1 00:00:00,960 --> 00:00:02,536 وقتی دوروثی یک دختر بچه بود، 2 00:00:02,560 --> 00:00:04,360 مجذوب ماهی گلی خودش شده بود. 3 00:00:05,080 --> 00:00:08,536 پدرش به او توضیح داد که ماهیها با تکان دادن سریع دمشان شنا میکنند 4 00:00:08,560 --> 00:00:10,440 تا خود را به جلو برانند. 5 00:00:11,040 --> 00:00:13,176 دوروثی کوچولو بدون درنگ جواب داد، 6 00:00:13,200 --> 00:00:16,456 «بله پدر، و ماهیها با تکان دادن سرشان به عقب میروند.» 7 00:00:16,480 --> 00:00:18,096 (خنده حاضرین) 8 00:00:18,120 --> 00:00:20,936 در ذهن او، این حقیقتی به درستی دیگر حقایق بود. 9 00:00:20,960 --> 00:00:23,296 ماهیها با تکان دادن سرشان به عقب حرکت میکنند. 10 00:00:23,320 --> 00:00:24,520 او این را باور داشت. 11 00:00:25,320 --> 00:00:28,296 زندگیهای ما پر از ماهیهایی است که در حال حرکت به عقب هستند. 12 00:00:28,320 --> 00:00:30,816 ما فرضها و استدلالهایی ناقص و عجولانه میکنیم. 13 00:00:30,840 --> 00:00:32,095 تعصباتی مخفیانه نگه میداریم. 14 00:00:32,119 --> 00:00:34,376 میدانیم حق با ما است و دیگران اشتباه میکنند. 15 00:00:34,400 --> 00:00:36,016 از بدترین چیزها ترس داریم. 16 00:00:36,040 --> 00:00:38,200 برای کمال دست نیافتنی تلاش میکنیم. 17 00:00:38,920 --> 00:00:39,920 کارهایی که میتوانیم و نمیتوانیم 18 00:00:39,920 --> 00:00:41,880 انجام دهیم را به خودمان میگوییم. 19 00:00:41,880 --> 00:00:45,976 در ذهن ما، ماهیها با تکان دادن سر دیوانه وار به عقب میروند و ما 20 00:00:46,000 --> 00:00:47,429 حتی به آنها توجه نمیکنیم. 21 00:00:49,160 --> 00:00:51,336 میخواهم پنج حقیقت درباره خودم به شما بگویم. 22 00:00:51,360 --> 00:00:52,680 یکی از آنها واقعیت ندارد. 23 00:00:53,760 --> 00:00:58,560 یک: در ۱۹ سالگی با درجه عالی در رشته ریاضی از دانشگاه هاروارد فارغالتحصیل شدم. 24 00:00:59,680 --> 00:01:03,640 دو: مسئول یک شرکت ساختمانی در اورلاندو هستم. 25 00:01:04,920 --> 00:01:08,040 سه: ستاره یک برنامه طنز تلویزیون بودم. 26 00:01:09,440 --> 00:01:13,880 چهار: بینایی خود را با یک بیماری ژنتیکی چشمی از دست دادم. 27 00:01:14,960 --> 00:01:19,400 پنج: به عنوان منشی در دو دیوان عالی امریکا خدمت کردهام. 28 00:01:20,360 --> 00:01:21,560 کدام یک واقعیت ندارد؟ 29 00:01:23,880 --> 00:01:25,240 بله، همه آنها واقعی هستند. 30 00:01:26,240 --> 00:01:27,520 بله، همه واقعی هستند. 31 00:01:28,800 --> 00:01:30,960 (تشویق حاضرین) 32 00:01:32,680 --> 00:01:36,336 در این لحظه، بیشتر مردم به برنامه تلویزیونی توجه میکنند. 33 00:01:36,360 --> 00:01:38,040 (خنده حاضرین) 34 00:01:39,680 --> 00:01:41,240 من این را از تجربه میدانم. 35 00:01:42,320 --> 00:01:45,656 برنامه "Saved by the Bell: The New Class" شبکه NBC بود. 36 00:01:45,680 --> 00:01:49,280 و من نقش ویزل وایزل رو بازی کردم، 37 00:01:50,240 --> 00:01:54,296 که یک شخصیت به نوعی خوره و کودن در برنامه بود، 38 00:01:54,320 --> 00:01:59,096 که خیلی نقش آفرینی چالش برانگیزی بود برای 39 00:01:59,120 --> 00:02:00,616 من به عنوان پسر بچه ۱۳ ساله. 40 00:02:00,640 --> 00:02:02,160 (خنده حاضرین) 41 00:02:03,320 --> 00:02:06,240 آیا شما کشمکشی با شماره چهار یعنی نابینایی من داشتید؟ 42 00:02:07,120 --> 00:02:08,320 چرا اینطور است؟ 43 00:02:09,280 --> 00:02:12,256 ما گمانهایی درباره این ناتوانیهای نوعی میکنیم. 44 00:02:12,280 --> 00:02:15,456 به عنوان یک نابینا، من با گمانهایی که دیگران درباره تواناییهای 45 00:02:15,480 --> 00:02:17,240 من میکنند هر روز مواجه میشوم. 46 00:02:18,640 --> 00:02:21,176 اگرچه نکته امروز من درباره نابیناییام نیست. 47 00:02:21,200 --> 00:02:22,400 این درباره دید من است. 48 00:02:23,480 --> 00:02:27,280 نابینا بودن به من یاد داد تا با چشمانی کاملا باز زندگی کنم. 49 00:02:28,200 --> 00:02:30,576 به من یاد داد تا ببینم آن ماهیهایی را که ساخته ذهن 50 00:02:30,600 --> 00:02:32,096 هستند و به عقب شنا میکنند. 51 00:02:32,120 --> 00:02:34,280 نابینا شدن آنها را مورد تمرکز قرار داد. 52 00:02:35,760 --> 00:02:37,840 دیدن چگونه حسی دارد؟ 53 00:02:38,720 --> 00:02:40,360 فوری و انفعالی است. 54 00:02:40,800 --> 00:02:42,936 چشمانتان را باز میکنید و دنیا آنجاست. 55 00:02:42,960 --> 00:02:45,056 دیدن به معنای ایمان است. دید حقیقت است. 56 00:02:45,080 --> 00:02:46,280 درسته؟ 57 00:02:47,120 --> 00:02:48,800 منهم همینطور فکر کردم. 58 00:02:49,520 --> 00:02:54,440 سپس از ۱۲ تا ۲۵ سالگی مردمکهای من به تدریج خراب شدند. 59 00:02:55,280 --> 00:02:58,296 دید من یک تبدیل به یک راهروی کارناوال عجیب و غریب 60 00:02:58,320 --> 00:03:00,600 از آینهها و توهمات شد. 61 00:03:01,640 --> 00:03:03,976 فروشندهای که با خوشحالی در فروشگاه پیدا میکردم 62 00:03:04,000 --> 00:03:05,200 در حقیقت یک مانکن بود. 63 00:03:05,880 --> 00:03:07,376 وقتی خم میشدم دستهایم را بشویم 64 00:03:07,400 --> 00:03:10,616 ناگهان متوجه میشدم که این محل ادرار بود و دستشویی نبود 65 00:03:10,640 --> 00:03:12,355 وقتی انشگتانم آن را لمس میکرد. 66 00:03:13,160 --> 00:03:15,296 یک دوست تصویر در دستم را توصیف میکرد، و فقط 67 00:03:15,320 --> 00:03:16,320 بعد از آن میتوانستم 68 00:03:16,320 --> 00:03:18,720 تصویر توصیف شده را ببینم. 69 00:03:18,720 --> 00:03:23,040 اشیاء در حقیقت برای من ظاهر شده، بدل شده و ناپدید میشدند. 70 00:03:24,080 --> 00:03:26,520 این دیدن سخت و خستهکننده بود. 71 00:03:27,600 --> 00:03:30,856 من قطعه تصاویر ناپایدار را کنار هم گذاشته، 72 00:03:30,880 --> 00:03:32,856 و با دقت نشانهها را بررسی میکردم، 73 00:03:32,880 --> 00:03:35,960 در دالان نمای قدیمی خود دنبال منطق بودم، 74 00:03:36,840 --> 00:03:38,126 تا دیگر هیچ چیز نمیدیدم. 75 00:03:39,600 --> 00:03:41,256 من یاد گرفتم چیزی که میبینم 76 00:03:41,280 --> 00:03:43,640 حقیقت جهانی نیست. 77 00:03:44,200 --> 00:03:46,400 آن واقعیت بیطرف نیست. 78 00:03:48,000 --> 00:03:52,696 چیزی که میبینیم یک حیقیت بینظیر، شخصی و مجازی است 79 00:03:52,720 --> 00:03:54,840 که به طرز استادانهای مغز ما آن را ساخته است. 80 00:03:55,560 --> 00:03:57,894 اجازه دهید با یک مقدار ابتدایی علم اعصاب توضیح دهم 81 00:03:57,918 --> 00:04:01,158 پوسته بینایی ۳۰ درصد مغز شما را گرفته است. 82 00:04:01,560 --> 00:04:05,016 این در مقایسه با لامسه حدود ۸ درصد است 83 00:04:05,040 --> 00:04:06,840 و در مقایسه با شنوایی ۲ تا ۳ درصد است 84 00:04:07,600 --> 00:04:11,336 هر ثانیه چشمان شما میتوانند به پوسته بینایی 85 00:04:11,360 --> 00:04:13,520 تا دو میلیارد قطعه اطلاعات ارسال کنند. 86 00:04:14,360 --> 00:04:17,800 بقیه بدن فقط میتواند یک میلیارد اطلاعات به مغز بفرستد. 87 00:04:18,680 --> 00:04:22,896 پس بینایی از نظر حجم یک سوم مغز است 88 00:04:22,920 --> 00:04:26,240 و میتواند حدود دو سوم منابع پردازش مغز را در اختیار بگیرد. 89 00:04:27,040 --> 00:04:28,256 پس تعجبی نیست که 90 00:04:28,280 --> 00:04:30,376 وهم بینایی متقاعد کننده است. 91 00:04:30,400 --> 00:04:32,800 ولی درباره آن اشتباه نکنید: بینایی یک خیال است. 92 00:04:33,920 --> 00:04:35,736 این جایی است که جالب میشود. 93 00:04:35,760 --> 00:04:37,856 برای ایجاد تجربه بینایی، 94 00:04:37,880 --> 00:04:41,416 مغز شما به منابع درک و فهم دنیا، 95 00:04:41,440 --> 00:04:45,496 اطلاعات دیگر، خاطرهها، عقیدهها، احساسات و توجهات ذهنی رجوع میکند. 96 00:04:45,520 --> 00:04:50,080 همه اینها و خیلی چیزهای دیگر در مغز شما به بینایی مرتبط هستند. 97 00:04:51,040 --> 00:04:54,456 این ارتباطات دو طرفه هستند و معمولا ناخودآگاه رخ میدهند. 98 00:04:54,480 --> 00:04:56,336 پس برای مثال، 99 00:04:56,360 --> 00:04:58,496 چیزی که میبینید بر حس شما تاثیر دارد، 100 00:04:58,520 --> 00:05:01,120 احساسات شما عینا روی چیزی که میبینید تاثیر دارند. 101 00:05:02,040 --> 00:05:03,760 چندین مطالعه این را نشان میدهند. 102 00:05:04,600 --> 00:05:06,456 اگر از شما خواسته شود که مثلا سرعت 103 00:05:06,480 --> 00:05:09,656 راه رفتن مردی در یک ویدیو را تخمین بزنید 104 00:05:09,680 --> 00:05:12,120 پاسخ شما متفاوت خواهد بود اگر از شما 105 00:05:12,120 --> 00:05:15,120 بخواهند که در مورد چیتاها و یا لاکپشتها فکر کنید 106 00:05:15,120 --> 00:05:18,416 شیب یک تپه تندتر به نظر میآید اگر شما در حال تمرین باشید 107 00:05:18,440 --> 00:05:20,656 و یک نقطه دورتر به نظر میآید اگر شما یک 108 00:05:20,680 --> 00:05:22,360 کولهی سنگین برپشت خود داشته باشید. 109 00:05:23,960 --> 00:05:26,840 ما به یک تناقض اساسی برخوردیم 110 00:05:28,160 --> 00:05:32,576 چیزی که میبینید پرداختهای از ساختار ذهنی پیچیدهی شماست 111 00:05:32,600 --> 00:05:34,376 اما شما آن را منفعلانه تجربه میکنید 112 00:05:34,400 --> 00:05:36,800 به عنوان یک بازتاب مستقیم از جهان اطراف شما. 113 00:05:37,680 --> 00:05:40,280 شما واقعیتی برای خود خلق میکنید و آنرا باور میکنید. 114 00:05:41,560 --> 00:05:43,800 من به آنها ایمان داشتم تا زمانی که از بین رفتند. 115 00:05:44,920 --> 00:05:47,360 دید نادرست من تصوراتم را در هم شکست. 116 00:05:48,720 --> 00:05:51,016 همانطور که میبینید، 117 00:05:51,040 --> 00:05:52,720 ما حقیقت خود را شکل میدهیم. 118 00:05:53,280 --> 00:05:55,880 ما حقایق خود را به شیوههای مختلف خلق میکنیم 119 00:05:57,160 --> 00:06:00,120 بگذارید از ترس به عنوان یک مثال یاد کنیم. 120 00:06:01,440 --> 00:06:04,280 ترسهای شما بر شخصیت شما تاثیر منفی میگذارد. 121 00:06:05,880 --> 00:06:10,056 تحت منطق پیچیدهی ترس، هر چیزی بهتر از تزلزل و ابهام است. 122 00:06:10,080 --> 00:06:12,536 ترس، کاستیها را به هر قیمتی پر میکند. 123 00:06:12,560 --> 00:06:14,696 گذشتن ازآنچه که میترسید، به آن دلیلی که میدانید 124 00:06:14,720 --> 00:06:17,496 بدترین شکل ممکن را به جای ابهام، توصیه میکند. 125 00:06:17,520 --> 00:06:19,280 جایگزین کردن فرض به جای دلیل. 126 00:06:20,120 --> 00:06:22,856 روانشناسان اصطلاح جالبی دراین مورد به کار میبرند: وحشت آور. 127 00:06:22,880 --> 00:06:23,976 (خندهی حاضرین) 128 00:06:24,000 --> 00:06:25,536 درسته؟ 129 00:06:25,560 --> 00:06:28,840 ترس موردی ناشناخته را با وحشت جایگزین میکند. 130 00:06:30,080 --> 00:06:31,976 اکنون، ترس خود را تحقق میبخشد. 131 00:06:32,000 --> 00:06:33,736 هنگامی که با بزرگنرین نیاز مواجه میگردید 132 00:06:33,760 --> 00:06:36,416 که به خارج از خودتان نگاهی بیندازید و عمیق فکر کنید. 133 00:06:36,440 --> 00:06:39,256 ترس یک عقبنشینی عمیق را به ذهن دیکته میکند. 134 00:06:39,280 --> 00:06:41,056 دید شما را کوتاه و درهم شکسته میکند. 135 00:06:41,080 --> 00:06:43,136 ظرفیت شما را برای تفکر عمیق 136 00:06:43,160 --> 00:06:44,880 با سیلی ازاحساسات مختل کننده غرق میکند. 137 00:06:45,880 --> 00:06:48,736 زمانی که با یک فرصت الزامآور برای انجام کاری روبرو میشوید، 138 00:06:48,760 --> 00:06:51,256 ترس، شما را به عدم فعالیت و سستی وامیدارد 139 00:06:51,280 --> 00:06:54,800 شما را ترغیب میکند تا به وقوع پیوستن پیشبینیهایش را شاهد باشید. 140 00:06:57,880 --> 00:07:00,096 زمانی که من به واسطهی بیماری عدم بیناییام نادیده گرفته میشدم، 141 00:07:00,120 --> 00:07:03,160 میدانستم که کوری زندگی من را نابود خواهد کرد. 142 00:07:04,400 --> 00:07:07,336 نابینایی یک محکومیت به مرگ برای استقلال من بود. 143 00:07:07,360 --> 00:07:09,240 این پایانی برای آرزوهای من بود. 144 00:07:10,600 --> 00:07:14,576 نابینایی به معنی داشتن یک زندگی روزمره برای من بود. 145 00:07:14,600 --> 00:07:16,296 کوچک وغمگین، 146 00:07:16,320 --> 00:07:17,520 و تقریبا تنها، 147 00:07:18,280 --> 00:07:19,480 من این مسأله را میدانستم. 148 00:07:21,440 --> 00:07:24,240 این توهمی بود که زادهی ترسهای من بود که آنرا باورکرده بودم. 149 00:07:24,800 --> 00:07:27,416 دروغی بود که تبدیل به واقعیتی برای من شده بود. 150 00:07:27,440 --> 00:07:30,600 درست مثل به عقب شنا کردن ماهی ها در ذهن دوروثی کوچولو 151 00:07:31,920 --> 00:07:34,416 اگر با واقیعت ترسم روبرو نشده بودم 152 00:07:34,440 --> 00:07:35,640 باید با آن زندگی میکردم 153 00:07:36,200 --> 00:07:37,480 من از این مسأله مطمئنم 154 00:07:39,920 --> 00:07:42,440 پس شما چگونه زندگی خود را با چشمانی باز میگذرانید 155 00:07:43,480 --> 00:07:44,960 این یک روش اکتسابی است 156 00:07:45,520 --> 00:07:47,960 میتواند فکر شود، تمرین شود 157 00:07:48,680 --> 00:07:50,109 من خیلی مختصر خلاصه میکنم. 158 00:07:51,640 --> 00:07:53,536 خودتان را پاسخگو نگه دارید 159 00:07:53,560 --> 00:07:56,056 برای هر لجظه، هر تفکر 160 00:07:56,080 --> 00:07:57,280 هر جزییات. 161 00:07:58,120 --> 00:07:59,776 پس در ورای ترسهایتان 162 00:07:59,800 --> 00:08:01,536 فرضهای خود را بشناسید. 163 00:08:01,560 --> 00:08:03,336 قدرت درونی خود را مهار کنید. 164 00:08:03,360 --> 00:08:05,536 منتقد درونی خود را ساکت نگه دارید. 165 00:08:05,560 --> 00:08:08,360 ایدههای نادرست خود را در مورد شانس و موفقیت تصحیح کنید. 166 00:08:09,480 --> 00:08:12,920 تواناییها و ضعفهای خود را بشناسید، و تفاوت را دریابید. 167 00:08:13,600 --> 00:08:14,896 قلبهای خود را باز کنید. 168 00:08:14,920 --> 00:08:16,320 بر روی نعمتهای سرشارتان 169 00:08:17,480 --> 00:08:19,696 ترسهایتان، نقدهایتان 170 00:08:19,720 --> 00:08:21,576 قهرمانانتان، افراد منفورتان 171 00:08:21,600 --> 00:08:24,616 آنها بهانههای شما هستند. 172 00:08:24,640 --> 00:08:26,976 توجیههای عقلانی، راه های میانبر. 173 00:08:27,000 --> 00:08:29,320 توجیهها، سرسپردگیهایتان. 174 00:08:30,360 --> 00:08:32,679 اینها توهماتی هستند که شما به عنوان حقیقت درک میکنید. 175 00:08:34,000 --> 00:08:35,655 انتخاب کنید که از بین آنها ببینید. 176 00:08:35,679 --> 00:08:36,919 بگذارید که بروند. 177 00:08:38,080 --> 00:08:41,039 شما خالق واقعیت خود هستید. 178 00:08:42,240 --> 00:08:45,280 با این توانمندسازی،مسوولیت کامل محقق میشود. 179 00:08:46,440 --> 00:08:51,560 من خواستم که از تونل ترسها قدم به سرزمین نامکشوف و ناشناخته بگذارم. 180 00:08:52,440 --> 00:08:54,840 من انتخاب کردم که آنجا زندگی فرهومندی بسازم. 181 00:08:56,120 --> 00:08:57,896 دور از تنهایی 182 00:08:57,920 --> 00:09:00,896 من زندگی زیبای خود را با دوروثی تقسیم میکنم. 183 00:09:00,920 --> 00:09:02,576 همسر زیبایم را 184 00:09:02,600 --> 00:09:04,760 با سه قلوهایم، که ما آنها را Tripskys مینامیم 185 00:09:06,400 --> 00:09:08,416 و با آخرین فردی که به خانواده ی ما اضافه شد، 186 00:09:08,440 --> 00:09:09,800 فرزند نازنینمان،Clementine 187 00:09:10,840 --> 00:09:12,040 از چه میترسید؟ 188 00:09:13,600 --> 00:09:15,360 چه دروغهایی به خودتان میگویید؟ 189 00:09:16,520 --> 00:09:19,440 چگونه حقیقت خود را میآرایید و توهمات خود را مینویسید؟ 190 00:09:20,360 --> 00:09:22,840 چه واقعیتهابی برای خود میسازید؟ 191 00:09:24,200 --> 00:09:27,376 در دوران کاری و زندگی شخصیتان، در روابطتان، 192 00:09:27,400 --> 00:09:29,016 در قلب و روحتان. 193 00:09:29,040 --> 00:09:31,440 ماهی عقب روندهی شما، صدمهی شدیدی به شما وارد میکند. 194 00:09:32,560 --> 00:09:36,480 آنها عوارض بر فرصتهای ازدست رفته و پتانسیل های ناشناخته تحمیل میکنند 195 00:09:37,400 --> 00:09:39,776 و ناامنی و بی اعتمادی ایجاد میکنند. 196 00:09:39,800 --> 00:09:42,240 درجایی که شما درصدد انجام کار یا ایجاد ارتباط برمیآیید. 197 00:09:43,560 --> 00:09:45,760 من اصرار میکنم که در مورد آنها جستجو کنید. 198 00:09:47,360 --> 00:09:51,536 هلن کلر گفت که تنها چیز بدتر از نابینایی 199 00:09:51,560 --> 00:09:53,560 داشتن بینایی بدون بصیرت است. 200 00:09:54,920 --> 00:09:58,696 برای من، نابینا شدن ،موهبتی بنیادین بود، 201 00:09:58,720 --> 00:10:00,760 چون نابینایی به من بصیرت داد. 202 00:10:01,720 --> 00:10:03,720 امیدوارم آنچه که من میبینم را شما هم ببینید. 203 00:10:04,280 --> 00:10:05,496 متشکرم. 204 00:10:05,520 --> 00:10:07,680 (تشویق حاضرین) 205 00:10:20,720 --> 00:10:23,896 برونو جیزانی: سوالی دارم، قبل از اینکه صحنه را ترک کنی. 206 00:10:23,920 --> 00:10:27,696 من یکی از حاضرین از جمعیت کارآفرینان، از عاملین واز نوآوران هستم. 207 00:10:27,720 --> 00:10:31,376 تو رییس یک شرکت در فلوریدا هستی 208 00:10:31,400 --> 00:10:33,536 و ممکن است خیلیها تعجب کنند که 209 00:10:33,560 --> 00:10:35,776 چگونه ممکن است که رییسی نابینا وجود داشته باشد؟ 210 00:10:35,800 --> 00:10:39,576 با چه چالشهای خاصی مواجه هستی و چگونه بر آنها فایق میآیی؟ 211 00:10:39,600 --> 00:10:42,736 آیساک: خب، بزرگترین چالش، موهبتی بزرگ شد. 212 00:10:42,760 --> 00:10:45,320 من بازخورد بصری از مردم نمیگیرم. 213 00:10:45,880 --> 00:10:47,976 (خنده حاضرین) 214 00:10:48,000 --> 00:10:50,176 برونو: آنجا اینگونه است؟ آیساک: بله 215 00:10:50,200 --> 00:10:53,696 بنابراین برای مثال، در نشستهای تیم مدیریتی من 216 00:10:53,720 --> 00:10:56,080 من حالت چهره و یا حرکات بدن را نمیبینم. 217 00:10:57,640 --> 00:11:01,376 من یادگرفتهام که بیشتر درخواست بازخورد شفاهی کنم. 218 00:11:01,400 --> 00:11:05,400 من اساسا مردم را مجبور میکنم که افکارشان را برای من بیان کنند 219 00:11:06,080 --> 00:11:07,936 و در این رابطه 220 00:11:07,960 --> 00:11:12,056 همانطورکه گفتم، این برای شخص من و شرکتم به موهبت خاصی بدل شده است. 221 00:11:12,080 --> 00:11:14,680 چون ما در سطحی بسیار عمیقتر گفتگو میکنیم. 222 00:11:15,400 --> 00:11:17,320 ما از ابهامات دوری میکنیم 223 00:11:18,080 --> 00:11:24,010 و مهمترازهمه، تیم من میداند آنچه آنها فکر میکنند، واقعا مهم است. 224 00:11:26,560 --> 00:11:29,456 برونو: آیساک، ممنون از اینکه به TED آمدی. آیساک: متشکرم برونو. 225 00:11:29,480 --> 00:11:33,185 (تشویق حاضرین)