0:00:01.000,0:00:05.000 من، تحت تأثیرِ این قرار گرفته ام، که یکی از مطالبِ ضمني TED 0:00:05.000,0:00:08.000 شَفَقَت است: همانندِ نمایشهای تحریک کننده ای را که اینجا مشاهده کردیم: 0:00:09.000,0:00:13.000 HIV در آفریقا و سخنراني دیشبِ رئیس جمهور کلینتون. 0:00:13.000,0:00:18.000 و من میخواهم کمی با استفاده از افکارِ تضمینی در مورد شفقت، 0:00:18.000,0:00:23.000 آن را از سطحِ جهانی به سطحِ شخصی بیاورم. 0:00:23.000,0:00:25.000 من یک روانشناسم، ولی میتوانید مطمئن باشید، 0:00:25.000,0:00:26.000 که آن را به سطح خاری نخواهم آورد. 0:00:27.000,0:00:31.000 (خنده) 0:00:32.000,0:00:34.000 مدتها پیش، یک مطالعة خیلی مهمی 0:00:34.000,0:00:38.000 در مدرسة علوم الهي پِرِستُن (Preston) انجام گرفت که نشان میدهد، 0:00:39.000,0:00:42.000 به چه جهت، وقتی که همة ما اینهمه فرصتهای کمک کردن داریم، 0:00:42.000,0:00:45.000 گاهی کمک میکنیم و گاهی نمیکنیم. 0:00:46.000,0:00:49.000 به یک گروه از شاگردینِ حکمت الهي مدرسة علوم الهي پِرِستُن 0:00:50.000,0:00:54.000 گفته شد که قرار است یک موعظة تمرینی انجام دهند 0:00:54.000,0:00:57.000 و به هر یک از آنها یک موضوعِ موعظه داده شد. 0:00:57.000,0:01:00.000 به نصفی از آنها، به عنوانِ موضوع، 0:01:00.000,0:01:02.000 حکایتِ «سامِرِ نیکو» داده شد: 0:01:02.000,0:01:04.000 مردی که به یک بیگانه 0:01:05.000,0:01:07.000 در کنارِ جاده کمک میکند. 0:01:07.000,0:01:10.000 به نصفِ دیگر، یک موضوعِ تصادفی از کتابِ مقدس داده شد. 0:01:10.000,0:01:13.000 بعد، به یک یک آنها گفته شد که میبایست برای انجامِ موعظه، 0:01:14.000,0:01:15.000 به ساختمانِ دیگری بروند. 0:01:15.000,0:01:18.000 هنگاميكه از ساختمانِ اولی بسوی ساختمانِ دومی میرفتند، 0:01:18.000,0:01:21.000 هر کدام از آنها از کنارِ شخصی، کمر خم و ناله وار، 0:01:22.000,0:01:26.000 و ظاهراً محتاج، رد شدند. سؤال اینجاست: آیا آنها توقف کردند که کمک کنند؟ 0:01:26.000,0:01:27.000 سؤالِ جالبتر اینست: 0:01:28.000,0:01:31.000 آیا اَندیشیدنِ آنها به حکایتِ «سامِرِ نیکو» 0:01:31.000,0:01:35.000 هیچ اهمیتی داشت؟ جواب: خیر، اصلاً. 0:01:36.000,0:01:39.000 مشخص شد که، تصمیمِ متوقف شدن 0:01:39.000,0:01:40.000 و به یک بیگانة محتاج کمک کردنِ اشخاص، 0:01:40.000,0:01:43.000 بستگی به مقدارِ عجله ای که آنها حس میکردند داشت -- 0:01:44.000,0:01:48.000 که آیا احساس میکردند که دیر کرده اند، یا اینکه آنها مجذوبِ 0:01:48.000,0:01:49.000 موعظه ای که قرار بود انجام بدهند بودند. 0:01:50.000,0:01:52.000 و به عقیدة من، این وضعِ نامساعدِ زندگي ماست: 0:01:53.000,0:01:57.000 اینکه ما از هر فرصت برای کمک کردن استفاده نمیکنیم، 0:01:57.000,0:02:00.000 چون، توجهِ ما به جهات غلط متمرکز است. 0:02:00.000,0:02:03.000 یک زمینة جدیدی در علومِ مغزی وجود دارد، بنامِ عصب شناسي اجتماعی. 0:02:04.000,0:02:08.000 این زمینه، جريانِ برقِ مغزي، که در حینِ فعل و انفعالِ دو شخص با یکدیگر، 0:02:08.000,0:02:10.000 فعال میشوند را، مطالعه میکند. 0:02:10.000,0:02:14.000 و حال، دیدگاهِ جدید بسوی شفقت، از نظرِ عصب شناسي اجتماعی، 0:02:14.000,0:02:18.000 این است که سیمکشي مغزي ما ذاتاً بسوی کمک کردن است. 0:02:18.000,0:02:22.000 بدین معنی، که ما در حینِ رسیدگی به شخصِ دیگر، 0:02:23.000,0:02:26.000 بطور خودكار آنها را درک و حس میکنیم. 0:02:27.000,0:02:29.000 عصبهای جدیدی بنامِ عصبهای آیینهای وجود دارند، 0:02:29.000,0:02:33.000 که همانند عصبهای Wi-Fi هستند، که همان ناحیه های فعال خود را 0:02:33.000,0:02:37.000 در مغز فعال میکنند. ما «بصورتِ» خودکاری حس میکنیم. 0:02:37.000,0:02:41.000 و اگر آن شخص، محتاج و رنج زده باشد، 0:02:42.000,0:02:46.000 ما بطور خودکار آماده به کمک کردن او خواهیم بود. 0:02:46.000,0:02:49.000 و اما سپس این سؤال پیش میاید: چرا کمک نمیکنیم؟ 0:02:49.000,0:02:51.000 و بنظر من، این اشاره به طیفی میکند که، 0:02:52.000,0:02:54.000 از کاملاً غرق شدنِ در خويش گرفته 0:02:55.000,0:02:57.000 تا تشخیص و یکدلی و شفقت را با هم در بر دارد. 0:02:57.000,0:03:01.000 و واقعیتِ ساده اینست که، وقتیکه توجه ما صرفاً بخودمان است، 0:03:02.000,0:03:05.000 و غرق مشقولیتها خود هستیم، همانطوری که بیشتر اوقاتمان در طی روز صرف میشود، 0:03:05.000,0:03:08.000 قادر به ملاحظه کردنِ دیگران نخواهیم بود. 0:03:08.000,0:03:10.000 و این تفاوت، بین توجه به خود و به بغیه، 0:03:10.000,0:03:11.000 میتواند خیلی لطیف باشد. 0:03:11.000,0:03:15.000 چند روز پیش، من داشتم حسابِ مالیاتم را انجام میدادم، و رسیدم به 0:03:15.000,0:03:17.000 فهرست بندی کردنِ تمام اهداء، 0:03:18.000,0:03:21.000 که یکدفعه بمن وحی شد، این بود -- رفتم بسوی دفترچة چكم 0:03:21.000,0:03:24.000 طرفِ چکِ «بنیادِ سِیوا» و ملاحظه کردم که این فکر بسرم آمد: 0:03:24.000,0:03:26.000 بَه، دوستم لِری بِریلییِنت چقدر خوشحال میشه 0:03:27.000,0:03:28.000 اگر بدونه که من به بنیادِ سِیوا پول داده ام. 0:03:28.000,0:03:31.000 سپس پی بردم که داشتم از این عملِ کمک کردن، 0:03:31.000,0:03:35.000 معتاد بخود شیفتگی میشدم -- اینکه من احساس خوب بخودم داشتم. 0:03:35.000,0:03:40.000 سپس شروع کردم به مردمِ هیمالیا (Himalayas) فکر کردن 0:03:40.000,0:03:42.000 که چگونه به آبِ مرواریدِ چشمشان کمک خواهد شد، و متوجه شدم 0:03:43.000,0:03:46.000 که از این نوع توجهِ بخود شیفتگی، 0:03:47.000,0:03:50.000 به طرفِ نوع دوستی (خدمت رسانی و ياری رساندن به ديگران)، و بعد به احساسِ خوب داشتن 0:03:50.000,0:03:54.000 برای مردمی که داشتم کمک میکردم، سپری شدم. عقیده دارم که آن خود نیز یک نوع تحریک کننده است. 0:03:54.000,0:03:57.000 و اما، دقت داشتن به تشخیصِ بینِ توجه بخودمان 0:03:57.000,0:03:58.000 و توجه به دیگران، 0:03:58.000,0:04:01.000 چیزیست که همه را بسوی آن تشویق میکنم. 0:04:01.000,0:04:04.000 شما میتوانید آنرا در سطحِ بارز در دنیای دوست یابی مشاهده کنید. 0:04:05.000,0:04:08.000 خیلی وقت پیش، در یک رستورانِ سوشی (sushi) بودم 0:04:08.000,0:04:11.000 و از فاصلة دور گفتگوی دو خانمی را که داشتند راجع به برادرِ یکیشون صحبت میکردند را میشنیدم، 0:04:12.000,0:04:15.000 که مجرد بود. و این خانم گفت، 0:04:15.000,0:04:17.000 «برادرم در یافتنِ دوست مشکل داره، 0:04:17.000,0:04:19.000 پس داره به {دوست یابي پُر سرعت} فرصت میده.» نمیدانم آیا شما از {دوست یابي پُر سرعت} با خبرید؟ 0:04:19.000,0:04:23.000 خانمها سر یک میز مینشینند و آقایان از یک میز به یک میز دیگر میروند، 0:04:23.000,0:04:26.000 و یک ساعت و زنگ وجود دارد که هر پنج دقیقه، زنگ میخوره، 0:04:27.000,0:04:29.000 مصاحبه تمام میشه و آن خانم میتواند تصمیم بگیرد 0:04:29.000,0:04:33.000 که آیا کارتش یا ایمیلش را برای پیگیری 0:04:33.000,0:04:35.000 به آن مرد بده یا نه. و این خانم میگه، 0:04:35.000,0:04:39.000 «برادرم هیچوقت یک کارت نگرفت. و من دقیقاً میدانم چرا: 0:04:39.000,0:04:44.000 از لحظه ای که مینشیند، شروع میکند، بدونِ مکس، در مورد خود صحبت کردن، 0:04:44.000,0:04:45.000 و هیچوقت در مورد آن خانم سؤالی نمیکند.» 0:04:46.000,0:04:51.000 من مشغول تحقیقاتی برای قسمتِ «سَبکِ یکشنبه» در 0:04:51.000,0:04:54.000 مجلة New York Times بودم، که نگاهی به تاریخچة ازدواجها میداشت -- 0:04:54.000,0:04:57.000 چون آنها خیلی شگفت انگیزند -- و من به ازدواجِ 0:04:57.000,0:05:00.000 اَلیس چارنی اِپستین رسیدم. و او گفت 0:05:00.000,0:05:02.000 که وقتی در صحنة دوست یابی بود، 0:05:03.000,0:05:05.000 یک امتحان بسیار ساده ای را در مورد اشخاص انجام میداد. 0:05:06.000,0:05:08.000 امتحان این بود: که ببیند از لحظه ای که به هم میرسند، 0:05:08.000,0:05:11.000 چقدر طول میکشد تا آن مرد از او یک سؤال کند 0:05:11.000,0:05:13.000 با استفاده از کلمة «تو» در سؤالش. 0:05:13.000,0:05:17.000 و مشخصاً خانم اِپستین امتحانش را ۲۰ گرفت، که باعثِ تکمیلِ مقاله ام شد. 0:05:17.000,0:05:18.000 (خنده) 0:05:18.000,0:05:20.000 و حال، این یک امتحانِ کوچکی است 0:05:20.000,0:05:22.000 که تشویقتان میکنم در یک مهمانی آنرا انجام دهید. 0:05:22.000,0:05:24.000 اینجا در TED مهلت های بسیار زیادی وجود دارد. 0:05:26.000,0:05:29.000 نشریة تجارتي هاروِرد (Harvard) اخیراً یک مقاله ای داشت بنامِ 0:05:29.000,0:05:32.000 «لحظه هاي انساني»، راجع به اینکه چطوری در سر کار، 0:05:32.000,0:05:35.000 با همکاران میتوانست برخوردِ واقعی داشت. و نوشته بود که، 0:05:35.000,0:05:38.000 کار اساسي که شما باید انجام دهید اینست که بِلَک بِریتان را خاموش کنید، 0:05:39.000,0:05:42.000 کامپیوترِ لَپ تاپِتان را ببندید، به افکارِ پوچتان خاتمه دهید 0:05:43.000,0:05:45.000 و توجه کاملتان را به آن شخص دهید. 0:05:46.000,0:05:50.000 یک کلمة نوینی در زبان انگلیسی وجود دارد 0:05:51.000,0:05:54.000 برای لحظه ای که شخصی که با ما هست، بِلَک بِریش را در میاورد 0:05:54.000,0:05:57.000 یا اینکه به مُبایلش جواب میدهد، و ناگهان، بودنِ ما را کلاً فراموش میکند. 0:05:58.000,0:06:02.000 کلمه اش هست «pizzled»: ترکیبِ کلماتِ گیج شدن و عصبانی شدن است. 0:06:02.000,0:06:05.000 (خنده) 0:06:05.000,0:06:11.000 فکر میکنم که بسیار مناسب است. 0:06:12.000,0:06:15.000 یکدلی و بصیرت است که ما را از ماكياولیان و دشمنانِ جامعه سوا میکند. 0:06:15.000,0:06:20.000 برادر زنم متخصصِ خوف و دهشت است -- 0:06:20.000,0:06:23.000 او نویسندة کتابهای «تفسیرِ دِراکولا» و «گلچينِ فِرَکِنستاین» است -- 0:06:23.000,0:06:24.000 او بعنوانِ یک پژوهشگرِ چاوسر (Chaucer) تربیت یافت، 0:06:24.000,0:06:26.000 ولی در ترانسیلوانیا متولد شد 0:06:26.000,0:06:28.000 و فکر میکنم که این کمی بر او اثر داشت. 0:06:28.000,0:06:32.000 به هر حال، برادر زنم، لِنورد، 0:06:32.000,0:06:34.000 تسمیم گرفت که کتابی در مورد یک قاتلِ زنجیره ای بنویسد. 0:06:34.000,0:06:37.000 این مردیست که سالها پیش، همین حومه ای که ما در آن زندگی میکنیم را 0:06:38.000,0:06:40.000 تِرور کرد. مشهور به «خفه کنندة سَنتا کُروزی» بود. 0:06:41.000,0:06:45.000 و قبل از اینکه بازداشت شود، مادر بزرگ و پدر بزرگ خود، 0:06:45.000,0:06:48.000 و همچنین مادر خود، و پنج تن از شاگردینِ دانشگاه را بقتل رسانده بود. 0:06:49.000,0:06:51.000 پس، برادر زنم رفت که با این قاتل مصاحبه کند 0:06:52.000,0:06:54.000 و در حینِ ملاقات، به این پی بُرد که 0:06:54.000,0:06:55.000 این شخص قطعاً وحشت آمیز است. 0:06:56.000,0:06:58.000 اولاً، او تقریباً ۲۱۳ سانتيمتر است. 0:06:58.000,0:07:01.000 ولی قد بلندش وحشت آمیزترین چیز نیست. 0:07:01.000,0:07:06.000 ترسناکترین چیز این است که هوشِ شناختیش ۱۶۰ بود: یک نابغة تصدیق شده. 0:07:07.000,0:07:11.000 لیکن، بینِ هوشِ شناختی و احساساتِ همدلی (احساسات به شخصِ دیگر) 0:07:11.000,0:07:12.000 هیچ ارتباطی وجود ندارد. 0:07:13.000,0:07:15.000 آنها بوسیلة قسمتهای متفاوت مغز کنترل میشوند. 0:07:16.000,0:07:18.000 بلاخره، برادر زنم به خودش این جرات را داد 0:07:19.000,0:07:21.000 که از آن قاتل، سؤالی که واقعاً جوابش را میخواست را بپرسد. 0:07:21.000,0:07:24.000 و آن این بود: «چطوری توانستی این اعمال را انجام دهی؟ 0:07:24.000,0:07:26.000 آیا هیچ احساسِ ترحم برای قربانی هایت نکردی؟» 0:07:26.000,0:07:29.000 اینها قتلهای بسیار محرمانه ای بودند -- او قربانیهایش را خفه میکرد. 0:07:30.000,0:07:32.000 و قاتل به طورِ بسیار قطعی جواب داد: 0:07:32.000,0:07:37.000 «نَه. اگر احساسِ پریشانی و اندوه میداشتم، دیگر نمیتوانستم آن را انجام دهم. 0:07:37.000,0:07:43.000 من به نوبة خود، آن بخش از خودم را خاموش کردم.» 0:07:43.000,0:07:48.000 و فکر میکنم که این بسیار موجب ناراحتي خاطر است. 0:07:49.000,0:07:53.000 و به نحوی، رویِ خاموش کردنِ این بخش، در تفکرم. 0:07:53.000,0:07:55.000 وقتی که در حین هر نوع فعالیتی، ما توجه به خودمان میدهیم، 0:07:56.000,0:07:59.000 آن بخشمان را خاموش میکنیم، مخصوصاً اگر شخص دیگری کنار ما باشد. 0:08:00.000,0:08:05.000 به خرید کردن فکر کن و به امکان داشتن یک 0:08:05.000,0:08:07.000 مصرف گرائي دلسوزانه تفکر کن. 0:08:08.000,0:08:10.000 در حال حاظر، همانطور که بیل مَکدانا اشاره کرده است، 0:08:12.000,0:08:16.000 چیزهایی را که ما میخریم و استفاده میکنیم، دارای عواقبِ پنهاني هستند. 0:08:16.000,0:08:19.000 ما همه قربانیهای بی خبرِ یک نقطة ضعفِ اشتراکی هستیم. 0:08:20.000,0:08:22.000 ما بی اطلاع هستیم و از 0:08:23.000,0:08:29.000 ملکولهای زَهراگينی که از فرشها یا پارچة صندلیمان انتشار میشوند، بی خبریم. 0:08:30.000,0:08:35.000 یا اینکه، نمیدانیم اگر آن پارچه یک مادة مُغذَي تكنولوژی 0:08:35.000,0:08:39.000 یا یک یک مادة مُغذَي ساخته شده است؛ آیا میتواند دوباره استفاده شود 0:08:39.000,0:08:41.000 یا اینکه آخرتش زمینِ زباله است؟ به عبارتی دیگر، 0:08:41.000,0:08:46.000 ما از نتایجِ اکولوژي، بهداشتِ عمومی، 0:08:47.000,0:08:50.000 و اعتدالِ اجتماعی و اقتصادي 0:08:50.000,0:08:52.000 چیزهایی را که میخریم، بی خبریم. 0:08:54.000,0:08:58.000 همانند ضربالمثلِ: فیل توی اطاق است و 0:08:58.000,0:09:02.000 ما او را نمیبینیم. و ما قربانیان 0:09:02.000,0:09:05.000 سیستمی شده ایم که ما را به جهتِ دیگری اشاره میدهد. این را ملاحظه کنید. 0:09:06.000,0:09:09.000 یک کتاب بسیار شگفت انگيزی است بنامِ 0:09:10.000,0:09:12.000 «چیزها: زندگي پنهاني اشیاي روزمره». 0:09:13.000,0:09:16.000 و راجع به تاریخچة شیئی مانندِ یک پیراهن صحبت میکند: 0:09:16.000,0:09:19.000 که ابریشمش کجا رُشد کرد، 0:09:19.000,0:09:21.000 چه نوع کودی استفاده شد و این کود چه 0:09:21.000,0:09:25.000 اثری بر آن خاک داشت. و اشاره میکند که، برای مثال، 0:09:25.000,0:09:28.000 آن ابریشم در مقابلِ رنگِ پارچه خیلی مُقاوم است؛ 0:09:28.000,0:09:31.000 و اینکه حدودِ ۶۰ درصدِ آن شسته میشه بسوی آب و فاضلاب. 0:09:31.000,0:09:34.000 و بیمارشناسان اینرا خوب میدانند که بچه هایی 0:09:34.000,0:09:39.000 که نزدیکِ کارخانه های محصولات پارچه ای زندگی میکنند، گرایشِ بسیار به سرطانِ خون دارند. 0:09:40.000,0:09:44.000 یک شرکتیست بنامِ بِنِت و کُمپانی، که Polo.com و Victoria's Secret 0:09:45.000,0:09:50.000 را تولید میکند -- آنها، چون مدیرِ شرکتشان از این واقعه آگاهست، 0:09:51.000,0:09:55.000 در چین یک معاملة مشترکی با کارخانه های محصولات رنگی بوجود آوردند 0:09:55.000,0:09:57.000 تا مطمئن باشند که از فاضلابها، 0:09:57.000,0:10:01.000 قبل از اینکه تبدیل به آبهای زیرزمینی شوند، به شایستگی مواظبت شود. 0:10:01.000,0:10:05.000 در حال حاظر، ما این اختیار را نداریم که یک پیراهنِ بافضيلتی را 0:10:06.000,0:10:10.000 در مقابلِ یک پیراهنِ بی فضيلت انتخاب کنیم. 0:10:13.000,0:10:16.000 خوب، داشتم فکر میکردم. اولاً 0:10:16.000,0:10:21.000 یک تکنولوژي برقی وجود دارد که به هر مغازه این اجازه را میدهد 0:10:21.000,0:10:25.000 تا تاریخچة کاملِ هر محصولی را که روی تاقچه دارند را بداند. 0:10:26.000,0:10:28.000 مینوانید ردِ پاي آنرا تا به خودِ کارخانه تعقیب کنید. يكمرتبه که ردِ پاي آنرا 0:10:28.000,0:10:32.000 به خودِ کارخانه پیدا کردید، میتوانید به فراینده های تولیدي که 0:10:32.000,0:10:36.000 برای ساختن آنها استفاده شده، نگاه کنید، و اگر با فضیلت است، 0:10:36.000,0:10:40.000 میتوانید آنرا بهمان وجه برچسب زنید. یا اگر بی فضیلت است، 0:10:40.000,0:10:44.000 میتوانید -- امروزه، میتوانید واردِ هر مغازه ای شوید، 0:10:44.000,0:10:47.000 اِسکَنِر خود را بسوی کُدِ میله ای اشاره کنید 0:10:47.000,0:10:49.000 بدینوسیله، شما را به وبلاگِ آن میبرد. 0:10:49.000,0:10:51.000 همین را هم برای اشخاصی که حساسیت به بادام زمینی دارند، دارند. 0:10:52.000,0:10:54.000 آن وبلاگ میتواند چیزهایی در مورد آن شیی بشما نشان دهد. 0:10:55.000,0:10:56.000 به عنوانِ دیگری، در لحظة خریدن، 0:10:56.000,0:11:00.000 توانایي انتخابِ مشفقانه را میتوانیم داشته باشیم. 0:11:00.000,0:11:06.000 در علومِ اطلاع رساني یک اصطلاحی وجود دارد: 0:11:06.000,0:11:09.000 نهایتاً همگی، همه چیز را خواهند دانست. 0:11:09.000,0:11:11.000 و سؤال اینجاست: آیا تفاوتی بوجود خواهد آورد؟ 0:11:13.000,0:11:16.000 مدتها پیش، وقتی که براي New York Times کار میکردم، 0:11:17.000,0:11:19.000 در دهة ۸۰ بود، یک مقاله دربارة 0:11:19.000,0:11:21.000 مشکلات جدیدِ نیویورک نوشتم -- 0:11:21.000,0:11:23.000 در مورد آدمهای خانه بدوش در خیابانها. 0:11:23.000,0:11:27.000 و حدودِ دو هفته به ماموریت با آژانسِ عمومي کاری، که به خانه بدوشان خدمت میکردند، 0:11:27.000,0:11:30.000 به اطراف شهر رفتم. و این را کشف کردم، بعد از دیدنِ خانه بدوشان 0:11:30.000,0:11:35.000 ازطریقِ دیدگاهِ خودشان، که تقریبآً همگي آنها بیمارِ روانی هستند 0:11:35.000,0:11:39.000 که هیچ کجا را برای رفتن ندارند. تشخيصِ ناخوشیشان مشخص بود. این، مرا وادار کرد -- 0:11:40.000,0:11:43.000 کاری که کرد این بود که مرا از بیهوشي شهر نشیني که 0:11:44.000,0:11:47.000 وقتی مي بينيم که از کنارِ خانه بدوشی که در حدودِ دیدگاهمان است رد میشویم، 0:11:47.000,0:11:50.000 اين اتفاق در حد مشاهده مي ماند و 0:11:52.000,0:11:54.000 ما آگاه نميشويم، بنابراین عَمَلی از ما سر نمیزند. 0:11:57.000,0:12:02.000 چند روزِ بعدِ آن -- جمعه بود -- در اواخر روز، 0:12:02.000,0:12:05.000 رفتم بسوی تِرِنِ زير زمينى. وقتِ اوجِ ترافیک بود 0:12:05.000,0:12:07.000 و هزاران نفر داشتن از پله ها جاری میشدند. 0:12:07.000,0:12:09.000 و ناگهان، در حالی که از پله ها داشتم میامدم پایین 0:12:09.000,0:12:12.000 یک مردِ رخوت زدة را ملاحظه کردم، 0:12:12.000,0:12:16.000 بدون پیراهن، بدونِ حرکت، و مردم داشتن همینطور از رویش لقدوار رد میشدند -- 0:12:17.000,0:12:18.000 صدها و صدها نفر. 0:12:19.000,0:12:22.000 و چون بیهوشي شهر نِشینیم به کمی ضعیف شده بود، 0:12:23.000,0:12:26.000 متوجه شدم که وایستادم تا ببینم داستانش چیست. 0:12:27.000,0:12:29.000 لحظه ای که وایستادم، چند نفر دیگر هم 0:12:30.000,0:12:31.000 بلافاصله دور او حلقه زدند. 0:12:32.000,0:12:34.000 و متوجه شدیم که او اسپانيايي بود، هیچ انگليسی بلد نبود، 0:12:34.000,0:12:39.000 هیچ پولی نداشت، و روزهای بسیاری را در خیابانها سرگردان و گرسنه سپری کرده بود، 0:12:39.000,0:12:40.000 و از گرسنگی غش کرده بود. 0:12:40.000,0:12:42.000 بلافاصله یکنفر رفت که آبِ پرتقال بیاورد، 0:12:42.000,0:12:44.000 یکنفر دیگر ساندویچ سوسیس آورد، یک کسِ دیگری پلیسِ تِرِنِ زير زمينى را آورد. 0:12:45.000,0:12:48.000 آین شخص بلافاصله روی پاهاش وایستاد. 0:12:48.000,0:12:52.000 ولی، تنها چیزی که احتیاج بود، همان عملِ سادة ملاحظه کردن بود. 0:12:53.000,0:12:54.000 پس، من خیلی خوش بین هستم. 0:12:54.000,0:12:55.000 خیلی متشکرم. 0:12:55.000,0:12:57.000 (تشویق)