WEBVTT 00:00:01.410 --> 00:00:05.296 وقتی که بچه بودم، دیوانه ی کتاب رکوردهای جهانی گینس بودم، 00:00:05.320 --> 00:00:08.776 و خیلی دلم میخواست که خودم یک رکورد جهانی ثبت کنم. 00:00:08.800 --> 00:00:11.496 اما تنها یک اشکال کوچک در بین بود: 00:00:11.520 --> 00:00:14.270 من هیچ گونه استعدادی نداشتم. 00:00:14.520 --> 00:00:17.936 برای همین تصمیم گرفتم در زمینهای رکورد بزنم 00:00:17.960 --> 00:00:21.540 که هیچ نوع مهارتی نیاز نداشت. 00:00:21.840 --> 00:00:23.700 تصمیم گرفتم 00:00:23.700 --> 00:00:26.720 که رکورد خزیدن را بزنم. NOTE Paragraph 00:00:27.680 --> 00:00:30.656 (خنده) NOTE Paragraph 00:00:30.680 --> 00:00:34.200 خب رکورد آن زمان ۲۰ کیلومتر بود، 00:00:35.460 --> 00:00:39.806 و به دلایلی فکر می کردم که کاملا از عهده اش برمی آیم. NOTE Paragraph 00:00:39.846 --> 00:00:41.200 (خنده ی تماشاچیان) NOTE Paragraph 00:00:42.140 --> 00:00:44.676 من دوستم "آن" را استخدام کردم، 00:00:44.676 --> 00:00:48.406 و با هم تصمیم گرفتیم که حتی به تمرین هم نیازی نداریم. NOTE Paragraph 00:00:48.406 --> 00:00:51.016 (خنده ی تماشاچیان) NOTE Paragraph 00:00:51.040 --> 00:00:53.026 و در روز اجرای رکورد 00:00:53.030 --> 00:00:56.536 به روی شلوار جینهایمان لایی مبلمان چسباندیم 00:00:56.560 --> 00:00:58.290 و راه افتادیم، 00:00:58.720 --> 00:01:01.670 و درست از همان ابتدا، به دردسر افتادیم، 00:01:01.670 --> 00:01:04.056 چون پارچه یجین در تماس با پوستمان بود، 00:01:04.056 --> 00:01:05.535 و شروع به ساییدن کرد، 00:01:05.535 --> 00:01:08.660 و در زمان کوتاهی زانوهایمان شروع به پاره شدن کرد، 00:01:08.920 --> 00:01:10.120 ساعتها گذشت و 00:01:11.160 --> 00:01:12.360 باران گرفت. 00:01:13.520 --> 00:01:15.960 سپس، "آن" تسلیم شد. 00:01:17.400 --> 00:01:19.360 کمی بعد، هوا تاریک شد. 00:01:20.680 --> 00:01:23.496 خب، تا این لحظه، زانوهایم زیر شلوارم خونریزی می کرد، 00:01:23.496 --> 00:01:25.982 و من از سرما، درد و یکنواختی 00:01:25.982 --> 00:01:28.456 دچار توهم شده بودم، 00:01:28.480 --> 00:01:32.000 و برای اینکه به شما تصوری از رنجی که می کشیدم بدهم، باید بگویم: 00:01:33.120 --> 00:01:37.240 اولین دور از مسیرِ دو در دبیرستان ۱۰ دقیقه طول می کشید، 00:01:37.880 --> 00:01:40.680 و آخرین دور تقریبا 30 دقیقه. NOTE Paragraph 00:01:42.000 --> 00:01:46.416 بعد از 12 ساعت خزیدن 00:01:46.440 --> 00:01:47.776 من ایستادم، 00:01:47.800 --> 00:01:50.680 و ۱۳.۵ کیلومترطی کرده بودم. 00:01:51.880 --> 00:01:55.046 بنابراین به رکورد ۲۰ کیلومتر نرسیدم. NOTE Paragraph 00:01:55.560 --> 00:02:00.096 برای سالها ی بسیاری، فکر می کردم که این داستانِ شکستی تحقیرآمیز بود. 00:02:00.120 --> 00:02:02.616 اما امروز جور دیگری به آن نگاه می کنم، 00:02:02.640 --> 00:02:05.496 زیرا وقتی سعی داشتم رکورد جهانی را بشکنم، 00:02:05.520 --> 00:02:07.016 سه کار انجام می دادم: 00:02:07.040 --> 00:02:09.376 از محدوده آسایشم بیرون می آمدم، 00:02:09.400 --> 00:02:11.656 جان سختی خود را به چالش کشیدم، 00:02:11.680 --> 00:02:14.416 و به خودم و تصمیماتم 00:02:14.440 --> 00:02:15.840 اعتماد پیدا می کردم. 00:02:16.440 --> 00:02:17.696 آن زمان این را نمی دانستم، 00:02:17.720 --> 00:02:20.640 که اینها نشانه های شکست نیستند، 00:02:21.480 --> 00:02:24.080 بلکه نشانه های شجاعتند. NOTE Paragraph 00:02:25.280 --> 00:02:27.856 سال ۱۹۸۹، در سن ۲۶ سالگی 00:02:27.880 --> 00:02:30.120 من در سان فرانسیسکو آتش نشان شدم. 00:02:30.800 --> 00:02:34.976 و در بخشی که۱۵۰۰ مرد داشت، من پانزدهمین زن بودم. NOTE Paragraph 00:02:35.000 --> 00:02:36.000 (تشویق) 00:02:40.086 --> 00:02:43.376 و همان طور که می توانید تصور کنید، وقتی که رسیدم، 00:02:43.376 --> 00:02:46.683 تردیدهای بسیاری درباره توانایی ما در انجام این کار وجود داشت. 00:02:46.683 --> 00:02:51.690 بنابراین، حتی با وجود اینکه من یک پارو زن دانشگاهی با ۱۷۷ سانتیمتر قد و ۶۸ کیلو وزن بودم NOTE Paragraph 00:02:51.690 --> 00:02:55.536 و کسی که می توانست ۱۲ ساعت درد سخت زانو را تحمل کند، 00:02:55.536 --> 00:02:57.026 (خنده) NOTE Paragraph 00:02:57.026 --> 00:02:59.996 می دانستم که هنوز باید قدرت و سازگاریم را ثابت کنم. NOTE Paragraph 00:02:59.996 --> 00:03:02.166 پس یک روز گزارشی از آتش سوزی به ما رسید، NOTE Paragraph 00:03:02.166 --> 00:03:05.166 و طبعا زمانی که ماشین گروه ما به محل رسید، 00:03:05.166 --> 00:03:08.589 از یکی از ساختمان های کوچه دود سیاه بلند میشد. 00:03:08.589 --> 00:03:10.986 و من با یک مرد درشت هیکل به نام اسکیپ بودم. 00:03:10.986 --> 00:03:13.746 او روی دهانک لوله ی آب بود و من درست پشت سرش قرار داشتم. 00:03:13.746 --> 00:03:15.756 و این یک آتش سوزی معمول بود، 00:03:15.756 --> 00:03:17.706 پر از دود و گرم، 00:03:18.416 --> 00:03:19.430 و ناگهان، 00:03:19.910 --> 00:03:21.906 انفجاری اتفاق افتاد، 00:03:22.186 --> 00:03:24.546 و اسکیپ و من به عقب پرت شدیم، 00:03:24.546 --> 00:03:26.666 ماسکم کنار رفته بود، 00:03:26.666 --> 00:03:28.666 و برای لحظه ای گیج بودم، 00:03:29.256 --> 00:03:31.676 اما بعد خودم را جمع و جور کردم، 00:03:31.676 --> 00:03:33.736 به لوله ی آب چنگ زدم، 00:03:33.736 --> 00:03:36.686 و کاری را انجام دادم که یک آتش نشان باید انجام میداد: 00:03:36.686 --> 00:03:38.480 به جلو دویدم، 00:03:38.480 --> 00:03:40.216 آب را باز کردم، 00:03:40.216 --> 00:03:42.456 و آتش را به تنهایی مهار کردم. 00:03:42.866 --> 00:03:45.100 یک آبگرمکن باعث انفجار شده بود، 00:03:45.100 --> 00:03:48.216 بنابراین کسی آسیب ندیده بود و درنهایت مسئله ی بزرگی نبود، 00:03:48.216 --> 00:03:51.036 اما بعدا اسکیپ پیش من آمد و گفت: 00:03:51.036 --> 00:03:53.636 «کارت خوب بود، کارولاین» 00:03:53.636 --> 00:03:55.626 با لحنی شگفت زده. 00:03:55.626 --> 00:03:57.196 (خنده ی تماشاچیان) NOTE Paragraph 00:03:57.606 --> 00:04:01.570 و من گیج شده بودم چون آتش از نظر فیزیکی دشوار نبود، NOTE Paragraph 00:04:01.570 --> 00:04:05.866 پس چرا او با حالتی شبیه به شگفتی به من نگاه می کرد؟ 00:04:06.306 --> 00:04:08.410 و سپس برایم روشن شد: 00:04:08.410 --> 00:04:10.596 اسکیپ، که البته مردی خیلی خوب 00:04:10.596 --> 00:04:13.096 و آتش نشانی ممتاز بود، 00:04:13.476 --> 00:04:16.816 نه تنها فکر می کرد که زنان نمی توانند قوی باشند، 00:04:16.816 --> 00:04:20.875 بلکه فکر می کرد که آنها هم چنین نمی توانند شجاع باشند. 00:04:20.875 --> 00:04:22.610 و او تنها کسی نبود که اینطور فکر میکرد. 00:04:23.490 --> 00:04:25.700 دوست، آشنا و غریبه، 00:04:25.700 --> 00:04:28.006 زن و مردهای بسیاری در طول زندگی حرفه ایم، 00:04:28.006 --> 00:04:29.396 مدام از من می پرسند، 00:04:29.396 --> 00:04:33.326 «کارولاین، این همه آتش، این همه خطر، 00:04:33.326 --> 00:04:35.156 نمی ترسی؟» 00:04:35.466 --> 00:04:39.160 صادقانه بگویم، تا حالا نشنیدم کسی این سوال را از یک آتش نشان مرد بپرسد. 00:04:39.160 --> 00:04:41.190 پس کنجکاو شدم، 00:04:41.190 --> 00:04:45.080 چرا از زنان انتظار شجاعت نمی رفت؟ 00:04:45.540 --> 00:04:47.780 پاسخ این سوال زمانی برایم روشن شد NOTE Paragraph 00:04:47.800 --> 00:04:49.876 که یکی از دوستانم پیش من شکایت کرد 00:04:49.876 --> 00:04:52.376 که دختر جوانش یک ترسوی تمام عیار است، 00:04:52.376 --> 00:04:54.436 پس من دقت کردم و متوجه شدم، 00:04:54.436 --> 00:04:56.556 که بله، دختر مضطرب بود، 00:04:56.556 --> 00:04:59.956 اما بیشتر از او پدر و مادرش مضطرب بودند. 00:05:00.246 --> 00:05:03.470 بیشتر اوقات که دختر میخواست بیرون برود، به او می گفتند: 00:05:03.470 --> 00:05:07.406 «مراقب باش»، «حواست را جمع کن» یا «نه». 00:05:08.826 --> 00:05:11.710 البته دوستان من والدین بدی نبودند. 00:05:11.710 --> 00:05:14.846 درست همان کاری را انجام می دادند که بیشتر پدر و مادرها می کنند: 00:05:14.846 --> 00:05:18.586 هشدار دادن به دخترانشان خیلی بیشتر از پسرانشان. 00:05:19.266 --> 00:05:24.780 در تحقیقی که درباره یک لوله فرار آتش نشانی در زمین بازی انجام شده بود، NOTE Paragraph 00:05:24.970 --> 00:05:28.330 محققان متوجه شدند که احتمال هشدار گرفتن دختربچه ها از پدر و مادرشان 00:05:28.330 --> 00:05:32.316 درباره خطرات لوله فرار بسیار بیشتر بود. 00:05:32.316 --> 00:05:35.766 و اگر دختربچه ها همچنان اصرار به بازی با آن داشتند، 00:05:35.766 --> 00:05:39.146 به احتمال بسیار قوی یکی از والدین آنها را همراهی می کرد. 00:05:39.356 --> 00:05:41.170 اما پسربچه ها؟ 00:05:41.170 --> 00:05:43.820 آنها به بازی بر لوله فرار تشویق می شدند 00:05:43.820 --> 00:05:46.276 با وجود هرگونه ترس و تردیدشان 00:05:46.276 --> 00:05:52.376 و اغلب والدین به پسرها درباره استفاده کردن از آنها به تنهایی راهنمایی می کردند. 00:05:53.506 --> 00:05:57.830 بنابراین، دختر و پسرها چه پیامی از این رویکرد دریافت می کنند؟ 00:05:57.830 --> 00:06:01.550 اینکه دخترها شکننده اند و به کمک بیشتری نیاز دارند. 00:06:01.550 --> 00:06:05.996 و پسرها می توانند و باید به تنهایی از پس کارهای سخت برآیند. 00:06:06.476 --> 00:06:09.190 اینکه دخترها باید بیمناک 00:06:09.190 --> 00:06:11.706 و پسرها بی باک باشند. 00:06:13.106 --> 00:06:15.680 و نکته اینجاست که در این سن کم NOTE Paragraph 00:06:15.680 --> 00:06:18.246 دخترها و پسرها از نظر فیزیکی بسیار شبیهند. 00:06:18.246 --> 00:06:21.206 در واقع، دختران اغلب تا پیش از بلوغ از پسران قوی ترند. 00:06:21.206 --> 00:06:22.726 و همینطور بالغ تر از نظر فکری. 00:06:22.726 --> 00:06:25.160 و با وجود این ما بزرگترها چنان رفتار می کنیم 00:06:25.160 --> 00:06:27.516 که انگار دختربچه ها شکننده ترند 00:06:27.516 --> 00:06:29.056 و بیشتر به کمک نیاز دارند، 00:06:29.056 --> 00:06:31.556 و مثل پسرها از پس خودشان بر نمی آیند. 00:06:31.556 --> 00:06:34.340 این پیامی است که ما در کودکی دریافت می کنیم، 00:06:34.340 --> 00:06:37.446 و این پیامی است که کاملا در بزرگسالی در ما درونی می شود. 00:06:37.446 --> 00:06:40.086 ما زنها باورش می کنیم، مردها هم، 00:06:40.086 --> 00:06:41.546 و حدس بزنید چی؟ 00:06:41.546 --> 00:06:45.286 زمانی که صاحب فرزند می شویم، آن را به فرزندانمان انتقال می دهیم. 00:06:45.286 --> 00:06:46.906 و همین طور ادامه می یابد. 00:06:46.986 --> 00:06:48.880 خب، پس اکنون به جوابم رسیده بودم. NOTE Paragraph 00:06:48.880 --> 00:06:51.866 به این دلیل است که از زنها، حتی زن های آتش نشان، 00:06:51.866 --> 00:06:54.166 انتظار می رود که بترسند. 00:06:54.166 --> 00:06:57.436 و به این دلیل است که زنها اغلب می ترسند! 00:06:57.916 --> 00:07:01.230 می دانم که بعضی از شما این حرف من را باور نخواهید کرد، NOTE Paragraph 00:07:01.250 --> 00:07:03.726 ولی من با ترسیدن مخالف نیستم. 00:07:03.726 --> 00:07:07.980 من می دانم که ترس احساس مهمی است و برای امنیت ماست که وجود دارد. 00:07:08.070 --> 00:07:11.446 ولی مشکل زمانی پیدا می شود که ما به دختربچه ها آموزش می دهیم 00:07:11.446 --> 00:07:13.836 که ترس اولین واکنشی باشد 00:07:13.836 --> 00:07:17.506 که در زمان روبرو شدن با چیزی خارج از محدوده ی آسایش خود نشان دهند. 00:07:17.886 --> 00:07:21.900 برای سالهای زیادی من خلبان پاراگلایدر بودم. NOTE Paragraph 00:07:22.070 --> 00:07:24.200 (تشویق) NOTE Paragraph 00:07:24.450 --> 00:07:27.436 و پاراگلایدار بالی شبیه به چترنجات است NOTE Paragraph 00:07:27.436 --> 00:07:29.746 و بسیار خوب پرواز می کند، 00:07:29.746 --> 00:07:32.936 ولی فکر می کنم که به نظر بیشتر مردم شبیه ملافه ای است 00:07:32.936 --> 00:07:35.556 که به آن ریسمان آویزان کرده اند! 00:07:35.556 --> 00:07:36.076 (خنده) NOTE Paragraph 00:07:36.076 --> 00:07:38.556 و من زمان زیادی را بر قله کوه ها NOTE Paragraph 00:07:38.556 --> 00:07:39.816 به باد کردن این ملافه ها، 00:07:39.816 --> 00:07:41.896 دویدن و پرواز کردن سپری کرده ام. 00:07:42.600 --> 00:07:43.984 و می دانم به چی فکر می کنید. 00:07:43.984 --> 00:07:47.930 به این: کارولاین، کمی ترس در این موقعیت منطقی است. 00:07:48.430 --> 00:07:50.770 و حق با شماست، همین طور است. 00:07:50.770 --> 00:07:52.966 به شما اطمینان می دهم که من با ترس مواجه شده ام. 00:07:52.966 --> 00:07:54.566 ولی برفراز آن قله، 00:07:54.566 --> 00:07:56.866 در انتظار بادی که درست و به اندازه بوزد، 00:07:56.906 --> 00:07:59.506 من چیزهای زیاد دیگری را هم احساس می کردم. 00:07:59.546 --> 00:08:02.046 هیجان و اعتماد به نفس. 00:08:02.246 --> 00:08:04.010 من می دانستم که خلبان خوبی هستم. 00:08:04.010 --> 00:08:07.126 می دانستم که شرایط مناسب است، در غیر این صورت من آنجا نبودم. 00:08:07.226 --> 00:08:10.446 می دانستم که هزاران پا در هوا معلق بودن چقدر فوق العاده خواهد بود. 00:08:10.446 --> 00:08:12.826 پس بله، ترس آنجا بود، 00:08:12.826 --> 00:08:15.760 ولی من با نگاهی سخت گیرانه به آن 00:08:15.760 --> 00:08:18.176 میزان به جا بودن آن را ارزیابی می کردم 00:08:18.176 --> 00:08:20.766 و بعد آن را در جای درستش قرار می دادم، 00:08:20.766 --> 00:08:22.672 که در بیشتر مواقع 00:08:22.672 --> 00:08:25.348 بعد از حس هیجان، انتظار و 00:08:25.348 --> 00:08:27.494 اعتماد به نفسم بود. 00:08:27.810 --> 00:08:29.600 پس من مخالف ترس نیستم. 00:08:29.600 --> 00:08:32.256 فقط موافق شجاعتم. 00:08:34.530 --> 00:08:37.820 البته منظورم این نیست که دختران شما باید آتش نشان NOTE Paragraph 00:08:37.820 --> 00:08:39.976 یا خلبان پاراگلایدر شوند. 00:08:39.976 --> 00:08:44.986 اما منظورم این است که ما دخترانمان را ترسو و حتی درمانده بار می آوریم. 00:08:45.836 --> 00:08:49.370 و این زمانی آغاز می شود که ما در برابر خطرات فیزیکی به آنها هشدار می دهیم. 00:08:49.370 --> 00:08:52.076 ترسی که می آموزیم و تجربیاتی که بابت آن از دست می دهیم 00:08:52.076 --> 00:08:54.346 در روند زن شدن با ما باقی می مانند 00:08:54.346 --> 00:08:58.286 و تبدیل به تمام معضلاتی می شود که با آن مواجهیم و تلاش می کنیم دور بیندازیم: 00:08:58.286 --> 00:09:00.976 تردید ما در بیان نظراتمان 00:09:00.976 --> 00:09:03.116 تسلیم بودنمان تا مورد پسند قرار بگیریم 00:09:03.116 --> 00:09:05.986 و اعتماد نداشتنمان به تصمیمات خودمان. 00:09:07.066 --> 00:09:09.430 پس چطور می شود شجاع شد؟ NOTE Paragraph 00:09:10.080 --> 00:09:11.810 خب، خبر خوب اینجاست. 00:09:11.900 --> 00:09:14.216 شجاعت آموختنی ست. 00:09:14.216 --> 00:09:15.754 و مثل هرچیز آموختنی دیگر، 00:09:15.754 --> 00:09:17.806 تنها نیاز به تمرین دارد. 00:09:17.806 --> 00:09:18.896 پس اول، 00:09:19.236 --> 00:09:21.062 باید یک نفس عمیق بکشیم 00:09:21.062 --> 00:09:23.738 و بعد دخترانمان را تشویق کنیم 00:09:23.738 --> 00:09:26.334 که اسکیت سواری کنند و از درخت ها بالا بروند 00:09:26.334 --> 00:09:29.190 و با دست و پا از آن لوله آتش نشانیِ زمین بازی بالا بروند. 00:09:29.460 --> 00:09:31.080 این کاری است که مادر من انجام داد. 00:09:31.270 --> 00:09:33.096 او آن زمان نمی دانست، 00:09:33.096 --> 00:09:35.846 اما محققان برای این موضوع نامی سراغ دارند. 00:09:35.846 --> 00:09:37.866 آنها به این کار بازی پر مخاطره می گویند. 00:09:37.866 --> 00:09:42.646 و مطالعات نشان می دهد که بازی پر مخاطره برای کودکان بسیار ضروریست، برای همه آنها، 00:09:42.646 --> 00:09:44.950 چرا که به آنها ارزیابی خطر را می آموزد، 00:09:44.950 --> 00:09:47.086 و همینطور به تاخیر انداختن لذت، 00:09:47.086 --> 00:09:48.754 مقاومت 00:09:48.754 --> 00:09:51.008 و اعتماد به نفس را می آموزد. 00:09:51.348 --> 00:09:52.688 به بیانی دیگر، 00:09:52.688 --> 00:09:55.614 وقتی بچه ها بیرون می روند و تمرین شجاعت می کنند، 00:09:55.614 --> 00:09:59.520 درس های ارزشمندی از زندگی می آموزند. 00:10:00.700 --> 00:10:05.602 دوم، ما باید در هر حال دست از هشدار دادن به دخترانمان بر داریم. NOTE Paragraph 00:10:05.602 --> 00:10:08.068 پس حواستان باشد بار بعدی که گفتید: 00:10:08.068 --> 00:10:09.714 «مواظب باش، ممکن است آسیب ببینی،» 00:10:09.714 --> 00:10:11.620 یا «آن کار را نکن، خطرناک است.» 00:10:12.682 --> 00:10:16.922 و به یاد داشته باشید پیام اصلی که به او می دهید این است 00:10:16.922 --> 00:10:19.138 که او نباید به خودش فشار بیاورد. 00:10:19.138 --> 00:10:21.564 و اینکه او واقعا به اندازه کافی خوب نیست. 00:10:21.564 --> 00:10:23.400 و اینکه باید بترسد. 00:10:24.350 --> 00:10:25.120 سوم، NOTE Paragraph 00:10:26.200 --> 00:10:29.600 خود ما زنان هم باید شروع به تمرین شجاعت کنیم. 00:10:29.600 --> 00:10:33.310 تا زمانی که به خودمان نیاموزیم، نمی توانیم به دخترانمان بیاموزیم. 00:10:34.050 --> 00:10:36.030 و یک نکته دیگر: 00:10:36.270 --> 00:10:38.994 ترس و هیجان 00:10:38.994 --> 00:10:41.890 در عمل بسیار به هم شبیه هستند، 00:10:41.890 --> 00:10:44.150 دستان لرزان، تپش قلب، 00:10:44.150 --> 00:10:45.806 فشار عصبی، 00:10:45.806 --> 00:10:47.842 و من با بسیاری از شما شرط می بندم 00:10:47.842 --> 00:10:50.758 آخرین باری که فکر کردید دارید از ترس زهره ترَک می شوید، 00:10:50.758 --> 00:10:53.654 به احتمال قوی بیشتر دچار احساس هیجان بوده اید، 00:10:53.654 --> 00:10:56.300 و به این دلیل فرصتی را از دست داده اید. 00:10:56.300 --> 00:10:58.010 پس تمرین کنید. 00:10:58.010 --> 00:11:01.690 و درحالی که دختر بچه ها باید به بیرون بروند تا تمرین شجاعت کنند، 00:11:01.690 --> 00:11:06.526 متوجه ام که بزرگترها چندان نمی خواهند سوار هاوربُرد شوند یا از درخت بالا روند، 00:11:07.316 --> 00:11:09.774 پس ما همه باید تمرین کنیم 00:11:09.774 --> 00:11:12.904 درخانه یا در محل کار 00:11:12.904 --> 00:11:15.230 و حتی همین لحظه با جرات به خرج دادن 00:11:15.230 --> 00:11:17.896 و شروع صحبت با شخصی که تحسین می کنیم. 00:11:18.306 --> 00:11:19.900 در پایان NOTE Paragraph 00:11:19.900 --> 00:11:24.566 وقتی که دخترتان سوار بر دوچرخه اش بر فراز تپه ای با شیب تند است، 00:11:24.566 --> 00:11:27.860 و اصرار دارد که خیلی از پایین رفتن می ترسد، 00:11:27.860 --> 00:11:30.790 همراهی اش کنید تا به شجاعتش دست یابد. 00:11:30.790 --> 00:11:34.734 در نهایت، شاید سراشیبی آن تپه واقعا تند باشد، 00:11:34.734 --> 00:11:39.520 ولی دختر شما از مسیر شجاعت به این نتیجه دست می یابد، نه ترس. 00:11:39.780 --> 00:11:44.052 چراکه موضوع، سراشیبی تندِ پیش رویش نیست، 00:11:44.052 --> 00:11:46.342 بلکه زندگی پیش روی اوست 00:11:46.342 --> 00:11:47.782 و اینکه او 00:11:47.782 --> 00:11:50.558 برای مدیریت و ارزیابی تمام خطراتی 00:11:50.558 --> 00:11:54.124 که ما نخواهیم توانست دربرابرشان از او محافظت کنیم، 00:11:54.124 --> 00:11:58.000 و تمام چالش هایی که نخواهیم توانست در آنها همراهی اش کنیم، 00:11:58.000 --> 00:12:01.890 و تمام آنچه که او در اینجا و در سراسر دنیا 00:12:01.890 --> 00:12:03.824 در آینده با آن مواجه خواهد شد، 00:12:03.824 --> 00:12:05.700 ابزارهای لازم را دارد. 00:12:06.330 --> 00:12:08.150 در ضمن، NOTE Paragraph 00:12:08.150 --> 00:12:11.270 امروز رکورد جهانی خزیدن 00:12:11.270 --> 00:12:12.436 (خنده) NOTE Paragraph 00:12:13.416 --> 00:12:17.260 56.61 کیلومتر است NOTE Paragraph 00:12:18.310 --> 00:12:22.970 و من بسیار خوشحال خواهم شد که روزی دختری آن را بشکند. 00:12:22.970 --> 00:12:26.176 (تشویق)