1 00:00:00,639 --> 00:00:02,378 خوب، عصر بخیر. 2 00:00:02,378 --> 00:00:04,393 چند تا از شما 3 00:00:04,393 --> 00:00:07,160 چالش سطل یخ ALS رو قبول کردید ؟ 4 00:00:07,160 --> 00:00:08,690 (تشویق حاضرین) 5 00:00:08,690 --> 00:00:10,950 وووهوووو! 6 00:00:10,950 --> 00:00:14,038 باید بگم از ته قلبمون 7 00:00:14,038 --> 00:00:16,818 خیلی ازتون متشکریم، خیلی زیاد. 8 00:00:16,818 --> 00:00:19,469 آیا می دانید تا به امروز انجمن ALS 9 00:00:19,469 --> 00:00:24,787 ۱۲۵ میلیون دلار پول جمع کرده؟ 10 00:00:24,787 --> 00:00:28,363 وووهووو ! (تشویق حاضرین) 11 00:00:31,239 --> 00:00:34,513 این من رو به تابستان سال ۲۰۱۱ می بره. 12 00:00:34,513 --> 00:00:36,602 خانواده ام، فرزندانم همه بزرگ شده بودند. 13 00:00:36,602 --> 00:00:38,228 بچه ها از پیش ما رفته بودند و زندگی خودشون رو تشکیل داده بودند، 14 00:00:38,228 --> 00:00:41,199 تصمیم گرفتیم به یک سفر خانوادگی بریم. 15 00:00:41,199 --> 00:00:43,306 دخترم جن و دامادم 16 00:00:43,306 --> 00:00:44,880 از نیو یورک آمدند. 17 00:00:44,880 --> 00:00:46,342 فرزند کوچکم اندرو، 18 00:00:46,342 --> 00:00:48,897 از خانه خود از چارلزتون اومد 19 00:00:48,897 --> 00:00:50,675 اونجا در بوستون کار می کرد. 20 00:00:50,675 --> 00:00:51,916 و پسرم پیت 21 00:00:51,916 --> 00:00:54,858 که قبلا در تیم بیس بال دانشگاه بوستون بازی می کرد 22 00:00:54,858 --> 00:00:57,682 به صورت حرفه ای در اروپا بیس بال بازی کرده بود، 23 00:00:57,682 --> 00:01:02,559 حالا به خانه آمده بود و بیمه گروهی می فروخت، به ما ملحق شد. 24 00:01:02,559 --> 00:01:03,981 و یک شب، 25 00:01:03,981 --> 00:01:05,602 در حال آبجو نوشیدن با پیت بودم 26 00:01:05,602 --> 00:01:08,270 پیت نگاهم کرد و گفت، 27 00:01:08,270 --> 00:01:10,460 "میدونی مامان، مطمئن نیستم که 28 00:01:10,460 --> 00:01:14,459 علاقه ای به فروختن بیمه گروهی داشته باشم." 29 00:01:14,459 --> 00:01:20,087 گفت: "حس می کنم از تمام پتانسیل خودم استفاده نمی کنم." 30 00:01:20,087 --> 00:01:23,266 "احساس نمی کنم که این ماموریت من در زندگی باشه." 31 00:01:23,266 --> 00:01:26,707 و او گفت "میدونی، راستی مامان، 32 00:01:26,707 --> 00:01:29,512 من باید زود از تعطیلات برگردم 33 00:01:29,512 --> 00:01:33,956 چون تیمم در لیگ بین شهرها به مرحله حذفی رفته 34 00:01:33,956 --> 00:01:38,665 و باید به بوستون برگردم چون نمیخوام تیم رو نا امید کنم. 35 00:01:38,665 --> 00:01:41,880 من انقدر عاشق کارم نیستم 36 00:01:41,880 --> 00:01:44,146 که عاشق بیس بال هستم." 37 00:01:44,146 --> 00:01:47,269 پس پیت رفت و مسافرت خانوادگی رو ترک کرد-- 38 00:01:47,269 --> 00:01:48,985 قلب یک مادر رو شکست - 39 00:01:48,985 --> 00:01:53,297 و او رفت و ما هم چهار روز بعد به دنبال او رفتیم 40 00:01:53,297 --> 00:01:55,943 تا بازی حذفی بعدی رو ببینیم. 41 00:01:55,943 --> 00:01:58,573 ما در بازی حذفی هستیم، و پیت در نقطه دریافت، 42 00:01:58,573 --> 00:02:00,974 و یک توپ با سرعت زیاد یه سمت او میاد، 43 00:02:00,974 --> 00:02:03,290 و به مچ دست او برخورد می کنه. 44 00:02:03,290 --> 00:02:05,540 آه، پیت. 45 00:02:05,540 --> 00:02:08,274 مچش کاملا شل شد، اینجوری 46 00:02:08,274 --> 00:02:09,790 و برای شش ماه آینده 47 00:02:09,790 --> 00:02:12,470 پیت به خانه خودش در ساووتی برگشت، 48 00:02:12,470 --> 00:02:15,417 و کاری که عاشقش نبود رو انجام می داد، 49 00:02:15,417 --> 00:02:16,813 و به دکتر مراجعه می کرد 50 00:02:16,813 --> 00:02:18,686 تا ببینه مشکل مچ دستش چی بود 51 00:02:18,686 --> 00:02:20,556 که هرگز به حالت اول بر نگشت. 52 00:02:20,556 --> 00:02:22,522 شش ماه بعد در ماه مارس 53 00:02:22,522 --> 00:02:24,485 او به من و همسرم زنگ زد و گفت، 54 00:02:24,485 --> 00:02:26,487 "اوه، مامان، بابا، یک دکتری هست 55 00:02:26,487 --> 00:02:29,491 که مشکل مچ رو تشخیص داده، 56 00:02:29,491 --> 00:02:32,647 شما می خواهید با من به قرار ملاقات دکتر بریم؟" 57 00:02:32,647 --> 00:02:34,620 من گفتم: "حتما، ما میایم اونجا." 58 00:02:34,620 --> 00:02:37,736 اون صبح، من با پیت و جان 59 00:02:37,736 --> 00:02:40,234 بیدار شدیم، لباس پوشیدیم، سوار خودرو شدیم. 60 00:02:40,234 --> 00:02:41,571 - سه تا خودرو جدا- 61 00:02:41,571 --> 00:02:43,338 چون بعد از قرار ملاقات دکتر 62 00:02:43,338 --> 00:02:46,547 که فهمیدیم چه اتفاقی برای مچ او افتاده بود، به سر کار می رفتیم. 63 00:02:46,547 --> 00:02:49,109 به مطب دکتر اعصاب رفتیم، نشستیم، 64 00:02:49,109 --> 00:02:50,976 چهار دکتر وارد شدند، 65 00:02:50,976 --> 00:02:53,020 و پزشک سرپرست نشست. 66 00:02:53,020 --> 00:02:56,060 و گفت "خوب، پیت، ما به تمام آزمایش ها نگاه کردیم، 67 00:02:56,060 --> 00:02:59,473 و باید بگم که مچت رگ به رگ نشده، 68 00:02:59,473 --> 00:03:01,854 نشکسته، 69 00:03:01,854 --> 00:03:03,900 هیچ آسیبی به رگ های مچ وارد نشده، 70 00:03:03,900 --> 00:03:05,712 هیچ عفونتی در کار نیست، 71 00:03:05,712 --> 00:03:09,480 بیماری "لایم" هم نیست. 72 00:03:09,480 --> 00:03:13,140 و این حذف کردن عمدی داشت ادامه پیدا می کرد، 73 00:03:13,140 --> 00:03:14,723 و من با خودم فکر می کردم، 74 00:03:14,723 --> 00:03:18,040 اون با این کار دنبال چیه؟ 75 00:03:18,040 --> 00:03:20,210 سپس او دست هاش روی زانو هاش گذاشت، 76 00:03:20,210 --> 00:03:23,361 او درست به بچه ۲۷ ساله من نگاه کرد و گفت، 77 00:03:23,361 --> 00:03:26,577 "نمیدونم چطور به یک ۲۷ ساله این رو بگم: 78 00:03:26,577 --> 00:03:30,472 پیت، تو بیماری ALS داری." 79 00:03:30,472 --> 00:03:32,654 ALS؟ 80 00:03:32,654 --> 00:03:37,379 من یک دوست داشتم که پدر ۸۰ ساله اش ALS داشت. 81 00:03:37,379 --> 00:03:39,440 من به همسرم نگاه کردم، او به من نگاه کرد، 82 00:03:39,440 --> 00:03:41,982 و ما به دکتر نگاه کردیم و گفتیم "ALS ؟ 83 00:03:41,982 --> 00:03:44,218 خوب، چه معالجه ای؟ انجام میدیم. 84 00:03:44,218 --> 00:03:47,523 چه کار باید کنیم؟ بگید انجام بدیم." 85 00:03:47,523 --> 00:03:50,407 و او به ما نگاه کرد و گفت "آقا و خانم فریتز، 86 00:03:50,407 --> 00:03:52,356 من متاسفم که این رو میگم، 87 00:03:52,356 --> 00:03:56,884 هیچ معالجه ای وجود نداره، هیچ علاجی وجود نداره." 88 00:03:56,884 --> 00:03:59,729 ما بدترین مجرمها بودیم. 89 00:03:59,729 --> 00:04:02,264 ما حتی متوجه نمی شدیم 90 00:04:02,264 --> 00:04:04,313 که ۷۵ سال از بیماری "لو گریگ" گذشته بود 91 00:04:04,313 --> 00:04:09,805 و هیچ کاری برای پیشرفت در مقابل ALS انجام نشده بود. 92 00:04:09,805 --> 00:04:12,975 پس ما همه به خانه رفتیم، و جن و دن 93 00:04:12,975 --> 00:04:15,166 از وال استریت با هواپیما به خانه آمدند، 94 00:04:15,166 --> 00:04:17,787 اندرو از چارلستون به خانه آمد، 95 00:04:17,787 --> 00:04:20,217 و پیت به بریتیش کلمبیا رفت تا 96 00:04:20,217 --> 00:04:23,436 دوست دخترش جولی در اون زمان رو به خانه بیاره، 97 00:04:23,436 --> 00:04:25,369 و شش ساعت بعد از تشخیص پزشکی، 98 00:04:25,369 --> 00:04:28,125 ما کنار هم نشستیم و در حال خوردن یک شام خانوادگی هستیم، 99 00:04:28,125 --> 00:04:30,460 و با هم یک گپ کوچکی می زنیم، 100 00:04:30,460 --> 00:04:33,279 من حتی آشپزی در اون شب رو یادم نمیاد. 101 00:04:33,279 --> 00:04:39,646 اما بعد رهبر ما، پیت، دید ما رو مشخص کرد، 102 00:04:39,646 --> 00:04:42,802 و طوری با ما صحبت کرد که انگار ما تیم جدیدش بودیم. 103 00:04:42,802 --> 00:04:46,493 گفت:"جای هیچ ناراحتی نخواهد بود، دوستان." 104 00:04:46,493 --> 00:04:48,814 ادامه داد: "ما به پشت سر نگاه نمی کنیم، 105 00:04:48,814 --> 00:04:50,869 ما رو به جلو نگاه می کنیم. 106 00:04:50,869 --> 00:04:56,623 ما چه شانس شگفت انگیزی برای تغییر دنیا داریم. 107 00:04:56,623 --> 00:04:58,958 من میخوام چهره این 108 00:04:58,958 --> 00:05:02,111 شرایط غیر قابل قبول ALS رو تغییر بدم. 109 00:05:02,111 --> 00:05:03,969 ما تغییر بزرگی ایجاد خواهیم کرد، 110 00:05:03,969 --> 00:05:08,393 و من میخوام در مقابل آدم های بشر دوستی مثل بیل گیتس قرار بگیرم" 111 00:05:08,393 --> 00:05:11,899 و همین کافی بود. ما رهنمود خودمون رو گرفتیم. 112 00:05:11,899 --> 00:05:14,130 سپس در روز ها و ماه های بعدی، 113 00:05:14,130 --> 00:05:17,417 در یک هفته، برادران و خواهران 114 00:05:17,417 --> 00:05:19,568 و فامیلهامون به خانه ما آمدند، 115 00:05:19,568 --> 00:05:22,063 که آن ها به این زودی داشتند تیم آموزشی فریت رو می ساختند. 116 00:05:22,063 --> 00:05:24,971 عمو دیو، مسئول سایت بود، 117 00:05:24,971 --> 00:05:27,318 عمو آرتی، حسابدار بود، 118 00:05:27,318 --> 00:05:30,097 عمه دانا، گرافیست بود، 119 00:05:30,097 --> 00:05:32,648 و پسر کوچکم، اندرو، 120 00:05:32,648 --> 00:05:35,635 از شغلش انصراف داد، آپارتمانش در چارلستون رو ترک کرد 121 00:05:35,635 --> 00:05:39,601 و می گفت: "من میخوام از پیت مراقبت کنم و پرستارش باشم" 122 00:05:39,601 --> 00:05:42,942 سپس همه آن مردم، هم کلاسی ها، هم تیمی ها، 123 00:05:42,942 --> 00:05:45,449 و همکارانی، که در طول تمام زندگی 124 00:05:45,449 --> 00:05:47,607 توسط پیت تشویق شده بودند، 125 00:05:47,607 --> 00:05:51,715 حلقه های اجتماعی پیت همه شروع به تبادل با یکدیگر کردند، 126 00:05:51,715 --> 00:05:55,959 و تیم آموزشی فریت رو ساختند. 127 00:05:55,959 --> 00:05:58,060 شش ماه بعد از تشخیص پزشک، 128 00:05:58,060 --> 00:06:03,047 پیت در یک نشست تحقیفاتی جایزه ای برای پشتیبانی دریافت کرد. 129 00:06:03,047 --> 00:06:05,976 او بلند شد و یک سخنرانی شیوا ارائه کرد، 130 00:06:05,976 --> 00:06:08,582 و در انتهای سخنرانی، یک هیئتی وجود داشت، 131 00:06:08,582 --> 00:06:11,480 و در این هیئت مدیران بخش دارویی، 132 00:06:11,480 --> 00:06:13,890 متخصصین بیوشیمی و پزشکان وجود داشتند 133 00:06:13,890 --> 00:06:16,260 و من در آنجا نشستم و دارم به آنها گوش می کنم 134 00:06:16,260 --> 00:06:19,482 و بیشتر مطالب تو کله ام فرو نمی رفت. 135 00:06:19,482 --> 00:06:21,760 من از تمام کلاس های علمی که میشد، دوری کرده بودم. 136 00:06:21,760 --> 00:06:24,654 ولی من این مردم رو تماشا می کردم و به آن ها گوش می دادم، 137 00:06:24,654 --> 00:06:27,388 و آنها می گفتند "من این رو انجام میدم ، اون رو انجام میدم." 138 00:06:27,388 --> 00:06:31,319 و یک ناآشنایی واقعی بین آنها وجود داشت. 139 00:06:31,319 --> 00:06:34,632 سپس در انتهای صحبت هیئت، 140 00:06:34,632 --> 00:06:36,465 سوال و جواب داشتند، 141 00:06:36,465 --> 00:06:38,562 و ناگهان، دستم بالا رفت، 142 00:06:38,562 --> 00:06:39,867 و میکروفن رو گرفتم، 143 00:06:39,867 --> 00:06:41,871 و به آن ها نگاه می کنم و می گویم "ممنون ، 144 00:06:41,871 --> 00:06:44,270 به خاطر کار کردن در زمینه ALS ازتون تشکر می کنم. 145 00:06:44,270 --> 00:06:45,995 این برای ما خیلی اهمیت داره." 146 00:06:45,995 --> 00:06:47,800 من گفتم "، ولی باید بهتون بگم، 147 00:06:47,800 --> 00:06:49,741 که من دارم اشارات بدن شما رو نگاه می کنم 148 00:06:49,741 --> 00:06:51,862 و دارم به چیزی که میگید گوش می کنم، 149 00:06:51,862 --> 00:06:57,233 و به نظر نمیاد که همکاری زیادی بین آن ها باشه. 150 00:06:57,233 --> 00:07:00,375 و نه فقط آن، پس این جدول 151 00:07:00,375 --> 00:07:05,157 اقدامات، پیگیری ها و جوابگویی ها کجاست؟ 152 00:07:05,157 --> 00:07:09,149 شما چه کار می کنید وقتی که این اتاق رو ترک کردید؟" 153 00:07:09,149 --> 00:07:11,984 و بعد من برگشتم 154 00:07:11,984 --> 00:07:18,750 و در حدود ۲۰۰ جفت چشم به من خیره شده بود. 155 00:07:18,750 --> 00:07:22,310 و این نقطه ای بود که متوجه شدم 156 00:07:22,310 --> 00:07:26,781 این چیزی بود که هیچکس نمی خواست راجع به آن حرفی زده بشه. 157 00:07:26,781 --> 00:07:29,892 پس ماموریت من شروع شده بود. 158 00:07:29,892 --> 00:07:32,862 پس در چند سال بعد، 159 00:07:32,862 --> 00:07:35,500 پیت- ما پستی ها و بلندی هایی داشتیم 160 00:07:35,500 --> 00:07:37,938 پیت در حال مصرف داروی مهربانی بود، 161 00:07:37,938 --> 00:07:41,121 آن امید در یک شیشه برای کل انجمن ALS بود. 162 00:07:41,121 --> 00:07:43,330 آن در فاز سوم اجرا بود. 163 00:07:43,330 --> 00:07:47,916 شش ماه بعد، اطلاعات برگشت؛ بدون تاثیر. 164 00:07:47,917 --> 00:07:50,388 ما قرار بود تداوی در خارج داشته باشیم، 165 00:07:50,388 --> 00:07:52,537 ولی این شانس از ما گرفته شد. 166 00:07:52,537 --> 00:07:54,482 پس برای دو سال بعد، 167 00:07:54,482 --> 00:07:58,764 ما فقط شاهد دور شدن پسرم از بودیم، 168 00:07:58,764 --> 00:08:02,435 کم کم، هر روز. 169 00:08:02,435 --> 00:08:04,952 دو سال و نیم پیش، 170 00:08:04,952 --> 00:08:08,110 پیت در حال دویدن در زمین بیس بال بود. 171 00:08:08,110 --> 00:08:11,940 امروز، پیت کاملا فلج است. 172 00:08:11,940 --> 00:08:14,306 دیگر گردنش را نمی تواند بالا نگه دارد. 173 00:08:14,306 --> 00:08:16,920 او به یک صندلی چرخ دار برقی محدود شده. 174 00:08:16,920 --> 00:08:19,138 او دیگر نه می تواند ببلعد یا چیزی بخورد. 175 00:08:19,138 --> 00:08:21,033 او یک لوله تغذیه کننده دارد. 176 00:08:21,033 --> 00:08:23,698 او نمی تواند صحبت کند. 177 00:08:25,239 --> 00:08:28,775 او با تکنولوژی خیره شدن چشم و 178 00:08:28,775 --> 00:08:30,726 یک دستگاه سخنگو حرف می زند، 179 00:08:30,726 --> 00:08:32,195 و ما به ریه های او نگاه می کنیم، 180 00:08:32,195 --> 00:08:35,200 چون بالاخره دیافراگم او از کار خواهد افتاد 181 00:08:35,200 --> 00:08:39,978 و باید تصمیم گرفته شود که دستگاه تنفسی به او متصل شود یا نه. 182 00:08:39,978 --> 00:08:49,586 ALS تمام قسمت های فیزیکی را از انسان می دزدد ولی مغز سالم می ماند. 183 00:08:49,586 --> 00:08:54,207 خوب ۴ جولای ۲۰۱۴ ، 184 00:08:54,207 --> 00:08:57,524 در هفتاد و پنجمین سال سخنرانی الهام بخش "لو گریگ" 185 00:09:00,841 --> 00:09:04,159 و MLB.com از پیت خواست تا یک مقاله در بلیچر ریپورت بنویسه. 186 00:09:04,159 --> 00:09:11,252 و خیلی قابل توجه بود، چون پیت با استفاده از تکنولوژی خیره شدن چشمش آن را نوشت. 187 00:09:11,252 --> 00:09:17,501 بیست روز بعد، یخ ها شروع به ریختن کرد. 188 00:09:17,501 --> 00:09:22,176 در ۲۷ جولای، هم اتاقی پیت در نیویورک 189 00:09:22,176 --> 00:09:24,785 در حالی که لباسی با جمله Quinn For The Win به تن داشت، 190 00:09:24,785 --> 00:09:28,635 "در اشاره به پت کویین، یک بیمار شناخته شده ALS در نیو یورک" 191 00:09:28,635 --> 00:09:30,686 و شلوارک پوشیده، گفت: 192 00:09:30,686 --> 00:09:35,178 "من میخوام چالش سطل یخ ALS رو قبول کنم." 193 00:09:35,178 --> 00:09:37,958 یخ رو بلند کرد، اون رو روی سرش قرار داد. 194 00:09:37,958 --> 00:09:42,166 "و من دعوت می کنم ..." و او آن را به بوستون فرستاد. 195 00:09:42,166 --> 00:09:45,590 و این در روز ۲۷ جولای بود. 196 00:09:45,590 --> 00:09:48,161 در چند روز بعد، خبر خوان ما 197 00:09:48,161 --> 00:09:50,696 پر از خانواده و دوستان بود. 198 00:09:50,696 --> 00:09:53,374 اگر به عقب نرفته اید، خوبی فیسبوک این هست که 199 00:09:53,374 --> 00:09:55,587 تاریخ ها رو دارید، میتونید به عقب برگردید. 200 00:09:55,587 --> 00:09:59,558 حتما باید ماجرای انسانی مری خونی عمو آرتی رو ببینید 201 00:09:59,558 --> 00:10:02,704 باور کنید، یکی از بهترین هاست، 202 00:10:02,704 --> 00:10:05,666 و احتمالا این در روز دوم بود. 203 00:10:05,666 --> 00:10:09,636 تقریبا در روز چهارم، عمو دیو، مسئول سایت، 204 00:10:09,636 --> 00:10:11,609 که در فیسبوک نیست، 205 00:10:11,609 --> 00:10:14,496 به من پیام فرستاد "نانسی، 206 00:10:14,496 --> 00:10:17,390 چه خبره؟" 207 00:10:17,390 --> 00:10:20,987 هر بار که سایت پیت بازدید میشه،عمو دیو 208 00:10:20,987 --> 00:10:24,010 پیغامی می گیره، تلفنش در حال منفجر شدن بود. 209 00:10:24,010 --> 00:10:25,865 پس ما همه نشستیم و متوجه شدیم، 210 00:10:25,865 --> 00:10:29,717 پول داره وارد حساب میشه، چقدر عالی. 211 00:10:29,717 --> 00:10:32,261 خوب ما میدونستیم که آگاهی به سرمایه منجر میشه، 212 00:10:32,261 --> 00:10:35,239 ولی نمیدونستیم که که چند روز طول میکشه. 213 00:10:35,239 --> 00:10:40,396 ما دور هم جمع شدیم، بهترینهای غیرانتفاعی رو روی سایت پیت قرار دادیم 214 00:10:40,396 --> 00:10:42,505 و رفتیم پی کارمون. 215 00:10:42,505 --> 00:10:45,686 هفته اول، رسانه های بوستون. 216 00:10:45,686 --> 00:10:48,154 هفته دوم، رسانه ملی. 217 00:10:48,154 --> 00:10:50,608 در طول هفته دوم بود که همسایه کناری ما 218 00:10:50,608 --> 00:10:53,000 درب را باز کرد و یک پیتزا پرتاب کرد 219 00:10:53,000 --> 00:10:55,360 روی زمین آشپزخانه و گفت 220 00:10:55,360 --> 00:10:58,299 "فکر کنم مردم اینجا به غذا نیاز دارن." 221 00:10:58,299 --> 00:11:00,504 (خنده حاضرین) 222 00:11:00,504 --> 00:11:04,520 هفته سوم ، ستارها-- برنامه سرگرمی امشب، 223 00:11:04,520 --> 00:11:06,586 با هالیوود. 224 00:11:06,586 --> 00:11:12,741 هفته چهارم، جهانی - بی بی سی، رادیو ایرلندی. 225 00:11:12,741 --> 00:11:15,663 کسی فیلم "گمشده در ترجمه" رو دیده ؟ 226 00:11:15,663 --> 00:11:17,852 همسر من برنامه ژاپنی اجرا می کرد. 227 00:11:17,852 --> 00:11:19,562 جالب بود. 228 00:11:19,562 --> 00:11:21,614 (خنده حاضرین) 229 00:11:21,614 --> 00:11:27,376 و اون ویدیوها ، مال آدمهای مشهور. 230 00:11:27,376 --> 00:11:31,864 ویدیو یخچال طبیعی پل بیسون، عالیست. 231 00:11:31,864 --> 00:11:34,601 "رهایی راهبه های دوبلین" چطور ؟ 232 00:11:34,601 --> 00:11:36,306 کسی اون رو دیده؟ 233 00:11:36,306 --> 00:11:38,893 اون واقعا معرکه است. 234 00:11:38,893 --> 00:11:41,110 جاستین تیم برلیک. 235 00:11:41,110 --> 00:11:44,879 این موقعی است که فهمیدیم، لیستی از ستاره های مهم بود. 236 00:11:44,879 --> 00:11:47,770 من بر می گردم به پیامها، و می بینم 237 00:11:47,770 --> 00:11:52,902 دینگ دینگ، خواهرم به من پیام داده بود. 238 00:11:52,902 --> 00:11:56,150 آنگلا مرکل صدر اعظم آلمان. 239 00:11:56,150 --> 00:11:57,956 شگفت انگیزه. 240 00:11:57,956 --> 00:12:00,266 و بیمارهای مبتلا به ALS، 241 00:12:00,266 --> 00:12:03,460 میدونید کدوم ها مورد علاقه اونها و خانوادشون هستند؟ 242 00:12:03,460 --> 00:12:05,050 همه اونها 243 00:12:05,050 --> 00:12:09,898 چون این بیماری"نادر" سوء تفاهم شده و با سرمایه کم هست. 244 00:12:09,898 --> 00:12:16,378 آن ها فقط نشستند و دیدند همه می گفتند: "ALS, ALS " 245 00:12:16,378 --> 00:12:19,587 باور نکردنی بود. 246 00:12:19,587 --> 00:12:21,630 و آن انکار کننده ها، 247 00:12:21,630 --> 00:12:24,469 میخواین راجع به آمارها صحبت کنیم، اجازه هست؟ 248 00:12:24,469 --> 00:12:27,107 خوب، انجمن ALS 249 00:12:27,107 --> 00:12:31,064 اون ها فکر می کنند تا آخر سال ۱۶۰ میلیون دلار پول جمع میشه. 250 00:12:31,064 --> 00:12:33,649 ALS TDI درکمبریج ، 251 00:12:33,649 --> 00:12:35,701 آن ها ۳ میلیون دلار پول جمع کردند. 252 00:12:35,701 --> 00:12:37,143 خوب، حدس بزنید! 253 00:12:37,143 --> 00:12:40,437 برای یک دارو که ان را گسترش می دادند، یک آزمایش کلینیکی داشتند 254 00:12:40,437 --> 00:12:43,553 یک مسیر ۳ ساله برای جمع آوری سرمایه بود. 255 00:12:43,553 --> 00:12:45,040 دو ماه. 256 00:12:45,040 --> 00:12:47,328 اون در دو ماه به بیرون میاد. 257 00:12:47,328 --> 00:12:51,268 (تشویق حاضرین) 258 00:12:53,791 --> 00:12:58,806 و یوتیوب گزارش کرده 259 00:12:58,806 --> 00:13:05,884 بیش از ۱۵۰ کشور ویدیو چالش سطل یخ برای ALS ارسال کرده اند. 260 00:13:05,884 --> 00:13:12,455 و فیسبوک، ۲/۵ میلیون ویدیو 261 00:13:12,455 --> 00:13:15,570 و من این سرخوشی رو داشتم 262 00:13:15,570 --> 00:13:18,290 که هفته گدشته فضای فیسبوک رو ببینم، 263 00:13:18,290 --> 00:13:21,057 و به اونها گفتم، "میدونم خانه من چه وضعی داشت. 264 00:13:21,057 --> 00:13:23,677 نمیتونم تصور کنم اینجا چطور بود." 265 00:13:23,677 --> 00:13:28,390 تمام چیزی که او گفت "متحیر کننده" بود. 266 00:13:28,390 --> 00:13:33,370 و ویدیو مورد علاقه خانواده ما؟ 267 00:13:33,370 --> 00:13:36,576 بیل گیتس. 268 00:13:36,576 --> 00:13:39,659 چون شبی که بیماری پیت تشخیص داده شد، 269 00:13:39,659 --> 00:13:47,244 او به ما گفت میخواد ALS رو نزد افراد بشر دوستی مثل بیل گیتس ببره. 270 00:13:47,244 --> 00:13:48,790 و او این کار رو کرد. 271 00:13:48,790 --> 00:13:51,260 هدف اول، انجام شد. 272 00:13:51,260 --> 00:13:53,203 حالا به سمت درمان و علاج. 273 00:13:53,203 --> 00:13:59,498 (تشویق حاضرین) 274 00:14:02,775 --> 00:14:05,829 خوب، بعد از این همه یخ، 275 00:14:05,829 --> 00:14:07,725 ما میدونیم که چیزی بیشتر از این بود 276 00:14:07,725 --> 00:14:10,547 که فقط سطل آب یخ روی سرتون بریزید، 277 00:14:10,547 --> 00:14:12,375 و قبل از رفتنم میخوام چند موردی رو براتون 278 00:14:12,375 --> 00:14:15,289 بگم که دوست دارم بخاطر بسپرید. 279 00:14:15,289 --> 00:14:16,964 اولین چیز این که، 280 00:14:16,964 --> 00:14:19,190 هر صبحی که بیدار می شوید، 281 00:14:19,190 --> 00:14:22,266 می توانید انتخاب کنید روز خودتون رو مثبت بگذرونید. 282 00:14:24,249 --> 00:14:26,520 آیا شما منو سرزنش می کردید 283 00:14:26,520 --> 00:14:28,859 اگر من در یک حالت جنینی بودم 284 00:14:28,859 --> 00:14:32,096 و ملحفه رو هر روز روی سرم می کشیدم؟ 285 00:14:32,096 --> 00:14:34,308 نه، فکر نمی کنم که کسی من رو سرزنش می کرد، 286 00:14:34,308 --> 00:14:37,310 ولی پیت به ما الهام بخشیده که بیدار شویم 287 00:14:37,310 --> 00:14:40,496 هر صبح و مثبت و فعال باشیم. 288 00:14:40,496 --> 00:14:43,300 من واقعا مجبور بودم جلسه های پشتیبانی رو ترک کنم، 289 00:14:43,300 --> 00:14:45,779 چون همه اونجا می گفتند که 290 00:14:45,779 --> 00:14:47,613 با افشانه کردن مواد شیمیایی روی چمن هاشون، 291 00:14:47,613 --> 00:14:49,481 مبتلا به ALS شده بودند، 292 00:14:49,481 --> 00:14:51,440 و من فکر می کردم "بعید می دونم" 293 00:14:51,440 --> 00:14:55,459 ولی باید از این منفی بودن فاصله می گرفتم. 294 00:14:55,459 --> 00:14:58,346 چیز دومی که میخوام براتون بگم، 295 00:14:58,346 --> 00:15:01,160 این هست که فرد در وسط چالش 296 00:15:01,160 --> 00:15:04,240 باید تمایل داشته باشه تا سر سختی فکری رو داشته باشه 297 00:15:04,240 --> 00:15:07,985 که خودش رو در اون شرایط قرار بده. 298 00:15:07,985 --> 00:15:10,210 پیت هنوز به بازیهای بیس بال میره 299 00:15:10,210 --> 00:15:13,264 و هنوز با هم تیمی های خودش روی صندلی می نشینه 300 00:15:13,264 --> 00:15:16,147 و سرم خودش رو از میله ها 301 00:15:16,147 --> 00:15:17,547 آویزان می کنه. 302 00:15:17,547 --> 00:15:19,317 و بچه ها رو خواهید دید که اون بالا هستند و این کار رو می کنند. 303 00:15:19,317 --> 00:15:20,988 " پیت، خوبه ؟" "آره" 304 00:15:20,988 --> 00:15:24,239 و بعد اون رو درست روی شکم او قرار میدن. 305 00:15:24,239 --> 00:15:27,641 چون میخواست اونها ببینن حقیقت این چیه، 306 00:15:27,641 --> 00:15:31,013 و اینکه هرگز نمیخواد تسلیم شه. 307 00:15:31,013 --> 00:15:33,243 و چیز سومی که میخوام براتون بگم: 308 00:15:33,243 --> 00:15:36,759 اگر هر وقت به شرایطی برخورد کردین 309 00:15:36,759 --> 00:15:39,898 که اون رو خیلی غیر قابل قبول می بینید، 310 00:15:39,898 --> 00:15:43,621 میخوام که تا جایی که میتونید درباره اش تعمق کنید 311 00:15:43,621 --> 00:15:46,476 و بهترین چیزی که میشه از توش در آورد رو پیدا کرده 312 00:15:46,476 --> 00:15:48,885 و دنبالش برید. 313 00:15:48,885 --> 00:15:54,438 (تشویق حاضرین) 314 00:16:22,886 --> 00:16:24,954 ممنون. 315 00:16:24,954 --> 00:16:28,771 (تشویق حاضرین) 316 00:16:28,771 --> 00:16:30,430 میدونم که دارم زیاده روی می کنم، 317 00:16:30,430 --> 00:16:32,197 ولی باید شما رو با این ترک کنم: 318 00:16:32,197 --> 00:16:35,371 هدیه ای که پسرم به من داده. 319 00:16:35,371 --> 00:16:38,084 من ۲۹ سال 320 00:16:38,084 --> 00:16:41,900 افتخار این رو داشته ام که 321 00:16:41,900 --> 00:16:43,939 مادر پیت فریتز باشم. 322 00:16:43,939 --> 00:16:48,985 پیت فریتز کل زندگی اش الهام بخشیده و راهنمایی کرده 323 00:16:48,985 --> 00:16:51,257 او مهربانی رو به بیرون داده، 324 00:16:51,257 --> 00:16:54,897 و همه آن مهربانی به او برگشته 325 00:16:54,897 --> 00:17:01,336 او حالا روی زمین راه میره و میدونه چرا اینجاست 326 00:17:01,342 --> 00:17:04,190 چه هدیه ای. 327 00:17:04,190 --> 00:17:06,821 چیز دومی که پسرم به من داده 328 00:17:06,821 --> 00:17:09,876 این هست که او ماموریتی در زندگی رو بهم داده. 329 00:17:09,876 --> 00:17:11,680 حالا میدونم چرا اینجا هستم. 330 00:17:11,680 --> 00:17:14,824 من پسرم رو نجات خواهم داد، 331 00:17:14,824 --> 00:17:17,614 و اگر این اتفاق در موقع معین برای او نیفته، 332 00:17:17,614 --> 00:17:20,256 من کار خواهم کرد تا هیچ مادری 333 00:17:20,256 --> 00:17:23,815 مجبور نباشد تا در شرایطی که من داشتم، قرار بگیره. 334 00:17:23,815 --> 00:17:26,509 و سومین مورد که آخرین است و در عین حال مهم 335 00:17:26,519 --> 00:17:29,546 هدیه ای که پسرم بهم داده، 336 00:17:29,546 --> 00:17:31,633 به عنوان یک علامت تعجب 337 00:17:31,633 --> 00:17:33,426 به ماه معجزه آسای 338 00:17:33,426 --> 00:17:37,104 آگوست ۲۰۱۴ . 339 00:17:37,104 --> 00:17:43,248 همان دوست دختری که او در شب تشخیص بیماری به دنبالش رفت، در زندگیش هست، 340 00:17:43,248 --> 00:17:51,625 و پیت و جولی نوه ام لوسی فیتزجرالد فریتز رو به من دادند. 341 00:17:51,625 --> 00:17:56,730 لوسی فیتزجرالد فریتز دو هفته زود به دنیا اومد 342 00:17:56,730 --> 00:17:58,928 به عنوان علامت تعجب 343 00:17:58,928 --> 00:18:03,307 در روز ۳۱ آگوست ۲۰۱۴. 344 00:18:03,307 --> 00:18:04,981 و همچنین- 345 00:18:04,981 --> 00:18:13,865 (تشویق حاضرین)-- 346 00:18:13,865 --> 00:18:17,509 و اجازه بدید شما رو با کلمات الهام بخش پیت ترک کنم، 347 00:18:17,509 --> 00:18:24,777 که او برای همکلاسیها، همکاران و هم تیمی ها استفاده می کرد. 348 00:18:24,777 --> 00:18:28,153 عاشق باشید. 349 00:18:28,153 --> 00:18:30,660 اصالت داشته باشید. 350 00:18:30,660 --> 00:18:33,654 سخت کوش باشید. 351 00:18:33,654 --> 00:18:37,938 و فراموش نکنید که عالی باشید. 352 00:18:37,938 --> 00:18:40,362 ممنون (تشویق حاضرین)