0:00:00.792,0:00:03.851 به نظر می‌رسد که ما تقریبا[br]تمام عمرمان اندازه گرفته شده‌ایم. 0:00:03.875,0:00:06.143 در هنگام نوزادی،[br]توسط قد و وزنمان، 0:00:06.218,0:00:09.158 و بعدها جایش را به[br]سرعت و قدرتمان داد. 0:00:09.252,0:00:11.268 و حتی در مدرسه با نمراتی[br]که کسب می‌کنیم، 0:00:11.292,0:00:13.833 و اکنون با حقوق و بازده کاریمان. 0:00:14.625,0:00:18.934 انگار که این میانگین‌های شخصی[br]تقریبا همیشه استفاده می‌شوند 0:00:18.958,0:00:22.958 که جای ما را در مقایسه[br]با بقیه مشخص کنند. 0:00:23.667,0:00:26.129 و من فکر می‌کنم که ما باید طور[br]دیگری به آن نگاه کنیم 0:00:26.183,0:00:28.971 این متوسط فقط چیزی بسیار شخصی است 0:00:29.045,0:00:30.163 و مختص خود شماست. 0:00:30.197,0:00:33.309 و به نظرم اگر روی آن تمرکز کنید [br]و سعی کنید آن را بسازید 0:00:33.333,0:00:36.268 می‌توانید به نتایج[br]واقعا جالبی دست پیدا کنید. 0:00:36.292,0:00:39.684 ماجرای من در یکی از عصر‌های[br]دسامبر ۲۰۱۱ شروع شد. 0:00:39.708,0:00:42.143 برای انجام کارهای عصرگاهی[br]به بیرون خانه رفته بودم 0:00:42.167,0:00:43.559 تا اسب‌ها را غذا بدهم. 0:00:43.583,0:00:44.976 سوار تراکتورمان شدم، 0:00:45.000,0:00:46.268 و چند دقیقه بعد، 0:00:46.292,0:00:50.643 یک پشته علف ۱/۵ متری[br]۳۱۵ کیلویی از بالای لودر افتاد 0:00:50.655,0:00:53.005 و به من که روی صندلی تراکتور[br]نشسته بودم برخورد کرد 0:00:53.067,0:00:56.434 و در این بین مهره‌های پنجم و ششم[br]ستون فقرات من را شکست. 0:00:56.458,0:00:58.601 هوشیاریم را از دست ندادم، 0:00:58.625,0:01:02.476 اما تمام بدنم مورمور شد و[br]همان موقع فهمیدم چه اتفاقی افتاده است. 0:01:02.500,0:01:04.226 دستانم را به پاهایم زدم، 0:01:04.250,0:01:06.809 اما پاهایم چیزی حس نمی‌کردند. 0:01:06.833,0:01:10.333 در حقیقت، از سینه به پایین [br]چیزی احساس نمی‌کردم. 0:01:11.042,0:01:14.351 از خانه حدود ۳۰ متر فاصله داشتم، 0:01:14.375,0:01:16.471 دستانم را دور فرمان پیچیدم 0:01:16.485,0:01:19.247 سعی کردم خود را ایستاده نگه دارم[br]و منتظر کمک بمانم. 0:01:19.667,0:01:22.101 و برخلاف آنچه که در تلویوزیون[br]و فیلم‌ها می‌بینید، 0:01:22.125,0:01:26.309 هرکار کردم که سگ‌ها را وادار کنم[br]به خانه بروند و کمک بیاورند، 0:01:26.333,0:01:27.434 (خنده) 0:01:27.458,0:01:28.750 آنها فقط به من خیره شدند. 0:01:29.833,0:01:31.851 خوب، ۴۵ دقیقه بعد، همسرم به خانه آمد، 0:01:31.875,0:01:34.018 و من شنیدم که به بیرون از خانه آمد 0:01:34.042,0:01:36.976 و طبق معمول برای اطمینان[br]از من پرسید: «کمک لازم داری»؟ 0:01:37.000,0:01:38.048 و من گفتم: «بله». 0:01:38.117,0:01:40.851 بعد از یک مکث کوتاه، فریاد زد و گفت: 0:01:40.875,0:01:42.143 «کمک پزشکی لازم داری؟» 0:01:42.167,0:01:43.893 و من دوباره فریاد زدم، «بله». 0:01:43.917,0:01:47.476 دقایقی بعد داشتم از[br]اولین هلیکوپترسواری‌ام لذت می‌بردم 0:01:47.500,0:01:48.834 تا به بیمارستان برده شوم. 0:01:49.708,0:01:54.059 جراحت چندان دراماتیک یا قابل دیدن نبود. 0:01:54.083,0:01:55.875 فقط یک یا دو استخوان شکسته بود. 0:01:57.000,0:02:00.417 و در این میان به من گفتند که[br]احتمالا هرگز نتوانم دوباره راه بروم. 0:02:01.167,0:02:04.351 به مرور استفاده از یک طناب برای[br]بلند شدن از تخت برایم طبیعی شد 0:02:04.375,0:02:06.643 زیرا دیگر ماهیچه‌های شکمی‌ام[br]کار نمی‌کردند. 0:02:06.667,0:02:09.638 و یا استفاده از یک تخته برای [br]سُرخوردن از تخت روی ویلچر 0:02:09.662,0:02:12.587 یا حتی منتظر دیگران ماندن [br]تا چیزی را که می‌خواهم به من بدهند. 0:02:12.792,0:02:17.893 هرآنچه که راجع به قد خودم می‌دانستم 0:02:17.917,0:02:21.976 و نیز درباره‌ی قدرت و تعادل[br]و حرکاتم یاد گرفته بودم، ناپدید شده‌بود. 0:02:22.000,0:02:24.292 تمام اندازه‌های شخصی‌ام پاک شده بود. 0:02:25.333,0:02:28.833 می‌توانید مطمئن باشید که آن روزها[br]بیش از هرزمان دیگری اندازه گرفته می‌شدم. 0:02:28.847,0:02:30.768 البته توسط دکترها و پرستارها، 0:02:30.792,0:02:32.594 اما شاید از آن بیشتر در ذهن خودم، 0:02:32.628,0:02:35.975 و دائما کارهایی را که قرار بود[br]با بهبود یافتن بتوانم انجام دهم، 0:02:35.975,0:02:37.835 با آنچه که قبلا قادر به انجامش بودم 0:02:37.835,0:02:39.292 مقایسه می‌کردم 0:02:40.333,0:02:42.184 و بسیار درمانده شده بودم. 0:02:42.208,0:02:44.734 همسرم تلاش زیادی برای تشویق من می‌کرد 0:02:44.734,0:02:48.059 و دائما می‌گفت، «امیدوار باش»،[br]قبل از آنکه من هیچ پیشرفتی داشته‌باشم. 0:02:48.083,0:02:52.934 و خیلی زود فهمیدم که باید[br]فراموش کنم قبلا چه کسی بودم 0:02:52.958,0:02:55.397 و قادر به انجام چه کارهایی بودم. 0:02:55.397,0:02:57.893 و تقریبا باید تظاهر می‌کردم[br]هیچوقت چنین کسی نبوده‌ام. 0:02:57.917,0:03:00.268 فکر می‌کنم که اگر این را درک نکرده بودم، 0:03:00.292,0:03:04.125 درماندگی من می‌توانست به چیزی بدتر[br]از آنکه بشود بر آن غلبه کرد تبدیل شود. 0:03:05.458,0:03:07.434 خوشبختانه، چند هفته بعد، 0:03:07.458,0:03:10.309 به یک بیمارستان توانبخشی[br]مخصوص ضایعات نخاعی منتقل شدم، 0:03:10.333,0:03:12.643 که حدودا ۱۰ ساعت تا خانه فاصله داشت 0:03:12.667,0:03:14.809 و شما نمی‌دانید، اما در[br]اولین روز و اولین جلسه 0:03:14.833,0:03:16.453 کلاسی به نام آمادگی جسمانی داشتیم 0:03:16.477,0:03:18.476 و گروهی از ما به تیم‌هایی تقسیم شدیم 0:03:18.500,0:03:21.673 تا ببینیم که کدام تیم می‌تواند [br]تعداد بیشتری حرکت سرشانه بزند. 0:03:21.673,0:03:25.309 همه افرادی که آنجا بودند، حداقل یک[br]یا دو سال بود که به باشگاه نرفته بودند. 0:03:25.333,0:03:26.423 من هم همینطور. 0:03:26.427,0:03:27.856 شما در چنین مواقعی چه می‌کنید؟ 0:03:27.856,0:03:30.519 سعی می‌کنید همان کاری را بکنید[br]که چند سال پیش می‌توانستید 0:03:30.519,0:03:31.579 و چند ست وزنه می‌زنید. 0:03:31.579,0:03:33.957 و بعد از آن چه کار می‌کنید؟[br]چند ست دیگر هم می‌زنید. 0:03:33.957,0:03:36.463 و چون حس بهتری پیدا می‌کنید،[br]چند تای دیگر هم می‌زنید. 0:03:36.463,0:03:39.893 و دو هفته‌ی آینده را از بدن‌درد[br]به خانواده غر می‌زنید. 0:03:39.917,0:03:41.184 (خنده) 0:03:41.208,0:03:44.434 خوب تیم من همه را شکست داد[br]و ما بردیم، یک پیروزی بزرگ. 0:03:44.458,0:03:47.434 اما تا سه روز بعد نمی‌توانستم[br]دست‌هایم را صاف کنم، 0:03:47.458,0:03:50.393 که مسئله چندان مهمی نیست،[br]مگر آنکه روی ویلچر باشید 0:03:50.417,0:03:52.934 و مجبور باشید برای[br]حرکت از آنها استفاده کنید. 0:03:52.958,0:03:55.518 و این درس بزرگی به من داد. 0:03:55.542,0:03:59.851 این یک مشکل بود که نمی‌توانستم[br]خودم را با خود سابقم مقایسه کنم، 0:03:59.875,0:04:03.309 اما افرادی با شرایط مشابه من[br]در همان بیمارستان بودند 0:04:03.333,0:04:06.684 و من فهمیدم که حتی نمی‌توانم[br]پابه‌پای آن‌ها پیش بروم. 0:04:06.708,0:04:08.768 و تنها یک انتخاب برایم باقی‌ماند 0:04:08.792,0:04:11.476 این که روی کسی که در[br]همان لحظه هستم تمرکز کنم 0:04:11.500,0:04:15.351 به جایی که لازم است بروم و [br]به کسی که باید، تبدیل بشوم. 0:04:15.375,0:04:18.434 در شش هفته آینده، هر روز هفت تا هشت ساعت، 0:04:18.458,0:04:19.768 این کاری بود که می‌کردم. 0:04:19.792,0:04:21.434 اندک اندک بهبود پیدا کردم، 0:04:21.458,0:04:23.309 و همانطور که انتظار می‌رود 0:04:23.333,0:04:25.464 وقتی در حال بهبودی[br]از یک ضایعه نخاعی هستید، 0:04:25.464,0:04:27.186 ممکن است گاهی یک روز بد داشته باشید. 0:04:27.186,0:04:28.726 یا حتی چند روز پشت سرهم. 0:04:28.750,0:04:32.268 چیزی که من فهمیدم این بود که[br]خوب و بد چندان مفهومی ندارند 0:04:32.292,0:04:36.893 مگر آنکه من تصوری از رکوردهایم داشته باشم 0:04:36.917,0:04:40.059 این من بودم که تصمیم می‌گرفتم[br]چیزی واقعا خوب است یا بد. 0:04:40.083,0:04:42.268 بر اساس جایگاهی که[br]تا آن زمان به آن رسیده بودم 0:04:42.292,0:04:45.434 و من تصمیم می‌گرفتم که[br]امروز را یک روز بد نام گذارم. 0:04:45.458,0:04:47.488 در حقیقت تصمیم وابسته به من بود 0:04:47.488,0:04:49.643 که زنجیره‌ای از روزهای بد را متوقف کنم. 0:04:49.667,0:04:52.601 و چیزی که در طول این مدت[br]به دور از خانه بودن فهمیدم این بود 0:04:52.625,0:04:56.434 که با وجود همه‌ی اتفاقاتی که می‌افتاد،[br]من هیچ روز بدی نداشتم. 0:04:56.458,0:04:59.050 همیشه بخش‌هایی از روزم وجود داشتند 0:04:59.050,0:05:01.018 که به لذت‌بخش‌ترین نحو ممکن طی نمی‌شدند، 0:05:01.042,0:05:03.309 اما هرگز یک روز کامل بد نبود. 0:05:03.333,0:05:05.524 حدس می‌زنم همه‌ی شما[br]تجربه‌ی این را داشته‌اید 0:05:05.524,0:05:07.741 که قرار کاریتان زیاد خوب پیش نرفته است 0:05:07.741,0:05:10.518 مسیری را باید بارها طی می‌کردید[br]که خیلی دوستش نداشته‌اید، 0:05:10.542,0:05:12.143 یا حتی شبی که شام را سوزانده‌اید. 0:05:12.167,0:05:14.542 آیا این اتفاقات واقعا[br]تمام روزتان را خراب کردند؟ 0:05:15.583,0:05:20.518 چیزی که در آن موقعیت‌ها فهمیدم این است که[br]هرچه سریع‌تر سراغ کار بعدی بروید، 0:05:20.542,0:05:22.601 زودتر می‌توانید به کارها حمله کنید 0:05:22.625,0:05:25.643 و وقتی با نهایت سرعت[br]به سراغ کار بعدی می‌روید، 0:05:25.667,0:05:29.059 زمانی که صرف اتفاقات بد می‌کنید[br]را کاهش می‌دهید 0:05:29.083,0:05:31.101 و زمان بیشتری برای کارهای خوب خواهید داشت 0:05:31.125,0:05:33.434 و در نتیجه قسمت خوب کارها[br]بر قسمت بد غالب می‌شود. 0:05:33.458,0:05:36.851 و میانگینتان افزایش می‌یابد.[br]ریاضی اینطوری کار می‌کند! 0:05:36.875,0:05:39.726 اینکه تمام صبح را با داروهایم درگیر باشم، 0:05:39.750,0:05:42.018 برای من اهمیتی نداشت. 0:05:42.042,0:05:44.684 یا اینکه در هنگام ناهار پاهایم گرفته باشد 0:05:44.708,0:05:47.226 یا حتی اگر از ویلچر می‌افتادم. 0:05:47.250,0:05:49.183 از همسرم بپرسید. این اتفاق زیاد می‌افتد. 0:05:49.223,0:05:50.333 او اینجاست. 0:05:51.125,0:05:55.476 آن‌ها تنها بخش‌های خیلی کوچکی[br]از روز من و میانگینم بودند. 0:05:55.500,0:05:58.268 و در طی ماه‌ها و سال‌های بعد، 0:05:58.292,0:06:01.184 من همینطور سعی می‌کردم کارها را شکست دهم. 0:06:01.208,0:06:06.309 و قبل از اینکه متوجه شوم،[br]با چالش‌های بزرگی روبرو شدم. 0:06:06.333,0:06:09.079 مثل تمام کردن یک ماراتون روی ویلچر. 0:06:09.103,0:06:11.393 اوایل سال ۲۰۱۶ ملاقاتی[br]با فیزیوتراپیستم داشتم 0:06:11.417,0:06:14.934 و پس از چند جلسه فرساینده،[br]احتمالا او چیزی در من احساس کرده بود 0:06:14.958,0:06:18.684 چرا که مرا به کناری کشید و گفت:[br]«تو باید در ماراتن شرکت کنی» 0:06:18.708,0:06:21.726 با ویلچرت.[br]و ۱۰ هفته فرصت داری. 0:06:21.750,0:06:26.601 با خودم گفتم: «تو دیوانه‌ای»[br]من برنامه‌ی تمرینی نداشتم. 0:06:26.625,0:06:30.434 هیچ راهی نداشتم که بفهمم[br]با چه سرعتی باید حرکت کنم 0:06:30.458,0:06:32.667 یا چه مسافتی را قرار است طی کنم. 0:06:33.667,0:06:34.976 ولی فقط باید تمرین می‌کردم 0:06:35.000,0:06:37.268 و شروع کردم به بررسی هر تمرین، هر روز 0:06:37.292,0:06:42.684 و تنها چیزی که می‌خواستم این بود که[br]حداقل به سرعت روز قبل برسم. 0:06:42.708,0:06:45.393 و در پایان، واقعا آن میانگین را[br]برای خودم ایجاد کردم. 0:06:45.417,0:06:48.101 و سعی کردم هرچقدر می‌توانم[br]آن را بهتر کنم 0:06:48.125,0:06:52.393 خب، من آن مسابقه را با توجه به[br]میانگینم، در زمان مناسبی تمام کردم 0:06:52.417,0:06:54.643 و جایی در میانه‌ی مسیر، 0:06:54.667,0:06:58.939 می‌توان گفت در را به روی[br]کسی که قبلا بودم بستم 0:06:58.963,0:07:00.356 شخصی که زمانی بودم، 0:07:00.380,0:07:03.768 و تمام کارهایی که فکر می‌کردم[br]می‌توانم بکنم، واقعا دیگر اهمیتی نداشتند. 0:07:03.792,0:07:05.934 در حقیقت، دوباره راه رفتن[br]دیگر اهمیتی نداشت. 0:07:05.958,0:07:09.476 راه رفتن دیگر در مسیری که در آن[br]قرار داشتم برای من هدف نبود 0:07:09.500,0:07:14.158 و از طرفی، شما مردم خیلی آرام راه می‌روید 0:07:14.182,0:07:17.393 در چنین جمعیتی،[br]کار خیلی سخت می‌شود 0:07:17.417,0:07:19.893 و در فکرم می‌گویم: «بروید کنار.[br]ما کار و زندگی داریم» 0:07:19.917,0:07:21.014 (خنده) 0:07:21.014,0:07:22.934 تنها کاری که می‌خواستم بکنم تند رفتن بود 0:07:22.958,0:07:25.393 پس شروع کردم به کاری که[br]فکر می‌کردم باید بکنم. 0:07:25.417,0:07:27.559 در مورد مسابقات با ویلچر تحقیق کردم 0:07:27.583,0:07:30.018 در اینترنت گشتم و بهترین‌ها را پیدا کردم 0:07:30.042,0:07:32.726 تکنیک‌هایشان را یاد گرفتم،[br]در مورد تجهیزات یاد گرفتم، 0:07:32.750,0:07:37.351 و خوش‌شانس بودم که مربی‌ای داشتم[br]که راهی برای آغازکردن نشانم داد 0:07:37.375,0:07:38.684 و بعد از صحبت با او 0:07:38.708,0:07:42.125 و کمک‌هایش برای عملی کردن آن چیزها، 0:07:43.125,0:07:47.393 وقتی در حال رفتن بودم گفت:«می‌دانی؟ تو[br]باید در ماراتن ۲۰۱۷ شیکاگو شرکت کنی». 0:07:47.417,0:07:51.101 و او مربی است، نمی‌توانم نه بگویم. 0:07:51.125,0:07:53.976 پس با آن راهنمایی‌ها[br]به خانه رفتم و شروع به کار کردم، 0:07:54.000,0:07:56.768 کمابیش مانند قبل. 0:07:56.792,0:07:59.518 و به تحقیقاتم ادامه دادم،[br]اما درسم را گرفته بودم. 0:07:59.542,0:08:01.309 خیلی حواسم را جمع کردم 0:08:01.333,0:08:04.393 که خودم را با موفقیت‌های افراد[br]در اینترنت و سرعتشان 0:08:04.417,0:08:05.684 مقایسه نکنم. 0:08:05.708,0:08:07.615 زیرا اگر این کار را می‌کردم، 0:08:07.615,0:08:09.809 احتمالا دیگر به کارم ادامه نمی‌دادم. 0:08:09.833,0:08:11.726 خب، روز مسابقه فرا رسید. 0:08:11.750,0:08:14.458 و دقیقا مانند روز اول کالج بود. 0:08:15.125,0:08:16.434 شما تنها ایستاده‌اید، 0:08:16.458,0:08:18.518 تعداد زیادی آدم اطرافتان هست، 0:08:18.542,0:08:20.518 که اکثر آن‌ها را نمیشناسید 0:08:20.542,0:08:22.768 یک نفر استریو و تلویزیون جالبی دارد، 0:08:22.792,0:08:25.899 دیگران باهوشند، خوشحالند،[br]با‌مزه‌اند و خوش‌تیپ هستند، 0:08:25.899,0:08:28.088 و شما مطمئن نیستید که[br]به آنجا تعلق داشته باشید. 0:08:28.159,0:08:30.643 ولی ناگهان کسی می‌گوید[br]«بیا برویم غذا بخوریم» 0:08:30.667,0:08:32.893 و ناگهان گروه دوستی شکل می‌گیرد 0:08:32.917,0:08:35.476 و شما شروع به جا افتادن می‌کنید. 0:08:35.500,0:08:37.143 در آن آخر هفته‌ی مسابقه، 0:08:37.167,0:08:39.351 قراری به نام ملاقات چرخ‌دارها داشتیم 0:08:39.375,0:08:43.434 و شب قبل از مسابقه، ۶۰ ویلچر[br]در آن اتاق وجود داشت 0:08:43.458,0:08:44.768 و باورتان نمی‌شود 0:08:44.792,0:08:47.518 تمام افرادی که در موردشان[br]تحقیق می‌کردم آن‌جا بودند. 0:08:47.542,0:08:48.851 بهترین‌های جهان. 0:08:48.875,0:08:52.351 آن‌روز باید بیش از ۵۰ مدال پارالمپیک[br]در آن اتاق بوده باشد. 0:08:52.375,0:08:56.083 و من شدیدا احساس کوچکی کردم[br]و دوباره در تله‌ی مقایسه کردنم افتادم 0:08:57.792,0:09:01.434 می‌دانستم که میانگینی که[br]در حال تمرین اندازه گرفته بودم، 0:09:01.458,0:09:04.375 بیشتر از ۵۶ ثانیه در کیلومتر[br]از آن‌ها کمتر بود. 0:09:05.208,0:09:07.559 و مربی تنها کسی بود که در آن‌جا می‌شناختم 0:09:07.583,0:09:12.309 او مرا دید و چیزی توجهش را جلب کرد[br]و فکر می‌کنم متوجه نگرانی من شد 0:09:12.333,0:09:15.500 و مرا دعوت کرد که با تیمش غذا بخورم. 0:09:16.625,0:09:19.768 و در آن هنگام همه چیز آرام شد. 0:09:19.792,0:09:24.309 من خیلی زود فهمیدم آن‌ها قطعا[br]به میانگین من اهمیت نمی‌دهند 0:09:24.333,0:09:26.476 و من هم مال آن‌ها را فراموش کردم. 0:09:26.500,0:09:27.809 خب، روز بعد، 0:09:27.833,0:09:31.018 من مسابقه را حدود ۴۵ دقیقه[br]بعد از نفر اول تمام کردم. 0:09:31.042,0:09:34.226 ولی وقتی آن دوستان که اکنون[br]خیلی به من نزدیکند را ترک می‌کردم 0:09:34.250,0:09:35.768 از من خواستند که ادامه دهم 0:09:35.792,0:09:40.292 و به مسابقات و رقابت‌های مختلف بپردازم 0:09:41.000,0:09:44.726 و من کاری که بلد بودم را کردم.[br]رفتم خانه و حسابی مشغول شدم. 0:09:44.750,0:09:47.601 همانطور که قابل تصور است، 0:09:47.625,0:09:49.698 نشستن بر روی یک ویلچر انسان را تنها می‌کند 0:09:49.698,0:09:51.351 چه برسد به تمرین ماراتن در ویلچر. 0:09:51.375,0:09:53.226 من دوستان خارق‌العاده‌ای دارم 0:09:53.250,0:09:56.893 که با من دوچرخه سواری می‌کنند[br]و همراهند و کمکم می‌کنند. 0:09:56.917,0:09:59.393 ولی در نهایت این ۵ یا ۶ روز در هفته است، 0:09:59.417,0:10:02.893 یعنی ۸۰ تا ۹۰ کیلومتر و هنوز[br]زمان زیادی تنها هستم. 0:10:02.917,0:10:04.643 و قسمت عمده‌اش را 0:10:04.667,0:10:08.101 چیزی جز خودم ندارم که به آن تکیه کنم. 0:10:08.125,0:10:11.167 این میانگین من است،[br]و من سعی دارم اندک اندک بهتر شوم. 0:10:12.625,0:10:15.143 پاییز امسال من برای بار سوم[br]در شیکاگو بودم. 0:10:15.167,0:10:16.518 هفتمین ماراتن من بود 0:10:16.542,0:10:19.476 درست مثل وقتی که به کالج برمی‌گردی، 0:10:19.500,0:10:22.101 انتظار داری دوباره دوستانت را ببینی 0:10:22.125,0:10:25.268 و از اینکه قرار است دوباره[br]همان کارها را بکنید، هیجان‌زده‌ای. 0:10:25.292,0:10:28.684 خب، من دوباره در آن قرار[br]و غذای قبل از مسابقه شرکت کردم. 0:10:28.708,0:10:30.476 و با آن دوستان ملاقات کردم. 0:10:30.500,0:10:32.059 برای مسابقه صف بستیم، 0:10:32.083,0:10:34.226 و درست در لحظه‌ی شروع، میانگینم وارد شد، 0:10:34.250,0:10:36.809 و خیلی زود به بعضی از آن دوستانم رسیدم 0:10:36.833,0:10:39.434 و توانستم پا به پای آن‌ها پیش بروم 0:10:39.458,0:10:41.125 اما به سرعت دوباره عقب افتادم. 0:10:42.917,0:10:45.393 ناگهان نگاه کردم،[br]و باز هم خودم را تنها دیدم. 0:10:45.417,0:10:50.917 و دلگرمی‌ نداشتم، مگر چیزی[br]که برای بودن در آن انقدر تلاش کرده بودم 0:10:52.000,0:10:54.351 اما در وسط مسابقه باد شروع شد، 0:10:54.351,0:10:56.351 و میانگین من برایم[br]به امتیاز بزرگی تبدیل شد 0:10:56.375,0:10:58.779 و طولی نکشید که به بعضی از دوستانم رسیدم 0:10:58.799,0:11:00.573 و تا خط پایان از آن‌ها جلو زدم. 0:11:00.797,0:11:03.559 و با اینکه آن روز، رکوردی [br]برای خودم در نظر نگرفته بودم، 0:11:03.583,0:11:06.958 ۱۸ ثانیه هر کیلومتر سریع‌تر از[br]مسابقه‌ی قبلم در شیکاگو تمام کردم. 0:11:08.583,0:11:11.250 و خیلی هیجان‌زده شدم. 0:11:13.458,0:11:15.792 خب، این منم. این میانگین من است. 0:11:17.917,0:11:21.125 ۷۵ روز دیگر، برای بار دوم[br]در بوستون خواهم بود. 0:11:21.958,0:11:24.434 و مشتاقانه منتظر آنم. 0:11:24.458,0:11:27.851 اما یادتان باشد،[br]این فقط در مورد مسابقه نیست 0:11:27.875,0:11:32.059 من هر روز دارم تلاش می‌کنم[br]که در خیلی چیزها بهتر شوم 0:11:32.083,0:11:36.750 پدری بهتر، همسری بهتر، مربی‌ای بهتر،[br]هم‌تیمی، دوست، انسانی بهتر. 0:11:37.542,0:11:40.601 و به شما قول می‌دهم، اگرچه مشکلات من[br]به وضوح قابل دیدن است 0:11:40.625,0:11:43.143 مشابه چالش‌هایی که من[br]با آن‌ها روبرو هستم، 0:11:43.167,0:11:45.643 هر کس برای چیزی در حال مبارزه است. 0:11:45.667,0:11:47.476 که ممکن است قابل دیدن باشد یا نباشد 0:11:47.500,0:11:51.059 اما لطفا کمی وقت بگذارید و[br]به جای دیگران روی خودتان تمرکز کنید، 0:11:51.083,0:11:53.434 و مطمئن باشید از پس آن مشکلات برمی‌آیید 0:11:53.458,0:11:56.393 و به دستاوردهای بزرگی می‌رسید. 0:11:56.417,0:11:57.726 متشکرم. 0:11:57.750,0:12:00.167 (تشویق)