(زنگ)
(فرانسوی)
چرا من اینقدر احساس آزادی میکنم؟
گاهی فکر میکنم که نظم ندارم.
میخواهم بتوانم تفاوت بین
اوقاتی که کاملاً به خواستهٔ خودم
گوش میکنم و احترام میگذارم
را با اوقاتی که خودم را رها میکنم، بدانم.
(انگلیسی)
من خیلی وقتها حس میکنم
که آزادی زیادی دارم.
ولی گاهی اوقات فکر میکنم
که نظم شخصی ندارم.
پس چطور میتوانم تفاوت بین
گوش دادن و احترام گذاشتن به خود،
و تنها خود را رها کردن بدون
هیچگونه حد و مرزی را بدانم؟
چگونه میتوانم تعادل بین
آزادی و احترام به خود
و همچنین عمل شایسته را پیدا کنم؟
بسیاری از ما این
نوع تجربه را داریم.
گاهی خیلی عالی هستیم،
پنج آموزش حضور ذهن
را کامل تمرین میکنیم.
گاهی نه خیلی کامل.
من فکر میکنم احتیاجی
نیست که به تمرین
خیلی به عنوان نظم نگاه کنیم.
چونکه تمرین میتواند
دلپذیر و شادیآفرین باشد.
لازم نیست ما خودمان را
وادار به تمرین کنیم.
این مثل مراقبهٔ در حال قدم زدن است.
لازم نیست که خود را وادار به
آرام قدمزدن، به تلاش کردن کنید.
چرا که تمرینِ مراقبهٔ قدمزنان
میتواند بسیار لذتبخش باشد.
و هر قدم میتواند برای شما
شادی به همراه بیاورد،
لذت،
آرامش،
ارتباطِ عمیق با زندگی.
و اگر ما آنگونه تمرین کنیم،
اگر ما آنگونه با استمرار تمرین کنیم،
تمرین به عادت تبدیل میشود.
و ما میخواهیم تمرین کنیم.
نمیخواهیم تمرین را به
خودمان اجبار کنیم.
تای چه وقتی که تنها باشد یا
با گروهی از مردم باشد
او مثل همیشه راه میرود.
چونکه این به او لذت میبخشد
و او...
بهره میبرد،
از...
ساعات، دقایق، روزهایی که به او
داده شده تا زندگی کند.
او نمیخواهد هیچ لحظهای
را دور بریزد، یا ضایع کند.
او میخواهد هر لحظه از عمرش
را عمیقاً زندگی کند.
و این لحظات میتوانند هم تغذیه کننده
و هم شفابخش باشند
نه تنها برای خودش بلکه برای اصحابش،
برای دوستانش، و برای جمع.
پس احتیاجی نیست که شما تمرین
را به خود تحمیل کنید.
آن بیشتر به یک عادت تبدیل
میشود تا اینکه به نظم.
و مسئله دوم این است که ما
به یک گروه احتیاج داریم.
چرا که با یک گروه،
با یک گروه پیرو،
وقتی که فراموش میکنیم که لذت ببریم،
به بازگشتن به تمرین یادآوری میشویم.
چونکه تمرین همان لذت بردن است.
خیلی وقتها شرایط خوشحالی آنجا هستند
ولی ما آنجا نیستیم.
نمیدانیم چطور آنها را بشناسیم
و از آنها بهره ببریم
تا در همین جا و همین لحظه شاد باشیم.
ما به دنبال لذت و خوشحالی
در آینده هستیم.
این بطالت است.
بنابراین اگر برادر یا خواهری در کنارتان
است که به خوبی تمرین میکند،
شما هم یادآوری میشوید که بازگردید
و به دنبال لذت، شادی، و آزادی
در همینجا و همین لحظه بگردید.
و این است تمرینِ پناه بردن به گروه پیروان.
هر کدام از ما، برای نگهداری از
تمرینمان، برای حمایت از تمرینمان،
باید سعی کنیم که گروهی از
تمرینکنندگان در محلهمان تشکیل دهیم،
با هدف اینکه بتوانیم به آن اتکا کنیم.
میتوانیم از انرژی گروه بهره ببریم،
تا اینکه در مسیر تمرینمان پیشرفت کنیم.
(فرانسوی)
موفق باشی!
موفق باشی عزیز!
(خنده)
(زنگ)