Return to Video

حالت وجد و شعف درونی - "داریا ون درن برکن" در TEDxAmsterdam

  • 0:12 - 0:16
    خانم ها و آقایان، امروز من در این سالن حاضر شدم
  • 0:16 - 0:20
    چون کارهایی کردم که معمولا یک نوازنده انجام نمی دهد.
  • 0:20 - 0:24
    من در ارتفاع ٣٠ متری بالای سر جمعیتی بالغ بر هزاران نفر
  • 0:24 - 0:28
    در برزیل پرواز کردم در حالیکه
    با پیانو قطعه های هندل را می نواختم.
  • 0:28 - 0:32
    همین طور اینجا یعنی آمستردام محله ی کوبل استونز
  • 0:32 - 0:37
    درحالیکه که با ماشین یدک کش حرکت می کردم
    بازهم قطعاتی از هندل را با پیانو نواختم.
  • 0:37 - 0:39
    بیایید بخش هایی ازش رو ببینیم.
  • 0:43 - 2:34
    (پخش ویدیو همراه با موزیک)
  • 2:34 - 2:38
    همه ی اینها واقعا کارهای جالبی بود. تجربه ای فوق العاده.
  • 2:38 - 2:41
    به صدها دلیل مختلف، جادویی بود!
  • 2:41 - 2:45
    اما سوال اصلی که منطقی از خودم پرسیدم این بود --
  • 2:45 - 2:48
    اصلا به چه دلیلی من همچین کاری را می کنم؟
  • 2:48 - 2:52
    چرا یه جورایی جان خودم رو با آویزان شدن
    ازچند تا ریسمان درهوا به خطر بندازم
  • 2:52 - 2:55
    و چرا باید اینطوری از محله ی کابل استونز آمستردام بگذرم؟
  • 2:55 - 3:00
    و راستش یک لحظه که از روی پل رد می شدیم
    من کنترل کیبرد را از دست دادم
  • 3:00 - 3:05
    خب جواب من اینه که -- من خیلی بشدت می خوام که این موسیقی را به اشتراک بگذارم.
  • 3:05 - 3:10
    من دوست دارم اونو به گوش هر کی که مایل به شنیدنش است برسونم.
  • 3:10 - 3:13
    و به دلیل اینه که من عاشق این موسیقی شدم.
  • 3:13 - 3:15
    دوسال پیش این اتفاق افتاد.
    همین جا توی آمستردام
  • 3:15 - 3:19
    روی مبلم نشسته بودم و
    آنفلونزا گرفته بودم
  • 3:19 - 3:22
    و داشتم همین جوری اینترنت رو می گشتم.
  • 3:22 - 3:25
    قطعات هندل چشممو گرفت و من داشتم در موردش جستجو می کردم.
  • 3:25 - 3:27
    و متوجه شدم که اون (هندل) قطعه هایی برای کیبود نوشته
  • 3:27 - 3:30
    که من هرگز نشنیده بودم.
  • 3:30 - 3:34
    و خیلی عجیبه.
    قبلا روی سی دی هم نشنیده بودمش.
  • 3:34 - 3:38
    تو رادیو
    یا برنامه ی زنده هم نشنیده بودم.
  • 3:38 - 3:40
    پس نُت اون رو دانلود کرده،
  • 3:40 - 3:44
    روی پایه پیانوم گذاشته،
    وشروع به نواختن کردم.
  • 3:44 - 3:49
    و چیزی که از اونجا به بعد رخ داد
    فقط می تونم اونو یه حالت
  • 3:49 - 3:52
    شگفت و حیرت شخصی توصیف کنم.
  • 3:52 - 3:56
    عمیق ترین تار وجودی من رو نواخت...
  • 3:56 - 4:01
    و بزارید بهتون نشون بدم، اولین قطعه ای که نواختم این بود--
  • 4:04 - 4:37
    (موزیک)
  • 4:37 - 4:41
    و ادامه پیدا کرد.
    و می تونم بگم اینو به شکل
  • 4:41 - 4:46
    یک ملانکولی زیبا برای خودم احساسش کردم
  • 4:46 - 4:50
    یک ملانکولی بسیار زیبا، بدون اینکه کاملا در عمق شکست محو بشه.
  • 4:50 - 4:53
    اون قطعه را تمام کرده،
    و صفحه رو ورق زدم
  • 4:53 - 4:57
    و قطعه ی بعدی که نواختم این بود.
  • 4:57 - 5:25
    (موزیک پیانو)
  • 5:25 - 5:29
    خب، خیلی متفاوته نه؟
    یک تفاوت فاحش. (تشویق)
  • 5:29 - 5:33
    متشکرم.
  • 5:33 - 5:36
    اون قطعه در تضاد کامل با قطعه ی اول بود.
  • 5:36 - 5:39
    پس اتفاقی که در اون جا توی اتاقم در آمستردام افتاد
  • 5:39 - 5:43
    این بود که در طول ٣ دقیقه چیزی رو تجربه کردم
  • 5:43 - 5:50
    که می تونم اونو دو حس حیاتی بشر بنامم:
    اندوه، و انرژی شاد خالص.
  • 5:50 - 5:53
    پس، این شد که من معتاد این موزیک شدم.
  • 5:54 - 5:57
    من کنسرت های زیادی برای کودکان در آمستردام اجرا می کنم.
  • 5:57 - 6:01
    و بعضی مواقع من کلاس هایی برای ٧ و ٨ ساله ها دارم.
  • 6:01 - 6:07
    و هرنُتی که جلوشون می زارم، حالا باخ باشه یا بتهوون
  • 6:07 - 6:11
    شومان یا جاز
    اونا با آغوش باز پذیران.
  • 6:11 - 6:14
    اونا همیشه گوش می کنن
    و من حس می کنم که می تونم باهشون ارتباط برقرارکنم.
  • 6:14 - 6:19
    انگار که اونا همیشه
    در حالتی از اعجاب شخصی قرار دارن.
  • 6:19 - 6:24
    و گاهی کلاسهایی برای بچه های کمی بزرگتر دارم.
  • 6:24 - 6:27
    و من دقیقا نمی دونم که چه اتفاقی افتاده
  • 6:27 - 6:31
    ومطمئن نیستم که آیا واقعا باهاشون ارتباط برقرار کردم یا نه، شاید
  • 6:31 - 6:34
    به خاطر فشار هم سن وسالانه؟ می دونید،
    دوستان می گن که چه موزیکی رو باید دوست داشته باشی؟
  • 6:34 - 6:39
    یا شاید رسانه های جمعی اند که می گن
    چه آهنگی رو قراره دوست داشته باشی؟
  • 6:39 - 6:45
    اما بعضی مواقع من نگاه های منتقدانه می بینم،
    و مطمئن نیستم که آیا واقعا دوستش داشتن یا نه.
  • 6:45 - 6:47
    و من یادمه از دوران جوانی خودم
  • 6:47 - 6:52
    باعث خجالته که با بزرگ شدنم به نظر می رسه که محو شده.
  • 6:52 - 6:56
    همین طور یادمه که وقتی ٨ سالم بود
    با تمام وجود به موزیک هایی گوش می دادم
  • 6:56 - 6:59
    که پیش از اون هرگز نشنیده بودم،
  • 6:59 - 7:04
    و سمت پدر و مادرم میدویدم که "شما باید این قطعه رو گوش کنید"
  • 7:04 - 7:07
    پس، الان تجربه کردم که جنبه ی مثبت بزرگ شدن
  • 7:07 - 7:11
    اینه که نیازی نیست به سمت پدر و مادرم بدوم و بگم : "اینو باید گوش کنید"
  • 7:11 - 7:16
    در عوض این امکان رو دارم که اون قطعه را با تعداد بیشتری از شنوندگان اشتراک کنم.
  • 7:16 - 7:21
    و فکر کنم این دلیل قرار گرفتنم در ارتفاع ٣٠ متری از شنوندگان بود.
  • 7:21 - 7:27
    تمام این درک ها، این "حالت بهت درونی"،
    که مدتی در نظرم فراموش شده بودند،
  • 7:27 - 7:32
    با شنیدن قطعه ی هندل
    کنجکاوی من در مورد بقیه مردم بر انگیخته شد،
  • 7:32 - 7:38
    و به خصوص برای برنامه امروز TEDx،
    دو هفته پیش با یکی از دوستانم
  • 7:38 - 7:43
    جلوی یک ساختمان رفتیم و آزمایش کوچیکی انجام دادیم.
  • 7:43 - 7:44
    بیاید باهم یه نگاهی بهش بندازیم.
  • 7:50 - 8:03
    (ویدیو)
  • 8:03 - 8:05
    داریا: حاضری؟
    مرد: بله...
  • 8:05 - 8:55
    ( موزیک)
  • 8:55 - 8:57
    مرد: خب نظر واقعیمو بگم؟
    داریا: آره
  • 8:57 - 9:05
    مرد: خب. می خوام تصویر ذهنیمو بگم.
    اولین چیزی که بهش فکر کردم اسب بود.
  • 9:05 - 9:05
    داریا: اسبها؟
  • 9:05 - 9:09
    مرد: بله، تصویری از اسبها در ذهنم اومد
    البته اسبهای آموزش دیده
  • 9:09 - 9:14
    زن: امروزیه ذره زیادی سرده برای موزیک !
    باید یه ذره گرمتر می بود،
  • 9:14 - 9:18
    با آفتاب و یه گیلاس شراب سفید. چیزایی اینجوری.
  • 9:18 - 9:20
    زن: دوست دارم خونه باشم و کارها یی رو انجام بدم.
  • 9:20 - 9:23
    داریا: کارهایی انجام بدی؟
    زن: آره، در حالی که به این آهنگ گوش می دم.
  • 9:23 - 9:24
    داریا: چرا همزمان با انجام کارها؟
  • 9:24 - 9:28
    زن: چون منو به ریتمی وارد می کنه که می تونی کارهایی
  • 9:28 - 9:32
    رو ببینی و انجام بدی که بدون موزیک نمی شه.
  • 9:32 - 9:36
    مرد: فکر می کنم یه نوع موزیک خیلی آرام بخشه
    و نوعی موزیک که
  • 9:36 - 9:39
    واقعا باید بشینی و گوشش کنی.
  • 9:39 - 9:43
    حتی شاید از اون نوع موسیقی نباشه که سرکار گوش بدی،
  • 9:43 - 9:46
    چون نیاز به تمرکز واقعی داره.
  • 9:46 - 9:50
    داریا: میخوای باهاش ورزش کنی؟
    زن: بله، عاشقشم.
  • 9:50 - 9:50
    داریا: جدی؟
  • 9:50 - 9:55
    زن: آره، با یک موزیک کلاسیک بلند خیلی خیلی خوبه.
  • 9:55 - 9:59
    داریا: عالیه!
    زن: من همیشه اینکارو میکنم. خوبه!
  • 9:59 - 10:03
    مرد: موزیک کلاسیک دوست ندارم،
    حسی بهش ندارم، هیچی.
  • 10:03 - 10:06
    داریا: هیچ حسی، هیچ جوره؟
  • 10:08 - 10:13
    مرد: خیلی جالبه، خوش بینانه و مثبته، شاد.
    منو یاد پدرم انداخت
  • 10:13 - 10:19
    چون پدرم هم ساز " کلاوه" رو می نواخت. به انگلیسی چی می شه؟
  • 10:19 - 10:20
    شبیه پیانوئه اما برای کلیسا استفاده می شه.
  • 10:20 - 10:22
    داریا: هارپسیکورد.
  • 10:22 - 10:24
    مرد: آره هارپسیکورد به انگلیسی. خیلی خیلی خوبه.
  • 10:24 - 10:28
    با شنیدن این قطعه انگار دلم می خواست دوباره پدرم اینو برام بنوازه.
  • 10:28 - 10:31
    داریا: ممنون، خیلی متشکرم.
    مرد: من هم متشکرم.
  • 10:34 - 10:40
    ( تشویق)
  • 10:40 - 10:45
    خب جالبیش این بود که من منتظر همه جور عکس العملی بودم.
  • 10:45 - 10:48
    راستش انجام اینکار خیلی دلهره آور بود.
  • 10:48 - 10:52
    در نهایت با عکس العملهای بسیار متفاوتی روبرو شدم.
  • 10:52 - 10:57
    عکس العمل های بسیار متفاوتی که منو واقعا خوشحال کرد.
  • 10:57 - 11:02
    چون اگر شما یک قطعه موزیک داری با تعداد زیادی عکس العمل،
  • 11:02 - 11:09
    برای همون یه قطعه، خب این برای من یعنی که
    این قطعه ی فوق العاده ایست.
  • 11:09 - 11:13
    البته من نمی تونم ذهن این آدم ها رو بخونم
    اما به جد شروع کرده
  • 11:13 - 11:20
    پا را از مرز فرا گذاشته ببینم آیا می تونم
    به صورت غیرمنتظره با مردم ارتباط برقرارکنم.
  • 11:20 - 11:26
    چون برای من، زیبا ترین لحظه ی اجرا زمانیه که
  • 11:26 - 11:32
    بتونم حس شگفت درونی ام را دقیقا در همون لحظه
  • 11:32 - 11:37
    که شما آماده شنیدنش هستید بهتون القا کنم،
    زمانی که شما بدون پیش داوری گوش می کنید.
  • 11:37 - 11:39
    پس من درموردش فکر کردم.
    بیایید یه قراری بزاریم.
  • 11:39 - 11:46
    شما سعی کنید مثل یک بچه ی ٧ ساله باشید
    در حالیکه من این سخنرانی رو با اجرای قطعه ای تموم می کنم.
  • 11:46 - 11:48
    و البته
    قطعه از قطعات کارهای هندل.
  • 11:55 - 15:13
    ( موزیک پیانو)
  • 15:13 - 15:20
    ( تشویق)
Title:
حالت وجد و شعف درونی - "داریا ون درن برکن" در TEDxAmsterdam
Description:

نوازنده پیانو "داریا ون درن برکن" ، روزی حس علاقه شدیدی نسبت به موزیک "جورج فردریک هندل" پیدا کرد. تصمیم گرفت که نه تنها قطعات "هندل" را بنوازد بلکه آنها را از راههای جدید و خلاقانه به اشتراک بگذارد.
تهیه کننده:
http://www.fellermedia.com Camera & crew: http://www.hoens.tv
برای اطلاعات بیشتر:
http://www.tedxamsterdam.com/2012/daria-van-den-bercken-hearts-handel/
یا وب سایت شخصی "داریا ون درن برکن" :
www.handelatthepiano.com

"داریا ون درن برکن" در سخنرانی اش به کنسرتهایی برا ی کودکان ٧ تا ١١ سال اشاره کرد، این کنسرتها توسط سازمان آلمانی بنام "کلاسیک اکسپرت" (Classic Express) هماهنگ و برگزار می شوند. برای اطلاعات بیشتر:
http://www.classicexpress.nl
"ایروان وَن بورن" ویدیوهای این سخنرانی را ضبط و صدا گذاری توسط "پیتر استریج باس" انجام شده است.

more » « less
Video Language:
English
Team:
closed TED
Project:
TEDxTalks
Duration:
15:26

Persian subtitles

Revisions