سلام صبح به خیر
بحث امروز من در باره دو حیطه در حال رشد
آموزش و عصب شناسی بطور کلی و
همچنین در مورد مطالعه خاص ما خواهد بود
Wellcome Trust
برای کسانی که این ما را نمی شناسند
این سازمان دومین سازمان غیر انتفاعی جهان
برای گسترش بهداشت می باشد
در این راستا ما هزینه زیادی بر مطالعات
دارویی، علوم جتماعی و انسان شناسی و همچنین
زمینه های آموزشی و تدارکاتی کرده ایم
و همچنین در زمینه تعیین خط مشی
با این مقدمه در زمینه های بسیاری
امروز صحبت خواهم کرد
اول از همه اینکه ارتباط عصب شناسی
با آموزش چیست
و اینکه چه تاثیراتی بر آن داره
و میتونه داشته باشه
کارهایی که ما انجام داده ایم و
سرانجام صحبت از آینده این زمینه
پس اول از همه اینکه ارتباط این دو چیست
واضح این که اگه آموزش درباره
یادگیری ،
دانش و یا مهارت حرف میزنه
و عصب شناسی علم مطالعه سیستم عصبی و مغزاست
پس یقینا هر دو به هم مرتبط هستند
همانطور که بحث در مورد ارتباط مغز
و آموزش سابقه طولانی دارد
سالها است بحث و انتقادات
بسیاری در این زمینه مطرح شده
حجم انبوهی از تحقیقات
در این زمینه با عناوینی نظیر
"A Bridge too far",
"Its a Prime time to build a bridge",
"A two-way path is possible",
"Buildng the bridge from both ends."
بنظر می رسه که همه
از ساختن این پل حرف می زنند
اما عده کمی به ساختن آن مشغول شده اند
و این قابل درک است
چرا که تنها در ۱۰ سال اخیرکه پای
عصب شناسی به این موضوع کشیده شد
ایده تاثیر این دو بر هم به ذهنها رسید
این زمینه بسیار جالبیه پر از
امکانات بالقوه و بسیار قابل فهم
این قابل تامل است که چرا معلمین ،
قانون گزاران و تکنولوژیست ها خواهان به
بکار گیری این ایده ها در آموزش هستند
از سویی مایلم اینجا هشدار بدهم که
باور و بکار گیری این ایده هادر کلاس
نیاز به مطالعات و
تامل بیشتری
خواهد داشت
و قبل از اینکه به موضوع بعدی بپردازم
میخواهم اینرا خاطر نشان کنم که
فکر نکنیم عصب شناسی تنها پاسخ
و حل کننده مشکلات خواهد بود
و یا همه چیزرا علی رغم عوامل
پیچیده موثر در کلاس توضیح خواهد داد
عصب شناسی در این زمینه بسیار جوان است
و بایستی در کنار روانشناسی ، مطالعات
علوم تربیتی
و به موازات دانش معلمیمن برای ساختن
دانشی سودمند در آینده بکارگرفته بشه
تا بتونیم فرآیند یادگیری در کلاس
را بهبود ببخشیم
پس سوال اینکه تاثیر عصب شناسی بر
آموزش و پرورش چیست
از آنجاییکه در جمع معلمین هستم
فکر کردم بهتره صبر کنم ببینم
شما چه فکر می کنید
پس همانند معلمین خوب چند تا
عبارت روی صفحه می نویسم
و خواهشم از شما اینه که
اگر با عبارت موافقید
دستتان را بلند کنید
عبارت اول
ما تنها ۱۰ درصد از مغزمان را بکار می گیریم
اگه موافقید دستها بالا
حالا می خواهم اینرا نشونتون بدم
آمارها نشون میدن
آلان صفحه را نشونتون خواهم داد
این تحقیقیه که معلمین پنج کشور
جواب داده اند
و این هم درصد معلمینی است
که موافق بوده اند
بنظر میرسه که کار نمی کنه اما میتونم
بگم که واقعیت نداره
بالاخره درست شد- حتی در موادری
که شما فکر میکنید هیچ کاری نمی کنید
مغز شما در کنترل نفس کشیدن شما
تحت کنترل ضربان قلب شما است به شما کمک
می کنه راست بایستید درست بنشینید
شاید برای توجه کردن، شاید برای توجه نکردن
و یا به این و آن فکر کردن
اما به هر حال مغز شما تماما در حال
فعالیت است
نتیجه اینکه این یکی از آن اعتقادات
اشتباه است
دومین عبارت- یادگیری زمانی
بهتر صورت خواهد گرفت که اطلاعات
به روش مورد علاقه یادگیرنده منتقل بشه
بشیوه بسیار تصویری که با صوت همراه بشه
و یا بصورت عملی نمایش دارده بشه
دستها بالا اگه موافقید
بسیار خوب
همانطور که صفحه نمایش نشون میده معلمین
بسیاری ازگشورها با این موافقند
(خنده حضار)
بلی دیکه ( خنده سخنران)
این واقعیت داره که ما ترجیح برای
یادگیری داریم
شما شاید ترجیح بدین چیزی را به روش خاصی
یاد بگیرین
شاید فکر می کنید که یادگیری
دیداری بهتری دارین
یا اینکه اگر تصاویر را به شما نشان بدهند
بهتر یاد میگیرید
همه شما نوعی از یادگیری را ترجیح می دهید
اما مطالعات نشان می دهد بواسطه اینکه
مواد آموزشی آنطور به شما
ارایه شده لزوما بهتر یاد نمی گیرید
آخرین عبارت
تفاوت در نیمکره غالب ، نیمکره راست یا چپ
میتواند تفاوت در یادگیری
در بین مردم را توضیح دهر
دستها بالا اگر موافقید
شاید بتونیم یک الگو را مشاهده کنیم
نمی دونم
(خنده حضار)
بعضی از آمارها
خصوصا در بریتانیا
نشان میده که این درست نیست
اگر در مورد یک پارچگی در نیمکره میشنوید
یا اگر میشنوید یک بخش مغز بخش منطق
و بخش دیگر بخش خلاقیت است این واقعیت نداره
و میخواهم بعدی را نخونم
نوشیدن مداوم آشامیدنیهای حاوی
هوشیاری را تقلیل می دهد
اما این یکی درسته ( خنده حضار)
میتونم یک کم بیشتر براتون توضیح بدم
اگر دوست دارید بیشتر
از این خرافه ها بدونید
یک کتاب بسیار جالب در این زمینه توسط
Paul Howard Jones سال گذشته نوشته
شده که توجه زیادی را در
شبکه های اجتماعی گرفته
پاول در این کتاب به بسیاری از این
باورهای نادرست پرداخته
این باورهای غلط از کجا آمده اند؟
آیا مشکل ساز هستند؟
با آنها چه میشه کرد؟
طبعا همه آنها از یک علم ناشی شده اند
که تاریخ آن گذشته است یا بد تعبیر شده
و همچنان در باور ما مانده اند ( ببخشید)
چون راحت میشه فهمید شون یا
به راحتی میشه در کلاس توضیح بدی
آیا مشکل ساز هستند
خوب ، اگو شما فکر کنید که تنها ۱۰ درصد از
مغزتون را استفاده می کنید آیا این بده؟
احتمالا نه ، فقط دقیق نیست
اما وفتی من نه سال قبل شروع به
تدریس کردم
و این در بیشتر مدارس بریتانیا
شایع بود
در مورد کشورهای دیگه نمی دونم
از دانش آموزان خواسته بودند به یک پرسشنامه
در مورد اینکه چطور یاد میگیرند پاسخ بدهند
و اینکه آ آیا آنرا دوست دارند
و به معلمین و دانش آموزان
یک جدول داده شده بود
که کدام روش یادگیری را ترجیح میدهند
معلمین
می بایستی که بر اساس
ترجیح دانش آموزان اطلاعات
را در اختیارشون قرار بدهند
و همین منبعی از مشکل ایجاد کرد
چرا که معلمین بطور بالقوه وفت تلف می کردند
و یا احساس می کردند بایستی
کاری انجام دهند که این هم
بنفع دانش آموزان نبود
نتیجه مثبت اینکه درسها از تنوع بیشتری بر خوردار شدند
......... و دامنه وسیعی از فعالیتها
اما از سویی دانش آموزان میگفتند
خانم من این فعالیت را انجام نمی دهم
چون من یک فرد فعال هستم
و به همین ترتیب دانش آموزان
به یک فعالیت خود را محدود می کردند
که آنها را از مزایای یادگیری های دیگر محدود می کردند
بنا براین بهترین راه
دریافت اطلاعات مشابه با
روشهای مختلف یادگیری می تونه باشه
پس چه باید کرد؟
من به این موضوع که چه باید کرد
باز خواهم گشت
مطالعات رو به گسترش هستند اما بسیاری از آنها مشابه
سلولی در یک ظرف آزمایشگاهی هستند