Return to Video

زندان ذهن شما | شان استفانسون | تداکس زندان ایالتی آیرن‌وود

  • 0:01 - 0:04
    سعی دارم برای امشب
    پست وبلاگم را آماده کنم،
  • 0:04 - 0:07
    و در این فکرم که واقعاً
    باورپذیر باشد که من
  • 0:07 - 0:13
    به زندان رفته باشم و چند نفر از زندانیان
    واقعا خوب را درآغوش گرفته باشم،
  • 0:13 - 0:18
    درحالیکه، دیجی مشغولِ انتخاب چند
    آهنگ بود،
  • 0:18 - 0:22
    و ریچارد برنسون به من میگفت که کجا
    میتوانم کمی هروئین مجانی گیر بیاورم.
  • 0:22 - 0:23
    (خنده)
  • 0:24 - 0:25
    (تشویق)
  • 0:34 - 0:36
    واقعیته!
  • 0:36 - 0:37
    (خنده)
  • 0:43 - 0:45
    درس شماره یک:
  • 0:47 - 0:53
    هیچگاه پیشگویی را که توانمندتان
    نمیسازد، باور نکنید.
  • 0:54 - 0:57
    زمانی که بهدنیا آمدم،
    تمام دکترها به پدر و مادرم گفتند
  • 0:57 - 1:02
    که کمتر از ۲۴ ساعت زنده
    خواهم ماند.
  • 1:04 - 1:10
    ۳۵ سال بعد از آن،
    همهی آن دکترها از دنیا رفتند
  • 1:10 - 1:11
    (خنده)
  • 1:18 - 1:22
    و من تنها دکتری هستم که باقی مانده است.
  • 1:22 - 1:23
    (خنده)
  • 1:23 - 1:25
    (تشویق)
  • 1:29 - 1:32
    هیچگاه پیشگویی را که توانمندان
    نمیسازد، باور نکنید.
  • 1:32 - 1:38
    تاکنون چه تعداد پیشگویی درطول زندگیتان
    تجربه کردهاید؟
  • 1:38 - 1:42
    با باور کردنِ پیشگوییهای غیرسازنده
    درزندگیتان،
  • 1:42 - 1:46
    بهتدریج، ضعیف شده و میمیرید،
  • 1:46 - 1:49
    یا به صورت فیزیکی از بین میروید
    یا وجودتان بیروح میگردد
  • 1:49 - 1:54
    شبیه جسم بیجانیکه دراین عالم
    سرگردان و
  • 1:54 - 1:57
    تنها دنبالهرو تودههاست.
  • 2:00 - 2:04
    در زندگیتان عناوین مختلفی به شما
    داده میشود،
  • 2:04 - 2:07
    چیزهای مختلفی به شما نسبت داده میشود.
  • 2:07 - 2:11
    تنها باید به چیزی گوش کنید
    که توانمندتان میسازد.
  • 2:12 - 2:15
    من اعتقادی دارم که
    در زندگیام یاریم کرده است،
  • 2:15 - 2:20
    و آن این است که
    همه خواهان موفقیت من هستند.
  • 2:20 - 2:22
    حتی آنهایی که خودشان نیز نمیدانند.
  • 2:24 - 2:28
    من اینجا نیامدم تا به شما بگویم
    که در زندگیام سختی کشیدهام
  • 2:28 - 2:31
    و از این رو، شرایطی که
    پشت سر گذاشتهاید را درک میکنم.
  • 2:31 - 2:37
    من هیچ ایدهای از شرایط زندگی
    هیچ یک از شما ندارم.
  • 2:37 - 2:40
    قطعاً در محلههای هیچکدام از شما
    بزرگ نشدهام.
  • 2:40 - 2:44
    پدر و مادرهایمان یکسان نبودند و من نیز
    در وجود شما زندگی نمیکنم.
  • 2:44 - 2:49
    اتفاقهایی که برای شما افتاده است،
    را من تجربه نکردهام.
  • 2:49 - 2:53
    میتوانم بگویم که من تنها
    در یک چیز تخصص دارم،
  • 2:53 - 2:57
    در آن که چطور خودم باشم، و این کار
    را خوب انجام میدهم.
  • 2:57 - 2:59
    (تشویق)
  • 3:04 - 3:08
    اما این قضیه به سادگی اتفاق نیفتاده است،
  • 3:09 - 3:14
    من شرایط سختی در زندگیام، تجربه کردهام
    که برای هیچ یک از شما آرزو نمیکنم.
  • 3:14 - 3:19
    در حالی که هشیار بودم، میلههای
    آهنی را از مغز استخوانم بیرون کشیدهاند،
  • 3:19 - 3:22
    عفونتهای فکی داشتهام که بایستی
    دندانهایم را میکشیدند
  • 3:22 - 3:25
    و دیگر نمیتوانستم غذایم را بجوم.
  • 3:25 - 3:28
    هر روز پس از بیدار شدن، فرد دیگری
    بایستی مرا حمام کند،
  • 3:28 - 3:32
    و از من به صورت فیزیکی مراقبت کند؛
  • 3:32 - 3:35
    خوشبختانه، او زن زیبایی است که
    با او ازدواج کردهام.
  • 3:35 - 3:37
    (تشویق)
  • 3:41 - 3:44
    هر جایی که میروم، مردم به من زُل میزنند،
  • 3:44 - 3:46
    و در زمان ملاقات با من،
  • 3:46 - 3:48
    اگر آنها، چیزی از سابقهام ندانند،
  • 3:48 - 3:53
    تنها بهخاطر خصلت بشری
    ناخودآگاه با خودشان فکر میکنند که:
  • 3:53 - 3:58
    «آه، جای او بودن، خیلی باید سخت باشد!»
  • 4:00 - 4:04
    اگر کسی برایم تاسف بخورد،
    تنها وقتش را تلف کرده است،
  • 4:04 - 4:07
    چراکه یک زندگی مستحکم و قوی
    را برای خودم انتخاب کردهام.
  • 4:07 - 4:11
    من اینجا هستم تا بهشما کمک کنم تا
    زندگی قوی و مستحکمی را انتخاب کنید.
  • 4:11 - 4:14
    حالا که اینجا صحبت از مواد مخدر
    به میان آمد، میخواهم چیزی به شما بگویم،.
  • 4:14 - 4:20
    میدانید بدترین نوع مواد مخدر که نژاد
    انسان تجربه کرده است، چیست؟
  • 4:20 - 4:21
    ترحم.
  • 4:21 - 4:24
    لحظهای که به انسان دیگری ترحم میکنید،
  • 4:24 - 4:28
    یا لحظهای که به خودتان ترحم میکنید،
    شکست خود را میپذیرید.
  • 4:28 - 4:32
    و کاملاً توانایی بالقوهتان را
    از دست میدهید.
  • 4:33 - 4:38
    ما نمیتوانیم به خودمان ترحم کنیم،
    نمی توانیم به شما ترحم کنیم.
  • 4:38 - 4:45
    بله، امروز باید به خانه بروم و بله، آنچه
    بسیاری آن را آزادی مینامند، داشته باشم،
  • 4:45 - 4:48
    اما میخواهم در مورد آزادی با شما صحبت کنم
  • 4:48 - 4:52
    چیزی که واقعا بهعنوان آزادی
    برای خودم تعریف میکنم،
  • 4:52 - 4:53
    چرا که همانطوری که گفتم،
  • 4:53 - 4:57
    شما نمیتوانید پیشگوییهایی را که شما
    را توانمند نمیسازند، باور کنید!
  • 4:57 - 5:01
    درس دوم امروز این است که شرایط شما
    معرف شما نیستند.
  • 5:01 - 5:02
    تحت تاثیر آن نیستید.
  • 5:02 - 5:05
    من ناتوان جسمی نیستم!
  • 5:05 - 5:09
    البته، از امتیازهای مربوط به
    پارکینگ معلولین استفاده میکنم
  • 5:09 - 5:10
    (خنده)
  • 5:12 - 5:15
    اما آن، چیزی نیست که مرا به عنوان یک
    انسان تعریف کند.
  • 5:15 - 5:17
    ناتوان بودن؟
  • 5:17 - 5:21
    آیا تمام زندگیم طوری رفتار و
    زندگی کردهام که گویی ناتوانم؟
  • 5:21 - 5:24
    من بایستی ازافراد دیگر بالاتر میبودم
    و به آنها نشان
  • 5:24 - 5:29
    میدادم که تنها ناتوانی در این دنیا،
    عدم پذیرش برای سازگارشدن است.
  • 5:29 - 5:32
    فارغ از هر محیطی که در آن هستید، حتی
    اگر زندان باشد،
  • 5:32 - 5:34
    بایستی خود را با آن وفق بدهید.
  • 5:34 - 5:38
    اما خود را وفق دادن چه شکلی است؟
    فکر میکنم، شبیه به جشن گرفتن است.
  • 5:38 - 5:41
    چراکه وقتی شما افرادیکه زندگیشان را
    جشن میگیرند، میبینید،
  • 5:41 - 5:44
    میخواهید کنارشان باشید، میخواهید
    از آنها یاد بگیرید،
  • 5:44 - 5:47
    میخواهید با آنها معامله کنید،
    یا آنها را استخدام کنید.
  • 5:47 - 5:50
    ببینید، اگر میخواهید به عنوان زندانی
    یا محکوم دیده نشوید
  • 5:50 - 5:54
    وقتی از اینجا رفتید، یا حتی
    زمانی که همچنان در اینجا هستید،
  • 5:54 - 5:56
    نگرشی وجود دارد،
  • 5:56 - 5:59
    درواقع، اعتقادی به خودتان که شما
    برای نژاد انسان، ارزش میآفرینید،
  • 5:59 - 6:04
    فارغ از اینکه شرایط فعلیتان، عنوانتان
    یا اعتبارتان چه باشد.
  • 6:06 - 6:11
    چراکه اگر من باور داشته باشم که ناتوان
    جسمی هستم، طراوتم را از دست داده و
  • 6:11 - 6:16
    خجالتی، غیرمطمئن و ترسان میشوم، طوری
    عمل میکنم که گویی نیاز به کمک شما دارم.
  • 6:16 - 6:20
    و بقیه مردم هم با این قضیه
    مشکلی ندارند،
  • 6:20 - 6:23
    اما من مسیر دیگری را انتخاب میکنم،
  • 6:23 - 6:25
    انتخاب میکنم که قوی باشم،
    انتخاب میکنم که راهبر باشم،
  • 6:25 - 6:29
    انتخاب میکنم که حرفهایم این
    سیاره را جابجا کند،
  • 6:29 - 6:32
    به شما میگویم چرا من به دنیا آمدهام.
  • 6:32 - 6:35
    و امیدوارم که شما نیز الهام گرفته تا
    چرایی آفرینش خود را بیابید.
  • 6:35 - 6:39
    من به دنیا آمدهام تا به دنیا
    اطمینان ببخشم.
  • 6:39 - 6:44
    چراکه زمانی که انسانها حس عدم
    اطمینان دارند، کارهای احمقانه میکنند.
  • 6:44 - 6:46
    زمانیکه در درونمان احساس میکنیم
    که ارزشمند نیستیم،
  • 6:46 - 6:51
    به تایید خودمان از سوی دیگران پناه میبریم
  • 6:51 - 6:53
    که به ما القا کنند که ما ارزشمند هستیم.
  • 6:53 - 6:55
    (تشویق)
  • 6:55 - 6:56
    ممنون.
  • 7:02 - 7:03
    شما ارزشمند هستید.
  • 7:03 - 7:06
    به شما میگویم که من بهعنوان یک
    تراپیست به خودم قول دادهام
  • 7:06 - 7:10
    که همه انسانها را فارغ از آنچه
    انجام دادهاند، دوست بدارم.
  • 7:10 - 7:12
    چراکه در عمق وجود هر انسانی،
  • 7:12 - 7:16
    متوجه شدهام که او فقط میخواهد
    دوست داشته شود،
  • 7:16 - 7:19
    حتی اگر سرسخت باشند،
    حتی اگر ترسناک باشند،
  • 7:19 - 7:20
    حتی اگر ظالم باشند.
  • 7:20 - 7:23
    اگر از آنها در موقعیت مناسب،
    و در وقت مناسب سوال کنید
  • 7:23 - 7:25
    حقیقت را به شما خواهند گفت.
  • 7:25 - 7:26
    فقط میخواهند دوست
    داشته شوند.
  • 7:26 - 7:29
    میدانید عشق چه کسی را بیشتر نیاز دارند؟
  • 7:29 - 7:31
    نه مادرشان، نه پدرشان، نه سرپرستشان.
  • 7:31 - 7:33
    هیچکدام از آنها را.
  • 7:33 - 7:36
    میخواهند بتوانند به آینه نگاه
    کنند و خودشان را دوست داشته باشند.
  • 7:36 - 7:39
    و اگر بتوانید حلش کنید،
    بعد میتوانید به جایی برسید.
  • 7:39 - 7:41
    (تشویق)
  • 7:46 - 7:49
    اما نمیتوانید به خودتان ترحم کنید.
  • 7:49 - 7:53
    زمانیکه به خودتان ترحم میکنید،
    افسرده میشوید.
  • 7:53 - 7:58
    اما تناقضی هم در احساس تاسف خوردن
    برای خودتان وجود دارد،
  • 7:58 - 8:03
    و آن، حد نهایی برعکس آن است،
    من بهآن میگویم: «تحقیرکردن خود»،
  • 8:03 - 8:08
    خودتان را خرد کردن، دشمن خود بودن و
    اینکه بهخود بگویید
  • 8:08 - 8:11
    که تمام آن پیشگوییها، آن
    نظرات منفی،
  • 8:11 - 8:14
    درست و صحیح هستند، که شما
    ناموفق و شکستخورده هستید.
  • 8:14 - 8:16
    با این فرض، شما به جایی نخواهید رسید.
  • 8:16 - 8:20
    تحقیر شخصی خطرناکترین کاری است
    که میتوانید انجام دهید.
  • 8:20 - 8:25
    شما نبایستی برای خودتان افسوس بخورید،
    شما نبایستی خودتان را تحقیر کنید،
  • 8:25 - 8:27
    شما باید خودتان را عاشقانه دوست بدارید،
  • 8:27 - 8:30
    چراکه آخرین درسی که میخواهم امروز با شما
    به اشتراک بگذارم این است
  • 8:33 - 8:36
    که میخواهم بهشما یاد دهم که زندان
    واقعی جایی است که
  • 8:37 - 8:42
    با میله، سیم یا فنس های الکتریکی
    محصور نشده است.
  • 8:42 - 8:45
    زندانهای واقعی بدون محافظ هستند،
  • 8:46 - 8:49
    زندان واقعی اینجا (در ذهن شما) است.
  • 8:50 - 8:52
    و همگی تجربهاش میکنیم.
  • 8:53 - 9:00
    همهی ما ذهنی داریم که مدام حرف میزند،
    خیلی اوقات ساکت نمیشود.
  • 9:01 - 9:07
    میدانید رستگاری شما کجاست؟
    خارج از این فضا نیست.
  • 9:09 - 9:15
    من خیلی از افرادی را ملاقات کردهام که
    بسیار موفق و معروف هستند،
  • 9:15 - 9:17
    که در زندان بهسر میبرند،
  • 9:17 - 9:21
    چراکه در ذهن خود گرفتار هستند،
    و خود را تحقیر
  • 9:21 - 9:25
    میکنند و برای خودشان افسوس میخورند.
  • 9:27 - 9:30
    آزادی واقعی در چنین ذهنی
    باقی نمیماند. و آنچیزی که همسرم بهمن
  • 9:30 - 9:36
    آموخت، عاشقانه زندگی کردن بود.
  • 9:37 - 9:39
    برای درک کامل این چیز تپنده (قلب)
  • 9:39 - 9:43
    که کاری بیشتر از فقط رساندن خون به نقاط
    مختلف بدن را انجام میدهد.
  • 9:43 - 9:44
    چهکاری میکند؟
  • 9:44 - 9:49
    قلب ما در حال ارسال فرصتهای عاطفی،
    احتمالات نامحدودی برای انتخاب
  • 9:49 - 9:53
    با رفتارمان، در زندگیمان
    و در نگرشمان است.
  • 9:55 - 9:57
    زمانی که بهخودتان عشق میورزید،
  • 9:57 - 10:03
    فارغ از این که بر تخت زندان یا خانه
    خوابیده باشید،
  • 10:03 - 10:04
    فارغ از این که سیر باشید،
  • 10:04 - 10:07
    یا این که ندانید چه زمانی
    وعده غذایی بعدیتان میرسد،
  • 10:07 - 10:09
    هنگامی که به خودتان عشق میورزید،
  • 10:09 - 10:12
    زمانیکه در کنترل احساسات خود
    مهارت پیدا میکنید،
  • 10:12 - 10:15
    تنها و فقط در آن زمان، آزاد هستید.
  • 10:15 - 10:20
    من تک تک شما را عاشقانه دوست دارم وآزادی
    از دیوارهای (ذهتنان) را برایتان آرزومندم.
  • 10:20 - 10:21
    خدا نگهدارتان باشد.
  • 10:21 - 10:23
    (تشویق)
Title:
زندان ذهن شما | شان استفانسون | تداکس زندان ایالتی آیرن‌وود
Description:

شان استفانسون، متولد ماه مِی در سال ۱۹۷۹، انتظار می‌رفت که در کمتر از۲۴ ساعت بعد از به‌ دنیا آمدن، از دنیا برود. هرچند، او به‌صورت معجزه‌آسایی زنده ماند. در این سخنرانی، او داستان زندگی خودش به‌همراه سه درس برای زندگی فرای محدودیت‌ها را به اشتراک می‌گذارد. آرزوی او «زدودن نا امنی از این دنیا» می باشد و او می‌خواهد مردم را تشویق کند که خودشان به این حقیقت برسند که «چرا به‌ دنیا آمده‌اند.»

more » « less
Video Language:
English
Team:
closed TED
Project:
TEDxTalks
Duration:
10:27

Persian subtitles

Revisions Compare revisions