در سال ۱۹۵۸، سه محقق که درباره دلفین مطالعه میکردند حوصلهشان سر رفته بود. برای اینکه کمی سر حال بیایند، یکی از آنها با قراردادن حلقهای ازعلف دریایی بر سرش تظاهر کرد که خدای دریاست و سپس آن را به دریا انداخت. چند لحظه بعد، یک دلفین با تاج علف دریایی برسرش به روی آب آمد. مطمئنا این اتفاقی بوده، اما این کاملا امکان دارد که دلفین از دانشمندان تقلید کرده است. زیرا دلفینها یکی هوشترین موجودات بر روی زمین هستند. خُب دقیقا آنها چقدر باهوشند؟ مانند نهنگها و نهنگهای دندانگرازی ، دلفینها به گروهی از پستانداران دریایی تعلق دارند که به نام گروه آببازسانان شناخته شده و ۸۶ گونه مختلف دارند، و یک ارتباط مشترکی با حیوانات سُم دار دارند. بعنوان پستاندارانیکه ابتد در خشکی می زیستند، اولین آببازسانان حدود ۵۵ میلیون سال پیش به عنوان شکارچیان بزرگ با دندانهای تیز وارد آب شدند. سپس، یک تغییر شدید در دمای آب اقیانوسها در حدود ۳۵ میلیون سال پیش دسترسی به شکارغذا را برای آنها کاهش داد. یک گروه از آببازسانان که در این کمبود مواد عذایی زنده ماندند، با دندانهای کوچکتر و کندتر بودند، اما با مغز بزرگتر و پیچیدهتر که به آنها اجازه می داد که روابط اجتماعی پیچیدهتری داشته باشند، و همچنین از انعکاس صدا برای راهیابی و ارتباط برقرار کردن استفاده میکنند. به جلو پریده و به حال برسیم، و مغز دلفینهای مدرن آنقدر بزرگ است که اندازه نسبی آن، یعنی اندازه مغز در مقایسه با اندازه کل بدن، بعد از انسان، دومین موجود است. دلفین ها تکامل یافتند تا زنده بمانند از طریق توانایی برای شکل دادنِ شبکه های اجتماعی پیچیده ای برای شکار کردن ، دفع کردن رقبا، و رشد دادن فرزندان با هم. به عنوان مثال، یک گروه از دلفینها درفلوریدا به شکل پیچیدهای برای شکار ماهی با هم همکاری میکنند. یک دلفین را به عنوان"شبکه ساز"تعیین میکنند که به گلهای کف اب لگد میزند در حالی که دیگری به دلفین های دیگر سیگنال می دهد و آنها همزمان جلوی ماهیهای درحال فرار ایستاده تا آنها را شکار کنند. برای رسیدن به یک هدف مانند این، نیاز به برنامه ریزی آگاهانه و همکاری هست، که به نوبه خود، نیاز به نوعی ارتباط عمدی نیز دارد. دلفینها توانایی ارتباطی و مهارتهای شان را از نسلی به نسل دیگر انتقال میدهند. جمعیت های مختلف دلفین نمایشهای متفاوتی درسلام گفتن، استراتژی شکار، و سایررفتارها با هم دارند. این نوع انتقال فرهنگی حتی برای استفاده از ابزارها نیز صورت میگیرد. یک گروه از دلفینهای دماغ دراز در سواحل استرالیا با نام مستعار باشگاه دلفینهای اسفنجی وجود دارد، که یاد گرفته اند، که چگونه پوزهشان را با اسفنجهایی که ریشه درمرجانهای تیز دارند بپوشانند، و این دانش از مادر به دختر انتقال مییابد. دلفین ها حتی نشان دادند که زبان را درک میکنند. هنگامی که تدریس زبان بر اساس سوت و حرکات دست هست، دلفینها نه تنها معنای سیگنال ها را درک میکنند بلکه ترتیب دستورها را نیز درک میکنند : آنها تفاوت میان آوردن توپ به حلقه و آوردن حلقه به توپ را می فهمند. به طوری که آنها قادر به پردازش دو عنصر اصلی در زبان انسان هستند: نشانههایی که اشیاء و رفتار را نشان میدهند، و نحوه اینکه چگونه به آنها فرمان داده میشود. دلفین ها نیز یکی از چند گونه جانوری هستند که در آزمون آینه موفق بودند. با تشخیص خودشان در آینه، آنها نشان دادند که از فیزیک بدنشان آگاهی دارند، و تحقیقات نشان می دهد آنها نه تنها میتوانند بدنشان را تشخیص دهند بلکه افکارشان را تیز تشخیص دهند که به این ویژگی فراشناخت میگویند. در یک مطالعه، دلفین دو صدا را با هم مقایسه کردند که شامل صدای یکسان، صدای مختلف ، یا پاسخ نامشخص بود. درست مانند انسانها، آنها نشان داد عدم قطعیت در اغلب موارد با آزمایش دشوار است، نشان می دهد آنها آگاه هستید از آنچه که می دانند، و چگونه با اعتماد به نفس آنها احساس که دانش است. اما برخی از چیزهایی که شگفت انگیز ترین در مورد دلفین ها احساس همدلی، نوع دوستی ، و دلبستگی هست. عادت کمک به افراد مجروح به همه گونه های دلفینها گسترش یافته که شواهد زیادی هست که دلفینها انسانها را به سطح آب برای نفس کشیدن آوردهاند. و مثل ما، دلفینها عزاداری میکنند. هنگامی که ما تمامی شواهد را در نظر می گیریم، ممکن است تعجب کنیم که چرا انسان ها هنوز دلفینها را برای گوشت آنها شکار میکنند، از طریق ماهیگیری وآلودگی دریا زندگی آنها را به خطر میاندازند، یا آنها را برای اجرای نمایش زندانی میکنند. احتمالا سوال نهایی این نیست که دلفینها باهوشند یا خیر، و یا اینکه موجودات پیچیدهای هستند یا خیر، بلکه آیا انسانها میتواند با آنها به اندازه کافی همدردی کرده و آنها را ایمن و آزاد نگه دارند.