از من خواسته شده تا کمی درمورد چگونه گوش کردن به موسیقی صحبت کنم کار خیلی سختیه، بخاطر اینکه موسیقی معانی متفاوتی میده، برای افراد متفاوت، معانی متفاوتی میده برای یک شخص در زمان های متفاوت ولی یه چیز واضحه، یا شما از موسیقی استفاده می کنید تا فراموش کنید، یا استفاده می کنید برای رشد خودتون، لذت علاقه شیفتگی گوش کردن برای فراموش کردن، به این معنی که ... شما بعد از یک روز خیلی سخت و پر مشغله با مشکلات عدیده، برای مثال مشکل با مامور مالیات، دندون پزشک، و تمام اتفاقات ناخوشایندی که میتونه با خانواده یا دوستان رخ بده، خسته و داغون به خونه بر میگردید و یه سی دی یا یک ترک دیجیتال موسیقی رو که به نظرتون مرتبط با حالتون هست رو میذارید و تمام مشکلاتتون رو به فراموشی میسپارید. بنابراین موسیقی میتونه در جهت فراموش کردن دنیا استفاده بشه وچیز اشتباهی هم درش نیست. ولی من فکر می کنم که موسیقی خیلی بیش از اینه و من فکر نمیکنم که آهنگسازان بزرگ گذشته و معاصر باخ، بتهوون، وردی، واگنر، بولز، دبوسی یا هر کس دیگه ای، موسیقی رو برای ما مینوشتن تا ما برای فراموشی مشکلاتمون از اونا استفاده کنیم. بنابراین سوال اینه که موسیقی چه چیزی میتونه به ما بده و درعوض ما باید چیکار کنیم تا بتونیم اونو دریافت کنیم. موسیقی میتونه خیلی چیزها به ما بده موسیقی میتونه به ما لذت بده، که عنصر خیلی مهمیه. حتی وقتی موسیقی درباره ی رنج و درد هست ما لذت می بریم. من بارها به نوازندگان ارکستر گفته ام که ما امروزچگونه از نواختن مارش خاکسپاری لذت ببریم. به این ترتیب حتی مارش خاکسپاری یک گونه ای از لذت رو با خودش میاره با وجود اینکه به یک نوعی درباره ی مرگه ولی لذتبخشه. چیزی که هست اینه که موسیقی در یک لحظه ی به خصوص همه چیز هست، موسیقی هرگز نمی خنده یا لبخند نمیزنه، موسیقی هرگز گریه نمی کنه، اون همیشه در یک لحظه هم میخنده هم گریه میکنه. همینطور موسیقی این اجازه رو به ما میده که از لحاظ احساسی چیزهائی رو تجربه کنیم که بدون این دنیای شگفت انگیز -موسیقی- و از طریق اصوات قادر به انجامشون نیستیم. بنابراین فکرمیکنم این خیلی مهم باشه که وقتی یه نفر به موسیقی گوش میده کاملا روی اون متمرکز باشه. شما هرگز نباید عوض اینکه به موسیقی گوش میکنید به این فکر کنید که باید گوشی موبایلتون رو روشن کنید. شما باید به این نکته توجه داشته باشین که هر وقت موسیقی تموم شد تازه یادتون بیاد که گوشیتون رو روشن کنید. تا این حد باید اتوماتیک باشه و تازه اون موقع هست که شما کاملا غرق در اون هستین و وقتی که می خواهید به موسیقی گوش کنید، یه چند لحظه ای رو قبل از شروع به گوش دادن سکوت کنید و وقتی که موسیقی شروع میشه شما وصل میشید به اولین نتی که می شنوید و دیگه به چیزهای دیگه مثلا درباره ی مادرتون، دوست دخترتون، لیست خرید یا شست و شو یا هر چیز دیگه فکر نمی کنید. شما وصل میشید به نت اول و با موسیقی پرواز می کنید تا آخرین نت و میزان لذتی که از اون خواهید برد منحصر به فرد خواهد بود. هیچ چیز دیگری تو دنیا و زندگی وجود نداره که به شما این نوع از لذت رو بده به شرطی که شما خودتون رو بهش بسپارید. شما نباید حتما در موسیقی باروک یا موسیقی قرن نوزدهم یا موسیقی معاصر خبره باشید ولی باید بخواهید، باید بخواهید که با گوش هاتون به موسیقی بپیوندید و اونموقع هست که باهاش پرواز خواهید کرد. و البته شما از راه های مختلفی گوش خواهید داد. به موسیقی سمفونیک، به اپرا، به موسیقی پیانو، به موسیقی مجلسی و وقتی که واقعا یاد گرفتید که خودتون رو به موسیقی بسپارید، درست همونطور که به یک انسان دیگه می سپارید اونموقع هست که می فهمید کدوم گونه ی دیگری از موسیقی هست که بیشتر شما رو جذب میکنه. همونطور که می فهمید چه تیپ آدمای مختلفی شما رو به خودشون جذب می کنن. برای گفت وگو یا شاید هر چیز دیگه ای. و بعد می فهمید که شما از موسیقی مجلسی لذت می برید یا موسیقی سمفونیک لذت می برید یا موسیقی پیانو. و اصلا مهم نیست که از کدومشون بیشتر لذت می برید. ولی در تمام این حالت ها، باور کنید که شما به یک تمرکز تمام و کمال احتیاج دارید و اون چیزی جز این نیست که خودتون رو بهش بسپارید و هر چه بیشتر خودتون رو بهش بسپارید بیشتر دریافت میکنید. پیانو سرا