WEBVTT 00:00:00.880 --> 00:00:02.880 خوب این یه داستانه 00:00:02.904 --> 00:00:05.313 درباره اینکه چیزهایی را میدونیم را چطوری فهمیدیم. NOTE Paragraph 00:00:05.690 --> 00:00:07.825 داستان در باره یک زن هست، 00:00:08.611 --> 00:00:10.547 ناتالیا ریبچینسکی. 00:00:10.912 --> 00:00:12.960 ایشون یک زیست دیرین شناس است، 00:00:12.984 --> 00:00:16.813 که معنیش اینه که متخصص بیرون کشیدن چیز های خیلی قدیمی و مرده است. NOTE Paragraph 00:00:16.837 --> 00:00:20.339 ( صدا ) ناتالیا ریبچینسکی: آره، یکی به من می گفت « دکتر مرده ها.» NOTE Paragraph 00:00:20.363 --> 00:00:22.992 لطیف ناصر: به نظر من ایشون به شکل خاصی جالبند 00:00:23.016 --> 00:00:24.930 بخاطر محل هایی که چیز ها رو بیرون میاره، 00:00:24.954 --> 00:00:29.149 کلی بالاتر از مدار قطب شمال درمنطقه دوردست توندرای کانادا. NOTE Paragraph 00:00:29.901 --> 00:00:32.956 یک روز تابستانی در سال ۲۰۰۶، 00:00:32.980 --> 00:00:36.171 او در محل حفاری به نام «فلایس لیف بد» بود، 00:00:36.195 --> 00:00:40.773 که کمتر از ۱۰ درجه عرض جغرافیایی با شمال مغناطیسی فاصله دارد. NOTE Paragraph 00:00:40.797 --> 00:00:43.944 ( صدا ) ناتالیا ریبچینسکی: واقعا، خیلی جالب به نظر نمیرسه، 00:00:43.944 --> 00:00:47.578 چون یک روز راه رفتن داره با کوله پشتی و جی پی اس 00:00:47.602 --> 00:00:51.680 و دفترچه و جمع کردن هرچیزی که به نظر ممکنه فسیل باشه. NOTE Paragraph 00:00:51.704 --> 00:00:54.379 لطیف ناصر: و توی مسیر، متوجه یه چیزی شد. NOTE Paragraph 00:00:54.403 --> 00:00:57.220 ( صدا ) ناتالیا ریبچینسکی: یه چیز زنگ زده، به رنگ زنگ آهن، 00:00:57.220 --> 00:00:58.529 حدودا اندازه کف دستم. 00:00:58.553 --> 00:01:00.847 درست روی سطح زمین افتاده بود. NOTE Paragraph 00:01:00.871 --> 00:01:04.323 لطیف ناصر: و اولش فکر کرد شاید یک تکه چوب باشه، 00:01:04.347 --> 00:01:06.640 چون معمولا آدم ها این چیزها رو 00:01:06.664 --> 00:01:10.083 در فلایس لیف بد قبلا پیدا کرده بودند -- قسمت هایی از گیاهان ماقبل تاریخ. 00:01:10.107 --> 00:01:12.575 اما اون شب، وقتی به اردو برگشت ... NOTE Paragraph 00:01:12.940 --> 00:01:15.419 ( صدا ) ناتالیا ریبچینسکی: ... ذره بین رو در آوردم، 00:01:15.419 --> 00:01:17.290 یک کم از نزدیکتر نگاه کردم و فهمیدم 00:01:17.314 --> 00:01:19.718 به نظر شبیه حلقه های درخت نمی آمد. 00:01:19.742 --> 00:01:21.326 شاید یه چیزی بود که حفظ شده بود، 00:01:21.330 --> 00:01:23.604 اما خیلی شبیه بود به ... 00:01:23.628 --> 00:01:24.829 استخون. NOTE Paragraph 00:01:24.853 --> 00:01:27.742 لطیف ناصر: پس در چهار ساعت بعد، 00:01:27.766 --> 00:01:30.700 بارها و بارها به همون محل رفت، 00:01:30.724 --> 00:01:36.260 و نهایتا تونست ۳۰ تکه دیگه از همون استخون رو جمع کنه، 00:01:36.284 --> 00:01:37.945 که بیشترشون خیلی کوچک بودند. NOTE Paragraph 00:01:38.522 --> 00:01:42.958 ( صدا ) ناتالیا ریبچینسکی: خیلی نبود. توی یک کیسه پلاستیکی زیپ دار جا می شد. NOTE Paragraph 00:01:42.982 --> 00:01:46.339 لطیف ناصر: و سعی کرد تا اونها رو مثل جورچین کنار هم بزاره. 00:01:46.941 --> 00:01:48.386 ولی سخت بود. NOTE Paragraph 00:01:48.410 --> 00:01:51.310 ( صدا ) ناتالیا ریبچینسکی: به تکه های خیلی زیادی خرد شده بود، 00:01:51.310 --> 00:01:55.512 سعی کردم از شن و بتونه استفاده کنم، ولی خوب به نظر نمی رسید. 00:01:55.536 --> 00:02:00.703 آخرش، از یک اسکنر سه بعدی سطحی استفاده کردیم. NOTE Paragraph 00:02:00.727 --> 00:02:02.786 لطیف ناصر: اوه! ناتالیا ریبچینسکی: خوب، بله؟ NOTE Paragraph 00:02:02.786 --> 00:02:03.780 ( خنده حضار ) NOTE Paragraph 00:02:03.804 --> 00:02:06.547 لطیف ناصر: معلوم شد که به شکل مجازی خیلی ساده تره. NOTE Paragraph 00:02:06.571 --> 00:02:09.721 ( صدا ) ناتالیا ریبچینسکی: مثل معجزه بود که همه اش به هم وصل شده، NOTE Paragraph 00:02:09.721 --> 00:02:11.884 لطیف ناصر: چقدر مطمئن بودی که درست انجام شده، 00:02:11.884 --> 00:02:13.803 که همه اش رو به شکل درست کنار هم گذاشتی؟ 00:02:13.803 --> 00:02:16.771 امکانش بود که جوری دگه ای کنار هم بذاری 00:02:16.795 --> 00:02:18.737 و مثلا، یه چیزی شکل طوطی بشه؟ NOTE Paragraph 00:02:18.761 --> 00:02:20.126 ( خنده حضار ) NOTE Paragraph 00:02:20.150 --> 00:02:23.790 ( صدا ) ناتالیا ریبچینسکی: ( خنده ) اوم، نه. نه، درست انجامش دادیم. NOTE Paragraph 00:02:24.242 --> 00:02:28.083 لطیف ناصر: اونچه بدست آورد، کشف کرد، یک تیبیا بود، یک استخون پا، 00:02:28.107 --> 00:02:32.107 و مشخصا، مربوط به یک پستاندار با سم شکاف دار، 00:02:32.131 --> 00:02:34.980 پس یه چیزی مثل گاو یا گوسفند. 00:02:35.004 --> 00:02:37.464 اما نمی تونست هیچ کدومشون باشه. 00:02:37.488 --> 00:02:39.271 چون خیلی بزرگ بود. NOTE Paragraph 00:02:39.822 --> 00:02:43.886 ( صدا ) ناتالیا ریبچینسکی: اندازه این چیز، عظیم بود، یه حیوون واقعا بزرگ بود. NOTE Paragraph 00:02:43.910 --> 00:02:46.768 لطیف ناصر: پس چه حیوونی میتونست باشه؟ 00:02:47.291 --> 00:02:49.871 خیلی اتفاقی، یکی از تکه ها رو 00:02:49.895 --> 00:02:52.467 به همکارهایش در کلورادو نشون داد، 00:02:52.491 --> 00:02:53.751 و فکری به نظرشون رسید. NOTE Paragraph 00:02:54.244 --> 00:02:59.291 ( صدا ) ناتالیا ریبچینسکی: یک اره آوردیم، و کمی از گوشه اش رو شکستیم، 00:02:59.315 --> 00:03:05.706 و بوی خیلی جالبی از اون در آمد. NOTE Paragraph 00:03:06.521 --> 00:03:09.284 لطیف ناصر: بویش مثل گوشت سوخته بود. 00:03:09.308 --> 00:03:11.941 این بویی بود که ناتالیا 00:03:11.965 --> 00:03:15.908 از بریدن جمجمه در آزماشگاه آناتومی تشخیص داد: 00:03:15.932 --> 00:03:17.096 کولاژن. 00:03:17.120 --> 00:03:19.777 کولاژن چیزیه که به استخون هایمون شکل میده. 00:03:19.801 --> 00:03:21.959 و معمولا، بعد از این همه سال، 00:03:21.983 --> 00:03:23.134 از بین میره. 00:03:23.158 --> 00:03:27.506 اما در این مورد، قطب شمال مثل فریزر عمل کرده بود و نگهش داشته بود. NOTE Paragraph 00:03:28.190 --> 00:03:31.813 بعدش یکی دوسال بعد، ناتالیا در یک همایش در بریستول بود، 00:03:31.837 --> 00:03:35.031 و دید که یکی از همکار هایش به اسم مایک باکلی 00:03:35.055 --> 00:03:40.895 در حال نمایش روش جدیدیه که اسمش رو «تشخیص هویت با کولاژن» گذاشته. 00:03:41.284 --> 00:03:44.927 معلوم شده که گونه های مختلف ساختار های کمی متفاوت 00:03:44.951 --> 00:03:46.103 از کولاژن دارند، 00:03:46.127 --> 00:03:48.943 پس یک مقطع کولاژن از یک استخون نامشخص رو می گیری، 00:03:48.967 --> 00:03:51.161 و با گونه های معلوم مقایسه می کنی، 00:03:51.185 --> 00:03:53.723 و، کی می دونه، شاید به هم خوردند. NOTE Paragraph 00:03:54.546 --> 00:03:57.825 پس او یکی از تکه ها رو برایش فرستاد، 00:03:57.849 --> 00:03:59.143 با فدکس. NOTE Paragraph 00:03:59.167 --> 00:04:02.977 ( صدا ) ناتالیا ریبچینسکی: آره، دلت می خواد دنبالش کنی. یه جوری مهمه. NOTE Paragraph 00:04:03.001 --> 00:04:04.254 ( خنده حضار ) NOTE Paragraph 00:04:04.278 --> 00:04:06.189 لطیف ناصر: و اون آقا نمونه رو بررسی کرد. 00:04:06.189 --> 00:04:09.855 و با ۳۷ نوع شناخته شده از پستانداران امروزی مقایسه کرد. 00:04:10.674 --> 00:04:11.951 و مشابهی پیدا کرد. 00:04:12.824 --> 00:04:17.436 معلوم شد که این استخوان ۳/۵ میلیون ساله 00:04:17.460 --> 00:04:21.090 که ناتالیا ازتوی قطب شمال در آورده بود 00:04:21.729 --> 00:04:22.923 متعلق به ... 00:04:24.031 --> 00:04:25.348 یک شتره. NOTE Paragraph 00:04:25.372 --> 00:04:27.103 ( خنده حضار ) NOTE Paragraph 00:04:27.127 --> 00:04:31.425 ( صدا ) ناتالیا ریبچینسکی: و با خودم گفتم، چی؟ این شگفت انگیزه -- اگه درست باشه. NOTE Paragraph 00:04:31.449 --> 00:04:33.711 لطیف ناصر: پس چند تا تیکه دیگه رو آزمایش کردند، 00:04:33.711 --> 00:04:35.769 و همه آنها همون نتیجه رو دادند. 00:04:36.197 --> 00:04:41.617 اگرچه، بر مبنای اندازه استخوانی که پیدا کرده بودند، 00:04:41.641 --> 00:04:48.004 معنیش این بود که این شتر ۳۰ درصد بزرگتر از شتر های امروزی بود، 00:04:48.028 --> 00:04:51.218 پس این شتر حدودا نه فوت قد داشته، 00:04:51.242 --> 00:04:52.440 و وزنی حدود یک تن. NOTE Paragraph 00:04:52.464 --> 00:04:53.515 ( واکنش شنوندگان ) NOTE Paragraph 00:04:53.539 --> 00:04:54.588 درسته. 00:04:54.612 --> 00:04:58.105 ناتالیا یک شتر غول پیکر قطبی پیدا کرده بود. NOTE Paragraph 00:04:58.129 --> 00:05:00.271 ( خنده حضار ) NOTE Paragraph 00:05:02.396 --> 00:05:04.714 حالا، وقتی شما کلمه « شتر» رو می شنوید، 00:05:04.738 --> 00:05:08.663 اونچه به ذهنتون میاد احتمالا یکی از این هاست، 00:05:09.507 --> 00:05:12.871 شتر باختری که مال شرق و مرکز آسیاست. 00:05:12.895 --> 00:05:16.380 شاید هم اتفاقی این تصویر کارت پستال یادتون باشه 00:05:16.404 --> 00:05:19.959 یکی از این ها، شتر جماز 00:05:19.983 --> 00:05:22.411 که ذاتا یک موجود صحراست -- 00:05:22.435 --> 00:05:26.754 در محل های شنی و داغ زندگی می کنه مثل خاور میانه و صحرای آفریقا، 00:05:26.778 --> 00:05:28.378 یک کوهان گنده قدیمی روی پشتش داره 00:05:28.378 --> 00:05:30.799 برای ذخیره آب در مسیر های طولانی کویر، 00:05:30.823 --> 00:05:34.204 پاهای بزرگ و پهنی داره که کمک می کنه روی تپه های شنی قدم برداره. 00:05:34.918 --> 00:05:40.930 حالا چطوری می شه یکی از این ها سر از قطب شمال در بیاره؟ NOTE Paragraph 00:05:41.719 --> 00:05:44.506 خوب، دانشمند ها مدت زیادیه که می دونند، معلوم شده که، 00:05:44.530 --> 00:05:47.092 حتی قبل از کشف ناتالیا، 00:05:47.116 --> 00:05:52.734 که شترها واقعا در اصل آمریکایی اند. NOTE Paragraph 00:05:52.758 --> 00:05:58.458 ( موسیقی: پرچم ستاره دار) NOTE Paragraph 00:05:58.482 --> 00:05:59.941 ( خنده حضار ) NOTE Paragraph 00:05:59.965 --> 00:06:01.496 از اینجا پیدا شدند. 00:06:01.520 --> 00:06:06.354 به مدت ۴۰ میلیون از ۴۵ میلیون سال همین جاها بودند، 00:06:06.378 --> 00:06:09.537 فقط توی آمریکای شمالی پیدا می شدند، 00:06:09.561 --> 00:06:12.814 حدود ۲۰ گونه مختلف، شاید بیشتر. NOTE Paragraph 00:06:12.838 --> 00:06:16.083 (صدا ) لطیف ناصر: اگه همه رو به صف کنم، با هم فرق می کنند؟ NOTE Paragraph 00:06:16.107 --> 00:06:18.842 ( صدا ) ناتالیا ریبچینسکی: آره، اندازه بدنشون فرق می کنه. 00:06:18.842 --> 00:06:20.678 بعضی هایشون گردن های خیلی بلندی دارند، 00:06:20.678 --> 00:06:22.747 واقعا از دید کاربردی مثل زرافه هستند. NOTE Paragraph 00:06:23.345 --> 00:06:26.417 لطیف ناصر: بعضی هایشون پوزه داشتند، شبیه تمساح. NOTE Paragraph 00:06:26.441 --> 00:06:30.025 ( صدا ) ناتالیا ریبچینسکی: واقعا اولیه اند، قدیمی هایشون واقعا کوچک هستند، 00:06:30.049 --> 00:06:32.552 تقریبا به اندازه خرگوش. NOTE Paragraph 00:06:32.576 --> 00:06:35.423 لطیف ناصر: چی؟ شتر به اندازه خرگوش؟ NOTE Paragraph 00:06:35.447 --> 00:06:37.324 ( صدا ) ناتالیا ریبچینسکی: اولی هایشون. 00:06:37.324 --> 00:06:39.143 احتمالا اونها رو تشخیص نمیدی. NOTE Paragraph 00:06:39.167 --> 00:06:41.357 لطیف ناصر: خدای من! من یه شتر خونگی می خواهم. NOTE Paragraph 00:06:41.381 --> 00:06:43.725 ( صدا ) ناتالیا ریبچینسکی: راست میگی، عالی نمی شه؟ NOTE Paragraph 00:06:43.725 --> 00:06:44.621 ( خنده حضار ) NOTE Paragraph 00:06:44.645 --> 00:06:47.304 لطیف ناصر: و بعد حدود سه تا هفت میلیون سال پیش، 00:06:47.328 --> 00:06:50.136 یک شاخه از شتر ها به آمریکای جنوبی رفتند، 00:06:50.160 --> 00:06:53.114 جایی که اونجا به لاما وآلپاکا تبدیل شدند، 00:06:53.138 --> 00:06:56.060 و شاخه دیگر از باریکه برینگ عبور کردند 00:06:56.084 --> 00:06:57.520 به سمت آسیا و آفریقا. 00:06:57.544 --> 00:06:59.965 و بعد حدود اواخر آخرین عصر یخبندان، 00:06:59.989 --> 00:07:03.088 شترهای آمریکای شمالی منقرض شدند، NOTE Paragraph 00:07:03.893 --> 00:07:06.313 خوب، دانشمندان همه این ها رو قبلا می دونستند، 00:07:06.337 --> 00:07:12.413 اما هنوز کاملا اینکه چرا ناتالیا یکی رو آنقدر در شمال پیدا کرد رو توضیح نمی ده 00:07:12.437 --> 00:07:17.111 انگار، اینجا، از دید دما، قطب مخالف صحرا است. 00:07:17.135 --> 00:07:19.636 برای اینکه درست بگیم، 00:07:19.660 --> 00:07:21.343 سه و نیم میلیون سال پیش، 00:07:21.367 --> 00:07:25.466 اونجا بطور متوسط ۲۲ درجه سانتی گراد گرمتر از حالا بوده. 00:07:25.490 --> 00:07:28.425 پس جنگل های شمالی بوده، 00:07:28.449 --> 00:07:32.363 بیشتر چیزی شبیه به یوکان یا سیبری امروز. 00:07:32.853 --> 00:07:36.559 اما هنوز، انگار زمستان های شش ماه ای داشتند 00:07:36.583 --> 00:07:38.806 که آبگیر ها یخ می زد. 00:07:38.830 --> 00:07:40.298 کولاک داشتیم. 00:07:40.322 --> 00:07:43.933 تاریکی پیوسته ۲۴ ساعته در روز داشتیم. 00:07:43.957 --> 00:07:46.938 پس، چطور ، چطور؟ 00:07:46.962 --> 00:07:51.120 پس چطور یکی از این فوق ستاره های صحرا 00:07:51.144 --> 00:07:54.375 چطور تونسته دراین شرایط قطبی زنده بمونه؟ NOTE Paragraph 00:07:54.399 --> 00:07:57.375 ( خنده حضار ) NOTE Paragraph 00:07:57.399 --> 00:08:01.087 ناتالیا و همکارانش فکر میکنن جوابی دارند. 00:08:01.632 --> 00:08:03.642 که خیلی زیرکانه است. 00:08:04.700 --> 00:08:11.233 چی میشه اگر همون مشخصاتی که ما فکر می کنیم شتر رو مناسبه 00:08:11.257 --> 00:08:13.225 جاهایی مثل صحرا می کنه، 00:08:13.249 --> 00:08:16.661 به شکلی متحول بشه که به اون برای گذراندن زمستان کمک کنه؟ 00:08:17.448 --> 00:08:22.145 چی میشه اگر اون پاهای پهن که مناسب قدم گذاشتن روی شنه، 00:08:22.169 --> 00:08:25.189 روی برف مثل کفش برفی باشند؟ 00:08:25.792 --> 00:08:28.593 چی میشه اگر اون کوهان، موضوع مهمیه، 00:08:28.617 --> 00:08:30.991 داخلش آب نباشه، چربی باشه -- NOTE Paragraph 00:08:31.015 --> 00:08:32.594 ( خنده حضار ) NOTE Paragraph 00:08:32.618 --> 00:08:36.219 که به شتربرای گذراندن زمستان شش ماهه کمک کنه، 00:08:36.243 --> 00:08:37.920 وقتی که غذا کمیابه؟ 00:08:37.944 --> 00:08:41.657 و بعد، تنها بعد، خیلی بعد از وقتی که اونها از باریکه گذشتند 00:08:41.681 --> 00:08:46.099 آیا تونستن که این ویژگی های زمستانی رو برای محیط بیابانی مقاوم کنند؟ 00:08:46.123 --> 00:08:50.197 مثلا، برای مثال، کوهان می تونه به شتر در محیط های گرم تر کمک کنه 00:08:50.221 --> 00:08:52.693 چون جمع کردن کل چربی در یک محل، 00:08:52.717 --> 00:08:55.458 مثل ، میدونی ، کوله پشتی چربی، 00:08:55.482 --> 00:08:58.010 یعنی نیاز نداری تا اون همه عایق رو 00:08:58.034 --> 00:08:59.793 در کل بدنت داشته باشی. 00:08:59.817 --> 00:09:02.067 پس این کمک می کنه تا حرارت زودتر پراکنده بشه. 00:09:02.555 --> 00:09:05.396 این ایده دیوانه وار، 00:09:05.420 --> 00:09:10.967 که اونچه به نظر اثبات توانایی ذاتی شتر در صحرا به نظر می رسه 00:09:10.991 --> 00:09:14.691 می تونه واقعا اثبات گذشته قطبی اش باشه. NOTE Paragraph 00:09:15.832 --> 00:09:19.542 من اولین کسی که این داستان رو تعریف می کنه نیستم. 00:09:19.566 --> 00:09:24.516 بقیه این رو به شکل یک شگفتی در زیست شناسی تکاملی عنوان کرده اند 00:09:24.540 --> 00:09:27.893 یا یک گشایش در آینده تغییرات آب و هوایی. 00:09:28.855 --> 00:09:31.092 اما من به دلیلی کاملا متفاوت دوستش دارم. 00:09:31.751 --> 00:09:34.513 برای من، این داستانی از ماست، 00:09:34.537 --> 00:09:36.505 که چطور دنیا رو می بینیم 00:09:36.529 --> 00:09:38.833 و اینکه این دید چطور تغییر می کنه. NOTE Paragraph 00:09:39.658 --> 00:09:43.030 من به عنوان یک تاریخ دان درس خونده ام. 00:09:43.054 --> 00:09:47.307 و یاد گرفته ام که، واقعا، خیلی از دانشمندان هم، مورخند. 00:09:47.331 --> 00:09:48.880 به گذشته معنی میدهند. 00:09:48.904 --> 00:09:54.229 تاریخ جهان ما، سیاره ما و حیات در این سیاره را بیان می کنند. 00:09:54.741 --> 00:09:56.218 و به عنوان یک مورخ، 00:09:56.242 --> 00:10:00.613 کارت رو با این فکر که داستان چطور ادامه داره شروع می کنی. NOTE Paragraph 00:10:01.196 --> 00:10:04.691 ( صدا ) ناتالیا ریبچینسکی: ما داستان هایی رو می سازیم و ادامه اش می دهیم، 00:10:04.691 --> 00:10:05.917 مثل شترها در صحرا، درسته؟ 00:10:05.917 --> 00:10:07.897 این داستانی عالیه! کاملا برایش مناسبه. 00:10:07.921 --> 00:10:10.150 و مشخصه، همیشه آنجا زندگی کرده. NOTE Paragraph 00:10:10.174 --> 00:10:14.476 لطیف ناصر: اما در هر زمانی، می تونی مدرک کوچکی را کشف کنی. 00:10:14.500 --> 00:10:16.699 میتونی چیز های کوچکی رو یاد بگیری 00:10:16.723 --> 00:10:20.682 که وادارت می کنه تا هر چیزی رو که فکر می کردی می دونی تغییر بدی. 00:10:20.706 --> 00:10:24.484 مثلا، در این مورد، این یک داشمند یک تکه شکسته پیدا می کنه 00:10:24.508 --> 00:10:26.255 از چیزی که فکر می کرده چوبه، 00:10:26.279 --> 00:10:31.317 و بخاطر اون، علم کاملا یک تئوری جدید و متضاد داره 00:10:31.341 --> 00:10:34.956 در باره اینکه چرا این جانور مضحک شبیه به دکتر زئوس 00:10:34.980 --> 00:10:36.512 این شکلیه. 00:10:36.536 --> 00:10:41.940 برای من، کاملا فکرم رو در باره شتر دگرگون کرد. 00:10:41.964 --> 00:10:46.346 از اینکه یک جانور مسخره خاص باشه 00:10:46.370 --> 00:10:48.719 که فقط برای یک محیط خاص مناسبه، 00:10:48.743 --> 00:10:54.031 به این مسافر جهانی که فقط اتفاقی در صحراست، 00:10:54.055 --> 00:10:57.180 و می تونسته هر جای دیگری باشه عوض کرد. NOTE Paragraph 00:10:57.880 --> 00:11:03.855 ( تشویق حضار ) NOTE Paragraph 00:11:14.396 --> 00:11:15.854 این اسمش آزوری است. 00:11:16.589 --> 00:11:19.469 سلام آزوری، حالت چطوره؟ 00:11:19.493 --> 00:11:22.041 بله، یکی از این ها رو براتون اینجا آوردم. NOTE Paragraph 00:11:22.065 --> 00:11:24.111 ( خنده حضار ) NOTE Paragraph 00:11:24.135 --> 00:11:28.318 آزوری رو از اسباب بازیش جدا کردند 00:11:28.342 --> 00:11:30.565 توی سالن موسیقی رادیو سیتی. NOTE Paragraph 00:11:30.589 --> 00:11:32.738 ( خنده حضار ) NOTE Paragraph 00:11:32.762 --> 00:11:34.344 جدی میگم. 00:11:34.717 --> 00:11:36.454 به هر حال -- NOTE Paragraph 00:11:36.478 --> 00:11:40.835 جدی بگم، آزوری یک نمونه زنده است 00:11:40.859 --> 00:11:45.106 که داستان جهان ما داستانی پویاست. 00:11:45.130 --> 00:11:49.837 و به خواستن ما برای نظمی دوباره، و دیدنی مجدد نیاز داره. NOTE Paragraph 00:11:49.861 --> 00:11:54.138 ( خنده حضار ) NOTE Paragraph 00:11:54.162 --> 00:11:55.613 درسته آزوری؟ NOTE Paragraph 00:11:55.637 --> 00:12:02.053 و حقیقتا، همگی ما تنها یک تکه استخوانی شکسته 00:12:02.077 --> 00:12:04.307 با دیدی جدید از دنیا فاصله داریم. NOTE Paragraph 00:12:04.926 --> 00:12:06.086 بسیار سپاسگزارم. NOTE Paragraph 00:12:06.110 --> 00:12:12.531 ( تشویق حضار )