Return to Video

اعترافات يك كمدين افسرده

  • 0:00 - 0:03
    برای مدت طولانی در زندگیم،
  • 0:03 - 0:08
    احساس میکردم که دو زندگی مختلف را انجام ميدم.
  • 0:08 - 0:11
    یک زندگی که همه میبینند،
  • 0:11 - 0:15
    و بعد هم یک زندگی که تنها من میبینم.
  • 0:15 - 0:17
    و در زندگی که همه میبینند،
  • 0:17 - 0:20
    من یک دوست،
  • 0:20 - 0:22
    یک پسر، یک برادر،
  • 0:22 - 0:26
    یک کمدین روی صحنه و یک نوجوان هستم.
  • 0:26 - 0:28
    این زندگی هست که همه میبینند.
  • 0:28 - 0:29
    اگر قرار بود از دوستان و خانوادهام بخوام که من را توصیف کنند،
  • 0:29 - 0:31
    این چیزی بود که بهم میگفتند.
  • 0:31 - 0:33
    و آن بخش بزرگی از من است. آن کسی که هستم.
  • 0:33 - 0:36
    و اگر قرار بود شما از بخواهید خودم را توصیف کنم،
  • 0:36 - 0:39
    احتمالا بخشهایی از همان چیزها را میگفتم.
  • 0:39 - 0:42
    و دروغ هم نبود،
  • 0:42 - 0:46
    اما حقیقت کامل را هم نمیگفتم،
  • 0:46 - 0:48
    چون واقعیت این که
  • 0:48 - 0:51
    اون زندگی بود که سایرین میدیدند.
  • 0:51 - 0:54
    در زندگی که من تنها میبینم،آن کسی که من هستم،
  • 0:54 - 0:56
    آن کس واقعی که من هستم،
  • 0:56 - 1:01
    شخصی است که شدیدا با افسردگی کلنجار میرود.
  • 1:01 - 1:04
    همه شش سال گذشته زندگیم اینطور بوده،
  • 1:04 - 1:09
    و هر روز هم ادامه دارد.
  • 1:09 - 1:11
    الان، برای کسی که هیچوقت افسردگی را تجربه نکرده
  • 1:11 - 1:12
    یا واقعا نمیدونه که به چه معناست،
  • 1:12 - 1:14
    ممكن شنيدنش او را متعجب كنه،
  • 1:14 - 1:16
    چون اين مفهوم غلط كاملاً رايج وجود داره
  • 1:16 - 1:18
    كه افسردگى فقط غمگين بودن است
  • 1:18 - 1:21
    زمانى كه چيزى در زندگيتون درست پيش نميره،
  • 1:21 - 1:22
    زمانى كه با دوست دخترتون بهم مىزنيد،
  • 1:22 - 1:24
    زمانى كه شخصى را كه دوست داشتيد از دست مىديد،
  • 1:24 - 1:26
    زمانى كه شغلى را كه مىخواستيد بدست نمياوريد.
  • 1:26 - 1:28
    اما اون غمگين بودنِ. يك چيز عاديه.
  • 1:28 - 1:30
    احساس عادى بشره.
  • 1:30 - 1:34
    وقتى چيزى در زندگيتون خوب پيش نميره
  • 1:34 - 1:36
    افسردگى واقعى غمگين بودن نيست.
  • 1:36 - 1:38
    افسردگى واقعى غمگين بودن است
  • 1:38 - 1:41
    وقتى همه چيز توى زندگيتون خوب پيش ميره.
  • 1:41 - 1:44
    اين افسردگى واقعى است، و چيزى كه من ازش رنج مىبرم.
  • 1:44 - 1:46
    و كاملاً صادقانه بگم،
  • 1:46 - 1:49
    كه اينجا ايستادن و گفتنش واقعاً برام سخت است.
  • 1:49 - 1:51
    برام سخت كه راجع بهش حرف بزنم،
  • 1:51 - 1:53
    و بنظر مياد كه صحبت كردن دربارهش براى همه سخت باشه،
  • 1:53 - 1:56
    اونقدر كه كسى درباره اون حرف نمىزنه.
  • 1:56 - 1:58
    و هيچكس درباره افسردگى حرف نمىزنه، اما لازم كه اين كار را بكنيم،
  • 1:58 - 2:02
    چون در حال حاضر مشكل بزرگیست.
  • 2:02 - 2:03
    مشكلى عمده.
  • 2:03 - 2:05
    اما دربارهش توى رسانههاى اجتماعى نمىبينيم، اينطور نيست؟
  • 2:05 - 2:07
    توى فيس بوك هم نمىبينيم. همينطور روى توييتر.
  • 2:07 - 2:09
    تو اخبار راجع بهش نمىشنويم، چون شاد نيست،
  • 2:09 - 2:11
    باحال نيست، خوشايند نيست.
  • 2:11 - 2:14
    و به اين خاطر كه ما اون را نمىبينيم، متوجه وخامت اون نمىشيم
  • 2:14 - 2:18
    اما وخامت و جديتش انقدرى هست كه:
  • 2:18 - 2:20
    هر ٣٠ ثانيه،
  • 2:20 - 2:22
    هر ٣٠ ثانيه، در جايى از
  • 2:22 - 2:24
    اين دنيا كسى بخاطر افسردگى از زندگي
  • 2:24 - 2:25
    خودش مىگذره،
  • 2:25 - 2:28
    و ممكن فقط دو تا ساختمون آن طرفتر باشه، يا دو كشور آن طرفتر،
  • 2:28 - 2:29
    شايد هن دو قاره آن ورتر ، اما اتفاق ميفته،
  • 2:29 - 2:32
    هر روز خدا هم اتفاق ميفته.
  • 2:32 - 2:35
    و بعنوان جامعه، تمايل داريم كه
  • 2:35 - 2:40
    بهش نگاه كنيم و بگيم،" خوب كه چى؟"
  • 2:40 - 2:45
    خب كه چى؟ بهش نگاه مىكنيم و بعد پى كار خودمون مىريم، " مشكل خودته.
  • 2:45 - 2:47
    مشكل خودشونه."
  • 2:47 - 2:49
    ما مىگيم كه ما غمگين هستيم و مىگيم كه متاسفيم،
  • 2:49 - 2:50
    اما همينطور هم مىگيم كه، "خب كه چى؟"
  • 2:50 - 2:55
    خب، دو سال پيش اون مشكل من بود،
  • 2:55 - 2:59
    چون روى لبه تختم نشسته بودم
  • 2:59 - 3:02
    جايى كه يك ميليون بار قبلاً نشسته بودم
  • 3:02 - 3:05
    و قصد خودكشى داشتم.
  • 3:05 - 3:09
    قصد خودكشى داشتم، و اگر شما به ظاهر زندگيم نگاه مىكرديد،
  • 3:09 - 3:11
    من را بعنوان بچهاى كه تو فكر خودكشى بود نمىديديد.
  • 3:11 - 3:13
    بچهاى را مىديديد كه كاپيتان تيم بسكتبالش بود،
  • 3:13 - 3:15
    دانشجوى سال رشته بازيگرى و تئاتر،
  • 3:15 - 3:16
    دانشجوى انگليسى سال،
  • 3:16 - 3:18
    كسى كه مدام روى غلتك افتخارات بود
  • 3:18 - 3:22
    و مدام در حال مهمونى رفتن بود.
  • 3:22 - 3:24
    پس نمىگفتيد كه افسردگى دارم، مىگفتيد
  • 3:24 - 3:26
    كه به خودكشى فكر نمىكنم، اما اشتباه مىكرديد.
  • 3:26 - 3:28
    اشتباه مىكرديد. خب اون شب اونجا نشستم
  • 3:28 - 3:32
    با يك قوطى قرص كنارم و يك قلم و كاغذ توى دستم
  • 3:32 - 3:34
    و به گرفتن جونم فكر مىكردم
  • 3:34 - 3:37
    و فقط يك كم مونده بود كه اين كار را كنم.
  • 3:37 - 3:39
    فقط يكم مونده بود.
  • 3:39 - 3:42
    و اينكارو نكردم، در نتيجه جزء كسانى هستم كه شانس آوردم،
  • 3:42 - 3:44
    يكى از اون آدمهايى كه روى لبه ميايسته
  • 3:44 - 3:46
    و به پايين نگاه مىكنه اما نمىپره،
  • 3:46 - 3:48
    يكی از خوش شانسهايى كه نجات پيدا مىكنه.
  • 3:48 - 3:51
    خب، نجات پيدا كردم، و با اين داستانم الان اينجا هستم،
  • 3:51 - 3:53
    و داستان من اين است:
  • 3:53 - 3:56
    تو پنج كلمه ساده، من از افسردگى رنج مى برم.
  • 3:56 - 3:59
    من از افسردگى رنج مى برم.
  • 3:59 - 4:06
    و براى مدت خيلى طولانى، فكر مىكردم،
  • 4:06 - 4:09
    دو زندگى كاملاً متفاوت را زندگى مىكردم،
  • 4:09 - 4:11
    جاييكه يك شخص هميشه از اون يكى مىترسيد.
  • 4:11 - 4:13
    من مىترسيدم، كه آدمها من واقعى را ببينند،
  • 4:13 - 4:16
    اينكه كامل نبودم، اون بچه محبوب توى دبيرستانى كه همه دربارهش فكر مىكردند،
  • 4:16 - 4:18
    كه پشت لبخندم، تقلايى بود،
  • 4:18 - 4:20
    و پشت روشناييم، تاريكى وجود داشت.
  • 4:20 - 4:25
    و حتى زير شخصيت بزرگم هم درد بزرگترى پنهان بود.
  • 4:25 - 4:27
    مثل اينكه بعضىها شايد بترسند از اينكه دخترا اونها رو در مقابل دوست نداشته باشند.
  • 4:27 - 4:30
    بعضى مردم شايد از كوسهها بترسند. بعضى مردم ممكن است از مرگ بترسند.
  • 4:30 - 4:34
    اما براى من، براى بخش بزرگى از زندگيم، از خودم مىترسيدم.
  • 4:34 - 4:37
    از حقيقت خودم مىترسيدم، از رو راست بودن با خودم مىترسيدم ، از آسيب پذير بودنم مىترسيدم،
  • 4:37 - 4:39
    و اون ترس باعث مىشد حس كنم
  • 4:39 - 4:41
    كه دارم به گوشهاى هل داده ميشم،
  • 4:41 - 4:45
    انگارى به گوشهاى هل داده ميشدم و تنها يك راه خروج بود،
  • 4:45 - 4:48
    و بنابراين هر روز درباره اون راه فكر مىكردم.
  • 4:48 - 4:50
    هر روز راجع بهش فكر مىكردم،
  • 4:50 - 4:51
    و الانى كه اينجا ايستادم، بخوام كاملاً روراست باشم
  • 4:51 - 4:55
    از اون وقت دوباره بهش فكر كردم، چون كه بيماريست،
  • 4:55 - 4:57
    دست وپا زدنه، افسردگيست،
  • 4:57 - 4:58
    و افسردگى آبله مرغان نيست.
  • 4:58 - 5:00
    اينطور نيست كه يكبار براى هميشه شكستش بدهید.
  • 5:00 - 5:02
    چيزى كه باهاش زندگى مىكنيد. چيزى كه توش زندگى مىكنيد.
  • 5:02 - 5:06
    هم اتاقى كه نمىتونيد با لگد بياندازيدش بيرون. صدايى كه نمىتونيد بيخيالش بشين.
  • 5:06 - 5:08
    احساسى كه نمىتونيد از زيرش در بريد،
  • 5:08 - 5:13
    ترسناكترين بخش اون اين كه بعد از مدتى،
  • 5:13 - 5:16
    نسبت بهش كرخت مىشيد. براتون عادى ميشه،
  • 5:16 - 5:19
    و چيزى كه بيشتر از همه واقعاً ميترسيد
  • 5:19 - 5:21
    رنجى نيست كه از درون مىكشيد.
  • 5:21 - 5:23
    حس ننگيه كه درون ديگرانِ،
  • 5:23 - 5:25
    حس خجالت، حس شرمندگى،
  • 5:25 - 5:28
    نگاه ملامتبار در چهره يك دوست،
  • 5:28 - 5:31
    پچ پچهاى توى راهرو درباره اين كه تو ضعيفى،
  • 5:31 - 5:32
    اظهار نظرهايى درباره اين كه تو ديوونهاى.
  • 5:32 - 5:35
    چيزهايى كه مانع از كمك گرفتنت مىشن.
  • 5:35 - 5:38
    چيزهايى كه باعث مى شن اون را توى خودت نگهدارى و مخفيش كنى.
  • 5:38 - 5:40
    بخاطر حس ننگ است. بنابراين اون را توى خودتون نگه مىداريد و مخفيش مىكنيد،
  • 5:40 - 5:42
    و همينطور به بروز ندادنش ادامه ميدين،
  • 5:42 - 5:43
    و حتى اگر هم روز شما را توى تختخواب نگهداره
  • 5:43 - 5:46
    و على رغم اين كه چقدر زياد تلاش كنيد و بخواين پرش كنيد، باعث شه در زندگيتون احساس خالى بودن كنيد.
  • 5:46 - 5:49
    اون را پنهان مىكنيد، چون در اجتماع ما ننگ آور
  • 5:49 - 5:51
    دونستن افسردگى خيلى جديه.
  • 5:51 - 5:55
    واقعاً جديه، و اگر شما فكر مىكنيد كه اينطور نيست، اين را از خودتون سوال كنيد:
  • 5:55 - 5:56
    آيا ترجيح مىدين كه در استتوس بعدى فيس بوك خود اين
  • 5:56 - 5:58
    را بگين كه شما براى بيرون اومدن از تخت وضعيت دشوارى داريد
  • 5:58 - 6:00
    چون پشتتون درد مىكنه
  • 6:00 - 6:02
    يا اينكه هر روز صبح اوقات دشوارى را براى بيرون اومدن از تختخواب داريد
  • 6:02 - 6:04
    چون كه افسردهايد؟
  • 6:04 - 6:07
    ننگ آوره، چون بدبختانه
  • 6:07 - 6:09
    ما در دنيايى زندگى مىكنيم كه اگر دستتون را بشكنيد،
  • 6:09 - 6:12
    همه سمتتون مىدوند تا روى گچش را امضاء كنند،
  • 6:12 - 6:15
    اما اگه به آدمها بگين كه افسردهايد، همه راهشون را كج مىكنند.
  • 6:15 - 6:17
    ننگ آوره.
  • 6:17 - 6:22
    ما خيلى خيلى راحت پذيراى شكستن از هر عضوى از بدنمون هستيم
  • 6:22 - 6:25
    البته غير از مغزمون. و اين يعنى اهمال كردن.
  • 6:25 - 6:27
    اهمال كردن محض، و اين بىتوجهى دنيايى
  • 6:27 - 6:29
    را خلق كرده كه افسردگى را نمىفهمه،
  • 6:29 - 6:31
    بهداشت روان را نمىفهمه.
  • 6:31 - 6:33
    و اين براى من كنايهآميزه، چون افسردگى
  • 6:33 - 6:36
    يكى از بهترين مشكلات ثبت شدهاى كه ما در دنيا داريم،
  • 6:36 - 6:38
    و با اين وجود يكى از كمترين موارد بحث شده است.
  • 6:38 - 6:40
    ما فقط اون را به كنارى هلش مىديم و به گوشهاى ميگذارذم
  • 6:40 - 6:44
    و وانمود مىكنيم اونجا نيست و اميد به درست شدن خودبخودش را داريم.
  • 6:44 - 6:47
    خب، اينطور نميشه. اينطور نبوده، و اينطور نخواهد شد،
  • 6:47 - 6:49
    چون فقط يك فكر واهى و پوچِ،
  • 6:49 - 6:52
    و فكر واهى و پوچ يك استراتژى نيست، طفره رفتنست،
  • 6:52 - 6:57
    و ما نمىتونيم از چيزى با اين ميزان اهميت طفره بريم.
  • 6:57 - 7:00
    نخستين گام در حل كردن هر مشكلى
  • 7:00 - 7:02
    اين كه تشخيص بديم كه وجود داره.
  • 7:02 - 7:04
    خب، ما اون كار را نكردهايم، پس نمىتونيم واقعاً انتظار داشته باشيم
  • 7:04 - 7:08
    تا وقتى كه هنوز از سوال واهمه داريم براش پاسخى پيدا كنيم.
  • 7:08 - 7:11
    و من نمىدونم كه راه حل چيه.
  • 7:11 - 7:14
    كاش مىدونستم، اما نمىدونم-- اما فكر مىكنم،
  • 7:14 - 7:16
    من فكر مىكنم كه بايد از اينجا شروع شه.
  • 7:16 - 7:18
    بايد از من شروع شه، بايد با شما شروع شه،
  • 7:18 - 7:22
    بايد با مردمانى شروع شه كه رنج مىبرن.
  • 7:22 - 7:23
    كسانى كه در سايهها مخفى هستند
  • 7:23 - 7:25
    ما نياز داريم كه بلند صحبت كنيم و سكوت را بشكنيم.
  • 7:25 - 7:27
    ما لازم هست كه كسانى باشيم كه بخاطر چيزى كه باور دارند شجاع هستند،
  • 7:27 - 7:31
    چون اگه تنها يك چيز باشه كه من تشخيص دادهام،
  • 7:31 - 7:34
    اگر تنها يك چيز باشه كه من بعنوان بزرگترين مشكل اون را ببينم،
  • 7:34 - 7:37
    در ساختن جهانى نيست كه در اونجا
  • 7:37 - 7:41
    ما بىتوجهى ديگران را حفظ مىكنيم.
  • 7:41 - 7:44
    در ساختن جهانى كه ما ياد مىگيريم خودمون را بپذيريم،
  • 7:44 - 7:45
    جايى كه ما با اون كسى كه هستيم مشكلى نداريم،
  • 7:45 - 7:47
    چون وقتى ما روراست باشيم،
  • 7:47 - 7:50
    مىبينيم كه ما همگى در حال دست و پا زدن و رنج كشيدن هستيم.
  • 7:50 - 7:52
    چه با اين بيمارى، چه با چيز ديگهاى.
  • 7:52 - 7:55
    ما همه مىدونيم كه درد كشيدن يعنى چى.
  • 7:55 - 7:56
    ما همه مىدونيم كه داشتن درد در قلبمون چقدر مهمه،
  • 7:56 - 7:59
    و ما همه مىدونيم كه درمان اون چقدر مهم است.
  • 7:59 - 8:02
    اما همين حالا، افسردگى بريدگى عميق اجتماعى كه
  • 8:02 - 8:05
    ما با گذاشتن چسب زخم روى اون راضى ميشيم و تظاهر مىكنيم كه وجود نداره.
  • 8:05 - 8:10
    خب، اون اونجاست. اونجاست و مىدونيد چيه؟ اشكالى نداره.
  • 8:10 - 8:13
    افسردگى اشكالى نداره. اگر داريد اون را پشت سر مىگذاريد، بدونيد كه اشكال نداره.
  • 8:13 - 8:16
    و مىدونم كه شما مريض هستيد، شما ضعيف نيستيد،
  • 8:16 - 8:18
    و اين يك مساله است، نه شناسايى،
  • 8:18 - 8:21
    اما وقتى شما از ترس و مسخره شدن و قضاوت شدن
  • 8:21 - 8:22
    و انگ خوردن از سوى ديگران بگذريد،
  • 8:22 - 8:25
    مىتونيد ببينيد چهره واقعى افسردگى را مشاهده كنيد،
  • 8:25 - 8:28
    و اون فقط بخشى از زندگى شماست،
  • 8:28 - 8:31
    فقط بخشى از زندگى شماست، و بهمون اندازه كه متنفرم،
  • 8:31 - 8:34
    بهمون اندازه كه از بعضى جاها متنفرم،
  • 8:34 - 8:37
    بخشهايى در زندگيم هست كه افسردگى من را به پايين كشيده،
  • 8:37 - 8:40
    و به كلى دليل من سپاسگذار اين موضوع هستم.
  • 8:40 - 8:41
    چون آره، من را به ته دره برده،
  • 8:41 - 8:43
    اما تنها براى اينكه به من نشون بده اوج هم وجود داره،
  • 8:43 - 8:44
    و آره من را توى تاريكى برده
  • 8:44 - 8:47
    اما تنها براى اينكه به من يادآورى كنه كه روشنايى وجود داره.
  • 8:47 - 8:51
    درد من، بيشتر از هر چيز ديگهاى در اين ١٩ سال زندگيم روى زمين
  • 8:51 - 8:53
    به من بينش داده، و عذاب كشيدنم،
  • 8:53 - 8:55
    عذاب كشيدنم مجبورم كرده تا اميد داشته باشم،
  • 8:55 - 8:58
    اميد داشته باشم و ايمان، ايمان داشتن به خودم،
  • 8:58 - 9:01
    ايمان به ديگران، ايمان به اين كه بهتر ميشم،
  • 9:01 - 9:03
    اين كه ميتونيم اين را تغيير بديم، ميتونيم با صداى بلند مطرحش كنيم،
  • 9:03 - 9:05
    و عليه بىتوجهى اعتراض كنيم و بجنگيم،
  • 9:05 - 9:08
    عليه كم طاقتى بجنگيم.
  • 9:08 - 9:10
    و بيشتر از همه،
  • 9:10 - 9:13
    ياد بگيريم خودمون را دوست داشته باشيم،
  • 9:13 - 9:15
    ياد بگيريم خودمون را براى كسانى كه هستيم بپذيريم،
  • 9:15 - 9:19
    آدمهايى كه هستيم، نه كسانى كه دنيا ميخواد ما باشيم.
  • 9:19 - 9:21
    چون دنيايى كه من بهش معتقدم جايى است كه
  • 9:21 - 9:25
    در آغوش گرفتن روشنايى وجودتان به معناى نديده گرفتن تاريكىتان نيست.
  • 9:25 - 9:27
    در دنيايى كه من بهش معتقدم ما با قابليتهامون
  • 9:27 - 9:31
    براى غلبه بر مصيبتها سنجيده ميشيم، نه با اجتناب كردن از اونها.
  • 9:31 - 9:36
    در دنيايى كه من بهش معتقدم ميتونم تو چشمهاى كس ديگه نگاه كنم
  • 9:36 - 9:37
    و بگم،" من توى جهنم سير مىكنم،"
  • 9:37 - 9:41
    و اون هم مىتونه برگرده بهم بگه كه "منم همينطور،" و اين اشكالى نداره،
  • 9:41 - 9:45
    و اون اشكالى نداره چون افسردگى اشكالى نداره. ما انسانيم.
  • 9:45 - 9:47
    ما آدميم، و دست و پا مىزنيم و رنج مىكشيم،
  • 9:47 - 9:50
    و ما غمگين ميشم و گريه مىكنيم، و اگر فكر مىكنيد نيروى حقيقى
  • 9:50 - 9:52
    به اين معناست كه هرگز ضعفى نشون ندين، پس من اينجا هستم
  • 9:52 - 9:55
    تا به شما بگم كه اشتباه مىكنيد.
  • 9:55 - 9:59
    اشتباه مىكنيد، چون برعكس است.
  • 9:59 - 10:02
    ما آدميم، و مشكلاتى داريم.
  • 10:02 - 10:03
    ما كامل نيستيم، و اشكالى هم نداره.
  • 10:03 - 10:06
    پس لازمه كه دست از بىتوجهى برداريم،
  • 10:06 - 10:09
    دست از كم طاقت بودن برداريم، انگ بهش نچسبونيم،
  • 10:09 - 10:13
    و ساكت نمونيم، و دست از تابوها بكشيم،
  • 10:13 - 10:18
    نگاه درست بهش بندازيم، شروع به صحبت كردن كنيم،
  • 10:18 - 10:23
    چون تنها راه براى شكست دادن مشكلى كه
  • 10:23 - 10:26
    آدمها تنهايى با اون مىجنگند اين است كه
  • 10:26 - 10:30
    با ايستادن در كنار هم قوى بشن،
  • 10:30 - 10:33
    با در كنار هم ايستادن.
  • 10:33 - 10:36
    و من باور دارم كه ميتونيم.
  • 10:36 - 10:38
    باور دارم كه ما ميتونيم. خيلى خيلى ممنونم دوستان.
  • 10:38 - 10:41
    اين رويايى كه به حقيقت پيوست. متشكرم. (تشويق)
  • 10:41 - 10:43
    متشكرم.(تشويق)
Title:
اعترافات يك كمدين افسرده
Speaker:
كوين بريل
Description:

كوين بريل شبيه يك بچه افسرده نبود: كاپيتان تيم، حاضر در همه ميهمانيها، بااعتماد به نفس و بامزه. اما او داستان شبى را بازگو مى‌‌كند كه تشخيص داد-- براى نجات دادن زندگى خودش-- لازم بود پنج كلمه ساده را بگويد.

more » « less
Video Language:
English
Team:
closed TED
Project:
TEDTalks
Duration:
11:00

Persian subtitles

Revisions