[Script Info] Title: [Events] Format: Layer, Start, End, Style, Name, MarginL, MarginR, MarginV, Effect, Text Dialogue: 0,0:00:00.92,0:00:06.39,Default,,0000,0000,0000,,امروز میخواهم راجع به اینکه چگونه مطالعه \Nزندگیمان را تغییر میدهد و همچنین Dialogue: 0,0:00:06.42,0:00:08.79,Default,,0000,0000,0000,,راجع به محدودیتهای آن تغییر\Nصحبت کنم . Dialogue: 0,0:00:09.75,0:00:14.02,Default,,0000,0000,0000,,میخواهم با شما در این مورد صحبت کنم که \Nچطور مطالعه به ما یک دنیای قابل Dialogue: 0,0:00:14.04,0:00:16.75,Default,,0000,0000,0000,,اشتراکگذاری از ارتباط قدرتمند بشر،\Nمیدهد. Dialogue: 0,0:00:17.83,0:00:21.39,Default,,0000,0000,0000,,و همچنین درمورد این که، \Nچگونه آن ارتباط همیشه نسبی است. Dialogue: 0,0:00:21.42,0:00:26.50,Default,,0000,0000,0000,,چطور مطالعه در نهایت عملی است \Nمنحصر به فرد که به تنهایی انجام میگیرد. Dialogue: 0,0:00:27.62,0:00:30.48,Default,,0000,0000,0000,,نویسنده ای که زندگی من را تغییر داد Dialogue: 0,0:00:30.50,0:00:34.93,Default,,0000,0000,0000,,جیمز بالدوین، بزرگترین \Nنویسنده ی آفریقایی_آمریکایی بود. Dialogue: 0,0:00:34.96,0:00:38.23,Default,,0000,0000,0000,,زمانی که من در دهه ۱۹۸۰\Nدر وسترن میشیگان بزرگ میشدم، Dialogue: 0,0:00:38.25,0:00:42.17,Default,,0000,0000,0000,,نویسندگان آسیایی_آمریکایی \Nعلاقمند به تغییر اجتماعی، چندانی نبود. Dialogue: 0,0:00:43.29,0:00:46.52,Default,,0000,0000,0000,,و فکر کنم برای همین بود\Nکه به جیمز بالدوین روی آوردم؛ Dialogue: 0,0:00:46.54,0:00:50.58,Default,,0000,0000,0000,,به عنوان راهی برای پر کردن این فضای خالی\Nو برای اینکه از نظر نژادی آگاه بمانم. Dialogue: 0,0:00:51.96,0:00:55.93,Default,,0000,0000,0000,,اما شاید چون میدانستم که \Nیک فرد آفریقایی_آمریکایی نیستم، Dialogue: 0,0:00:55.96,0:01:00.48,Default,,0000,0000,0000,,کلماتش در من حس چالش\Nو متهم بودن در من ایجاد میکنند. Dialogue: 0,0:01:00.50,0:01:02.62,Default,,0000,0000,0000,,مخصوصاً این کلمات: Dialogue: 0,0:01:03.46,0:01:07.06,Default,,0000,0000,0000,,« آزادی خواهانی هستند \Nکه نگرشهای صحیحی دارند، Dialogue: 0,0:01:07.08,0:01:09.04,Default,,0000,0000,0000,,اما هیچ اعتقاد راسخی در آنها وجود ندارد. Dialogue: 0,0:01:10.08,0:01:14.02,Default,,0000,0000,0000,,وقتی شرایط بحرانی است \Nو از آنها توقع پیام دادن دارید، Dialogue: 0,0:01:14.04,0:01:16.52,Default,,0000,0000,0000,,آنها به طریقی آنجا نیستند.» Dialogue: 0,0:01:16.54,0:01:19.35,Default,,0000,0000,0000,,آنها به طریقی آنجا نیستند. Dialogue: 0,0:01:19.38,0:01:21.73,Default,,0000,0000,0000,,من مفهوم آن کلمات را \Nبسیار تحت اللفظی متوجه شدم. Dialogue: 0,0:01:21.75,0:01:23.46,Default,,0000,0000,0000,,خودم را باید کجا قرار دهم؟ Dialogue: 0,0:01:24.50,0:01:26.52,Default,,0000,0000,0000,,من به دلتای می سی سی پی رفتم، Dialogue: 0,0:01:26.54,0:01:29.68,Default,,0000,0000,0000,,یکی از فقیرترین نواحی\Nدر ایالت متحده آمریکا. Dialogue: 0,0:01:29.71,0:01:32.60,Default,,0000,0000,0000,,این مکان بر پایه تاریخچهای قدرتمند\Nشکل گرفته است. Dialogue: 0,0:01:32.62,0:01:37.77,Default,,0000,0000,0000,,در دهه ۱۹۶۰ آفریقایی-آمریکاییها \Nجانشان را در راه مبارزه برای تحصیلات و Dialogue: 0,0:01:37.79,0:01:39.50,Default,,0000,0000,0000,,داشتن حق رای به خطر انداختند. Dialogue: 0,0:01:40.62,0:01:43.06,Default,,0000,0000,0000,,من میخواستم قسمتی از آن تغییر باشم، Dialogue: 0,0:01:43.08,0:01:46.79,Default,,0000,0000,0000,,تا به نوجوانان کمک کنم فارغ التحصیل شده \Nو به دانشگاه بروند. Dialogue: 0,0:01:48.25,0:01:50.98,Default,,0000,0000,0000,,وقتی به دلتای می سی سی پی رسیدم، Dialogue: 0,0:01:51.00,0:01:53.43,Default,,0000,0000,0000,,هنوز مکانی غوطهور در فقر بود، Dialogue: 0,0:01:53.46,0:01:55.18,Default,,0000,0000,0000,,مکانی جدا افتاده، Dialogue: 0,0:01:55.21,0:01:57.75,Default,,0000,0000,0000,,که به طور چشمگیری نیازمند تغییر بود. Dialogue: 0,0:01:58.96,0:02:02.39,Default,,0000,0000,0000,,مدرسه من، جایی که مستقر شدم، Dialogue: 0,0:02:02.42,0:02:06.73,Default,,0000,0000,0000,,هیچ کتابخانه یا مشاوره راهنما نداشت، Dialogue: 0,0:02:06.75,0:02:09.73,Default,,0000,0000,0000,,اما یک افسر پلیس داشت. Dialogue: 0,0:02:09.75,0:02:12.31,Default,,0000,0000,0000,,نیمی از معلمان علیالبدل بودند Dialogue: 0,0:02:12.33,0:02:14.31,Default,,0000,0000,0000,,و وقتی دانش آموزان دعوا میکردند، Dialogue: 0,0:02:14.33,0:02:18.21,Default,,0000,0000,0000,,مدرسه آنها را به زندان محلی میفرستاد. Dialogue: 0,0:02:20.25,0:02:23.23,Default,,0000,0000,0000,,این همان مدرسهای است که من \Nپاتریک را در آنجا ملاقات کردم. Dialogue: 0,0:02:23.25,0:02:28.18,Default,,0000,0000,0000,,او ۱۵ سال داشت و دوبار مردود شده\Nبود و در پایه هشتم به سر میبرد. Dialogue: 0,0:02:28.21,0:02:30.68,Default,,0000,0000,0000,,اون ساکت و درونگرا بود، Dialogue: 0,0:02:30.71,0:02:33.52,Default,,0000,0000,0000,,مثل اینکه همیشه در یک\Nفکر عمیق غرق شده بود. Dialogue: 0,0:02:33.54,0:02:36.33,Default,,0000,0000,0000,,و از تماشای دعوای بقیه، متنفر بود. Dialogue: 0,0:02:37.50,0:02:41.31,Default,,0000,0000,0000,,یک بار دیدم که خود را وسط \Nدعوای دو دختر انداخت Dialogue: 0,0:02:41.33,0:02:44.04,Default,,0000,0000,0000,,و باعث شد به زمین بخورد. Dialogue: 0,0:02:45.38,0:02:47.89,Default,,0000,0000,0000,,پاتریک فقط یک مشکل داشت. Dialogue: 0,0:02:47.92,0:02:49.71,Default,,0000,0000,0000,,به مدرسه نمیآمد. Dialogue: 0,0:02:51.25,0:02:53.73,Default,,0000,0000,0000,,میگفت گاهی مدرسه به جای\Nبسیار غمانگیز تبدیل میشد Dialogue: 0,0:02:53.75,0:02:56.79,Default,,0000,0000,0000,,چون همیشه آدمها در حال دعوا بودند، \Nو معلمها هم استعفا میدادند. Dialogue: 0,0:02:58.04,0:03:03.50,Default,,0000,0000,0000,,و مادرش هم دو جا کار میکرد و برای مجبور \Nکردنش به مدرسه آمدن خیلی خسته بود. Dialogue: 0,0:03:04.42,0:03:07.18,Default,,0000,0000,0000,,بنابراین این را وظیفهام دانستم، \Nتا او را به مدرسه بکشانم. Dialogue: 0,0:03:07.21,0:03:11.27,Default,,0000,0000,0000,,و به خاطر اینکه دیوانه بودم و فقط ۲۲\Nسال داشتم و مشتاقانه مثبتنگر بودم، Dialogue: 0,0:03:11.29,0:03:13.43,Default,,0000,0000,0000,,راه حل من این بود که به خانهاش بروم Dialogue: 0,0:03:13.46,0:03:15.58,Default,,0000,0000,0000,,و بگویم، «چرا به مدرسه نمیای؟» Dialogue: 0,0:03:16.54,0:03:18.18,Default,,0000,0000,0000,,و در واقع این راه حل جواب داد، Dialogue: 0,0:03:18.21,0:03:20.64,Default,,0000,0000,0000,,و او از آن روز هر روز به مدرسه میآمد. Dialogue: 0,0:03:20.67,0:03:23.06,Default,,0000,0000,0000,,و در کلاس من شروع به پیشرفت کرد. Dialogue: 0,0:03:23.08,0:03:26.00,Default,,0000,0000,0000,,شعر مینوشت، کتاب میخواند. Dialogue: 0,0:03:26.92,0:03:29.21,Default,,0000,0000,0000,,هر روز به مدرسه میآمد. Dialogue: 0,0:03:31.04,0:03:32.52,Default,,0000,0000,0000,,تقریبا حوالی زمانی که Dialogue: 0,0:03:32.54,0:03:35.23,Default,,0000,0000,0000,,یاد گرفتم چگونه با پاتریک \Nارتباط برقرار کنم، Dialogue: 0,0:03:35.25,0:03:37.46,Default,,0000,0000,0000,,به دانشکده ی حقوق دانشگاه هارواد \Nراه پیدا کرم. Dialogue: 0,0:03:39.58,0:03:42.93,Default,,0000,0000,0000,,دوباره با این سوال مواجه شدم، \Nکه کجا باید خودم را قرار دهم، Dialogue: 0,0:03:42.96,0:03:44.67,Default,,0000,0000,0000,,جسمم را کجا باید بگذارم؟ Dialogue: 0,0:03:45.46,0:03:48.10,Default,,0000,0000,0000,,و با خودم فکر کردم Dialogue: 0,0:03:48.12,0:03:51.64,Default,,0000,0000,0000,,دلتای می سی سی پی مکانی بود،\Nکه در آنجا مردمی که پول داشتند، Dialogue: 0,0:03:51.67,0:03:53.56,Default,,0000,0000,0000,,مردمی که فرصت داشتند، Dialogue: 0,0:03:53.58,0:03:54.83,Default,,0000,0000,0000,,آنجا را ترک میکردند. Dialogue: 0,0:03:55.88,0:03:57.31,Default,,0000,0000,0000,,و مردمی که آنجا میمانند، Dialogue: 0,0:03:57.33,0:03:59.83,Default,,0000,0000,0000,,کسانی هستند که شانس ترک آنجا را ندارند. Dialogue: 0,0:04:00.83,0:04:03.10,Default,,0000,0000,0000,,نمیخواستم جز ترک کنندگان باشم. Dialogue: 0,0:04:03.12,0:04:05.17,Default,,0000,0000,0000,,دلم میخواست فردی باشم که میماند. Dialogue: 0,0:04:06.33,0:04:09.27,Default,,0000,0000,0000,,از طرف دیگر، تنها و خسته بودم. Dialogue: 0,0:04:09.29,0:04:12.75,Default,,0000,0000,0000,,و خودم را قانع کردم، \Nکه میتوانم تغییرات بیشتری Dialogue: 0,0:04:14.12,0:04:17.71,Default,,0000,0000,0000,,در مقیاس بزرگتری ایجاد کنم، \Nاگر مدرکِ حقوق معتبری داشته باشم. Dialogue: 0,0:04:19.54,0:04:20.79,Default,,0000,0000,0000,,بنابراین آنجا را ترک کردم. Dialogue: 0,0:04:22.75,0:04:24.35,Default,,0000,0000,0000,,سه سال بعد، زمانی که Dialogue: 0,0:04:24.38,0:04:26.77,Default,,0000,0000,0000,,در شرف فارغ التحصیلی \Nاز دانشکده حقوق بودم، Dialogue: 0,0:04:26.79,0:04:28.52,Default,,0000,0000,0000,,دوستم به من تلفن کرد Dialogue: 0,0:04:28.54,0:04:33.46,Default,,0000,0000,0000,,و گفت پاتریک دعوا کرده \Nو یک نفر را کشته است. Dialogue: 0,0:04:35.33,0:04:37.39,Default,,0000,0000,0000,,نابود شدم. Dialogue: 0,0:04:37.42,0:04:39.85,Default,,0000,0000,0000,,قسمتی از من این موضوع را باور نمیکرد، Dialogue: 0,0:04:39.88,0:04:42.54,Default,,0000,0000,0000,,اما قسمت دیگری میدانست که واقعیت دارد. Dialogue: 0,0:04:43.58,0:04:45.58,Default,,0000,0000,0000,,من به آنجا پرواز کردم تا پاتریک را ببینم. Dialogue: 0,0:04:46.75,0:04:49.46,Default,,0000,0000,0000,,او را در زندان ملاقات کردم. Dialogue: 0,0:04:50.54,0:04:54.18,Default,,0000,0000,0000,,و او به من گفت که این موضوع واقعیت دارد. Dialogue: 0,0:04:54.21,0:04:56.60,Default,,0000,0000,0000,,و او یک نفر را کشته بود. Dialogue: 0,0:04:56.62,0:04:58.88,Default,,0000,0000,0000,,و نمیخواست بیشتر از این \Nراجع به آن صحبت کند. Dialogue: 0,0:04:59.83,0:05:01.85,Default,,0000,0000,0000,,از او پرسیدم که مدرسه رفتنش چه شد Dialogue: 0,0:05:01.88,0:05:06.02,Default,,0000,0000,0000,,و او گفت یک سال بعد از اینکه \Nمن از آنجا رفتم او هم ترک تحصیل کرد. Dialogue: 0,0:05:06.04,0:05:08.68,Default,,0000,0000,0000,,و بعد میخواست \Nچیز دیگری نیز به من بگوید. Dialogue: 0,0:05:08.71,0:05:11.98,Default,,0000,0000,0000,,نگاهش را پایین انداخت \Nو گفت که یک نوزاد دختر دارد Dialogue: 0,0:05:12.00,0:05:13.77,Default,,0000,0000,0000,,که تازه به دنیا آمده است. Dialogue: 0,0:05:13.79,0:05:16.38,Default,,0000,0000,0000,,و احساس میکند که ناامیدش کرده است. Dialogue: 0,0:05:18.62,0:05:22.00,Default,,0000,0000,0000,,همین بود، مکالمه ما \Nبا عجله و ناخوشایند بود. Dialogue: 0,0:05:23.42,0:05:28.48,Default,,0000,0000,0000,,وقتی از زندان خارج شدم، صدایی درون من گفت، Dialogue: 0,0:05:28.50,0:05:29.77,Default,,0000,0000,0000,,« برگرد؛ Dialogue: 0,0:05:29.79,0:05:33.08,Default,,0000,0000,0000,,اگر الآن برنگردی، هیچوقت برنخواهی گشت.» Dialogue: 0,0:05:36.29,0:05:39.88,Default,,0000,0000,0000,,بنابراین از دانشکده حقوق\Nفارغ التحصیل شدم، و بازگشتم. Dialogue: 0,0:05:40.83,0:05:42.52,Default,,0000,0000,0000,,من برگشتم تا پاتریک را ببینم؛ Dialogue: 0,0:05:42.54,0:05:45.50,Default,,0000,0000,0000,,و بفهمم آیا میتوانم در\Nپرونده ی قضائیش کمکش کنم. Dialogue: 0,0:05:46.92,0:05:50.27,Default,,0000,0000,0000,,و این دفعه وقتی برای دومین بار دیدمش، Dialogue: 0,0:05:50.29,0:05:52.56,Default,,0000,0000,0000,,ایده خوبی در ذهن داشتم، و گفتم، Dialogue: 0,0:05:52.58,0:05:56.18,Default,,0000,0000,0000,,«پاتریک چرا یک نامه به دخترت نمینویسی، Dialogue: 0,0:05:56.21,0:05:59.98,Default,,0000,0000,0000,,تا بتوانی او را در ذهنت نگه داری؟» Dialogue: 0,0:06:00.00,0:06:03.68,Default,,0000,0000,0000,,و به او خودکار و تکهای کاغذ دادم، Dialogue: 0,0:06:03.71,0:06:05.33,Default,,0000,0000,0000,,و او شروع به نوشتن کرد. Dialogue: 0,0:06:06.54,0:06:09.35,Default,,0000,0000,0000,,اما وقتی آن کاغذ را دیدم Dialogue: 0,0:06:09.38,0:06:10.71,Default,,0000,0000,0000,,بسیار تعجب کردم. Dialogue: 0,0:06:13.00,0:06:15.10,Default,,0000,0000,0000,,دست خطش را به خاطر نمیآوردم، Dialogue: 0,0:06:15.12,0:06:17.96,Default,,0000,0000,0000,,و او اشتباهات سادهی املایی داشت. Dialogue: 0,0:06:19.17,0:06:21.85,Default,,0000,0000,0000,,و من با خودم فکر کردم که به عنوان یک معلم Dialogue: 0,0:06:21.88,0:06:25.35,Default,,0000,0000,0000,,میدانستم که یک دانش آموز میتواند\Nبه طور چشمگیری Dialogue: 0,0:06:25.38,0:06:28.43,Default,,0000,0000,0000,,در زمان بسیار کوتاه یپیشرفت کند، Dialogue: 0,0:06:28.46,0:06:32.12,Default,,0000,0000,0000,,اما هرگز نمیدانستم که یک دانش آموز\Nمیتواند به طرز حیرتآوری پسرفت کند. Dialogue: 0,0:06:34.38,0:06:36.27,Default,,0000,0000,0000,,چیزی که برایم دردآورتر بود، Dialogue: 0,0:06:36.29,0:06:39.48,Default,,0000,0000,0000,,دیدن متنی بود که او برای دخترش نوشته بود. Dialogue: 0,0:06:39.50,0:06:40.89,Default,,0000,0000,0000,,او نوشته بود: Dialogue: 0,0:06:40.92,0:06:45.21,Default,,0000,0000,0000,,« به خاطر اشتباهتم معذرت میخواهم،\Nمتاسفم که نمیتوانم کنارت باشم.» Dialogue: 0,0:06:46.46,0:06:49.29,Default,,0000,0000,0000,,و این تمام چیزی بود که او\Nبرای گفتن به دخترش داشت. Dialogue: 0,0:06:50.25,0:06:54.56,Default,,0000,0000,0000,,و من از خودم پرسیدم چگونه میتوانم او را \Nراضی کنم که چیز بیشتری برای گفتن دارد، Dialogue: 0,0:06:54.58,0:06:58.00,Default,,0000,0000,0000,,قسمتهایی از او که مجبور نیست \Nبه خاطرشان معذرت خواهی کند. Dialogue: 0,0:06:58.96,0:07:00.23,Default,,0000,0000,0000,,از او میخواستم که حس کند Dialogue: 0,0:07:00.25,0:07:04.21,Default,,0000,0000,0000,,چیزی با ارزش برای \Nتقسیم کردن با دخترش دارد. Dialogue: 0,0:07:05.92,0:07:09.10,Default,,0000,0000,0000,,هر روز به مدت هفت ماه، Dialogue: 0,0:07:09.12,0:07:11.81,Default,,0000,0000,0000,,من به ملاقاتش رفتم و برایش کتاب بردم. Dialogue: 0,0:07:11.83,0:07:15.68,Default,,0000,0000,0000,,کوله پشتیم تبدیل به\Nیک کتابخانهی کوچک شده بود. Dialogue: 0,0:07:15.71,0:07:17.77,Default,,0000,0000,0000,,من کتابهایی از جیمز بالدوین میبردم، Dialogue: 0,0:07:17.79,0:07:22.68,Default,,0000,0000,0000,,از والت وایتمن، سی.اِس لوئیس. Dialogue: 0,0:07:22.71,0:07:27.52,Default,,0000,0000,0000,,کتابهای راهنمایی راجع به \Nدرختان، پرندهها، Dialogue: 0,0:07:27.54,0:07:30.75,Default,,0000,0000,0000,,و کتابی که مورد علاقه او \Nقرار گرفت، کتاب فرهنگ لغت. Dialogue: 0,0:07:31.67,0:07:33.35,Default,,0000,0000,0000,,بعضی روزها، Dialogue: 0,0:07:33.38,0:07:37.17,Default,,0000,0000,0000,,هر دو ما در سکوت مینشستیم \Nو مطالعه میکردیم. Dialogue: 0,0:07:38.08,0:07:39.93,Default,,0000,0000,0000,,و بعضی روزهای دیگر، Dialogue: 0,0:07:39.96,0:07:43.48,Default,,0000,0000,0000,,با هم مطالعه میکردیم، و شعر میخواندیم. Dialogue: 0,0:07:43.50,0:07:47.39,Default,,0000,0000,0000,,ما با شعر هایکو شروع کردیم(نوعی شعر ژاپنی\Nدارای ۳خط متشکل از ۵ ،۷ و ۵ هجا) Dialogue: 0,0:07:47.42,0:07:50.31,Default,,0000,0000,0000,,صدها هایکو، یک شاهکار فریبندهی ساده. Dialogue: 0,0:07:50.33,0:07:53.14,Default,,0000,0000,0000,,و خواستم شعرهای هایکوی \Nمحبوبش را با من به اشتراک بگذارد. Dialogue: 0,0:07:53.17,0:07:56.23,Default,,0000,0000,0000,,و برخی از آنها واقعا بامزه بودند. Dialogue: 0,0:07:56.25,0:07:58.10,Default,,0000,0000,0000,,مثل این یکی از ایزا: Dialogue: 0,0:07:58.12,0:08:01.83,Default,,0000,0000,0000,,« عنکبوتها ، نگران نباشید، من از خانه \Nسرسری نگهداری میکنم.» Dialogue: 0,0:08:02.75,0:08:07.29,Default,,0000,0000,0000,,و این:« نصف روز را چرت زدم، \Nهیچکس تنبیهم نکرد.» Dialogue: 0,0:08:08.67,0:08:13.10,Default,,0000,0000,0000,,و این شعر فوقالعاده که راجع به \Nاولین روز بارش برف است، Dialogue: 0,0:08:13.12,0:08:17.58,Default,,0000,0000,0000,,آهوهای کوهی شبنمها را از\Nروی پوشش یکدیگر، میلیسند.)) Dialogue: 0,0:08:19.25,0:08:22.27,Default,,0000,0000,0000,,چیزی اسرارآمیز و فوق العاده وجود دارد Dialogue: 0,0:08:22.29,0:08:24.93,Default,,0000,0000,0000,,درباره این که\Nیک شعر چطور به نظر میرسد. Dialogue: 0,0:08:24.96,0:08:29.58,Default,,0000,0000,0000,,فضای خالی به اندازهی \Nکلمات ارزشمند است. Dialogue: 0,0:08:31.38,0:08:33.89,Default,,0000,0000,0000,,این شعر از دابلیو.اِس مِروین را بخوانیم، Dialogue: 0,0:08:33.92,0:08:38.14,Default,,0000,0000,0000,,شعری که بعد از تماشای همسرش\Nوقتی در باغ کار میکرد نوشت، Dialogue: 0,0:08:38.17,0:08:42.04,Default,,0000,0000,0000,,و فهمید که آن دو بقیهی عمرشان را \Nبا هم سپری خواهند کرد. Dialogue: 0,0:08:43.17,0:08:45.52,Default,,0000,0000,0000,,« بگذار تصور کنم که روزی باز \Nهم خواهیم آمد، Dialogue: 0,0:08:45.54,0:08:48.93,Default,,0000,0000,0000,,زمانی که بخواهیم و آن\Nفصل بهار خواهد بود، Dialogue: 0,0:08:48.96,0:08:52.14,Default,,0000,0000,0000,,سنمان بیشتر از چیزی که بودیم نخواهد بود Dialogue: 0,0:08:52.17,0:08:56.10,Default,,0000,0000,0000,,غصههای کهنه کم میشوند، مثل ابر تازهای Dialogue: 0,0:08:56.12,0:08:59.89,Default,,0000,0000,0000,,که از میانه صبحدم\Nبه آرامی راه خود را میجوید.» Dialogue: 0,0:08:59.92,0:09:03.31,Default,,0000,0000,0000,,از پاتریک پرسیدم قسمت \Nمورد علاقهاش کدام است و او گفت: Dialogue: 0,0:09:03.33,0:09:06.88,Default,,0000,0000,0000,,«سنمان بیشتر از چیزی که \Nبودهیم نخواهد بود.» Dialogue: 0,0:09:08.38,0:09:12.81,Default,,0000,0000,0000,,گفت این قسمت او را یاد مکانی \Nمیاندازد که در آنجا زمان ایستاده است، Dialogue: 0,0:09:12.83,0:09:15.77,Default,,0000,0000,0000,,جایی که زمان دیگر مهم نیست. Dialogue: 0,0:09:15.79,0:09:17.85,Default,,0000,0000,0000,,و من از او پرسیدم که آیا\Nمکانی مثل آن دارد، Dialogue: 0,0:09:17.88,0:09:20.27,Default,,0000,0000,0000,,جایی که زمان برای همیشه ادامه پیدا میکند. Dialogue: 0,0:09:20.29,0:09:21.96,Default,,0000,0000,0000,,و او گفت:«مادرم.» Dialogue: 0,0:09:23.88,0:09:28.18,Default,,0000,0000,0000,,وقتی در کنار یک نفر دیگر\Nشعری را میخوانید، Dialogue: 0,0:09:28.21,0:09:30.08,Default,,0000,0000,0000,,مفهوم شعر تغییر میکند. Dialogue: 0,0:09:31.33,0:09:36.00,Default,,0000,0000,0000,,چون مفهوم شعر با زندگی شخصی آن فرد\Nو شما تطبیق پیدا میکند. Dialogue: 0,0:09:37.50,0:09:40.18,Default,,0000,0000,0000,,بعد از آن ما کتاب خواندیم، \Nکتابهای زیادی مطالعه کردیم؛ Dialogue: 0,0:09:40.21,0:09:43.35,Default,,0000,0000,0000,,سرگذشت فردریک داگلاس را خواندیم، Dialogue: 0,0:09:43.38,0:09:46.98,Default,,0000,0000,0000,,بردهی آمریکایی که خودش \Nخواندن و نوشتن یاد گرفت Dialogue: 0,0:09:47.00,0:09:50.33,Default,,0000,0000,0000,,و به خاطر سوادش برای آزادی فرار کرد. Dialogue: 0,0:09:51.88,0:09:54.52,Default,,0000,0000,0000,,در نوجوانی فردریک داگلاس\Nقهرمانم بود Dialogue: 0,0:09:54.54,0:09:57.75,Default,,0000,0000,0000,,و این داستان را به عنوان داستانی\Nسرشار از ترقی و امید میدانستم. Dialogue: 0,0:09:58.92,0:10:01.75,Default,,0000,0000,0000,,اما این کتاب ترسی در پاتریک ایجاد کرد. Dialogue: 0,0:10:02.88,0:10:07.93,Default,,0000,0000,0000,,او روی داستانی که داگلاس گفته بود تمرکز\Nکرد، این که چطور در کریسمس Dialogue: 0,0:10:07.96,0:10:11.06,Default,,0000,0000,0000,,اربابان به بردگان عرق جو سیاه دادند Dialogue: 0,0:10:11.08,0:10:14.56,Default,,0000,0000,0000,,تا نشان دهند، \Nبردگان نمیتوانند آزادی را مدیریت کنند. Dialogue: 0,0:10:14.58,0:10:17.38,Default,,0000,0000,0000,,چون بردگان در کشتزارها تلو تلو میخوردند. Dialogue: 0,0:10:19.50,0:10:21.50,Default,,0000,0000,0000,,پاتریک گفت با داستان \Nهمذاتپنداری میکند. Dialogue: 0,0:10:22.33,0:10:25.81,Default,,0000,0000,0000,,او گفت که آنجا در زندان، \Nمردمانی هستند که همانند بردهها Dialogue: 0,0:10:25.83,0:10:28.06,Default,,0000,0000,0000,,نمیخواهند راجع به وضعیتشان فکر کنند، Dialogue: 0,0:10:28.08,0:10:29.89,Default,,0000,0000,0000,,چون خیلی دردناک است. Dialogue: 0,0:10:29.92,0:10:32.10,Default,,0000,0000,0000,,بسیار دردناک است که راجع به گذشته فکر کنی، Dialogue: 0,0:10:32.12,0:10:35.46,Default,,0000,0000,0000,,راجع به اینکه چه مسیر دوری\Nرا باید بپیماییم. Dialogue: 0,0:10:36.96,0:10:39.85,Default,,0000,0000,0000,,بخش مورد علاقه او این قسمت بود: Dialogue: 0,0:10:39.88,0:10:43.48,Default,,0000,0000,0000,,«هرچیزی، فرقی ندارد چه،\Nتا از اندیشیدن رهایی یابم! Dialogue: 0,0:10:43.50,0:10:48.54,Default,,0000,0000,0000,,فکر بی پایان به وضعیتم ،عذابم میداد.» Dialogue: 0,0:10:49.96,0:10:53.92,Default,,0000,0000,0000,,پاتریک میگفت داگلاس آدم شجاعی بوده\Nکه مینوشته و به فکر کردن ادامه داد. Dialogue: 0,0:10:55.08,0:11:00.64,Default,,0000,0000,0000,,اما نمیدانست او چقدر \Nبرای من شبیه داگلاس است. Dialogue: 0,0:11:00.67,0:11:04.42,Default,,0000,0000,0000,,چون او به مطالعه ادامه میداد\Nبا اینکه باعث ترسش میشد. Dialogue: 0,0:11:05.25,0:11:08.31,Default,,0000,0000,0000,,او این کتاب را قبل از من تمام کرد، Dialogue: 0,0:11:08.33,0:11:12.04,Default,,0000,0000,0000,,با اینکه در یک پلکان بتنی \Nبدون نور مطالعه میکرد. Dialogue: 0,0:11:13.58,0:11:16.31,Default,,0000,0000,0000,,و بعد از آن یکی از کتابهای\Nمورد علاقهی من را خواندیم، Dialogue: 0,0:11:16.33,0:11:18.52,Default,,0000,0000,0000,,گیلیاد اثر مرلین رابینسون، Dialogue: 0,0:11:18.54,0:11:22.68,Default,,0000,0000,0000,,که نامهای طولانی از طرف\Nپدری به پسرش است. Dialogue: 0,0:11:22.71,0:11:25.06,Default,,0000,0000,0000,,او این قسمت از آن را دوست داشت: Dialogue: 0,0:11:25.08,0:11:27.27,Default,,0000,0000,0000,,«این را مینویسم \Nتا شخصا به تو بگویم Dialogue: 0,0:11:27.29,0:11:30.60,Default,,0000,0000,0000,,آیا هرگز به این فکر کردی که در زندگیات \Nچه کاری انجام دادهای... Dialogue: 0,0:11:30.62,0:11:32.64,Default,,0000,0000,0000,,تو مرحمت خدا برای من بودهای، Dialogue: 0,0:11:32.67,0:11:35.83,Default,,0000,0000,0000,,یک معجزه، و حتی چیزی فراتر از آن.» Dialogue: 0,0:11:37.38,0:11:43.02,Default,,0000,0000,0000,,چیزی راجع به این زبان، \Nعشقش، اشتیاقش، صدایش، Dialogue: 0,0:11:43.04,0:11:45.50,Default,,0000,0000,0000,,میل نوشتن را در پاتریک زنده کرد. Dialogue: 0,0:11:46.29,0:11:49.39,Default,,0000,0000,0000,,و او دفتری پس از دفتری دیگر را پر میکرد Dialogue: 0,0:11:49.42,0:11:52.73,Default,,0000,0000,0000,,با نامههایی برای دخترش. Dialogue: 0,0:11:52.75,0:11:55.68,Default,,0000,0000,0000,,در این نامههای زیبا و پیچیده، Dialogue: 0,0:11:55.71,0:12:01.68,Default,,0000,0000,0000,,او خودش و دخترش را در حال قایقرانی \Nدر رودخانهی می سی سی پی، تصور میکرد. Dialogue: 0,0:12:01.71,0:12:04.52,Default,,0000,0000,0000,,او تصور میکرد که نهری \Nدر کوهستان پیدا کردهاند Dialogue: 0,0:12:04.54,0:12:06.71,Default,,0000,0000,0000,,با آبی بسیار تمیز و زلال. Dialogue: 0,0:12:08.04,0:12:10.08,Default,,0000,0000,0000,,وقتی پاتریک را در حال نوشتن تماشا میکردم، Dialogue: 0,0:12:11.25,0:12:13.39,Default,,0000,0000,0000,,از خودم سوالی پرسیدم، Dialogue: 0,0:12:13.42,0:12:15.48,Default,,0000,0000,0000,,و الان از شما میپرسم، Dialogue: 0,0:12:15.50,0:12:20.79,Default,,0000,0000,0000,,چند نفر از شما تا به حال به کسی که \Nحس میکنید ناامیدش کردید نامه نوشتهاید؟ Dialogue: 0,0:12:22.04,0:12:27.12,Default,,0000,0000,0000,,راه آسانتر این است که فقط \Nآن افراد را از ذهنتان بیرون کنید. Dialogue: 0,0:12:28.08,0:12:32.73,Default,,0000,0000,0000,,اما پاتریک هرروز حاضر شده \Nو با دخترش روبرو میشد؛ Dialogue: 0,0:12:32.75,0:12:35.68,Default,,0000,0000,0000,,او خودش را در برابر دخترش مسئول میدانست، Dialogue: 0,0:12:35.71,0:12:39.42,Default,,0000,0000,0000,,با کلمه به کلمهای که \Nبا تمرکز خیلی زیادی مینوشت. Dialogue: 0,0:12:42.42,0:12:44.96,Default,,0000,0000,0000,,من میخواهم در زندگیام خودم را Dialogue: 0,0:12:46.04,0:12:49.10,Default,,0000,0000,0000,,را درهمین شکلیدر معرض خطر قرار دهم. Dialogue: 0,0:12:49.12,0:12:52.75,Default,,0000,0000,0000,,چون این نوع ریسک کردن \Nقدرت قلب یک نفر را آشکار میکند. Dialogue: 0,0:12:56.62,0:13:00.68,Default,,0000,0000,0000,,بگذارید یک قدم به عقب برگردم \Nو یک سوال ناخوشایند بپرسم. Dialogue: 0,0:13:00.71,0:13:04.42,Default,,0000,0000,0000,,من چه حقی دارم تا داستان پاتریک را بگویم؟ Dialogue: 0,0:13:06.04,0:13:09.02,Default,,0000,0000,0000,,پاتریک کسی است که با این درد زندگی کرده Dialogue: 0,0:13:09.04,0:13:13.21,Default,,0000,0000,0000,,و من حتی یک روز هم\Nدر زندگی گرسنگی نکشیدهام. Dialogue: 0,0:13:15.25,0:13:17.02,Default,,0000,0000,0000,,من راجع به این سوال خیلی فکر کردم، Dialogue: 0,0:13:17.04,0:13:20.77,Default,,0000,0000,0000,,اما چیزی که می خواهم بگویم این است\Nکه این داستان فقط راجع به پاتریک نیست. Dialogue: 0,0:13:20.79,0:13:22.31,Default,,0000,0000,0000,,راجع به همهی ما است، Dialogue: 0,0:13:22.33,0:13:24.83,Default,,0000,0000,0000,,و نابرابری موجود در بین ما. Dialogue: 0,0:13:25.67,0:13:27.08,Default,,0000,0000,0000,,جهان اکثریتی Dialogue: 0,0:13:28.38,0:13:32.02,Default,,0000,0000,0000,,که پاتریک مادر و پدرش \Nو پدربزرگ و مادربزرگهایش Dialogue: 0,0:13:32.04,0:13:33.85,Default,,0000,0000,0000,,از آن طرد شدند. Dialogue: 0,0:13:33.88,0:13:36.96,Default,,0000,0000,0000,,در این داستان من آن دنیای اقلیت \Nرا به نمایش میگذارم. Dialogue: 0,0:13:37.79,0:13:41.60,Default,,0000,0000,0000,,و وقتی که تعریفش میکنم \Nنمیخواهم خودم را پنهان کنم. Dialogue: 0,0:13:41.62,0:13:44.29,Default,,0000,0000,0000,,قدرتی که دارم را مخفی کنم. Dialogue: 0,0:13:45.33,0:13:48.89,Default,,0000,0000,0000,,زمانی که این قصه را تعریف میکنم \Nمیخواهم آن قدرت را به نمایش بگذارم Dialogue: 0,0:13:48.92,0:13:51.31,Default,,0000,0000,0000,,و سپس بپرسم، Dialogue: 0,0:13:51.33,0:13:54.25,Default,,0000,0000,0000,,چگونه میتوانیم فاصله ما بین را کم کنیم؟ Dialogue: 0,0:13:56.25,0:13:59.85,Default,,0000,0000,0000,,مطالعه یکی از راههای \Nکم کردن آن فاصله است. Dialogue: 0,0:13:59.88,0:14:04.31,Default,,0000,0000,0000,,مطالعه به ما دنیای کاملی را عرضه میکند\Nکه میتوانیم با یکدیگر به اشتراک بگذاریم؛ Dialogue: 0,0:14:04.33,0:14:06.58,Default,,0000,0000,0000,,که میتوانیم به طور مساوی\Nبه اشتراک بگذاریم. Dialogue: 0,0:14:08.50,0:14:11.60,Default,,0000,0000,0000,,احتمالا الان فکر میکنید چه اتفاقی\Nبرای پاتریک افتاد. Dialogue: 0,0:14:11.62,0:14:13.33,Default,,0000,0000,0000,,آیا مطالعه زندگی او را نجات داد؟ Dialogue: 0,0:14:14.58,0:14:16.71,Default,,0000,0000,0000,,هم بله و هم نه. Dialogue: 0,0:14:17.88,0:14:20.77,Default,,0000,0000,0000,,وقتی پاتریک از زندان آزاد شد، Dialogue: 0,0:14:20.79,0:14:23.12,Default,,0000,0000,0000,,سفر پیش رویش مشقتبار بود. Dialogue: 0,0:14:24.29,0:14:27.77,Default,,0000,0000,0000,,به خاطر سابقهای که داشت \Nکارفرماها او را قبول نمیکردند؛ Dialogue: 0,0:14:27.79,0:14:30.93,Default,,0000,0000,0000,,بهترین دوستش، مادرش، در ۴۳ سالگی فوت کرد، Dialogue: 0,0:14:30.96,0:14:33.43,Default,,0000,0000,0000,,به دلیل بیماری قلبی و قند. Dialogue: 0,0:14:33.46,0:14:36.17,Default,,0000,0000,0000,,او بی خانمان بود و گرسنه. Dialogue: 0,0:14:38.25,0:14:42.79,Default,,0000,0000,0000,,خیلی از مردم راجع به مطالعه چیزهایی\Nمیگویند که از دید من اغراق آمیزند. Dialogue: 0,0:14:43.79,0:14:47.77,Default,,0000,0000,0000,,باسواد بودن مانع از تبعیض\Nو تمایز او از دیگران نشد. Dialogue: 0,0:14:47.79,0:14:50.42,Default,,0000,0000,0000,,باسواد بودن مادرش را از مرگ نجات نداد. Dialogue: 0,0:14:51.71,0:14:54.08,Default,,0000,0000,0000,,پس مطالعه چه کاری میتواند انجام دهد؟ Dialogue: 0,0:14:55.38,0:14:59.33,Default,,0000,0000,0000,,من چندتا جواب دارم تا با آنها \Nامروز را به پایان برسانم. Dialogue: 0,0:15:00.67,0:15:03.42,Default,,0000,0000,0000,,مطالعه زندگی درونی او را پربار کرد Dialogue: 0,0:15:05.08,0:15:08.14,Default,,0000,0000,0000,,همراه با معما و تخیل، Dialogue: 0,0:15:08.17,0:15:09.42,Default,,0000,0000,0000,,و زیبایی. Dialogue: 0,0:15:10.29,0:15:14.62,Default,,0000,0000,0000,,مطالعه به او تصوراتی را عرضه میکرد\Nکه باعث شادی وی میشد؛ Dialogue: 0,0:15:15.42,0:15:20.98,Default,,0000,0000,0000,,کوه، اقیانوس، آهو، شبنم. Dialogue: 0,0:15:21.00,0:15:25.12,Default,,0000,0000,0000,,کلماتی که طعم یک دنیای آزاد\Nو طبیعی را میدهند. Dialogue: 0,0:15:27.62,0:15:31.14,Default,,0000,0000,0000,,مطالعه به او زبان بخشید\Nبرای هرچه که از دست داده بود. Dialogue: 0,0:15:31.17,0:15:35.81,Default,,0000,0000,0000,,این قسمت از شعر دِرِک والکات \Nچقدر ارزشمند است؟ Dialogue: 0,0:15:35.83,0:15:38.06,Default,,0000,0000,0000,,پاتریک این شعر را حفظ کرده بود. Dialogue: 0,0:15:38.08,0:15:40.18,Default,,0000,0000,0000,,«روزهایی که نگه داشتم، Dialogue: 0,0:15:40.21,0:15:42.48,Default,,0000,0000,0000,,و روزهایی که از دست دادم، Dialogue: 0,0:15:42.50,0:15:45.73,Default,,0000,0000,0000,,روزهایی که همانند دخترکان\Nزودتر رشد میکنند، Dialogue: 0,0:15:45.75,0:15:47.58,Default,,0000,0000,0000,,بازوان پناهندهی من.» Dialogue: 0,0:15:48.67,0:15:51.64,Default,,0000,0000,0000,,مطالعه به او شجاعتش را آموخت. Dialogue: 0,0:15:51.67,0:15:54.98,Default,,0000,0000,0000,,بیاد بیاورید که او به خواندن \Nآثار فردریک داگلاس ادامه داد، Dialogue: 0,0:15:55.00,0:15:57.14,Default,,0000,0000,0000,,با اینکه برایش دردناک بودند. Dialogue: 0,0:15:57.17,0:16:00.88,Default,,0000,0000,0000,,او به آگاه ماندن ادامه داد، \Nبا اینکه این هوشیاری صدمه میزند. Dialogue: 0,0:16:02.21,0:16:04.77,Default,,0000,0000,0000,,مطالعه نوعی اندیشیدن است. Dialogue: 0,0:16:04.79,0:16:08.85,Default,,0000,0000,0000,,برای همین خواندن سخت است، \Nچون مجبوریم فکر کنیم. Dialogue: 0,0:16:08.88,0:16:13.12,Default,,0000,0000,0000,,و پاتریک فکر کردن را\Nبه نیندیشیدن ترجیح داد. Dialogue: 0,0:16:16.00,0:16:19.96,Default,,0000,0000,0000,,در نهایت مطالعه به او زبانی\Nبرای صحبت کردن با دخترش، بخشید. Dialogue: 0,0:16:21.38,0:16:24.60,Default,,0000,0000,0000,,خواندن الهام بخش او برای نوشتن شد. Dialogue: 0,0:16:24.62,0:16:28.77,Default,,0000,0000,0000,,ارتباط بین خواندن و نوشتن \Nبسیار نیرومند است. Dialogue: 0,0:16:28.79,0:16:30.85,Default,,0000,0000,0000,,آغاز مطالعهمان، Dialogue: 0,0:16:30.88,0:16:32.96,Default,,0000,0000,0000,,شروع یافتن کلمات است. Dialogue: 0,0:16:33.96,0:16:38.60,Default,,0000,0000,0000,,و او آن کلمات را یافت برای اینکه خودش\Nو دخترش را کنار یکدیگر تصور کند. Dialogue: 0,0:16:38.62,0:16:40.33,Default,,0000,0000,0000,,او آن کلمات را یافت Dialogue: 0,0:16:41.96,0:16:44.21,Default,,0000,0000,0000,,تا به دخترش بگوید چه قدر دوستش دارد. Dialogue: 0,0:16:46.04,0:16:49.98,Default,,0000,0000,0000,,درواقع مطالعه روابط بین ما را\Nنیز تحت تأثیر قرار میدهد. Dialogue: 0,0:16:50.00,0:16:52.06,Default,,0000,0000,0000,,خواندن فرصتی برای صمیمیت\Nبه ما عرضه میکند، Dialogue: 0,0:16:52.08,0:16:54.98,Default,,0000,0000,0000,,تا چیزی فراتر از دیدگاهمان را مشاهده کنیم. Dialogue: 0,0:16:55.00,0:16:57.68,Default,,0000,0000,0000,,و همچنین یک ارتباط نامساوی را Dialogue: 0,0:16:57.71,0:17:00.38,Default,,0000,0000,0000,,را به یک برابری گذرا تبدیل میکند. Dialogue: 0,0:17:02.12,0:17:05.06,Default,,0000,0000,0000,,وقتی کسی را به عنوان یک \Nکتابخوان ملاقات میکنید، Dialogue: 0,0:17:05.08,0:17:07.06,Default,,0000,0000,0000,,شما او را برای اولین بار ملاقات میکنید، Dialogue: 0,0:17:07.08,0:17:08.79,Default,,0000,0000,0000,,جدیدا و به تازگی. Dialogue: 0,0:17:09.88,0:17:13.08,Default,,0000,0000,0000,,هیچ راهی وجود ندارد که بفهمید \Nقسمت مورد علاقهی او چه خواهد بود. Dialogue: 0,0:17:14.46,0:17:17.67,Default,,0000,0000,0000,,چه خاطرات و غصههای شخصی دارد. Dialogue: 0,0:17:18.83,0:17:22.83,Default,,0000,0000,0000,,و شما با حریم نهایی زندگی درونی او \Nروبرو میشوید. Dialogue: 0,0:17:23.67,0:17:27.10,Default,,0000,0000,0000,,و سپس شما با خودتان میگویید:\N«زندگی درونی من از چه چیزی ساخته شده است؟ Dialogue: 0,0:17:27.12,0:17:30.38,Default,,0000,0000,0000,,من چه چیز ارزشمندی دارم \Nتا با دیگران به اشتراک بگذارم؟» Dialogue: 0,0:17:33.00,0:17:34.33,Default,,0000,0000,0000,,میخواهم این سخرانی را\N Dialogue: 0,0:17:36.21,0:17:40.50,Default,,0000,0000,0000,,با چند خط مورد علاقهام از\Nنامهی پاتریک به دخترش به پایان برسانم. Dialogue: 0,0:17:41.33,0:17:44.10,Default,,0000,0000,0000,,«رودخانه در بعضی جاها سایهدار است Dialogue: 0,0:17:44.12,0:17:47.39,Default,,0000,0000,0000,,اما نور از لا به لای \Nشکاف درختان میتابد... Dialogue: 0,0:17:47.42,0:17:50.98,Default,,0000,0000,0000,,از برخی شاخهها شاه توتهای \Nزیادی آویزانند. Dialogue: 0,0:17:51.00,0:17:54.46,Default,,0000,0000,0000,,و تو دستت را دراز میکنی\Nتا آن ها را بِرُبایی.» Dialogue: 0,0:17:56.04,0:17:58.48,Default,,0000,0000,0000,,و در این نامهی دوست داشتنی، \Nجایی که او مینویسد، Dialogue: 0,0:17:58.50,0:18:02.85,Default,,0000,0000,0000,,«چشمانت را ببند \Nو به صدای کلمات گوش بسپار. Dialogue: 0,0:18:02.88,0:18:05.06,Default,,0000,0000,0000,,من این شعر را از حفظ بلدم Dialogue: 0,0:18:05.08,0:18:07.92,Default,,0000,0000,0000,,و میخواهم تو نیز آن را بدانی.» Dialogue: 0,0:18:09.38,0:18:11.18,Default,,0000,0000,0000,,از همه خیلی متشکرم. Dialogue: 0,0:18:11.21,0:18:14.50,Default,,0000,0000,0000,,(تشویق)