0:00:00.762,0:00:02.786 سلام، حاضرین TEDWomen، چطورین؟ 0:00:02.786,0:00:04.075 (هورا) 0:00:04.075,0:00:05.363 اصلاً خوب نبود. 0:00:05.363,0:00:07.633 سلام، حاضرین TEDWomen، چطور هستین؟ 0:00:07.633,0:00:09.849 (هورا) 0:00:09.849,0:00:11.998 من "مِیسون (معصومه) زایِد" هستم، 0:00:11.998,0:00:14.002 و مست نیستم، 0:00:14.002,0:00:16.619 ولی دکتری که مرا به دنیا آورد، مست بود. 0:00:16.619,0:00:20.507 او شش مرتبه از شش جهت مختلف 0:00:20.507,0:00:23.317 مادرم را مورد جراحی قرار داد، 0:00:23.317,0:00:25.733 و در این حین من داشتم آن تو خفه میشدم. 0:00:25.733,0:00:28.340 در نتیجه، من دچار رعشهی عصبی شدم، 0:00:28.340,0:00:31.206 که به این معناست که همیشه میلرزم. 0:00:31.206,0:00:34.053 نگاه کنید. 0:00:34.053,0:00:37.460 خسته کننده است. من مثل شکیرا (خوانندهی پاپ) هستم، 0:00:37.460,0:00:39.240 وقتی که محمدعلی کلِی (کشتیگیر معروف قدیمی) میبیند. 0:00:39.240,0:00:42.236 (خندهی حاضرین) 0:00:42.236,0:00:44.231 رعشهی عصبی بیماری ژنتیکی نیست. 0:00:44.231,0:00:47.015 مشکل مادرزاد نیست. شما نمیتوانید به آن مبتلا شوید. 0:00:47.015,0:00:50.435 هیچکس مرا در شکم مادرم نفرین نکرد، 0:00:50.435,0:00:53.671 و من به خاطر پسرعمو و دخترعمو بودن پدر و مادرم به آن دچار نشدم، 0:00:53.671,0:00:55.172 که البته پسرعمو و دخترعمو هم هستند. 0:00:55.172,0:00:59.241 (خندهی حاضرین) 0:00:59.241,0:01:01.595 این مشکل در نتیجهی یک حادثه، 0:01:01.595,0:01:04.306 مثل چیزی که موقع به دنیا آمدن من پیش آمد، به وجود میآید. 0:01:04.306,0:01:09.434 خب، باید به شما هشدار بدهم، من به هیچ عنوان الهامبخش نیستم، 0:01:09.434,0:01:11.905 و نمیخواهم هیچکدام از شما 0:01:11.905,0:01:13.466 برای من دلسوزی کنید، 0:01:13.466,0:01:15.495 چون در بعضی لحظات از زندگیتان، 0:01:15.495,0:01:18.848 آرزو داشتید که معلولیتی داشتید. 0:01:18.848,0:01:20.747 بگذارید مثال بزنم. 0:01:20.747,0:01:23.964 الآن که در تعطیلات سال نو (کریسمس) هستیم، شما به مرکز خرید میروید، 0:01:23.964,0:01:27.389 دائم در پارکینگها میچرخید تا یک پارکینگ پیدا کنید، 0:01:27.389,0:01:29.293 و چه میبینید؟ 0:01:29.293,0:01:33.880 شانزده جای پارک خالی مخصوص معلولین. 0:01:33.880,0:01:36.291 و شما با خودتان میگویید، "خدایا، نمیشد فقط یه کم 0:01:36.291,0:01:38.007 معلول بودم؟" 0:01:38.007,0:01:43.201 (خندهی حاضرین) 0:01:43.201,0:01:44.729 در ضمن، باید اضافه کنم، 0:01:44.729,0:01:49.468 من هزار و یک جور مشکل دارم، و رعشهی عصبی فقط یکی از آنهاست. 0:01:49.468,0:01:52.352 اگر مسابقهای به نام "المپیک بی عدالتی" داشتیم، 0:01:52.352,0:01:54.109 من در آن مدال طلا میگرفتم. 0:01:54.109,0:01:59.289 من فلسطینی هستم، مسلمانم، زن هستم، معلولم، و ... 0:01:59.289,0:02:01.507 در نیوجِرسی (ایالتی در آمریکا) زندگی میکنم. 0:02:01.507,0:02:07.605 (خندهی حاضرین) (تشویق حاضرین) 0:02:07.605,0:02:11.370 بهتر است در مورد وضعیت خودتان تجدید نظر کنید. 0:02:11.370,0:02:13.976 "کلیف ساید پارک"، منطقه ای در نیوجِرسی، جایی است که من در آنجا بزرگ شدم. 0:02:13.976,0:02:16.573 من همیشه از این خوشم میآمده 0:02:16.573,0:02:18.608 که محل زندگیم و معلولیتم، 0:02:18.608,0:02:20.606 که بیماریم و محل زندگیم، هر دو به اختصارC.P. نوشته می شوند. 0:02:20.606,0:02:22.928 من از این هم خوشم میآمده، که اگر میخواستم از خانهام 0:02:22.928,0:02:25.465 تا شهر نیویورک پیاده بروم، میتوانستم. 0:02:25.465,0:02:28.340 خیلی از افرادی که دچار رعشهی عصبی هستند نمیتوانند راه بروند، 0:02:28.340,0:02:31.462 اما پدر و مادرم به "نتوانستن" اعتقادی نداشتند. 0:02:31.462,0:02:33.472 شعار همیشگی پدرم این بود، 0:02:33.472,0:02:36.762 "تو میتوانی، آره، تو میتوانی بتوانی." 0:02:36.762,0:02:39.998 (خندهی حاضرین) 0:02:39.998,0:02:43.021 پس اگر سه خواهر بزرگترم خانه را جارو میکشیدند، 0:02:43.021,0:02:44.132 من هم جارو میکشیدم. 0:02:44.132,0:02:46.891 اگر سه خواهر بزرگترم به مدرسهی دولتی میرفتند، 0:02:46.891,0:02:49.184 پدر و مادرم از سیستم آموزشی آن مدرسه شکایت میکردند 0:02:49.184,0:02:51.227 و مطمئن میشدند که من هم میروم. 0:02:51.227,0:02:53.221 و اگر بالاترین نمرات را نمیگرفتیم، 0:02:53.221,0:02:55.373 بدون استثناء دمپاییهای مادرمان نصیبمان میشد. 0:02:55.373,0:02:57.970 (خندهی حاضرین) 0:02:57.970,0:03:00.954 وقتی پنج سالم بود، پدرم با گذاشتن کفشهایم بر روی پاهایش 0:03:00.954,0:03:03.300 موقع راه رفتن، به من یاد داد 0:03:03.300,0:03:05.126 که چطور راه بروم. 0:03:05.126,0:03:07.818 روش دیگری که استفاده میکرد این بود که 0:03:07.818,0:03:12.122 یک اسکناس را جلوی من تکان میداد و من دنبالش میکردم. 0:03:12.122,0:03:13.936 (خندهی حاضرین) 0:03:13.936,0:03:16.821 گدای درون من خیلی حریص بود، و -- 0:03:16.821,0:03:18.434 (خندهی حاضرین) 0:03:18.434,0:03:21.475 بله. اولین روزی که به مهد کودک رفتم، 0:03:21.475,0:03:22.988 مثل بوکسوری راه میرفتم 0:03:22.988,0:03:26.750 که یک نفر را حسابی کتک زده باشد. 0:03:26.750,0:03:30.251 وقتی بچه بودم، تنها شش عرب در شهری که زندگی میکردم بودند، 0:03:30.251,0:03:32.567 و تمامی آنها اعضای خانوادهی من بودند. 0:03:32.567,0:03:34.771 حالا 20 عرب در این شهر هستند، 0:03:34.771,0:03:37.581 و هنوز همگی آنها اعضای خانوادهی من هستند. (خندهی حاضرین) 0:03:37.581,0:03:40.579 فکر نکنم هنوز کسی فهمیده باشد که ما ایتالیایی نیستیم. 0:03:40.579,0:03:45.604 (خندهی حاضرین) (تشویق حاضرین) 0:03:48.081,0:03:51.037 البته این مربوط به دورهی قبل از حادثهی ۱۱ سپتامبر[br](عملیات تروریستی برجهای دوقلو) میشود، 0:03:51.037,0:03:54.974 که هنوز در آن زمان سیاستمداران اعتقاد نداشتند[br]که استفاده از عبارت "من از مسلمانها متنفرم"، 0:03:54.974,0:03:56.995 شعار مناسبی برای یک جنبش است. 0:03:56.995,0:04:00.125 مردمی که در کنار آنها بزرگ شدم هیچ مشکلی با اعتقادات من نداشتند. 0:04:00.125,0:04:02.531 البته کمی داشتند، ولی در ماه رمضان 0:04:02.531,0:04:05.262 خیلی از این بابت که تا سرحد مرگ به خودم گرسنگی میدادم نگران میشدند. 0:04:05.262,0:04:07.397 من برای آنها توضیح میدادم که آنقدر چربی اضافه دارم 0:04:07.397,0:04:09.449 که بتواند سه ماه تمام مرا زنده نگه دارند، 0:04:09.449,0:04:14.349 پس روزه گرفتن از طلوع خورشید تا غروب آن هیچی نیست. 0:04:14.349,0:04:17.152 من در تئاتر براودوِی (یکی از قدیمیترین و مشهورترین تئاترهای آمریکا) با پاهایم آهنگ زدم. 0:04:17.152,0:04:20.607 بله، در تئاتر براودوِی. خیلی باحال بود. (تشویق حاضرین) 0:04:20.607,0:04:22.518 خانوادهام از پس هزینههای مرکز کاردرمانی برنمیآمدند، 0:04:22.518,0:04:25.402 پس در عوض، مرا به مدرسهی رقص فرستادند. 0:04:25.402,0:04:27.072 من یاد گرفتم چطور با کفشهای پاشنهبلند برقصم، 0:04:27.072,0:04:28.775 که به این معناست که من میتوانم با کفشهای پاشنهبلند راه بروم. 0:04:28.775,0:04:30.175 من اهل شهر نیوجِرسی هستم، 0:04:30.175,0:04:32.908 و بنابراین خیلی نگران این بودم که خوشلباس و مُدِ روز به نظر برسم، 0:04:32.908,0:04:36.511 پس اگر دوستانم کفش پاشنهبلند میپوشیدند، من هم میپوشیدم. 0:04:36.511,0:04:39.529 وقتی دوستانم تعطیلات تابستانهشان را در سواحل نیوجِرسی میگذراندند، 0:04:39.529,0:04:42.341 من مثل آنها به آنجا نمیرفتم. 0:04:42.341,0:04:44.579 من تابستانهایم را در یک منطقهی جنگی میگذراندم، 0:04:44.579,0:04:46.650 چون پدر و مادرم میترسیدند 0:04:46.650,0:04:48.841 اگر ما هر سال تابستان 0:04:48.841,0:04:50.548 به فلسطین برنگردیم، 0:04:50.548,0:04:52.589 وقتی بزرگ شویم مثل "مَدونا" (خوانندهی پاپ) بشویم. 0:04:52.589,0:04:57.984 (خندهی حاضرین) ("مَدونا" در اصل نام حضرت مریم است که در فلسطین بزرگ شد) 0:04:57.984,0:05:01.093 تعطیلات تابستانه غالباً به تلاش پدرم 0:05:01.093,0:05:02.879 برای درمان من سپری میشد، 0:05:02.879,0:05:04.870 من شیر گوزن مینوشیدم، 0:05:04.870,0:05:06.912 روی کمرم حجامت انجام میدادند، 0:05:06.912,0:05:08.897 من را در بَحرُالمَیِّت (دریاچهی مرزی بین اسرائیل و فلسطین با لبنان) غسل میدادند، 0:05:08.897,0:05:11.506 و یادم میآید که آب چشمانم را میسوزاند (بَحرُالمَیِّت یکی از شورترین دریاچههای جهان است) 0:05:11.506,0:05:14.297 و با خودم میگفتم، "داره اثر میکنه! داره اثر میکنه!" 0:05:14.297,0:05:17.296 (خندهی حاضرین) 0:05:17.296,0:05:20.626 اما درمان معجزهآسایی که بالأخره در مورد من اثر کرد، ورزش یوگا بود. 0:05:20.626,0:05:23.995 باید اعتراف کنم که خیلی کِسِلکننده بود، 0:05:23.995,0:05:25.474 اما قبل از این که یوگا را شروع کنم، 0:05:25.474,0:05:28.459 یک مجری طنزپرداز بودم که نمیتوانست روی پاهایش بایستد. 0:05:28.459,0:05:31.737 و حالا حتی میتوانم روی سرم بایستم. 0:05:31.737,0:05:36.502 پدر و مادرم این باور را در من تقویت میکردند 0:05:36.502,0:05:39.215 که میتوانم از پس هر کاری بر بیایم، 0:05:39.215,0:05:41.230 که هیچ رؤیایی غیرممکن نیست، 0:05:41.230,0:05:42.809 و رؤیای من این بود که 0:05:42.809,0:05:46.919 بتوانم در سریال خانوادگی "بیمارستان عمومی" (General Hospital) بازی کنم (سریال آمریکایی از سال 1960 تا به حال). 0:05:46.919,0:05:49.317 من در یک اقدام بهجا به کالج رفتم 0:05:49.317,0:05:51.529 و از دانشگاه ASU بورسیهی خوبی گرفتم، 0:05:51.529,0:05:53.573 دانشگاه ایالت آریزونا، 0:05:53.573,0:05:56.776 چون تمامی شرایط گرفتن آن بورسیه را داشتم. 0:05:56.776,0:06:01.257 من مثل میمون دستآموز تئاتر شده بودم. 0:06:01.257,0:06:02.782 همه دوستم داشتند. 0:06:02.782,0:06:06.066 من تمامی تکلیفهای کودکان کمهوش را انجام میدادم، 0:06:06.066,0:06:07.686 من در تمامی کلاسهایم بهترین نمره را گرفتم، 0:06:07.686,0:06:10.973 و در کلاسهای آنها هم بهترین نمره را گرفتم. 0:06:10.973,0:06:12.913 هر بار که صحنهای 0:06:12.913,0:06:14.271 از نمایشنامهی "باغ وحش شیشهای" را اجرا میکردم (بازسازی شده در فیلم "اینجا بدونِ من") 0:06:14.271,0:06:16.689 استادهایم خیسِ اشک میشدند. 0:06:16.689,0:06:19.127 اما هیچوقت برای هنرپیشگی در هیچ فیلمی پذیرفته نشدم. 0:06:19.127,0:06:20.807 در نهایت، در آخرین سالی که در دانشگاه بودم، 0:06:20.807,0:06:22.677 دانشگاه ایالت آریزونا تصمیم گرفت نمایشی به نامِ 0:06:22.677,0:06:24.886 "در شهر جَکسون خیلی آرام میرقصند" اجرا کنند. 0:06:24.886,0:06:27.679 این نمایشنامه دربارهی دختری دچار رعشهی عصبی بود. 0:06:27.679,0:06:29.745 من دختری دچار رعشهی عصبی بودم. 0:06:29.745,0:06:32.628 با هیجان تمام فریاد میزدم، 0:06:32.628,0:06:34.539 "بالأخره یک نقش میگیرم! 0:06:34.555,0:06:36.279 من رعشهی عصبی دارم! 0:06:36.279,0:06:38.565 بالأخره تونستم! بالأخره تونستم! 0:06:38.565,0:06:41.509 خدایا ممنونم، بالأخره تونستم!" 0:06:41.509,0:06:45.288 ولی آنها آن نقش را به من ندادند. (خندهی حاضرین) 0:06:45.288,0:06:47.796 یکی از همکلاسیهایم به نام شِری براون آن نقش را گرفت. 0:06:47.796,0:06:50.345 من سریع پیش مدیر بخش تئاتر رفتم 0:06:50.345,0:06:52.928 و انگار که کسی به گربهام شلیک کرده باشد، 0:06:52.928,0:06:54.169 با عصبیت تمام گریه میکردم، و پرسیدم چرا چنین کاری کرده است، 0:06:54.169,0:06:55.764 و او گفت به این خاطر که، 0:06:55.764,0:06:58.524 به نظر آنها من نمیتوانم حرکات آن نقش را به خوبی اجرا کنم. 0:06:58.524,0:07:01.483 من جواب دادم، "خیلی ببخشید، اگر من نتوانم حرکات آن نقش را به خوبی اجرا کنم، 0:07:01.483,0:07:03.232 آن شخصیت هم نمیتواند چنین حرکاتی را انجام دهد." 0:07:03.232,0:07:08.180 (خندهی حاضرین) (تشویق حاضرین) 0:07:10.976,0:07:16.004 این نقشی بود که میتوان گفت من به خاطر اجرایش به دنیا آمده بودم، 0:07:16.004,0:07:20.831 و آنها آن نقش را به هنرپیشهای دادند که رعشهی عصبی نداشت. 0:07:20.831,0:07:23.252 کالج هم جلوهای از زندگی بود. 0:07:23.252,0:07:25.402 هالیوود تاریخچهای شرمآور از 0:07:25.402,0:07:27.385 هنرپیشگی بازیگران غیر ناتوان دارد 0:07:27.385,0:07:30.007 که نقش آدمهای ناتوان را در فیلمها بازی میکردند. 0:07:30.007,0:07:32.558 بعد از فارغالتحصیلی، به خانه برگشتم، 0:07:32.558,0:07:34.679 و اولین کارم در زمینهی هنرپیشگی 0:07:34.679,0:07:37.320 نقشی مهمان در یک سریال خانوادگی بود. 0:07:37.320,0:07:39.140 رؤیاهایم داشت به حقیقت میپیوست. 0:07:39.140,0:07:41.362 و میدانستم که خیلی زود، از "آشنای دور" 0:07:41.362,0:07:46.018 به "دوستی خَفَن" تبدیل میشوم. 0:07:46.018,0:07:48.764 اما در عوض، من یک سیاهیلشگرافتخاری باقی ماندم 0:07:48.764,0:07:51.474 که تنها پسِ سرم در فیلمها نشان داده میشد، 0:07:51.474,0:07:53.188 و به وضوح به من ثابت شد 0:07:53.188,0:07:55.107 که کارگردانهای فیلمهای سینمایی 0:07:55.107,0:07:59.089 از بازیگران تپل، متعلق به قوم و فرهنگهای دیگر، و معلول استفاده نمیکنند. 0:07:59.089,0:08:01.333 آنها تنها از افراد بینقص استفاده میکردند. 0:08:01.333,0:08:03.810 اما در قوانین آنها استثناءهایی هم وجود داشت. 0:08:03.810,0:08:05.983 من از بچگی اجراهای "ووپی گُلدبِرگ"، 0:08:05.983,0:08:07.919 "روزِنا بار" و "اِلِن" را تماشا میکردم، 0:08:07.919,0:08:10.454 و تمامی این زنان یک چیز مشترک داشتند: 0:08:10.454,0:08:11.716 آنها مجریهای طنز پرداز بودند. 0:08:11.716,0:08:14.210 پس من هم یک طنزپرداز شدم. 0:08:14.210,0:08:18.747 (خندهی حاضرین) (تشویق حاضرین) 0:08:19.858,0:08:23.535 در اولین اجرایم، مجریهای طنزپرداز مشهور را، 0:08:23.535,0:08:26.114 از نیویورک به نمایشهای نیوجرسی میرساندم، 0:08:26.114,0:08:28.487 و هرگز قیافهی اولین مجری طنزپردازی که برای نمایش آوردم 0:08:28.487,0:08:30.506 وقتی که فهمید 0:08:30.506,0:08:33.563 تمام بزرگراه نیویورک به نیوجرسی را 0:08:33.563,0:08:36.649 با دختری که رعشهی عصبی دارد آمده، فراموش نمیکنم. 0:08:36.649,0:08:39.354 من در کلوبهای مختلفی در سراسر آمریکا اجرا داشتهام، 0:08:39.354,0:08:42.701 و، راستش را بگویم، 0:08:42.701,0:08:46.358 در خاورمیانه اجرایی به زبان عربی داشتم. 0:08:46.358,0:08:48.329 بعضیها میگویند 0:08:48.329,0:08:50.290 من اولین مجری طنزپرداز در جهان عرب هستم. 0:08:50.290,0:08:52.471 من هیچوقت دوست ندارم ادعا کنم که اولین نفر هستم، 0:08:52.471,0:08:54.787 اما میدانم که آنها هیچوقت 0:08:54.787,0:08:58.539 شایعههای کثیف در این مورد که زنها بامزه نیستند، 0:08:58.539,0:09:03.335 و بیش از حد عصبی هستند را، نشنیدهاند. 0:09:03.335,0:09:07.594 در سال ۲۰۰۳، دوستی که برایم مثل برادر بود، 0:09:07.594,0:09:09.752 "دین عُبِیدَالله" و من، 0:09:09.752,0:09:12.120 فستیوال طنز عربی-آمریکایی نیویورک را شروع کردیم، 0:09:12.120,0:09:13.841 و امسال دهمین سالگرد آن است. 0:09:13.841,0:09:17.479 هدف ما این است که تصویر ذهنی بدی که 0:09:17.479,0:09:19.563 از عربهای ساکن آمریکا در رسانهها وجود دارد تغییر دهیم، 0:09:19.563,0:09:22.032 و به کارگردانها هم یادآوری کنیم 0:09:22.032,0:09:25.130 که "عرب" و "شرقی" (جنوب آسیایی) یکی نیستند. 0:09:25.130,0:09:28.093 (خندهی حاضرین) 0:09:28.093,0:09:33.803 بهبود بخشیدن تصویر ذهنی از عربها در غرب خیلی خیلی سادهتر از 0:09:33.803,0:09:35.870 غلبه بر معضل دید نادرست 0:09:35.870,0:09:38.747 به معلولیت یود. 0:09:38.747,0:09:41.047 بزرگترین شکستم در سال ۲۰۱۰ رخ داد. 0:09:41.047,0:09:42.735 من در یک برنامهی خبری 0:09:42.735,0:09:44.110 به نام "شمارش معکوس با کِیت اُلبِرمَن" 0:09:44.110,0:09:46.356 به عنوان میهمان دعوت شدم. 0:09:46.356,0:09:49.444 من طوری وارد استودیو شدم که انگار به مهمانی رقص میرفتم، 0:09:49.444,0:09:51.578 ولی آنها به زور من را داخل استودیو بردند، 0:09:51.578,0:09:56.998 و من را روی یک صندلی با پایههای چرخدار و قابل گردش نشاندند. 0:09:56.998,0:09:59.617 من به مدیر صحنه نگاه کردم و گفتم، 0:09:59.617,0:10:02.336 "ببخشید، میتونم صندلیمو عوض کنم؟" 0:10:02.336,0:10:03.958 و او به من نگاه کرد و گفت، 0:10:03.958,0:10:06.807 "پنج، چهار، سه، دو ..." 0:10:06.807,0:10:08.601 و ما دیگر روی آنتن رفته بودیم. 0:10:08.601,0:10:10.969 و من به لبهی میز چنگ انداختم 0:10:10.969,0:10:14.758 تا در حین پخش آن برنامه از صحنه خارج نشوم، 0:10:14.758,0:10:17.617 و وقتی مصاحبه تمام شد، من قرمز شده بودم. 0:10:17.617,0:10:19.599 بالأخره شانسی به دست آورده بودم ولی آن را خراب کردم، 0:10:19.599,0:10:22.822 و میدانستم که دیگر هیچوقت برای مصاحبه از من دعوت نمیشود. 0:10:22.822,0:10:25.996 اما نه تنها آقای "اُلبِرمَن" از من درخواست کرد تا یک بار دیگر با من مصاحبه کند، 0:10:25.996,0:10:28.081 بلکه میهمان دائمی آن برنامه شدم، 0:10:28.081,0:10:31.502 و صندلی من را هم به زمین چسباند. 0:10:31.502,0:10:35.131 (خندهی حاضرین) (تشویق حضارین) 0:10:37.003,0:10:39.059 نکتهی جالبی که در برنامههای تلویزیونی 0:10:39.059,0:10:40.720 با "کِیت اُلبِرمَن" یاد گرفتم، 0:10:40.720,0:10:44.734 این بود که آدمها در اینترنت بیشعورند. 0:10:44.734,0:10:46.962 معروف است که میگویند بچهها به طور ظالمانهای بی احساس هستند، 0:10:46.962,0:10:50.290 اما من هیچوقت در بچگی یا بزرگسالی مورد تمسخر واقع نشدم. 0:10:50.290,0:10:53.985 و حالا، ناگهان، معلولیت من در شبکهی مجازی تبدیل به چیزی برای شوخی کردن شده بود. 0:10:53.985,0:10:55.996 من در سطح اینترنت کلیپهای ویدئویی 0:10:55.996,0:10:57.606 و نظراتی از این قبیل دیدم که، 0:10:57.606,0:11:00.197 "هی، چرا اون به خودش میپیچه؟" 0:11:00.197,0:11:02.413 "هی، اون عقبموندهس؟" 0:11:02.413,0:11:05.782 و نظر مورد علاقهی من، "تروریست کج و کولهی بیچاره. 0:11:05.782,0:11:07.456 چه مرضی داره؟ 0:11:07.456,0:11:11.070 باید براش دعا کنیم." 0:11:11.070,0:11:12.899 یکی از بازدیدکنندهها حتی پیشنهاد کرد 0:11:12.899,0:11:15.684 که معلولیتم را به عنوان امتیاز به سوابقم اضافه کنم: 0:11:15.684,0:11:20.590 فیلمنامهنویس، طنزپرداز، دارای رعشهی عصبی. 0:11:20.590,0:11:23.917 تبعیض قائل شدن در زمینهی معلولیت به اندازهی تبعیض نژادی واضح است. 0:11:23.917,0:11:26.504 اگر کسی که روی صندلی چرخدار مینشیند نتواند مثل "بِیونسه" (خوانندهی پاپ) باشد، 0:11:26.504,0:11:29.543 "بِیونسه" هم نمیتواند مثل کسی که با صندلی چرخدار حرکت میکند باشد. 0:11:29.543,0:11:31.581 معلولها بزرگترین -- 0:11:31.581,0:11:34.592 آره، دست بزنین به افتخارش. بزنین. 0:11:34.592,0:11:37.441 (تشویق حاضرین) 0:11:39.360,0:11:41.833 معلولان جامعه بزرگترین اقلیتهای جهان هستند، 0:11:41.833,0:11:44.757 و سادهترین تفریحات و سرگرمیها 0:11:44.757,0:11:46.933 از ما دریغ میشود. 0:11:46.933,0:11:49.152 دکترها به ما گفتند من نمیتوانم راه بروم، 0:11:49.152,0:11:51.941 اما من اینجا روبهروی شما هستم. 0:11:51.941,0:11:54.128 البته، اگر من با تماشای رسانهها بزرگ شده بودم، 0:11:54.128,0:11:56.099 فکر نکنم که میتوانستم. 0:11:56.099,0:11:57.578 امیدوارم با هم 0:11:57.578,0:12:00.153 بتوانیم تصویر بهتری از معلولیت 0:12:00.153,0:12:03.698 در رسانهها و زندگی روزمره بسازیم. 0:12:03.698,0:12:06.075 شاید اگر تصویر بهتری بسازیم، 0:12:06.075,0:12:09.691 شاهد نفرت کمتری در اینترنت باشیم. 0:12:09.691,0:12:11.285 یا شاید این طور نباشد. 0:12:11.285,0:12:13.298 شاید ایجاد تربیت صحیح در نسل جدید، 0:12:13.298,0:12:16.460 به این سادگیها نباشد. 0:12:16.460,0:12:18.293 زندگی پُرفرازونشیبم، 0:12:18.293,0:12:20.493 مرا به مدارج بسیار به خصوصی رساندهاست. 0:12:20.493,0:12:23.467 من در مراسم فرش قرمز (red carpet) 0:12:23.467,0:12:26.034 با کسانی مثل خوانندهی معروف، "سوزان لوچی"، 0:12:26.034,0:12:28.311 و هنرپیشهی بینظیر، "لوراین آربوس"، شرکت کردم. 0:12:28.311,0:12:30.972 من در فیلمی با "آدام سَندلِر" (کارگردان فیلمهای طنز...) هنرپیشگی کردم، 0:12:30.972,0:12:32.513 و با اسطورهی هنریَم، 0:12:32.513,0:12:34.983 "دِیو مَتیوز" (هنرپیشهی معروف آمریکایی) کار کردم. 0:12:34.983,0:12:36.901 من به عنوان یک ستاره 0:12:36.901,0:12:38.533 در فستیوال طنز "عربها برمیخیزند"، سراسر جهان را گشتم. 0:12:38.533,0:12:41.406 من افتخار این را داشتم، 0:12:41.406,0:12:44.227 که به نیابت از ایالت بزرگ نیوجِرسی 0:12:44.227,0:12:46.352 در همایش دموکراسی ملی (همایشی که هر چهار سال یک بار برگزار میشود و به حمایت از حزب دموکرات میپردازد) در سال ۲۰۰۸ شرکت کنم. 0:12:46.352,0:12:48.989 من مؤسسهی کودکان مِیسون را بنیانگذاری کردم، 0:12:48.989,0:12:50.687 مؤسسهی خیریهای 0:12:50.687,0:12:52.903 که به کودکان فلسطینی که از سرزمینهای خود رانده شدهاند 0:12:52.903,0:12:55.972 کمی از موقعیتی را میدهد که پدر و مادرم برای من فراهم کردند. 0:12:55.972,0:12:58.431 اما بهترین لحظهای که تا به حال داشتهام، 0:12:58.431,0:13:00.956 مربوط به موقعی میشود -- البته تا قبل از این که در این مراسم شرکت کنم -- 0:13:00.956,0:13:05.384 (خندهی حاضرین) (تشویق حاضرین) 0:13:08.430,0:13:11.866 اما بهترین لحظهای که تا به حال داشتهام 0:13:11.882,0:13:13.915 مربوط به زمانی میشود که 0:13:13.915,0:13:16.234 باید برای مردی برنامه اجرا میکردم، که مثل پروانه در هوا شناور بود، 0:13:16.234,0:13:17.603 و مثل یک زنبور نیش میزد، 0:13:17.603,0:13:21.099 او بیماری پارکینسون (بیماری عصبی که فرد را دچار کندی حرکت و رعشه میکند) داشت و مثل من میلرزید، 0:13:21.099,0:13:23.356 محمدعلی. 0:13:23.356,0:13:28.542 (تشویق حاضرین) 0:13:31.467,0:13:33.279 آن اجرا تنها اجرای زندهای بود 0:13:33.279,0:13:35.948 که پدرم آن را تماشا میکرد، 0:13:35.948,0:13:39.212 و من این سخنرانی را به یاد او تقدیم میکنم. 0:13:39.212,0:13:41.375 (به عربی) (خدا رحمتت کند بابا) 0:13:41.375,0:13:44.226 نام من مِیسون زایِد است، 0:13:44.226,0:13:47.243 و اگر من میتوانم بتوانم، شما هم میتوانید بتوانید. 0:13:47.243,0:13:51.505 (تشویق حاضرین)