بیرون آمدن از کمد (کنایه از بر ملا شدن رازها) : اَش بکهام در TEDxBoulder
-
0:13 - 0:15امشب می خوام درباره
-
0:15 - 0:16بر ملا کردن راز براتون صحبت کنم.(کمد رازها :همه انسانها رازهای نهفته ای دارند، چیزهایی که سالهاست در کمدی خاک می خورند و به زبان آورده نمی شوند)
-
0:16 - 0:18البته نه به معنی سنتی،
-
0:18 - 0:19اون چیزی که به خلوت همجنسگرا ها نسبت می دهند نیست.(اصلاح gay closet به همجنسگرایانی اشاره می کند که هنوز به اطرافیان خود نگفته اند که همجنسگرا هستند یا به عبارتی coming out"برون آیی " نکرده اند.)
-
0:20 - 0:21به نظر من همه ما از این گونه خلوتها داریم
-
0:22 - 0:24شاید خلوت(راز) شما این باشه
-
0:24 - 0:26که برای اولین بار به کسی بگویید که دوستش دارید.
-
0:26 - 0:28یا به کسی بگویید که حامله هستید.
-
0:28 - 0:30یا بگویید که سرطان دارید.
-
0:30 - 0:33یا هر مکالمه سخت دیگری که
-
0:33 - 0:35که درطول زندگی مان تجربه می کنیم.
-
0:35 - 0:38اون کنج خلوت به زبان آوردن همین چیزهای سخت است.
-
0:39 - 0:42واگرچه رازهای ما ممکن است تفاوت فاحشی با هم داشته باشند
-
0:42 - 0:45اما تجربه محبوس بودن در خلوت خود و بعد برون آیی از آن (افشای راز)
-
0:45 - 0:46یک تجربه جهانی است.
-
0:47 - 0:49افشای راز ترسناک است و ما از آن متنفریم
-
0:50 - 0:52اما کاری است که باید انجام شود.
-
0:53 - 0:56چندین سال پیش در کافۀ "سات ساید والنات" کار می کردم
-
0:56 - 0:58(صدای خنده حضار)
-
0:58 - 1:00یک رستوران محلی
-
1:00 - 1:01و در طول زمانی که آنجا کار می کردم
-
1:01 - 1:05برهه های مختلفی مثل نظامی، هم جنسگرا، و پرشور بودن را پشت سر گذاشتم.
-
1:05 - 1:06(خنده)
-
1:06 - 1:08موهای زیربغلم رو نمی زدم،
-
1:08 - 1:10شعرهای آنی دی فرانکو(خواننده فمینیست و بایسکژوال آمریکایی) را مثل وحی مُنزل نقل قول می کردم،
-
1:11 - 1:14تریپ بگی (لباس گشاد) می زدم و شلوارک کارگومی پوشیدم،
-
1:14 - 1:16موهام رو اون اواخر از ته تراشیده بودم،
-
1:16 - 1:18به علت تریپ خاصی که داشتم ناغافل سوالی ازم پرسیده می شد،
-
1:18 - 1:19اغلب یک بچه کوچک می پرسید:
-
1:20 - 1:24" اوم م م ، تو پسری یا دختر؟"
-
1:25 - 1:27و بعد یک سکوت ناخوشایندی بر سر میز حاکم می شد
-
1:28 - 1:30دندانهایم را به هم می فشردم
-
1:30 - 1:32قوری قهوۀ در دستم را با حالت انتقام جویانه ای می فشردم،
-
1:33 - 1:36پدر بچه به طرز ناشیانه ای وانمود می کرد که مشغول روزنامه خوندنه
-
1:36 - 1:38و مادر هم چشم غره ای به بچه می رفت،
-
1:39 - 1:40اما من هیچ چیزی نمی گفتم
-
1:40 - 1:42و در درون می جوشیدم.
-
1:42 - 1:44و بالاخره به جایی رسید که هر وقت
-
1:44 - 1:45به سمت میزمشتری می رفتم که بچه ای
-
1:45 - 1:46بین سه تا ده سال هم سر آن میز بود
-
1:46 - 1:48منتظر یک نزاع می شدم.
-
1:48 - 1:50(خنده)
-
1:50 - 1:51و این حس بدی است.
-
1:51 - 1:53بنابراین با خودم عهد بستم که دفعه بعد
-
1:53 - 1:55در پاسخ، یه چیزی بگویم.
-
1:56 - 1:58اون مکالمه سخت رو انجامش بدم.
-
1:58 - 2:00و چند هفته بعد این اتفاق مجدد افتاد:
-
2:00 - 2:03" تو دختری یا پسر؟ "
-
2:03 - 2:05یک سکوت آشنا.
-
2:05 - 2:06اما این دفعه آماده بودم.
-
2:06 - 2:11طوری آماده بودم که می توانستم درس "مطالعه زنان"را به بچه تدریس کنم.
-
2:11 - 2:13(خنده)
-
2:13 - 2:15نقل قول های بتی فرایدن (فمینیست آمریکایی) رو از بر بودم،
-
2:15 - 2:17نقل قول های گلوریا استاینم (فمینیست آمریکایی) رو هم می دونستم
-
2:17 - 2:20حتی یه تکه از تکگوییهای واژن (نمایشنامه چند قسمتی درباره زنان) را هم در آستین داشتم
-
2:20 - 2:23خوب یک نفس عمیق می کشم و بهش نگاه می کنم
-
2:24 - 2:25کسی که به من خیره شده
-
2:25 - 2:27یک دختربچه ۴ ساله است که یک پیراهن صورتی پوشیده
-
2:28 - 2:30برای یک نزاع فمینیستی حریف قدری به نظر نمی آید
-
2:30 - 2:32فقط کودکی است با یک سوال:
-
2:33 - 2:35" تو دختری یا پسر؟ "
-
2:35 - 2:37یک بار دیگر نفس عمیقی می کشم
-
2:37 - 2:38کنارش زانو زده به او می گویم:
-
2:38 - 2:41"هی، می دونم یه ذره گیج کننده است،
-
2:41 - 2:42موهای من مثل موهای پسرها کوتاهه
-
2:42 - 2:43و من لباس های پسرانه پوشیده ام
-
2:43 - 2:44اما من یک دخترم
-
2:44 - 2:46و می دونی که چقدر بعضی وقتها دوست داری لباس صورتی بپوشی
-
2:46 - 2:49گاهی وقت ها هم دوست داری که لباس های راحت و گل و گشادت رو بپوشی
-
2:49 - 2:51خوب من از اون دسته دخترهایی ام که دوست دارم لباس های راحت بپوشم."
-
2:52 - 2:53(خنده)
-
2:53 - 2:55و این بچه راست تو چشام زل زد
-
2:55 - 2:56و بدون فوت وقت گفت:
-
2:56 - 2:58"لباس خواب مورد علاقه من بنفشه
-
2:58 - 3:00با طرح ماهی ,میشه یک پن کیک سفارش بدم؟ "
-
3:00 - 3:02(خنده)
-
3:02 - 3:04به همین سادگی
-
3:04 - 3:07"اوه، باشه. تو یک دختری. حالا یک پن کیک برام میاری؟"
-
3:07 - 3:09(خنده)
-
3:09 - 3:13این ساده ترین مکالمه سختی بود که تا به حال داشته ام.
-
3:13 - 3:15فکر می کنید چرا؟
-
3:15 - 3:16چون دختر پن کیکی و من
-
3:16 - 3:18هر دو با هم رک و رو راست بودیم.
-
3:19 - 3:21خوب، مثل خیلی از ماها
-
3:21 - 3:23من هم در دورانی از زندگی ام در کمد های راز زیادی بوده ام
-
3:23 - 3:26و خیلی از مواقع دیوارهای من از جنس رنگین کمان بود
-
3:26 - 3:28اما در داخل کمد تاریک
-
3:28 - 3:30نمی تونی تشخیص بدی که دیوارها چه رنگی اند.
-
3:30 - 3:32تو فقط می دونی که چه حسی داره
-
3:32 - 3:33که درون یک کمد زندگی کنی.
-
3:34 - 3:37خوب در واقع خلوت من با خلوت شما فرقی نمی کنه
-
3:37 - 3:38یا با مال شما
-
3:39 - 3:40یا با مال شما.
-
3:41 - 3:42به طور حتم می تونم برای شما ۱۰۰ تا دلیل ردیف کنم
-
3:42 - 3:43که چرا بر ملا کردن راز من
-
3:43 - 3:44بسیار سخت تر از برون آیی شما بوده
-
3:44 - 3:45اما در واقع
-
3:45 - 3:46سختی نسبی نیست،
-
3:46 - 3:48سختی سختی است.
-
3:49 - 3:50کی می تونه به من بگه
-
3:50 - 3:51که گفتن به کسی
-
3:51 - 3:53که شما ورشکست شده اید
-
3:53 - 3:54سخت تر از آن است که به کسی بگویید
-
3:54 - 3:55که به او خیانت کرده اید.
-
3:55 - 3:56کی می تونه به من بگه
-
3:56 - 3:57که داستان برون آیی او
-
3:57 - 3:59سخت تر ازاینه که مجبوره به فرزند ۵ ساله خود بگوید
-
3:59 - 4:00که در شرف گرفتن طلاق است.
-
4:00 - 4:01"سخت تر" وجود ندارد،
-
4:01 - 4:03فقط "سخت" وجود دارد.
-
4:04 - 4:06بهتره که ازدرجه بندی سختی هامون دست برداریم
-
4:06 - 4:07و سختی هامون را با سختی های دیگران مقایسه نکنیم
-
4:07 - 4:09تا باعث بشه احساس خوبی پیدا کنیم یا بر عکس
-
4:09 - 4:11و فقط روی این حقیقت اظهار تاسف کنیم
-
4:11 - 4:13که همه ما سختی کشیده ایم.
-
4:14 - 4:15همه ما در دورانی از زندگی
-
4:15 - 4:17زمان هایی را در کمد (خلوت راز) گذراندیم،
-
4:17 - 4:18و این کمدها بنظر امن می رسند.
-
4:19 - 4:21یا حداقل امن تر
-
4:21 - 4:22از اون چیزی که ورای درهای بسته انتظارمان را می کشد.
-
4:22 - 4:23اما من اینجا هستم تا به شما بگم
-
4:24 - 4:26مهم نیست که دیوارهای شما از چه ساخته شده
-
4:26 - 4:29کمد جایی برای زندگی نیست.
-
4:30 - 4:31(تشویق)
(خنده) -
4:31 - 4:32ممنونم
-
4:34 - 4:36پس چرا برون آیی
-
4:36 - 4:38چرا داشتن آن مکالمه
-
4:38 - 4:39چرا این کار اینقدر سخته؟
-
4:40 - 4:42چون خیلی استرس آوره.
-
4:42 - 4:44ما خیلی نگران عکس العمل
-
4:44 - 4:46طرف مقابل و میزان درک او هستیم.
-
4:46 - 4:48آیا آنها خشمگین خواهند شد؟
-
4:48 - 4:48یا ناراحت؟
-
4:48 - 4:49نا امید؟
-
4:50 - 4:51آیا دوستی را از دست خواهیم داد؟
-
4:51 - 4:52یا یکی از والدین مان؟
-
4:52 - 4:52یا عشقمان؟
-
4:52 - 4:54این گفت و گوها استرس ایجاد می کنند.
-
4:55 - 4:56خب بیایید یک دقیقه از استرس بیرون بیاییم.
-
4:57 - 4:59استرس یک واکنش طبیعی در بدن شماست.
-
5:00 - 5:02وقتی شما با تهدیدی آشکار مواجه می شوید
-
5:02 - 5:03- واژه کلیدی، "آشکار" -
-
5:03 - 5:06هیپوتالاموس شما زنگ خطر را به صدا در می آورد
-
5:06 - 5:07و آدرنالین و کورتیزول
-
5:07 - 5:09در رگ های شما جریان می یابند.
-
5:09 - 5:10این وضعیت رو با این اصطلاح می شناسند
-
5:10 - 5:13ستیز یا گریز.
-
5:13 - 5:14بعضی وقت ها شما می جنگید
-
5:14 - 5:15گاهی وقت ها هم فرار می کنید.
-
5:15 - 5:17و این یک واکنش کاملا عادی است.
-
5:17 - 5:19و منشا آن برمی گرده به زمانی که
-
5:19 - 5:22تهدید، دنبال شدن توسط یک ماموت پشمالو بوده است.
-
5:23 - 5:24مشکل این است که
-
5:24 - 5:26هیپوتالاموس شما نمی دونه
-
5:26 - 5:28که آیا تحت تعقیب یک ماموت پشمالو هستید
-
5:28 - 5:29یا کامپیوتر شما خراب شده
-
5:29 - 5:31یا خانواده همسرتون سرزده به خونه شما اومده اند
-
5:31 - 5:33یا شما درصدد پریدن از یک هواپیما هستید
-
5:33 - 5:34یا شما باید به کسی که دوستش دارید بگویید
-
5:34 - 5:36که تومور مغزی دارید.
-
5:36 - 5:37تفاوت این است که
-
5:38 - 5:40اون ماموت پشمالو شمارو یه چیزی
-
5:40 - 5:41حدود ۱۰ دقیقه تعقیب می کند و نه بیشتر.
-
5:41 - 5:43درگیر اون گفت و گوهای سخت نیستید
-
5:43 - 5:44که می تونه سال ها ادامه پیدا کنه
-
5:44 - 5:48و بدن شما دیگه نمی تونه دوام بیاره.
-
5:48 - 5:51در معرض مداوم آدرنالین و کورتیزول بودن
-
5:51 - 5:53هر بخشی از بدن شما رو خراب می کنه
-
5:53 - 5:55و منجر به تشویش و اضطراب
-
5:55 - 5:57افسردگی و بیماری قلبی می شود
-
5:57 - 5:58این تعدادی از عوارض بود.
-
5:58 - 6:00وقتی که شما از گفتن حقایق امتناع می کنید
-
6:01 - 6:03وقتی شما حقیقت درونی خودتون رو به صورت یک راز نگه می دارید
-
6:03 - 6:06درواقع مثل این است که یک نارنجک را در دست گرفته اید.
-
6:07 - 6:09پس خودتون رو تصور کنید
-
6:09 - 6:10۲۰ سال پیش.
-
6:11 - 6:12من
-
6:13 - 6:15اون زمان موهام رو دم اسبی می بستم
-
6:15 - 6:16لباس بی یقه می پوشیدم
-
6:16 - 6:17با کفش های پاشنه بلند.
-
6:17 - 6:20من یک لزبین شجاع نبودم
-
6:20 - 6:22که آماده نزاع با هر بچۀ ۴ ساله ایست که وارد کافه می شه.
-
6:22 - 6:24(خنده)
-
6:24 - 6:25من از ترس یخ زده بودم
-
6:26 - 6:27به کنجی خزیده بودم
-
6:27 - 6:29گوشه کمد سیاه خودم
-
6:29 - 6:31محکم نارنجک همجنسگرا بودنم رو دردست گرفته بودم.
-
6:32 - 6:33و حتی حرکت یک عضله
-
6:33 - 6:35هم ترسناک ترین چیزی بود
-
6:35 - 6:37که ممکن بود انجام داد.
-
6:38 - 6:39خانواده من
-
6:39 - 6:40دوستانم
-
6:40 - 6:40افراد غریبه
-
6:40 - 6:42من تمام زندگی ام
-
6:42 - 6:43رو صرف راضی نگه داشتن اونها کرده بودم.
-
6:43 - 6:46و هم اکنون داشتم همه چیز رو کن فیکون می کردم.
-
6:46 - 6:48از عمد.
-
6:49 - 6:50من اون نمایشنامه ای رو که
-
6:50 - 6:52سال ها بود ازش پیروی می کردم رو سوزاندم
-
6:52 - 6:54اما اگر شما آن نارنجک را پرتاب نکنید
-
6:54 - 6:55آن شما را خواهد کشت.
-
6:56 - 6:58یکی از به یادماندنی ترین نارنجک اندازی های من
-
6:58 - 7:00در عروسی خواهرم بود.
-
7:00 - 7:03(خنده)
-
7:03 - 7:05اولین باری بود که خیلی از افراد حاضر در آنجا می دانستند
-
7:05 - 7:06که من همجنسگرا هستم.
-
7:06 - 7:08برای انجام وظایفم به عنوان ساقدوش
-
7:08 - 7:10با پیراهن سیاه و کفش های پاشنه بلند
-
7:11 - 7:12دور میزها راه می رفتم
-
7:12 - 7:14تا این که به میز دوستان پدر و مادرم رسیدم
-
7:14 - 7:16کسانی که سالها من رو می شناختند.
-
7:17 - 7:19و بعد از کمی احوال پرسی
-
7:19 - 7:20یکی از خانم ها فریاد زد:
-
7:20 - 7:22"من ناتان لین (هنرپیشه همجنسگرای آمریکایی) رو دوست دارم"
-
7:23 - 7:25و اینگونه بود که جنگ ربط دادن
-
7:25 - 7:26همه چیز به همجنسگرایی شروع شد.
-
7:26 - 7:28" وای، تا حالا کسترو رفتی؟ "
-
7:28 - 7:30"بله البته درواقع، ما در سن فرانسیسکو دوستانی داریم."
-
7:30 - 7:31"ما تا به حال به اونجا نرفتیم
-
7:31 - 7:33اما شنیدیم که محشره!!"
-
7:33 - 7:35" وای، آرایشگر من آنتونیو رو می شناسی
-
7:35 - 7:38اون خیلی خوبه، اما پای دوست دختری در میان نیست"
-
7:38 - 7:40" ایش، سریال تلویزیونی مورد علاقه ت چیه؟
-
7:40 - 7:42سریال تلویزیونی مورد علاقه ما: ویل و گریس (برنامه تلویزیونی در مورد یک وکیل همجنسگرا)
-
7:42 - 7:43می دونی کی رو بیشتر از همه دوست داریم؟ جک .
-
7:43 - 7:45جک رو خیلی دوست داریم."
-
7:45 - 7:47و بعد یکی از زن ها
-
7:47 - 7:48با حالتی دست پاچه
-
7:48 - 7:50اما طوری که شدیدا می خواست حمایت خود را نشان دهد
-
7:50 - 7:53که به من بفهماند حامی من است
-
7:53 - 7:54بالاخره گفت:
-
7:54 - 7:58"خوب بعضی وقت ها شوهر من پیراهن صورتی می پوشه"
-
7:58 - 8:01(خنده)
-
8:01 - 8:02و من در اون لحظه یک انتخاب داشتم
-
8:02 - 8:04مثل همه نارنجک اندازها
-
8:05 - 8:06می تونستم برگردم طرف دوست دخترم
-
8:06 - 8:08یا پیش دوستان همجنسگرام
-
8:08 - 8:10و جواب هایی که شنیدم رو مسخره کنم
-
8:10 - 8:12و اون هارو برای عامی بودن ملامت کنم
-
8:12 - 8:13برای ناتوانی اونها
-
8:13 - 8:14در درک درست همجنسگرا ها
-
8:14 - 8:15راهی که من خوب آنرا می دانستم
-
8:15 - 8:16یا
-
8:17 - 8:18می توانستم با آنها همدردی کنم
-
8:18 - 8:19و بفهمم که شاید
-
8:19 - 8:21اون چیزی که اون روز دیدم سخت ترین کاری بوده که آنها تابه حال انجام دادند.
-
8:22 - 8:23شروع
-
8:23 - 8:25و ادامه آن گفت و گو
-
8:25 - 8:28درواقع برون آیی آنها از کمدهایشان بود.
-
8:28 - 8:29به طور قطع خیلی ساده می شد
-
8:29 - 8:31نقطه ضعف آنها را فهمید.
-
8:31 - 8:32خیلی سخت تره
-
8:32 - 8:33که آنها را در جایی که هستند ببینی
-
8:33 - 8:34و این واقعیت را بپذیری
-
8:34 - 8:35که آنها تلاش خود را کردند
-
8:35 - 8:38و چه چیز دیگری می توان از کسی انتظار داشت
-
8:38 - 8:39مگر تلاش.
-
8:40 - 8:42اگر می خواهید با کسی رو راست باشید
-
8:42 - 8:44شما باید آمادگی رو راستی
-
8:44 - 8:45دوجانبه رو داشته باشید.
-
8:46 - 8:49خب این جور گفتگوهای سخت برای من آسان نیستند.
-
8:49 - 8:51می تونید از کسانی که زمانی دوست دخترم بوده اند بپرسید.
-
8:51 - 8:53اما من دارم تو این کار بهتر می شم.
-
8:53 - 8:54و من دارم این چیز رو دنبال می کنم
-
8:55 - 8:56چیزی که بهش می گم : سه قانون دختر پن کیکی"
-
8:56 - 8:57حالا لطفا
-
8:58 - 9:00این رو با لنز(دید) همجنسگرایانه ببینید
-
9:00 - 9:01اما بدانید،
-
9:01 - 9:03چیزی که باعث می شه تا از هر کمدی بیرون بیایید و راز خود را برملا کنید
-
9:03 - 9:04اساسا یکسان است.
-
9:05 - 9:06شماره ۱:
-
9:07 - 9:08راستگو وصادق باشید
-
9:08 - 9:09جبهه نگیرید، خودتون باشید.
-
9:09 - 9:10اون بچه در کافه
-
9:10 - 9:11هیچ اسلحه ای نداشت
-
9:11 - 9:13اما من آماده جنگ بودم.
-
9:13 - 9:15امان از دست هیپوتالاموس احمق.
-
9:16 - 9:18اگر می خواهید کسی با شما رو راست باشد
-
9:18 - 9:21اون باید بدونه که شما هم با او رو راستید.
-
9:21 - 9:22شماره ۲:
-
9:22 - 9:23رک باشید
-
9:23 - 9:24یکراست برید سر اصل مطلب.
-
9:24 - 9:25اگرمی دانید همجنسگرا هستید
-
9:25 - 9:26بگویید که هستید.
-
9:27 - 9:29اگر به والدین خود بگویید که شاید همجنسگرا باشید
-
9:29 - 9:30آنها به این امید خواهند بود که شاید عوض شوید.
-
9:30 - 9:31پس به آنها
-
9:31 - 9:33این امید اشتباه را ندهید.
-
9:33 - 9:35(خنده)
-
9:35 - 9:36و شماره ۳:
-
9:36 - 9:38مهمترین قانون
-
9:38 - 9:42(خنده)
-
9:42 - 9:44شرمنده نباشید.
-
9:46 - 9:48شما دارید در مورد حقیقت وجودی خود حرف می زنید
-
9:48 - 9:51هیچ گاه برای این کار معذرت خواهی نکنید.
-
9:52 - 9:54هرچند که بعضی ها شاید در این موضوع صدمه روحی ببینند.
-
9:54 - 9:55البته حتما"
-
9:55 - 9:57برای کاری که از شما سرزده معذرت خواهی کنید.
-
9:57 - 10:00اما هیچگاه برای چیزی که هستید، معذرت خواهی نکنید.
-
10:01 - 10:03و خب بعضی ها ممکنه نا امید بشن.
-
10:03 - 10:04اما این مشکل خودشونه.
-
10:05 - 10:06نه مشکل شما.
-
10:06 - 10:08انتظارات آنها از شما
-
10:08 - 10:09با انتظارات شما از خودتون فرق داره.
-
10:09 - 10:10این داستان اونهاست.
-
10:10 - 10:12نه شما.
-
10:13 - 10:15تنها داستانی که مهمه
-
10:15 - 10:17داستانی است که شما می خواهید بنویسید.
-
10:17 - 10:19پس بار دیگر که خودتان را
-
10:19 - 10:21در یک کمد سیاه و تاریک یافتید
-
10:21 - 10:22درحالیکه که محکم نارنجک را در دستانتان فشار می دهید
-
10:22 - 10:24بدانید که همه ما یک زمانی آنجا بوده ایم.
-
10:24 - 10:26و شما ممکنه که خیلی احساس تنهایی کنید
-
10:26 - 10:27اما در واقع تنها نیستید.
-
10:28 - 10:29و ما می دونیم که سخته
-
10:29 - 10:31اما ما به شما در دنیای خارج نیاز داریم
-
10:32 - 10:34مهم نیست که دیوارهای زندان شما از چه جنسی است.
-
10:34 - 10:36زیرا من تضمین می کنم
-
10:36 - 10:37افراد دیگری هستند که از لای سوراخ کلید در کمد هایشان
-
10:37 - 10:38دنیای بیرون را چک می کنند
-
10:38 - 10:39آنها به دنبال آدم شجاع بعدی هستند
-
10:39 - 10:40آدمی که درو بشکنه
-
10:40 - 10:42و کسی باشه که هست (نه کسی که دیگران می خواهند)
-
10:43 - 10:45و به دنیا نشون بده که ما (عنصر وجودی ما) از کمد هامون بزرگتر هستیم
-
10:45 - 10:47و کمد جایی
-
10:47 - 10:50برای زندگی واقعی نیست.
-
10:51 - 10:53ممنون. شب خوبی داشته باشید.
-
10:53 - 10:57تشویق
- Title:
- بیرون آمدن از کمد (کنایه از بر ملا شدن رازها) : اَش بکهام در TEDxBoulder
- Description:
-
"اَش" به بررسی وضعیت موجود هم جنسگرا ستیزی در فرهنگ ما می پردازد، در جایی که حتی خود لغت "هم جنسگرا ستیزی" چالش انگیز است. تنفر از چیزهایی که درکشان نمی کنیم، افرادی که نمی شناسیم یا هر چیزی دیگری که با زندگی روزمره ما منافات دارد. افرادی "هم جنسگرا ستیز" از چیزی نمی هراسند. وقتی هنگام حمایت از هم نوعان خود در نفرت از چیزها می رسد، بر عهده همه ماست که همانند فعالان پر کار زندگی کنیم، نه مثل افراد بی تفاوت.
Videography credits
Jenn Calaway, Enhancer
Michael Hering, Lodo Cinema
Sarah Megyesy, Side Pocket Images
Satya Peram, Flatirons Films
Sean Williams, RMO Films
Anthony Lopez, Cross Beyond
David Oakley - Video Language:
- English
- Team:
- closed TED
- Project:
- TEDxTalks
- Duration:
- 10:57
b a approved Persian subtitles for Coming out of your closet: Ash Beckham at TEDxBoulder | ||
b a edited Persian subtitles for Coming out of your closet: Ash Beckham at TEDxBoulder | ||
b a edited Persian subtitles for Coming out of your closet: Ash Beckham at TEDxBoulder | ||
b a edited Persian subtitles for Coming out of your closet: Ash Beckham at TEDxBoulder | ||
Farnaz Saghafi accepted Persian subtitles for Coming out of your closet: Ash Beckham at TEDxBoulder | ||
Farnaz Saghafi edited Persian subtitles for Coming out of your closet: Ash Beckham at TEDxBoulder | ||
Farnaz Saghafi edited Persian subtitles for Coming out of your closet: Ash Beckham at TEDxBoulder | ||
b a approved Persian subtitles for Coming out of your closet: Ash Beckham at TEDxBoulder |
b a
لطفا عنوان و چکیده سخنرانی را ترجمه کنید