این شمشیر گذشته تاریکی دارد. خون های بسیاری ریخته؛ تو برای تنها سفر کردن نادانی، خامی رو تو وجودت حس می کنم. تو خوش شانسی که خونت هنوز جریان داره. متشکرم. بنابراین... سرزمین دروازه بان ها چه چیزی برای تو به ارمغان آورده ؟ من دنبال کسی می گردم. یک شخص بسیار عزیز ؟ روح یک خویشاوند ؟ یک اژدها. یک تلاش خطرناک برای شکارچی تنها. من تا زمانی که به یاد دارم تنها بودم. ما تقریباً انجامش دادیم. ششش... هی، هنوز بشین. شب بخیر, اسکالز. بگیرش, اسکالز! بیا! اسکالز؟ آره! بیا! اسکالز! من شکست خورم. تو فقط در دیدن شکست خوردی... این سرزمین اژدها هاست، سینتل. تو نزدیک تر از اونی که بدونی. اسکالز! اسکالز? اسکالز...