(زنگ)
(فرانسوی)
چرا من گاهی بیدلیل گریه میکنم؟
(انگلیسی)
چرا من گاهی بیدلیل گریه میکنم؟
یک دلیل برایش هست ولی
تو هنوز آن را نیافتهای.
همانطور که تای قبلاً گفته، گاهی
غم و ناراحتی والدینمان
به ما منتقل شده است.
و شاید تو هم آن غم را در خود داری.
تو آن غم و درد را در خود ایجاد نکردهای،
ولی ممکن است که یکی از اجدادت،
یا یکی از والدینت
نمیدانسته که چطور آن درد و
رنج را تغییر شکل دهد
و برای همین است که هنوز در تو وجود دارد.
پس اگر روزی که غمگین هستی،
و نمیدانی که دلیل آن ناراحتی چیست،
گریه میکنی،
ممکن است بخواهی با حضور ذهن
نفس بکشی و با والدینت تماس برقرار کنی،
با اجدادت، که درونت هستند،
تماس برقرار کنی، و بگویی:
«والدین عزیز، اجداد عزیز،
این درد و رنج شماست.»
«و من برای این گریه میکنم که به شما
کمک کنم تا در درون من کمتر رنج بکشید.»
و اگر شما اینطور تمرین کنید،
هر وقت که غمگین هستید و
گریه میکنید، و نمیدانید چرا،
میتوانید دمیدن و باز دمیدن را تمرین کنید
و به اینکه غم در درون شماست
پی ببرید و به آن لبخند بزنید،
و اینطور، به خودتان، به والدینتان،
و به اجدادتان کمک کنید.
و این یک تمرین بسیار سادهایست،
ولی بسیار مؤثر است که
به غمتان لبخند بزنید.
و من افرادی را دیدهام که در آن واحد
میخندند و گریه میکنند.
آنها به غمشان لبخند میزنند.
و این بسیار شگفتانگیز است.
مانند این است که انرژی مثبت
از انرژی منفی محافظت میکند.
این مثل یک برادر است که از
خواهرش مراقبت میکند.
برادری که از خواهرش مراقبت میکند.
همدردی شما، نشاط شما برادر بزرگ است.
رنجش شما، غم شما خواهر کوچکتر شماست.
و برادر بزرگ از خواهر
کوچکتر محافظت میکند.
این یک تمرین بسیار زیباییست.
و نه تنها وقتی ناراحت و گریان هستیم
میتوانیم این را تمرین کنیم،
بلکه وقتی خشمگین هستیم.
خشم برادر خردسال است،
یک برادر کوچکتر.
وقتی خشمگین میشویم، باید بیاموزیم
چطور به خشممان لبخند بزنیم.
لبخند زدن به خشمتان
تمرین بسیار زیبایی است.
و...
و... اگر بتوانید این کار را انجام دهید،
شما پیروز خواهید شد.
(زنگ)