WEBVTT 00:00:11.990 --> 00:00:16.887 امروز می خواهم کمی درباره انگیزه های انسانی صحبت کنم 00:00:16.887 --> 00:00:20.094 چیزهایی که ما را به اهمیت دادن و فعال بودن تشویق می کنند 00:00:21.847 --> 00:00:23.856 برای شروع باید بگویم 00:00:23.856 --> 00:00:26.464 بخصوص که در شیکاگو و نزدیک دانشگاه شیکاگو 00:00:26.464 --> 00:00:28.741 در دانشکده اقتصاد هستیم 00:00:28.741 --> 00:00:33.604 به نظرم جای تامل دارد که هنگام بررسی انگیزه های انسانی 00:00:33.604 --> 00:00:36.340 ما انسان ها را مثل موش می بینیم. 00:00:36.340 --> 00:00:38.213 آدم ها دوست ندارند کار کنند. 00:00:38.213 --> 00:00:40.863 اگر ما را به حال خودمان رها می کردند 00:00:40.898 --> 00:00:43.552 دوست داشتیم فقط توی ساحل لم بدهیم. 00:00:43.963 --> 00:00:48.252 و تنها انگیزه ما برای کار کردن این است که پول در بیاوریم 00:00:48.252 --> 00:00:51.642 تا بتوانیم برویم توی ساحل لم بدهیم. 00:00:51.677 --> 00:00:53.638 (خنده حضار) 00:00:53.673 --> 00:00:57.129 که انگیزه اصلی، لذت بردن از تفریح است و نه کار 00:00:57.129 --> 00:01:02.400 و چیزهای دیگر فقط بهانه ای برای رسیدن به این هدف است. 00:01:02.400 --> 00:01:04.794 و این مدل خوبی است، ولی سوال اینجاست 00:01:04.794 --> 00:01:07.707 که آیا این مدل تصویر درستی از انگیزه های انسانی به ما می دهد؟ 00:01:07.742 --> 00:01:12.212 آیا این واقعا چیزی ست که ما را تشویق به عمل می کند؟ 00:01:12.212 --> 00:01:16.047 بیایید به کوهنوردی به عنوان یک مثال نگاه کنیم. 00:01:16.047 --> 00:01:19.492 اگر به کسانی که کوه های زیادی را فتح کرده اند دقت کنید 00:01:19.492 --> 00:01:22.463 و با ماجراها و سختی های آن ها آشنا شوید 00:01:22.463 --> 00:01:25.856 به نظرتان رنج آورترین کار دنیا خواهد آمد. 00:01:25.856 --> 00:01:27.758 هوای سرد، سرمازدگی 00:01:27.758 --> 00:01:30.594 و دشواری در نفس کشیدن همه چیز را سخت می کند. 00:01:30.594 --> 00:01:33.497 من سال ها پیش در هیمالیا قله کوچکی را فتح کردم 00:01:33.497 --> 00:01:34.987 آدم فکر می کند وقتی به قله برسد، 00:01:35.007 --> 00:01:37.569 می تواند بنشیند و از منظره لذت ببرد. 00:01:37.569 --> 00:01:40.971 ولی نه! هوا سرد است و آدم خسته و بی حال است. 00:01:40.971 --> 00:01:46.978 فقط دلت می خواهد برگردی و به پایین برسی. (خنده حضار) 00:01:46.978 --> 00:01:48.445 و اگر به این رفتار فکر کنیم 00:01:48.445 --> 00:01:52.551 کاری ست که هر لحظه اش عذاب آور است، 00:01:52.551 --> 00:01:54.886 چیزی مثل یک مجازات. 00:01:54.886 --> 00:01:58.189 ولی وقتی به پایین می رسی، 00:01:58.189 --> 00:02:00.958 بیش از هر چیزی دلت می خواهد دوباره بالا بروی. 00:02:00.958 --> 00:02:02.939 چیزی اینجا هست که با تصویر 00:02:02.974 --> 00:02:05.463 آدم های لم داده توی ساحل هم خوانی ندارد. 00:02:05.463 --> 00:02:08.098 پس باید گفت یا آدم ها شیفته مجازات هستند، 00:02:08.098 --> 00:02:10.167 یعنی ما همه می خواهیم خودمان را مجازات کنیم، 00:02:10.167 --> 00:02:14.417 یا اینکه آن چه ما را تشویق می کند، آسایش نیست. 00:02:14.452 --> 00:02:15.974 راحتی نیست، چیزهای دیگر است. 00:02:15.974 --> 00:02:18.586 مثل پیشرفت، فتح کردن، 00:02:18.586 --> 00:02:23.882 هدفی را دنبال کردن، به قله رسیدن. 00:02:23.882 --> 00:02:26.634 من به این موضوع وقتی علاقه مند شدم 00:02:26.669 --> 00:02:30.688 که یکی از دانشجوهای سابقم به دیدن من آمد. 00:02:30.688 --> 00:02:33.669 اسمش دیوید بود، چند سال قبل دانشگاه را تمام کرده بود 00:02:33.669 --> 00:02:37.895 و در یکی از بانک های بزرگ 00:02:37.895 --> 00:02:39.670 وال استریت کار می کرد. 00:02:39.670 --> 00:02:43.087 برایم تعریف کرد که چند هفته روی یک ارائه مهم 00:02:43.105 --> 00:02:45.680 برای یک ادغام بانکی کار می کرده 00:02:45.680 --> 00:02:50.244 شب ها اضافه وقت می مانده که این ارائه زیبا را آماده کند 00:02:50.244 --> 00:02:52.726 با آمارها و نمودارها و توضیحات لازم. 00:02:52.726 --> 00:02:56.046 گفت که به کارش افتخار می کرده و خیلی هم لذت برده. 00:02:56.046 --> 00:02:58.511 وقتی کار را برای رییسش فرستاده، رییس جواب داده که 00:02:58.546 --> 00:03:01.355 "دیوید، کارت عالی است، ولی ادغام کنسل شد." 00:03:01.355 --> 00:03:04.621 و این روحیه او را به کلی خراب کرد! 00:03:04.621 --> 00:03:07.637 نکته جالب این است که 00:03:07.637 --> 00:03:11.087 دیوید می گفت از دیدگاه عملی همه چیز عالی بود 00:03:11.087 --> 00:03:15.030 او کارش را خوب انجام داده بود، از کارش لذت برده بود، 00:03:15.030 --> 00:03:18.792 رییس از کارش راضی بود، و او مطمئن بود 00:03:18.827 --> 00:03:21.434 وقتش که برسد ترفیع خواهد گرفت. 00:03:21.434 --> 00:03:25.543 با این حال نمی توانست مثل قبل به کارش اهمیت بدهد. 00:03:25.543 --> 00:03:30.882 داشت روی یک پروژه جدید کار می کرد، ولی دیگر مثل قبل برایش مهم نبود. 00:03:30.882 --> 00:03:34.253 سوال اینجاست که چه اتفاقی افتاد؟ چه شد؟ 00:03:34.253 --> 00:03:38.556 از لحاظ عملی همه چیز خوب بود، با این وجود چیزی کم بود. 00:03:38.556 --> 00:03:42.170 برای بررسی این موضوع تصمیم گرفتم چند آزمایش کوچک انجام بدهم. 00:03:42.170 --> 00:03:45.838 آزمایش اول مربوط به ساخت بیونیکل بود 00:03:45.838 --> 00:03:49.502 بیونیکل ها ربات های لگویی هستند که حدود چهل قطعه دارند 00:03:49.502 --> 00:03:51.670 و می توانید آن ها را بسازید. 00:03:51.670 --> 00:03:54.837 ما از آدم ها خواستیم که به مرکز دانشجویی بیایند 00:03:54.837 --> 00:03:58.042 و گفتیم: "می خواهید با لگو ساختن پول در بیاورید؟" 00:03:58.042 --> 00:04:02.088 اولی را بسازید، سه دلارگیرتان می آید 00:04:02.088 --> 00:04:04.849 اولی را که تمام کردند گفتیم: "می خواهید یکی دیگر بسازید؟ 00:04:04.849 --> 00:04:08.087 برای این یکی ۲/۷ دلار می گیرید. 00:04:08.087 --> 00:04:10.856 این را که تمام کردید، می خواهید بعدی را برای ۲/۴ دلار بسازید؟" 00:04:10.856 --> 00:04:11.754 ۲/۱؟ 00:04:11.754 --> 00:04:12.691 ۱/۸؟ 00:04:12.691 --> 00:04:15.088 و به همین ترتیب برای پول کمتر. 00:04:15.088 --> 00:04:17.729 و هرکس تصمیم می گرفت که در کدام مرحله دست بکشد. 00:04:17.729 --> 00:04:20.058 چه موقع پولی که برای ساختن لگو می گرفتند 00:04:20.058 --> 00:04:22.507 به وقتش نمی ارزید. 00:04:22.507 --> 00:04:25.135 ما این آزمایش را در دو حالت انجام دادیم. 00:04:25.135 --> 00:04:28.087 حالت اول همانی بود که الان برایتان توصیف کردم. 00:04:28.087 --> 00:04:31.977 آدم ها یک لگو می سازند، بعد یکی دیگر، بعد یکی دیگر 00:04:31.977 --> 00:04:34.712 و وقتی ساخت همه این لگوها تمام شد، 00:04:34.712 --> 00:04:36.140 بعد از ساخت هرکدام، 00:04:36.145 --> 00:04:38.087 ما آن ها را می گرفتیم، می گذاشتیم زیر میز 00:04:38.087 --> 00:04:40.150 و به آن ها می گفتیم که بعد از پایان آزمایش 00:04:40.150 --> 00:04:43.087 ما قطعه های لگوها را از هم جدا می کنیم 00:04:43.087 --> 00:04:46.122 و آن ها را توی جعبه می گذاریم برای نفر بعدی. 00:04:46.122 --> 00:04:49.093 اسم این حالت را، حالت 'معنی دار' گذاشتیم. 00:04:49.093 --> 00:04:55.628 معنی خیلی بزرگی هم نبود برای ما دانشگاهی ها، یک معنی کوچک. (خنده حضار) 00:04:55.628 --> 00:05:01.772 حالت دوم را، حالت سیزیفیک (بی معنی) نام گذاشتیم. 00:05:01.772 --> 00:05:04.775 و در این حالت بعد از اینکه هرکس یک لگو را می ساخت 00:05:04.775 --> 00:05:06.810 ما آن را می گرفتیم و می گفتیم: 00:05:06.810 --> 00:05:08.728 "می خواهی یکی دیگر بسازی؟" 00:05:08.728 --> 00:05:12.349 و اگر می خواستند یکی دیگر بسازند، یکی دیگر بهشان می دادیم، 00:05:12.349 --> 00:05:14.022 ولی در حالی که آن ها روی دومی کار می کردند، 00:05:14.023 --> 00:05:17.041 ما قطعات اولی را جلوی چشمشان از هم جدا می کردیم 00:05:17.076 --> 00:05:22.089 و بعد اگر می خواستند لگوی سوم را بسازند، همان را بهشان پس می دادیم 00:05:22.089 --> 00:05:25.965 مثل یک دور باطل. 00:05:25.965 --> 00:05:29.595 و به این حالت سیزیفیک می گفتیم، به یاد سیزیفوس، 00:05:29.630 --> 00:05:32.986 که یک سنگ را باید از یک تپه دوباره و دوباره بالا می برد. 00:05:34.004 --> 00:05:36.430 سوال این است که آیا دلیل بی انگیزگی سیزیفوس 00:05:36.430 --> 00:05:38.013 این بود که هر بار باید همان سنگ را 00:05:38.013 --> 00:05:39.677 از همان تپه بالا می برد؟ 00:05:39.677 --> 00:05:42.881 آیا کمتر دلسرد کننده بود اگر هربار یک تپه جدید بود؟ 00:05:42.881 --> 00:05:46.195 پس ساختن چیزی، و از بین رفتنش جلوی چشممان، 00:05:46.195 --> 00:05:48.185 و دوباره ساختنش، 00:05:48.185 --> 00:05:52.088 به نظر یک عامل اصلی بی انگیزگی است. 00:05:52.088 --> 00:05:54.087 و نتایج آزمایش این گونه بود: 00:05:54.087 --> 00:05:57.062 در حالت 'معنی دار' هرکس حدود ۱۱ ربات ساخت، 00:05:57.062 --> 00:06:00.004 و در حالت 'بی معنی' (سیزیفیک)، حدود ۷ ربات. 00:06:00.004 --> 00:06:02.585 به علاوه ما از کسانی که در آزمایش شرکت نکرده بودند 00:06:02.620 --> 00:06:04.998 خواستیم که نتایج را پیش بینی کنند. 00:06:05.301 --> 00:06:09.040 که مردم در حالت 'معنی دار' چند ربات بیشتراز حالت 'سیزیفیک' می سازند. 00:06:09.040 --> 00:06:13.109 و آن ها درست پیش بینی کردند ولی تفاوت را به شدت دست کم گرفتند. 00:06:13.109 --> 00:06:15.141 پیش بینی آن ها این بود که تفاوت فقط ۱ ربات خواهد بود. 00:06:15.176 --> 00:06:18.560 ولی در عمل تفاوت بسیار بزرگ تر بود. 00:06:18.816 --> 00:06:21.785 بنابراین ما همه می فهمیم که معنی مهم است، 00:06:21.785 --> 00:06:25.671 فقط اهمیت اش را بسیار دست کم می گیریم. 00:06:25.671 --> 00:06:29.392 من اخیرا یک سخنرانی در یک شرکت بزرگ نرم افزاری داشتم 00:06:29.392 --> 00:06:33.466 و در این شرکت گروهی از کارمندان 00:06:33.501 --> 00:06:36.368 برای دو سال روی طراحی یک محصول کار کرده بودند، 00:06:36.368 --> 00:06:39.204 و فکر می کردند این بهترین محصول شرکت خواهد بود. 00:06:39.204 --> 00:06:41.227 بعد از دو سال کار کردن، 00:06:41.240 --> 00:06:44.629 درست هفته قبل از آمدن من، مدیرعامل پروژه را کنسل کرد. 00:06:44.664 --> 00:06:50.186 و من تا حالا توی عمرم آدم هایی تا این حد دلسرد و بی انگیزه ندیده بودم. 00:06:50.186 --> 00:06:53.851 به من گفتند احساس می کنند در آزمایش لگوی من شرکت کرده اند. 00:06:53.851 --> 00:06:56.686 مدت ها روی این محصول کار کرده بودند و بعد جلوی چشمشان از بین رفت. 00:06:56.686 --> 00:07:01.993 من فکر می کنم رییس آن ها هم همان اشتباه ما در آزمایش را مرتکب شد 00:07:01.993 --> 00:07:04.717 او می دانست که معنی احتمالا تا حدی مهم است، 00:07:04.717 --> 00:07:06.159 ولی درجه اهمیت اش را متوجه نشد. 00:07:06.164 --> 00:07:11.135 و حالا با یک گروه بسیار دلسرد و بی انگیزه مواجه شده بود. 00:07:13.042 --> 00:07:17.685 نکته جالب دیگر در مورد این آزمایش این بود 00:07:17.685 --> 00:07:19.673 که اگر به ارتباط بین میزان علاقه آدم ها به لگو 00:07:19.708 --> 00:07:22.574 و تعداد لگوهایی که ساختند نگاه کنیم، 00:07:22.579 --> 00:07:25.577 انتظار داریم کسانی که به لگو علاقه دارند تعداد زیادی بسازند، 00:07:25.577 --> 00:07:27.862 و کسانی که بی علاقه اند تعداد کمی؛ 00:07:27.862 --> 00:07:29.787 و برای هرکس این تعداد فرق کند. 00:07:29.787 --> 00:07:32.428 و همین طور هم بود. 00:07:32.428 --> 00:07:35.003 در حالت 'معنی دار' کسانی که عاشق لگو بودند بیشتر ساختند، 00:07:35.038 --> 00:07:37.471 و کسانی که خیلی علاقه مند نبودند تعداد کمتر. 00:07:37.471 --> 00:07:40.699 در حالت 'سیزیفیک' هیچ ارتباطی بین میزان علاقه و تعداد لگوها نبود، 00:07:40.699 --> 00:07:44.680 انگار ما هر لذت طبیعی لگوسازی را 00:07:44.680 --> 00:07:48.011 از آن ها بیرون کشیده بودیم. 00:07:48.011 --> 00:07:50.907 آدم ها، بعضی آدم ها، طبیعتا به لگو علاقه دارند، 00:07:50.907 --> 00:07:53.357 و ما توانستیم این علاقه را با خاک یکسان کنیم. 00:07:53.392 --> 00:07:57.951 (خنده حضار) 00:07:58.584 --> 00:08:02.362 در آزمایش بعدی می خواستیم بفهمیم 00:08:02.397 --> 00:08:05.668 حتی تفاوت های کوچک تر چه تغییری ایجاد می کنند. 00:08:06.222 --> 00:08:09.726 بنابراین به افراد یک کاغذ پر از حروف دادیم و گفتیم: 00:08:09.726 --> 00:08:12.336 "هر دو حرف یکسانی که کنار هم هستند را پیدا کنید." 00:08:12.371 --> 00:08:14.624 مانند آزمایش اول، برای صفحه اول 00:08:14.624 --> 00:08:17.272 به آن ها بیشتر پول دادیم، و برای صفحه های بعدی کمتر. 00:08:18.236 --> 00:08:20.939 و سه حالت را امتحان کردیم. 00:08:20.939 --> 00:08:24.639 در حالت اول، هربار ورقی را به من می دادید، اگر من آزمایشگر بودم، 00:08:24.639 --> 00:08:28.207 از شما می خواستم اسمتان را بالای صفحه بنویسید، بعد صفحه را اینطوری نگاه می کردم، 00:08:28.207 --> 00:08:31.525 می گفتم: "آها!" و آن را روی دسته کاغذها می گذاشتم. 00:08:31.525 --> 00:08:35.018 در حالت دوم لازم نبود اسمتان را بنویسید. 00:08:35.018 --> 00:08:38.138 من فقط برگه را می گرفتم، و بدون نگاه کردن، 00:08:38.173 --> 00:08:40.594 آن را روی دسته کاغذها می گذاشتم؛ 00:08:40.599 --> 00:08:43.179 بدون اینکه چیزی را تصدیق کنم. 00:08:43.179 --> 00:08:45.782 در حالت سوم، وقتی ورقی را به من می دادید، 00:08:45.782 --> 00:08:51.241 همان جا آن را ریز ریز می کردم. (خنده حضار) 00:08:51.276 --> 00:08:57.678 حالا سوال اینجاست که در هر حالت مردم چقدر کار کردند. 00:08:57.678 --> 00:09:00.128 و چیزی که اینجا می خواهم به شما نشان بدهم 00:09:00.163 --> 00:09:02.382 حداقل پولی است که افراد حاضرند برایش کار کنند. 00:09:02.417 --> 00:09:06.684 یعنی تا چقدر جلو رفتند، پس پول کمتر نشان دهنده این است که بیشتر لذت بردند. 00:09:06.684 --> 00:09:09.187 و نتایج دقیقا مانند آزمایش اول بود. 00:09:09.187 --> 00:09:10.628 در حالتی که تصدیق می کنیم 00:09:10.628 --> 00:09:14.546 و "آها" می گوییم، آدم ها حاضرند حتی برای ۰/۱۵ دلار کار کنند، 00:09:14.546 --> 00:09:15.960 که حقوق بسیار کمی است. 00:09:15.960 --> 00:09:19.834 در حالت ریز ریز کردن، آن ها دوبرابر حقوق می خواهند. 00:09:19.834 --> 00:09:23.145 سوال اینجاست که در حالت بدون تصدیق چه اتفاقی می افتد؟ 00:09:23.145 --> 00:09:24.980 آیا حالت بدون تصدیق مثل ریز ریز کردن است؟ 00:09:24.980 --> 00:09:27.871 آیا مثل حالت با تصدیق است؟ یا چیزی بین این دو؟ 00:09:27.871 --> 00:09:31.308 نتایج نشان داد که خیلی نزدیک به حالت ریز ریز کردن است. 00:09:31.308 --> 00:09:34.491 خلاصه اگر می خواهید انگیزه کسی را از بین ببرید، 00:09:34.496 --> 00:09:37.025 کارش را ریز ریز کنید. (خنده حضار) 00:09:37.060 --> 00:09:39.322 ولی حتی اعتنا نکردن به کار آن ها هم 00:09:39.323 --> 00:09:44.522 تقریبا همان اثر را دارد. (خنده حضار) 00:09:47.522 --> 00:09:49.625 این یک بخش آزمایش بود. 00:09:49.631 --> 00:09:54.192 درباره معنی دار بودن کاری که می کنید، 00:09:54.227 --> 00:09:57.470 و مورد تایید قرار گرفتن. و ما این بخش را عمدتا 00:09:57.470 --> 00:09:59.442 با از بین بردن انگیزه افراد انجام دادیم. 00:09:59.971 --> 00:10:01.627 بیایید یک لحظه به بخش دیگر فکر کنیم، 00:10:01.627 --> 00:10:03.512 که چگونه می توانیم انگیزه را افزایش دهیم. 00:10:03.512 --> 00:10:07.111 چطور مردم را به کار بیشتر تشویق کنیم. 00:10:07.111 --> 00:10:12.051 و این ایده زمانی به ذهن من رسید که به فروشگاه اسباب خانه IKEA رفته بودم. 00:10:12.051 --> 00:10:16.095 شما را نمی دانم، ولی من از IKEA خوشم می آید. ولی هربار که از آنجا چیزی می خرم، 00:10:16.095 --> 00:10:20.680 سر هم کردن وسایل خیلی بیشتر از انتظارم طول می کشد. 00:10:20.680 --> 00:10:23.795 و دستورالعمل ها معمولا گیج کننده اند. 00:10:23.795 --> 00:10:27.133 گاهی هر مرحله ای را باید دو بار انجام دهم، 00:10:27.133 --> 00:10:31.844 و اگر قرار باشد مرحله ای را حدس بزنم نصف مواقع اشتباه می کنم. 00:10:31.844 --> 00:10:34.205 و چیزهایی از این قبیل. و سوال اینجاست 00:10:34.205 --> 00:10:41.013 آیا این باعث می شود من وسایل خانه ام را بیشتر دوست داشته باشم؟ 00:10:41.013 --> 00:10:43.262 اینکه آن ها را خودم می سازم، خودم خلق می کنم، 00:10:43.262 --> 00:10:48.787 آیا این دلبستگی خاصی بین من و وسایل ام ایجاد می کند؟ 00:10:48.787 --> 00:10:51.429 من اسم این را پدیده IKEA گذاشته ام. 00:10:51.429 --> 00:10:55.960 و یک اثبات این قضیه در مخلوط آماده کیک دیده می شود. 00:10:55.960 --> 00:10:58.264 وقتی مخلوط کیک در دهه ۵۰ به بازار آمد، 00:10:58.264 --> 00:11:01.099 بر خلاف انتظار سازندگانش، 00:11:01.099 --> 00:11:03.066 خیلی طرفدار پیدا نکرد. 00:11:03.066 --> 00:11:04.435 و این سوال پیش آمد که چرا؟ 00:11:04.435 --> 00:11:07.639 مخلوط های آماده کلوچه و شیرینی 00:11:07.639 --> 00:11:12.210 و مخلوط های آماده دیگر پرطرفدار بودند. ولی مخلوط آماده کیک نه. 00:11:12.210 --> 00:11:17.448 یک نظریه این بود که علت این است که مردم کار زیادی لازم نیست برای این کیک ها بکنند. 00:11:17.448 --> 00:11:22.820 شاید وقتی فقط آب به مخلوط اضافه می کنید 00:11:22.820 --> 00:11:25.094 و آن را در فر می گذارید، 00:11:25.094 --> 00:11:28.794 اگر کسی بگوید: "عجب کیک خوبی!" شما را خوشحال نمی کند. 00:11:28.794 --> 00:11:31.202 شاید این واقیعت که مخلوط آماده 00:11:31.237 --> 00:11:34.228 خیلی زحمت لازم نداشت آن را از چشم می انداخت. 00:11:34.232 --> 00:11:36.572 اسم این 'نظریه تخم مرغ' بود. 00:11:36.572 --> 00:11:39.607 برای امتحان این نظریه، تخم مرغ را از مخلوط آماده حذف کردند. 00:11:39.607 --> 00:11:42.644 مخلوط تقریبا همان بود، 00:11:42.644 --> 00:11:45.286 فقط باید تخم مرغ و شیر به آن اضافه می کردید. 00:11:46.043 --> 00:11:50.512 چه اتفاقی افتاد؟ مخلوط کیک خیلی پرطرفدارتر شد. 00:11:50.512 --> 00:11:55.929 انگار زحمت کشیدن برای چیزی آن را خواستنی تر می کند. 00:11:55.929 --> 00:11:57.623 ما تصمیم گرفتیم این را امتحان کنیم، 00:11:57.623 --> 00:12:00.429 برای این کار به افراد دستورالعمل ساختن اریگامی دادیم. 00:12:00.429 --> 00:12:03.907 در بالا ... 00:12:03.942 --> 00:12:06.584 (خنده حضار) 00:12:06.619 --> 00:12:09.207 در بالا لیستی از معنی هر علامت هست، 00:12:09.242 --> 00:12:12.304 و بعد مراحل ساخت اریگامی، 00:12:12.304 --> 00:12:13.771 کار راحتی نیست، 00:12:13.771 --> 00:12:16.441 و ما از افراد خواستیم که این کار را بکنند. 00:12:16.441 --> 00:12:18.678 و چه اتفاقی افتاد؟ مردم چیزهایی ساختند 00:12:18.678 --> 00:12:20.914 که شبیه آن چه قرار بود باشد، نبود. 00:12:20.914 --> 00:12:24.716 آن ها در ساخت اریگامی ماهر نبودند. 00:12:24.716 --> 00:12:28.954 ولی اگر به ارزش گذاری آدم ها روی هر اریگامی نگاه کنیم، 00:12:28.954 --> 00:12:31.263 چون مردم می توانستند روی آن ها قیمت بگذارند، 00:12:31.263 --> 00:12:35.659 نتیجه این است: کسی که اریگامی را نساخته بود، 00:12:35.659 --> 00:12:37.529 خیلی علاقه ای به آن نداشت. 00:12:37.529 --> 00:12:40.929 ولی کسی که آن را ساخته بود، فکر می کرد محشر است. 00:12:40.929 --> 00:12:43.762 کسانی که اریگامی را ساخته بودند فکر می کردند عالی است. 00:12:43.762 --> 00:12:46.385 به علاوه، کسی که اریگامی را ساخته بود، 00:12:46.420 --> 00:12:51.028 وقتی از آن ها خواستیم پیش بینی کنند که بقیه چه قیمتی روی آن می گذارند، 00:12:51.344 --> 00:12:54.812 فکر می کردند بقیه هم به اندازه خودشان روی اریگامی ارزش می گذارند. 00:12:54.812 --> 00:12:57.429 اتفاقی که می افتد این است که کسانی که اریگامی را می سازند 00:12:57.429 --> 00:12:59.818 نه تنها فکر می کنند کارشان شگفت انگیز است، 00:12:59.818 --> 00:13:04.389 بلکه فکر می کنند بقیه هم همین نظر را در مورد کار آن ها خواهند داشت. 00:13:04.389 --> 00:13:07.058 ما یک حالت دیگر هم داشتیم که یادآور IKEA بود. 00:13:07.058 --> 00:13:09.894 به بعضی افراد دستورالعمل های آسان دادیم، 00:13:09.894 --> 00:13:12.897 برای بعضی دیگر بخش بالا را مخفی کردیم، 00:13:12.897 --> 00:13:17.568 برای همین آن ها قواعد ساخت را دقیقا نمی دانستند. 00:13:17.568 --> 00:13:20.504 و طبق انتظار اریگامی های آن ها حتی بدتر از قبل بود. 00:13:20.504 --> 00:13:23.345 خیلی بدریخت تر بودند. (خنده حضار) 00:13:23.345 --> 00:13:25.679 برای ارزش گذاری ها چه اتفاقی افتاد؟ 00:13:25.679 --> 00:13:29.781 کسانی که آن ها را ساختند قیمت بیشترگذاشتند تا آن ها که فقط قیمت گذاری کردند، 00:13:29.781 --> 00:13:35.019 ولی کسانی که دستورالعمل های سخت تر را گرفته بودند، ارزش حتی بیشتری گذاشتند 00:13:35.019 --> 00:13:38.289 چون کار بیشتری رویش گذاشته بودند، سخت تر بود، 00:13:38.289 --> 00:13:40.095 بیشتر دوستش داشتند. 00:13:40.095 --> 00:13:42.527 و کسانی که فقط ارزش گذاری می کردند؟ 00:13:42.527 --> 00:13:48.188 برای آن ها حتی کمتر از قبل ارزش داشت، چون از دیدگاه بیرونی زشت تر بودند. (خنده حضار) 00:13:50.512 --> 00:13:53.372 یک مثال خوب برای این قضیه بچه ها هستند. 00:13:53.372 --> 00:13:57.930 این ها بچه های من هستند. 00:13:57.930 --> 00:14:03.114 تصور کنید من از شما بپرسم: "بچه هایتان را چند به من می فروشید؟" 00:14:03.114 --> 00:14:04.858 فرض کنید بتوانم حافظه شما را پاک کنم، 00:14:04.863 --> 00:14:06.978 و همچنین افکار و احساساتتان نسبت به بچه هایتان را. 00:14:06.978 --> 00:14:10.354 برای جبران چقدر پول باید به شما بدهم؟ 00:14:10.354 --> 00:14:15.027 بیشتر آدم ها خواهند گفت پول خیلی خیلی زیادی. 00:14:15.027 --> 00:14:20.136 حالا تصور کنید که بچه ندارید، و به یک زمین بازی رفته اید. 00:14:20.136 --> 00:14:22.179 و با بچه ها چند ساعت بازی می کنید، 00:14:22.179 --> 00:14:24.872 و بعد از چند ساعت آن ها را بهتر می شناسید 00:14:24.907 --> 00:14:27.496 و وقت خداحافظی، پدر و مادر بچه ها بگویند: 00:14:27.531 --> 00:14:32.840 "راستی اگر علاقه مند هستید، این ها برای فروش هستند." (خنده حضار) 00:14:32.875 --> 00:14:35.880 چقدر حاضرید بپردازید؟ 00:14:35.880 --> 00:14:39.016 و بیشتر ما حاضر نخواهیم بود پول زیادی بدهیم، 00:14:39.016 --> 00:14:43.329 چون واقعیت این است که ... (خنده حضار) 00:14:47.206 --> 00:14:51.429 بچه های ما برایمان این همه ارزش دارند چون مال ما هستند. 00:14:51.429 --> 00:14:53.475 و کمی مثل اسباب IKEA 00:14:53.475 --> 00:14:55.873 برای اینکه مال ما هستند و ما رویشان خیلی زحمت می کشیم 00:14:55.873 --> 00:14:58.203 و چون سخت و پیچیده و دشوار است، 00:14:58.203 --> 00:15:04.041 و دستورالعمل ها روشن نیستند. (خنده حضار) 00:15:04.041 --> 00:15:06.445 بنابراین پیشنهاد من این است 00:15:06.445 --> 00:15:09.596 می دانید که ما این مدل بسیار ساده را برای کار داریم 00:15:09.596 --> 00:15:12.848 که انگیزه فقط پول است، همین و بس 00:15:12.848 --> 00:15:15.261 و اگر به شیوه کار کردن مان فکر کنید، 00:15:15.261 --> 00:15:17.722 ما از همین مدل استفاده می کنیم. 00:15:17.722 --> 00:15:20.180 ولی این مدل درستی نیست. 00:15:20.180 --> 00:15:22.960 در واقع اگر به هر چیزی در دنیا فکر کنید، 00:15:22.960 --> 00:15:26.998 به سختی می توان قبول کرد که این مدل خوبی برای رفتارهای انسانی است. 00:15:26.998 --> 00:15:30.626 کاملا بی ارزش نیست، ولی قطعا 00:15:30.626 --> 00:15:32.415 توصیف خوبی از آن چه در عمل اتفاق می افتد نیست. 00:15:32.415 --> 00:15:34.605 در دنیای واقعی فاکتورهای زیاد دیگری داریم 00:15:34.605 --> 00:15:40.377 معنی، حس خلق کردن، بر سختی ها غلبه کردن، و غیره. 00:15:40.377 --> 00:15:43.247 و تا وقتی این عناصر را درست نشناسیم، 00:15:43.247 --> 00:15:46.553 نمی توانیم محیط کاری درستی ایجاد کنیم. 00:15:46.553 --> 00:15:50.956 این را هم در حاشیه بگویم، ما می توانیم از پول 00:15:50.956 --> 00:15:54.323 برای ارضا کردن انگیزه های دیگر استفاده کنیم. 00:15:54.323 --> 00:15:57.058 برای مثال سربلندی، مردم می توانند 00:15:57.063 --> 00:15:59.339 به پولی که در می آورند افتخار کنند. 00:15:59.339 --> 00:16:01.199 حس دستاورد داشتن، حس رقابت، 00:16:01.199 --> 00:16:04.429 پول می تواند جایگزینی برای این انگیزه ها باشد، 00:16:04.429 --> 00:16:08.573 ولی به این معنی نیست که اصل قضیه پول است. 00:16:08.573 --> 00:16:12.430 انسان ها موجودات پیچیده ای هستند، چیزهای زیادی است که ما برایشان تلاش می کنیم 00:16:12.430 --> 00:16:13.912 مثلا در کوهنوردی، 00:16:13.912 --> 00:16:16.398 و خلاصه کردن این همه فقط در حقوقی که می گیریم، 00:16:16.398 --> 00:16:18.887 مدل درستی نیست. 00:16:18.887 --> 00:16:21.450 و در آخر، می خواهم به شما 00:16:21.470 --> 00:16:24.470 درباره آدام اسمیت و کارل مارکس بگویم. 00:16:24.470 --> 00:16:29.060 آدام اسمیت این عقیده را در مورد محیط های کاری دارد. 00:16:29.060 --> 00:16:33.262 عقیده اش این است که اگر مثلا ساخت یک سوزن را در نظر بگیرید، 00:16:33.262 --> 00:16:37.635 و بگویید: "پربازده ترین راه ساخت این سوزن چیست؟" 00:16:37.635 --> 00:16:42.472 او می گوید اگر یک نفر همه مراحل ساخت سوزن را انجام دهد، بسیار کم بازده است. 00:16:42.472 --> 00:16:47.180 ولی اگر دوازده نفر، هرکدام یک مرحله از ساخت سوزن را انجام دهند، 00:16:47.180 --> 00:16:50.512 روی هم رفته بازده ساخت بسیار افزایش پیدا می کند 00:16:50.512 --> 00:16:54.012 و تولید شرکت به طرز قابل توجهی بالا می رود. 00:16:54.012 --> 00:16:58.556 و این عقیده اش درباره بازدهی و تولید است. 00:16:58.556 --> 00:17:02.326 از طرف دیگر، کارل مارکس درباره بیگانگی از کار نظر می دهد. 00:17:02.326 --> 00:17:04.563 که چقدر با کار خود پیوند دارید. 00:17:04.563 --> 00:17:06.741 و اگر ساخت سوزن را به دوازده مرحله تقسیم کنید، 00:17:06.741 --> 00:17:08.895 و هرکس یک مرحله را انجام دهد، 00:17:08.900 --> 00:17:12.870 افراد چقدر با کار احساس نزدیکی می کنند، 00:17:12.870 --> 00:17:14.675 وقتی همه روز یک کار را انجام می دهند، 00:17:14.710 --> 00:17:18.269 و هیچوقت پیشرفت کار یا نتیجه نهایی کارشان را نمی بینند. 00:17:18.900 --> 00:17:25.179 و من فکر می کنم در دوران پیش از صنعت آدام اسمیت درست می گفت؛ 00:17:25.179 --> 00:17:28.057 بازده بالاتر ارزش بیشتری داشت 00:17:28.092 --> 00:17:30.181 و مهم تر از بیگانگی از کار بود. 00:17:30.216 --> 00:17:35.359 ولی ما دیگر در آن دوران نیستیم، ما حالا در نوعی اقتصاد دانش هستیم 00:17:35.359 --> 00:17:37.296 برای بسیاری چیزها که برایمان مهم هستند. 00:17:37.296 --> 00:17:40.762 و من فکر می کنم در این اقتصاد دانش قضایا برعکس است. 00:17:40.762 --> 00:17:44.435 اگر بگویید: "بیایید یک کار مثل برنامه نویسی، ساختن یک کامپیوتر، یا هرچیز دیگر را 00:17:44.435 --> 00:17:48.739 به پروژه های کوچک تر تقسیم کنیم که بازدهی بالا برود." 00:17:48.739 --> 00:17:53.010 شاید در دنیای آدام اسمیت بازدهی بیشتری بگیریم 00:17:53.010 --> 00:17:58.679 ولی آیا همان پیشرفت، علاقه، انگیزه، و معنی را خواهیم داشت؟ 00:17:58.679 --> 00:18:01.928 و شاید این کار شیوه درستی نباشد 00:18:01.928 --> 00:18:04.017 اینکه کارهای بزرگ را 00:18:04.037 --> 00:18:07.216 به چندین بخش کوچک تقسیم می کنیم، شاید به ضرر ما باشد. 00:18:07.251 --> 00:18:11.262 بنابراین من فکر می کنم که حالا چیزها برعکس هستند. 00:18:11.262 --> 00:18:13.321 و حرف آخر اینکه، 00:18:13.321 --> 00:18:16.581 ما می توانیم کارهای زیادی برای بالا بردن انگیزه مردم انجام دهیم. 00:18:16.600 --> 00:18:20.472 من فکر می کنم راه های زیادی برای تشویق افراد و ترغیب آن ها به کار بیشتر هست، 00:18:20.472 --> 00:18:22.848 ولی حداقل باید سعی کنیم آزمایش لگو را 00:18:22.883 --> 00:18:24.779 در زندگی روزمره تکرار نکنیم. 00:18:24.814 --> 00:18:27.878 حداقل باید بکوشیم که انگیزه افراد را کم نکنیم، 00:18:27.878 --> 00:18:30.702 که من احساس می کنم کاری است که اغلب انجام می دهیم. 00:18:30.708 --> 00:18:32.037 خیلی از شما ممنونم! 00:18:32.037 --> 00:18:34.201 (تشویق حضار)