WEBVTT 00:00:00.000 --> 00:00:03.019 خب همه ما فصلهای بدی در زندگی داشتهايم. 00:00:03.754 --> 00:00:05.674 و من هم در ۲۰۱۳ در چنین وضعیتی بودم. 00:00:06.373 --> 00:00:07.719 ازدواجم تازه شكست خورده بود. 00:00:07.719 --> 00:00:09.941 و من با شكست اين تعهد تحقیر شده بودم. 00:00:10.419 --> 00:00:12.921 فرزندانم برای تحصیل یا زندگی خانه را ترک کرده بودند، 00:00:14.045 --> 00:00:16.368 من اغلب در جنبشی محافظهکارانه پرورش یافته بودم، 00:00:16.368 --> 00:00:17.968 اما محافظهکاری تغییر يافته بود، 00:00:17.968 --> 00:00:19.933 پس بسیاری از آن دوستان هم ديگر نبودند. NOTE Paragraph 00:00:19.981 --> 00:00:22.750 و کاری که کردم این بود که در آپارتمانی تنها زندگی میکردم، 00:00:23.454 --> 00:00:24.654 و فقط کار میکردم. 00:00:25.417 --> 00:00:28.830 اگر کشوهای آشپزخانه را باز میکردید جایی که باید وسایل آشپزخانه باشد، 00:00:28.854 --> 00:00:30.377 کاغذهای یادداشت برچسبدار بود. 00:00:30.916 --> 00:00:34.131 و اگر کشوهای دیگری که باید در آنها بشقاب باشد را باز میکردید، 00:00:34.155 --> 00:00:35.305 تويی آن پاكت پستی بود. 00:00:35.885 --> 00:00:39.282 من دوستان کاری، دوستان هفتگی داشتم اما دوست آخرهفتهای نداشتم. 00:00:39.942 --> 00:00:43.542 بنابراین آخرهفتههایم طولانی و سوت و کور بود. 00:00:44.268 --> 00:00:45.640 و من تنها بودم. 00:00:46.395 --> 00:00:49.968 و تنهایی، غیر منتظره، به سراغم آمد، به شکلِ -- 00:00:50.419 --> 00:00:52.768 حسی مثل ترس، سوزشی در شکمم. 00:00:53.272 --> 00:00:55.433 و تاحدي شبیه مستی بود، 00:00:55.977 --> 00:01:00.907 فقط تصمیمهای بد میگرفتم ، انگارجاری بودم، بدون استحكام. 00:01:01.911 --> 00:01:05.177 و بخش دردناک آن لحظه آگاهی از این بود 00:01:05.201 --> 00:01:08.068 که پوچی موجود در آپارتمانم، بازتابی از 00:01:08.068 --> 00:01:09.777 پوچی درونم بود، 00:01:10.251 --> 00:01:13.978 و به فکرِ برخی از دروغهایی که فرهنگمان به ما میگوید فرو رفته بودم. NOTE Paragraph 00:01:15.196 --> 00:01:18.165 نخست اینکه موفقیتهای شغلی، رضایتبخشاند. 00:01:18.629 --> 00:01:20.466 من موفقیتهای شغلی خيلی خوبی داشتهام، 00:01:20.490 --> 00:01:23.328 و دریافتم که آن به من کمک میکرد تا از شرمساریای بگريزم كه 00:01:23.352 --> 00:01:25.026 اگر شکست میخوردم، گرفتارش میشدم، 00:01:25.050 --> 00:01:27.581 اما هیچ حس مثبتی به من نداده بود. NOTE Paragraph 00:01:28.201 --> 00:01:31.797 دومین دروغ این بود که: خودم میتوانم مایه خوشحالی خودم باشم، 00:01:32.484 --> 00:01:34.564 بهشرط اين كه موفقیت بیشتری به دست آورم، 00:01:34.588 --> 00:01:38.079 ۶.۸ کیلوگرم وزن كم كنم، کمی بيشتر به يوگا بپردازم، 00:01:38.103 --> 00:01:39.253 خوشحال خواهم شد. 00:01:39.743 --> 00:01:42.061 و این دروغ برای خودکفا انگاشتن خود است. 00:01:42.419 --> 00:01:45.101 اما همانگونه که هرکسی در بستر مرگ خود به شما خواهد گفت 00:01:45.125 --> 00:01:48.389 چیزهایی که آدم ها را خوشحال میکند، داشتن روابط عمیق در زندگی است، 00:01:48.413 --> 00:01:50.480 و رهايي از حس خودکفا بودن. NOTE Paragraph 00:01:51.804 --> 00:01:54.471 سومین دروغ، دروغ شایستهسالاری است. 00:01:55.591 --> 00:01:58.790 پیام شایستهسالاری این است که تو چیزی جز دستاوردهایت نیستی. 00:01:59.133 --> 00:02:01.600 فريب شایستهسالاری این است که ميتوانی با پیوند خود 00:02:01.600 --> 00:02:03.910 به مارک های معتبر، شآن و منزلت کسب کنی. 00:02:04.258 --> 00:02:07.063 عطوفت مرتبط با شایستهسالاری، عشق مشروط است. 00:02:07.063 --> 00:02:08.918 یعنی می توانی مسیر عشق را «هموار» کنی. 00:02:08.918 --> 00:02:12.339 انسانشناسی شایستهسالاری میگويد که روحت نیازمند تزکیه و پالایش نيست، 00:02:12.339 --> 00:02:14.807 تو مجموعهای از مهارتهایی هستی که باید فزونی يابد. 00:02:14.903 --> 00:02:16.752 و بخش اهریمنی شایستهسالاری اين است که 00:02:16.776 --> 00:02:19.434 هر كس که اندکی بیش از دیگران دستاورد داشته باشد، 00:02:19.458 --> 00:02:21.744 اندکی بیش از دیگران با ارزش است. 00:02:22.141 --> 00:02:24.004 و حكايت خربزه خوردن و لرزيدن است. 00:02:24.815 --> 00:02:26.699 و خربزه خوردن من غفلتم بود... 00:02:26.723 --> 00:02:29.191 سراغ كسی نرفتن، كوتاهی از بودن با دوستانم، 00:02:29.215 --> 00:02:30.730 فرار، احتراز از درگیری. NOTE Paragraph 00:02:31.560 --> 00:02:34.688 و عجیب و ترسناک این بود که من داشتم توی درهای فرومیافتادم، 00:02:34.688 --> 00:02:36.112 درۀ گسستن از دیگران... 00:02:36.112 --> 00:02:38.056 کسان زيادی این بلا را سر خودشان میآورند. 00:02:38.474 --> 00:02:40.417 نوعی راز بود که به حرفهام گره خورده بود؛ 00:02:40.417 --> 00:02:41.990 خیلی از بلاهایی که سر من می آید 00:02:41.990 --> 00:02:43.876 پیوسته برسر بسیاری از مردم میآید. 00:02:44.086 --> 00:02:47.610 من آدمی در حد خیلی متوسط هستم، با مهارت برقراری ارتباط بالای متوسط. NOTE Paragraph 00:02:48.244 --> 00:02:49.347 (خنده حضار) NOTE Paragraph 00:02:49.371 --> 00:02:50.837 پس من از ديگران گسسته بودم. 00:02:51.252 --> 00:02:54.514 در همان حال، بسیاری از مردمان دیگر هم گرفتار این گسست 00:02:54.538 --> 00:02:57.053 و انزوا و جدایی از یکدیگر بودند. 00:02:57.077 --> 00:03:00.157 پنجاه و پنج درصد آمریکایی های بالای ۴۵ سال اسیر تنهایی مزمناند. 00:03:00.157 --> 00:03:03.082 تنها هشت درصد آمریکاییها اظهار میکنند که گفتگوی معناداری 00:03:03.082 --> 00:03:04.322 با همسایههای خود دارند. 00:03:04.322 --> 00:03:07.407 تنها ۳۲ درصد از آنها میگویند به همسایههای خود اعتماد دارند. 00:03:07.569 --> 00:03:09.643 این درمورد جوانان قرن حاضر تنها ۱۸ درصد است. 00:03:09.847 --> 00:03:12.148 حزب مستقل، سریع-رشدترین احزاب سیاسیاند. 00:03:12.148 --> 00:03:14.265 حزب مستقل، سریع-رشدترین جنبش هاي مذهبیاند. 00:03:14.443 --> 00:03:17.059 نرخ افسردگی روبه فزونی و مشکلات روحی روبه افزایش است. 00:03:17.923 --> 00:03:20.674 نرخ خودکشی از سال ۱۹۹۹، ۳۰ درصد افزایش یافته است. 00:03:21.188 --> 00:03:23.364 درچند سال گذشته، نرخ خودکشی نوجوانان 00:03:23.388 --> 00:03:26.047 ۷۰ درصد بالا رفته است. 00:03:27.249 --> 00:03:29.834 هرساله چهل و پنج هزار آمریکایی خودکشی میکنند، 00:03:29.948 --> 00:03:32.178 ۷۲,۰۰۰ نفر از اعتیاد به مواد مخدر میمیرند. 00:03:32.202 --> 00:03:35.191 میانگین عمر کاهش مییابد نه افزایش. NOTE Paragraph 00:03:36.605 --> 00:03:39.272 آنچه میخواهم به شما بگویم، آنچه اینجا آمدهام بگویم 00:03:39.272 --> 00:03:41.958 این است که بحران اقتصادی داریم، بحران زيست محيطی داریم، 00:03:41.958 --> 00:03:42.843 بحران سیاسی داریم، 00:03:42.843 --> 00:03:45.852 بحران احتماعی و ارتباطی داریم؛ 00:03:45.852 --> 00:03:46.821 ما ته درهایم، 00:03:47.403 --> 00:03:49.006 ما از هم جدا افتادهایم. 00:03:49.030 --> 00:03:51.342 آبشار دروغ است که از واشنگتن بهسوی ما جاریست... 00:03:51.342 --> 00:03:52.475 و ما ته درهایم. NOTE Paragraph 00:03:53.176 --> 00:03:55.367 و من پنج سال گذشته را صرف کردم که ببینم.... 00:03:55.367 --> 00:03:56.901 چگونه خود را از دره بیرون بکشیم؟ 00:03:57.356 --> 00:04:00.469 یونانی ها میگویند «راه رسیدن به خرد، پربلاست.» 00:04:01.006 --> 00:04:04.666 و راه را از آن دورۀ تاریک خودم آغاز کردم، و درمسیر دریافتهایی داشتم. 00:04:05.228 --> 00:04:08.149 اولین دریافتم این بود که آزادی مزخرف است. 00:04:08.998 --> 00:04:11.672 آزادی اقتصادی خوب است، آزادی سیاسی عالیاست، 00:04:11.696 --> 00:04:13.497 اما آزادی اجتماعی مزخرف است. 00:04:14.036 --> 00:04:16.363 انسان جدا از ریشه چو تخته پارهای بر آب است. 00:04:16.387 --> 00:04:20.370 انسان جدا از ریشه، انسانی فراموش شده است، چون تعهدی در قبال چیزی ندارد. 00:04:20.776 --> 00:04:24.310 آزادی دريایی نیست که بشود در آن شنا کرد، 00:04:24.334 --> 00:04:26.064 رودیست که بايد از آن گذشت، 00:04:26.088 --> 00:04:28.754 تا بتوانید خود را در سوی دیگر رود بکارید و متعهد کنید. NOTE Paragraph 00:04:29.270 --> 00:04:30.929 دومین چیزی که دریافتم 00:04:30.953 --> 00:04:33.379 این بود که وقتی گرفتار لحظههای بد زندگی میشوید، 00:04:33.573 --> 00:04:34.868 یا خود میشکنید، 00:04:34.892 --> 00:04:36.431 یا زندان حالِ خراب را میشکنید. 00:04:36.905 --> 00:04:38.731 همه ما کسانی را میشناسیم که شکستند، 00:04:38.755 --> 00:04:40.925 آنها با تحمل درد و غم خرد شدند، 00:04:40.925 --> 00:04:43.425 خشمگینتر شدند، بیقرارتر شدند، ضربه دیدند. 00:04:43.675 --> 00:04:44.670 آنگونه که گفتهاند: 00:04:44.878 --> 00:04:47.576 « دردی که دگرگونمان نکند، (به دیگری) منتقل میشود.» 00:04:47.927 --> 00:04:49.756 و دیگران خود ویراناند. 00:04:51.125 --> 00:04:53.996 قدرت عظیم رنج در این است که باعث وقفه در زندگی میشود. 00:04:54.136 --> 00:04:56.925 بهخاطرتان میآورد که شما آنچه میپنداشتید، نیستید. 00:04:57.055 --> 00:04:58.380 پائول تیلیچ، حکیم الهی گفت: 00:04:58.380 --> 00:05:02.021 رنج، آنچه را که کفِ زیرزمین روحتان 00:05:02.045 --> 00:05:03.428 میپنداشتید، میشکافد، 00:05:03.452 --> 00:05:05.842 و از آن عبور میکند تا حفرۀ زیر آن را آشکار کند، 00:05:05.986 --> 00:05:08.258 و بازهم میشکافد تا حفرۀ زیرتر را آشکار کند. 00:05:08.502 --> 00:05:11.441 و پی میبرید در شما عمقی وجود دارد که تصورش را هم نمیکردید. 00:05:11.535 --> 00:05:14.486 و فقط خوراک معنوی و داشتن ارتباط آن حفره ها را پر میکند. 00:05:16.103 --> 00:05:18.441 و وقتی تا آن عمق میروید، از منیّت رها میشوید 00:05:18.441 --> 00:05:19.553 و به سویدای دل میرسید، 00:05:20.871 --> 00:05:22.633 دلی پر از اشتیاق. 00:05:22.657 --> 00:05:26.288 این اندیشه که ما در آتش عشق و اشتیاقیم برای انسانی دیگر، 00:05:26.312 --> 00:05:29.232 از آن دست اشتیاقی که لویی دوبرنیه در کتاب 00:05:29.232 --> 00:05:31.080 «ماندولین سروان کورلی» توصیف کرده است. 00:05:31.080 --> 00:05:33.019 مرد سالمندی در آن داستان با دخترش دربارۀ 00:05:33.019 --> 00:05:35.027 رابطۀ خودش با همسر درگذشته اش حرف میزند. 00:05:35.229 --> 00:05:36.166 مرد سالمند میگوید: 00:05:36.626 --> 00:05:40.094 «عشق، خود خاکستری است که پس از دورۀ عشق ورزیدن به جا میماند. 00:05:40.482 --> 00:05:42.919 و این هم هنر است و هم حادثهای همایون. 00:05:43.704 --> 00:05:45.387 من و مادرت آن را داشتیم. 00:05:45.411 --> 00:05:47.950 ریشه های ما در زیرزمین به سوی هم روئید، 00:05:47.974 --> 00:05:50.497 و وقتی تمام شکوفههای زیبا از شاخساران ما فروریخت، 00:05:50.497 --> 00:05:53.029 دریافتیم که دو درخت نیستیم، بلکه درختی يگانهايم.» 00:05:53.696 --> 00:05:55.569 این چیزیست که دل انسان مشتاق آن است. NOTE Paragraph 00:05:55.593 --> 00:05:58.354 دومین چیزی که کشف میکنید، روحتان است. 00:05:58.572 --> 00:06:00.454 از شما نمیخواهم خداباورباشید یا نه، 00:06:00.454 --> 00:06:02.785 اما از شما میخواهم باورکنید که بخشی از وجود شما 00:06:02.785 --> 00:06:05.271 که نه شکل دارد، نه بعد و نه رنگ و وزن، 00:06:05.395 --> 00:06:08.941 اما به شما کرامت و ارزش بیپايان میبخشد. 00:06:09.395 --> 00:06:11.536 افراد کامیاب و ثروتمند، این بخش از وجود را 00:06:11.536 --> 00:06:12.861 بیش از افراد ناموفق ندارند 00:06:13.974 --> 00:06:16.900 برده داری نادرست است چون باعث پایمالی روح دیگری میشود. 00:06:16.900 --> 00:06:19.614 تجاوز جنسی فقط حمله به توده ای از مولکول های فیزیکی نیست، 00:06:20.038 --> 00:06:22.966 بلکه حرکتی است توهینآمیز به روح دیگری. 00:06:22.966 --> 00:06:25.306 و روح، درستی و نیکو کاری را تمنا میكند. 00:06:25.306 --> 00:06:28.825 دل در سودای یگانگی با دیگری میسوزد و روح، تشنۀ درستی و نیکوکاری است. 00:06:29.663 --> 00:06:32.948 این درک مرا به ادراک سوم خودم میرساند، که آن را از انیشتین وام گرفتم: 00:06:33.655 --> 00:06:36.141 «مشکل شما با همان سطح آگاهی که آن را 00:06:36.165 --> 00:06:38.879 ایجاد کرده، حل نخواهد شد. 00:06:38.903 --> 00:06:42.476 باید به سطح آگاهی بالاتر فرا روید.» NOTE Paragraph 00:06:42.800 --> 00:06:43.804 پس چه باید بکنید؟ 00:06:43.804 --> 00:06:46.002 خوب اولین کار که میکنید، سراغ دوستان میروید. 00:06:46.002 --> 00:06:48.773 و با آنها گفتگو میکنید عمیق تر از آنچه قبلاً داشتهاید. 00:06:48.927 --> 00:06:50.204 اما دومین کاری که میکنید، 00:06:50.204 --> 00:06:52.378 باید تنها سر به صحرا بگذارید. 00:06:52.378 --> 00:06:55.302 جایی بروید که هیچ کس آنجا نباشد که مشغولتان کند، 00:06:55.302 --> 00:06:57.936 و منیّت شما عاطل میماند و فرو میپاشد، 00:06:57.936 --> 00:07:00.675 آن زمان شما شایستۀ دوست داشته شدن خواهید شد. 00:07:01.712 --> 00:07:05.049 دوستی دارم که میگفت وقتی دخترش زاده شد، 00:07:05.073 --> 00:07:08.676 متوجه شده او را بیش از آنچه فرمولهای تکامل لازم میدانسته، دوست دارد. NOTE Paragraph 00:07:09.041 --> 00:07:10.184 (خنده) NOTE Paragraph 00:07:10.208 --> 00:07:11.613 و پيوسته شیفتۀ آن بودهام. NOTE Paragraph 00:07:11.637 --> 00:07:12.779 (تشویق) NOTE Paragraph 00:07:12.803 --> 00:07:15.624 چون این تعبیر از آرامشی در بخش عمیق درون ما سخن میگوید، 00:07:15.624 --> 00:07:17.893 یعنی میل غیرقابل توصیف ما برای مراقبت از دیگری. 00:07:18.403 --> 00:07:21.207 و وقتی شما به این عمق برسید، برای نجات یافتن آماده اید. 00:07:21.815 --> 00:07:24.131 دشواری درمورد در ته دره بودن این است که 00:07:25.300 --> 00:07:26.562 نمیشود از آن بالا كشيد؛ 00:07:26.562 --> 00:07:28.529 کسی باید دست دراز کند و شما را بالا بکشد. 00:07:29.331 --> 00:07:30.486 این اتفاق برای من افتاد. 00:07:30.510 --> 00:07:34.037 خوش اقبال بودم که زوجی،يعني کتی و دیوید، مرا به منزلشان دعوت کردند. 00:07:34.061 --> 00:07:35.466 و آنها ... 00:07:36.196 --> 00:07:38.591 پسری به نام سانتی در مدرسۀ دولتی واشنگتن داشتند... 00:07:38.591 --> 00:07:40.693 سانتی دوستی داشت كه به جا نياز داشت 00:07:40.693 --> 00:07:42.219 چون مادرش بيمار بود. 00:07:42.359 --> 00:07:45.041 و آن بچه دوستی داشت و آن دوست هم دوستی داشت. 00:07:45.377 --> 00:07:47.385 وقتی شش سال پیش به منزل آنها رفتم، 00:07:47.649 --> 00:07:50.546 از در وارد شدم، حدود ۲۵ نفر دور میز آشپزخانه نشسته بودند، 00:07:50.570 --> 00:07:52.919 گروهي هم در طبقۀ پائین، در زیرزمین خواب بودند. 00:07:52.919 --> 00:07:55.082 دست دراز کردم که خودم را به بچه ای معرفی کنم. 00:07:55.082 --> 00:07:57.634 او گفت: «ما اینجا با هم دست نمیدهیم، 00:07:58.331 --> 00:07:59.779 ما یکدیگر را بغل میکنیم.» 00:08:00.323 --> 00:08:03.299 و من با سری بهزیرافکنده اهل بغل کردن نبودم، 00:08:03.323 --> 00:08:06.902 اما هروقت بیرون شهر نباشم، هرشب پنجشنبه به خانۀ آنها میروم، 00:08:06.926 --> 00:08:08.470 و همۀ آن بچه ها را بغل میکنم. 00:08:08.494 --> 00:08:10.379 آنها طالب صمیمیت اند. 00:08:10.403 --> 00:08:14.013 آنها طالب برخوردي هستند که در آن تمامیت وجود احساسی تو عریان باشد. 00:08:14.442 --> 00:08:16.376 آنها به تو راهي نو برای زیستن میآموزند، 00:08:16.376 --> 00:08:18.761 که درمان همۀ دردهای برآمده از دروغهای فرهنگی ماست، 00:08:18.761 --> 00:08:21.531 راهی مستقیم... که ارتباط انسانی را دراولویت قرار میدهد، 00:08:21.555 --> 00:08:24.725 آن هم نه زبانی، بلکه به عنوان یک حقیقت. NOTE Paragraph 00:08:25.557 --> 00:08:29.282 و زیبایی در این است که از این جمعها همه جا میشود یافت. 00:08:29.292 --> 00:08:32.693 در انیستیتوی آسپن حركتی را آغاز کردم که نامش« ببافید: بافت اجتماعی» است. 00:08:32.693 --> 00:08:33.859 این لوگوی ماست. 00:08:34.213 --> 00:08:37.416 هرجا سرمیزنیم، در هرجا، درهمه جا با بافندگان روبرو میشویم. 00:08:38.761 --> 00:08:41.278 کسانی را مثل آسیه باتلر میبینیم که در... 00:08:41.666 --> 00:08:44.717 کسی که در شیکاگو زندگی میکرد، در انگلوود، در محله ای ناآرام. 00:08:44.717 --> 00:08:47.150 و قصد اسباب کشی داشت چرا که محله خیلی خطرناکی بود، 00:08:48.173 --> 00:08:50.715 و آنسوی خیابان دو دختربچه را دید 00:08:50.715 --> 00:08:53.281 که در محوطه ای خالی با بطری های شکسته بازی میکردند، 00:08:53.281 --> 00:08:56.151 برگشت پیش شوهرش و گفت «ما این محل را ترک نمیکنیم. 00:08:56.151 --> 00:08:58.711 ما مثل خانوادههایی که گذاشتند و رفتند نخواهيم بود. 00:08:58.711 --> 00:09:02.593 و ازطریق گوگل، «داوطلب در انگلوود» خواست، و حالا جمعیت R.A.G.E. را مدیریت می کند، 00:09:02.593 --> 00:09:04.324 یک جمعیت بزرگ سازمانیافته در آنجا. NOTE Paragraph 00:09:04.324 --> 00:09:06.827 برخی از این آدمها در درههای ناهمواری افتاده بودند. 00:09:06.827 --> 00:09:10.632 با خانمی به نام سارا در اوهایو آشنا شدم که ازسفر گردشگری بازگشته بود. 00:09:10.632 --> 00:09:14.918 و در بازگشت ديد شوهرش خود و دو فرزندشان را کشته. 00:09:15.815 --> 00:09:18.895 او اكنون مدیر یک داروخانۀ مجانی و عضو جمعیت است. 00:09:18.895 --> 00:09:21.697 او آموزش میدهد، به بانوان کنار آمدن با خشونت را میآموزد. 00:09:22.235 --> 00:09:24.973 وی به من گفت«این تجربه باعث رشد من شد چون من خشمگین بودم. 00:09:24.973 --> 00:09:28.093 قصد داشتم علیه آنچه او سعی کرد به من بکند، بجنگم 00:09:28.117 --> 00:09:29.633 ازطریق ایجاد تغییری در جهان. 00:09:29.887 --> 00:09:31.942 میبینی، او نتوانست مرا بکشد. 00:09:31.966 --> 00:09:33.151 پاسخم به او این است که، 00:09:33.175 --> 00:09:37.371 «آنچه قصد داشتی با من بکنی، باعث تباهی خودت شد، اما موفق نشدی.» NOTE Paragraph 00:09:38.029 --> 00:09:40.666 این بافندگان، زندگی انفرادی ندارند، 00:09:40.666 --> 00:09:44.193 زندگی آنها در پیوند ارتباطی است، آنها ارزشهای خاص خودشان را دارند. 00:09:44.193 --> 00:09:45.863 انگیزۀ اخلاقی دارند. 00:09:46.013 --> 00:09:48.879 یقین حرفهای دارند، آنها ریشه دارند. 00:09:48.879 --> 00:09:50.636 با مردی در یونگستون اوهایو آشنا شدم. 00:09:50.636 --> 00:09:52.691 که به نصب تابلوئی در میدان شهر کمك کرده بود، 00:09:52.691 --> 00:09:53.890 «از یونگستون دفاع کنید.» 00:09:53.890 --> 00:09:56.133 آنها همیاری افراطی دارند، 00:09:56.157 --> 00:09:58.240 و در داشتن ارتباط متقابل نبوغ دارند. NOTE Paragraph 00:09:59.010 --> 00:10:00.555 خانمی هست به اسم مری گوردون 00:10:00.555 --> 00:10:02.868 که مدیر برنامه ای به نام ریشه های همدلی است. 00:10:02.868 --> 00:10:06.291 کارشان ، این است که یک مشت بچه حدود کلاس هشتم انتخاب مي كنند، 00:10:06.291 --> 00:10:08.110 یک مادر و کودک را جلو آنها میگذارند، 00:10:08.110 --> 00:10:10.836 و بعد، بچهها باید حدس بزنند که در ذهن کودک چه میگذرد، 00:10:10.836 --> 00:10:12.277 تا همدلی و مهر را آموزش دهند. 00:10:12.301 --> 00:10:15.407 پسری توی کلاس بود بزرگتر از بقیه، 00:10:15.431 --> 00:10:19.014 چون از درس عقب افتاده بود، پرورشگاهی بود، 00:10:19.038 --> 00:10:20.664 کشته شدن مادرش را به چشم دیده بود 00:10:20.688 --> 00:10:22.569 و دلش میخواست آن کودک را بغل کند. 00:10:22.593 --> 00:10:25.228 و مادر نگران بود چون پسرک گنده و ترسناک بود. 00:10:25.252 --> 00:10:27.847 اما اجازه داد که این پسر یعني دارن، کودک را بغل کند. 00:10:27.871 --> 00:10:29.720 بغلش کرد و رفتارش با بچه عالی بود. 00:10:31.014 --> 00:10:34.500 بچه را به مادر پس داد و شروع کرد به پرسشهایی دربارۀ بچهداری، 00:10:35.015 --> 00:10:36.084 و آخرین سوالش این بود: 00:10:36.084 --> 00:10:39.825 «اگر هرگز کسی به شما عشق نورزیده باشد، آیا فکر میکنی بتوانی پدر خوبی باشی؟» 00:10:40.185 --> 00:10:42.749 پس برنامۀ ریشههای مهر و همدلی انجام میدهد این ست که 00:10:42.749 --> 00:10:44.767 خم می شود و مردم را از عمق دره برمی دارد. 00:10:44.767 --> 00:10:46.930 و این کاری است که بافندگان میکنند. NOTE Paragraph 00:10:49.300 --> 00:10:51.487 بعضی از آنها تغییر شغل میدهند. 00:10:51.950 --> 00:10:54.481 بضی در شغلی که دارند، میمانند. 00:10:54.982 --> 00:10:57.482 اما چیزی که بههرحال دارند، اشتیاق {به خدمت} است. 00:10:57.982 --> 00:10:59.365 من به این میگویم -- 00:10:59.389 --> 00:11:05.376 ای.او. ویلسون کتاب جالبی درمورد کودکیآش نوشته به نام «طبیعت گرا». 00:11:05.572 --> 00:11:07.941 وقتی هفت ساله بود، پدر و مادرش از هم جدا میشوند. 00:11:09.291 --> 00:11:12.458 او را میفرستند به پارادایز بيچ ، در فلوریدای شمالی. 00:11:12.482 --> 00:11:14.318 او قبلاً هرگز اقیانوس را ندیده بود. 00:11:14.731 --> 00:11:17.062 هرگز عروس دریائی ندیده بود. 00:11:17.086 --> 00:11:21.177 او نوشت «این مخلوق، اعجابآور بود. تصور بودنش را هم نمیکردم.» 00:11:21.596 --> 00:11:23.257 روزی روی بارانداز نشسته بود. 00:11:23.281 --> 00:11:26.208 یک پرتوماهی گزنده را میبیند که از زیر پاهایش رد میشود. 00:11:26.365 --> 00:11:30.445 و در آن لحظه، درترس آمیخته به شگفتی، یک طبیعتگرا در درون او زاده میشود. 00:11:30.469 --> 00:11:32.614 و نظرش را به این صورت میگوید: 00:11:32.638 --> 00:11:33.855 که وقتی هنوز کودک هستید، 00:11:33.879 --> 00:11:37.026 جانوران دو برابر آنچه در بزرگی میبینید، به چشمتان میآیند، 00:11:37.842 --> 00:11:39.850 و این واقعیت هميشه مرا تحت تآثیر قرار داده، 00:11:39.850 --> 00:11:44.720 چرا که آنچه به عنوان کودک مطلوب ماست، حدت و شدت اخلاقی و معنویست، 00:11:44.744 --> 00:11:47.688 تا خود را یکپارچه به چیزی بسپاریم و 00:11:47.688 --> 00:11:49.514 به سطحی از رهایی و رستگاری دست یابیم. 00:11:49.514 --> 00:11:51.683 وقتی شما درکنار این بافندگان قرار میگیرید، 00:11:51.683 --> 00:11:55.251 آنها مردم را {از نظر ارزش معنوی}، دوبرابر اندازۀ انسان های معمولی میبینند، 00:11:55.251 --> 00:11:57.008 به اعماق وجود انسانها نظر میکنند. 00:11:57.997 --> 00:12:00.155 و آنچه به نظرشان میآید، شور و طرب است. NOTE Paragraph 00:12:01.315 --> 00:12:04.353 در فتح اولین قله زندگی وقتی یک حرفه را، هدف خود قرار میدهیم، 00:12:04.703 --> 00:12:06.902 هدفمان خوشبخت شدن است. 00:12:07.649 --> 00:12:10.696 خوشبختی خوب است، امتداد منیّت ماست. 00:12:10.720 --> 00:12:12.466 بهدست آوردن یک موفقیت است. 00:12:12.466 --> 00:12:16.069 ترفیع میگیرید، تیم فوتبال محبوب شما برنده میشود، 00:12:16.507 --> 00:12:17.657 حس خوشبختی دارید، 00:12:18.149 --> 00:12:21.540 دیگر شادی، امتداد منیّت شما نیست، انحلال آن است. 00:12:22.764 --> 00:12:26.412 مثل لحظهایست که پوست بدن مانع یگانگی مادر و فرزند نمیشود. 00:12:27.026 --> 00:12:30.335 لحظهایست که یک طبیعتگرا در آغوش طبیعت رها میشود. 00:12:31.232 --> 00:12:34.177 لحظۀ گم شدن شما در کار یا در هدفتان است، 00:12:34.201 --> 00:12:35.951 لحظۀ خود فراموشی کامل. 00:12:36.649 --> 00:12:39.535 و شادی هدف بهتریست تا خوشبختی. NOTE Paragraph 00:12:39.559 --> 00:12:42.600 من نوشته های مربوط به تجربههای شادی مردم را جمع میکنم. 00:12:42.624 --> 00:12:44.871 یکی از موارد مورد علاقهام نوشتۀ زیدی اسمیت است. 00:12:44.895 --> 00:12:47.965 او سال ۱۹۹۹ در یک کلوب شبانه در لندن بود، 00:12:48.229 --> 00:12:51.324 درجستجوی دوستانش و در پی یافتن کیف دستیاش. 00:12:51.348 --> 00:12:53.041 و او مینویسد که ناگهان، 00:12:53.475 --> 00:12:56.797 "... از میان دریای جمعیت، مردی باریک با چشمانی درشت 00:12:56.821 --> 00:12:57.997 آمد تا دستم را بگيرد. 00:12:58.021 --> 00:13:01.194 و پیوسته تکرار میکرد که «آیا حسش میکنی؟» 00:13:01.194 --> 00:13:05.247 پاشنه بلند مسخرهام داشت مرا میکشت، میترسیدم که از درد بمیرم، 00:13:05.247 --> 00:13:07.969 اما همزمان حس کردم لبریز از شادی و نشاط شدم، 00:13:07.969 --> 00:13:10.440 چون آهنگ «آیا میتوانم خوش باشم؟» (Can I kick it) 00:13:10.464 --> 00:13:12.694 درست در همین لحظۀ دقیق تاریخ و جهان 00:13:12.694 --> 00:13:13.989 روی دستگاه صوتی پخش میشد. 00:13:14.013 --> 00:13:16.141 و حالا داشت میرفت روی آهنگ «Teen Spirit» 00:13:16.165 --> 00:13:18.993 من دست آن مرد را گرفتم، و به عرش رفتم. 00:13:19.347 --> 00:13:22.197 ما رقصیدیم و رقصیدیم و در شادی غرق شدیم.» NOTE Paragraph 00:13:23.680 --> 00:13:27.486 پس آنچه من میخواهم تشریح کنم، دو ذهنیت متفاوت به زندگی است. 00:13:27.998 --> 00:13:32.296 ذهنیت بالارفتن بسوی قله که مربوط به خوشحالی فردی و موقعیت کاری است. 00:13:32.296 --> 00:13:34.763 و بهجای خود، ذهنیت خوبی است ومخالفتی با آن ندارم. 00:13:34.787 --> 00:13:37.371 اما ما در یک دره ملی هستیم، 00:13:37.395 --> 00:13:40.062 چون ذهنیت دوم را برای ایجاد تعادل نداریم. 00:13:40.302 --> 00:13:42.815 من به عنوان بشر حس خوبی نسبت به خودمان ندارم. 00:13:42.839 --> 00:13:45.299 ما ایمان روشن به آیندۀ خود را از دست دادهایم، 00:13:45.553 --> 00:13:48.935 ما از درون یکدیگر غافلیم، رفتار خوبی با هم نداریم. 00:13:49.538 --> 00:13:51.529 و تغییرات زیادی را نیازمندیم. 00:13:51.553 --> 00:13:54.259 ما نیازمند تغییر در اقتصاد و محیط خود هستیم. 00:13:54.812 --> 00:13:57.547 و نیز نیازمند انقلابی در فرهنگ و ارتباط انسانی خود هستیم. 00:13:57.871 --> 00:14:02.141 ما نیازمند یافتن نامي براي زبان جامعۀ بهبود یافتهایم. 00:14:02.553 --> 00:14:05.291 و به نظر من بافندگان آن زبان را یافتهاند. NOTE Paragraph 00:14:05.593 --> 00:14:08.694 نظریۀ دگرگونی اجتماعی من این است که وقتی گروه کوچکی 00:14:08.718 --> 00:14:10.937 از مردم راه بهتری برای زیستن بیابند، 00:14:10.937 --> 00:14:13.282 بقیه ما الگوبرداری میکنیم و جامعه تغییر میکند. 00:14:13.765 --> 00:14:16.063 و این بافندگان، راه بهتر زیستن را یافتهاند. 00:14:16.063 --> 00:14:18.356 شما ابدا نیازی ندارید که آنرانظریه پردازی کنید. 00:14:18.356 --> 00:14:21.585 آنها به عنوان سازندگانِ این اجتماعات در سرتاسر کشور حضور دارند. 00:14:22.277 --> 00:14:24.554 ما فقط بايد اندکی زندگی خود را تغییر دهیم. 00:14:24.578 --> 00:14:27.309 بعد میتوانیم ادعا کنیم «من بافنده ام، ما بافندگانیم.» 00:14:27.999 --> 00:14:29.365 و اگر چنین کنیم، 00:14:30.079 --> 00:14:32.428 نه تنها حفرۀ درونمان پر میشود، 00:14:32.452 --> 00:14:35.277 بلکه مهمتراز آن، یگانگی اجتماعی ما بازسازی میشود. NOTE Paragraph 00:14:35.301 --> 00:14:36.468 بسیار متشکرم. NOTE Paragraph 00:14:36.492 --> 00:14:40.557 (تشویق)