[Script Info] Title: [Events] Format: Layer, Start, End, Style, Name, MarginL, MarginR, MarginV, Effect, Text Dialogue: 0,0:00:01.00,0:00:03.92,Default,,0000,0000,0000,,من دختر یک جاعل هستم، Dialogue: 0,0:00:03.92,0:00:05.86,Default,,0000,0000,0000,,نه یک جاعل عادی... Dialogue: 0,0:00:05.86,0:00:08.78,Default,,0000,0000,0000,,آدم وقتی کلمه «جاعل» را می شنود، خود به خود یاد «مزدور» می افتد. Dialogue: 0,0:00:08.78,0:00:12.30,Default,,0000,0000,0000,,یاد «جعل پول» و «جعل تابلو» می افتد. Dialogue: 0,0:00:12.30,0:00:14.61,Default,,0000,0000,0000,,پدر من چنین آدمی نیست. Dialogue: 0,0:00:14.61,0:00:15.80,Default,,0000,0000,0000,,او سی سال از عمرش را Dialogue: 0,0:00:15.80,0:00:18.50,Default,,0000,0000,0000,,صرف جعل مدرک کرد-- Dialogue: 0,0:00:18.50,0:00:20.45,Default,,0000,0000,0000,,نه برای خودش، بلکه فقط برای دیگران، Dialogue: 0,0:00:20.45,0:00:24.34,Default,,0000,0000,0000,,تا به کسانی کمک کند که مورد آزار و اذیت و سرکوب قرار گرفته بودند. Dialogue: 0,0:00:24.34,0:00:26.50,Default,,0000,0000,0000,,بگذارید معرفیش کنم. Dialogue: 0,0:00:26.50,0:00:29.50,Default,,0000,0000,0000,,این پدرم در ١٩سالگی است. Dialogue: 0,0:00:29.50,0:00:33.50,Default,,0000,0000,0000,,همه چیز برای او زمان جنگ جهانی دوم آغاز شد، Dialogue: 0,0:00:33.50,0:00:35.50,Default,,0000,0000,0000,,وقتی که در ١٧ سالگی Dialogue: 0,0:00:35.50,0:00:37.20,Default,,0000,0000,0000,,پایش به یک کارگاه جعل اسناد باز شد. Dialogue: 0,0:00:37.20,0:00:41.70,Default,,0000,0000,0000,,و خیلی زود به کارشناس جعل اسناد مقاومت تبدیل شد. Dialogue: 0,0:00:41.70,0:00:43.50,Default,,0000,0000,0000,,این یک قصه معمولی نیست Dialogue: 0,0:00:43.50,0:00:46.50,Default,,0000,0000,0000,,بعد از آزادی (از آلمان نازی) او همچنان به کارش ادامه داد Dialogue: 0,0:00:46.50,0:00:49.60,Default,,0000,0000,0000,,و تا دهه ١۹٧۰ سند جعل کرد. Dialogue: 0,0:00:49.60,0:00:51.25,Default,,0000,0000,0000,,وقتی کوچک بودم Dialogue: 0,0:00:51.25,0:00:53.40,Default,,0000,0000,0000,,البته که چیزی از این موضوع نمی دانستم. Dialogue: 0,0:00:53.40,0:00:55.90,Default,,0000,0000,0000,,آن که در وسط نشسته و شکلک در می آورد منم. Dialogue: 0,0:00:55.90,0:00:58.23,Default,,0000,0000,0000,,من در حومه پاریس بزرگ شدم Dialogue: 0,0:00:58.23,0:01:02.12,Default,,0000,0000,0000,,و از بین سه فرزند، کوچکترین بودم. Dialogue: 0,0:01:02.12,0:01:05.01,Default,,0000,0000,0000,,من مثل بقیه آدم ها یک بابای «معمولی» داشتم، Dialogue: 0,0:01:05.01,0:01:06.96,Default,,0000,0000,0000,,با این تفاوت که او سی سال بزرگتر بود از ... Dialogue: 0,0:01:06.96,0:01:10.84,Default,,0000,0000,0000,,خب، سنش آنقدر بود که جای پدربزرگم باشد. Dialogue: 0,0:01:10.84,0:01:13.80,Default,,0000,0000,0000,,او عکاس و مددکار محله ای بود، Dialogue: 0,0:01:13.80,0:01:17.40,Default,,0000,0000,0000,,و همیشه به ما می گفت که همیشه مطیع قانون باشیم. Dialogue: 0,0:01:17.40,0:01:19.70,Default,,0000,0000,0000,,و البته، هیچوقت درباره گذشتهاش چیزی نمیگفت Dialogue: 0,0:01:19.70,0:01:21.90,Default,,0000,0000,0000,,درباره زمانی که جاعل بود. Dialogue: 0,0:01:21.90,0:01:24.46,Default,,0000,0000,0000,,اما یک بار اتفاقی افتاد که برایتان تعریف می کنم، Dialogue: 0,0:01:24.46,0:01:27.38,Default,,0000,0000,0000,,آن اتفاق می توانست من را به شک بیاندازد. Dialogue: 0,0:01:27.38,0:01:30.29,Default,,0000,0000,0000,,دبیرستانی بودم و یک بار نمره بدی گرفتم، Dialogue: 0,0:01:30.29,0:01:32.24,Default,,0000,0000,0000,,برای من خیلی اتفاق بعیدی بود، Dialogue: 0,0:01:32.24,0:01:35.18,Default,,0000,0000,0000,,تصمیم گرفتم مسئله را از والدینم پنهان کنم. Dialogue: 0,0:01:35.18,0:01:39.07,Default,,0000,0000,0000,,برای همین، تصمیم گرفتم امضایشان را تقلید کنم. Dialogue: 0,0:01:39.07,0:01:42.20,Default,,0000,0000,0000,,اول با تمرین امضای مادرم شروع کردم، Dialogue: 0,0:01:42.20,0:01:44.91,Default,,0000,0000,0000,,چون جعل امضای پدرم واقعا غیرممکن بود. Dialogue: 0,0:01:44.91,0:01:47.82,Default,,0000,0000,0000,,شروع به کار شدم. چند تکه کاغذ برداشتم Dialogue: 0,0:01:47.82,0:01:50.74,Default,,0000,0000,0000,,و شروع کردم به تمرین، تمرین، تمرین، Dialogue: 0,0:01:50.74,0:01:52.69,Default,,0000,0000,0000,,تا وقتی که فکر کردم دستم راه افتاده، Dialogue: 0,0:01:52.69,0:01:54.63,Default,,0000,0000,0000,,بعد وارد عمل شدم. Dialogue: 0,0:01:54.63,0:01:57.00,Default,,0000,0000,0000,,مدتی بعد، مادرم وقتی کیف مدرسهام را نگاه میکرد، Dialogue: 0,0:01:57.00,0:02:00.49,Default,,0000,0000,0000,,تکالیف مدرسهام را دید و همان موقع چشمش به امضای تقلبی افتاد. Dialogue: 0,0:02:00.49,0:02:02.44,Default,,0000,0000,0000,,طوری سرم فریاد کشید که تا آن موقع نکشیده بود. Dialogue: 0,0:02:02.44,0:02:05.35,Default,,0000,0000,0000,,رفتم به اتاقم و زیر لحاف قایم شدم، Dialogue: 0,0:02:05.35,0:02:08.30,Default,,0000,0000,0000,,و آنقدر آنجا ماندم تا پدرم از کار برگشت Dialogue: 0,0:02:08.30,0:02:10.19,Default,,0000,0000,0000,,با دلهره فراوان. Dialogue: 0,0:02:10.19,0:02:12.16,Default,,0000,0000,0000,,شنیدم که وارد خانه شد. Dialogue: 0,0:02:12.16,0:02:16.08,Default,,0000,0000,0000,,همان زیر پتو ماندم. وارد اتاقم شد، Dialogue: 0,0:02:16.08,0:02:18.02,Default,,0000,0000,0000,,لبه تخت نشست، Dialogue: 0,0:02:18.02,0:02:20.91,Default,,0000,0000,0000,,سکوت کرده بود، لحاف را از روی سرم کنار زدم، Dialogue: 0,0:02:20.91,0:02:23.83,Default,,0000,0000,0000,,وقتی من را دید از خنده منفجر شد. Dialogue: 0,0:02:23.83,0:02:26.75,Default,,0000,0000,0000,,طوری می خندید که نمی توانست جلوی خودش را بگیرد و برگه تکلیف من هم در دستش بود. Dialogue: 0,0:02:26.75,0:02:31.10,Default,,0000,0000,0000,,گفت: «اما واقعا سارا، می توانستی بیشتر تلاش کنی! نمی بینی این زیادی کوچک شده؟» Dialogue: 0,0:02:31.10,0:02:37.00,Default,,0000,0000,0000,,و واقعا هم کوچک بود. Dialogue: 0,0:02:37.00,0:02:39.00,Default,,0000,0000,0000,,من در الجزایر متولد شدم. Dialogue: 0,0:02:39.00,0:02:42.30,Default,,0000,0000,0000,,آنجا می شنیدم که مردم می گفتند پدرم «مجاهد» است. Dialogue: 0,0:02:42.30,0:02:43.50,Default,,0000,0000,0000,,مجاهد یعنی «رزمنده». Dialogue: 0,0:02:43.50,0:02:48.08,Default,,0000,0000,0000,,بعدا، در فرانسه، یواشکی به حرفهای بزرگترها گوش میکردم، Dialogue: 0,0:02:48.08,0:02:51.00,Default,,0000,0000,0000,,و کلی داستان درباره زندگی سابق پدرم می شنیدم، Dialogue: 0,0:02:51.00,0:02:53.92,Default,,0000,0000,0000,,بویژه داستانهایی در این باره که او هم جنگ دوم جهانی را پشت سرگذاشته، Dialogue: 0,0:02:53.92,0:02:55.86,Default,,0000,0000,0000,,و هم جنگ الجزایر را. Dialogue: 0,0:02:55.86,0:02:58.78,Default,,0000,0000,0000,,و در ذهن من پشت سر گذاشتن جنگ برابر بود با سرباز بودن. Dialogue: 0,0:02:58.78,0:03:02.70,Default,,0000,0000,0000,,اما با شناختی که از پدرم داشتم، و این که همیشه می گفت چقدر مخالف خشونت است، Dialogue: 0,0:03:02.70,0:03:06.00,Default,,0000,0000,0000,,تصور او با کلاهخود و تفنگ خیلی مشکل بود. Dialogue: 0,0:03:06.00,0:03:08.00,Default,,0000,0000,0000,,البته تصورات من هم متفاوت از این بود. Dialogue: 0,0:03:08.00,0:03:11.20,Default,,0000,0000,0000,,یک روز که پدرم داشت روی پروندهای کار میکرد Dialogue: 0,0:03:11.20,0:03:14.37,Default,,0000,0000,0000,,که درباره احراز ملیت فرانسوی برای ما بود، Dialogue: 0,0:03:14.37,0:03:16.31,Default,,0000,0000,0000,,اتفاقی چند تا سند را دیدم Dialogue: 0,0:03:16.31,0:03:18.73,Default,,0000,0000,0000,,که توجهم را جلب کرد. Dialogue: 0,0:03:18.73,0:03:20.40,Default,,0000,0000,0000,,اینها واقعی اند! Dialogue: 0,0:03:20.40,0:03:23.12,Default,,0000,0000,0000,,اینها مال من اند، من به عنوان شهروند الجزایر متولد شدم. Dialogue: 0,0:03:23.12,0:03:24.90,Default,,0000,0000,0000,,اما سندی که اتقاقی دیدم Dialogue: 0,0:03:24.90,0:03:27.01,Default,,0000,0000,0000,,و به ما در ساختن پرونده برای ارائه به مقامات کمک کرد Dialogue: 0,0:03:27.01,0:03:29.70,Default,,0000,0000,0000,,سندی ارتشی بود Dialogue: 0,0:03:29.70,0:03:32.87,Default,,0000,0000,0000,,که از جانب سرویس های امنیتی از خدمات پدرم قدردانی میکرد. Dialogue: 0,0:03:32.87,0:03:34.79,Default,,0000,0000,0000,,که از جانب سرویس های امنیتی از خدمات پدرم قدردانی میکرد. Dialogue: 0,0:03:34.79,0:03:37.70,Default,,0000,0000,0000,,اینجا بود که ناگهان حیرت من را فراگرفت. Dialogue: 0,0:03:37.70,0:03:39.40,Default,,0000,0000,0000,,پدر من، مامور امنیتی؟ Dialogue: 0,0:03:39.40,0:03:41.57,Default,,0000,0000,0000,,خیلی جیمز باندی بود. Dialogue: 0,0:03:41.57,0:03:46.46,Default,,0000,0000,0000,,می خواستم ازش سوال کنم، که البته جوابی نمیداد. Dialogue: 0,0:03:46.46,0:03:49.40,Default,,0000,0000,0000,,بعدا به خودم گفتم Dialogue: 0,0:03:49.40,0:03:52.00,Default,,0000,0000,0000,,یک روزی حتما ازش خواهم پرسید. Dialogue: 0,0:03:52.00,0:03:54.15,Default,,0000,0000,0000,,بعدا مادر و صاحب یک پسر شدم، Dialogue: 0,0:03:54.15,0:03:57.30,Default,,0000,0000,0000,,و فکر کردم که دیگر وقتش است- او دیگر باید حرف بزند. Dialogue: 0,0:03:57.30,0:03:59.30,Default,,0000,0000,0000,,مادر شده بودم Dialogue: 0,0:03:59.30,0:04:01.30,Default,,0000,0000,0000,,و پدرم تولد ۷۷ سالگی اش را جشن می گرفت Dialogue: 0,0:04:01.30,0:04:03.60,Default,,0000,0000,0000,,ناگهان به شدت نگران شدم. Dialogue: 0,0:04:03.60,0:04:05.85,Default,,0000,0000,0000,,ترسیدم که از فوت کند Dialogue: 0,0:04:05.85,0:04:07.79,Default,,0000,0000,0000,,و سکوتش را هم با خود ببرد، Dialogue: 0,0:04:07.79,0:04:09.74,Default,,0000,0000,0000,,همینطور اسرارش را. Dialogue: 0,0:04:09.74,0:04:12.10,Default,,0000,0000,0000,,سعی کردم متقاعدش کنم که برای ما مهم است، Dialogue: 0,0:04:12.10,0:04:13.63,Default,,0000,0000,0000,,و احتمالا برای مردم دیگر هم Dialogue: 0,0:04:13.63,0:04:15.57,Default,,0000,0000,0000,,که او داستانش را بازگو کند. Dialogue: 0,0:04:15.57,0:04:17.52,Default,,0000,0000,0000,,تصمیم گرفت بگوید Dialogue: 0,0:04:17.52,0:04:18.80,Default,,0000,0000,0000,,و من کتابی نوشتم، Dialogue: 0,0:04:18.80,0:04:21.41,Default,,0000,0000,0000,,که میخواهم بعدا بخشی از آن را برایتان بخوانم. Dialogue: 0,0:04:21.41,0:04:24.32,Default,,0000,0000,0000,,و اما داستانش. پدر من در الجزایر متولد شد. Dialogue: 0,0:04:24.32,0:04:26.27,Default,,0000,0000,0000,,والدینش اصالتا روس بودند. Dialogue: 0,0:04:26.27,0:04:30.18,Default,,0000,0000,0000,,کل خانواده در دهه ۱۹۳۰ به فرانسه آمدند. Dialogue: 0,0:04:30.19,0:04:35.00,Default,,0000,0000,0000,,والدین پدرم یهودی، روس، و مهمتر از همه بسیار فقیر بودند. Dialogue: 0,0:04:35.00,0:04:38.00,Default,,0000,0000,0000,,پدرم در ۱۴ سالگی مجبور شد کار کند. Dialogue: 0,0:04:38.00,0:04:39.20,Default,,0000,0000,0000,,و با تنها مدرک تحصیلی که داشت، Dialogue: 0,0:04:39.20,0:04:40.50,Default,,0000,0000,0000,,یعنی دیپلم تحصیلات ابتدایی، Dialogue: 0,0:04:40.50,0:04:43.00,Default,,0000,0000,0000,,مشغول به کار در یک مغازه خشکشویی شد. Dialogue: 0,0:04:43.00,0:04:46.20,Default,,0000,0000,0000,,آنجا بود که یک چیز یکسره جادویی را کشف کرد، Dialogue: 0,0:04:46.20,0:04:48.00,Default,,0000,0000,0000,,و وقتی دربارهاش حرف میزند، فوقالعاده است-- Dialogue: 0,0:04:48.00,0:04:50.80,Default,,0000,0000,0000,,این جادو، جادوی شیمی رنگرزی است. Dialogue: 0,0:04:50.80,0:04:52.60,Default,,0000,0000,0000,,آن موقع زمان جنگ بود Dialogue: 0,0:04:52.60,0:04:55.47,Default,,0000,0000,0000,,و وقتی پدرم ۱۵ سال داشت مادرش کشته شد. Dialogue: 0,0:04:55.47,0:04:58.00,Default,,0000,0000,0000,,این همزمان شد با وقتی که Dialogue: 0,0:04:58.00,0:05:00.00,Default,,0000,0000,0000,,او روح و جسمش را وقف شیمی کرد Dialogue: 0,0:05:00.00,0:05:02.70,Default,,0000,0000,0000,,چون فقط شیمی بود که او را از غصههایش جدا میکرد. Dialogue: 0,0:05:02.70,0:05:06.16,Default,,0000,0000,0000,,تمام روز رئیسش را سوال باران می کرد Dialogue: 0,0:05:06.16,0:05:09.00,Default,,0000,0000,0000,,تا یاد بگیرد، و هرچه بیشتر بر دانسته هایش بیفزاید، Dialogue: 0,0:05:09.00,0:05:10.50,Default,,0000,0000,0000,,و شب ها، دور از چشم بقیه، Dialogue: 0,0:05:10.50,0:05:12.70,Default,,0000,0000,0000,,تجربههایش را آزمایش میکرد. Dialogue: 0,0:05:12.70,0:05:17.80,Default,,0000,0000,0000,,او بویژه به پاک کردن جوهر علاقمند بود. Dialogue: 0,0:05:17.80,0:05:20.00,Default,,0000,0000,0000,,همه اینها را می گویم که بگویم Dialogue: 0,0:05:20.00,0:05:22.50,Default,,0000,0000,0000,,اگر پدرم جاعل از آب درآمد، در واقع، Dialogue: 0,0:05:22.50,0:05:24.50,Default,,0000,0000,0000,,بیشترش بر حسب اتقاق بود. Dialogue: 0,0:05:24.50,0:05:27.00,Default,,0000,0000,0000,,خانوادهاش یهودی و نتیجتا منفور و تحت تعقیب بودند. Dialogue: 0,0:05:27.00,0:05:30.00,Default,,0000,0000,0000,,آخرسر هم همگی بازداشت و روانه اردوگاه درانسی شدند Dialogue: 0,0:05:30.00,0:05:33.20,Default,,0000,0000,0000,,و توانستند در لحظه آخر با کمک مدارک آرژانتینیشان از آنجا خارج شوند. Dialogue: 0,0:05:33.20,0:05:34.34,Default,,0000,0000,0000,,آزاد شده بودند، Dialogue: 0,0:05:34.34,0:05:37.25,Default,,0000,0000,0000,,اما همیشه در معرض خطر بودند. مهر بزرگ «یهودی»همچنان روی مدارکشان خودنمایی میکرد. Dialogue: 0,0:05:37.25,0:05:40.50,Default,,0000,0000,0000,,این که همگی مدارک جعلی بگیرند تصمیم پدربزرگم بود. Dialogue: 0,0:05:40.50,0:05:44.00,Default,,0000,0000,0000,,پدرم آنقدر مطیع قانون بود Dialogue: 0,0:05:44.00,0:05:46.00,Default,,0000,0000,0000,,که هرچند بازجویی شده بود، Dialogue: 0,0:05:46.00,0:05:48.00,Default,,0000,0000,0000,,هرگز به فکر مدارک قلابی نیافتاده بود. Dialogue: 0,0:05:48.00,0:05:51.00,Default,,0000,0000,0000,,اما این پدرم بود که مامور شد با یک عضو گروه مقاومت ملاقات کند. Dialogue: 0,0:05:51.00,0:05:53.50,Default,,0000,0000,0000,,آن موقع، مدارک جلدهای سفت داشتند، Dialogue: 0,0:05:53.50,0:05:55.00,Default,,0000,0000,0000,,و با دست خط تکمیل می شدند، Dialogue: 0,0:05:55.00,0:05:58.00,Default,,0000,0000,0000,,و شغل افراد هم رویشان ذکر میشد. Dialogue: 0,0:05:58.00,0:06:00.20,Default,,0000,0000,0000,,برای بقا، پدرم لازم بود Dialogue: 0,0:06:00.20,0:06:02.20,Default,,0000,0000,0000,,که شاغل باشد. او به مامور گفت Dialogue: 0,0:06:02.20,0:06:04.00,Default,,0000,0000,0000,,که شغل او را بنویسد: «رنگرز» Dialogue: 0,0:06:04.00,0:06:07.00,Default,,0000,0000,0000,,ناگهان، مامور مقاومت با علاقمندی فراوان پرسید: Dialogue: 0,0:06:07.00,0:06:10.20,Default,,0000,0000,0000,,اگر رنگرز هستی، می دانی چطور می شود لکه جوهر را پاک کرد؟ Dialogue: 0,0:06:10.20,0:06:12.50,Default,,0000,0000,0000,,البته که میدانست. Dialogue: 0,0:06:12.50,0:06:14.30,Default,,0000,0000,0000,,و ناگهان مرد شروع کرد به تعریف این که Dialogue: 0,0:06:14.30,0:06:17.00,Default,,0000,0000,0000,,گروه مقاومت با چه مشکل بزرگی دست و پنجه نرم میکند: Dialogue: 0,0:06:17.00,0:06:19.60,Default,,0000,0000,0000,,حتی کارشناسان ممتاز Dialogue: 0,0:06:19.60,0:06:23.20,Default,,0000,0000,0000,,از پاک کردن لکه جوهرهای «ماندگار» عاجز مانده بودند، Dialogue: 0,0:06:23.20,0:06:25.40,Default,,0000,0000,0000,,مارک این جوهر آبی رنگ «واترمن» بود. Dialogue: 0,0:06:25.40,0:06:29.30,Default,,0000,0000,0000,,پدرم بلاقاصله جواب داده بود که دقیقا می داند Dialogue: 0,0:06:29.30,0:06:30.50,Default,,0000,0000,0000,,که چطور می شود پاکش کرد. Dialogue: 0,0:06:30.50,0:06:33.70,Default,,0000,0000,0000,,حالا دیگر، مامور مقاومت به شدت تحت تاثیر این جوان ۱۷ ساله قرار گرفته بود Dialogue: 0,0:06:33.70,0:06:37.50,Default,,0000,0000,0000,,که درجا فرمول پاککردن جوهر را داده بود، و استخدامش کرد. Dialogue: 0,0:06:37.50,0:06:40.50,Default,,0000,0000,0000,,و در واقع، پدرم بدون آن که بداند، چیزی اختراع کرده بود Dialogue: 0,0:06:40.50,0:06:43.15,Default,,0000,0000,0000,,که امروز در جامدادی هر بچه مدرسهای پیدا می شود: Dialogue: 0,0:06:43.15,0:06:46.00,Default,,0000,0000,0000,,همان «قلم غلط گیر» خودمان. Dialogue: 0,0:06:46.50,0:06:51.50,Default,,0000,0000,0000,,(تشویق) Dialogue: 0,0:06:52.00,0:06:53.40,Default,,0000,0000,0000,,اما این فقط اولش بود. Dialogue: 0,0:06:53.40,0:06:55.00,Default,,0000,0000,0000,,این پدرم است. Dialogue: 0,0:06:55.00,0:06:56.50,Default,,0000,0000,0000,,به محض اینکه وارد آزمایشگاه شد، Dialogue: 0,0:06:56.50,0:06:57.90,Default,,0000,0000,0000,,با آنکه از همه جوانتر بود، Dialogue: 0,0:06:57.90,0:07:00.80,Default,,0000,0000,0000,,فورا متوجه شد که در کار تهیه اسناد جعلی مشکلی وجود دارد. Dialogue: 0,0:07:00.80,0:07:03.70,Default,,0000,0000,0000,,کار جعل اسناد متوقف شد. Dialogue: 0,0:07:03.70,0:07:06.30,Default,,0000,0000,0000,,اما تقاضا زیاد بود. Dialogue: 0,0:07:06.30,0:07:08.90,Default,,0000,0000,0000,,و اسناد موجود ناکافی بود. Dialogue: 0,0:07:08.90,0:07:10.40,Default,,0000,0000,0000,,او با خودش فکر کرد که باید همه چیز را از نو بسازد. Dialogue: 0,0:07:10.40,0:07:13.20,Default,,0000,0000,0000,,شروع کرد به ساختن پرس، دستکاری عکس Dialogue: 0,0:07:13.20,0:07:14.80,Default,,0000,0000,0000,,و ساختن مهرهای لاستیکی. Dialogue: 0,0:07:14.80,0:07:16.60,Default,,0000,0000,0000,,شروع کرد به اختراع همه چیز-- Dialogue: 0,0:07:16.60,0:07:20.00,Default,,0000,0000,0000,,او با استفاده از چرخ دوچرخه و مواد دیگر یک دستگاه سانتریفیوژ ساخت. Dialogue: 0,0:07:20.00,0:07:22.00,Default,,0000,0000,0000,,خلاصه، همه این کارها را کرد Dialogue: 0,0:07:22.00,0:07:24.80,Default,,0000,0000,0000,,چون کاملا شیفته نتیجه کار بود. Dialogue: 0,0:07:24.80,0:07:27.00,Default,,0000,0000,0000,,یک حساب و کتاب جدید پدید آورده بود: Dialogue: 0,0:07:27.00,0:07:30.10,Default,,0000,0000,0000,,در یک ساعت ۳۰ مدرک جعلی درست می کرد. Dialogue: 0,0:07:30.10,0:07:34.50,Default,,0000,0000,0000,,اگر یک ساعت می خوابید، ۳۰ نفر می مردند. Dialogue: 0,0:07:34.50,0:07:37.50,Default,,0000,0000,0000,,این حس مسئولیت Dialogue: 0,0:07:37.50,0:07:40.70,Default,,0000,0000,0000,,نسبت به زندگی دیگران، آن هم در ۱۷ سالگی-- Dialogue: 0,0:07:40.70,0:07:43.70,Default,,0000,0000,0000,,و عذاب وجدان ناشی از بقا و رهایی از کمپ، Dialogue: 0,0:07:43.70,0:07:47.30,Default,,0000,0000,0000,,در حالی که دوستانش هنوز آنجا بودند-- Dialogue: 0,0:07:47.30,0:07:49.55,Default,,0000,0000,0000,,تمام عمر با او ماند. Dialogue: 0,0:07:49.55,0:07:52.47,Default,,0000,0000,0000,,و شاید به همین دلیل بود که برای ۳۰ سال، Dialogue: 0,0:07:52.47,0:07:55.10,Default,,0000,0000,0000,,همچنان به جعل سند ادامه داد Dialogue: 0,0:07:55.10,0:07:57.40,Default,,0000,0000,0000,,به قیمت به جان خریدن تمامی مخاطرات. Dialogue: 0,0:07:57.40,0:07:58.30,Default,,0000,0000,0000,,می خواهم از این ایثارگری ها و فداکاری ها بگویم، Dialogue: 0,0:07:58.30,0:08:00.20,Default,,0000,0000,0000,,چون خیلی زیادند. Dialogue: 0,0:08:00.20,0:08:02.70,Default,,0000,0000,0000,,قطعا ازخودگذشتگی مالی بخشی از آن بود Dialogue: 0,0:08:02.70,0:08:04.50,Default,,0000,0000,0000,,چون هیچوقت به او دستمزد نمی دادند. Dialogue: 0,0:08:04.50,0:08:07.20,Default,,0000,0000,0000,,برای او، گرفتن دستمزد برابر بود با مزدوری. Dialogue: 0,0:08:07.20,0:08:08.80,Default,,0000,0000,0000,,اگر قبول میکرد که پول بگیرد، Dialogue: 0,0:08:08.80,0:08:10.60,Default,,0000,0000,0000,,دیگر نمی توانست «بله» و «نه» بگوید Dialogue: 0,0:08:10.60,0:08:13.00,Default,,0000,0000,0000,,بر اساس قضاوت خودش از عادلانه یا غیرعادلانه بودن چیزی. Dialogue: 0,0:08:13.00,0:08:14.90,Default,,0000,0000,0000,,پس او برای ۳۰ سال روزها عکاس بود، Dialogue: 0,0:08:14.90,0:08:16.50,Default,,0000,0000,0000,,و شب ها جاعل. Dialogue: 0,0:08:16.50,0:08:18.50,Default,,0000,0000,0000,,همیشه ورشکسته مالی بود. Dialogue: 0,0:08:18.50,0:08:21.50,Default,,0000,0000,0000,,فداکاریهای احساسی هم بود: Dialogue: 0,0:08:21.50,0:08:24.50,Default,,0000,0000,0000,,چطور می شود آدم با یک زن زندگی کند و همزمان این همه راز داشته باشد؟ Dialogue: 0,0:08:24.50,0:08:28.70,Default,,0000,0000,0000,,چطور می شود آدم هر شب درباره این که دارد در آزمایشگاه چکار می کند توضیح بدهد؟ Dialogue: 0,0:08:28.70,0:08:32.00,Default,,0000,0000,0000,,البته، فداکاری های دیگری هم بود Dialogue: 0,0:08:32.00,0:08:35.40,Default,,0000,0000,0000,,از جمله فداکاریهای خانوادگی که من بعدا بهشان پی بردم. Dialogue: 0,0:08:35.40,0:08:38.50,Default,,0000,0000,0000,,یک روز پدرم من را به خواهرم معرفی کرد. Dialogue: 0,0:08:38.50,0:08:42.50,Default,,0000,0000,0000,,بعد توضیح داد که یک برادر هم دارم. Dialogue: 0,0:08:42.50,0:08:48.50,Default,,0000,0000,0000,,اولین باری که آنها را دیدم سه یا چهار ساله بودم، Dialogue: 0,0:08:48.50,0:08:50.30,Default,,0000,0000,0000,,و آنها ۳۰ سال از من بزرگتر بودند. Dialogue: 0,0:08:50.30,0:08:55.80,Default,,0000,0000,0000,,حالا هر دو شصت و اندی سالهاند. Dialogue: 0,0:08:55.80,0:08:58.50,Default,,0000,0000,0000,,برای نوشتن کتابم، Dialogue: 0,0:08:58.50,0:09:02.00,Default,,0000,0000,0000,,با خواهرم مصاحبه کردم. میخواستم بدانم پدرم کیست، Dialogue: 0,0:09:02.00,0:09:03.50,Default,,0000,0000,0000,,پدری که او میشناخت کی بود. Dialogue: 0,0:09:03.50,0:09:07.60,Default,,0000,0000,0000,,او گفت پدری که او میشناخت Dialogue: 0,0:09:07.60,0:09:11.80,Default,,0000,0000,0000,,قول میداد که یکشنبه آنها را برای قدم زدن بیرون ببرد. Dialogue: 0,0:09:11.80,0:09:14.40,Default,,0000,0000,0000,,آنها حاضر میشدند و منتظر میماندند، Dialogue: 0,0:09:14.40,0:09:16.20,Default,,0000,0000,0000,,اما او هیچوقت پیدایش نمیشد. Dialogue: 0,0:09:16.20,0:09:19.50,Default,,0000,0000,0000,,میگفت: «تلفن میزنم»، اما هیچوقت نمیزد. Dialogue: 0,0:09:19.50,0:09:21.50,Default,,0000,0000,0000,,و هیچوقت نمی آمد. Dialogue: 0,0:09:21.50,0:09:24.80,Default,,0000,0000,0000,,تا این که یک روز یکسره ناپدید شد. Dialogue: 0,0:09:24.80,0:09:26.20,Default,,0000,0000,0000,,زمان گذشت، Dialogue: 0,0:09:26.20,0:09:29.40,Default,,0000,0000,0000,,ودر ابتدا. آنها فکر کردند Dialogue: 0,0:09:29.40,0:09:31.00,Default,,0000,0000,0000,,که او دیگر حتما فراموششان کرده، Dialogue: 0,0:09:31.00,0:09:32.50,Default,,0000,0000,0000,,بعد به مرور زمان، Dialogue: 0,0:09:32.50,0:09:34.50,Default,,0000,0000,0000,,بعد از تقریبا دو سال، با خودشان فکر کردند، Dialogue: 0,0:09:34.50,0:09:37.70,Default,,0000,0000,0000,,«شاید پدرمان مرده باشد.» Dialogue: 0,0:09:37.70,0:09:40.00,Default,,0000,0000,0000,,بعدا فهمیدم که Dialogue: 0,0:09:40.00,0:09:42.90,Default,,0000,0000,0000,,با پرسیدن سوال های متعدد از پدرم Dialogue: 0,0:09:42.90,0:09:45.70,Default,,0000,0000,0000,,بخشی از گذشته او را هم می زدم که دلش نمی خواست دربارهاش حرف بزند Dialogue: 0,0:09:45.70,0:09:47.30,Default,,0000,0000,0000,,چون دردناک بود. Dialogue: 0,0:09:47.30,0:09:52.00,Default,,0000,0000,0000,,آن موقع که برادر و خواهر ناتنیام تصور میکردند پدر ترکشان کرده، Dialogue: 0,0:09:52.00,0:09:53.70,Default,,0000,0000,0000,,و یتیم شده اند، Dialogue: 0,0:09:53.70,0:09:56.00,Default,,0000,0000,0000,,پدرم داشت جعل مدرک میکرد. Dialogue: 0,0:09:56.00,0:09:59.50,Default,,0000,0000,0000,,و دلیل این که بهشان نمی گفت، برای امنیت آنها بود. Dialogue: 0,0:09:59.50,0:10:01.30,Default,,0000,0000,0000,,بعد از آزادی از کمپهای نازی)باز هم داشت جعل مدرک میکرد Dialogue: 0,0:10:01.30,0:10:04.20,Default,,0000,0000,0000,,تا جانبدربردگان اردوگاهها بتوانند به فلسطین مهاجرت کنند Dialogue: 0,0:10:04.20,0:10:06.10,Default,,0000,0000,0000,,پیش از آن که اسرائیل تاسیس شود. Dialogue: 0,0:10:06.10,0:10:08.50,Default,,0000,0000,0000,,و چون عقاید قوی ضداستعماری داشت، Dialogue: 0,0:10:08.50,0:10:12.00,Default,,0000,0000,0000,,طی جنگ الجزایر، برای الجزایریها مدرک جعل میکرد Dialogue: 0,0:10:12.00,0:10:14.60,Default,,0000,0000,0000,,بعد از جنگ الجزایر، Dialogue: 0,0:10:14.60,0:10:17.20,Default,,0000,0000,0000,,در بحبوحه جنبشهای مقاومت بین المللی، Dialogue: 0,0:10:17.20,0:10:18.90,Default,,0000,0000,0000,,نام او دست به دست میگشت Dialogue: 0,0:10:18.90,0:10:21.20,Default,,0000,0000,0000,,و تمام جهان به سراغش میآمد. Dialogue: 0,0:10:21.20,0:10:24.70,Default,,0000,0000,0000,,در آفریقا کشورهایی بودند که برای استقلال مبارزه میکردند: Dialogue: 0,0:10:24.70,0:10:27.70,Default,,0000,0000,0000,,گینه، گینه بیسائو، آنگولا. Dialogue: 0,0:10:27.70,0:10:32.20,Default,,0000,0000,0000,,بعد پدرم با حزب ضدآپارتاید نلسون ماندلا مرتبط شد. Dialogue: 0,0:10:32.20,0:10:35.70,Default,,0000,0000,0000,,او برای سیاهپوستان آفریقای جنوبی مدارک جعلی درست می کرد. Dialogue: 0,0:10:35.70,0:10:37.50,Default,,0000,0000,0000,,آمریکای لاتین هم بود. Dialogue: 0,0:10:37.50,0:10:40.20,Default,,0000,0000,0000,,پدرم به کسانی کمک کرد که در مقابل دیکتاتوری مقاومت میکردند Dialogue: 0,0:10:40.20,0:10:42.10,Default,,0000,0000,0000,,در جمهوری دومنیکن، هاییتی، Dialogue: 0,0:10:42.10,0:10:48.20,Default,,0000,0000,0000,,و بعد نوبت رسید به برزیل، آرژانتین، ونزوئلا، السالوادور، نیکاراگوآ، Dialogue: 0,0:10:48.20,0:10:53.80,Default,,0000,0000,0000,,کلمبیا، پرو، اروگوئه، شیلی و مکزیک. Dialogue: 0,0:10:53.80,0:10:55.50,Default,,0000,0000,0000,,بعد هم جنگ ویتنام بود. Dialogue: 0,0:10:55.50,0:10:57.80,Default,,0000,0000,0000,,پدرم برای نظامیان آمریکایی بریده از خدمت مدرک قلابی درست میکرد Dialogue: 0,0:10:57.80,0:11:01.00,Default,,0000,0000,0000,,آنهایی که نمیخواستند علیه ویتنامیها سلاح به دست بگیرند. Dialogue: 0,0:11:01.00,0:11:03.00,Default,,0000,0000,0000,,در اروپا هم همین وضع بود. Dialogue: 0,0:11:03.00,0:11:05.14,Default,,0000,0000,0000,,پدرم برای دگراندیشانی مدرک جعل کرد Dialogue: 0,0:11:05.14,0:11:08.90,Default,,0000,0000,0000,,که علیه فرانکو در اسپانیا، سالازار در پرتغال، Dialogue: 0,0:11:08.90,0:11:13.89,Default,,0000,0000,0000,,دیکتاتوری ژنرالها در یونان، Dialogue: 0,0:11:13.89,0:11:15.60,Default,,0000,0000,0000,,و حتی در فرانسه، مبارزه میکردند. Dialogue: 0,0:11:15.60,0:11:18.75,Default,,0000,0000,0000,,در مه ١٩٦٨، پدرم Dialogue: 0,0:11:18.76,0:11:21.40,Default,,0000,0000,0000,,البته از روی حسن نیت Dialogue: 0,0:11:21.40,0:11:24.20,Default,,0000,0000,0000,,تظاهرات ماه مه را نظاره میکرد، Dialogue: 0,0:11:24.20,0:11:26.50,Default,,0000,0000,0000,,اما قلبش جای دیگری بود و زمان را باجاهای دیگر تنظیم میکرد Dialogue: 0,0:11:26.50,0:11:30.00,Default,,0000,0000,0000,,چرا که در حال خدمت به ١٥ کشور مختلف بود. Dialogue: 0,0:11:30.00,0:11:32.37,Default,,0000,0000,0000,,یک بار هم قبول کرد برای کسی مدرک جعل کند Dialogue: 0,0:11:32.37,0:11:34.31,Default,,0000,0000,0000,,که احتمالا او را میشناسید Dialogue: 0,0:11:34.31,0:11:37.23,Default,,0000,0000,0000,,(صدای خنده) Dialogue: 0,0:11:37.23,0:11:38.85,Default,,0000,0000,0000,,او آن روزها خیلی جوانتر بود، Dialogue: 0,0:11:38.85,0:11:41.00,Default,,0000,0000,0000,,و پدرم پذیرفت اسناد جعلی برایش بسازد Dialogue: 0,0:11:41.00,0:11:44.04,Default,,0000,0000,0000,,تا او بتواند برگردد و در یک نشست سخنرانی کند. Dialogue: 0,0:11:44.04,0:11:49.00,Default,,0000,0000,0000,,پدرم بهم گفت که آن مدارک جعلی به بیشترین میزان رسانهای شد Dialogue: 0,0:11:49.00,0:11:52.50,Default,,0000,0000,0000,,در حالی که بیفایدهترین مدارکی بود که در عمرش ساخته بود. Dialogue: 0,0:11:52.50,0:11:54.00,Default,,0000,0000,0000,,اما، پذیرفت که آنها را بسازد، Dialogue: 0,0:11:54.00,0:11:57.40,Default,,0000,0000,0000,,با آن که زندگی دنیل کان-بندیت در خطر نبود، Dialogue: 0,0:11:57.40,0:11:59.59,Default,,0000,0000,0000,,تنها به این دلیل که Dialogue: 0,0:11:59.60,0:12:01.00,Default,,0000,0000,0000,,موقعیت خوبی بود Dialogue: 0,0:12:01.00,0:12:03.48,Default,,0000,0000,0000,,برای دهنکجی به مقامات، Dialogue: 0,0:12:03.48,0:12:06.50,Default,,0000,0000,0000,,و نشان دادن این که مرزها چقدر قابل نفوذ هستند Dialogue: 0,0:12:06.50,0:12:11.00,Default,,0000,0000,0000,,و این که فکر و عقیده مرزی نمی شناسد. Dialogue: 0,0:12:11.00,0:12:13.00,Default,,0000,0000,0000,,در تمام دوران کودکی من، Dialogue: 0,0:12:13.00,0:12:17.10,Default,,0000,0000,0000,,وقتی پدران دوستانم برای بچههایشان قصه های (برادران) گریم را می خواندند، Dialogue: 0,0:12:17.10,0:12:20.99,Default,,0000,0000,0000,,پدر من داستان قهرمانهای فروتن Dialogue: 0,0:12:20.99,0:12:23.90,Default,,0000,0000,0000,,با مدینههای فاضله راسخ را برایم تعریف میکرد Dialogue: 0,0:12:23.90,0:12:26.82,Default,,0000,0000,0000,,که معجزه میآفریدند. Dialogue: 0,0:12:26.82,0:12:30.80,Default,,0000,0000,0000,,و آن قهرمانان احتیاجی به ارتش نداشتند. Dialogue: 0,0:12:30.80,0:12:33.30,Default,,0000,0000,0000,,و کسی دنبالهروشان نبود، Dialogue: 0,0:12:33.30,0:12:36.54,Default,,0000,0000,0000,,غیر از چند مرد و زن قاطع و پرجرأت Dialogue: 0,0:12:36.55,0:12:37.80,Default,,0000,0000,0000,,خیلی بعدتر بود که فهمیدم Dialogue: 0,0:12:37.80,0:12:41.41,Default,,0000,0000,0000,,پدرم داستان خودش را برایم میگفت، تا خوابم ببرد Dialogue: 0,0:12:41.41,0:12:44.32,Default,,0000,0000,0000,,از او پرسیدم با توجه به فداکاریهایی که کرده، Dialogue: 0,0:12:44.32,0:12:46.27,Default,,0000,0000,0000,,هرگز شده که احساس ندامت کند؟ Dialogue: 0,0:12:46.27,0:12:48.00,Default,,0000,0000,0000,,جوابش منفی بود. Dialogue: 0,0:12:48.00,0:12:50.16,Default,,0000,0000,0000,,گفت قادر نبوده Dialogue: 0,0:12:50.16,0:12:53.08,Default,,0000,0000,0000,,که شاهد بیعدالتی باشد و دست روی دست بگذارد. Dialogue: 0,0:12:53.08,0:12:56.10,Default,,0000,0000,0000,,باور داشت، و هنوز هم باور دارد Dialogue: 0,0:12:56.10,0:12:58.30,Default,,0000,0000,0000,,که جهان دیگری ممکن است Dialogue: 0,0:12:58.30,0:13:01.30,Default,,0000,0000,0000,,جهانی که در آن هیچکس به جاعل نیاز نداشته باشد. Dialogue: 0,0:13:01.30,0:13:03.30,Default,,0000,0000,0000,,این جهان هنوز رویای اوست. Dialogue: 0,0:13:03.30,0:13:04.74,Default,,0000,0000,0000,,پدر من Dialogue: 0,0:13:04.74,0:13:06.50,Default,,0000,0000,0000,,امروز در این سالن است. Dialogue: 0,0:13:06.50,0:13:10.58,Default,,0000,0000,0000,,نام او آدولفو کامینسکی است و خواهش می کنم که بایستد. Dialogue: 0,0:13:10.58,0:13:30.100,Default,,0000,0000,0000,,(تشویق) Dialogue: 0,0:13:31.00,0:13:34.00,Default,,0000,0000,0000,,متشکرم.