دو سال پیش، من بعنوان یک هنرمند
برای شرکت در نمایشگاهی به مناسبت بزرگداشت
صدمین سال هنر اسلامی در اروپا دعوت شدم.
مسئول نمایشگاه فقط یک شرط گذاشته بود:
من می بایست از نوشتار عربی در کار هنریام استفاده می کردم.
حالا، بعنوان یک هنرمند، یک زن، یک عرب،
یا یک انسان که در جهان سال ۲۰۱۲ زندگی می کنه،
فقط یک چیز برای گفتن داشتم:
می خواستم بگم نه.
و به زبان عربی، برای گفتن "نه" ، می گوییم "نه، و هزار بار نه."
و به زبان عربی، برای گفتن "نه" ، می گوییم "نه، و هزار بار نه."
بنابراین تصمیم گرفتم بدنبال هزاران نه مختلف باشم.
در هر چیزی که تا به حال درست شده
تحت سلطه اسلام یا عرب در طول ۱۴۰۰ سال،
از اسپانیا تا مرزهای چین.
من یافته هایم را در کتابی جمع آوری کردم،
به ترتیب تاریخ گذاشته، نام، دنباله رو، رسانه، و تاریخ آنها را قید کردم.
به ترتیب تاریخ گذاشته، نام، دنباله رو، رسانه، و تاریخ آنها را قید کردم.
در حال حاضر، اون کتاب روی یک قفسه کوچک کنار محل نصب تابلو قرار گرفته
تابلویی به اندازه سه در هفت متر، در شهر مونیخ آلمان در سپتامبر سال ۲۰۱۰.
تابلویی به اندازه سه در هفت متر، در شهر مونیخ آلمان در سپتامبر سال ۲۰۱۰.
در ژانویه سال ۲۰۱۱، انقلاب آغاز شد،
و زندگی برای مدت ۱۸ روز از حرکت باز ایستاد،
و در ۱۲ فوریه،
با این باور که انقلاب به پیروزی رسیده، در خیابانهای قاهره ساده لوحانه جشن گرفتیم.
با این باور که انقلاب به پیروزی رسیده، در خیابانهای قاهره ساده لوحانه جشن گرفتیم.
۹ ماه بعد خودم را در میدان تحریر در حال اسپری کردن پیامها دیدم.
دلیل این کار، تصویری بود که در لیست خبرها دیدم.
دلیل این کار، تصویری بود که در لیست خبرها دیدم.
احساس کردم نمی تونم در شهری زندگی کنم که مردمش کشته شده و مثل زباله در خیابانها به دور انداخته می شوند.
احساس کردم نمی تونم در شهری زندگی کنم که مردمش کشته شده و مثل زباله در خیابانها به دور انداخته می شوند.
احساس کردم نمی تونم در شهری زندگی کنم که مردمش کشته شده و مثل زباله در خیابانها به دور انداخته می شوند.
بنابر این من یک "نه" از یکی از سنگ قبرهای موزه اسلامی قاهره برداشتم ویک پیام به آن افزودم:
بنابر این من یک "نه" از یکی از سنگ قبرهای موزه اسلامی قاهره برداشتم ویک پیام به آن افزودم:
"نه به قانون نظامی."
و شروع به اسپری کردن آن در خیابانهای قاهره کردم.
لیکن بدنبال اینکار، یکسری نه مثل مهمات از کتاب بیرون آمده،
و پیامهایی به آنها اضافه شد،
و من شروع به اسپری کردن آنها روی دیوارها کردم.
بدین ترتیب من یکسری از این "نه" ها را به شما می گویم.
"نه" به فرعون جدید، چون هر کسی که بعدا" بر سر قدرت می یاد
باید بدونه که ما هرگز تحت فرمان یک دیکتاتور دیگه نمی رویم.
"نه" به خشونت: رامی اسام در روز دوم انقلاب به میدان تحریر اومد،
"نه" به خشونت: رامی اسام در روز دوم انقلاب به میدان تحریر اومد،
و با این گیتار اونجا نشست و آواز خواند.
یک ماه بعد از کناره گیری مبارک، این پاداش او بود.
"نه" به کور کردن قهرمانان. "احمد حرارا" در ۲۸ ژانویه، چشم راستش را از دست داد،
"نه" به کور کردن قهرمانان. "احمد حرارا" در ۲۸ ژانویه، چشم راستش را از دست داد،
و در ۱۹ نوامبر، چشم چپش را از دست داد،
دو تک تیر انداز جداگانه به او شلیک کردند.
"نه" به کشتار، در این مورد، "نه" به کشتن مردان مذهبی،
چون شیخ احمد ادینا ریفات،
در ۱۶ دسامبر، طی یک راهپیمایی تیر خورد،
و سه فرزند یتیم و یک بیوه از خود بجای گذاشت.
"نه" به سوزاندن کتابها. انیستوی قاهره در ۱۷ دسامبر در آتش سوخت، یه عالمه فرهنگ نابود شد.
"نه" به سوزاندن کتابها. انیستوی قاهره در ۱۷ دسامبر در آتش سوخت، یه عالمه فرهنگ نابود شد.
"نه" به لخت کردن آدمها،
و سوتین آبی یادرآور شرم ما بعنوان یک ملت است
وقتی اجازه می دهیم که یک زن با حجاب را در خیابان عریان کرده و کتک بزنند،
و در پایین اون نوشته،
" زنده باد انقلاب صلح آمیز"،
چون ما هیچگاه با خشونت تلافی نمی کنیم.
"نه" به مانع های دیواری. در پنجم فوریه،
بلوکهای خیابانی سیمانی در قاهره بر پا شد
تا محافظ وزارت دفاع در برابر تظاهر کنندگان باشه.
حالا که از دیوار حرف زدیم، مایلم داستان یک دیوار در قاهره را برایتان بگم.
حالا که از دیوار حرف زدیم، مایلم داستان یک دیوار در قاهره را برایتان بگم.
یک گروه هنرمند نقاش تصمیم گرفتند تا یک تانک به اندازه واقعی روی یک دیوار بکشند.
یک گروه هنرمند نقاش تصمیم گرفتند تا یک تانک به اندازه واقعی روی یک دیوار بکشند.
در جلوی تانک، تصویر مردی روی دوچرخه است
که سبدی نان روی سرش است. این تصویر از دید هر رهگذری بدون مشکل است.
این تصویر از دید هر رهگذری بدون مشکل است.
پس از اعمال خشونت آمیز، نقاش دیگری آمد،
تصویری از خون بهمراه معترضان و تظاهر کنندگان
که به زیر تانک می روند را کشید، و پیامی که می گفت،
" از فردا، من چهره جدیدی خواهم داشت،
چهره هر یک از شهیدان. من وجود دارم."
مامورین آمدند، دیوار را سفید کردند،
تانک را باقی گذاشته و پیامی اضافه کردند،
"ارتش و مردم یکی هستند. مصر برای مصریان."
هنرمند نقاش دیگری آمد، سر یک ارتشی را مثل دیو کشید،
که در مقابل تانک در حال خوردن دختری در رودی از خون است.
که در مقابل تانک در حال خوردن دختری در رودی از خون است.
مامورین آمدند، دیوار را سفید کردند، تانک را باقی گذاشتند،
لباس مامور را باقی گذاشته، و یک سطل رنگ سیاه برای پوشاندن صورت مامور، به دیوار پاشیدند.
لباس مامور را باقی گذاشته، و یک سطل رنگ سیاه برای پوشاندن صورت مامور، به دیوار پاشیدند.
خُب من با مُهر چاپی ام آمدم، و روی لباس مامور را اسپری کردم،
روی تانک و روی کل دیوار را اسپری کردم،
و این چیزی است که امروز می بینید
تا اطلاع بعدی. (خنده)
حال در خاتمه مایلم آخرین "نه" را برایتان بگویم.
در بیمارستان محلی در میدان تحریر، "نرودا" را دیدم که روی تکه کاغذی خط خطی می کرد، و تصمیم گرفتم
در بیمارستان محلی در میدان تحریر، "نرودا" را دیدم که روی تکه کاغذی خط خطی می کرد، و تصمیم گرفتم
از مقبره مملوک در قاهره، یک "نه" بردارم.
نوشته اینرا می گوید،
[زبان عربی]
" تو می تونی گلها را له کنی، ولی نمی تونی آمدن بهار را به تاخیر بیندازی."
سپاسگزارم. (تشویق)
(تشویق)
سپاسگزارم. تشکر.(تشویق)