Return to Video

لاری اسمیت: چرا برای داشتن یک حرفه‌ی عالی با شکست مواجه خواهید شد؟

  • 0:01 - 0:06
    امروز عصر میخوام با شما راجع به این موضوع صحبت کنم که
  • 0:06 - 0:10
    چرا شما نمیتونید یک شغل عالی داشته باشید. (خنده)
  • 0:10 - 0:14
    من اقتصاددان هستم. چرتکه میاندازم.
  • 0:14 - 0:19
    پایان روزست، زمان کاملا مناسبی برای نکات ملالانگیز.
  • 0:19 - 0:23
    روی صحبت من فقط با افرادیست که میخوان یک شغل عالی و مطلوب داشته باشند.
  • 0:23 - 0:24
    فکر کنم بعضیتان تا الان این تصمیم را گرفتهاید که
  • 0:24 - 0:27
    میخواید یه شغل خوب داشته باشید.
  • 0:27 - 0:29
    ولی شما هم شکست خواهید خورد -- (خنده) --
  • 0:29 - 0:32
    زیرا -- خدای من چقدر از شکست خوردن شاد شدید. (خنده)
  • 0:32 - 0:38
    معلومه بدون شک کانادایی هستید. (خنده)
  • 0:38 - 0:40
    آنهایی که سعی می کنند شغلی خوب داشته باشند شکست میخورند،
  • 0:40 - 0:44
    زیرا در واقع شغلهای خوب در حال ناپدید شدن هستند.
  • 0:44 - 0:47
    شغلها و حرفههای عالی وجود دارند،
  • 0:47 - 0:51
    و بعد در کنارشان کارهایی با حجم کار زیاد، استرس زیاد،
  • 0:51 - 0:54
    جانفرسا و اعصاب خرد کن هم وجود دارند،
  • 0:54 - 0:56
    در واقع میان این دو دسته شغل هیچ گروه میانهای وجود ندارد.
  • 0:56 - 0:58
    بنابراین افرادی که به دنبال شغل خوب (نه عالی) هستند، حتما شکست میخورند.
  • 0:58 - 1:01
    من میخوام راجع به افرادی صحبت کنم که به دنبال شغل عالی، حرفۀ عالی
  • 1:01 - 1:05
    هستند و بگم چرا، بگم چرا محکوم به شکست هستید.
  • 1:05 - 1:11
    اولین دلیل این است که مهم نیست چند بار مردم به شما بگن که
  • 1:11 - 1:15
    «اگر میخوای شغل عالی داشته باشی، علاقه و اشتیاقت را دنبال کن،
  • 1:15 - 1:18
    به دنبال رویاهات باش، باید پیگیرش باشی،
  • 1:18 - 1:21
    پیگیرِ عالیترین شیفتگیها و جذابیتهای زندگیت،»
  • 1:21 - 1:23
    بارها و بارها اینرا میشنوی و سپس تصمیم میگیری
  • 1:23 - 1:27
    که برخلاف آن عمل کنی. مهم نیست چند بار سخنرانی استیو جابز
  • 1:27 - 1:32
    در مراسم فارغ التحصیلی دانشگاه استنفورد را دانلود کنید،
  • 1:32 - 1:35
    باز هم بهش گوش میدید ولی در نهایت تصمیم میگیرید که اینکار را نکنید.
  • 1:35 - 1:37
    دقیقا نمیدانم چرا شما تصمیم میگیرید که اینکار را نکنید.
  • 1:37 - 1:39
    شما زیادی تنبل هستید که انجامش بدید. براتون زیادی سختست.
  • 1:39 - 1:42
    شما میترسید اگر به دنبال علایق خود برید به آنها دست نیابید،
  • 1:42 - 1:45
    احساس احمق بودن بکنید و آنوقت است که شروع میکنید به بهانه آوردن
  • 1:45 - 1:48
    که چرا به دنبال علایق خود نمیرید.
  • 1:48 - 1:49
    و خانمها و آقایان محترم، آنها بهانهای بیش نیستند.
  • 1:49 - 1:52
    ما یک لیست بلندبالا را بررسی خواهیم کرد، خلاقیت شما و
  • 1:52 - 1:55
    و بهانهتراشیهای شما هیچ ربطی به این ندارد که برای
  • 1:55 - 1:58
    داشتن یک حرفه عالی چه کاری باید انجام بدید.
  • 1:58 - 2:04
    خب، به عنوان مثال یکی از بهانههای بزرگ شما اینست:
  • 2:04 - 2:09
    «خوب، حرفههای عالی برای اکثر افراد، در واقع و حقیقتا
  • 2:09 - 2:13
    فقط خوش شانسی آنها بوده است پس من هم در کناری میایستم و
  • 2:13 - 2:15
    و سعی میکنم خوش شانس باشم، و اگه شانس به من رو کرد،
  • 2:15 - 2:18
    یک حرفه «عالی» خواهم داشت. وگرنه یک حرفه «خوب» خواهم داشت.»
  • 2:18 - 2:22
    ولی داشتن حرفه «خوب» غیرممکن است. پس این راه جواب نمیده.
  • 2:22 - 2:26
    و بهانه بعدی شما این است: «بله، افراد خاصی هستند که
  • 2:26 - 2:30
    به دنبال علایقشان میرن، ولی آنها نخبه و استثنایی هستند.
  • 2:30 - 2:33
    آنها امثال استیو جابز هستند. من باهوش و استثنایی نیستم.
  • 2:33 - 2:36
    وقتی پنج سالم بود، فکر می کردم که نابغه هستم،
  • 2:36 - 2:38
    ولی استادان دانشگاه باعث شدند از آن موقع تا حالا
  • 2:38 - 2:41
    این تصور من کاملا از بین برود.» (خنده) ها؟
  • 2:41 - 2:45
    «و حالا میدانم که تمام قابلیتها و شایستگیهای لازم را دارم.»
  • 2:45 - 2:48
    حالا، ببینید، اگر در سال ۱۹۵۰ بودیم،
  • 2:48 - 2:51
    داشتن تمام قابلیت های لازم بدین معنا بود
  • 2:51 - 2:53
    که میتونید یک شغل عالی هم بدست بیارید.
  • 2:53 - 2:57
    ولی خودتان حدس بزنید، الان تقریبا در۲۰۱۲ هستیم و اعلام کردن
  • 2:57 - 3:01
    به تمام دنیا که: «من تماما و کاملا شایستگی لازم را دارم»،
  • 3:01 - 3:05
    مساوی تخریب خودتان با کمترین میزان تشویق و حمایت است.
  • 3:05 - 3:08
    و بعد، البته، بهانه دیگری وجود دارد:
  • 3:08 - 3:11
    «خب، حتی اگه من این کار را انجام بدم، اما، اما،
  • 3:11 - 3:15
    خُب، نهایتا، من عجیب غریب نیستم.»
  • 3:15 - 3:18
    همه میدانند که افرادی که علاقهشان را دنبال میکنند
  • 3:18 - 3:23
    تاحدودی وسواسی هستند. یه کمی عجیبند؟ ها؟ ها؟ باشه؟
  • 3:23 - 3:26
    میدانید، یه خط باریک بین دیوانگی و نبوغ هست.
  • 3:26 - 3:30
    من کمی عجیب غریب هستم. من زندگینامه استیوجابز را خوندم.
  • 3:30 - 3:34
    آه خدای من. من او نیستم. من خوبم.
  • 3:34 - 3:37
    آدمی معمولی. من یه آدم خوب معمولی هستم،
  • 3:37 - 3:39
    و افراد خوب، و معمولی
  • 3:39 - 3:43
    شور و شوق و اشتیاق ندارند.
  • 3:43 - 3:46
    آه. اما هنوز من یه حرفه عالی میخوام.
  • 3:46 - 3:48
    من آماده دنبال کردن علایقم نیستم، خُب من میدونم
  • 3:48 - 3:51
    که چه میخوام بکنم، چون من، من یه راه حل دارم.
  • 3:51 - 3:53
    من یه استراتژی دارم.
  • 3:53 - 3:55
    این چیزیست که مامان و بابام به من گفتند.
  • 3:55 - 3:58
    مامان و بابا گفتند که اگر سخت کار کنم،
  • 3:58 - 4:02
    حرفه خوبی خواهم داشت. پس، اگر شما سخت کار کنید
  • 4:02 - 4:05
    و یه حرفه خوب پیدا کنید، معنیاش اینه که اگر شما خیلی خیلی خیلی سخت کار کنید،
  • 4:05 - 4:07
    یه حرفه عالی خواهید داشت. آیا این، یه جورایی
  • 4:07 - 4:09
    از لحاظ ریاضی قابل درک نیست؟»
  • 4:09 - 4:10
    هوم. نیست. (خنده تماشاگران)
  • 4:10 - 4:13
    اما شما مدیریت شدید که با خودتون اینطور حرف بزنید.
  • 4:13 - 4:15
    میدونید چیه؟ اینجا یه راز کوچولو هست.
  • 4:15 - 4:18
    شما میخواید کار کنید؟ میخواید خیلی خیلی خیلی سخت کار کنید؟
  • 4:18 - 4:20
    میدونید چیه؟ شما موفق خواهید شد. دنیا به شما فرصتی خواهد داد
  • 4:20 - 4:25
    که خیلی خیلی خیلی سخت کار کنید،
  • 4:25 - 4:30
    اما آیا کاملا مطمئنید که این کار قراره به شما
  • 4:30 - 4:34
    یه شغل عالی بده، وقتی همهی شواهد بر خلاف اینه؟
  • 4:34 - 4:38
    خُب بگذارید فرض کنیم، خُب بگذارید با کسانی از شما
  • 4:38 - 4:40
    که تلاش کردند تا شور و اشتیاقشان را دنبال کنند صحبت کنیم.
  • 4:40 - 4:42
    شما در واقع میفهمید که کار بهتری کردید،
  • 4:42 - 4:46
    گور بابای بهانهها. شما دارید تلاش میکنید که به شوقتان برسید،
  • 4:47 - 4:49
    و شما بسیار خوشحالید.
  • 4:49 - 4:52
    شما چیزی را یافتهاید که به آن علاقه دارید.
  • 4:52 - 4:55
    بهم میگید، من یک دلبستگی دارم! من یک دلبستگی دارم!
  • 4:55 - 4:57
    شما میگید: «من به چیزی علاقه دارم!» و من میگم: «این عالیه!
  • 4:57 - 5:00
    و چی، داری تلاش میکنی چی را به من بگی؟ که تو --»
  • 5:00 - 5:02
    «خُب، من یک دلبستگی دارم.»
  • 5:02 - 5:03
    من میگم: «آیا اشتیاق هم داری؟»
  • 5:03 - 5:06
    شما میگید: «من یک دلبستگی دارم.»
  • 5:06 - 5:07
    دلبستگی شما با چه چیزی مقایسه میشه؟
  • 5:07 - 5:10
    «خُب، علاقه من به اینه.»
  • 5:10 - 5:13
    و درمورد بقیه فعالیتهای انسانی چی؟
  • 5:13 - 5:15
    «من به اینها علاقهای ندارم.»
  • 5:15 - 5:17
    آیا به به همه اینها نگاه کردی؟ کردی؟
  • 5:17 - 5:20
    «نه، نه دقیقا.»
  • 5:20 - 5:23
    اشتیاق بزرگترین عشق و علاقه توست.
  • 5:23 - 5:28
    اشتیاق چیزیست که بهت کمک میکند که بالاترین تجلی را از استعدادهات داشته باشی.
  • 5:28 - 5:30
    اشتیاق چیزیست که بهت کمک میکند که بالاترین تجلی را از استعدادهات داشته باشی.
  • 5:30 - 5:33
    اشتیاق، علاقه -- اینها مثل هم نیستند.
  • 5:33 - 5:35
    آیا واقعا قصد داری بری پیش عشقت و بهش بگی،
  • 5:35 - 5:42
    «با من ازدواج کن! تو جالب توجه هستی.»
  • 5:42 - 5:47
    این اتفاق نمیافتد. این اتفاق نمیافتد و تو تنها خواهی مُرد. (خنده)
  • 5:47 - 5:50
    چیزی که تو میخوای، چیزی که تو میخوای، چیزی که تو میخوای،
  • 5:50 - 5:54
    اشتیاق است، این فراتر از علاقهست.
  • 5:54 - 5:57
    تو به ۲۰ علاقه نیاز داری و سپس فقط یکی از آنها،
  • 5:57 - 6:00
    یکی از آنها ممکنه تو را بگیره، یکی از آنها درگیرت کند،
  • 6:00 - 6:03
    بیشتر از هرچیز دیگری، و سپس ممکنه شما عشق شگرفتان
  • 6:03 - 6:07
    را در مقایسه با همه چیزهای دیگر که جذبتان میکنند، پیدا کرده باشید،
  • 6:07 - 6:10
    و این اشتیاق است.
  • 6:10 - 6:14
    یه دوستی دارم، از دختر مورد علاقهاش خواستگاری کرد.
  • 6:14 - 6:16
    او از لحاظ اقتصادی فردی عاقل بود.
  • 6:16 - 6:20
    او به معشوقش گفت: «بیا ازدواج کنیم.
  • 6:20 - 6:23
    بیا علایقمان را باهم یکی کنیم.»
  • 6:23 - 6:25
    (خنده تماشاگران)
  • 6:25 - 6:27
    بله او همچین کاری کرد.
  • 6:27 - 6:31
    او گفت: «من واقعا عاشق تو هستم، و عمیقا دوستت دارم.
  • 6:31 - 6:35
    بیشتر از هر زن دیگری که تاکنون با او برخورد کردم عاشقت هستم.
  • 6:35 - 6:39
    من تو را بیشتر از مری، جین، سوزی، پنه لوپه، اینگرید، گرترود، گرتل دوست دارم --
  • 6:39 - 6:41
    من تو را بیشتر از مری، جین، سوزی، پنه لوپه، اینگرید، گرترود، گرتل دوست دارم --
  • 6:41 - 6:44
    راستش من عضوی از برنامه مبادله دانشجو در آلمان بودم. (خنده)
  • 6:44 - 6:47
    «من تو را بیشتر از --»
  • 6:47 - 6:53
    بسیار خوب! وقتی او هنوز در نیمه راه شمردن عشقهاش بود، دختر اتاق را ترک کرد.
  • 6:53 - 6:55
    بسیار خوب! وقتی او هنوز در نیمه راه شمردن عشقهاش بود، دختر اتاق را ترک کرد.
  • 6:55 - 6:58
    بعد از اینکه از بُهت اینکه دختر او را رد کرده بود خلاص شد،
  • 6:58 - 7:03
    به این نتیجه رسید که میلمیتری از زیر بار
  • 7:03 - 7:07
    ازدواج با یک آدم غیرمنطقی دَر رفته،
  • 7:07 - 7:09
    گرچه او متوجه شد بار دیگه که میخواد خواستگاری کنه،
  • 7:09 - 7:13
    احتمالا لازم نیست که تمامی دخترهایی را که زیر نظر داشته
  • 7:13 - 7:19
    به سهم خودش یکی یکی بشمارد. (خنده)
  • 7:19 - 7:23
    اما نکته اینجاست. شما باید به جایگزینها فکر کنید
  • 7:23 - 7:24
    تا سرنوشتتان را پیدا کنید،
  • 7:24 - 7:27
    و یا شما از واژه "سرنوشت" هراس دارید؟
  • 7:27 - 7:30
    آیا واژه "سرنوشت" شما را میترساند؟
  • 7:30 - 7:32
    این چیزیه که ما راجع بهش صحبت میکنیم،
  • 7:32 - 7:35
    و اگر شما بالاترین تجلی استعدادتان پیدا نکنید، اگر اکتفا کنید
  • 7:35 - 7:38
    به "جالب" بودن، این چه معنی کوفتی داره،
  • 7:38 - 7:41
    میدونید چه اتفاقی در پایان زندگی طولانیتان خواهد افتاد؟
  • 7:41 - 7:44
    دوستان و خانوادهتان در مراسم ختم جمع میشن،
  • 7:44 - 7:47
    و آنجا، روی قبر شما یه سنگ قبر هست،
  • 7:47 - 7:50
    و روی آن سنگ قبر حکاکی شده، روی آن نوشته
  • 7:50 - 7:57
    «در اینجا یک مهندس برجسته آرمیده که نوارچسب ولكرو را اختراع کرده.»
  • 7:57 - 8:02
    اما آنچه که سنگ قبر باید میگفت اینه،
  • 8:02 - 8:05
    در یک زندگی دیگر،
  • 8:05 - 8:08
    اگر به بالاترین تجلی از استعدادتان رسیده بودید، چیزی که باید گفته میشد،
  • 8:08 - 8:14
    این بود که: «در اینجا آخرین برنده جایزه نوبل فیزیک آرمیده،
  • 8:14 - 8:17
    که نظریه میدان بزرگ واحد را تدوین کرده
  • 8:17 - 8:21
    عملی بودن سرعت نور را به اثبات رسانده.»
  • 8:21 - 8:23
    (خنده تماشاگران)
  • 8:23 - 8:27
    نوار ولكرو، واقعا که. (خنده تماشاگران)
  • 8:27 - 8:31
    یکی شغل عالی داشت.
  • 8:31 - 8:35
    یکی فرصت را از دست داد.
  • 8:35 - 8:37
    اما به هرحال، بعضی از شما هستید،
  • 8:37 - 8:41
    که به رغم همه این بهانهها ، پیدا خواهید کرد،
  • 8:41 - 8:45
    شما شور و شوق و اشتیاقتان را پیدا خواهید کرد،
  • 8:45 - 8:48
    و شما هنوزهم شکست خواهید خورد.
  • 8:48 - 8:51
    شما شکست خواهید خورد، چون که
  • 8:51 - 8:54
    شما قصد ندارید که انجامش بدید،
  • 8:54 - 8:58
    زیرا که یه بهانه دیگر میتراشید،
  • 8:58 - 9:03
    هر بهانه ای برای اینکه از این اقدام فروگذار کنید، و این بهانه را
  • 9:03 - 9:06
    من بارها و بارها شنیدهام.
  • 9:06 - 9:18
    «بله، من به دنبال حرفهای عالی بودم، اما برای روابط انسانی بیش از پیشرفت ارزش قائل هستم.
  • 9:18 - 9:23
    «بله، من به دنبال حرفهای عالی بودم، اما برای روابط انسانی بیش از پیشرفت ارزش قائل هستم.
  • 9:23 - 9:28
    من میخوام دوست خوبی باشم. من میخوام همسر خوبی باشم.
  • 9:28 - 9:31
    من میخوام پدر یا مادر خوبی باشم، و من آنها را در محراب پیشرفت عالی قربانی نخواهم کرد.»
  • 9:31 - 9:35
    من میخوام پدر یا مادر خوبی باشم، و من آنها را در محراب پیشرفت عالی قربانی نخواهم کرد.»
  • 9:35 - 9:37
    (خنده تماشاگران)
  • 9:37 - 9:39
    میخواید من به شما چی بگم؟
  • 9:39 - 9:42
    آیا واقعا حالا میخواید من به شما بگم، بهتون بگم،
  • 9:42 - 9:45
    «باور کنید، قسم میخورم که بچهها را نمیزنم.» (خنده تماشاگران)
  • 9:45 - 9:49
    هـــــــوم؟ نگاهی به جهانبینی که به خورد خودتان دادید بندازید.
  • 9:49 - 9:54
    بدون توجه به هرچیزی شما یه قهرمانید، و من با دادن این پیشنهاد
  • 9:54 - 9:58
    با کمی ترس و لرز، شما ممکنه خواهان حرفه عالی باشید،
  • 9:58 - 10:01
    باید از بچهها متنفر باشم. من از بچهها متنفر نیستم. من آنها را نمیزنم.
  • 10:01 - 10:04
    بله، وقتی اینجا میآمدم کودکی جلو این ساختمان سرگردان بود،
  • 10:04 - 10:08
    و نه، من نزدمش. (خنده تماشاگران)
  • 10:08 - 10:11
    البته، باید بهش میگفتم که این ساختمان فقط برای بزرگسالانه
  • 10:11 - 10:12
    و اینکه بره بیرون.
  • 10:12 - 10:14
    او زیر لب چیزی راجع به مادرش گفت،
  • 10:14 - 10:18
    و بهش گفتم احتمالا مادرش او را در خارج اینجا پیدا میکنه.
  • 10:18 - 10:22
    آخرین باری که دیدمش، روی پله ها ایستاده بود و گریه میکرد. (خنده)
  • 10:22 - 10:24
    چه ترسویی. (خنده تماشاگران)
  • 10:24 - 10:27
    اما منظورت چیه؟ این چیزیه که انتظار داری من بگم.
  • 10:27 - 10:29
    واقعا فکر میکنی، فکر میکنی در خور و مناسبه
  • 10:29 - 10:32
    که از کودکان استفاده کنید و به عنوان سپر ازشون استفاده کنید؟
  • 10:32 - 10:35
    که از کودکان استفاده کنید و به عنوان سپر ازشون استفاده کنید؟
  • 10:35 - 10:37
    میدونی یه روزی چه اتفاقی میافته،
  • 10:37 - 10:41
    شما، شما پدر و مادر آرمانی، شما؟
  • 10:41 - 10:45
    یه روزی بچهتون مییاد پیشتون و میگه،
  • 10:45 - 10:47
    «من میدونم که میخوام چیکاره بشم.
  • 10:47 - 10:49
    میدونم میخوام با زندگیم چکار کنم.»
  • 10:49 - 10:51
    شما خیلی خوشحال میشید. این یه گفتگوست
  • 10:51 - 10:54
    که هر پدرومادری میخواد بشنود، چون بچه شما در ریاضی خوبه،
  • 10:54 - 10:57
    و شما چیزی که برای او پیش میاد را دوست خواهید داشت.
  • 10:57 - 10:59
    بچهتان به شما میگه: «تصمیم گرفتم
  • 10:59 - 11:02
    میخوام شعبده باز بشم. میخوام روی صحنه شعبده بازی کنم.»
  • 11:02 - 11:06
    میخوام شعبده باز بشم. میخوام روی صحنه شعبده بازی کنم.»
  • 11:06 - 11:08
    (خنده تماشاگران)
  • 11:08 - 11:11
    و شما چی میگید؟
  • 11:11 - 11:13
    شما میگید، شما میگید،
  • 11:13 - 11:17
    " اووووم... این خطرناکه، بچه.
  • 11:17 - 11:19
    ممکنه که نتونی، بچه، پول زیادی در این زمینه خرج نکن،
  • 11:19 - 11:21
    می دونی، من نمیدونم بچه،
  • 11:21 - 11:22
    باید درباره این دوباره فکر کنی، بچه،
  • 11:22 - 11:24
    ریاضی تو بسیار خوبه، چرا به جاش --»
  • 11:24 - 11:25
    و بچهتون حرف شما را قطع میکنه، و میگه،
  • 11:25 - 11:30
    «اما این رویای منه. این رویای منه که این کار را بکنم.»
  • 11:30 - 11:32
    میخوای چی بگی؟
  • 11:32 - 11:33
    میدونی که چی خواهی گفت؟
  • 11:33 - 11:39
    «نگاه کن بچه. من هم یه زمانی یه آرزو داشتم، اما -- اما.»
  • 11:39 - 11:42
    خُب میخوای جملهات را با کلمه "اما" چطوری تمام کنی؟
  • 11:42 - 11:48
    «... اما. روزی، من هم یه آرزو داشتم، بچه، اما ترسیدم که دنبالش بروم.»
  • 11:48 - 11:50
    یا، آیا میخواید این را بهش بگید؟
  • 11:50 - 11:54
    «بچه، من هم روزی یه آرزو داشتم،
  • 11:54 - 11:59
    اما بعدش تو متولد شدی.» (خنده تماشاگران)
  • 11:59 - 12:01
    (خنده تماشاگران) (تشویق تماشاگران)
  • 12:01 - 12:06
    آیا واقعا قصد دارید که از خانوادهتان استفاده کنید،
  • 12:06 - 12:09
    آیا واقعا میخواید به همسر و فرزندتان نگاه کنید و زندانبانتان را ببینید؟
  • 12:09 - 12:14
    آیا واقعا میخواید به همسر و فرزندتان نگاه کنید و زندانبانتان را ببینید؟
  • 12:14 - 12:18
    چیزی وجود داشت که میتونستید به فرزندتان بگید
  • 12:18 - 12:22
    وقتی به شما گفت که «من یک رویا دارم.»
  • 12:22 - 12:27
    میتونستید بگید، توی چشمهاش نگاه کنید و بگید،
  • 12:27 - 12:30
    «براش بجنگ ،فرزند،
  • 12:30 - 12:34
    درست همانطور که من جنگیدم.»
  • 12:34 - 12:37
    اما قادر به گفتنش نخواهید بود
  • 12:37 - 12:44
    چون که اینکار را نکردید. پس نمیتونید. (خنده تماشاگران)
  • 12:44 - 12:47
    و بنابراین گناه پدران و مادران
  • 12:47 - 12:52
    بر گردن بچههای بیچاره میافته.
  • 12:52 - 12:57
    چرا شما به دنبال پناهگاهی در روابط انسانی میگردید
  • 12:57 - 13:03
    تا بهانهای برای پیدا نکردن و دنبال نکردن اشتیاقتان بتراشید؟
  • 13:03 - 13:05
    میدونید چرا.
  • 13:05 - 13:08
    در جایی پنهان در قلبتان، شما می دانید که چرا،
  • 13:08 - 13:11
    و من تا سرحدِ مرگ جدی هستم.
  • 13:11 - 13:13
    شما میدانید که چرا خودتان را در فضای گرم و مبهم روابط انسانی پنهان میکنید.
  • 13:13 - 13:16
    شما میدانید که چرا خودتان را در فضای گرم و مبهم روابط انسانی پنهان میکنید.
  • 13:16 - 13:20
    به دلیل اینکه شما --
  • 13:20 - 13:22
    شما همان هستید که هستید.
  • 13:22 - 13:26
    شما میترسید که شور و شوقتان را دنبال کنید.
  • 13:26 - 13:28
    میترسید که مسخره به نظر بیاین.
  • 13:28 - 13:34
    میترسید که تلاش کنید. میترسید که شکست بخورید.
  • 13:34 - 13:41
    دوستان عالی، همسر عالی، پدر و مادر عالی، شغل عالی.
  • 13:41 - 13:46
    آیا این یه بسته نیست؟ آیا این همان چیزی نیست که هستی؟
  • 13:46 - 13:49
    چطور میتونید بدون یکی از اینها خودتان باشید؟
  • 13:49 - 13:52
    اما شما ترسیدید.
  • 13:52 - 14:00
    و به همین دلیلست که شما قرار نیست حرفه عالی داشته باشید، مگر اینکه --
  • 14:00 - 14:07
    مگر اینکه، این برانگیزانندهترین واژه در میان همهی واژههای انگلیسی
  • 14:07 - 14:08
    مگر اینکه.
  • 14:08 - 14:13
    اما این "مگر اینکه" به واژهی دیگری نیز ملحق میشه،
  • 14:13 - 14:18
    هولناکترین عبارت،
  • 14:18 - 14:21
    "اگر من فقط ..."
  • 14:21 - 14:24
    "اگر من فقط ..."
  • 14:24 - 14:29
    اگر فقط یکبار این اندیشه به ذهنتان اصابت کرده باشه،
  • 14:29 - 14:33
    بسیار آزارتان خواهد داد.
  • 14:33 - 14:35
    بنابراین، دلایل زیادی برای اینکه شما حرفه و شغل عالی نداشته باشید هست،
  • 14:35 - 14:37
    بنابراین، دلایل زیادی برای اینکه شما حرفه و شغل عالی نداشته باشید هست،
  • 14:37 - 14:40
    بنابراین، دلایل زیادی برای اینکه شما حرفه و شغل عالی نداشته باشید هست،
  • 14:40 - 14:45
    مگر اینکه....
  • 14:45 - 14:49
    مگر اینکه.
  • 14:49 - 14:54
    بسیار سپاسگزارم. (تشویق تماشاگران)
Title:
لاری اسمیت: چرا برای داشتن یک حرفه‌ی عالی با شکست مواجه خواهید شد؟
Speaker:
Larry Smith
Description:

در این بحث خند‌ه دار و بی پرده، لاری اسمیت، بی‌ریا و صادقانه عذر و بهانه‌های پوچ و بی‌معنی را برمی‌شمارد که مردم، هنگامی که موفق به دنبال کردن اشتیاق‌شان نمی‌شوند، اختراع می‌کنند. (فیلم برداری شده در TEDxUW)

more » « less
Video Language:
English
Team:
closed TED
Project:
TEDTalks
Duration:
15:15

Persian subtitles

Revisions