0:00:01.042,0:00:03.309 هرکس داستانی با خودش دارد، 0:00:03.333,0:00:06.268 و آن داستان پر از فصل‌هایی است که 0:00:06.292,0:00:08.833 شخصی که الان هستیم را شکل داده‌اند. 0:00:10.458,0:00:13.684 گاهی فصل‌های ابتدایی آن داستان 0:00:13.708,0:00:17.601 همان‌هایی هستند که ما را متمایز می‌کنند. 0:00:17.625,0:00:20.309 مرکز کنترل بیماری‌ها 0:00:20.333,0:00:24.101 تخمین زده است که بیش از نصف کودکان ما 0:00:24.125,0:00:28.333 حداقل یک یا دو نوع آسیب را[br]در کودکی را تجربه کرده‌اند. 0:00:29.375,0:00:32.792 این آسیب می‌تواند[br]اثرات بلندمدتی داشته باشد. 0:00:34.167,0:00:37.184 وقتی فرصت این را پیدا کردم که از جانبِ 0:00:37.208,0:00:40.518 دانش‌آموزان و معلمان[br]صحبت و از آن‌ها دفاع کنم، 0:00:40.542,0:00:43.768 به‌طور خاصی خودم را در جایگاهی می‌دیدم 0:00:43.792,0:00:46.750 که بتوانم درباره آسیب‌های کودکی‌ صحبت کنم. 0:00:47.583,0:00:49.976 اما اول باید یک تصمیم می‌گرفتم. 0:00:50.000,0:00:51.768 باید تصمیم می‌گرفتم که 0:00:51.792,0:00:55.291 آیا فقط می‌خواستم جنبه‌های مثبت[br]و خوب زندگی‌ام را به اشتراک بگذارم، 0:00:55.291,0:00:58.333 همان بخش‌هایی از زندگی که[br]در شبکه‌های اجتماعی به اشتراک می‌گذاریم 0:00:58.333,0:01:01.018 و باعث می‌شوند که بی‌نقص به نظر بیاییم، 0:01:01.042,0:01:05.684 و یا اینکه می‌خواستم[br]خودم را آسیب‌پذیر نشان دهم 0:01:05.708,0:01:07.292 و رو راست باشم؟ 0:01:08.458,0:01:11.101 انتخاب خیلی ساده شد. 0:01:11.125,0:01:13.934 برای اینکه تغییری در زندگی[br]یک کودک ایجاد کنم، 0:01:13.958,0:01:17.809 باید رُک و شفاف می‌شدم. 0:01:17.833,0:01:21.625 پس متعهد شدم تا داستان خودم را تعریف کنم. 0:01:22.625,0:01:26.934 و آن داستان پر از افرادی است که[br]من را دوست داشته‌اند 0:01:26.958,0:01:29.768 و بزرگم کرده‌اند و از من مراقبت کرده‌اند. 0:01:29.792,0:01:33.351 و کمکم کردند تا پیروز بشوم و بهبود بیابم. 0:01:33.375,0:01:36.875 و الآن نوبت من است که[br]به دیگران کمک کنم تا همین کار را بکنند. 0:01:39.958,0:01:43.208 وقتی اولین بار به مدرسه رفتم[br]فردی خیلی عادی بودم. 0:01:44.042,0:01:46.643 خانواده خوبی داشتم، 0:01:46.667,0:01:49.018 و همیشه قشنگ لباس می‌پوشیدم، 0:01:49.042,0:01:51.351 و همیشه خندان بودم، 0:01:51.375,0:01:53.417 آماده رفتن به مدرسه بودم. 0:01:54.250,0:01:57.893 اما زندگی‌ام هر چیزی که بود، عادی نبود. 0:01:57.917,0:02:02.833 تا آن موقع من قربانی یک تجاوز جنسی شدم. 0:02:03.667,0:02:06.042 و هنوز هم داشت تکرار می‌شد. 0:02:07.083,0:02:09.309 خانواده‌ام چیزی درباره آن نمی‌دانستند، 0:02:09.333,0:02:12.083 و به کسی دیگری هم نگفتم. 0:02:13.583,0:02:19.851 وقتی وارد مدرسه شدم احساس کردم که[br]اینجا قرار است مکانی امن برای من باشد. 0:02:19.875,0:02:22.268 پس هیجان‌زده بودم. 0:02:22.292,0:02:27.083 ترسم را زمانی که معلمم را دیدم تصور کنید، 0:02:28.542,0:02:30.851 آقای «راندلف». 0:02:30.875,0:02:34.643 او کسی که به من تجاوز کرد نبود. 0:02:34.667,0:02:38.226 اما آقای «راندلف» نماد هر چیزی بود 0:02:38.250,0:02:42.333 که در زندگیم بیشترین[br]وحشت را از آن‌ها داشتم. 0:02:43.333,0:02:47.434 شروع کرده بودم به انجام تکنیک‌های حفظ جان 0:02:47.458,0:02:53.351 تا خودم را از موقعیتی که[br]با یک مرد تنها باشم خارج کنم. 0:02:53.375,0:02:57.143 و من آنجا بودم، به‌عنوان یک دانش‌آموز، 0:02:57.167,0:03:00.393 قرار بود که هر روز[br]با این مرد در یک کلاس باشم، 0:03:00.417,0:03:02.875 کل یک سال تحصیلی. 0:03:04.208,0:03:07.000 ترسیده بودم و به او اعتماد نداشتم. 0:03:08.125,0:03:09.393 ولی می‌دانید چیه، 0:03:09.417,0:03:12.375 معلوم شد که آقای «راندلف»[br]بزرگ‌ترین حامی من بوده. 0:03:13.375,0:03:15.143 اما اولش، 0:03:15.167,0:03:18.893 مطمئن شدم که او می‌داند[br]من از او خوشم نمی‌آید. 0:03:18.917,0:03:21.268 سرکش بودم، 0:03:21.292,0:03:24.875 بچه‌ای‌ بودم که به حال خودش رها شده بود. 0:03:25.750,0:03:30.143 و شرایط را هم برای والدینم[br]واقعاً سخت کرده بودم. 0:03:30.167,0:03:31.643 نمی‌خواستم به مدرسه بروم، 0:03:31.667,0:03:35.143 پس هر روز صبح موقع سوار شدن[br]به سرویس مدرسه با والدینم درگیر می‌شدم. 0:03:35.167,0:03:36.893 شب‌ها نمی‌توانستم بخوابم، 0:03:36.917,0:03:40.059 چون خیلی اضطراب داشتم. 0:03:40.083,0:03:43.726 بنابراین روز بعد هم خسته وارد کلاس می‌شدم. 0:03:43.750,0:03:48.226 و بچه‌های خسته هم معمولاً کج‌خلق هستند، 0:03:48.250,0:03:49.976 و همان‌طور که می‌دانید، 0:03:50.000,0:03:51.250 آموزش به آن‌ها آسان نیست. 0:03:52.167,0:03:56.851 آقای «راندلف» می‌توانست[br]نا امیدانه با من رفتار کند، 0:03:56.875,0:03:59.958 مثل خیلی از معلم‌ها که چنین رفتاری[br]با دانش‌آموزان شبیه من دارند. 0:04:01.667,0:04:03.476 ولی او این کار را نکرد. 0:04:03.500,0:04:07.184 او با نرمی و همدلی 0:04:07.208,0:04:09.042 با من رفتار کرد. 0:04:09.917,0:04:12.768 و به این خاطر از او قدردان بودم. 0:04:12.792,0:04:17.684 او فهمید که من شش‌ساله، خسته و کسل بودم. 0:04:17.708,0:04:20.559 پس به‌جای آنکه برای استراحت بیرونم بفرستد، 0:04:20.583,0:04:22.851 می‌گذاشت داخل بمانم و چُرت بزنم، 0:04:22.875,0:04:25.667 چون می‌دانست من نیاز به استراحت داشتم. 0:04:27.208,0:04:30.875 به‌جای اینکه وقت ناهار[br]پشت میز خودش بنشیند، 0:04:30.875,0:04:34.309 میامد و پیش دانش‌آموزان می‌نشست. 0:04:34.333,0:04:38.958 او من و تمام همکلاسی‌هایم را[br]به حرف می‌گرفت. 0:04:39.958,0:04:42.351 الآن که به گذشته نگاه می‌کنم 0:04:42.375,0:04:43.768 می‌فهمم که او هدفی داشت، 0:04:43.792,0:04:47.101 او گوش می‌داد و سؤال می‌پرسید. 0:04:47.125,0:04:50.000 باید می‌فهمید چه خبر بود. 0:04:51.000,0:04:53.893 با من ارتباط برقرار کرد. 0:04:53.917,0:04:56.559 او اعتمادم را جلب کرد. 0:04:56.583,0:04:57.851 و به‌آرامی و با اطمینان، 0:04:57.875,0:05:00.434 شروع به برداشتن دیواری که 0:05:00.458,0:05:02.393 دور خودم ساخته بودم کرد، 0:05:02.417,0:05:06.000 و بالاخره فهمیدم او یکی از آدم خوب‌ها است. 0:05:08.676,0:05:13.792 می‌دانم، او احساس می‌کرد که[br]فقط انجام این کار کافی نیست. 0:05:15.000,0:05:19.518 چون او باعث شد تا با مادرم صحبت کنم. 0:05:19.542,0:05:21.601 و از مادرم اجازه گرفتم 0:05:21.625,0:05:25.268 تا بتوانم یکی از مشاوران مدرسه را ببینم، 0:05:25.292,0:05:26.833 خانم «مک فدین». 0:05:28.000,0:05:30.809 هفته‌ای یک یا دو بار[br]خانم «مک فدین» را می‌دیدم 0:05:30.833,0:05:32.934 تا دو سال بعد. 0:05:32.958,0:05:34.542 این یک روند بود. 0:05:35.875,0:05:37.143 در آن مدت، 0:05:37.167,0:05:39.518 چیزی درباره‌ی تجاوز برای او فاش نکردم، 0:05:39.542,0:05:42.164 چون‌که یک راز بود؛ 0:05:42.164,0:05:44.458 و از من انتظار نمی‌رفت که[br]چیزی درباره‌ی آن بگویم. 0:05:44.458,0:05:46.976 ولی او از رازم مطلع شد،[br]میدانم که مطلع شد، 0:05:47.000,0:05:50.393 چون او هر کاری که[br]با من کرد برای این بود که 0:05:50.417,0:05:53.875 به من قدرت بدهد و کمکم کند تا[br]بتوانم شجاعت حرف زدن پیدا کنم. 0:05:54.958,0:05:57.684 به من یاد داد چطور از تصاویر ذهنی 0:05:57.708,0:06:00.559 استفاده کنم تا بر ترس‌هایم غلبه کنم. 0:06:00.583,0:06:02.601 او روش‌های تنفس را به من یاد داد 0:06:02.625,0:06:05.393 تا حملات اضطرابی را که 0:06:05.417,0:06:08.059 همیشه داشتم، دفع کنم. 0:06:08.083,0:06:10.125 و او نقش‌گزاری درمانی را با من کار کرد. 0:06:11.042,0:06:12.309 و مطمئن شد 0:06:12.333,0:06:16.417 که در هر شرایطی می‌توانم[br]روی پای خودم بایستم. 0:06:17.250,0:06:18.809 و آن روز آمد، روزی که 0:06:18.833,0:06:21.351 با کسی که به من تجاوز کرده بود[br]در یک اتاق بودم 0:06:21.375,0:06:23.851 به همراه یک فرد دیگر. 0:06:23.875,0:06:25.583 و من حقیقت را گفتم. 0:06:27.208,0:06:29.875 درباره‌ی تجاوز گفتم. 0:06:30.792,0:06:34.851 بلافاصله متجاوز شروع به انکار کرد، 0:06:34.875,0:06:37.893 و کسی که رازم را به او فاش کرده بودم، 0:06:37.917,0:06:40.684 آن‌ها آماده نبودند با حقیقت تکان‌دهنده‌ای 0:06:40.708,0:06:43.559 که من آشکار کرده بودم روبه‌رو بشوند. 0:06:43.583,0:06:47.226 باور کردن حرف‌های متجاوز نسبت به 0:06:47.250,0:06:48.875 حرف‌های یک بچه راحت‌تر بود. 0:06:50.208,0:06:54.125 پس به من گفتند[br]دوباره درباره‌ی آن حرفی نزنم. 0:06:55.167,0:06:59.125 و این باعث شدم احساس کنم[br]حتماً دوباره کار اشتباهی کردم. 0:07:01.375,0:07:03.375 حس مخربی بود. 0:07:05.250,0:07:06.518 ولی میدانید چیه، 0:07:06.542,0:07:08.393 چیز خوبی از آن روز درآمد. 0:07:08.417,0:07:11.833 متجاوز می‌دانست که من دیگر ساکت نمی‌مانم. 0:07:13.125,0:07:15.226 قدرت جابه‌جا شد. 0:07:15.250,0:07:18.601 و تجاوز متوقف شد. 0:07:18.625,0:07:25.476 (تشویق حضار) 0:07:25.500,0:07:27.684 اما شرم 0:07:27.708,0:07:31.101 و ترس از تکرار آن 0:07:31.125,0:07:32.559 باقی ماند. 0:07:32.583,0:07:34.768 و این تا سال‌های متمادی 0:07:34.792,0:07:37.458 با من باقی می‌ماند. 0:07:39.583,0:07:42.893 آقای «راندلف» و خانم «مک فدین»، 0:07:42.917,0:07:45.583 کمکم کردند شجاعت حرف زدن را پیدا کنم، 0:07:47.875,0:07:52.125 آن‌ها کمکم کردند تا روشنایی را پیدا کنم. 0:07:53.667,0:07:54.934 اما می‌دانید چیست، 0:07:54.958,0:07:58.101 کودکانی زیادی وجود دارند که[br]به‌اندازه‌ی من خوش‌شانس نیستند. 0:07:58.125,0:08:01.184 و آن‌ها در کلاس‌های درس شما هستند. 0:08:01.208,0:08:04.809 به همین دلیل، برای من خیلی مهم است که[br]امروز با شما صحبت کنم، 0:08:04.833,0:08:06.934 تا آگاه باشید 0:08:06.958,0:08:10.851 و بتوانید سؤال‌هایی که[br]باید پرسیده شوند را بپرسید 0:08:10.875,0:08:13.809 و به این دانش‌آموزان توجه کنید، 0:08:13.833,0:08:18.042 تا به همه آن‌ها کمک کنید[br]راهشان را پیدا کنند. 0:08:19.583,0:08:21.643 به‌عنوان یک مربی مهدکودک، 0:08:21.667,0:08:23.559 من سال رت با 0:08:23.583,0:08:28.184 درست کردن جعبه‌های بیوگرافی،[br]به همراه بچه‌ها، شروع کردم. 0:08:28.208,0:08:30.601 این‌ها دوتا از دانش‌آموزان من هستند. 0:08:30.625,0:08:32.518 و من تشویقشان می‌کنم 0:08:32.542,0:08:36.155 تا آن جعبه‌ها را با اشیائی که[br]آن‌ها و زندگی‌شان را 0:08:36.155,0:08:37.583 برای من توصیف می‌کند، پر کنند. 0:08:37.583,0:08:40.476 همان چیزهایی که برایشان مهم است 0:08:40.500,0:08:42.059 آن‌ها جعبه‌ها را تزئین می‌کنند، 0:08:42.083,0:08:44.226 آن‌ها واقعاً وقت می‌گذارند، 0:08:44.250,0:08:48.768 آن‌ها جعبه‌ها را با عکس‌های خانواده[br]و حیوانات خانگی‌شان پر می‌کنند، 0:08:48.792,0:08:52.458 و بعد به آن‌ها اجازه می‌دهم که[br]جعبه‌ها را به من و کلاس هدیه بدهند. 0:08:53.333,0:08:56.417 و در آن مدت شنونده فعالی هستم. 0:08:57.417,0:08:59.893 چون چیزهای که آن‌ها می‌گویند، 0:08:59.917,0:09:03.018 حالت صورتشان که به من نشان می‌دهند، 0:09:03.042,0:09:06.684 چیزهایی که آن‌ها نمی‌گویند 0:09:06.708,0:09:09.309 همه‌ی این‌ها می‌توانند من را راهنمایی کنند 0:09:09.333,0:09:13.101 و کمکم کنند تا بفهمم نیازهای آن‌ها چیست. 0:09:13.101,0:09:15.917 چه چیزی رفتارهای آنان را 0:09:15.917,0:09:19.375 در کلاس نسبت به من کنترل می‌کند. 0:09:20.375,0:09:22.768 چطور می‌توانم با گوش دادن به حرف‌های آن‌ها 0:09:22.792,0:09:24.917 معلم بهتری باشم؟ 0:09:26.083,0:09:29.358 برای ایجاد رابطه با آن‌ها وقت می‌گذارم، 0:09:29.358,0:09:31.644 همان‌طور که آقای «راندلف»[br]این کار را برای من کرد. 0:09:31.644,0:09:33.503 موقع ناهار با آن‌ها سر یک میز می‌نشینم، 0:09:33.503,0:09:36.309 و زنگ‌های تفریح با آن‌ها صحبت می‌کنم، 0:09:36.333,0:09:38.976 آخر هفته‌ها به بازی‌هایشان می‌روم، 0:09:39.000,0:09:41.101 و به تماشای اجراهای رقصشان می‌روم. 0:09:41.125,0:09:43.559 من بخشی از زندگی‌شان می‌شوم. 0:09:43.583,0:09:46.976 زیرا اگر واقعاً بخواهید[br]یک دانش‌آموز را بشناسید، 0:09:47.000,0:09:50.042 باید خود را در زندگی آنان اِلقا کنید. 0:09:51.458,0:09:54.226 برخی از شما معلم دوره راهنمایی 0:09:54.250,0:09:56.101 و دبیرستان هستید، 0:09:56.125,0:09:58.893 و ممکن است فکر کنید آن بچه‌ها 0:09:58.917,0:10:02.143 دیگر بالغ شده‌اند 0:10:02.167,0:10:05.018 و در آن وضعیت، مستقل هستند. 0:10:05.042,0:10:06.893 اما گول نخورید. 0:10:06.893,0:10:09.623 به‌ویژه بچه‌هایی که فکر می‌کنید[br]همه‌ی آن ویژگی‌ها را دارند 0:10:09.623,0:10:14.018 چون آن‌ها همان‌هایی هستند که[br]بسیار به شما نیاز دارند. 0:10:14.042,0:10:15.809 اگر به گزارش‌های سالانه من نگاه کنید، 0:10:15.833,0:10:18.059 بر روی هر صفحه آن من را می‌بینید، 0:10:18.083,0:10:22.476 چون من با همه چیز سروکار داشتم. 0:10:22.500,0:10:24.143 حتی راننده یک اتوبوس مدرسه بودم. 0:10:24.167,0:10:25.559 (خنده) 0:10:25.583,0:10:27.351 من همان بچه‌ای بودم که 0:10:27.375,0:10:30.101 معلم‌ها فکر می‌کردند یک نابغه است، 0:10:30.125,0:10:31.643 آن شخص محبوب، 0:10:31.667,0:10:34.042 همانی که همه‌اش را با هم داشت. 0:10:34.958,0:10:37.976 اما دوستان، من گمشده بودم. 0:10:38.000,0:10:39.393 من گمشده بودم، 0:10:39.417,0:10:42.393 و می‌خواستم کسی از من بپرسد، 0:10:42.417,0:10:44.518 « لیزا»، چرا همیشه اینجایی 0:10:44.542,0:10:48.476 چرا خودت را درگیر همه‌چیز می‌کنی؟ 0:10:48.500,0:10:50.684 اصلاً به این فکر می‌کردند که 0:10:50.708,0:10:52.976 آیا من داشتم از دست کسی فرار می‌کردم، 0:10:53.000,0:10:55.893 آیا داشتم از چیزی فرار می‌کردم؟ 0:10:55.917,0:10:59.726 چرا نمی‌خواستم در جامعه‌ام 0:10:59.750,0:11:01.184 یا در خانه‌ام باشم؟ 0:11:01.208,0:11:04.000 چرا همیشه می‌خواستم در مدرسه باشم؟ 0:11:05.375,0:11:07.458 هیچ‌ کسی هیچ‌وقت نپرسید. 0:11:08.958,0:11:10.518 اشتباه نکنید. 0:11:10.542,0:11:12.726 همه‌ی نابغه‌ها در مدرسه‌هایتان 0:11:12.750,0:11:16.226 قربانی تجاوز یا آسیب نیستند. 0:11:16.250,0:11:21.226 اما از شما می‌خواهم تا زمانی را[br]برای کنجکاو بودن بگذارید. 0:11:21.250,0:11:23.458 از آن‌ها بپرسید «چرا». 0:11:24.458,0:11:28.184 ممکن است پی ببرید که[br]دلیلی برای آن وجود دارد. 0:11:28.208,0:11:33.476 شما می‌توانید دلیل پیشرفت آن‌ها 0:11:33.500,0:11:36.083 با آن داستان‌هایشان باشید. 0:11:37.208,0:11:39.684 فکر نکنید که شما 0:11:39.708,0:11:42.601 از پیش پایان داستان‌هایشان را می‌دانید. 0:11:42.625,0:11:46.309 داستان را زمانی که باید[br]ادامه پیدا کند تمام نکنید. 0:11:46.309,0:11:47.875 آن داستان را به جریان بیاندازید 0:11:47.875,0:11:52.476 و به آن‌ها کمک کنید تا بدانند زندگی‌شان[br]حتی باوجود اتفاقات تکان‌دهنده، 0:11:52.500,0:11:55.125 هنوز ارزش تعریف کردن دارد. 0:11:56.208,0:11:59.250 داستان‌هایشان ارزش تعریف کردن دارند. 0:12:01.625,0:12:03.934 برای اینکه این کار را انجام دهید، 0:12:03.958,0:12:09.000 حس می‌کنم لازم است که[br]داستان خودمان را به‌عنوان معلم بپذیریم. 0:12:09.750,0:12:12.059 خیلی از شما ممکن است آنجا نشسته باشید 0:12:12.083,0:12:14.333 و فکر کنید «بله. 0:12:15.542,0:12:17.476 این برای من اتفاق افتاده. 0:12:17.500,0:12:20.143 اما آماده نیستم آن را به اشتراک بگذارم.» 0:12:20.167,0:12:21.583 و مشکلی نیست. 0:12:22.667,0:12:24.518 زمانی می‌رسد که شما 0:12:24.542,0:12:27.559 آن را درون روحتان حس کنید 0:12:27.583,0:12:31.101 و آن زمانی است که دردهای گذشته خود را 0:12:31.125,0:12:33.893 به اهدافی برای آینده تبدیل می‌کنید. 0:12:33.917,0:12:36.375 این کودکان، آینده ما هستند. 0:12:38.000,0:12:41.393 تشویقتان می‌کنم این کار را[br]هر روز انجام بدهید. 0:12:41.417,0:12:43.559 با کسی صحبت کنید. 0:12:43.583,0:12:46.292 مشتاق و رو راست باشید. 0:12:48.042,0:12:51.601 داستان زندگی من یک دور کامل را طی کرد 0:12:51.625,0:12:54.643 در بهار سال ۲۰۱۸، 0:12:54.667,0:12:56.309 زمانی که برای صحبت کردن با 0:12:56.333,0:12:59.976 مربی‌ها و معلم‌های تازه‌کار،[br]به‌جایی دعوت شدم. 0:13:00.000,0:13:03.268 مثل امروز، داستانم را آنجا تعریف کردم، 0:13:03.292,0:13:06.167 و بعد از آن خانمی پیشم آمد. 0:13:07.333,0:13:12.184 چشم‌هایش پر از اشک بود[br]و به‌آرامی گفت «ممنونم. 0:13:12.208,0:13:14.643 برای تعریف داستان ممنونم. 0:13:14.667,0:13:18.559 نمی‌توانم صبر کنم تا به پدرم درباره‌ی 0:13:18.583,0:13:20.625 هرچه که امروز شنیدم بگویم.» 0:13:21.625,0:13:25.101 او باید چهره سردرگمم را دیده بود، 0:13:25.125,0:13:28.101 چون حرف‌هایش را این‌گونه ادامه داد که، 0:13:28.125,0:13:30.309 «آقای ««راندلف» پدر من است.» 0:13:30.333,0:13:32.643 (واکنش حضار) 0:13:32.667,0:13:36.559 و اغلب با خودش فکر می‌کند 0:13:36.583,0:13:38.333 که آیا تغییری ایجاد کرده است؟ 0:13:39.833,0:13:41.976 امروز به خانه می‌روم و به او می‌گویم: 0:13:42.000,0:13:44.667 «تو قطعاً یک تغییر ایجاد کردی.» 0:13:45.833,0:13:47.559 چه موهبتی. 0:13:47.583,0:13:49.601 چه موهبتی. 0:13:49.625,0:13:51.184 و این من را برانگیخت تا 0:13:51.208,0:13:54.226 دخترخانم «مک فدین» را هم پیدا کنم، 0:13:54.250,0:13:56.184 و به او بگویم که خانم «مک فدین» 0:13:56.208,0:13:59.518 چه تأثیری به‌جای گذاشته. 0:13:59.542,0:14:01.351 و می‌خواستم بداند که من 0:14:01.375,0:14:04.226 سازمان‌ها، مشاوران، فعالان اجتماعی مدارس، 0:14:04.250,0:14:07.476 روانشناسان و پرستاران بیشتری را 0:14:07.500,0:14:09.393 حمایت کرده‌ام، 0:14:09.417,0:14:13.851 چون وجود آنان برای سلامتِ[br]روانی و جسمی کودکان ما 0:14:13.875,0:14:15.726 بسیار ضروری است. 0:14:15.750,0:14:17.726 من از خانم «مک فدین» قدردانم. 0:14:17.750,0:14:22.143 (تشویق حضار) 0:14:22.167,0:14:24.934 یک‌بار شنیدم که کسی گفت، 0:14:24.958,0:14:27.643 برای آنکه راهت را از میان تاریکی پیدا کنی، 0:14:27.667,0:14:29.792 باید روشنایی را پیدا کنی. 0:14:30.792,0:14:33.976 امیدوارم امروز که شما اینجا را ترک می‌کنید 0:14:34.000,0:14:38.268 و به دنبال فرصتی بروید[br]تا آن روشنایی باشید. 0:14:38.292,0:14:40.018 نه‌تنها برای دانش‌آموزان 0:14:40.042,0:14:43.226 بلکه برای بزرگ‌سالان در کلاس‌هایتان، 0:14:43.250,0:14:45.583 در مدرسه‌هایتان و در جوامع‌تان. 0:14:46.672,0:14:49.643 شما این موهبت را دارید تا 0:14:49.667,0:14:52.042 به کسی کمک کنید 0:14:53.292,0:14:55.809 تا از آسیبش رهایی پیدا کند 0:14:55.833,0:14:59.934 و به داستانشان ارزش تعریف کردن بدهند. 0:14:59.958,0:15:01.226 ممنونم. 0:15:01.250,0:15:07.125 (تشویق حضار)