Return to Video

ساگاتا میترا: ساختن مدرسه ای در ابرها

  • 0:01 - 0:07
    یادگیری در آینده به صورت خواهد بود؟
  • 0:07 - 0:09
    من برای آن برنامهای در نظر دارم،
  • 0:09 - 0:12
    اما برای اینکه به شما بگویم که برنامه من چیست،
  • 0:12 - 0:15
    باید یک داستان براتون تعریف کنم،
  • 0:15 - 0:18
    که مناسبت داره در اینجا گفته شود.
  • 0:18 - 0:20
    من سعی کردم که نگاهی به
  • 0:20 - 0:23
    آنچه که ما در مدارس آموزش میدهیم بکنم
  • 0:23 - 0:25
    که بینیم اینها از کجا میآیند؟
  • 0:25 - 0:28
    میتوانید گذشته خیلی دور آموزش را نگاه کنید،
  • 0:28 - 0:32
    اما اگر به روشهای مدارس امروز نگاهی بیندارید،
  • 0:32 - 0:35
    خیلی ساده که بفهمید آینها از کجا آمده اند.
  • 0:35 - 0:39
    این روشها از حدود ۳۰۰ سال پیش آمدند،
  • 0:39 - 0:41
    و اینها از آخرین
  • 0:41 - 0:44
    و بزرگترین امپراتوری این جهان آمدند( امپراتوری انگلیس)
  • 0:44 - 0:47
    تصور کنید که تلاش میکنید تا نمایشی را اجرا کنید،
  • 0:47 - 0:49
    سعی دارید که تمامی کره زمین را مدیریت و سرپرستی کنید،
  • 0:49 - 0:53
    بدون کامپیوتر، بدون تلفن،
  • 0:53 - 0:57
    با اطلاعات دستی بر روی کاغذ،
  • 0:57 - 1:01
    و سفر با کشتی.
  • 1:01 - 1:03
    در واقع این دردوره ویکتوریا انجام شد.
  • 1:03 - 1:06
    آنچه که آنها انجام دادند بسیار شگفت انگیز بود.
  • 1:06 - 1:09
    آنها یک کامپیوتر جهانی
  • 1:09 - 1:12
    با استفاده از مردم ساختند.
  • 1:12 - 1:14
    که امروز هنوز با ماست.
  • 1:14 - 1:20
    که دستگاه بروکراتیک اداری نامیده می شود.
  • 1:20 - 1:23
    برای اینکه این ماشین کار کند،
  • 1:23 - 1:27
    ما به افراد بسیار زیادی نیاز داریم.
  • 1:27 - 1:31
    آنها ماشین دیگری را ساختند که این افراد را تولید کند:
  • 1:31 - 1:34
    مدارس.
  • 1:34 - 1:37
    مدارس افرادی را پرورش میدادند
  • 1:37 - 1:41
    که بخشی از این
  • 1:41 - 1:44
    ماشین بروکراتیک اداری شوند.
  • 1:44 - 1:48
    آنها میبایستی که با همدیگر یکسان میبودند.
  • 1:48 - 1:50
    آنها باید سه چیز را میدانستند:
  • 1:50 - 1:54
    باید خط خوشی داشتند، چونکه اطلاعات با دست نوشته میشد؛
  • 1:54 - 1:56
    باید می توانستند بخوانند؛
  • 1:56 - 1:58
    و میبایستی میتوانستند ضرب،
  • 1:58 - 2:02
    تقسیم، جمع و تفریق را در ذهنشان انجام دهند.
  • 2:02 - 2:05
    آنها باید بسیار یکسان می بودند تا شما بتوانید یکی را از نیوزیلند انتخاب کنند
  • 2:05 - 2:07
    و اورا به کانادا بفرستند
  • 2:07 - 2:12
    و او فورا وارد کار شود.
  • 2:12 - 2:14
    مدیران دوره ویکتوریا مهندسین بزرگی بودند.
  • 2:14 - 2:18
    آنها سیستمی قوی را مهندسی کردند
  • 2:18 - 2:20
    که امروزه هنوز با ماست،
  • 2:20 - 2:24
    تولید افراد یکسانی برای
  • 2:24 - 2:29
    ماشین هایی که دیگر وجود ندارند.
  • 2:29 - 2:32
    امپراتور از بین رفته،
  • 2:32 - 2:35
    خُب ما با این طرح که
  • 2:35 - 2:37
    مردم یکسانی را تولید میکند چه کنیم،
  • 2:37 - 2:40
    و چه کاری خواهیم کرد
  • 2:40 - 2:44
    اگر هرگز کار دیگری برای این سیستم نکنیم؟
  • 2:44 - 2:46
    [" مدارسی را که ما می شناسیم منسوخ هستند" ]
  • 2:46 - 2:48
    خُب این یک نظر بسیار قوی هست.
  • 2:48 - 2:52
    من گفتم مدارسی که ما امروزه میشناسیم، منسوخ هستند.
  • 2:52 - 2:53
    من ادعا نمیکنم که آنها نقص دارند.
  • 2:53 - 2:56
    این خیلی متداول شده که بگویند سیستمهای آموزشی نقض دارد و شکست خورده هستند.
  • 2:56 - 3:00
    اینها نقض ندارند. اینها بسیار عالی درست شدند.
  • 3:00 - 3:06
    فقط موضوع این هست که به اینها دیگر نیازی نداریم. اینها قدیمی و از رده خارج هستند
  • 3:06 - 3:09
    امروزه چه نوع کارهایی ما داریم
  • 3:09 - 3:11
    خُب، کامپیوترها کارمندان هستند.
  • 3:11 - 3:13
    در دفاتر کار هزاران کامپیوتر وجود دارد.
  • 3:13 - 3:16
    و افرادی را دارید که این کامپیوترها را
  • 3:16 - 3:19
    برای کارشان هدایت میکنند.
  • 3:19 - 3:22
    این افراد نیازی ندارند که دست خط خوبی داشته باشند.
  • 3:22 - 3:25
    نیازی ندارند که در ذهنشان اعداد را با هم ضرب کنند.
  • 3:25 - 3:27
    آنها نیاز دارند که بخوانند.
  • 3:27 - 3:32
    در حقیقت، آنها نیاز دارند که مطلب را بفهمند و تمیز دهند.
  • 3:32 - 3:35
    خُب، امروز اینطوریست، اما با این حال ما حتی نمیدانیم
  • 3:35 - 3:37
    که در آینده مشاعل چگونه خواهند بود.
  • 3:37 - 3:40
    ما می دانیم که مردم در هرجایی که بخواهند کار خواهند کرد،
  • 3:40 - 3:43
    و هر وقت که بخواهند و به هر شکلی که بخواهند کار خواهند کرد.
  • 3:43 - 3:47
    چگونه مدارس امروز برای
  • 3:47 - 3:50
    دنیای فردا آماده خواهد شد؟
  • 3:50 - 3:55
    خُب، من با این موضوع کاملا اتفاقی مواجه شدم.
  • 3:55 - 3:58
    من به افراد برنامه نویسی کامپیوتری
  • 3:58 - 4:00
    در دهلی نو درس میدادم. ۱۴ سال پیش.
  • 4:00 - 4:04
    و درست نزدیک جایی که من کار میکردم یک زاغه بود.
  • 4:04 - 4:06
    من فکر میکردم، خدای من چگونه این کودکان
  • 4:06 - 4:09
    می توانند برنامه نویسی را یادبگیرند؟
  • 4:09 - 4:12
    و یا ایا آنها نباید یاد بگیرند؟
  • 4:12 - 4:15
    و در همان زمان، والدین زیادی را داشتیم،
  • 4:15 - 4:17
    که ثروتمند بودند، و کامپیوتر داشتند،
  • 4:17 - 4:20
    و به من می گفتند،" میدونی،
  • 4:20 - 4:22
    فکر کنم پسرم خیلی با استعداد است،
  • 4:22 - 4:25
    چونکه با کامپیوتر کارهای جالبی انجام میدهد.
  • 4:25 - 4:29
    و دخترم- آه، مطمئنا فوق العاد با هوش هست.
  • 4:29 - 4:31
    و چیزهایی مثل این. خُب ناگهان این را درک کردم که،
  • 4:31 - 4:33
    چگونه همه ثروتمندان
  • 4:33 - 4:35
    دارای فرزندان فوق العاد با استعداد هستند؟
  • 4:35 - 4:37
    (خنده تماشاگران)
  • 4:37 - 4:40
    ومردم فقیرچه چیزی را اشتباه می کردند؟
  • 4:40 - 4:43
    من روزنه ای را بین دفترم و
  • 4:43 - 4:45
    دیوار اطراف زاغه ایجاد کردم.
  • 4:45 - 4:48
    و یک کامپیوتر در درون آن قرار دادم تا ببینم اگر یک کامپیوتر به بچه هایی
  • 4:48 - 4:51
    که هرگز کامپیوتر نداشتند بدهم، چه اتفاقی می افتد،
  • 4:51 - 4:54
    کسانی که اصلا انگلیسی نمیدانستند، و نمیدانستند اینترنت چیست.
  • 4:54 - 4:55
    بچه آمدند با آن کار کردند.
  • 4:55 - 4:57
    این یک متر بالاتر از زمین بود، آنها گفتند،" این چیه؟ "
  • 4:57 - 5:00
    و من گفتم،" این، نمی دونم "
  • 5:00 - 5:02
    ( خنده تماشاگران)
  • 5:02 - 5:05
    گفتند،"چرا این را اینجا گذاشتی؟ "
  • 5:05 - 5:06
    گفتم" همینطوری. "
  • 5:06 - 5:09
    گفتند،"میتونیم دست بهش بزنیم؟" گفتم، "اگر دوست دارید بله."
  • 5:09 - 5:12
    آنها رفتند.
  • 5:12 - 5:13
    و حدود ده ساعت بعد،
  • 5:13 - 5:16
    دیدم که دارند جستجو میکنند و به همدیگر یاد میدهند که چگونه جستجو کنند.
  • 5:16 - 5:19
    خُب گفتم،" خُب این غیر ممکنه، زیرا--
  • 5:19 - 5:22
    "چگونه ممکنه ؟ اینها هیچ چیز نمیدونند."
  • 5:22 - 5:25
    همکارم گفت، "نه، راه حل ساده ای داره.
  • 5:25 - 5:28
    یکی از شگردان تو باید آنجا رفته باشد و
  • 5:28 - 5:30
    به آنها نشان داده باشد که چگونه از ماوس استفاد کنند."
  • 5:30 - 5:32
    گفتم ،"بله، این ممکنه. "
  • 5:32 - 5:35
    بنابر این من آزمایش خودم را تکرار کردم . ۴۵۰ کیلومتر از دهلی نو خارج شدم
  • 5:35 - 5:37
    و به یک ده بسیار پرت و دورافتاده رفتم
  • 5:37 - 5:40
    که شانس اینکه یک مهندس نرمافزار از آنجا عبور کرده باشد
  • 5:40 - 5:45
    بسیار کم بود.( خنده تماشاگران)
  • 5:45 - 5:48
    من آزمایشم را در آنجا هم تکرار کردم.
  • 5:48 - 5:50
    آنجا محلی برای اقامت وجود نداشت ، من کامپیوترم را آنجا گذاشتم،
  • 5:50 - 5:52
    و رفتم، و بعد از چند ماه برگشتم،
  • 5:52 - 5:54
    و دیدم که بچه ها در کامپیوتر بازی میکنند.
  • 5:54 - 5:55
    وقتی من را دیدند گفتند،
  • 5:55 - 5:57
    "ما یک پردازشگر سریعتر و ماوس بهتری می خواهیم "
  • 5:57 - 6:01
    ( خنده تماشاگران)
  • 6:01 - 6:05
    سپس گفتم، "خدای من شما چطور همه اینها را میدونید؟"
  • 6:05 - 6:07
    چیز جالبی به من گفتند.
  • 6:07 - 6:09
    با صدای خشمگینی گفتند،
  • 6:09 - 6:11
    "تو به ما دستگاهی دادی که فقط با زبان انگلیسی کار میکند،
  • 6:11 - 6:18
    و برای کار کردن با این باید انگلیسی به خودمان درس میدادیم." ( خنده تماشاگران)
  • 6:18 - 6:20
    و به عنوان یک آموزگار، این اولین باری بود
  • 6:20 - 6:25
    که من واژه" به خودمان درس می دادیم " را شنیدم که خیلی معمولی گفته شد.
  • 6:25 - 6:28
    اینجا نگاه اجمالی به این سالها میکند.
  • 6:28 - 6:31
    این اولین روز وجود یک روزنه روی دیوار بود.
  • 6:31 - 6:33
    در سمت راست یک بچه هشت ساله هست.
  • 6:33 - 6:39
    در سمت چپ او شاگردش هست. او شش ساله است
  • 6:39 - 6:42
    او به شاگردش چگونه جستجو کردن را درس میدهد.
  • 6:42 - 6:46
    بعداً در سراسر کشور،
  • 6:46 - 6:48
    من این آزمایش را بارها و بارها تکرار کردم،
  • 6:48 - 6:51
    و نتیجهای دقیقا مشابه با آنچه که داشتیم را گرفتم.
  • 6:51 - 6:55
    [ "فیلم روزنه بر روی دیوار-۱۹۹۹"]
  • 6:55 - 7:00
    این کودک ۸ ساله به خواهر بزرگترش می گوید که چکار کند.
  • 7:04 - 7:10
    و در آخر این دختر برای مراتی توضیح میدهد که این چیست،
  • 7:10 - 7:14
    و میگوید، " یک پردازشگر داخل این هست."
  • 7:14 - 7:17
    خُب، من شروع به انتشار اینها کردم.
  • 7:17 - 7:19
    من همه چیز را منتشر کردم .من همه چیز را اندازه گیری کردم و آنها را نوشتم.
  • 7:19 - 7:22
    و گفتم در طی ۹ ماه، یک گروه از کودکان را
  • 7:22 - 7:24
    با یک کامپیوتر با هر زبانی تنها بگذارید
  • 7:24 - 7:29
    آنها به استاندارد یک منشی در دنیای غرب خواهند دانست.
  • 7:29 - 7:33
    من این را دوباره بارها و بارها دیدم.
  • 7:33 - 7:36
    اما کنجکاو بودم ببینیم که اگر اینها به این اندازه میدانند،
  • 7:36 - 7:38
    چه چیز دیگری را هم خواهند دانست؟
  • 7:38 - 7:41
    من شروع کردم این آزمایش را بر روی به یک موضوع انجام دادن،
  • 7:41 - 7:44
    بطور مثال در بین اینها، تلفظ کردن را آزمایش کردم.
  • 7:44 - 7:46
    منطقه ای در جنوب هند هست
  • 7:46 - 7:49
    که مردم انگلیسی را بسیار بد تلفظ میکنند،
  • 7:49 - 7:53
    و آنها به تلفظ بهتری نیاز دارند چونکه با تلفظ بهتر کار بهتری خواهند گرفت.
  • 7:53 - 7:57
    من به آنها یک برنامه "بگو تا نوسته شود" ، در یک کامپیوتر دادم،
  • 7:57 - 8:00
    و گفتم، "حرف زدن را ادامه بده تا اینکه این آنچه که تو می گویی را بنویسد. "
  • 8:00 - 8:05
    ( خنده تماشاگران)
  • 8:05 - 8:10
    و انها این کار را کردند، کمی را از این را ببینید.
  • 8:10 - 8:15
    کامپیوتر، از ملاقات شما خوشوقتم. کودکان: از ملاقات شما خوشوقتم.
  • 8:15 - 8:18
    ساگاتا میترا: دلیل اینکه با صورت از این بانوی جوان تمام کردم
  • 8:18 - 8:21
    این است که من شک دارم که شاید بسیاری از شما او را میشناسید.
  • 8:21 - 8:25
    حالا او به یک مرکز تلفن در حیدراباد ملحق شد
  • 8:25 - 8:30
    و شاید شما را در مورد صورتحساب کارت اعتباریتان
  • 8:30 - 8:34
    با یک لهجه انگلیسی بسیار واضح شکنجه میکند.
  • 8:34 - 8:39
    بعداً مردم پرسیدند، خُب این تا کجا ادامه خواهد داشت؟
  • 8:39 - 8:40
    و کجا متوقف خواهد شد؟
  • 8:40 - 8:44
    تصمیم گرفتم که بحثم را
  • 8:44 - 8:46
    با گزارهای پوچ نابود کنم.
  • 8:46 - 8:50
    من یک فرصیه ، فرضیه مضحکی را ساختم.
  • 8:50 - 8:52
    تامولا زبان مردم درجنوب هند است، گفتم،
  • 8:52 - 8:55
    آیا کودکان تامولایی زبان جنوب هند میتوانند
  • 8:55 - 8:58
    بیوتکنولوژی دی ان ای را از
  • 8:58 - 9:00
    روی کامپیوتر کنارخیابان همانند سازی کنند؟
  • 9:00 - 9:03
    و گفتم، من این را بررسی میکنم و نمره میدهم. آنها صفر خواهند گرفت
  • 9:03 - 9:06
    من چند ماهی را صرف میکنم و این کامپیوتر را برای چند ماهی ترک میکنم،
  • 9:06 - 9:08
    و برمیگردم. آنها یک صفر دیگر خواهند گرفت.
  • 9:08 - 9:12
    به آزمایشگاه برمیگردم و میگویم من به معلم نیاز دارم.
  • 9:12 - 9:16
    یک روستا پیدا کردم. به نام کالیکوپا در جنوب هند.
  • 9:16 - 9:19
    کامپیوتری را بر روی روزنهای بر روی یک دیوار نصب کردم.
  • 9:19 - 9:23
    و تمامی اطلاعات مربوط به همانندسازی 'دی ان ای' را از اینترنت دانلود کردم.
  • 9:23 - 9:26
    که بیشتر آنها را من نمی فهمیدم.
  • 9:26 - 9:29
    کودکان با عجله آمدند و گفتند، " این چیه؟"
  • 9:29 - 9:34
    گفتم، "این موضوع خیلی مهمی هست. اما همه اینها انگلیسی هست. "
  • 9:34 - 9:37
    سپس آنها گفتند، " خوب ما چطوری میتوانیم این متون انگلیسی مهم
  • 9:37 - 9:39
    و این نمودارها و شیمی را بفهمیم"
  • 9:39 - 9:42
    خُب تاکنون موقع من روش یادگیری نویی را ایجاد کرده بودم،
  • 9:42 - 9:45
    بنابراین من آن را اعمال کردم. گفتم، "هیچ ایدهای ندارم. "
  • 9:45 - 9:48
    ( خنده تماشاگران)
  • 9:48 - 9:51
    "به هر حال من میروم. "
  • 9:51 - 9:56
    ( خنده تماشاگران)
  • 9:56 - 9:59
    خُب ، برای چند ماهی آنجا را ترک کردم.
  • 9:59 - 10:02
    آنها صفر خواهند گرفت .یک امتحان به آنها دادم.
  • 10:02 - 10:03
    بعد از دو ماه برگشتم
  • 10:03 - 10:06
    و بچه ها دسته جمعی آمدند و گفتند،"ما هیچ چیز نفهمیدیم "
  • 10:06 - 10:09
    پس من گفتم، "خُب، من انتظار چه چیزی را داشتم؟ "
  • 10:09 - 10:13
    سپس گفتم، ' بسیار خوب، اما قبل از اینکه تصمیم بگیری که هیچ چیز را نفهمیدید،
  • 10:13 - 10:15
    چه مدت برای این وقت گذاشتید؟"
  • 10:15 - 10:17
    خُب آنها گفتند ،"ما ناامید نشدیم.
  • 10:17 - 10:19
    ما هر روز به این نگاه کردیم."
  • 10:19 - 10:22
    گفتم،"چی؟ شما مطالب روی این صفحه نمایش را نمیفهمیدید
  • 10:22 - 10:24
    و برای مدت دو ماه هر روز به این نگاه میکردید"
  • 10:24 - 10:27
    خُب دختر کوچولویی که الان میبینید،
  • 10:27 - 10:30
    دستش را بالا برد، و با لهجه غلیط تامیلی به انگلیسی،
  • 10:30 - 10:32
    گفت، به جزء این واقعیت که همانند سازی نادرست
  • 10:32 - 10:35
    مولکول های دی ان اِی باعث بیماری میشود،
  • 10:35 - 10:38
    ما چیز دیگری را نفهمیدم."
  • 10:38 - 10:43
    (خنده و تشویق تماشاگران)
  • 10:43 - 10:47
    خُب من آنها را آزمایش کردم.
  • 10:47 - 10:51
    من نتیجه تحصیلی غیر ممکن ۳۰ درصد را به جای صفر
  • 10:51 - 10:53
    درطی دو ماه در آب و هوای گرم استوایی با یک کامپیوتر
  • 10:53 - 10:56
    در زیر درخت با زبانی که آنها نمیدانستند با زبانی که آنها نمیدانستند
  • 10:56 - 10:59
    کاری که یک دهه جلوتر از زمان آنها بود را دریافت کرده بودم.
  • 10:59 - 11:05
    مضحک و چرند است ولی من باید روش دوره ویکتوریا را دنبال میکردم.
  • 11:05 - 11:08
    ۳۰ درصد نمره مردودیست.
  • 11:08 - 11:11
    چگونه میتوانستم به آنها نمره قبولی دهم؟ میبایستی به آنها ۲۰ نمره بیشتر میدادم.
  • 11:11 - 11:16
    من نمیتوانستم یک معلم پیدا کنم . چیزی که پیدا کردی دوستی بود که
  • 11:16 - 11:18
    دختری ۲۲ سالهای داشت که حسابدار بود
  • 11:18 - 11:21
    که در تمامی مدت با آنها بازی میکرد.
  • 11:21 - 11:23
    خُب من از این خانم پرسیدم،"ایا میتوانی به آنها کمک کنی؟"
  • 11:23 - 11:25
    و او گفت قطعا نه.
  • 11:25 - 11:28
    من هیچ درس علوم را در مدرسه نخواندهام. وهیچ ایدهای از
  • 11:28 - 11:33
    از اینکه آنها درزیر این درخت چه میکنند را ندارم. من نمی توانم به شما کمکی بکنم."
  • 11:33 - 11:37
    گفتم،" من میگویم که چه بکنی. روش مادربزرگ ها را بکار بگیر. "
  • 11:37 - 11:39
    گفت، " این چه روشی ست؟ "
  • 11:39 - 11:40
    گفتم،"در پشت سرآنها بایست.
  • 11:40 - 11:42
    هر کاری که آنها می کنند فقط بگو،
  • 11:42 - 11:45
    عالیه، وای، منظورم اینه که این را چطوری انجام دادی؟
  • 11:45 - 11:48
    صفحه بعدی چیه؟ خدای من، 'وقتی که من سن تو بودم هرگز چنین کاری نکرده بودم. '
  • 11:48 - 11:51
    می دانی که مادربزرگها چه میکنند."
  • 11:51 - 11:53
    خُب برای مدت دو ما او این کار را کرد.
  • 11:53 - 11:56
    و نمره بچه ها به ۵۰ رسید.
  • 11:56 - 11:57
    کالیک پوما یک مدرسه خصوصی ثروتمند
  • 11:57 - 11:59
    که یک آموزگار آموزشهای بیوتکنولوژی را داشت،
  • 11:59 - 12:03
    مدرسه تحت کنترل مرا در دهلی نو پیدا کرده بود
  • 12:03 - 12:08
    وقتی که این نمودار را دیدم فهمیدم که راهی برای رقابت در این زمینه با آنها هست.
  • 12:08 - 12:10
    اینجا کالیک پوما است.
  • 12:10 - 12:18
    ( بچه ها حرف میزنند) یاخته های عصبی.... ارتباط دارند
  • 12:18 - 12:22
    من زاویه دوربین را اشتباه گرفتم. این ها چیزهای غیر حرفه ای هستند،
  • 12:22 - 12:25
    اما آنچه که او سعی میکرد بگوید ،همانطور که میتوانید درک کنید،
  • 12:25 - 12:27
    او با دستش درباره یاخته های عصبی حرف میزند،
  • 12:27 - 12:31
    او میگوید که یاخته های عصبی با هم مرتبط هستند.
  • 12:31 - 12:34
    در سن ۱۲ سالگی.
  • 12:34 - 12:37
    خُب کارها در آینده چگونه خواهند بود
  • 12:37 - 12:39
    خُب ، میدانیم که آنها شبیه امروز خواهند بود.
  • 12:39 - 12:42
    یادگیری چگونه خواهد بود؟ما میدانیم که امروزه چگونه است،
  • 12:42 - 12:45
    کودکان تلفن های همراهشان را دریک دست دارند
  • 12:45 - 12:49
    و سپس با اکراه به مدرسه رفته تا کتابهایشان را با دست دیگر بردارند.
  • 12:49 - 12:53
    فردا این چگونه خواهد بود؟
  • 12:53 - 12:57
    آیا میتواند اینطور باشد که بگویند ما اصلا نیازی به مدرسه رفتن نداریم؟
  • 12:57 - 13:01
    ایا میتواند اینطور باشد که در هرزمان وقتی که نیاز به دانستن چیزی دارید،
  • 13:01 - 13:04
    شما می توانید آن را ظرف فقط دو دقیقه پیدا کنید؟
  • 13:04 - 13:08
    آیا این میتواند--- سوالی مخرب و ویرانگر،
  • 13:08 - 13:11
    سوالی که نیکلاس نگروپونته برای من مطرح کرد--
  • 13:11 - 13:14
    این که ما به سوی آن می رویم آیا میتواند چیزی باشد
  • 13:14 - 13:18
    که در آینده متوجه شویم که این منسوخ و ناکارآمد است؟
  • 13:18 - 13:20
    اما این وحشتناک است. ما انسان هوشمندی هستیم.
  • 13:20 - 13:24
    داناییست که ما را از سایر میمون ها متمایز میکند.
  • 13:24 - 13:26
    اما به این شیوه نگاه کنید.
  • 13:26 - 13:28
    برای طبیعت ۱۰۰ میلیون سال طول کشید
  • 13:28 - 13:31
    تا میمون بتواند روی پا بایستد
  • 13:31 - 13:33
    و تبدیل به انسان هوشمند شود.
  • 13:33 - 13:36
    وای برای ما فقط ۱۰٫۰۰۰( سال طول کشید ) تا دانایی منسوخ و از کار افتاده شود.
  • 13:36 - 13:39
    این چه داستاوردی هست.
  • 13:39 - 13:43
    اما ما باید آینده خودمان را در دست بگیریم.
  • 13:43 - 13:46
    به نظر میرسد که تشویق و دل گرمی کلید اصلیست.
  • 13:46 - 13:47
    اگر به کوپام نگاه کنید،
  • 13:47 - 13:50
    اگر به تمامی این آزمایشاتی که من انجام دادم نگاه کنید،
  • 13:50 - 13:57
    به سادگی این میگوید،" وای" و یادگیری را ستایش میکند.
  • 13:57 - 13:59
    شواهدی در علوم اعصاب وجود دارد.
  • 13:59 - 14:02
    روپاتلین بخشی از مغز است که در مرکز مغز ما قرار دارد،
  • 14:02 - 14:06
    هنگامی که تهدید شود، همه چیز را متوقف میکند،
  • 14:06 - 14:10
    روپاتلین درحالت تهدید بخش لوب پیشانی مغز را که بخش یادگیری مغزاست
  • 14:10 - 14:12
    را از کار میاندازد، همهی فعالیتهای ان از کار میافتد.
  • 14:12 - 14:17
    تنبه و امتحانات تهدید شمرده میشوند.
  • 14:17 - 14:20
    ما کاری میکنیم ذهن کودکان را از کار بیفتد،
  • 14:20 - 14:23
    و سپس به آنها میگویم که "کار کن".
  • 14:23 - 14:26
    چرا آنها سیستمی مثل این را ساختند؟
  • 14:26 - 14:28
    زیرا به این نیاز بود.
  • 14:28 - 14:31
    این در دوره امپراتوری بود
  • 14:31 - 14:35
    وقتی بود که شما به مردمی نیاز داشتید که بتوانند زیر تهدید و ارعاب زنده بمانند.
  • 14:35 - 14:37
    وقتی که شما در پشت سنگری تنها ایستاده اید،
  • 14:37 - 14:41
    اگر بتوانید زنده بمانید، شما خوب هستید و امتحان را پشت سر گذاشتید.
  • 14:41 - 14:44
    اگر نتوانید، شکست خوردید.
  • 14:44 - 14:47
    ولی دوره امپراتوری به سر رسیده است.
  • 14:47 - 14:50
    بر سر آفرینندگی و خلاقیت در دوره ما چه میآید؟
  • 14:50 - 14:54
    ما نیاز داریم تعادل را ازتهدید و ارعاب
  • 14:54 - 14:57
    به خشنودی و لذت تغییر دهیم.
  • 14:57 - 15:01
    من برای پیدا کردن مادر بزرگها به انگلستان برگشتم.
  • 15:01 - 15:04
    یاداشتی را در روزنامهای گذاشتم،
  • 15:04 - 15:07
    اگر شما یک مادر بزرگ برتانیایی هستید، اگراینترنت و دوربین وب دارید،
  • 15:07 - 15:11
    آیا میتوانید یک ساعت از وقتتان را بطورمجانی به من دهید؟
  • 15:11 - 15:13
    و درظرف دو هفته اول ، ۲۰۰ تا پاسخ دریافت کردم.
  • 15:13 - 15:18
    من پیش از هر کس دیگری در جهان مادر بزرگ بریتانیایی میشناسم.( خنده تماشاگران)
  • 15:18 - 15:21
    به آنها مادربزرگ ابری گفته میشود.
  • 15:21 - 15:23
    مادر بزرگ ابری پای اینترنت مینشیند.
  • 15:23 - 15:27
    اگر کودکی مشکل داشته باشد، ما یک مادربزرگ بهش میدهیم.
  • 15:27 - 15:31
    او میروی روی اسکاپ وحالیشون میکند.
  • 15:31 - 15:35
    من آنها را دیدم که با هم در روستایی به نام دیگال در
  • 15:35 - 15:37
    شمال غربی انگلستان با روستایی در
  • 15:37 - 15:40
    قلب هند به نام تمال نادو که حدود ۶٫۰۰۰ مایل دورتراست،
  • 15:40 - 15:42
    با هم کار میکنند.
  • 15:42 - 15:46
    مادربزرگ اینکار را تنها با یک ژست قدیمی میکند.
  • 15:46 - 15:48
    "هیسس"
  • 15:48 - 15:50
    بسیار خوب؟
  • 15:50 - 15:52
    این را نگاه کنید.
  • 15:52 - 15:56
    مادربزرگ: نمیتوانی من را بگیری. این را بگو.
  • 15:56 - 16:00
    نمیتوانی من را بگیری.
  • 16:00 - 16:03
    کودکان: نمیتوانی من را بگیری.
  • 16:03 - 16:08
    مادربزرگ: من مرد شیرینی زنجبیلی ام. کودکان من مردشیرینی زنجبیلی ام
  • 16:08 - 16:13
    مادر بزرگ: عالیه. خیلی خوبه.
  • 16:13 - 16:15
    ساگاتا میترا: در اینجا چه میگذرد؟
  • 16:15 - 16:17
    من فکر میکنم آنچه که نیاز است ما به دنبالش باشیم
  • 16:17 - 16:20
    جستجو وتوجه به یادگیری
  • 16:20 - 16:24
    به عنوان محصول آموزش خود سازماندهی شده است.
  • 16:24 - 16:27
    اگر شما اجازه دهید که فرآیند آموزش بخو به خود سازمان دهی شود،
  • 16:27 - 16:30
    سپس یادگیری اتفاق میافتد.
  • 16:30 - 16:32
    این درباره اینکه یادگیری صورت پذیرد نیست.
  • 16:32 - 16:34
    این درباره اجاز دادن به یادگیریست ، که صورت پذیرد.
  • 16:34 - 16:37
    آموزگار به موضوعی اشاره میکند
  • 16:37 - 16:40
    و سپس بصورت فردی درعقب کلاس میایستد
  • 16:40 - 16:43
    و نگاه میکند تا که یادگیری صورت پذیرد.
  • 16:43 - 16:45
    فکر میکنم این همه آن چیزیست که به آن اشاره شد.
  • 16:45 - 16:48
    اما ما چگونه میدانیم ؟ چگونه میآموزیم؟
  • 16:48 - 16:50
    خُب ، من بر آن شدم که
  • 16:50 - 16:53
    خود - سازماندهی محیط آموزشی SOLE را ایجاد کنم.
  • 16:53 - 16:57
    آساسا این قراردادن ازباند اینترنت پهن ، همکاری و تشریک مساعی
  • 16:57 - 16:59
    و تشویق در کنار همدیگر است.
  • 16:59 - 17:01
    من این را در مدارس بسیار زیادی امتحان کردم.
  • 17:01 - 17:04
    این روش در سراسر دنیا امتحان شده ، آموزگاران
  • 17:04 - 17:07
    در عقب میایستند و میگویند،" این به خودی خود اتفاق میآفتد؟ "
  • 17:07 - 17:10
    و من میگفتم، "بله، بله این به خودی خود اتفاق می افتد. "( و میپرسیدند) "شما چطور این را میدانستید؟ "
  • 17:10 - 17:14
    میگفتم،" شما بچه هایی که به من گفتند
  • 17:14 - 17:17
    و از جایی که آمدند را باور نمیکنید."
  • 17:17 - 17:19
    این یک فعالیت " سول SOLE"- خود - سازماندهی محیط آموزشی است.
  • 17:19 - 17:26
    ( کودکان حرف میزنند)
  • 17:26 - 17:32
    این در انگلستان است.
  • 17:32 - 17:36
    او ضابطه و نظم را برقرار میکند،
  • 17:36 - 17:44
    به خاطر داشته باشید که هیچ آموزگاری درآن اطراف نیست.
  • 17:46 - 17:50
    دختر بچه: تعداد کل الکترونها با تعداد کل پروتنها برابر نسیت-- ساگاتا میترا: استرالیا
  • 17:50 - 17:57
    دختر بچه: بار خالص نسبت بار مثبت به منفی الکتریکی است.
  • 17:57 - 18:00
    بار خالص در یک یون برابر است با تعداد
  • 18:00 - 18:04
    پروتون ها منهای تعداد الکترونها.
  • 18:04 - 18:07
    ساگاتا میترا: او یک ده جلوتر از زمان خودش است.
  • 18:07 - 18:10
    خُب ، سول SOLE - من فکر میکنم ما به یک برنامه آموزشی از پرسشهای بزرگ داریم.
  • 18:10 - 18:12
    شما درباره آن قبلا شنیدهاید. میدانید که معنایان چیست.
  • 18:12 - 18:16
    زمانی بود که وقتی زنان و مردان در دوران سنگی( عصر حجر)
  • 18:16 - 18:18
    مینشستند و به آسمان نگاه میکردند، میگفتند
  • 18:18 - 18:20
    " این نورهای چشمک زن چه هستند؟ "
  • 18:20 - 18:25
    آنها اولین برنامه آموزشی را ایجاد کردند، اما ما بینش این پرسشهای شگرف را از گم کرده و از دست دادهایم.
  • 18:25 - 18:29
    ما آن را به تانژانت یک زاویه کوچک تبدیل کردهایم.
  • 18:29 - 18:33
    اما این به اندازه کافی جذاب نیست.
  • 18:33 - 18:36
    و روشی که این را برای یک کودک ۹ ساله قراردهید این است که بگوید،
  • 18:36 - 18:39
    "اگر یک شهابسنگ درحال آمدن به طرف زمین باشد
  • 18:39 - 18:43
    چطور میتوانی بفهمی که آیا این به زمین اصابت میکند یا نه؟"
  • 18:43 - 18:45
    و اگر او بگوید، " خُب ، چی؟ چگونه؟"
  • 18:45 - 18:48
    و شما بگوید،"یک واژه جادویی هست. که به آن تانژانت یک زاویه میگویند "
  • 18:48 - 18:51
    و او را تنها بگذارید. او آن را خواهد یافت و خواهد فهمید.
  • 18:51 - 18:55
    اینها اینجا تعدادی تصویر از کلاس های سول SOLE هستند
  • 18:55 - 19:01
    من پرسش های فوق العاده و باورنکردنی کردم
  • 19:01 - 19:05
    " جهان چه موقع شروع شد ؟"--
  • 19:05 - 19:07
    کودک ۹ ساله.
  • 19:07 - 19:10
    این یکی در مورد این است که چه اتفاقی میافتد وقتی که ما تنفس میکنیم.
  • 19:10 - 19:15
    این توسط کودکان بدون کمک آموزگار انجام شده است.
  • 19:15 - 19:18
    آموزگار تنها سوال را بوجود میآورد،
  • 19:18 - 19:21
    و سپس در عقب میایستد و پاسخها را تحسین میکند
  • 19:21 - 19:25
    خُب آرزوی من چیست؟
  • 19:25 - 19:27
    آرزوی من
  • 19:27 - 19:32
    این است که ما آینده آموزش را طراحی کنیم.
  • 19:32 - 19:34
    ما نمیخواهیم که قطعه یدکی
  • 19:34 - 19:36
    برای یک انسان کامپیوتری باشیم، ایا میخواهیم؟
  • 19:36 - 19:40
    پس ما نیاز داریم که آینده ای برای یادگیری و آموزش طراحی کنیم
  • 19:40 - 19:41
    من-- صبر کنید،
  • 19:41 - 19:44
    من باید کلمات را دقیقا درست بگویم،
  • 19:44 - 19:47
    زیرا این بسیار مهم است.
  • 19:47 - 19:49
    آرزوی من کمک به ایجاد طرحی برای آینده یادگیری و آموزش است
  • 19:49 - 19:51
    بوسیله حمایت و پشتیبانی کردن تمامی کودکان جهان
  • 19:51 - 19:54
    برای تلنگرزدن به شگفتی و توانایشان برای کار کردن با یکدیگر.
  • 19:54 - 19:56
    برای ساخت این مدرسه به من کمک کنید.
  • 19:56 - 20:00
    واین "مدرسهای درابرها " نامیده خواهد شد.
  • 20:00 - 20:05
    این مدرسهای خواهد بود که کودکان برای ماجراجویی فکری با پرسشهای بزرگی
  • 20:05 - 20:09
    که توسط واسطهها - معلمین شان هدایت میشود، به آن خواهند رفت.
  • 20:09 - 20:11
    روشی که من میخواهم آن را انجام دهم
  • 20:11 - 20:15
    این است که وسیلهای را ایجاد کنم که بتوانم در آن درس بخوانم.
  • 20:15 - 20:18
    این وسیلهای نقلیه ایست که عملا بدون سرنشین میباشد.
  • 20:18 - 20:20
    درآنجا فقط یک مادر بزرگ
  • 20:20 - 20:22
    که درستی و ایمنی کار را مدیریت میکند وجود دارد.
  • 20:22 - 20:24
    مابقی در ابرهاست.
  • 20:24 - 20:26
    چراغ ها با ابرها روشن و خاموش میشوند،
  • 20:26 - 20:28
    همه و همه چیز توسط ابرها انجام میشود.
  • 20:28 - 20:31
    اما من شما را برای هدف دیگری میخواهم.
  • 20:31 - 20:34
    شما میتوانید خود - سازماندهی محیط آموزشی را
  • 20:34 - 20:39
    در خانه، در مدرسه ، خازج از مدرسه و درانجن ها درست کنید.
  • 20:39 - 20:41
    انجام این بسیار آسان است. اطلاعات بسیار عالی
  • 20:41 - 20:43
    توسط TED تهیه شد که به شما میگوید چگونه این کار را انجام دهید.
  • 20:43 - 20:46
    اگر میتوانید لطفا ، لطفا این کار را
  • 20:46 - 20:48
    در سراسر پنج قاره جهان انجام دهید،
  • 20:48 - 20:51
    و اطلاعات را برای من بفرستید،
  • 20:51 - 20:54
    سپس من تمامی آنها را در کنارهم قرار داده و به مدرسه ابرها اضافه میکنم،
  • 20:54 - 20:57
    و( طرح) آینده یادگیری و آموزش را خواهم ساخت.
  • 20:57 - 20:59
    این آرزوی من است.
  • 20:59 - 21:01
    و آخرین نکته.
  • 21:01 - 21:03
    من شما را به بالا هیمالیا میبرم.
  • 21:03 - 21:06
    در ارتفاع ۳۶۵۰ متری ، جایی که هوا بسیار رقیق است میبرم،
  • 21:06 - 21:09
    یکبارمن دو روزنه روی دیوار برای کامپیوتر ایجاد کردم،
  • 21:09 - 21:11
    کودکان به طرف انها هجوم آوردند.
  • 21:11 - 21:14
    و در آنجا یک دختر بچه کوچولو بود که همه جا در به دنبال من بود.
  • 21:14 - 21:19
    به او گفتم،" میدونی میخواهم به همه یک کامپیوتر بدم، به هر بچه ای.
  • 21:19 - 21:21
    نمیدونم که چکار بادید بکنم؟"
  • 21:21 - 21:25
    میخواستم بی سرو صدا هم یک عکس هم از او بگیرم.
  • 21:25 - 21:29
    ناگهان دستش را اینطور بالا برد وبه من گفت،
  • 21:29 - 21:31
    " با این عکس بگیر "
  • 21:31 - 21:43
    ( خنده تماشاگران) ( تشویق تماشاگران)
  • 21:43 - 21:45
    فکر کنم نصیحت خوبی بود.
  • 21:45 - 21:47
    من نصیحتش را گوش میدهم .دیگه حرف نمیزنم.
  • 21:47 - 21:51
    سپاسگزارم . بسیار سپاسگزارم.
  • 21:51 - 21:54
    ( تشویق تماشاگران)
  • 21:54 - 22:03
    سپاسگزارم. سپاسگزارم. (تشویق تماشاگران)
  • 22:03 - 22:09
    بسیار سپاسگزارم. (تشویق تماشاگران)
Title:
ساگاتا میترا: ساختن مدرسه ای در ابرها
Speaker:
Sugata Mitra
Description:

ساگاتا میترا آرزوی جسورانه اش را بر روی صحنه TED Prize2013 میکند : به من کمک کنید تا "مدرسه‌‌ای درابرها "را طراحی کنم ، یک آزمایشگاه آموزشی در هند، جایی که بچه ها می توانند وکاوش کنند واز یکدیگربیاموزند - استفاده از منابع و مشاوره دادن از طریق ابرها. این چشم انداز الهام بخش را برای خود - سازماندهی محیط آموزشی -سول(SOLE) را بشنوید، وبرای کسب اطلاعات بیشتر در tedprize.org مراجعه کنید.

more » « less
Video Language:
English
Team:
closed TED
Project:
TEDTalks
Duration:
22:31

Persian subtitles

Revisions