خُب، امیدوارم هنوز همه بیدار و هیجان زده و همراه باشید با اینهمه سخنران های فوق العاده ای که داشتیم. خیلی روشنه که اسم من کریستال است، همانطور که در اسلاید می بینید، من داوطلب دکترای شیمی اینجا در "کل تک" هستم، و علم اعصاب مولکولی را مطالع می کنم. امشب، مایلم داستانی دربارۀ کسی که علم را بکار می برد برای شما بگویم. ما می دانیم دانشمندان چه کار می کنند. اینطور نیست؟ آنها سوال پرسیده و روشهای علمی بکار می برند. و در پاسخ به این پرسشها، دانشی جدید بوجود می آورند. اما چه کسی علم را انجام می دهد؟ می دانیم که آنها چه شکلی هستند، درسته؟ آنها این شکلی هستند، همانطور که الکس بهتون گفت. این شکلی هم هستند ... (فریاد شادی) و مثل این. درسته؟ دانشمند! بطور قطع. ولی این چطور؟ او یک دانشمنده؟ می تونه یک دانشمند باشه؟ او "مایم بی الِک" است. او یک هنرپیشه و یک نویسنده است، در کنار کارهای دیگه، و در نقش یک دانشمند اعصاب در تلویزیون بازی می کند. هنگام ایفای نقش، شخصیت او، ایمی فرح فالر، این شکلی است. مثل فردی خپل، ساده لوح، و ریز بین به تصویر کشیده می شود. خنده داری همه این مسئله اینه که خود این هنرپیشه، مایم، دکترای علم اعصاب از دانشگاه «یو سی ال اِی» دارد. پس چطور اونو بعنوان یک عصب شناس باور نداشته باشیم وقتی نقش خودش را در تلویزیون بازی می کنه؟ من می خواستم یک بالرین باشم، و یک عصب شناس هستم. من نه مثل ایمی فرح فالر بازی می کنم نه شکل او هستم، نه راه من - دکترای من - شبیه مسیر میام بی الک یا ادریانا، یا هر دانشمند دیگری که در اینجا می بینید است. همانطور که گفتم، من می خواستم بالرین بشم. فکر می کنیم می دونیم که چطور مردم دانشمند می شوند، درسته؟ واضحه که آنها باهوش بدنیا می ایند. در دوره های بچه های تیزهوش در مدرسه شرکت کردند. آنها کلاسهای پیشرفته رفتند. نمره های فوق العاده کسب کردند. و آنها به موسساتی چون هاروارد و انستیتو تکنولوژی ماساچوست و کلتک رفتند. شاید هم مدرک عالی مثل فوق لیسانس یا دکترا انتخاب کردند، تا بتوانند فرد باهوش تایید شده بشوند. من معلم سرخانه داشتم. تا قبل از رفتن به کالج مقدماتی، پا در مدرسه نگذاشته بودم، و حتی اون موقع هم نمی خواستم فردی تحصیل کرده باشم. یک فکر مبهمی درمورد تمایل به مطالعه مغز داشتم، ولی بهتون گفتم: فکر می کردم قراره یک رقاص بشم. اما نصیحت والدینم را گوش داده و برای دوره لیسانس به «یو سی اس دی» (دانشگاه کالیفرنیا، سن دیگو) رفتم بدین ترتیب "چیزی برای پشت گرمی" داشته باشم. و من بیوشیمی خواندم، که فکر می کنم یه جورایی جالب بود. اما در سال آخر، و دوره انترنی با انستیتو تحقیقاتی اسکریپ بود که براستی شروع به درک معنی دانشمند بودن کردم. آزمایشگاه شالتز که در آن کار می کردم، خلاقانه و جمعی بود، و بالاخره تجربه انجام آزمایش برای پاسخ به یک سوال یافتم سوالی که هیچ کس در دنیا جوابش را نمی دانست. و در اون لحظه، وقتی آزمایش هایت جواب می دهد، شاید هم تصادفی باشه، و چیزی را می دانی که هیچ کس دیگر در دنیا نمی داند - یه تکه کوچولو از دانش - قبل از اینکه به هر کسی که می شناسی بگی، فکر می کنی، " علم خیلی باحاله." اما من خیلی کله شقم، بنابراین کاری را کردم که هر کسی با مدرک تازه لیسانس در بیوشیمی انجام می ده، به نیویورک سیتی نقل مکان کرده تا رقاص بشم. (خنده) و وقتی آنجا بودم، چیز خیلی خنده داری اتفاق افتاد. از کلاسهای باله جیم می شدم و با قطار زیرزمینی به بالای شهر به دانشگاه کلمبیا می رفتم تا درسمینارهای دپارتمان شیمی شرکت کنم. از کلاس باله جیم می شدم تا به کسانیکه دربارۀ شیمی صحبت می کنند، گوش دهم. اون لحظه را بخاطر دارم که در قطار فکر کردم، "شاید باید به این تغییر در اولویتها توجه کنم." بدین ترتیب برای دوره فوق لیسانس درخواست دادم، و در حال حاضر اینجا در کلتک مشغول بکار هستم. و برای این شخص کار می کنم. چنین عکسهایی را می گیرم. و به تحقیق درمورد عامل مولکولی اعتیاد به نیکوتین مشغولم. و من یک دانشمندم. اما بیشتر از اون هستم. به رقصیدن در حد پیشرفته ادامه دادم، در تاتر محله فعالیت دارم، و شانسم را امتحان کرده و در امتحان ورودی این فیلم احمقانه که دربارۀ مدرسه عالی آکادمی ساختیم شرکت کرده و در آن نقش دارم. بدین ترتیب، آنچه که مایلم به ارمغان ببرید، نه فقط از صحبتهای من، بلکه از همه سخنرانی هایی که امروز از همه دانشمندان شنیدید، اینه که دانشمندان به همان اندازۀ موضوعات تحقیقاتی شان و سوالاتی که می پرسند، متنوع و گوناگون هستند. اینه که دانشمندان به همان اندازۀ موضوعات تحقیقاتی شان و سوالاتی که می پرسند، متنوع و گوناگون هستند. همه ما مسیرهای مختلف بسیاری را برای رسیدن به اینجا طی کردیم، ما بیش از چیزی هستیم که در رسانه ها بشکل آدمهای احمق و ساده لوحی به تصویر کشیده می شوند. و بی درنگ می گویم، " از توجه شما بسیار سپاسگزارم، وهمیشه پایدار باشید." (تشویق)