایجاد کرد 196 00:11:56,587 --> 00:11:59,699 نقش مهمی رو بازی کرد تا پزشکی درد رو 197 00:11:59,723 --> 00:12:00,975 به خودی خودش بپذیره 198 00:12:02,627 --> 00:12:04,539 در همون تاریخ شفاهی، 199 00:12:04,563 --> 00:12:07,072 بونیکا مدعی شد که درد 200 00:12:07,096 --> 00:12:11,353 پیچیده ترین تجربه ی آدمیه 201 00:12:12,215 --> 00:12:16,029 که زندگی گذشته، زندگی فعلی 202 00:12:16,053 --> 00:12:18,243 عکس العمل ها و خانوادتون رو درگیر میکنه 203 00:12:19,256 --> 00:12:21,811 این مطمئنا برای بونیکا صادق بود 204 00:12:22,593 --> 00:12:25,264 همینطور برای مادر من 205 00:12:28,043 --> 00:12:31,342 دیدن مادرم برای دکترها آسونه 206 00:12:31,366 --> 00:12:34,628 به عنوان یه بیمار حرفه ای 207 00:12:34,652 --> 00:12:38,470 زنی که روزهاشو در اتاق انتظار سپری می کنه 208 00:12:39,714 --> 00:12:42,605 بعضی وقت ها من فقط اونو به همون حالت تماشامی کنم 209 00:12:45,076 --> 00:12:47,043 اما وقتی درد بونیکا رو دیدم 210 00:12:47,067 --> 00:12:51,599 وصیتنامه ای از زندگی کاملش 211 00:12:51,623 --> 00:12:56,130 تمام چیز هایی که درد مادرم نگه می داره رو به یاد آوردم 212 00:12:58,370 --> 00:13:02,138 قبل از اینکه انگشتان مادرم متورم بشن، 213 00:13:02,162 --> 00:13:05,477 به هم برخورد می کردن 214 00:13:05,501 --> 00:13:08,399 در دپارتمان H.R بیمارستانی که درش کار می کرد 215 00:13:09,150 --> 00:13:13,238 اونا برای تمام مسجد محلمون سمبوسه می پیچیدن، 216 00:13:14,734 --> 00:13:18,435 وقتی بچه بودم موهامو کوتاه می کردن، 217 00:13:18,459 --> 00:13:20,911 بینی من رو پاک می کردن، 218 00:13:20,935 --> 00:13:22,585 بند کفشامو می بستن. 219 00:13:29,832 --> 00:13:31,157 متشکرم 220 00:13:31,181 --> 00:13:38,000 (تشویق)