من در خوانواده ای بزرگ شده ام که دسترسی
زیادی به اطلاعات درباره انتخاب غذا نداشتیم
ما در این مورد زیاد صحبت نمی کردیم
تا زمانی که من فرصت شغلی پیدا کردم
غذا در آنجا بسیار متفاوت بود
در آنجا افراد زیادی با پس زمینه مالی
متفاوت بودند
و کسانی که می توانستند چیزهایی را بخورند
که من هر روز آرزوی خوردن آنها را داشتم
مثل بیف، سوشی...
اما به جای آن، آنها خوردن کیک سبزیجات و
لازانیای بادمجان را انتخاب می کردند...
متوجه شدم که من یک ریشه ی عمیق تعصبی در
برابرغذای سالم داشتم،
اگرچه طعم مطلوبی داشت.
اسم من همیلتون هنریک است. من 30 سال دارم،
در رسیفه زندگی می کنم،
و من بنیان گذار Saladorama هستم.
من و دوستانم به ملاقات کردن برای صحبت کردن
در محلی که زندگی می کردیم، عادت داشتیم،
و در آخر چیزی برای خوردن سفارش می دادیم.
معمولا پیتزا، برگر...
یک روز من پیشنهاد دادم: چرا ما لازانیای
بادمجان سفارش ندهیم؟
دوستان من پرسیدند: چی!؟
آیا تو این چیزهای سالم را می خوری؟
و من سعی کردم توضیح بدهم که این می تواند
خوب باشد و باید سعی کنیم که سفارش بدهیم.
آنلاین امتحان کردم، نتوانستم چیزی پیدا کنم
به نزدیکترین شهر مراجعه کردم و پیدا نکردم.
در پایین شهر ریو محلی را پیدا کردم، اما
آنها به هیچ طریق به شهر من تحویل نمیدادند.
در این میان، هر دوی پدر و مادربزرگ من
با مشکلات سلامتی کنار آمده بودند
که مستقیما به عادات غذایی نادرست مربوط
می شد.
دکتر یک لیست از غذا را که باید بخورند با
آنها به اشتراک گذاشت،
و حدس بزنید چه چیزی در لیست بود؟
لازانیای بادمجان! آیا می توانید باور کنید؟
مشکلات سلامتی مربوط به رژیم غذایی نامناسب
در جوامع کم درآمد بسیار شایع هستند.
و از وقتی که من متوجه این موضوع شدم،
ما شروع کردیم به درک اینکه ما
احتیاج داریم غذاهایی که من در جوامع نخبه
به آن دسترسی داشتم را به جامعه خودم بیاورم
برای خیلی ها این نامفهوم بود،
به دلیل اینکه
این باور وجود دارد که این جوامع نمی خواهند
به غذای سالم دسترسی داشته باشند.
"نه، فقیر برنج و لوبیا دوست دارد"،
مردم می گویند.
اما این تنوع غذایی هرگز به عنوان یک فرصت
ارائه نشده است.
و بنابراین من یک فرصت شغلی را دیدم.
من فکر کردم: چقدر عالی می شود
اگر جامعه من این امتیاز را داشته باشد که
غذاهایی را بخورد که من خورده بودم.
بنابراین ایده ی ما فراهم کردن غذای سالم به
این جوامع بود.
اما از کجا یک محصول تولید می شود؟
من به این مسئله توجهی نکرده بودم.
من فقط احتیاج داشتم که محصولات آنجا باشند.
ما می دانستیم که ما احتیاج داریم کشاورز ها
را پیدا کنیم
اما، در مراحل اولیه کار، ما نمی توانستیم
آن را تجسم کنیم
بنابراین ما از مارکتها خریداری می کنیم،
تولید می کنیم و می فروشیم.
ما می دانستیم این مدل کاری برای مدت طولانی
کارساز نیست برای اینکه
من مبلغ بیشتری را باید برای غذا بپردازم،
تا اینکه مستقیما از کشاورزها خریداری کنم
و من از کشاورزها حمایت نمیکردم - در مقابل!
بنابراین ما شروع کردیم که مستقیما از
کشاورزها خریداری کنیم
تا کل عملیات را ارزان تر کنیم.
من از خودم سوال کردم "چه کسی ساعت 3 یا 4
صبح بیدار می شود که غذا بفروشد؟
و ما متوجه شدیم که آن افراد در جامعه ی
ما زندگی می کنند.
و شروع کردیم به تشویق کردن تولید غذا
در میان جامعه
بنابراین می توانستیم غذای محلی خریداری
کنیم،
و همچنین جامعه می توانست از دسترسی به آن
بهره مند شود.
طراحی فوق العاده بود. حالا، بریم بفروشیم.
آیا مردم این را می خورند؟ آیا آنها از آن
استقبال می کنند؟
ما نیازمند بودیم که درباره ی چیزی صحبت
کنیم که جامعه را آگاه کند.
بنابراین ما با یک نظریه شروع کردیم
"ارزان تر از غذای فوری (فست فود)"
و وقتی ما این را شروع کردیم، در واقع به
زبان آنها صحبت می کردیم.
ما شروع کردیم به حمایت کردن بعضی از امور
که هم اکنون در بین جامعه اتفاق می افتاد.
این نقطه ی عطفی بود
به این خاطر که مردم شروع به همکاری کردند،
اگر آنها می خواستند که بهتر عمل کنند،
نیازمند رژیم غذایی سالم تری بودند.
و چه می توانست بهتر از جشن گرفتن این با یک
تمرین باشد؟
این مدل به خوبی کار کرد و ما تصمیم گرفتیم
آن را در سایر محله های فقیر تکرار کنیم.
من "دماسنج" Saladorama برای این روند بودم،
به این دلیل من به جوامعی که در آنجا کار
انجام می دادیم، می رفتم.
به هر جامعه ای که Saladorama وارد می شد،
من چند وقتی را در آنجا زندگی می کردم،
که عادت ها و سنت های عوام را بفهمم.
از آنجایی که مدل را گسترش می دادیم و این
سوال را می پرسیدیم که چطور کار خواهد کرد،
ما تصمیم گرفتیم مدل های حق رای را مطالعه
کنیم
و متوجه شدیم که هر زنجیره ی غذای فست فودی
یک استاندارد دارد،
هر آنچه در یک ایالت فروخته می شود، در
آینده نیز ارائه می شود.
اما ما یک موقعیت خاص در دستانمان داشتیم،
چون ما در محله های فقیرنشین کار می کردیم
و آنها غذاهای خود را دارند.
این تنها فقط مشکل منوی غذا نبود، اما مشکل
عادات غذایی بود.
و وقتی که ما فهمیدیم این عادات غذایی در هر
منطقه مستقیما به غذاهایی که محلی رشد
می کنند، مربوط می شود،
ما آن را پذیرفتیم و با آن شروع به
کار کردیم.
به طور مثال، شما نمی توانید در دسترس بودن
میگو را در ریو دژانیرو با رسیف مقایسه کنید
در رسیفه، اگر شما دستانتان را در آب فرو
ببرید، میگو پیدا خواهید کرد.
اما برای ریو اینطور نیست.
و البته در آنجا ارزان تر خواهد بود، همجنین
تعداد موارد دیگر.
از آنجایی که اکنون Saladorama در
ریودژانیرو، رسیفه، مرنهو، باهیا،
فلورینوپلیس و سائوپائلو ارائه می شود،
شش ایالت کاملا متفاوت،
ما نیاز به احترام به روشی که هر جامعه در
مورد سالم خوردن رفتار می کرد، داشتیم.
عملکرد Saladorama در سائوپائولو، رویای
قدیمی ما بود،
مخصوصا به دلیل اینکه ما این شهر را
بسیار دوست داریم.
سائوپائولو بزرگ است، تدارکات بسیار
پیچیده هستند
و جوامع بسیار بزرگ هستند، آنها معمولا
به اندازه ی یک شهر هستند! بنابراین ما
سعی و تلاش زیادی را به مطالعه و
برنامه ریزی عملکرد سائوپائولو اختصاص دادیم
و در اینجا با یک مدل که معتقدیم از همه
با ارزش ترین است، مستقر شدیم.
به جای فروش واحدهای دارای امتیاز، در اینجا
ما حق امتیاز اجتماعی خود را آموزش می دهیم.
ما یک کلاس متشکل از 20 خانم تشکیل دادیم،
کسانی که نماینده ی Saladorama در جامعه ی
خودشان خواهند بود. البته راه اندازی حق
امتیاز بدون هیچ محصولی بی معنی بود.
بعد از آن بود که، بعد ار تحقیق و سر زدن به
بازارها، ما دونا ترزینها را پیدا کردیم،
این باغ غذایی فوق العاده که همه ی محصولاتی
که ما احتیاج داریم را تولید می کند.
و باغ غذایی آن خانم در محله ای در بخش شرقی
سائوپائولو واقع است،
اینجا در سائو متیس
که بخشی از یک گروه از کشاورزان شهری در
اطراف سائوپائولو است
تنها به دنبال سود بردن از محصولات غذایی
خودشان نیستند،
بلکه به دنبال معرفی کردن غذای ارگانیک با
کیفیت بالا در جامعه ی خودشان هستند.
Saladorama هم اکنون در شش شهر برزیل است،
و به دنبال گسترش به نه عدد قبل از اتمام
سال است.
و ما آموزش در خارج برای مشاوران جدید خانم
Saladorama در موزامبیک را شروع کردیم.
یکی از چالش ها درست کردن یک مدل کاری
پایدار در جامعه ی کم درآمد بود،
با چنین کار بلند پروازانه ای که برای تغییر
فرهنگ غذایی موجود است.
این جوامع از لحاظ تلریخی برای تولید
محصول غذایی شناخته شده اند.
در ریودژانیرو، چندین منطقه ی فقیرنشین
"فاولاس" مزرارع یا مراتع نامیده می شوند.
آنها جایی هستند که مردم عادت به رویاندن و
کاشتن غذا در شهر داشتند.
در برخی موارد و به موقع، این دیگر به جوامع
تعلق نداشت و تبدیل به یک امتیاز شد.
بیشتر به خاطر پروسه ی "elitisation" غذا.
به طور مثال، اگر شما بخواهید رسما تولید
کننده ی ارگانیک باشید به مدرک احتیاج دارید
شما به یک توافق با تعدادی معیار و شاخص
نیاز دارید
و در نتیجه مردم در جوامع از اقدام کردن به
تولید غذایی منع می شوند.
چیزی که Saladorama پیشنهاد می دهد، این
است که
بگوییم "به پیش برو! شغلت را گسترش بده، از
خاک شیمیایی استفاده نکن و بفروش!"
و ما به تولید کننده میگوییم، کاری که
انجام می دهد خوب است،
و نه تنها برای آن خوب است، بلکه برای
جامعه ی آن،
این نقطه ی کلیدی انگیزه ی ما است.
دینامیک اقتصاد داخلی در جوامع کم درآمد
نتایج بسیار مهمی دارد، که با تولید شغل
شروع می شود.
وقتی این سرمایه در بین جوامع به چرخش
در می آید،
خدمات داخلی و کیفیت زندگی بالا می رود
وقتی من از جامعه ی محلی خریداری می کنم،
من این شانس را به آن می دهم که پیشرفت کند،
که به من گزینه ی خرید و محصول بهتری را
بدهد، که سرویس جدیدی را ارائه دهد...
همه چیز در میان جامعه کارکرد دارد و همه
چیز با مفهوم است.
Saladorama یک کسب و کار اجتماعی است.
و این یعنی فکر کردن به پیشرفت جامعه،
در همه ی سطوح،
در حالیکه همچنین سود ایجاد می کند.
اجازه دادن به تکامل این تحول در جوامع که
که توسط کسب و کار خود تامین مالی می شود.
این موضوع تکامل یافته است و جمع آوری
چیزهای مهم دیگر،
یکی از آنها این است که به تاثیرگذاری فکر
کنیم و این اجازه می دهد از جمله به همه.
این می تواند شامل مشاغل بزرگ باشد، صنایع
بزرگ که همچنین به تاثیراتشان فکر کنند که
آیا این از محصولات آنهاست یا سرویس هایی
که در آینده تولید می کنند، جامعه را متحول
می کند. باور دارم که مشاغل اجتماعی به
مشاغل تاثیر گذاری اجتماعی تکامل خواهد یافت
آنها کمپانیهای تاثیرگذاری اجتماعی
خواهند شد،
که نه تنها مشتاق فروش محصولات هستند،
اما همچنین اینکه چگونه سرمایه به چرخش در
می آید و تاثیر کار بر جامعه چیست.
این یعنی برنامه ریزی اقدامات با در فکر
داشتن تاثیرات بالقوه ی آنها.
نه به وجود آوردن یک ایده تنها بر مبنای
فرصت شغلی،
یا فقط برای باور کردن اینکه ممکن است سود
تولید کند.
فکر کنید که این چه چیزی را ممکن است سبب
شود و سپس شما به مرحله ی مدل کار می رسید.
به دلیل اینکه مدل کار، به عنوان نوآورانه
یا سنت شکن،
بستگی به خرید و فروش دارد، همه چیز در آخر
شبیه به هم است، خیلی تغییر نمی کند.
اما تاثیری که شما ایجاد می کنید، این
جایی است که کار نوآورانه قرار دارد.