Return to Video

تاثیر روانشناختی جدایی کودکان در مرز آمریکا و مکزیک

  • 0:01 - 0:04
    بیش از چهل سال است که
    مددکار بالینی اجتماعی
  • 0:04 - 0:06
    و روانشناس رشد هستم.
  • 0:06 - 0:10
    و برای من عادی به نظر می رسید
    که وارد حرفه کمک رسانی شوم.
  • 0:10 - 0:14
    والدینم به من آموخته بودند
    که به دیگران کمک کنم.
  • 0:15 - 0:17
    و به همین ترتیب مسیر حرفه ای
    خود را وقف
  • 0:17 - 0:21
    کار کردن با خانواده هایی کردم که در
    برخی از سختترین شرایط قرار دارند:
  • 0:21 - 0:23
    فقر و بیماریهای روحی و روانی
  • 0:23 - 0:26
    مهاجرت و پناهندگان.
  • 0:27 - 0:30
    و در تمام این سالها با امید
    و خوشبینی کار کرده ام.
  • 0:32 - 0:34
    گر چه در پنج سال گذشته
  • 0:34 - 0:37
    امید و خوشبینی من به چالش کشیده شده است.
  • 0:38 - 0:43
    من عمیقا به دلیل مسیری که دولت آمریکا
    در پیش گرفته است متاثر شده ام
  • 0:43 - 0:47
    تهدید برای خانواده هایی را که به
    سمت مرز جنوبی در حال حرکت هستند
  • 0:47 - 0:49
    درخواست پناهندگی
  • 0:49 - 0:55
    والدین ناامید با فرزندان٬ از
    السالوادور٬گواتمالا و هندوارس
  • 0:55 - 0:58
    که تنها قصد دارند بچه های خود
    را به مکان امن بیاورند.
  • 1:00 - 1:02
    آنها در حال فرار از بدترین
    خشونت ها در جهان هستند.
  • 1:02 - 1:05
    مورد حمله باندهای تبهکار قرار گرفته
  • 1:05 - 1:08
    آزار، تجاوز، شکنجه و تهدید و شدند.
  • 1:09 - 1:10
    با مرگ روبرو شده اند.
  • 1:11 - 1:15
    نمی توانند به پلیس خود مراجعه کنند
    چون پلیس همدست،
  • 1:15 - 1:17
    فاسد و ناکارآمد است.
  • 1:17 - 1:20
    زمانی که به مرزهای ما می رسند،
  • 1:20 - 1:22
    آنها را به بازداشتگاه ها،
  • 1:22 - 1:25
    زندانها می فرستیم، گوی که
    جنایتکاران عادی هستند.
  • 1:28 - 1:33
    درسال۲۰۱۴، با اولین سری از این بچه ها
    در بازداشتگاه ها ملاقات کردم.
  • 1:35 - 1:36
    و اشک ریختم.
  • 1:37 - 1:40
    توی ماشینم نشستم و گریه کردم.
  • 1:41 - 1:44
    شاهد بدترین رنجهایی بودم که تا به حال
    شناخته بودم.
  • 1:45 - 1:48
    و در تضاد با چیزهایی بود که
    در کشورم به آن اعتقاد داشتم
  • 1:48 - 1:49
    نقش قانون،
  • 1:50 - 1:52
    و هر چه که خانواده ام
    به من آموخته بودند.
  • 1:55 - 2:00
    روشی که ایالات متحده
    با مهاجرانی که در جستجوی
  • 2:00 - 2:01
    پناهندگی در کشور ما هستند
  • 2:01 - 2:02
    در طول پنج سال گذشته--
  • 2:02 - 2:05
    به سادگی اشتباه بوده است.
  • 2:07 - 2:10
    امشب تصمیم دارم به شما بگویم که
    بچه ها در بازداشتگاه مهاجران
  • 2:10 - 2:11
    در معرض آسیب روحی هستند.
  • 2:13 - 2:14
    و ما علت این روان آسیب دیده هستیم.
  • 2:16 - 2:18
    ما در آمریکا--
  • 2:18 - 2:20
    درواقع، این کسانی که امشب اینجا هستند--
  • 2:20 - 2:24
    با احترام به مهاجرا، لزوما
    در طرف مشابه دولت نیستیم.
  • 2:25 - 2:28
    ما مخالف چگونگی طرز برخورد
    با این افرادی هستیم
  • 2:28 - 2:30
    که قصد ورود به کشورمان را دارند.
  • 2:31 - 2:35
    صادقانه بگویم برایم مهم نیست
    شما جمهوری خواه باشید یا دموکرات،
  • 2:35 - 2:36
    لیبرال یا محافظه کار.
  • 2:39 - 2:41
    من مرزهای امن می خواهم.
  • 2:43 - 2:47
    همچنین می خواهم
    بازیگران بد بیرون بمانند.
  • 2:48 - 2:50
    من امنیت ملی می خواهم.
  • 2:50 - 2:53
    البته شما هم ایده های خود را
    در مورد آن مباحث دارید.
  • 2:55 - 2:57
    اما فکر می کنم ما میتوانیم هم رای باشیم
  • 2:57 - 3:00
    و آمریکا هم نباید صدمه بزند.
  • 3:01 - 3:06
    دولت نبایستی در کار صدمه زدن
    به کودکان باشد.
  • 3:07 - 3:09
    باید از آنها حمایت کند،
  • 3:10 - 3:12
    مهم نیست بچه ها مال چه کسانی هستند:
  • 3:12 - 3:15
    بچه های شما، نوه های من
  • 3:16 - 3:21
    و کودکان خانواده هایی که
    به دنبال پناهندگی هستند.
  • 3:22 - 3:25
    الان می توانم داستان پشت داستان
    برای شما تعریف کنم
  • 3:25 - 3:28
    از کودکانی که شاهد بدترین
    خشونتها در جهان بودند
  • 3:28 - 3:30
    و الان در بازداشتگاه ها هستند.
  • 3:31 - 3:35
    اما این دو پسر بچه با من در
    طول این پنج سال ماندند.
  • 3:37 - 3:38
    یکی از آنها دنی بود.
  • 3:39 - 3:42
    دنی هفت سال و نیمه بود وقتی که
    او را در بازداشتگاهی ملاقات کردم.
  • 3:43 - 3:45
    در سال ۲۰۱۴، در کارنس سیتی در تگزاس.
  • 3:45 - 3:47
    در آنجا با مادر و برادرش بود.
  • 3:47 - 3:49
    و از هندوراس فرار کرده بودند.
  • 3:50 - 3:53
    دنی یکی از بچه هایی هست
    که فورا عاشقش می شوید.
  • 3:54 - 3:56
    بامزه و معصوم است.
  • 3:56 - 3:58
    جذاب است و احساساتش را بیان میکند.
  • 4:00 - 4:03
    و برایم نقاشی می کشد،
  • 4:03 - 4:06
    یکی از نقاشیهایی که برای من
    ترسیم کرده از رووس لوکوس است.
  • 4:06 - 4:09
    رووس لوکوس اسمی است
  • 4:09 - 4:12
    که به باندهای تبهکار شهر محل
    سکونت او گفته می شود.
  • 4:13 - 4:15
    من به دنی گفتم،
  • 4:15 - 4:17
    «چی باعث میشه اونها آدمهای بدی شوند؟»
  • 4:18 - 4:21
    دنی با حیرت به من نگاه کرد.
  • 4:22 - 4:23
    نگاهی که بیشتر شبیه این بود که
  • 4:24 - 4:27
    « ناآگاه هستی یا احمق؟»
  • 4:27 - 4:28
    (خنده)
  • 4:29 - 4:30
    خم شد و زمزمه کرد،
  • 4:30 - 4:32
    «نمی بینی؟
  • 4:32 - 4:34
    سیگار می کشند.»
  • 4:34 - 4:35
    (خنده)
  • 4:36 - 4:37
    « و آبجو می نوشند»
  • 4:39 - 4:42
    دنی در مورد زیان مشروبات
    الکلی و دخانیات یاد گرفته بود.
  • 4:43 - 4:45
    سپس گفت،«سلاح حمل می کنند.»
  • 4:46 - 4:49
    در یکی از عکسها
  • 4:49 - 4:54
    چهره های رووس لوکوس در
    حال شلیک کردن به پرنده ها و مردم بودند.
  • 4:54 - 4:59
    دنی به من در مورد روزی گفت که
    عموی او در رووس کلوس کشته شد.
  • 4:59 - 5:02
    واین که چطور او از خانه شان
    به سمت خانه باغ عمویش دویده بود،
  • 5:02 - 5:04
    تنها صرف دیدن بدن مرده عمویش،
  • 5:04 - 5:08
    صورتش بوسیله گلوله تفنگ از شکل افتاده بود.
  • 5:09 - 5:12
    دنی به من گفت که دندانهای عمویش
    از پشت سرش بیرون زده بود.
  • 5:14 - 5:15
    در آن زمان او فقط شش سال داشت.
  • 5:16 - 5:17
    مدتی بعد،
  • 5:17 - 5:22
    یکی ازاعضای رووس لوکوس دنی کوچک
    را به شدت مورد ضرب و شتم قرار داد،
  • 5:22 - 5:24
    و آن وقت بود که والدینش گفتند که
  • 5:24 - 5:27
    « ما باید از اینجا برویم
    والا آنها ما را میکشند.»
  • 5:29 - 5:31
    بنابراین آنجا را ترک کردند.
  • 5:31 - 5:34
    اما پدر دنی یک پا با عصای زیر بغل داشت،
  • 5:34 - 5:36
    راه رفتن در زمین ناهموار
    برای او راحت نبود.
  • 5:37 - 5:38
    بنابراین به همسرش گفت،
  • 5:40 - 5:42
    « بدون من برو . پسرها را ببر.
  • 5:43 - 5:44
    فرزندانمان را نجات بده.»
  • 5:45 - 5:47
    بنابراین مادر و پسرها راهی شدند.
  • 5:47 - 5:50
    دنی به من گفت او برگشته
    و با پدرش خداحافظی کرده،
  • 5:50 - 5:53
    تمام مدت به عقب برگشته بوده
    تا اینکه دیگر پدرش را نمی توانست ببیند.
  • 5:53 - 5:56
    در بازداشتگاه او هیچ خبری
    از پدرش نداشته است.
  • 5:56 - 6:00
    و احتمالش زیاد بود که پدرش توسط
    رووس لوکوس کشته شده باشد.
  • 6:00 - 6:01
    چون تلاش کرده بود فرار کند.
  • 6:02 - 6:05
    من نمی توانم دنی را فراموش کنم.
  • 6:08 - 6:09
    پسر دیگر فرناندو بود.
  • 6:10 - 6:13
    فرناندو در بازداشتگاهی مشابه بود.
  • 6:13 - 6:15
    تقریبا همسن دنی.
  • 6:16 - 6:20
    فرناندو برایم تعریف می کرد که چطور با
    مادرش ۲۴ ساعت در جداسازی به سر برده است.
  • 6:20 - 6:22
    چون در بازداشتگاه،
  • 6:22 - 6:25
    مادرش هدایت یک اعتصاب غذا را
  • 6:25 - 6:27
    در میان مادران دیگر در
    بازداشتگاه به عهده داشت،
  • 6:27 - 6:30
    و الان تحت فشار نگهبانان در
    حال فروپاشی بود،
  • 6:30 - 6:33
    کسانی که فرناندو و مادرش را
    تهدید می کردند و ناسزا می گفتند.
  • 6:34 - 6:37
    فرناندو و من در یک دفتر کار کوچک
    با هم صحبت می کردیم.
  • 6:37 - 6:39
    مادرش داخل شد،
  • 6:39 - 6:43
    «او گفت: صدای شما را می شنوند!
    حرفهای شما را گوش می کنند.»
  • 6:43 - 6:45
    رو زانوهایش خم شد و
  • 6:47 - 6:51
    شروع کرد به زیر میز نگاه کردن،
    زیر صندلی ها را هم بررسی کرد.
  • 6:51 - 6:54
    از سوکت های برق گرفته تا
  • 6:54 - 6:56
    گوشه اتاق،
  • 6:56 - 6:58
    کف، گوشه سقف،
  • 6:58 - 7:02
    چراغ، دریچه هوا، به دنبال دوربین
    و میکرفونهای مخفی.
  • 7:03 - 7:08
    من فرناندو را تماشا کردم
    که مادرش را در این وضع
  • 7:08 - 7:09
    پارانوییدی تماشا می کرد.
  • 7:10 - 7:13
    در چشمانش ترس کاملی را دیدم.
  • 7:14 - 7:17
    از همه گذشته، چه کسی از او مراقبت
    می کرد اگر مادرش قادر به این کار نباشد؟
  • 7:17 - 7:20
    فقط همدیگر را داشتند.
    خودشان دو تا بودند.
  • 7:21 - 7:24
    می توانم داستان پشت
    داستان برایتان تعریف کنم،
  • 7:26 - 7:28
    ولی هرگز فرناندو را فراموش نکرده ام.
  • 7:30 - 7:33
    چه چیزها که در مورد این ضربه
    روحی نمی دانم،
  • 7:33 - 7:35
    چه استرس و بدبختی که برای بچه ها نمی آورد.
  • 7:37 - 7:40
    می خوامم به مرحله درمانی
    در همین لحظه بپردازم.
  • 7:40 - 7:42
    می خواهم پهمان روفسوری شوم که هستمو
  • 7:43 - 7:47
    تحت فشار روانی طولانی مدت و شدید،
  • 7:47 - 7:51
    آسیب روحی، سختی، مشقت و شرایط
    خشن،
  • 7:52 - 7:56
    مغز در حال رشد آسیب می ببیند،
  • 7:56 - 7:57
    صاف و ساده.
  • 7:58 - 8:00
    سیم کشی و معماری آ»
  • 8:00 - 8:01
    تخریب می شود.
  • 8:01 - 8:05
    سیستم پاسخگویی استرس طبیعی کودک
    تحت تاثیر قرارمی گیرد.
  • 8:06 - 8:08
    این ضعف عوامل محافظتی است.
  • 8:08 - 8:13
    آن مناطق مغز که با ادراک همراه است،
  • 8:13 - 8:15
    توانایی های فکری،
  • 8:15 - 8:19
    قضاوت، اعتماد، خودتنظیمی،تعاملات
    اجتماعی،
  • 8:19 - 8:22
    گاه به طور دايم تضعیف می شوند.
  • 8:23 - 8:24
    جوری که آینده کودکان خراب می شود.
  • 8:25 - 8:29
    ما همچنین می دانیم که تحت استرس،
    سیستم ایمنی کودکان تحت فشار قرار می گیرد،
  • 8:29 - 8:33
    و آنها را در معرض عفونت قرار می دهد.
  • 8:33 - 8:39
    بیمار های مزمن مثل دیابت،
    آسم، بیماریهای قلبی و عروقی
  • 8:39 - 8:45
    تا بزگسالی این کودکان را دنبال می کند
    و احتمالا زندگیشان را کوتاه می کند.
  • 8:45 - 8:50
    مشکلات روانی با از کارفتادگی
    جسم مرتبط است.
  • 8:50 - 8:52
    من بچه هایی را در بازداشتگاهها دیدم
  • 8:53 - 8:56
    که کابوسهای آشفته و مداوم،
  • 8:56 - 8:58
    وحشت های شبانه،
  • 8:58 - 9:01
    افسردگی و اضطراب،
  • 9:01 - 9:03
    واکنش های وحشتناک،
  • 9:03 - 9:06
    استیصال، فکر به خودکشی،
  • 9:06 - 9:08
    و اختلالات استرس بعد از ضربه روحی.
  • 9:09 - 9:11
    آنها در رفتارهای خود پس رفت می کنند،
  • 9:11 - 9:14
    مثل پسر بچه ۱۱ ساله ای
  • 9:15 - 9:18
    که شروع کرده به خیس کردن رختخواب خود،
  • 9:19 - 9:22
    و دختر بچه هشت ساله ایی که تحت فشار بود
  • 9:22 - 9:25
    و اصرار داشت که شیر مادرش را بخورد.
  • 9:25 - 9:28
    این هملن کاری است که بازداشتگاه
    با کودکان انجام می دهد.
  • 9:30 - 9:32
    الان شاید شما بپرسید:
  • 9:34 - 9:36
    چه کنیم؟
  • 9:36 - 9:37
    چه کاری دولت ما باید انجام دهد؟
  • 9:38 - 9:41
    من فقط یک متخصص سلامت روحی هستم
  • 9:41 - 9:45
    من فقط می دانم این در مورد
    توسعه و سلامت کودکان است
  • 9:45 - 9:46
    ولی چند ایده دارم.
  • 9:47 - 9:50
    اول از همه باید از بعضی
    عملکردهایی که داریم خودداری کنیم.
  • 9:51 - 9:54
    لازم است ترس و خصومت را با
  • 9:54 - 9:56
    امنیت و شفقت را جایگزین کنیم.
  • 9:58 - 10:01
    ما باید دیوارهای زندان را خراب کنیم،
  • 10:01 - 10:03
    سیم خاردار قفسها را برداریم.
  • 10:04 - 10:07
    جای زندان یا زندان ها
  • 10:08 - 10:13
    باید مراکز پردازش
    پناهندگی منظمی را خلق کنیم،
  • 10:13 - 10:16
    مکانی شبیه محوطه دانشگاه
  • 10:16 - 10:18
    که بچه ها و خانواده هایشان بتوانند
    با هم زندگی کنند.
  • 10:19 - 10:22
    می توانیم مهمانخانه های قدیمی
    و پادگان های قدیمی ارتش را
  • 10:22 - 10:26
    تعمیر کنیم تا خانواده ها با کودکانشان
    در واحدهای خانوادگی با هم زندگی کنند
  • 10:26 - 10:28
    در حالت عادی و امن،
  • 10:28 - 10:30
    جایی که کودکان بتوانند
    راحت بازی کنند.
  • 10:30 - 10:32
    در این مراکز رسیدگی به امور پناهجویان،
  • 10:32 - 10:35
    پزشکان متخصص اطفال، پزشکان خانواده،
  • 10:35 - 10:37
    دندانپزشکان و پرستاران امور
  • 10:37 - 10:40
    غربالگری، معاینه، درمان و
  • 10:40 - 10:41
    ایمن سازی کودکان را انجام داده و
  • 10:41 - 10:45
    سوابق کودکان را به منظور
    ارائه به پزشکان بعدی جمع آوری می کنند.
  • 10:46 - 10:50
    کارمندان اجتماعی به ارزیابی
    سلامت روانی آنها و فراهم کردن
  • 10:51 - 10:54
    ودرمان برای کسانی که نیاز دارند
    خواهند پرداخت.
  • 10:54 - 10:57
    مددکاران اجتماعی با خانواده ها
    ارتباط برقرار خواهند کرد
  • 10:57 - 11:00
    تا به ارائه خدمات در جای
    مورد نیاز بپردازند.
  • 11:00 - 11:04
    و آموزگاران کار تعلیم و آزمون
    گرفتن از بچه ها را به عهده خواهند داشت
  • 11:04 - 11:07
    و با مستند کردن روند یادگیریشان،
  • 11:07 - 11:09
    معلمها در مدرسه بعدی مشکلی در ادامه
  • 11:09 - 11:11
    تعلیم دادن به این کودکاننداشته باشند.
  • 11:12 - 11:15
    کارهای بیشتری را می توانیم
    در این مراکز انجام دهیم.
  • 11:17 - 11:19
    خیلی بیشتر از اینها.
  • 11:19 - 11:20
    و شاید با خود بگویید
  • 11:21 - 11:23
    زهی خیال باطل.
  • 11:25 - 11:27
    نمی توانم سرزنشتان کنم.
  • 11:27 - 11:32
    اجازه دهید درباره اردوگاههای پناهندگی در
    سرتاسر دنیا بگویم که خانواده ها را
  • 11:32 - 11:35
    نگه می دارند، مثل بازداشتگاه های ما،
  • 11:35 - 11:38
    برخی از این اردوگاههای
    پناهندگان خیلی بهتر از ما
  • 11:39 - 11:41
    کار خود را انجام می دهند.
  • 11:41 - 11:46
    سازمان ملل گزارشهایی در مورد
    اردو گاههای پناهندگان منتشر کرده است
  • 11:46 - 11:48
    که از سلامت و پرورش کودکان حمایت می کند.
  • 11:49 - 11:53
    کودکان به همراه خانوا ده خود در
    واحد خانواده زندگی می کنند.
  • 11:53 - 11:56
    خانواده ها در کنار هم زندگی می کنند
  • 11:56 - 12:00
    به والدین اجازه کار داده شد،
    بنابراین می توانند درآمد کسب کنند،
  • 12:00 - 12:04
    به آنها کوپنهای غذایی داده می شود بنابراین
    میتوانند به فروشگاه های محلی بروند.
  • 12:05 - 12:08
    مادرها با همدیگر غذای سالم
    برای بچه ها تهیه می کنند،
  • 12:09 - 12:12
    بچه ها هر روز به مدرسه
    می روند و یاد می گیرند،
  • 12:13 - 12:16
    سپس بعد از مدرسه به خانه می روند
    و دوچرخه سواری می کنند.
  • 12:16 - 12:20
    با دوستانشان بیرون می روند تکالیف خود را
    انجام می دهند و جهان را کاوش می کنند--
  • 12:20 - 12:22
    تمام چیزهای ضروری برای رشد کودک.
  • 12:24 - 12:28
    می توانیم آن را بدرستی بدست بیاوریم.
    منابع لازم برای بدست آوردنشان را داریم.
  • 12:29 - 12:34
    چیزی که ما نیاز داریم اراده
    و اصرار آمریکایی ها است
  • 12:36 - 12:38
    که با کودکان رفتار انسانی داشته باشیم.
  • 12:41 - 12:46
    می دانید، نمی توانم دنی
    و فرناندو را فراموش کنم.
  • 12:46 - 12:48
    من نمیدانم امروز کجا هستند
  • 12:48 - 12:51
    اما دعا می کنم که سالم و خوشحال هستند.
  • 12:51 - 12:54
    آنها تنها دو نفر ازکل بچه هایی هستند
    که ملاقات کردم.
  • 12:54 - 12:57
    و از هزاران نفری که در
    بازداشتگاه بوده اند.
  • 12:59 - 13:01
    ممکن است متاثر و ناراحت باشم
  • 13:01 - 13:04
    از آنچه برای بچه ها اتفاق افتاده،
  • 13:04 - 13:05
    اما از آنها الهام گرفته ام.
  • 13:06 - 13:09
    شاید گریه کنم، همانطور که گریه کردم،
  • 13:11 - 13:13
    اما من قدرت بچه ها را ستایش می کنم.
  • 13:14 - 13:17
    آنها امید و خوشبینی من را در کاری
    که انجام می دهم زنده نگه می دارند.
  • 13:19 - 13:23
    بنابراین در حالی که رویکرد ما ممکن
    است نسبت به مهاجرت متفاوت باشد
  • 13:23 - 13:26
    باید با کودکان با احترام
    و کرامت رفتار کنیم.
  • 13:27 - 13:30
    باید به واسطه آنها کار
    درست را انجام دهیم.
  • 13:30 - 13:31
    با انجام این کار است
  • 13:32 - 13:36
    که می توانیم این کودکان را آماده کنیم
    که در آمریکا بمانند،
  • 13:36 - 13:41
    می توانیم آنها را آماده کنیم تا به اعضای
    موثر و فعال جامعه ما تبدیل شوند.
  • 13:42 - 13:46
    و آن دسته که به خانه های خود باز می گردند
    چه داوطلبانه یا غیر داوطلبانه،
  • 13:46 - 13:49
    برای آموزگاری، بازرگانی و
    رهبری در
  • 13:49 - 13:51
    کشورهای خود آماده می شوند.
  • 13:51 - 13:55
    من امیدوارم تمام این کودکان و والدینشان
  • 13:55 - 13:59
    گواهی باشند در مورد خوبیهای کشورمان
  • 13:59 - 14:00
    و ارزشهای ما به جهان.
  • 14:01 - 14:02
    باید این اشتباه را اصلاح کنیم.
  • 14:04 - 14:08
    بنابراین می توانیم توافق کنیم که
    در مورد مهاجرت اختلاف نظر داریم،
  • 14:08 - 14:10
    اما امیدوارم بتوانیم در مورد
    یک چیز توافق کنیم:
  • 14:10 - 14:16
    هیچ کدام از ما نمی خواهد در این
    لحظه از تاریخ به عقب نگاه کنیم،
  • 14:16 - 14:21
    وقتی می دانستیم که به کودکان
    چه ضربه روحی وارد می کردیم،
  • 14:21 - 14:23
    و این که ما نشستیم و هیچ کاری نکردیم.
  • 14:25 - 14:29
    این بزرگترین تراژدی ما خواهد بود.
  • 14:31 - 14:32
    ممنونم
  • 14:32 - 14:36
    (تشویق)
Title:
تاثیر روانشناختی جدایی کودکان در مرز آمریکا و مکزیک
Speaker:
لوییس اچ. زایاس
Description:

چگونه آسیب روانی بر مغز در حال رشد کودکان تاثیر می گذارد؟ در این گفتگوی قدرتمند، لوئیس اچ. زایاس، مددکار اجتماعی، بحث خود را پیرامون پناهندگان و خانواده های پناهجوی در مرز ایالات متحده و مکزیک شروع می کند. آنچه ظهور می کند، تحلیلی خیره کننده از تأثیر طولانی مدت سیاست های جنجالی ایالات متحده در بازداشت کودکان و جدایی آنها از خانواده - و اقدامات عملی برای چگونگی پیشرفت کشور می باشد.

more » « less
Video Language:
English
Team:
closed TED
Project:
TEDTalks
Duration:
14:49

Persian subtitles

Revisions